فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۲۱ تا ۲٬۰۴۰ مورد از کل ۷٬۶۸۹ مورد.
منبع:
باغ نظر سال هجدهم تیر ۱۴۰۰ شماره ۹۷
5 - 16
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: ارتباط مستقیم شهر و طبیعت منجر به ظهور لبه هایی طبیعی در شهر می شود. مسئله این پژوهش، با مطالعه سند بالادستی مدیریتی شهر تهران، یافتن جایگاه روددره های شهر تهران به عنوان مهم ترین لبه های طبیعی در این شهر است. این مطالعه و نقد وضع موجود با رجوع به مطالعات انجام شده درباره این لبه ها در حوزه منظر صورت گرفته است. همچنین با نگاهی به اسنادی که به نحوی حضور لبه هایی طبیعی در آنها موضوعیت داشته اند، سعی در مطالعه نوع نگاه آن اسناد به این عناصر منظر شهری داشته است.هدف پژوهش: این مطالعه با درنظرگرفتن این مواضع به عنوان لبه های طبیعی به دنبال شناخت و بررسی جایگاه آنها در اسناد و ضوابط شهری تهران است.روش پژوهش: این پژوهش با روش کیفی و تحلیل محتوای اسناد به دست آمده به روش مطالعات کتابخانه ای انجام شده است. این مطالعات در حوزه مبانی نظری، اسناد و نمونه طرح های خارجی صورت گرفته است.نتیجه گیری: در سطح کلان مقایسه نگاه موجود به روددره های شهر تهران به عنوان مهم ترین لبه های طبیعی در شهر با مبانی علم منظر و همچنین بررسی نمونه هایی از لبه های شهری در اسناد توسعه ای در مقیاس های مختلف بیانگر عدم توجه به ابعاد فرهنگی یا هویتی لبه های طبیعی و زیبایی شناسانه روددره های شهر تهران در سند طرح جامع شهر است. در ذیل این دو بعد، مسائلی چون مشارکت عمومی و توجه به ذهنیت شهروندان از روددره ها در بعد فرهنگی، و موضوعاتی مانند توجه به نقش کریدور دید بودن آنها و چشم اندازهای مربوط به این لبه های طبیعی در جنبه زیبایی شناسی، مباحث مطرح شده در اسناد خارجی است که قابل بارگزاری بر لبه های طبیعی در شهر تهران نیز است. در سطح میانی و عملیاتی نیز این مطالعه نشان دهنده نگاه شعاری و منقطع در مقیاس های پایین دست به روددره ها به عنوان پهنه های سبز وسیع و اثرگذار است. تحلیل محتوایی و رجوع به مبانی شکل گیری طرح هایی چون طرح جامع نشان می دهد با چنان مبنای فکری و فلسفی ای، جایگاه قائل شده برای لبه های طبیعی در شهر امری ناگزیر و برآمده از تفکر مدرنیستی آن دوران است.
بررسی و ارزیابی الگوهای معماری به منظورکاهش علائم بیماران مولتیپل اسکلروزیس(ام اس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
221 - 236
حوزههای تخصصی:
بیماری مولتیپل اسکلروزیس(ام اس) به عنوان یک بیماری روحی- جسمی، وابسته به شرایط محیطی بوده و نقش عوامل محیطی در پیشرفت یا جلوگیری ازعلائم بیماری موثراست. با توجه به آمار بالای این بیماری و شرایط خاص بیماران ام اس وکمبود مراکز توانبخشی مخصوص این بیماران، ضرورت توجه به طراحی محیطی مناسب جهت کنترل رفتار و بهبود سلامت روانی آنها اهمیت بسزایی دارد. هدف از این پژوهش، طراحی محیطی متناسب با شرایط روحی وجسمی بیماران ام اس بوده و به دنبال این است که چگونه طراحی فضای اطراف بیماران ام اس با در نظر گرفتن فاکتورهای محیطی و معماری و استفاده بجا و مناسب از این فاکتورها در جهت کاهش علائم (استرس، خستگی، افسردگی، مشکلات حرکتی) تاثیرگذار است. در این پژوهش در مرحله اول با استفاده از روش توصیفی و گردآوری اطلاعات از طریق بررسی مقالات وکتاب های معتبر در زمینه موضوعات مرتبط با پژوهش به جمع آوری اطلاعات پرداخته شد. در ادامه با استفاده از روش کیفی و مصاحبه با 30 نفر از روانپزشکان و روانشناسان شاغل در محل نگهداری و درمانی بیماران ام اس و مراکز توانبخشی و بررسی اطلاعات بدست آمده از طریق آنالیز محتوایی، سعی در شناسایی مشکلات و نیازهای آنها شد و عوامل موثر برکاهش استرس، افسردگی و خستگی و مشکلات حرکتی بیماران شناسایی گردید. سپس با استفاده از راهکارهای صحیح علمی شرایط مناسب در زمینه جسمی و روانی برای بیماران فراهم شد. بنا به نتایج بدست آمده از پژوهش، طراحی فضای باز، بهره مندی از طبیعت و فضای سبز در داخل و خارج مجموعه، دسترسی به نور طبیعی، طراحی فضای مناسب برای پیاده روی، ورزش، دورهمی، مناسب سازی محیط و بهره گیری از امکانات توانبخشی، وجود هندسه منظم در طراحی فضا، جلوگیری از پیچیدگی، استفاده از نور و رنگ مناسب در جهت کاهش استرس، افسردگی، خستگی و مشکلات حرکتی بیماران ام اس موثر است و باید در طراحی به آن ها توجه ویژه نمود.
نقش طرح واره های ذهنی در تولید فضا (نقد سه گانه ی فضایی لوفور از منظر مکتب ویگوتسکیایی شناخت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه ی تولید فضای لوفور از اثرگذارترین نظریه ها بر مطالعات فضایی بوده که به رابطه ی میان ذهنیت ساکنان شهر و فضای شهری توجه دارد. با این وجود، سه گانه ی عمل فضایی، بازنمایی های فضا و فضاهای بازنمودی یا تمثیلی که در آن نظریه طرح شده است، از آن جهت که چگونه دلالت های نشانه شناختی در فضا، به ایجاد معانی در ذهن می انجامد مساله ساز بوده، و از منظر علم روان شناسی شناختی دقیق نیست. هدف از این مقاله، نقد سه گانه ی لوفور و توضیح فرایندِ اندیشه و بازنمایی واقعیت در ذهن با بهره گیری از مکتب ویگوتسکی در روان شناسی شناختی و به کارگیری مدل طرح واره ی ذهنی است. با نقد نظریه ی لوفور و نشان دادن کژی های آن، نهایتاً با به کارگیری مدل طرح واره های ذهنی به این پرسش پاسخ داده می شود که فضای شهری در رابطه با آگاهی و ذهنیتِ ساکنانش چگونه تولید می شود؟ روش شناسی این مقاله برپایه ی دو رویکرد روش شناختی کلان نگاشته شده است: رویکرد سیستمی در شناخت شناسی، و ساختمند گراییِ هستی شناختی؛ با تاکید بر این موضوع که پدیده های اجتماعی و فضایی را باید در روند تکامل، تکوین و زوال شان در طول تاریخ بررسی کرد؛ که همان روش دیالکتیک است. نتیجه ی حاصل از یافته ها و بحث نشان می دهد که دلالت های نشانه شناختی در فضای زیسته نه به صورتِ شاعرانه ای که در بیان لوفور نهفته است، بلکه از طریق نقشی که مفاهیم و روابطِ میانِ آن ها در قالب طرح واره ها در روان انسان دارند برقرار می شوند. همچنین شناخت شکل گیری و دگرگونی فضا مستلزم مطالعه ی طرح واره های انسانِ قصدمندِ کنشگرِ اجتماعاً رشد کرده ای است که آگاهی اش به وساطتِ سیستم های نشانه شناختی و ابزارها شکل گرفته و البته در گذر زمان تغییر می پذیرد. از آن جا که آگاهی هر فرد متاثر از گروه اجتماعی است که فرد عضوی از آن است، در مطالعات فضاهای شهری، باید طرح واره های ذهنی گروه های اجتماعی را درباره ی فضایی معین مطالعه کرد.
تبیین تأثیر اندیشه های نو گرایانه بر فرآیند معماری به سبک مدرن بین المللی در ایران و ازبکستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم فروردین ۱۴۰۰ شماره ۹۴
101 - 116
حوزههای تخصصی:
یان مسئله: در دوره پهلوی دوم بعد از خارج شدن معماری تاریخی ایران از گردونه رقابت، تمامی عرصه شهرهای کشور در موقعیت نوسازی قرار می گیرند. همچنین در این دوران در ازبکستان نیز تحولات متعددی تحت فرآیندهای مدرنیزاسیون شوروی صورت می گیرند. از این رو به نظر می رسد معماری سبک مدرن بین المللی شکل گرفته در ایران و ازبکستان دارای شباهت ها و تفاوت هایی باشد.هدف پژوهش: شناخت چگونگی ورود و شکل گیری سبک مدرن بین المللی و نحوه تأثیر گذاری آن بر شیوه های معماری در کشورهای ایران و ازبکستان است تا به این سؤالات پاسخ داده شود: آیا جریانات فکری، سیاسی و اجتماعی نو گرا در کشور های ایران و ازبکستان بر فرآیند معماری و ساختمان سازی در این دو کشور و ورود سبک مدرن بین المللی تأثیرگذار بوده اند؟ معماری سبک بین المللی در ایران و ازبکستان دارای چه ساختار، ماهیت و وجوه تفاوت و شباهت هایی بوده است؟روش پژوهش: این پژوهش به صورت تطبیقی و با رویکردی کیفی به کمک مطالعات اسنادی و میدانی صورت گرفته است که از روش تحقیق تاریخی-تفسیری در بخش گردآوری مبانی نظری تاریخی و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی در زمینه تحلیل آثار معماری استفاده شده است. جامعه آماری بناهایی هستند که به سبک معماری مدرن بین المللی در ایران و ازبکستان در دوره پهلوی دوم ساخته شدند و جامعه نمونه شامل آن تعداد از بناهایی است که در بازه زمانی مشابه (از نظر سال ساخت) قرار دارند و از نظر شباهت های عینی و عملکردی دارای قرابت های سبک شناسانه هستند.نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهند که مؤلفه های سبک مدرن بین المللی در هر سه بعد عینی، عملکردی و کالبدی در دو کشور به صورت مشابه تجلی یافته اند و ظهور مؤلفه های عینی، نسبت به دو مؤلفه دیگر شاخص تر بوده است اما ازبکستان در سال های (1971-1983 م.) سعی در بازیابی ریشه های تاریخی خود داشته است که نمونه بارز دستیابی به سبک ملی گرا را می توان در تزئینات و طرح های دوران اسلامی به کار گرفته شده در نمای ساختمان های ساخته شده در این دوران مشاهده کرد.
بررسی روابط متقابل سبک زندگی و سازمان فضایی خانه، مورد مطالعه: خانه های مسکونی شهرستان رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۹
۲۱۳-۱۹۳
حوزههای تخصصی:
ساخت وسازهای یکسان و بی توجهی به الگوهای فرهنگی و رفتاری کاربران در بسیاری از شهرهای ایران، در تغییر تدریجی رفتار ساکنان و کاهش رضایتمندی آن ها از محیط زندگی خود تأثیرگذار است. خانه علاوه بر کارکرد زیستی اش به عنوان سرپناه، محلی است برای آرامش انسان. هماهنگی این فضا با شیوه زندگی مردم یک منطقه، به ایجاد حس تعلق در کاربران آن می انجامد. پژوهش پیش رو تغییرات کالبدی و شیوه زندگی و تأثیر متقابل آن ها را در خانه های شهر رشت از دوره قاجار تا امروز بررسی می کند. برای رسیدن به اهداف پروژه با روش ترکیبی، 38 نمونه مطالعاتی از خانه های دوره قاجار تا امروزِ شهر رشت، برداشت و سازمان فضایی آن ها مشخص شد، سپس با روش کیفی، به شیوه پیمایشی و مصاحبه نیمه ساختاریافته با ساکنان این خانه ها، الگوی سکونت و مؤلفه های تأثیرگذار در شیوه زندگی هر دوره شناسایی گردید. نتایج این پژوهش نشان می دهد که با گذشت زمان، فضاهای باز و نیمه باز خانه مانند حیاط و ایوان، کارکردهای خود را از دست داده و عملکردهای مربوط به این فضاها به داخل خانه انتقال یافته است. تغییرات کالبدی و شیوه زندگی تقریباً تا دوره پهلوی ثابت بوده ولی بعد از آن، دچار تغییرات زیادی شده است. درمجموع، ساختار کالبدی تحت تأثیر دانش زمانه، به طور پیوسته و آهسته تغییر کرده و به شدت در ابعاد فرهنگی، اجتماعی و معیشتی از شیوه زندگی تأثیر گرفته است، ولی در فعالیت های مربوط به بُعد زیستی، لزوماً چنین ارتباطی وجود ندارد و کارکرد یکسانی داشته است.
واکاوی تحولات «فهم تهران» در طرح های توسعه شهری آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
31 - 41
حوزههای تخصصی:
طرح های توسعه شهری تهران مبتنی بر فهمی از آن تهیه شده اند که نشان دهنده تحولات دانش و تجربه شهرسازی، ساختار نظام تصمیم گیری شهری و زمینه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دوران 40 ساله برنامه ریزی شهری تهران (1347-1386) است. این پرسش که تهران در طرح های توسعه خود چگونه فهمیده شده، کمتر مورد تامل شهرسازان و متولیان امر قرار گرفته است. مروری بر تحولات در نظریه های شهرسازی در این مدت نشان از دگرگونی جدی در چگونگی فهم شهر دارد. در این تحقیق، با تحلیل محتوای هرمنوتیکی طرح های سه گانه تهران (1347، 1370 و 1386)،کدها و موضوعات "فهم تهران" استخراج و با تحلیل روابط میان آن ها، یک روایت از این فهم ها ارائه شده است. به منظور روشن تر شدن نتیجه، تحولات فهم تهران در طرح های تهران با تحولات فهم شهر در نظریه شهرسازی مقایسه شده است. شناسایی و واکاوی چنین فهمی، شامل پیش فهم ها و سازوکار شکل گیری آن ها، سهم به سزایی در شکل گیری نوعی تفکر انتقادی به برنامه ریزی شهری تهران خواهد داشت. روند تحولات فهم تهران در طرح های آن نشان داد که علی رغم تحولات گسترده نظریه برنامه ریزی در طول پنجاه سال اخیر، تحولی جدی در این فهم ها اتفاق نیفتاد ه و صرفا در برخی مولفه های سطحی دگرگون شده است. بنابراین، تهران همچنان تعین یافته، ابژه وار و کنترل پذیر فهم می شود.
بررسی سیر تحول تاریخی و شکل گیری مسجد جامع کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بافت تاریخی کاشان پیکره ای قاجاری دارد و شامل بناهای باارزش و فاخری است. این بافت دارای محلات متعدد است؛ یکی از این محلات که به گمان قوی، کهن ترین محله و هسته ابتدایی تشکیل شهر است، محله میدان کهنه نام دارد که قرارگاه یکی از قدیم ترین بناهای شهر یعنی مسجد کهن جامع است. تاکنون مطالعه ی منتشرشده ای در مورد معماری این مسجد و تاریخچه و سیر تکامل آن انجام نشده و با توجه به اهمیت این بنا، کار قابل ذکری در خصوص آن صورت نگرفته است؛ این عدم مطالعه و توجه، در وضعیت و جایگاه امروزی آن قابل مشاهده است. این پژوهش قصددارد ضمن بررسی ساختار و اجزا این بنا، به سیر تحول کالبدی و توسعه مسجد جامع بپردازد. روش این پژوهش اسنادی و تفسیری-تاریخی است و تلاش می شود برپایه ی مطالعات میدانی، وضعیت موجود بنای مسجد شناسایی شود. سپس با اتکا به منابع تاریخی و شواهد کالبدی، ضمن بررسی وضعیت دوران مختلف بنای مسجد، به نحوه شکل گیری و توسعه و تکامل آن پرداخته شود. نتایج پژوهش حاکی از این است که هسته ی اولیه محله، نزدیک به حاشیه شمالی بافت قدیم و در مسیرِ معابر تاریخی شکل گرفته و مسجد جامع یک از اجزای اولیه محله بوده است که همراه با سیر تکامل محله، توسعه و گسترش یافته است. مسجد از یک بنای سردابه ای کهن، در تراز بازارچه تاریخی محله، به ساختاری دوطبقه در قرن دوم ه.ق تبدیل شد. سپس ضمن گسترش شبستان و ایجاد مناره در دوران سلجوقی، تبدیل به یک مسجد شبستانی گردید و در دوره ایلخانی و تیموری ایوان و گنبدخانه به بنا اضافه شد؛ در بازسازی کلی در دوره زندیه و طی مرمت ها و افزودن برخی الحاقات جزئی در دوره قاجار، به تدریج به شکل مسجدی دو ایوانه با دو فضای میانی، در دو ترازِ زیرزمین و همکف سامان یافت. مسجد جامع با افول محله و تغییر مرکزیت شهر از رونق افتاد و اکنون به عنوان یک مسجد محلی دائر است.
خوانش عوامل مؤثر بر ارتقاء نماهای مسکونی شهر تهران از دیدگاه کنشگران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال ششم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷
119 - 146
حوزههای تخصصی:
نمای ساختمان، به عنوان یکی از عناصر مؤثر بر کیفیت بصریِ فضاهای شهری، دچار اغتشاش است، چنانچه نابسامانی و آلودگی های بصری در اغلب ابنیه شهر تهران مشهود است. ساختمان های مسکونی با بیشترین تعداد نقش تعیین کننده ای در شکل دهی به منظر شهری دارند. پژوهش حاضر درصدد است با ماهیتی کاربردی در کاوشی موشکافانه به خوانش عوامل مؤثر بر ارتقاء نماهای مسکونی شهر تهران با روش تحقیق ترکیبی و به کارگیری ابزارهای کیفی و کمّی بپردازد. روش کیفی مورد استفاده، تحلیل محتوای مصاحبه با افراد تأثیرگذار بر نمای ساختمان های مسکونی شهر تهران در بازه زمانی سال های 1397 تا 1399 است. سپس با استفاده از روش های کمّی جهت سنجش عوامل کلیدی، داده های گردآوری شده از پرسشنامه پژوهش، در دو بخش به لحاظ آماری توصیف و تحلیل شدند: بخش اول- آمار توصیفی- کمیت ها و نمودارهای توصیفی تجزیه وتحلیل شدند و بخش دوم -آمار استنباطی- مفروضه های؛ نرمال بودن متغیرها، همبسته بودن و صحت اعتبار تحلیل مسیر بررسی شد. در ادامه، داده ها با روش تحلیل عاملی[1] با رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری[2] مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت و مشخص شد ابعاد اسنادی، حقوقی- مدیریتی، اجتماعی، طراحی، فنی- تکنولوژیکی، نظری، اقتصادی و اجرایی به ترتیب بیشترین تأثیر را در فرایند ارتقاء نماهای مسکونی شهر تهران دارند. [1]. Factor Analysis [2]. Structural Equation Modeling
الگوی طراحی پوسته تلفیقی بهینه در تولید برق خورشیدی با بهره گیری از الگوریتم ژنتیک در اقلیم سرد ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۲
83 - 101
حوزههای تخصصی:
تأمین انرژی الکتریکی مورد نیاز در ساختمان های انرژی کارا توسط خودِ بنا یکی از راهبردهای توصیه شده در کاهش سهم عمده بخش ساختمان در کل سرانه مصرف انرژی است؛ در این بین سامانه های پیل خورشیدی یکپارچه با پوسته بنا به دلیل قرارگیری در سطح بیرونی ساختمان موقعیت ممتازی در تولید الکتریسیته دارند اما تغییرات زیاد شدت و جهت تابش نور خورشید در طی فصول و در طول روز باعث کاهش بازده این سامانه ها می شود. این پژوهش که بستر مطالعاتی آن اقلیم سرد ایران است، نشان می دهد که طراحی الگوریتمیک یک پوسته تلفیقی از ترکیب بازتابنده تخت و پیل خورشیدی بر اساس الگوی تابش راهکاری کارآمد درافزایش بازده الکتریکی پوسته به ویژه در فصل تابستان است. پژوهش از منظر ماهیت در دسته تحقیقات کمّی از بُعد هدف، کاربردی و از جهت روش در زمره پژوهش های توصیفی- شبیه سازی قرار دارد. در این تحقیق از افزونه گرس هاپر برای پیاده سازی الگوی مولد پوسته و از الگوریتم ژنتیک درروند بهینه سازی استفاده شده و روند رسیدن از سؤال به جواب با روش استدلال منطقی انجام شده است. در این پژوهش افزایش بازده سامانه پیشنهادی به میزان 87.38 درصد در ابتدای فصل تابستان، 33/63 درصد در شروع فصل بهار و 17.83 درصد در آغاز فصل زمستان با میانگین 46.44 درصد در طول سال محاسبه شد. یافته های پژوهش شش مؤلفه اصلی سازنده پوسته تلفیقی را در تعیین بازده آن مؤثر دانست که به ترتیب تأثیر عبارت اند از زاویه شیب عرضی بازتابنده های طرفینی، زاویه شیب عرضی بازتابنده های زیرین، عمق افقی بازتابنده های کناری، تعداد تقسیمات پوسته در امتداد قائم، شیب طولی بازتابنده های کناری و درنهایت کمترین تأثیر که مربوط به شیب طولی بازتابنده های زیرین است؛ به طوری که درصد تأثیر مهم ترین مؤلفه بر افزایش شدت تابش 64.14 درصد و بر افزایش سطح بازتابش 62.21 درصد به دست آمد و برای کم اثرترین مؤلفه بر بازده این مقادیر به ترتیب 15.85 و 15.90 درصد محاسبه گردید.
تحلیل پارامتریک سایت پلان مبتنی بر روش ماتریس ارزیابی تأثیرات محیطی (مطالعه موردی: مجموعه آرامگاه شمس تبریزی)
منبع:
پژوهش های معماری نوین دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
55 - 70
حوزههای تخصصی:
تجزیه و تحلیل سایت در فرآیند طراحی معماری باتوجه به فاکتورهای بسیار زیادی مورد بررسی قرار می گیرد که به منظور دست یابی به آن ها نیازمند یک سیستم ارزیابی کامل و فهم دقیقی از آن سیستم هستیم. هدف اصلی این پژوهش ارزیابی و شبیه سازی پارامتریک مؤلفه های تأثیرگذار در فرآیند تحلیل سایت پلان در شهر خوی و سایت مجموعه شمس تبریزی با بهره گیری از روش ماتریس ارزیابی تأثیرات محیطی است. پژوهش از نوع کمی است و با کمک فنون مدلسازی و شبیه سازی صورت گرفته است. برای ارزیابی دقیق تأثیر پارامترها، از نرم افزارهای معتبر معماری نظیر راینو و گرسهاپر بهره برده شده است. برای تحلیل و ارزیابی سایت عواملی نظیر بستر سایت، توپوگرافی، دسترسی، دید و منظر، آلودگی صوتی و نور آفتاب در نظر گرفته شدند. نتایج بررسی ها نشان دادند که در بین عوامل، عوامل توپوگرافی و ساختمان های اطراف بیشترین تأثیر را در محاسبات در یک سایت دارند. و بر اساس محاسبات الگوریتم ماتریس ارزیابی تأثیرات محیطی مشخص گردید، سلول هایی که نمرات 5 به بالا را دریافت کردند محدوده های مناسب و مطلوبی برای طراحی و ساخت می باشند. مؤلفه های تحلیلی سایت با الگوریتم سازی و روش پارامتریک می واند به شکل مستقیم و مؤثرتری در فرآیند طراحی قرار گیرد. به طوری که مرحله تحلیل در مرحله طراحی بر خلاف روش های سنتی آمیخته و یکی باشد. نتیجه این پژوهش دو دستاورد هم زمان است. ابتدا ارزیابی طرح های موجود و دیگری تهیه مولدی برای طرح های جدید یعنی علاوه بر اینکه مؤلفه های تحلیل سایت مولدی برای طرح نهایی است، ابزاری جهت سنجش طرح های نهایی (اجرا شده یا نشده) محسوب می شود.
مقایسه محدوده آسایش حرارتی باغ فین و بافت تاریخی کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
53-63
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ، تعیین محدوده و مقایسه وضعیت آسایش حرارتی فضاهای باز محدوده باغ فین و بافت تاریخی شهر کاشان بر اساس شاخص جهانی اقلیم گرمایی ( UTCI ) می باشد. مواد و روش ها: مکان های پر تردد محدوده مورد مطالعه به مدت 18روز از ابتدای شهریور97 مورد بررسی قرار گرفتند. پس از انجام مطالعات کتابخانه ای، حضور فیزیکی در بافت و انجام مطالعات میدانی(مشاهده و ثبت اطلاعات سایت ها) همزمان با پاسخ تعداد 788 نفر از ساکنان و گردشگران به پرسشنامه ها(وضعیت حرارتی و محیطی)، پارامترهای اقلیمی(دما، رطوبت، سرعت جریان هوا، مقدار co و 2 co )ثبت گردید . سپس نرخ لباس و متابولیسم افراد با نرم افزار 10 Deltalog محاسبه و پس از گردآوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات با نرم افزار 24 Spss ، محدوده آسایش حرارتی پاسخ دهندگان بر اساس شاخص جهانی اقلیم گرمایی ( UTCI ) با نرم افزار Ray Man مشخص گردید. یافته ها: پاسخ دهندگان در کل محدوده مورد مطالعه، بین 20.23 تا 35.61 درجه سانتیگراد ( UTCI ) احساس آسایش حرارتی داشتند. همچنین محدوده آسایش حرارتی در باغ فین بین 19.45 تا 37.63 و در بافت تاریخی بین 18.5 تا 35.16 درجه سانتیگراد ( UTCI ) می باشد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد دامنه آسایش حرارتی در باغ فین به اندازه 1.52 درجه سانتیگراد ( UTCI ) بیشتر از بافت تاریخی کاشان می باشد.
تطابق معماری دستکند روستای میمند با فصل گرم سال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
83-93
حوزههای تخصصی:
اهداف: شناخت اقلیم یک منطقه می تواند باعث ایجاد معماری همساز با آن شود لذا در این مقاله بررسی تطابق معماری روستای دستکند میمند که قدمت آن به 12 هزار سال می رسد و عنصر اقلیمی درجه حرارت به عنوان مساله اصلی پژوهش تعیین گردید. هدف اصلی شناخت میزان تطابق عنصر اقلیمی درجه حرارت با معماری روستای دستکند میمند در دوره گرما است. روش ها: برای تحقق هدف، از روش تحقیق همبستگی بر پایه اندازه گیری های میدانی کمک گرفته شد. اندازه گیری های میدانی در روزهای 12 و 13 مرداد سال 1398 به عنوان نماینده دوره گرما انجام شد. متغیر درجه حرارت در روستای میمند توسط دستگاه دیتالاگر برداشت شد و لازم به ذکر است که برداشت ها در ساعات 6 صبح و 3 بعد ازظهر انجام شد تا بتوان بیشینه و کمینه درجه حرارت را بدست آورد. یافته ها : نتایج حاصل از نمودار زیست اقلیمی گیونی نشان داد که اختلاف بسیاری بین کمینه و بیشینه درجه حرارت در روزهای برداشت وجود دارد. لذا برای رسیدن به بیشترین میزان تطابق معماری با اقلیم می بایستی تمهیدات معمارانه خاصی را اعمال نمود. یافته های معماری روستای دستکند میمند نشان داد که بناهای حفرشده در دل کوه از ظرفیت حرارتی بالای خاک بهره می برند که می تواتد بیشترین تطابق را با عنصر اقلیمی درجه حرارت در دوره گرما داشته باشد همچنین جهت گیری، وجود سایه بان های مناسب افقی و قابی شکل، عدم بازشوی زیاد از دیگر عوامل مهم کالبدی برای تطابق با عنصر اقلیمی درجه حرارت در روستای میمند است. نتیجه گیری: می توان این طور گفت که غالب بناهای روستای میمند دارای تطابق مناسبی با عنصر اقلیمی درجه حرارت در دوره گرما می باشند.
سیر تحولی محله و سرای محله از ابتدا تا کنون جهت تعاملات اجتماعی
حوزههای تخصصی:
محله فرصتی است جهت دیدار و ایجاد روابط همسایگی در دل شهر؛ که فضایی باز برای اجتماع مردم و کم و بیش بناها و فضاهایی با کارکردی متناسب با معماری و سبک های مختص به آن منطقه ساخته می شود. پیرامون محله بناهایی قرار می گرفت که از نظر کارکردی و کالبدی وابسته و متعلق به محله بود. این مطالعات برگرفته از منابع علمی و کتابخانه ای و با تکیه بر نظرات اندیشمندان و صاحب نظران گردآوری گردیده؛ و روش تحقیق به صورت توصیفی- تحلیلی و تحلیل محتوا بوده که به عوامل و مؤلفه های موضوع تحقیق پرداخته شده است. هدف از این تحقیق درک محله با توجه به گسترده شدن شهرها و مشکلات شهرنشینی تا بستری جهت احساس تعلق و محلی جهت تعاملات اجتماعی جهت افراد باشد. با توجه به نتایج حاصله محله می تواند عاملی جهت ارتقای تعاملات اجتماعی با توجه به وسعت محله به وجود آورد و می تواند به صورت مستقیم و غیرمستقیم در اجتماع تأثیرگذار و موجب تعاملات اجتماعی در افراد گردد و در نهایت موجب پایداری اجتماعی جهت انتقال به آیندگان باشد.
تأثیر مؤلفه های مکانی و محیطی روستا بر کیفیت و سطح آموزش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۷۳
۱۱۸-۱۰۳
حوزههای تخصصی:
در میان مسائل مرتبط با توسعه کشور، آموزش از اصول بنیادی و درخت توسعه است و نظام آموزشی جامعه به عنوان یکی از ارکان اصلی محقق شدن این هدف و رسیدن جوامع به عدالت اجتماعی محسوب می شود و سکونتگاه های روستایی در سطح کشور با جمعیت 20 میلیونی از ارکان اصلی تولید و نیروی انسانی به حساب می آیند و آموزش صحیح این قشر از اهمیت زیادی برخوردار است. سطح پایین دسترسی به خدمات آموزشی در روستاهای کشور به خصوص در استان های جنوبی، جنوب شرقی و مرزی کشور و وجود مشکلات متفاوت لزوم نگرش و مدیریت ویژه در زمینه افزایش سطح و کیفیت آموزش برای تمامی روستاهای کشور را ایجاب می کند. نیاز به آموزش های محلی و توسعه آن در مناطق روستایی باید از چالش های اصلی پیش روی نظام آموزش کشور به حساب آید. هدف اصلی این مقاله، بررسی سطح سواد و آموزش ساکنین روستایی استان های کشور و بررسی و تحلیل مؤلفه ها و شاخص های اثرگذار بر ارتقای کیفیت آموزش در سطح روستاهای کشور است. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است و به منظور بررسی و دسته بندی معیارها و شاخص های اثرگذار بر کیفیت آموزش در روستاهای کشور از روش وزن دهی AHP و نرم افزار MicMac استفاده شده است. در این مطالعات تعداد 29 شاخص در معیارهای آموزش که از طریق مطالعات کتابخانه ای استخراج شده است و شامل معیارهای برنامه های آموزشی (Ep)، محیط آموزش و یادگیری (Le)، تحقیق (Re)، خدمات اجتماعی (Ss) و معلم ها (Te) و معیارهای محیطی شامل محیط اجتماعی و نهادی (Se)، محیط اقتصادی (Ec) و محیط طبیعی و کالبدی (NE) است. میزان ناسازگاری مدل برابر با 08/0 و میزان پایداری سیستم در نرم افزار MicMac برابر با 96 درصد است که نشان دهنده مناسب بودن و قابل اعتماد بودن مشارکت انجام شده است. نتایج نشان از اثرگذاری بیشتر مؤلفه محیطی نسبت به معیارهای عمومی و عام آموزش بر میزان کیفیت آموزش است. درحال حاضر شرایط اقتصادی، اشتغال و کیفیت زندگی ساکنین روستاهای استان های مرکزی، جنوبی و مرزی کشور در شرایط نامناسبی قرار دارد که از اصول مؤثر بر کیفیت آموزش ساکنین روستایی و ارتقای سطح سواد به حساب می آید.
الگو یابی فرم مساجد ایران مبتنی بر تحلیل عوامل تأثیرگذار بر آن
حوزههای تخصصی:
ضرورت نوآوری به جهت اجتناب ناپذیر بودن تحولات در جوامع بشری، از موارد مهمی است که باید موردتوجه واقع گردد؛ زیرا تحول راز ماندگاری و پیشرفت بشر است. در این میان معماری مسجد نیز باید جایگاه خود را در دایره نوآوری مشخص نماید زیرا مساجد و امور مربوط به آن در صورت کناره گیری از تحول موجب منزوی شدن خواهد شد. الگوبرداری صحیح از طراحان و معماران گذشته، یکی از راه های نوآوری فرمی متناسب با زمان و مکان امروزی است. ازآنجاکه فرم مساجد درگذشته و رسالت آن در ایفای وظایف و اهداف هنرهای اسلامی به خوبی مشهود است؛ بررسی عوامل تأثیرگذار بر فرم مساجد در معماری قدیم، در شناخت مؤلفه های تأثیرگذار بر فرم مساجد امروزی ضرورت می یابد. اطلاعات موردنیاز در پژوهش حاضر که با توجه به ماهیت موضوع، روش تحقیقات تاریخی- تفسیری را دستور کار خود قرار داده است، به صورت اسنادی - کتابخانه ای و میدانی جمع آوری شده است. پژوهش های صورت گرفته تاکنون به عامل های جنسیت، میزان تحصیلات و سن افراد در خصوص تأثیرگذاری بر پذیرش طرح نوآورانه در مساجد توجه نموده و یا ویژگی های عناصر مساجد را شرح داده و به تحلیل معانی و قداست در عناصر مساجد پرداخته است؛ اما نوآوری پژوهش حاضر با توجه به خلأ مطالعات موجود، نشان می دهد که عواملی همچون روح هنرمند یا طراح، توجه به فرهنگ و پاسخگو بودن آن به نیازهای انسانی، تکنولوژی و پیشرفت های ساخت وساز و مصالح، زیبایی ظاهری و زیبایی باطنی (عرفان آثار هنر اسلامی)، تناسبات و دورنماها در مناظر شهری به عنوان عامل های مؤثر دیگر نیز شکل و فضای معماری مسجد را تحت تأثیر خود قرار داده اند. عوامل مذکور تنها به اشکال و صور ظاهری محدود نمی گردد؛ بلکه علاوه بر ظاهر، در بطن اشکال مساجد نیز موردتوجه قرارگرفته اند که شناخت و بررسی آن مؤلفه ها ما را بر نوآوری در معماری مساجد امروزی متناسب بافرهنگ جامعه یاری می نماید.
بررسی نقش مولفه های سرزندگی پارکهای شهری بر احساس تعلق محله ای (نمونه موردی: پارک شهدای هادی آباد قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
35-48
حوزههای تخصصی:
پارکها می تواند در ایجاد و تقویت احساس تعلق محله ای نقش مهمی داشته باشند. هدف از این پژوهش تعیین تاثیر مولفه های سرزندگی پارکهای شهری بر احساس تعلق محله ای بود. این پژوهش برای مشخص شدن همبستگی بین مولفه های سرزندگی پارکهای شهری و احساس تعلق محله ای در بین ساکنین محله هادی آباد شهر قزوین انجام شد. همچنین نمونه آماری تحقیق به وسیله فرمول کوکران با خطای 5% و سطح اطمینان۹۵ % محاسبه گردید که حجم نمونه ۳50 به دست آمد و از تعداد ۳50 پرسشنامه که بطور تصادفی میان اهالی محل و مراجعه کنندگان به پارک هادی آباد توزیع شده 306 پرسشنامه دریافت شد. برای گرد آوری داده ها از پرسشنامه با 36 گزینه و 8 مولفه استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss با روش آماری همبستگی اسپیرمن و رگرسیون استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که همبستگی میان مولفه های سرزندگی پارک با احساس تعلق محله ای در سطح 0.1 معنی دار بوده و مولفه های سرزندگی پارک در زمینه های کالبدی، عملکردی، اجتماعی و زیست محیطی به ترتیب با 0.541 ، 0.480 ، 0.4620و 0.398 بیشترین تاثیر را بر با احساس تعلق محله ای داشتند. با توجه به نقش مولفه های سرزندگی پارکهای شهری و میزان تاثیرگذاری هر یک از آنها بر ایجاد و تقویت احساس تعلق محله ای و تلاش برای حفظ آنها در محله های شهری بویژه محله مورد مطالعه باعث بالا رفتن کیفیت محیطی و توسعه اجتماعی و کالبدی محدوده مورد مطالعه خواهد شد.
بررسی تأثیر ادیان هندی ( هندوئیسم، بودیسم و جینیسم) بر نقوش تزئینات معماری نیشابور در قرون دو تا چهار هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم دی ۱۴۰۰ شماره ۱۰۳
17 - 28
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: باگذشت بیش از نیم قرن از انتشار حفریات نیشابور توسط ویلکینسن، به رغم مطالعات و پژوهش های صورت گرفته، هنوز نقاط ابهام زیادی در مورد چیستی و سرچشمه های برخی از نقوش باقی مانده است. برخی ریشه های ساسانی و همچنین تأثیرات از نقوش سامرا در طی تحقیقات گذشته روشن شده است. با این حال این مطالعات کمک چندانی به فهم برخی نقوش، که تفاوتی آشکار با سایر نقوش شناخته شده در چهار قرن نخستین اسلامی دارد، نکرده است.هدف پژوهش: پژوهش حاضر در صدد ارائه راهکاری جدید به خوانش نقوش شرق جهان اسلام است.روش پژوهش: این پژوهش سعی دارد با روش تاریخی، توصیفی - تحلیلی تصویر جدیدی از تحلیل نقوش نیشابور ارائه کند تا از این طریق راهکاری جدید به خوانش نقوش شرق جهان اسلام ارائه دهد.نتیجه گیری: به نظر می رسد سمبل ها، نشانه های آیین جین، بودیسم و هندوئیسم یکی از ارکان نقوش نیشابور بوده است. این سمبل ها و نشانه ها از طریق عواملی همچون بردگان و اسیران هندو، روابط بازرگانی و جاده ابریشم، جنگ ها و ارتباط حکام مسلمان با ادیان هندی و همچنین همزیستی اسلام و ادیان هند به نقوش نیشابور راه یافته اند.
بازشناسی نقش اقلیم در سازماندهی فضاهای معماری خانه های سنتی دزفول با تأکید بر سطوح زیرزمینی، نمونه موردی: خانه سوزنگر
حوزههای تخصصی:
در معماری خانه های سنتی ایران من جمله شهرهای با اقلیم گرم و مرطوب، عنایت به عوامل اقلیمی، یکی از ارکان طراحی معماری محسوب شده و حائز اهمیت بسیار بوده است. و به طبع، پیش بینی فضا در عمق زمین در معماری خانه سنتی ایران کاربرد قابل توجهی داشته است. خلق فضاهای معماری سطوح زیرزمینی خانه های سنتی به عنوان یکی از شیوه های طراحی اقلیمی و تأمین گر بخش عمده ای از نیاز آسایش ساکنین با امکان تعامل معماری و بهره برداران آن با محیط، در خانه های سنتی اقلیم گرم و مرطوب من جمله در شهر دزفول، مطرح می باشد. سازمان دهی فضا در خانه های سنتی دزفول، ارتباط چندجانبه فضاها با یکدیگر است. که براین اساس، شیوه ای از تعریف و سازمان دهی فضایی با امکان تجربه های کیفی ادراکی گوناگون برای حضور آدمی فراهم شده است. با تحلیل منطقی از اندیشه سازمان فضایی خانه های سنتی دزفول، می توان به معیارهای مختلف از جمله معیار اقلیمی طراحی این خانه ها دست یافت. در این پژوهش سعی شده، ضمن پرداختن به جایگاه معماری اقلیمی در خانه های سنتی دزفول، به تحلیل فضایی خانه سنتی سوزنگر دزفول پرداخته و تأثیر تهویه طبیعی بر سازمان دهی فضاهای زیرزمینی آن مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. در این مقاله از روش تحقیق توصیفی تحلیلی بهره گرفته شده که با جمع آوری اطلاعات از طریق بررسی کتابخانه های تخصصی و عمومی و نشریه های مرتبط با موضوع انجام شده است.
پژوهشی درباره رابطه زبان و هنر در هنر مفهومی ایران (1344 تا 1381 شمسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم آبان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۱
113 - 126
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: موازی با رویارویی شرق با غرب در حوز ه های مربوط به جهان بینی و فلسفه، جذب رویکردها و جنبش های هنری معاصر نیز پیچیدگی های مخصوص به خود را دارد. در این میان، هنر مفهومی به علت ویژگی های ذاتی و نوع نگاهش به زیباشناسی، رسانه، مخاطب و نهادها از جمله بحث برانگیزترین موضوع ها در عالم هنر محسوب می شود. موضوعی که به واسطه ماهیتش مستقیماً با مقوله زبان در ارتباط است. اکنون این سؤال مطرح می شود این است که در هنر مفهومی ایران چه ارتباطی میان زبان و هنر وجود دارد؟ هدف پژوهش: هدف از پژوهش حاضر شناخت عمیق تر هنر مفهومی در ایران است تا بتوان نقاط ضعف و قدرت ارتباط هنر و زبان را در یان جنبش بهتر واکاوی نمود و در صورت امکان راهکارهایی برای آینده متصور شد. روش تحقیق: در این پژوهش سعی شد که در قدم اول، هنر مفهومی با پرداختن به پیش زمینه ها و طیف مربوط به آن بررسی شود. در قدم دوم تلاش بر این بود که ارتباط هنر و زبان، مستقل از هنر مفهومی و بعد در بطن هنر مفهومی با تکیه به آرای هنرمندان، جریان ها و آثار تحلیل شود و مؤلفه ها و اصول آن استخراج شود. در قدم سوم، سیر هنر مفهومی ایران و رابطه هنر و زبان در این جنبش هنری نوپا مطالعه شد و آثار بر اساس مؤلفه ها و اصول نام برده واکاوی شدند. در این پژوهش هدف اصلی این بود که با خوانش رابطه هنر و زبان در هنر مفهومی، نقاط ضعف و قوت فرایند درک، جذب و کنش هنر مفهومی در ایران با نگاهی انتقادی شناخته و تحلیل شوند. نتیجه گیری: با مطالعه ارتباط زبان و هنر در هنر مفهومی ایران می توان نتایج را در دو بعد خلاصه کرد. اول اینکه سه مؤلفه شکل گیری هنر مفهومی در غرب با زمینه تکوین و جذب آن در ایران به میزان زیادی متفاوت است. دوم اینکه این تفاوت باعث ایجاد ارتباط ضعیفی میان زبان و هنر در هنر مفهومی ایران شده که با دو اصل مستخرج از هنر مفهومی غرب مغایر است. به نظر می رسد این دو بعد را باید در کنار نقطه قوت این جریان یعنی دغدغه مندی قرار داد.
بررسی آرایه های آجری خانه های تاریخی بهبهان در دوره پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۰
27 - 48
حوزههای تخصصی:
در خانه های تاریخی بهبهان، دو گونه معماری سنگی و آجری با الگوهای ساختاری و تزییناتی متفاوت مشاهده می شود. قدمت بناهای آجری کمتر و غالباً مربوط به اواخر دوره قاجار و پهلوی است. در این بناها، آجر در هر دو بخش اجزا سازه ای و تزییناتی به کار رفته است. نقش تزیینی آجر از ابتدای کاربرد این مصالح مورد توجه بوده و تزیینات آجری به عنوان یکی از آرایه های شاخص معماری بهبهان در بخش های مختلف بنا و به شیوه های گوناگون اجرا شده است. لیکن مطالعات زیادی در این زمینه صورت نگرفته و مطالب ارائه شده در حد گزارش هایی در خلال معرفی بناهای تاریخی است. ضروری است که تحقیق و تفحص بیشتری در زمینه شناخت این تزیینات صورت گیرد. هدف از این مقاله بررسی تزیینات آجری خانه های تاریخی بهبهان به منظور مستندنگاری و کمک به ارائه الگوهای طراحی در پژهش های آتی است. لذا در ابتدا بر اساس اسناد و منابع موجود، تزیینات آجری در معماری ایران مورد مطالعه قرار گرفته و سپس با برداشت های میدانی و با روش تحلیلی توصیفی، الگوهای تزیینی در نمونه پژوهش، دسته بندی شده و انواع آجر مصرفی، انواع نقوش، شیوه های اجرا، محل کاربرد و سبک تزیینات بررسی شده است. برای این منظور، 28 خانه تاریخی و بیش از 50 سردر مطالعه شده و 47 نقش استخراج شده است. نتایج نشان می هد تزیینات آجری غالباً در جداره های داخلی حیاط به کار رفته و جداره های خارجی به جز سردر، فاقد تزیینات است. نقوش آجری به شیوه های خوون چینی، رگ چین، گل انداز، مشبک و گره سازی اجرا شده اند و شکل های متنوعی از آجرِ تراش به ویژه در حاشیه سازی، قاب بندی و قطاربندی ها و در ترکیب با نقوش گل انداز و رگ چین به کار رفته اند. نقش ها عمدتاً حاصل تکرار الگوهای پایه هستند. الگوهای پایه به صورت جناغی، گل های پنج رگی، هفت رگی، نه رگی و یازده رگی (به صورت ساده و ترکیبی) مشاهده شده اند. سبک طرح و نقش در تداوم آجرکاری ایرانی، به صورت هندسی و بر پایه اصل تقارن شکل گرفته است.