فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۰۶۱ تا ۴٬۰۸۰ مورد از کل ۷٬۸۳۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله ؛ نگاه از دریچه ای خاص به یکی از اساسی ترین معضلات امروز اپارتمان نشینی ایران یعنی تفاوت خانه های شمالی جنوبی چه از نظر نور مناسب ؛ حیاط ؛ نورگیر ؛ خرید سبک زندگی تعامل و رفاه و اسایش دوری از سبک خشک و بی روح شهری و استفاده از نور مناسب و سبزینگی وحیاط هایی که تنها برای نورگیری از انها استفاده میشود . در این مقاله سعی بر ان شده با راه حل های مناسب و الگوی حیاط مرکزی و تغییر در روند شهرسازی و دید خریداران مسکن نسبت به خانه های شمالی و همچنین کاستن از ساخت و افزودن به فضای باز برای زندگی مطلوب تر و همچنین مضایای نور بر زندگی انسان و ایجاد محور های سبز شهری به جمع بندی معضلات وپیدا کردن راه حل برون رفت از این معضلات خانه ها بپردازیم. در این پژوهش از روش ترکیبی در نمونه موردی استفاده شده و روش های توصیفی، تحلیلی، و سرانجام استدلال و ارزیابی های منطقی مورد استفاده قرار گرفته اند. یافته های تحقیق ، تلفیق نتایج برگرفته از مطالعات اسنادی با نتایج مطالعات موردی و باتوجه به مدارک و اسناد طراحی و مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته شده.
گزارشی بر وضع موجود بازار ارومیه و بخش های منفک شده از آن در سده اخیر
حوزههای تخصصی:
بازار در معماری و شهرسازی ایران جایگاه ویژه ای داشته و قلب تپنده شهر و هسته اولیه شهر ایرانی است. در میان بازارهای ایران بازار ارومیه با بیش از پنج هکتار مساحت اولیه (در اواخر دوره قاجار) پس از بازار تبریز ازجمله بازارهای وسیع با الگوی ارگانیک بوده است. با شروع سده اخیر و با تحولات شهرسازی صورت گرفته در دوره پهلوی اول دخل و تصرفات زیادی در این بازار صورت گرفته و بخش هایی از آن منفک شد. در سال های اخیر سعی شده است محدوده های منفک شده فوق در خط عرصه بازار تعریف شده و تحت حفاظت ضوابط محدوده اولیه بازار قرار گیرند. این نوشتار در نظر دارد ضمن معرفی وضع موجود بازار ارومیه به ارائه گزارشی از دخل و تصرفات صورت گرفته در خصوص خط محدوده بازار و اقدامات صورت گرفته در این زمینه بپردازد.
تعیین اولویت حواس در ادراک ساکنان مجتمع های مسکونی؛ بررسی موردی: ساکنان بیش از دو سال چند مجتمع مسکونی در زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با توجه به جایگاه و اهمیت واژگان فلسفی همچون (ادراک)، به صورت اعم در مباحث معماری و مفهوم (سکونت) در رویکرد ادراک حسی، به عنوان زیرمجموعه ای از آن، به صورت اخص تدوین گردیده است. سابقه تاریخی مبحث ادراک حسی، دیدگاه های فلاسفه، با تأکید بر نظریه بدنمندی ادراک فیلسوف پدیدارشناس، مرلوپونتی جزء پایه های فکری مطالعه بوده اند. تأثیرات حواس انسانی در فرآیند ادراک و ترتیب بزرگی و اهمیت آنها از نظر ساکنان، پرسشی است که پژوهش بر اساس آن شکل گرفته است. در این مسیر از روش تحقیق آمیخته (کمّی و کیفی) و روش استدلال منطقی بهره گرفته شده است. ابزار پژوهش پرسش نامه و جامعه آماری، ساکنان بیش از دو سال چند مجتمع مسکونی در زنجان بوده اند. برای تأیید همبستگی از لیزرل (تحلیل چندمتغیره) بهره برده شده است. کلیدواژگان به دست آمده در سؤالات مطرح شده و میزان تأثیر از طریق قضاوت معناداری انجام گرفته است. مطالعه آشکار کرد فضای هر مجتمع مسکونی افزون بر جلوه های بصری حاوی ویژگی های دیگری هستند که می توانند با تحریک حواس مخاطب، منشأ برانگیختگی احساسات و ایجاد مطلوبیت گردند. یافته های تحقیق وجود رابطه معناداری را بین مؤلفه های ادراک حسی و معیارهای کیفیت فضای مجتمع های مسکونی نشان می دهد. از نظر میزان تأثیرگذاری مؤلفه ها، اهمیت شاخص حس شنوایی بیش از دیگر شاخص ها است و پس از آن به ترتیب حواس بویایی- چشایی، بساوایی، بینایی و تجربه حرکتی قرار دارند.
Twentieth Century Urbanization in Bangladesh and a Spell of High and Unsustainable Urban Growth(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Bangladesh is still a low urbanized country although it experienced a rising trend in the level of urbanization throughout the twentieth century and had a remarkably high urban growth immediately after its independence in 1971. The country recorded the highest ever annual average growth rate (9.04) and percentage of interval variation (137.57%) in an urban population in 1974; thereafter, growth rates of these two parameters went on falling and reached 5.19 and 65.89% respectively in 1991. As a result, urbanization during the tail end of the twentieth century increased but at a decreasing rate leading to an unsustainable urban growth trend. This study, however, exامینes the factors that contributed to urbanizing Bangladesh during the unsustainable growth period particularly in the last decades of the twentieth century. To this end, a multivariate regression model is developed and analyzed using the ordinary least square method involving stepwise-regression procedure. Primarily ten potential factors are taken into consideration and seven of them emerged as significant in explaining the process of urbanization in Bangladesh. Of these seven factors, the level of industrialization appears as the most influential factor with a coefficient of 1.34, which is followed by the share of urban area, initial level of urbanization and migration with coefficients of 1.13, 0.86 and 0.49 respectively; while the econometric model came up with an adjusted R2 of 0.95 and the Durbin-Watson Statistic of 1.98. Results of this study provide with better understanding towards guiding the urbanization process, particularly in the developing countries.
بررسی تاثیر عوامل معماری بر بازدهی کارکنان ناجا (مطالعه موردی: استان کرمانشاه)
حوزههای تخصصی:
نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهم ترین دستگاه حفظ امنیت و آرامش در جامعه که با تمامی اقشار مختلف جامعه مرتبط می باشد باید برای بهبود و افزایش بهره وری سازمان، کارایی و عملکرد خود را افزایش دهد. هدف این مطالعه، بررسی تاثیر عوامل معماری بر بازدهی کارکنان ناجا در استان کرمانشاه می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر، کارکنان سازمان ناجا در استان کرمانشاه می باشد. نمونه مورد نظر با استفاده از جدول مورگان 110 نفر گزینش شد. ابزار مورد بررسی پرسشنامه محقق ساخته بوده و پس از طراحی، بین افراد نمونه پخش گردید و اطلاعات خام گردآوری شد. پس از جمع آوری پرسشنامه ها، داده های خام وارد نرم افزار SPSS21 شد و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که رابطه روشنایی، صوت، دمای محیط کار، امنیت شغلی و طراحی محیط کار بر بازدهی کارکنان ناجا در استان کرمانشاه قابل قبول بوده است و همگی تاثیر مثبت و معناداری بر بازدهی کارکنان ناجا داشته است.
تحلیل محرمیت در خانه های سنتی بر اساس نسبت توده به فضا (نمونه موردی: خانه های تک حیاط در اقلیم گرم و خشک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همنشینی توده و فضا، جزء جدایی ناپذیر معماری ایرانی است. در معماری مسکونی ایران بنا به ضرورت و نیاز، درجات مختلفی از همنشینی این دو عنصر دیده می شود که نتیجه آن ظهور خانه های چهار طرفه، سه طرفه، دو طرفه و یک طرف ساخت است. در هرکدام از این الگوها، نحوه پیکره بندی فضا متفاوت بوده و لذا ساختارهای متفاوتی از فضا در آنها شکل گرفته است. بنابراین الگوهای متفاوتی از محرمیت در این فضاها به وجود آمده که پژوهش حاضر در پی بررسی این موضوع است. محرمیت در این پژوهش در قالب سه مفهوم درونگرایی، سلسله مراتب دسترسی و عرصه بندی فضایی تعریف شده، که هر کدام از این مفاهیم با استفاده از شاخص هایی در زمینه تئوری نحو فضا مورد تحلیل قرار گرفته اند. این شاخص ها شامل چهار شاخص همپیوندی، ارتباط، عمق و دسترسی بصری است که دو شاخص اول با استفاده از روابط ریاضی نحوِ فضا و دو شاخص دوم با استفاده از نرم افزار Depthmap مورد تحلیل قرار گرفته است. نمونه های موردی در این تحقیق 12 خانه سنتی تک حیاط، در سه شهر کرمان، اصفهان و کاشان هستند که بسته به نسبت توده به فضا، از هر الگو سه نمونه انتخاب شده است. تحقیق از نوع ترکیبی کمی و کیفی است؛ به این معنی که در بعد کمی، هر کدام از شاخص های نحوی در ارتباط با خانه های مورد نظر و با استفاده از ابزارهای تحقیق (روابط ریاضی و نرم افزار) مورد تحلیل قرار گرفت و در بعد کیفی، به تحلیل شاخص های تعریف کننده محرمیت در ارتباط با نسبت توده به فضا در خانه های مورد نظر پرداخته شد. نتایج تحقیق حاکی از آن بود که اگرچه اصل محرمیت به عنوان یک اصل جدایی ناپذیر، همواره در معماری خانه های ایرانی مورد توجه سازندگان قرار داشته، اما با این حال با افزایش نسبت توده به فضا در الگوی خانه های حیاط مرکزی، نمود این اصل نیز بیشتر صورت گرفته است.
تبیین حس تعلق به مکان و هویت در فضاهای شهری با تاکید بر بازارهای سنتی
منبع:
معماری شناسی آذر ۱۳۹۷ شماره ۳
10-17
حوزههای تخصصی:
فضاهای شهری مکان هایی برای برقراری ارتباطات و تعامل جوامع انسانی هستند که افراد با علایق و خواست های متفاوت گرد هم می آیند. بازارها و مراکز تجاری به عنوان یکی از مهمترین فضاهای شهری که به اشکال مختلف در کالبد شهرها تبلور یافته اند، جز مهمی از سیستم فضای شهری محسوب می شوند. حس تعلق مکان به عنوان پیوندی مؤثر که مردم با قرارگاه های مکانی برقرار می کنند تعریف می شود، جایی که آن ها تمایل به ماندن دارند و جایی که آن ها احساس راحتی و امنیت دارند. این حس به گونه ای به پیوند فرد با مکان منجر می شود که انسان خود را جزئی از مکان می داند و بر اساس تجربه های خود از نشانه ها، معانی، عملکردها، شخصیت و نقشی برای مکان در ذهن خود متصور می سازد. خلق فضای شهری مؤثر، کارآمد و پویا که با نیازهای اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی، فیزیکی، اقتصادی و ... مردم جامعه هماهنگ باشد، همواره دغدغه کار بسیاری از برنامه ریزان و طراحان شهری بوده است. هدف از این پژوهش شناخت و تبیین مفهوم حس تعلق به مکان، ابعاد مختلف و مولفه های آن در فضاهای شهری و بازارهای سنتی و در نهایت ارائه یک مدل مفهومی در چارچوب مولفه های سازنده حس تعلق به مکان در بازارها بوده است. روش و نگرش حاکم بر این مقاله مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای- اسنادی و تحلیلی است که در ابتدا به مرور مفاهیم و تعاریف و نظریات مرتبط پرداخته، سپس با تبیین مولفه ها و شاخص های شکل دهنده حس تعلق به مکان در فضاهای شهری و بازارهای سنتی، مدل مفهومی جهت ارزیابی این فضاها ارائه گردیده است. پس از بررسی مطالب فوق این نتیجه حاصل شد که حس تعلق به مکان که عامل مهم در شکل گیری پایه های ارتباطی استفاده کنندگان و محیط می باشد، نهایتاً منجر به ایجاد محیط های با کیفیت می گردد. در این بین عواملی نظیر: عوامل کالبدی، کارکردی، اجتماعی و ادراکی که خود دارای ریز معیارهایی نیز هستند، مهمترین مولفه های شکل دهنده حس تعلق به مکان می باشد.
مطالعه تطبیقی کاشی کاری اسلامی در ایران و آسیای صغیر
حوزههای تخصصی:
در میان بخش های گوناگون تمدن اسلامی چون علوم، صنایع، نظامات، آداب و رسوم و اعتقادات، هنر اسلامی از همه ملموس تر، پرجاذبه تر و ماندگارتر است. این هنر چون شاخه های دیگر تمدن اسلامی از میراث هنری تمدن های مختلف پیش از خود بهره جسته و اقوام مختلف در آن نقش ایفا کرده، و در سطح جغرافیایی بسیار دامنه داری پدیدار شده است. تنوع و چگونگی هنر اسلامی از ویژگی های برجسته این هنر دیرپا و پرشکوه است که بی شک نشانه نبوغ، آفرینش گری و سلیقه سلیم آفرینندگان آن است. پر واضح است که بررسی تمام جنبه های این هنر شگفت و خیال انگیز در یک مقال هرگز نمی گنجد چرا که دریا را چون می توان در کوزه ای جای داد؟ به هر تقدیر هنر اسلامی بخشی از وضعیتی عام بود که با ظهور اسلام در تاریخ هنر جهانی پا گشود. هدف از انجام این تحقیق آشنایی با هنر کاشی کاری اسلامی در ایران و تطبیق آن با همتای آن در آسیای صغیر می باشد. بنابراین با استفاده از مقالات و کتب مختلف و به روش کتابخانه ای مطالعه ای توصیفی را انجام داده و نتیجه مطالعات حاکی از تفاوت ها و تشابهات متفاوت در سبک و سیاق معماری اسلامی با آسیای صغیر در نمونه مورد بررسی یعنی کاشی کاری می باشد.
تبیین الگوواره ای فرآیند روان شناختی حصول معنای محیطی و تحقق حس مکان با تمرکز بر نقش واسط ادراک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال پانزدهم آبان ۱۳۹۷ شماره ۶۵
49-66
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: امروزه چگونگی و کیفیت حصول معنای محیطی و متعاقباً تحقق مرتبه ای از مراتب حس مکان، بنا به اهمیت آن در معماری به ویژه با ظهور دانش روان شناسی محیطی مورد توجه خاص قرار گرفته است. با توجه به این مسئله و اعتقاد به روش مندی غالب در علوم رفتاری، به نظر می رسد که تلاش برای تبیین فرآیند طراحی محیطی از مجرای روش های رایج در سایر علوم و ارایه الگوهای فراگیر تشریح کننده آن، یکی از نیت های اصلی همنشین کردن این حوزه های دانش باشد. اهمیت این تطابق از منظر اثربخشی بیشتر محصولات معماری در دنیای معاصر، حائز توجه بوده و موضوع اساسی این پژوهش را در بر می گیرد. بنابراین سؤال اصلی این تحقیق عبارت از این است که عوامل اصلی مؤثر و مکانیسم اثر در فرآیند شکل گیری معنای محیطی و متعاقباً تحقق مراتب مختلف حس مکان چیست و چگونه می توان آن را در قالب یک الگوی مولّد ساختاری تشریح نمود؟ هدف: هدف اصلی پژوهش، واکاوی چگونگی حصول معنای محیطی و متعاقباً تحقق حس مکان با نگرشی سیستمی مبتنی بر شناخت ابعاد و مراتب وجودی انسان و به صورت یک الگوی روان شناختی است. روش: با توجه به ماهیت اکتشافی تحقیق، راهبردی کیفی از نوع پیمایشی با عنوان نظریه یابی زمینه ای ساخت گرا انتخاب شد که به منظور شناسایی متغیرهای اساسی مسئله و استنباط روابط بین آنها علاوه بر روش توصیفی - تحلیلی از مصاحبه های نیمه ساختار یافته با تعدادی از متخصصین حوزه های معماری و طراحی محیطی بهره گرفته و به ارایه و تبیین نظریه تحقیق منجر شده است. نتیجه گیری: در این تحقیق نقش متغیر ادراک محیطی از ابعاد مختلف مورد تمرکز قرار گرفت و نهایتاً به دلیل محوریت آن در تعریف انتظارات انسان از محیط و تعیین رفتار واکنشی وی، به عنوان کانون فرآیند در الگوی پیشنهادی معرفی شد. بر این اساس، الگوی ساختاری مولّدی مشتمل بر سه رکن اصلی اجزا، نظام ساختاری (سینتکس) و معنا ارایه شد که به ترتیب با عوامل و عناصر کالبدی، رفتار محیطی و احساس محیطی معادل سازی شده است. می توان اذعان داشت که الگوی پیشنهادی دارای قابلیت کاربرد برای ارزیابی هدف مند معناداری در محیط های موجود و همچنین بهره گیری در طراحی محیط های معنادار جدید است.
خرد اقلیم در محوطه های دانشگاهی
حوزههای تخصصی:
تعداد روزهای گرم در بسیاری از نقاط جهان به دلیل پدیده جزیره گرمایی و تغییرات اقلیمی جهانی افزایش یافته است. درجه حرارت هوا به شدت بر آسایش حرارتی انسان و سلامت عمومی آن ها تاثیر می گذارد؛ بنابر این استفاده از راه حل هایی برای بهبود این شرایط گسترش یافته است. یکی از نقاط مهم شهری که در سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته محوطه های دانشگاهی است. این فضاها بدلیل وسعت و تعداد کاربران زیاد، نقش مهمی در خرد اقلیم منطقه اطراف خود دارند. علاوه بر این شرایط محیطی این محوطه ها بر فعالیت و سلامت دانشجویان و اساتید تاثیر گذار است. عوامل متعددی برای کاهش جزیره گرمایی و ایجاد آسایش حرارتی در این محوطه ها نقش دارد. بحث در این مورد به وضوح نشان می دهد که چگونه این دستورالعمل ها می تواند به افزایش آسایش حرارتی در محوطه های دانشگاهی و به حداقل رساندن اثر جزیره گرمایی کمک کند. با این وجود مطالعات گسترده ای در این زمینه انجام نشده و بدین دلیل انجام پژوهشی در این زمینه دارای اهمیت است. هدف از انجام این تحقیق دستیابی به عواملی است که به طراحان کمک کند تا محیطی مناسب برای استفاده دانشجویان و ساکنین پیرامون این محوطه ها فراهم کنند. این پژوهش در کنترل شرایط حرارتی در مرحله طراحی اولیه مفید است.
تحلیل سرمایه های اجتماعی در بهبود شاخص های حکمروایی خوب شهری (نمونه مطالعاتی: شهر سمنان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال سوم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۶
145 - 168
حوزههای تخصصی:
شهرنشینی از چالش های مهم جوامع است. دولت ها از عهده پاسخگویی به نیازهای متنوع شهروندان برنمی آیند و ادامه روند فعلی می تواند باعث افزایش مشکلات شهروندان با مدیریت شهری شود. امروزه از حکمروایی خوب به عنوان راه حل مناسب برای توقف روند فعلی سخن گفته می شود. یکی از عوامل مؤثر در تحقق حکمروایی خوب شهری، سرمایه اجتماعی است. در این راستا با توجه چالش های موجود در شهر سمنان سنجش رضایت شهروندان از عملکرد مدیریت شهری و همچنین نقش آن ها در ایجاد حکمروایی خوب شهری حائز اهمیت است. به همین منظور برای بررسی نقش سرمایه های اجتماعی در حکمروایی خوب شهری در شهر سمنان ابتدا تعاریف حکمروایی خوب شهری و سرمایه اجتماعی بررسی گردید و سپس شاخص های تأثیرگذار سرمایه های اجتماعی در حکمروایی خوب شهری استخراج شد. پس ازآن با تدوین پرسشنامه نظرات شهروندان جمع آوری گردید. نتایج تحلیل پرسشنامه ها نشان می دهد که شاخص های آگاهی، اعتماد و مشارکت از سرمایه اجتماعی در شهر سمنان در وضعیت مناسبی قرار ندارد و نبود پاسخگویی، شفافیت، توافق جمعی و قانونمندی در حکمروایی شهری سمنان موجب از بین رفتن اعتماد به مدیریت شهری و کاهش تمایل به مشارکت در طرح های شهری شده است. نتیجه این امر عدم دخالت شهروندان در تصمیم گیری ها است. همچنین نبود زیرساخت هایی مانند شورای محلات و سازوکار مناسب برای حضور مردم در فرایند تصویب طرح ها نیز در بروز این امر مؤثر بوده اند.
تبیین نقش بنادر در تکوین ساختار فضایی پسکرانه ها در حوزه سرزمین ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه بنادر در اغلب نقاط جهان، به عنوان مهمترین کانون مفصلی میان حمل و نقل دریایی و زمینی، نقش حیاتی ایفا می کنند. بنادر ایران علی رغم برخورداری از موقعیت راهبردی، آنگونه که باید نتوانسته اند نقش موثر خود را در توسعه مناطق پسکرانه محلی بروز دهند. هدف از انجام این تحقیق، بررسی تعامل های کالایی میان بنادر ایرانی و کانون های پسکرانه ای و تبیین ساختار فضایی حاصل از این تعامل است. بدین منظور چارچوب روش شناختی این پژوهش بر مبنای پارادایم اثبات-گرایی استوار شده و برای تحلیل تعامل های کمّی کالا، از تکنیک تحلیل شبکه های اجتماعی بهره گرفته شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد بندرعباس، طی دو دهه اخیر اغلب تعامل های کالایی خود را با تهران انجام داده و این دو کانون شاخص ترین سهم مرکزیت وزنی و واسطگی کالا را به خود اختصاص داده اند؛ به طوریکه چرخه تامین کالا کاملا وابسته به این کریدور تعاملی شده است. هرچند که در گذر زمان، به مرور نقش کانون های پسکرانه منطقه ای پررنگ تر از سابق شده است. نکته قابل توجه اینکه اغلب کانون های پسکرانه محلی بنادر جنوبی علی رغم مجاورت با بنادر، جایگاه قابل توجهی در تولید، ذخیره، فرآوری و توزیع کالا ندارند. بنابراین می توان گفت ساختار فضایی سرزمین ایران در طول دو دهه اخیر، بر مبنای ساختار منظومه ای قطب محور شکل گرفته است.
بازخوانی مفهوم تزیین در مسکن روستایی ایران (مطالعه موردی: تزیینات مسکن در روستای اوان، استان قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگرچه به واسطه مشاهدات و تحلیل های متواتر پیرامون آثار نفیس و شکوهمند معماری، تزیینات عموماً به عنوان مؤلفه ای از بناهای پرهزینه و خاص هر دوره شناخته می شود، اما نیاز به تلطیف فضا در مسکن های کوچک روستایی نیز بروز می یابد که با مصالح و فناوری و نیروی کار بومی ایجاد می گردند، اما شکل بروز آن متفاوت و فاقد استقلال ماهوی و فیزیکی و متکلفانه است. بخش عمده ای از مطالعات انجام شده در ایران که با محوریت تزیین شکل گرفته اند، بر مصادیق نفیس تاریخی همچون کاربندی، مقرنس و کاشی کاری متمرکز بوده اند. در این میان، «مسکن روستایی» به عنوان گونه ای از معماری که با هزینه کم و نیروی کار بومی برپا می شود، کمتر از زاویه تزیینات موردتوجه پژوهشگران قرارگرفته است اما اگر تزیین به معنای آراستن و زینت دادن، ریشه در نیازهای مشترک انسان داشته باشد، چه نمودی از آن را می توان در مسکن بومی روستایی مشاهده نمود؟ در این مقاله در پی پاسخ دادن به این سؤال، روستای اوان در قزوین که دارای بافت معماری بومی است، به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شد و هشت مسکن این روستا مورد بررسی قرار گرفت. روستای اوان در هشتاد کیلومتری شمال قزوین و در منطقه ای کوهستانی واقع گردیده است. مردم این روستا معیشت خود را از کشاورزی و دامداری تأمین می کنند. دو منبع کشاورزی یعنی آب و خاک مناسب در این روستا به وفور وجود دارد. خانه های قدیمی تر روستا با خشت و گل و سنگ بنا ساخته شده اند درحالی که خانه های امروزی آن از مصالحی همچون آجر سیمان و سنگ تشکیل شده اند. این پژوهش در دو مرحله میدانی و کتابخانه ای به انجام رسیده است. مرحله اول شامل بازدید و مستندسازی مسکن های روستا و ثبت شواهد تجربی و مرحله دوم شامل مرور ادبیات مرتبط با تزیین و مسکن روستایی، سپس تحلیل و استدلال منطقی پیرامون موضوع است. هدف اصلی از ارائه این مقاله، بازخوانی مفهوم تزیین در مسکن روستایی ایران و نمونه موردبررسی، تزیینات مسکن در روستای اوان استان قزوین است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که تزیین در مسکن های روستای اوان به شکلی غیرمستقل و در پیوند حداکثری با نیازهای ضروری ظهور و بروز پیدا می کند و می توان تزیین در مسکن های روستایی را، ایجاد یک انتظام فرا کارکردی میان عناصر کارکردی بازخوانی کرد.
بررسی سه اثر هنری معاصر با محتوای اجتماعی از منظر نشانه شناسی با رویکرد سیر زایشی معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال پانزدهم بهمن ۱۳۹۷ شماره ۶۹
67 - 76
حوزههای تخصصی:
هنر و هنرمند نقش بزرگی در حفظ ارزش ها، مقاصد انسانی و نشان دادن خواسته ها و رفتارهای اجتماعی دارند. آثار هنری متأثر از رخدادهای اجتماعی و فرهنگی از عوامل و وجوه مهمی هستند که اگر در مطالعات نشانه شناسی هنرها وارد شوند و مورد بررسی قرار گیرند بر غنای تبیین ها و دستاوردهای این گونه پژوهش ها خواهند افزود همچنین موجب شناخت و درک ساحت های فرهنگی و هنری جامعه می شوند. مقاله حاضر پاسخی است به این سوال که چگونه می توان از طریق مطالعات نشانه شناسی و روش سیر زایشی معنا، به تجزیه و تحلیل یک اثر هنری پرداخت و به حقیقت و مفاهیم پنهان آن دست یافت؟ فرضیه حاکی از آن است که این گونه مطالعات با توجه به نظام های گفتمانی حاکم، سبک و خصوصیات نشانه گذارانه آثارهنری منجر به فهم و درک بهتر از هنر و فرهنگ جامعه می شوند. هدف از این پژوهش ارزیابی و شناخت عناصر نشانه ای آثار منتخب، جهت دستیابی به زمینه بندی و وجوه معنایی نهفته درلایه های مختلف است تا نشان دهدکه چگونه کنش ها و روابط عناصر مختلف باعث شکل گیری گفتمان تعامل گرا و معنادار می شود. روش تحقیق: به شیوه توصیفی-تحلیلی آثاری است که با محتوای اجتماعی که ضمن مطالعه از جنبه نظری، مهمترین زمینه های تولید مفاهیم این آثار را در فرایند سیر زایشی معنا براساس الگوی مطالعاتی گرماس بررسی کرده و از طریق نشانه ها و روابط عناصر و تجزیه و تحلیل ساختارهای ژرف به ظاهرشدن معنا در متن می پردازد. نتیجه گیری :پژوهش نشان می دهد می توان با استفاده از نشانه شناسی و بهره گیری از سیر زایشی معنا به گفتمان های هنری و روابط تقابلی گوناگون پرداخته و به دلالت های معنایی آنها پی برد. همچنین دریافت مفاهیم نهفته در آثار می تواند منجر به شناخت بهتر و هوشیارانه تر از جامعه و تحولات آن شود. گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و استفاده از رسانه های گروهی صورت گرفته است.
مطالعه و تبیین چارچوب و راهبردهای حفاظت از بازار تاریخی نراق و محدوده شهری پیرامون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نراق که برای دوران طولانی بر سر یک راه تاریخی مهم قرار داشته، زیستگاهی برخوردار از محیط طبیعی مناسب و آب کافی بوده است. لذا شهر برای دوره ای طولانی از درآمدهای قابل توجه تجارت منطقه ای و کشاورزی بهره مند بوده است. اقتصاد شهر در اثر پیامدهای ناشی از تغییر در راه های منطقه ای به شدت آسیب دیده که دامنه آن تا بازار گسترش یافته است. دور شدن شهر از راه های اصلی منطقه ای باعث شده تا بازار جایگاه منطقه ای و شهری خود را از دست بدهد. این مسئله و گسترش شهر در اثر احداث خیابان موسوم به امام خمینی در مجاورت بازار (دهه 50) و شهرک جدید به انزوایی منجر شده است که بازار را همچون سایر بخش های شهر تاریخی درگیر کرده است. احداث خیابان افزون بر تغییرات ناشی از تخریب مستقیم بخش هایی از بازار و بستر شهری آن، منجر به انتقال فعالیت ها و پیشه ها از درون بازار و محله ها شده و خیابان را به رقیب پرقدرت بازار تبدیل کرده است. لذا شهری که اقتصاد نسبتاً غنی خود را از دست داده است، علاوه بر تخریب برخی بخش ها با عنصر جدید خیابان نیز مواجه شده که از دو نقطه نظر تجاری و دسترسی، رقیب اصلی بازار بوده و ملزومات خود را به شهر تاریخی تحمیل کرده است؛ از جمله اینکه گذر بازار به حاشیه رانده شده و محور تجاری جدیدی در امتداد خیابان شکل گرفته است. با وجود این، بازار هنوز از ارزش های قابل توجهی برخوردار است و شهر تاریخی نیازمند حفاظت است. این مقاله که روش پژوهشی آن تفسیری تاریخی است و انجام آن بر تکنیک سوات استوار است، در پی پاسخ دادن به این پرسش هاست که چالش های بازار تاریخی نراق از نگاه معیارهای حفاظت از شهرهای تاریخی چیست؟ و راهبردهای حفاظت از بازار در بستر بافت تاریخی و به تفکیک زیرناحیه های آن، چه می تواند باشد؟ هدف مقاله تعریف و تبیین چارچوب و راهبردهای حفاظت از بازار تاریخی نراق است. یافته های مقاله نشان می دهد که هر گونه راهبرد در جهت حفاظت از بازار باید با توجه به بستر شهری آن و در نسبت با عناصر مهم شهر امروز یعنی خیابان و میدان طرح شود. علاوه بر این، ارتقای بازار نیازمند راهبردهایی همچون احیای مجموعه های بازار، تعریف و تقویت مرکزیت تجاری، بازتعریف ارتباط میان بازار و خیابان و تقویت رابطه میان گذر بازار و میدان است.
ارزیابی شاخص های معماری همساز با اقلیم در خانه های بومی شهر گرگان در راستای نیل به آسایش حرارتی (مطالعه موردی: خانه باقری ها و خانه فاطمی)
حوزههای تخصصی:
توجه به مسئله اقلیم در معماری بومی شهرهای مختلف ایران از گذشته عاملی مهم در طراحی معماری به شمار آمده است. در بحث مربوط به اقلیم معماری هماهنگی ساختمان با شرایط اقلیمی هر منطقه مورد توجه می باشد که این مساله موجب آسایش بیشتر انسان و صرفه جویی در مصرف انرژی برای کنترل شرایط محیطی می شود. هدف از این تحقیق، بررسی چگونگی تطبیق معماری و اقلیم در شهر گرگان و چگونگی توجه به شرایط آب و هوایی در ساخت خانه های بومی شهر گرگان می باشد. در این تحقیق از داده های اقلیمی ایستگاه همدیدی شهر گرگان با یک دوره آماری 30 ساله استفاده شده است. روش انجام این تحقیق توصیفی-تحلیلی و با بررسی خانه های شهر گرگان می باشد. با بررسی نمودار زیست اقلیمی ساختمانی گیونی مشخص شد که شرایط زیست اقلیم ساختمانی شهر گرگان در ماه های ژانویه، فوریه، مارس و دسامبر خارج از محدوده است که برای رسیدن به آسایش حرارتی در این شرایط نیاز به وسایل گرمایشی متناسب با اقلیم این منطقه است. در ماه های جولای و آگوست با توجه به بالا بودن دمای هوا و وجود رطوبت در هوا، برای ایجاد شرایط مطلوب آسایشی در داخل ساختمان نیاز به کوران و تهویه طبیعی و استفاده از وسایل سرمایشی با رطوبت پایین می باشد. در این ماه ها شرایط زیست اقلیمی داخل ساختمان ها در محدوده قرار دارد. در دیگر ماه های سال با استفاده از مصالح مناسب و رعایت اصول طراحی اقلیمی می توان شرایط محیطی را با توجه به آسایش حرارتی انسان در داخل ساختمان ها تنظیم نمود. در نتیجه با ارزیابی وتحلیل ویژگی های طراحی اقلیمی دو نمونه از خانه های بومی شهر گرگان نشان داده شد که بهره گیری از شرایط محیطی برای رسیدن به آسایش حرارتی در داخل ساختمان ها از اهداف مهم طراحی بوده و تلاش شده تا هریک از عناصر ساختمانی به گونه ای همساز با شرایط اقلیمی باشند.
تبیین عوامل مؤثر بر شکل گیری دلبستگی به خانه با بهره گیری از روش نظریه زمینه ای (مطالعه موردی: واحدهای مسکونی شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۷ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۶۴
۱۰۰-۸۵
حوزههای تخصصی:
دلبستگی به خانه، پیوند عاطفی مثبت میان انسان و خانه است که می تواند منجر به ایجاد احساس امنیت، آرامش و راحتی خاطر برای ساکنان و افزایش کیفیت زندگی آنان شود. همچنین ساکنان را به مراقبت و محافظت از مکان وا داشته و در حفظ و نگهداری محیط های مسکونی مؤثر خواهد بود. برای ایجاد چنین پیوندی حضور برخی مقدمات کالبدی و اجتماعی در خانه ضروری است. این مقاله با هدف دستیابی به عوامل مؤثر بر شکل گیری این پیوند، در پی شناخت ویژگی هایی از خانه است که نقش مؤثری در دلبستگی انسان به آن ایفا می نمایند. برای دستیابی به این هدف، این پژوهش رویکردی کیفی اتخاذ نموده است و از روش «نظریه زمینه ای» بهره می برد. داده های پژوهش با انجام مصاحبه عمیق با 30 نفر از ساکنان مجتمع های مسکونی واقع در محلات منتخب اصفهان در بازه سنی 25-65 سال گردآوری شده اند. یافته های این مطالعه نشان می دهد که هر دو دسته «ویژگی های مربوط به درون خانه» و«ویژگی های مربوط به بیرون خانه» نقش مهمی در شکل گیری دلبستگی ساکنان به خانه ایفا می نمایند. این پژوهش «مالکیت»، «کیفیات آسایشی و دوام کالبدی خانه»، «مبلمان و تجهیزات داخلی خانه» و «روابط عاطفی مثبت در خانه» را از جمله عوامل درونی و «جلوه بیرونی خانه»، «رضایت از همسایگی» و «کیفیت و خوشنامی محله» را از جمله عوامل بیرونی مؤثر بر شکل گیری دلبستگی ساکنان به خانه معرفی می نماید. همچنین «جلوه محیط مسکونی» را به عنوان مقوله هسته ای در برگیرنده مقولات مطرح شده معرفی می کند . لذا ارایه راهکارهایی برای اغنای این کیفیات در دو حوزه «درون» و «برون» خانه، می تواند منجر به ایجاد و یا ارتقای دلبستگی ساکنان شود. از آن جا که این عوامل و کیفیات رابطه تنگاتنگی با فاکتورهای فیزیکی فضا دارند، این پژوهش می تواند به عنوان یک پژوهش پایه، مبنایی برای ارایه راهکارهایی برای ارتقای دلبستگی انسان به خانه در حوزه های مختلف و از جمله معماری و شهرسازی باشد.
سنجش میزان تاب آوری کالبدی محلات شهری در برابر زلزله با به کارگیری روش ویکور (نمونه موردی : منطقه 10 شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۱ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲
90 - 103
حوزههای تخصصی:
طی دهه های اخیر، افزایش قابل توجه وقوع بلایای طبیعی در سراسر جهان سبب شده تاب آوری به عنوان رویکردی جامع در مواجهه با مخاطرات مورد توجه قرار گیرد. منطقه 10 شهرداری تهران واقع در بخش مرکزی شهر، دارای ده محله است و با مشکلات کالبدی بسیاری روبرو می باشد که در صورت وقوع زلزله، دچار خسارات جبران ناپذیری میگردد. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی میزان تاب آوری کالبدی منطقه 10 شهر تهران به عنوان یک منطقه قدیمی و فرسوده میباشد. به این منظور ابتدا با استفاده از روش دلفی به تبیین شاخص ها پرداخته شد و سپس جهت تعیین وزن آنها از روش AHP استفاده گردید. در ادامه، محله های موردمطالعه با به کارگیری روش ویکور مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته های حاصل از روش AHP نشان می دهد شاخص های بافت فرسوده”، فضاهای سبز و باز”، معابر اصلی” و مراکز ستاد بحران” بیشترین نقش را در تاب آوری کالبدی منطقه 10 ایفا میکنند. نتایج روش ویکور نیز حاکی از آن است که محله های زنجان جنوبی، شبیری-جی و سلیمانی-تیموری بیشترین میزان تابآوری کالبدی و محله های هاشمی، کارون جنوبی، بریانک و هفت چنار به ترتیب کمترین میزان تاب آوری کالبدی را دارند.
بررسی شاخصه های مؤثر در طراحی مدارس اجتماعی روستایی با استفاده از روش های مشارکتی (مطالعه موردی: روستای زیرکن مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۷ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۶۴
۱۴۰-۱۲۵
حوزههای تخصصی:
استفاده از روش های مشارکتی در طراحی مدارس در قرن حاضر مورد توجه قرارگرفته اما با وجود مطالعات مختلف در زمینه طراحی با استفاده از مشارکت کاربر، در مدارس و محیط های یادگیری کمتر از تجربه و دخالت مستقیم کاربران در طراحی استفاده گردیده و در اکثر نمونه ها به استفاده از سطوح اولیه و پایین مشارکت بسنده شده است. مشارکت طبقات پایین اجتماعی در حوزه معماری یکی از ویژگی های عمومی رویکردهای مشارکتی بوده است. بنابراین پژوهش حاضر در یک مدرسه روستایی با هدف ارتقای کیفی مدارس روستایی و تجربه سطوح بالاتری از مشارکت به دنبال ارائه راهکاری عملیاتی برای مشارکت کاربران و توجه به نیازها و خواست های آن ها در طراحی مدرسه روس تایی در یک منطقه مشخص از ایران بوده است. منطقه انتخابی روستای زیرکن در شهرستان مشهد می باشد. پژوهش از نوع کیفی و کابردی بوده و از روش تحقیق تحلیل محتوا استفاده شده است. داده های مورد نیاز از طریق برگزاری گروه های بحث و با استفاده از روش های مشارکتی به دست آمده است. در بخش سنجش و تحلیل آزمون، از تحلیل همبستگی و آزمون آلفای کرونباخ استفاده شده است، تحلیل نتایج نشان می دهد که کاربران در مورد غیر رسمی بودن فضای راهرو مدرسه و داشتن زمین های بازی مختلف با بالاترین امتیاز (96% ) دارای کمترین اختلاف نظر هستند و بتن با کمترین امتیاز( 44%) آخرین انتخاب آنان برای مصالح مدرسه شان است. نتایج نشان می دهد استفاده از مشارکت می تواند مزیت های مثبتی به همراه داشته باشد. روش های مشارکتی به کار رفته در این پژوهش، در جذب و مشارکت طیف های مختلفی از جامعه مدرسه کارا و موفق بوده و توانسته دیدگاه های متنوعی را مورد بررسی قرار دهد. اما الزاماً نتایج، دقت کافی را نخواهد داشت و لازم است برای رسیدن به نتایج دقیق تر و گسترده تر، متغیرهای بیشتری تحلیل شوند و از طیف وسیع تری از روش های مشارکتی و مکمل استفاده گردد.
هرمنوتیک شهرک های جدید
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی مقاله حاضر، ارائه تحلیلی زمینه ای از «جنبش شهرک جدید» و کنکاش بیشتر در بنیان ها و بُن مایه های فکری و ایدئولوژیکی آن با کمک «روش هرمنوتیک» است. چنین تلاشی از طریق جُستارهایی در تجربیات نوگرایی و برنامه ریزی شهریِ نوگرا و درک دنیای شهری بر پایه انگاره های آرمانی و آرمانشهرگرایی صورت گرفته است. یکی از دلالت های این کار، افکندن پرتویی بر ابعاد مثبت و منفیِ سیاست های شهریِ جامع و ارائه چارچوبی برای درک چالش های شهری شدن در دنیای امروزی است. شهرک های جدید به عنوان پروژه هایی اساساً آرمانی در سده بیستم، بر آن بوده است تا آینده شهریِ بهتری را برای انسان ها رقم بزند؛ آرمانشهرهایی جدید که با نقد همه آنچه در شهرهای موجود وجود داشت، امیدها و انتظارات بسیاری را بر ادعاهای مدعیان آن گره می زد. کاربست روش هرمنوتیک در بازاندیشی گذشته شهرک های جدید، در این مقاله، نشان می دهد که این جنبش، زمینه و بستر بسیار مناسبی برای کشف و درک بسیاری از زوایای پنهان و نامکشوف برنامه ریزی شهری و منطقه ای در سده بیستم است.