فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۶۱ تا ۲٬۵۸۰ مورد از کل ۷٬۸۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
امروزه در بسیاری از طرح های معماری و شهرسازی شاهد سیطره کمیت گرایی و عدم توجه کافی به خلق فضاهایی انسان محور و مکان هایی مبتنی بر نیاز ها و انگیزش های انسانی هستیم. این درحالی است که مطالعات بسیاری نشان از اهمیت توجه به نیاز ها و مکانسیم های انسانی دارد. یکی از این مکانیسم ها، حواس انسان است؛ این حواس دریچه ارتباط انسان با محیط اطراف شناخته می شوند که عدم توجه به آنان موجب آسیب های بسیاری ازجمله نبود حس تعلق برای کاربران و از بین رفتن مکان و معنا می گردد. فلذا، این نوشتار با هدف پاسخ به سوال "جایگاه غنای حسی در خلق مکان چیست؟" با رویکردی کیفی و بهره گیری از استدلال منطقی، با بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای و اسنادی، بررسی و مطالعه منابع مکتوب داخلی و خارجی و بیان، تحلیل و تفسیر به نگارش درآمده است. یافته های نوشتار حاضر بیانگر آن است که غنای حسی در پنج مولفه غنای حسی، غنای بینایی، غنای شنوایی، غنای لامسه یا بساوی و غنای چشایی در سه بعد مولفه های مکان: خصوصیات فیزیکی، فعالیت و تصورات قابل تبیین است که نهایتا این پژوهش برای هریک از شاخص های عنوان شده، مولفه هایی را پیشنهاد می دهد که در هر بستر خاص، مطابق با خصوصیات آن می تواند، شکل و ظاهری منحصربه فرد خود را داشته باشد.
جستاری در باب معماری مبتنی بر حکمت متعالیه
حوزههای تخصصی:
کم توجهی به ریشه های بنیادین معماری ایرانی اسلامی، موجب بیگانگی معماری کنونی با بنیادهای مفهومی آن شده است. با تعمق در معماری ایرانی اسلامی، اصول و تفکر ویژه ی مستتر در حکمت اسلامی ایران هویدا می گردد. با شناخت و تلفیق این اصول با ضرورت های زندگی امروز، علاوه بر حفظ ارزش های معماری ایرانی، می توان به رویکردی نو برای طرح معماری دست یافت. این امر طبعاً در سایه شناخت حکمت متعالیه که عالی ترین و کامل ترین درجه را در سیر حکمت اسلام دارد، و همچنین استنباط از آن و سپس تجلی در قالب کالبد معماری میسر می گردد. شناخت کامل این امر، با بیان مراتب آگاهی و شناخت آدمی نسبت به جهان هستی که بر پایه الگوهای چهارگانه شناخت استوار است به مرحله ظهور می رسد، لذا هدف در پژوهش حاضر، شناخت معماری ایرانی اسلامی، مبتنی بر حکمت متعالیه بر طبق الگوهای چهارگانه شناخت و در قالب مفاهیم، مبانی، الگو و مصداق می باشد. روش در پژوهش حاضر، تحلیلی تاریخی است که در چارچوب حکمت متعالیه و معماری ایرانی اسلامی صورت پذیرفته و با تکیه بر جمع آوری اطلاعات اسنادی و در زمره تحقیقات کیفی قرار می گیرد. نتایج حاصل از این پژوهش به صورت دو مفوم عام بر پایه حکمت متعالیه و مفهوم خاص بر پایه معماری ایرانی اسلامی و مبانی متعدد مستخرج شده از این دو مفهوم، در قالب جدول تنظیم گردیده است. این نتایج بیانگر این موضوع است که، با بازشناسی مفاهیم معماری ایرانی اسلامی و توصیف و تحلیل آن از منظر حکمت متعالیه می توان بر مبنای الگوهای چهارگانه شناخت، به الگوها و در نهایت مصداق هایی دست یافت، که می تواند در تداوم مفاهیم معماری ایرانی اسلامی بر اساس سنت فکری و حکمی تاثیر گذار باشد.
بازکاوی مؤلفه های ناکامی تجربه ایجاد پیاده راه 17 شهریور شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال شانزدهم اسفند ۱۳۹۸ شماره ۸۱
53 - 62
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: در کشور ایران با الهام از کشورهای پیشرفته و الگوهای دیرینه فضاهای پیاده شهری ایران، احداث پیاده راه ها در کلان شهرهای کشور در راستای حرکت از خودرومداری به پیاده مداری رواج یافته است. پیاده راه سازی در شهر تهران بعد از چند تجربه نسبتاً موفق نظیر پیاده راه ۱۵ خرداد، پیاده راه سپه سالار، با احداث پیاده راه ۱۷ شهریور دنبال شد. ولی متأسفانه پیاده راه ۱۷ شهریور، بنابر شواهد موجود همچون یافته های پژوهشگران، انتقادهای مسئولین و نارضایتی های مردم محلی، تجربه چندان موفقی به حساب نمی آید. هدف: این پژوهش سعی دارد با نگاهی تحلیلی و عمیق، به تبیین روشمند مؤلفه های اصلی بسترساز ناکامی طرح پیاده راه ۱۷ شهریور تهران بپردازد. روش تحقیق: بدین منظور از رویکرد کیفی و تحلیل اسناد، مصاحبه های نیمه سازمان یافته و مشاهدات میدانی استفاده کرده است. به طوری که داده های متنی جمع آوری شده عمدتاً با کمک کدگذاری، شمارش و ایجاد شبکه مضامین و داده های مکانی با کمک شمارش، عکس برداری و تبدیل به نقشه کردن، سازماندهی و مفهوم سازی شده که در این مرحله، نگارندگان با دقت در کل یافته ها و ارتباط میان مقوله های اصلی با یکدیگر، ملاحظه مبانی نظری پژوهش و تکیه بر استدلال های منطقی و عقلانی، مسائل اصلی بسترساز ناکامی طرح پیاده راه را استنباط نمودند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که عوامل اصلی ناکامی پروژه شامل سه مسئله اصلی «فقدان نیازسنجی، امکان سنجی و بسترسازی مناسب برای طرح»، «در حاشیه قرارگرفتن مردم محلی در فرایند برنامه ریزی و اجرا» و «مسائل کلان اقتصادی سیاسی و مدیریتی» است. در این میان، به نظر می رسد عامل اصلی تر و پایه ای تر نواقص و مشکلات پروژه، شرایط و اهداف سیاسی، مدیریتی و اقتصادی بوده است. تجربه پیاده راه ۱۷ شهریور، بیانگر آن است که آثار مثبت بالقوه احداث پیاده راه ها در ارتقای کیفیت محیط تنها می تواند در صورت مکان یابی صحیح و شیوه برنامه ریزی و مدیریت مردم مدار و پایدار تحقق یابد.
بررسی و تحلیل کاربری فضاهای دست کند حاشیه آبگرم ورتون استان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسأله : چشمه آبگرم ورتون در روستای ورتون واقع در 35 کیلومتری شمال شرق شهرستان اصفهان، به دلیل اهمیت درمانی اش در ادوار مختلف تاریخی حائز اهمیت بوده است که از شواهد آن می توان به ساخت حوضخانه ها در دوره های مختلف تاریخی در مجموعه تاریخی آبگرم ورتون اشاره کرد. علاوه بر این بناها، در حاشیه چشمه آبگرم ورتون، فضاهای دست کندی نیز ایجاد شده است که تا به امروز ناشناخته مانده و مورد مطالعه قرار نگرفته است. انجام این پژوهش در صدد پاسخگویی به دو سؤال بنیادی در رابطه با کاربری و قدمت مجموعه دست کندهاست. هدف از این پژوهش، معرفی، گونه شناسی، ارایه گاهنگاری نسبی و تحلیل فضاهای مجموعه دست کند مذکور است. معرفی، تحلیل نسبی کاربری و زمان ایجاد این مجموعه دست کند می تواند زمینه ای برای بررسی های دقیق علمی در سطح منطقه برای شناسایی این گونه معماری باشد که نقش مهمی در دوران قبل از اسلام تا کنون در نظام اجتماعی و شهری حکومت ها و جوامع بشری ایفا کرده است. ● روش تحقیق : روش این پژوهش در تبیین زمان ایجاد این مجموعه، استفاده از رویکرد تاریخ گذاری مکتب انالز با تأکید بر روش تطبیقی مارک بلوخ است؛ یعنی پژوهش در رابطه با حوزه یا ناحیه ویژه و مورد نظر خود که از طریق کاوش و جست وجو با حوزه موازی (هم زمان) در ناحیه، کشور یا قاره ای دیگر انجام می شود و یا فقط با همان ناحیه در یک زمان صورت می گیردکه نهایتاً منجر به بررسی و تطبیق مجموعه دست کند آبگرم ورتون در بستر تاریخی - فرهنگی اش از دوره ساسانی تا صفوی می شود که شواهد آن در مجموعه وجود دارد و به راحتی می توان سبک، عناصر و مصالح معماری آنها را به روشی تطبیقی مطالعه کنیم. همچنین رویکرد مورد استفاده در تحلیل کاربری این مجموعه، رویکرد باستان شناسی فضایی است که مبتنی بر تحلیل های هندسی و ریاضی است. در این راستا ابتدا مجموعه دست کند آبگرم ورتون معرفی و سپس کاربری و زمان ایجاد آن با توجه به مبانی نظری رویکردهای مورد استفاده، همچنین تکنیک های معمارانه و تحلیل فضاها و مقایسه آن با سایر بناهای مجموعه، تحلیل و بررسی می شود. ● نتیجه گیری : نتایج حاصل از پژوهش براساس بررسی عناصر معمارانه موجود در فضاهای دست کند و تحلیل فضایی، نشانگر کاربری این فضاها به عنوان مجموعه ای برای اسکان موقت مسافرین و بیماران مراجعه کننده به آبگرم است. همچنین با بررسی و تطبیق مصالح به کار رفته در ورودی فضاها، تکنیک معماری و مقایسه آنها با عناصر دیگر بناهای تاریخی موجود در مجموعه، می توان بازه زمانی دوره ساسانی تا قرون میانی اسلامی (قبل از دوره سلجوقی) را برای ایجاد این مجموعه پیشنهاد کرد که در اداوار بعد، مورد استفاده قرار گرفته است. از دوره سلجوقی به بعد، مجموعه اتاق هایی از جنس سنگ چین در مجموعه ورتون جهت اسکان موقت ساخته شده که جایگزین این مجموعه شده است. در دوره صفوی نیز این اتاق ها با آجر مرمت شده و مورد استفاده قرار گرفته است.
آزمون ملات
حوزههای تخصصی:
فهم تجربه زیسته زائران در پیاده روی اربعینِ سال ۱۳۹۵ (بسترها و زمینه های شکل گیری اَبَر رویداد اربعین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال پانزدهم بهمن ۱۳۹۷ شماره ۶۸
39 - 48
حوزههای تخصصی:
فهم شرایط و زمینه های شکل گیری گردشگری مذهبی بسیار ضروری و با اهمیت است. این پژوهش به مطالعه رویداد اربعین، به عنوان یک پدیده منحصر به فرد در حوزه گردشگری مذهبی می پردازد و به تأسی از پارادایم تفسیری و با اتخاذ رویکرد تحلیل تماتیک و با بهره گرفتن از تکنیک های روش تحقیق کیفی (مصاحبه نیمه ساختار یافته، قدم زدن عرضی، مشاهده همراه با مشارکت) تلاش می کند به فهم تجربه زیسته شرکت کنندگان ایرانی در پیاده روی اربعین دست یابد و از این طریق سعی در کشف ماهیت، زمینه ها و عوامل بسترساز شکل گیری رویداد اربعین دارد. یافته ها حاکی از آن است که زمینه ها و عوامل بسترساز در شکل گیری رویداد اربعین چند اسلوبی بوده و حضور گسترده مردم در این راه پیمایی ها صرفاً به یک عنصر تقلیل پیدا نکرده است. عوامل و زمینه های فرهنگی-اعتقادی ، اجتماعی-اقتصادی و سیاسی-ملی از مهم ترین این زمینه ها هستند که تنوع آنها وجه بارز و عامل منحصربه فرد بودن این اَبَررویداد به حساب می آید.
ارایه الگوی برنامه ریزی کالبدی شهر ایرانی اسلامی برای پاسخ به نیازهای انسان از منظر اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
177-190
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر، با هدف ارایه الگوی شهر ایرانی اسلامی برای پاسخ به نیازهای انسان از منظر اسلام انجام شد که از روش کتابخانه ای و پرسش نامه به عنوان مهم ترین ابزارهای گردآوری داده های مورد نیاز استفاده شد. رویکرد برنامه ریزی مورد تاکید الگوی ارایه شده، توسعه پایدار شهری با رهیافت برنامه ریزی تعاملی و رویکرد مطالعاتی الگو نیز رویکرد معرفت گرایانه بود. به این صورت که با توجه به اهمیت انسان به شناخت خود از دید اسلام پرداخته و به تبع ابعاد گوناگون وجودی او شهر اسلامی متناسب با انسان و نیازهای جسمانی و روحانی او در چهار رده نیازهای زیست محور، تفریح محور، فرهنگ محور و معنامحور شکل گرفت. سپس به سبب تحقق بهینه هر یک از نیازهای چهارگانه انسان، مهم ترین اصول محتوایی شهر ایرانی اسلامی شامل عدالت، محله محوری، مسجدمحوری، پرهیز از انواع مزاحمت ها، محرمیت، زیبایی و ارتباط با طبیعت معرفی شد. از سوی دیگر در این الگو اهداف شهر زیست پذیر به عنوان مبنای نظری در نظر گرفته شد، با این تفاوت که به جای تاکید بر لایه های پایین (نیازهای جسمانی) بر برنامه ریزی دقیق و رشد حداکثری در تامین لایه های بالاتر (نیازهای روحانی) انسان تحت عنوان شهر رشدپذیر تاکید شد. همچنین در این الگو بر دو ساحت بالقوه نفس تاکید شد که برای عمل کردن براساس آن باید به دو ساحت اول تنها در حد ضرورت پاسخ داد تا لایه های بالاتر شکوفا شوند. درحقیقت هدف اصلی این الگو زمینه سازی و هشدار برای برنامه ریزی دقیق و رشد حداکثری در لایه های سه و چهار (فرهنگ محور و معنامحور) آن بود که این نیز هدف اصلی تعریف انسان است. مهم ترین نکته در شهر رشدپذیر، توجه به بعد چهارم یعنی نیازهای معنامحور بود.
قواعد رسم الخط میرعلی تبریزی براساس نسخه خسرو و شیرین نظامی (محفوظ در گالری فریر - 808 هجری قمری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال پانزدهم تیر ۱۳۹۷ شماره ۶۱
65 - 76
حوزههای تخصصی:
میرعلی بن حسن تبریزی ملقب به «قُدوَه الکُتاب مُعَلی» از بزرگ ترین خوشنویسان عصر تیموری برای نخستین بار خوشنویسی نستعلیق را تحت قاعده و هیئتی متمایز درآورد. تنها اثر مرقومِ موثق میرعلی، نسخه خسرو و شیرین نظامی به تاریخ 808ه .ق/1406م محفوظ در گالری هنری فریر است که از منظر شیوه کتابت و رسم الخط اهمیت شایان توجهی دارد. برهمین اساس، موضوع این مقاله بررسی رسم الخط میرعلی تبریزی با تکیه بر این نسخه خطی است. هدف از انجام این مقاله شناخت شیوه و قواعد به کار رفته در خط میرعلی به عنوان نمونه های اولیه خوشنویسی نستعلیق است. همچنین در این راستا سعی شده است تا به این سؤال ها پاسخ داده شود : 1. حُسن تشکیل در رسم الخط میرعلی تبریزی چگونه است؟؛ 2. قواعد حسن وضع در شیوه کتابت نستعلیق میرعلی چگونه است؟ این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام پذیرفته و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای(اسناد مکتوب) و میدانی(مشاهده مستقیم) است. حُسن تشکیل در نگارش میرعلی نشان می دهد که کشیدگی ها از قواعد معین و نسبتاً ثابتی تبعیت می کنند و غالباً کوتاه، تند و تیز هستند. فرم و تناسبات حرکتِ دومِ دوایر در تمام حروف به طور مشابه تکرار شده است. نقطه ها با شیبی یکسان، بدون گوشه های تیز و عرضِ کم تر از پهنای قلم اجرا شده اند. حُسن وضع در کتابت میرعلی به صورت حداقل یک کشیدگی در اکثر مصرع ها و حذف حروف پایانی و برخی نقاط ضروری حروف ظاهر می شود. افزودن نقطه به پیروی از سنت قدیم کتابت است و اتصال برخی از حروف احتمالاً تحت تأثیر خط تعلیق بوده است. اعراب گذاری و حرکات تزیینی به چند مورد جزئی محدود شده است.
مناسبت سنجی رهیافت نظری پویش مختلط به عنوان رهیافت جایگزین در برنامه ریزی شهرها
حوزههای تخصصی:
استراتژی مورد استفاده در برنامه ریزی شهری تاثیر مستقیمی بر کارایی طرح و دستیابی هرچه بیشتر به اهداف دارد و اگر عدم کفایت برنامه های شهری به دلیل انتخاب نادرست رهیافت در مرحله تصمیم سازی باشد، با وجود دقت کافی در مراحل اجرای طرح، ناگزیر به تغییر رویکرد برای رسیدن به کارایی لازم هستیم. تحقق پذیری پائین برنامه های شهری مبتنی بر رهیافت های سنتی جامع و روی آوردن تصمیم گیرندگان به رهیافت عملیاتی اندک افزا ضرورت سنجش دیدگاه های نظری برنامه ریزی با نیت رفع نقایص این دو رهیافت را آشکار ساخته است. به عقیده بسیاری از صاحب نظران مبن ی ب ر کامل نبودن هیچ یک از رهیافت های برنامه ریزی به تنهایی، در دنی ای واقعی بیشتر از ترکیب شیوه های مختلف برنامه ریزی، ش امل عناصری از برنامه ریزی جام ع_عقلانی، اندک افزا و وکالتی استفاده می شود تا تنها یک شیوه. اختلاط متوازن میان رهیافت اندک افزا و عقل گرا حاصلی به نام پویش مختلط دارد، اختلاطی که در حیقت مصالحه ای بین دو رویکرد قبلی است که با ترکیب عناصری از آن دو رهیافت در پی همپوشانی نقایص است. در این پژوهش با بهره جویی از شیوه توصیفی تحلیلی و هدف آشکار ساختن ضرورت بازنگری در رهیافت های پیشین و همچنین پاسخ به مناسبت رهیافت پویش مختلط به عنوان رهیافتی جایگزین برای برنامه ریزی توسعه شهرها به شرح ابعاد مختلف این رویکردها پرداخته شده است. در انتها بررسی الزامات و امکانات اجرای صحیح رهیافت پویش مختلط، گویای مناسبت این رهیافت جهت جایگزینی و استفاده در برنامه ریزی شهرهاست.
بازخوانی ارتباط «انسان-طبیعت» از طریق بررسی نماد باغ در آثار نقاشی معاصر ایران
حوزههای تخصصی:
در یک قرن اخیر، برای رفع بحران ارتباط انسان با طبیعت و خسارات ناشی از آن، راهکار های گوناگون با رویکردهای متفاوت ارائه شده است. از آنجا که این بحران جهان شمول است، بسیاری از این راهکارها به صورت کلی و در مقیاس جهانی اعلام شده است. حال آن که به نظر می رسد، می توان ذهنیت انسان معاصر را در مورد طبیعت، در هر یک از فرهنگ های بومی به طور جداگانه بازشناسی کرد و راهکارهای متناسب با هر یک از آن ها را ارائه نمود. از آن جا که به طور معمول، پرسش مستقیم درباره نظر افراد در مورد طبیعت، منجر به دریافت پاسخ های کلیشه ای و شعارگونه از ایشان می شود، برای دوری از این معضل، در این تحقیق با بررسی آثار نقاشی معاصر تحت عنوان «جایگاه طبیعت و پدیده معمارانه باغ، در ذهنیت انسان ایرانی معاصر»، با روش نمونه گیری احتمالی در میان آثار به نمایش درآمده در «هفت نمایشگاه دوسالانه نقاشی معاصر ایران» و «پنج نمایشگاه نقاشی تجلی احساس» مورد بررسی و تحلیل کیفی و کمی قرار گرفته است. نتایج به دست آمده نشان می دهدکه مشکلات و راهکارهای آن ها در طبیعت مصنوع (باغ)، از طریق توجه به مفاهیم ذهنی انسان معاصر و عمق دریافت ها و پرداخت های او میسر می گردد.
جستار در چگونگی پیوند ساکن و مسکن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال پانزدهم تیر ۱۳۹۷ شماره ۶۱
5 - 16
حوزههای تخصصی:
خانه های دوران مدرن و پس از آن، غالباً نتوانستند نقش «مأمنی محبوب» را برای ساکنانشان ایفا کنند و حتی نوعی بیگانگی و عدم تعلق خاطر، برای ساکنانشان فراهم کردند. به نظر بسیاری از صاحب نظران، این مسئله از عدم هماهنگی مسکن با ابعاد مختلف وجودی انسان و پس از آن، فقدان معانیِ مرتبط با این ابعاد و در نتیجه منفعل بودن ساکن نشأت می گیرد. در این راستا مقاله حاضر، چگونگی پیوند ساکن و مسکن را پرسش اصلی خود قرار داده و در جهت دستیابی به این مهم، به جای مسکن ابژکتیو، در پی خانه ای است که ذهن انسان را برای کشف ابعاد پنهان خود به جستجو و کاوش بکشاند. ضمن آن که در تعاملِ دو سویه با ساکن خویش قرار گیرد و همچون آیینه ای باشد که ساکنین بتوانند خود را در آن ببینند و با آن به گفتگو بنشینند. به منظور دستیابی به این اهداف، نوشتار حاضر توجه به «خوانش پذیری مسکن» و «معنای استنباطی ساکنین» را در این زمینه راه گشا می داند. از این رو در قالب تحقیقی از نوع کیفی و با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و تحلیل دیدگاه ها و نظریه های مرتبط، ابتدا به بررسی «بده بستان معنا بین ساکن و مسکن» می پردازد. پس از آن با بررسی ابعاد مختلف آن سعی می کند عواملی را که در شکل گیری پیوند میان ساکن و مسکن نقش دارند، شناسایی کند؛ از آن جهت که خوانش پذیری مسکن و معنای استنباطی ساکن را در این پیوند، حائز اهمیت می داند. در این رابطه، بر اساس کیفیت خوانش و بده بستان معنا، مراتبی از ارتباط میان ساکن و مسکن در قالب «معناداری»، «معناسازی ساکن» و «معناسازی مسکن» ارایه می شود. سرانجام ویژگی های مسکنی که در تعامل با ساکن قرار می گیرد، بر اساس مراتب مذکور در سه مرتبه «مسکن خوانا و آشنا»، «مسکن پرسش انگیز و خیالین» و «مسکن متعالی» معرفی می شود.
مرزهای مفهومی فرم در معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هفدهم آبان ۱۳۹۹ شماره ۸۹
55 - 70
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: فرم، مفهومی بنیادین در گفتمان معماری است که متأثر از تحول اندیشه معماری دستخوش تحولات متعددی شده است. انباشت غیر نظام مند مفاهیم فرم در گفتمان معاصر، ابهام و پیچیدگی معنایی فرم را موجب شده است. از سوی دیگر عدم توجه به ماهیت پویای فرم و شناخت ناکافی از نیروهای مؤثر بر تحول آن، فرم را همچون مفهومی منجمد نمایان ساخته و کارایی آن را در پاسخگویی به مسائل امروز معماری با تردید همراه کرده است. اهداف پژوهش: این مقاله درپی بنانهادن بستری نظری است که ضمن وضوح بخشی و ساماندهی بدین مفهوم گونه گون، پویایی مفهومی آن را نیز تضمین کند. روش پژوهش: این پژوهش با استناد به رهیافت تبارشناسی فوکو به انجام رسیده است. نخست شرایط شکل گیری مفهوم فرم از مبدأ پیدایش آن در اندیشه فلسفی بررسی شده، سپس با تکیه بر دستاوردهای حاصل به نظریه های جریان ساز معماری رجوع شده است. پس از کدگذاری و مقوله بندی، تحولات بنیادین مفهوم فرم و شرایط و پیامد تحول آنها تحلیل و نقدی از وضعیت امروز فرم ارائه شده است. نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد تحول مفهوم فرم ریشه در تحول شناخت معماری از سه منظر هستی شناسی، زیبایی شناسی و معرفت شناسی دارد. در میان این نیروها، معرفت شناسی و تحلیل نحوه شناخت انسان مهمترین عامل تحول فرم از گفتمان پیشامدرن تا دوره معاصر بوده است. تحول شناخت معماری به شکل گیری شش مرز مفهومی فرم مشتمل بر جلوه، ایده، گونه، ساختار، معنا و قابلیت انجامیده است که هریک ناگزیر از اقتضائات شناختی، فهم معماری را به وجوه خاصی از آن محدود کرده اند. در چنین وضعیتی با طرح مفهوم «میدان فرم» تلاش شده ضمن ایجاد بستری برای ساماندهی مفاهیم فرم و تضمین و پویایی این مفهوم، متناسب با تحولات شناختی، دست یابی به فهمی جامع از معماری نیز تضمین شود.
«مدل سازی»؛ روشی مفید برای پژوهش های میان رشته ای (نمونه موردی: امکان سنجی بهره گیری از آموزه های «اندیشه اسلامی» در «آموزش معماری»)
حوزههای تخصصی:
تحقیقات «میان رشته ای» نیازمند مدل هایی است که اطلاعات منتج از تخصص های مرتبط را در قالبی یکپارچه و در راستای پاسخ پرسش اینگونه تحقیقات، ساماندهی کند. در نوشتار پیش رو، نمونه ای از کاربرد روش «مدلسازی» در یک پژوهش، دامنه جستجو دو عرصه «آموزش معماری» و «اندیشه اسلامی» می باشد؛ مدل ساختار دهنده پژوهش، «مداسفا»، برگرفته از دانش مدیریت و برنامه ریزی راهبردی است که محتوای آن طی فرآیند «اجتهاد»، که یکی از روش های پژوهش اسلامی شیعی است، تکمیل می شود تا ما را در راستای پاسخ به پرسش که در جستجوی «چگونگی تأثیر اسلام بر آموزش معماری» است رهنمون گردد. این روش، پس از استحصال نتایج از دو حوزه مذکور، مقدمه طراحی « برنامه راهبردی آموزش معماری، مبتنی بر اندیشه اسلامی » فراهم می شود.
درآمدی بر تاثیر تصوف بر معماری ایران با رویکرد تاریخ فرهنگی
حوزههای تخصصی:
جریان تصوف از فراگیرترین جریان های فکری تاریخ ایران است که تاثیر فراوانی بر هنر و معماری داشته است. این جریان فکری از سده ی دوم آغاز شده و در سده های چهارم و پنجم، تشکیلات خانقاهی به خود گرفت. در قرن هفتم و با هجوم مغول ها،خانقاه ها تبدیل به پناهگاه های روحی و مادی مردم شد؛ و بعد از آن، جریان تصوف به اوج مقبولیت و نفوذ خود بین عوام و خواص جامعه از درباریان تا مردم رسید و این روند تا آنجا پیش رفت که زمینه ساز تشکیل حکومت صفویه شد. بررسی رابطه تصوف و معماری با رویکردهای مختلفی بررسی شده است اما رویکرد تاریخ فرهنگی این امکان را به تحقیق می دهد که این ارتباط به صورت واقع گرایانه بررسی شود و با استفاده از شواهد تاریخی از هرگونه افراط و انحراف به دور باشد. حال سوال اینست تاثیر جریان فکری تصوف بر معماری ایران چگونه بوده است و چه نوع بناهای معماری را شکل داده است؟. پژوهش از نوع تحقیق های نظری می باشد که با روش تاریخی- تفسیری پژوهش شده است و چارچوب اصلی در قالب مطالعات فرهنگی و در ذیل آن تاریخ فرهنگی و از طریق مطالعه منابع کتابخانه ای تصوف و تاریخ معماری می باشد. با این روش نتیجه تحقیق بدین شرح است که تفکرات صوفیانه، رفتار و ارزش های آن ها باعث شکل گیری کلیات کالبد های معماری می شود. کاربری این بناها در طول تاریخ در هم تنیده بوده است. با توجه به بناهای باقی مانده و منابع موجود می توان کالبدهای معماری صوفیان را در دو دسته تک بناها، شامل خانقاه ها و آرامگاه ها؛ و دسته دوم، بناهای مجموعه ای دسته بندی کرد.
ارزیابی تاثیر اصول معماری بومی در شکل گیری معماری سبز (نمونه موردی:روستای ابیانه)
حوزههای تخصصی:
تعاملی که معماری بومی با معماری سبز دارد تعاملی عمیق و کهن است بطوریکه از زمانی که انسانها، سکونتگاه های اولیه را بر اساس مولفه های طبیعی همچون جهت وزش باد و یا جهت تابش نور خورشید به منظور بهره گیری هرچه بیشتر از انرژی های طبیعی می ساختند، مورد توجه بوده است. امروزه مبحث معماری سبز و ارتباط آن با ساختار معماری بومی و طراحی ساختمان ها با توجه به پس زمینه ها و تنوع اقلیمی و طبیعی هر منطقه بحثی اجتناب ناپذیر است که باعث می شود تا دغدغه دیرینه معماران را از گذشته تا به امروز در امر صرفه جویی و بهینه سازی مصرف انرژی در ساختمان ها کاهش دهد. پژوهش حاضر به دنبال تبیین مولفه های معماری بومی و معماری اقلیمی و ارتباط آن با اصول معماری سبز به منظور ارتقای کیفی معماری در ساخت و سازهای جدید است. این پژوهش می کوشد تا با روش توصیفی تحلیلی به بررسی معماری ساختمان ها وب افت همساز با اقلیم در نمونه موردی پرداخته و در جهت تبیین مولفه های معماری بومی گام بردارد. نتایج این تحقیق نشان می دهد توجه به معماری بومی و طراحی اقلیمی هر منطقه در روند مدیریت و صرفه جویی بهتر مصرف انرژی های تجدید ناپذیر و استفاده حداکثری از انرژی های تجدید پذیر (نور خورشید، باد و...)، ارتقای کیفیت محیط زیست و بالا بردن کیفیت آسایشی که از ویژگی های معماری سبز در محیط های انسان ساخت می باشد موثر است.
Explaining the Adaptability Model of Indus trial Heritage with Landscape(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۲, Issue ۱ - Serial Number ۴۳, Winter ۲۰۲۲
19 - 30
حوزههای تخصصی:
Indus trial heritage includes remnants of an indus trial period with his torical, technological, social, architectural, or scientific value and is therefore worthy of protection. The adaptability of indus trial heritage is one of the conservation approaches that will lead to sus tainability while preserving heritage and preserving social and cultural values. Accordingly, the purpose of this s tudy is to provide a comprehensive model in the field of indus trial heritage adaptability with the perspective that covers as much as possible the components affecting adaptability and empowers s takeholders in this field to answer the ques tions. This research is of a mixed type, which is done in two qualitative and quantitative phases and two s tages of model presentation due to comparative s tudies and model validation. The components of the proposed research model were identified through a comparative s tudy of 5 successful examples in the field of indus trial heritage adaptability to the landscape. In order to validate, the final model was presented to 180 experts, and the model's validity was confirmed using s tructural equations in the confirmatory factor analysis phase. The results showed that nine economic, his torical, physical, social, cultural, infras tructural, technological, environmental, and policy factors affect the adaptability of indus trial heritage to the landscape. This research presents an improved model that can be useful in adapting the indus trial heritage to the landscape in the country.
چگونگی بازتاب جلوه های میان متنی در بازخوانش معماری معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
175 - 196
حوزههای تخصصی:
دوگانه انگاری خلاقیت و نووارگی در مقابل اثرپذیری، پیوندگونی و خویشاوندی میان آثار از بحث هایی است که به ویژه پس از مدرنیته همواره بر هنر و معماری سایه افکنده است. این پژوهش در تلاش است با رهیافت به فرآیند میان متنی بیان کند؛ معماری تنها با اتکا به نبوغ و چیرگی اصالت ایده ی معمار و به یکباره و ناگهانی خلق نمی شود بلکه در جذبه و کشاکشی غریزی با تجربه، روش، اثر و ابزارهای دیگر هنرمندان؛ قوام می یابد. معماری اقتباس وخوانشی گسترده، ناهمگون و بیپایان از آثار دیگران و همواره در گفت وگوی با دیگری است. از سوی دیگر در فرآیند میان متنی تلاشمان برای جست وجوی شباهت ها و قیاس آثار معماری با یکدیگر را باید به میل انسان به یافتن تبار، تبارشناسی و در اصطلاح یافتن اسطوره ی خویشاوندی اش نسبت دهیم. پژوهش در دفاع از این فرضیه بنا شده که معماری نوعی گفتمان است که از پیوندخوردگی و خویشاوندی میان آثار در تقابل با هژمونی یکتایی و منحصربفرد بودن سخن می گوید و در انتقاد از نقد سنتی است که در بدنهی انتقاداتشان ارزش اثر را به اصالت ایده، حاصل ذهن خلاقه ی آفریننده، نسبت می دهند و برخی آثار را تا سطح اثری کپی و فقط اقتباسی، تنزل می دهند . اما در رهیافت میان متنی هیچ متنی (اثری) دیگر فقط یکتا نیست و به طور حتم در گفتگوی میان لایه های ذهن هنرمند با یک یا چند پیش متن دیگر شکل یافته است. پژوهش با ماهیتی کاربردی و به روش تحلیلی - تفسیری می باشد. داده های مستخرج با تکیه بر استدلال منطقی مورد تحلیل قرار خواهند گرفت که نتایج آن در قالب جداولی ارائه خواهد شد. با رویکرد تفسیرگرای میان متنی به تحلیل آرای معتبر با محوریت مفهوم خوانش میان متنی می پردازیم و در نهایت تحلیل چند اثر از معماری ایران ارائه می شود، تا خوانش معماری میان متنی، به صورت کلّی بازشناخته شود.
نارسایی های موجود در فرآیند بهسازی لرزه ای ابنیة تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عدم وجود بهسازی لرزه ای در طرح های محافظت و مرمت بناهای تاریخی از یک سو و ویژگی سرزمینی از سوی دیگر بیانگر شناختی ناکارآمد و نوعی ساده اندیشی در امر محافظت است. شناخت ناکافی و استفاده از مراتب بالای در بهسازی لرزه ای به ارایه طرح های بهسازی لرزه ای می انجامد که به سبب حجم وسیع مداخله و عدم توجه به ارزش بناها مورد پذیرش اصحاب محافظت قرار نگرفته و بخشی مهم که همانا بهسازی لرزه ای است از گردونه محافظت وامیماند. به عبارت دیگر ورود اثربخش بهسازی لرزه ای به چرخة محافظت ابنیه تاریخی تنها با شناخت نارسایی های موجود در فرآیند بهسازی لرزه ای ابنیة تاریخی و تدوین متدولوژی مخصوص به خود امکا نپذیر است. این تحقیق از استدلال منطقی بهره م یبرد و مباحث نظری بهسازی لرزه ای در پیوند با اصول محافظت، از ابتدایی ترین تا به روزترین رویکردها، مداخله ها، راهبردها و راهکارهای بهسازی ارایه می شود. بنابراین تحقیق ماهیتی نظری داشته و با رویکردی تحلیلی- تفسیری در نظر دارد با متمایز دانستن بهسازی لرزه ای بناهای تاریخی از دیگر بناها، ابتدا آن را به دو شاخة تقویت و ترمیم تقسیم کرده و شاخه تقویت را به دلیل هماهنگی بیشتر با محافظت پیشگیرانه درکانون توجه قرار دهد. سپس به بیان تعاریفی نو از ارزش بهسازی لرزه ای و ضد ارزش مداخله اقدام م یکند. ابعاد ضد ارزشی مداخله برای کلیه راهکارها و با هر مرتبه بهسازی شناسایی می شود. در ادامه به ترسیم شبکه مداخله براساس ابعاد شناخته شده ای مانند نوع بهسازی، شکل مداخله، هزینه بهسازی، محدودة برگش تپذیری و نوع فن آوری برای کلیه راهکارها پرداختیم. در پایان به بیان زیرساخت های مورد نیاز برای رهایی از نارسایی موجود در فرآیند بهسازی لرزه ای ابنیه تاریخی اشاره می شود. از مشخصات بارز این تحقیق می توان به تعامل و تقابل دیدگاه های علم محافظت ابنیه تاریخی و دانش بهسازی لرزه ای در استفاده از راهبردها و راهکارها نام برد.
Urban regeneration of a dysfunctional historic texture: a reflection on social theme in the northern zone of Naqsh-e Jahan Square of Esfahan
منبع:
Socio-Spatial Studies, Vol ۳, Issue ۷, Summer ۲۰۱۹
21 - 30
حوزههای تخصصی:
Nowadays, an important matter has emerged which is to pay attention to the problems of releasing historic textures. Urban regeneration with emphasis on social themes has always been a fundamental approach to eliminate the shortcomings of historic textures. Redefining social life and public events, creating unity and integrity, and social justice and etc. are of the main approaches to urban regeneration according to historical values and the existing identity in these textures.<br style="box-sizing: border-box;" /> This research is trying to identify the social themes of dysfunctional historic textures in the northern zone of Naqsh-e Jahan Square of Esfahan, and suggest proper solutions based on the current and past situation of this neighborhood, so that it can revitalize this area through a comprehensive plan and become able to play novel roles alongside its historic identity, in coordination with new urban centers. To do so, methods of desk research, survey research and questionnaire have been employed. The volume of the samples have been calculated with Cochran formula method and the data analyses have been done with SPSS software first, and then using GIS, they have been positioned on a limited-blocks level and by overlaps of indicators, known factors of the inefficiencies have been introduced so that the problems causing inefficiencies in textures with social themes can be tackled.
قاهره، قلب شکننده
حوزههای تخصصی: