فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۴۰۱ تا ۳٬۴۲۰ مورد از کل ۷٬۸۳۱ مورد.
منبع:
شهرسازی ایران دوره پنجم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸
97-112
حوزههای تخصصی:
شهر و شهرسازی پدیده ای حیرت انگیز و برآیند مؤلفه های گونه گون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تاریخی است که در بستری طبیعی و جغرافیایی جلوه گر می شود. مطالعه این محصول شگفت انگیزِ انسان متمدن، نیازمند استمداد از دانش ها و علوم مختلف است. از همین رو، هدف اصلی از این مقاله، تبیین وضعیت شهرسازی یک قرن اخیر در ایران با رویکرد حقوقی _ تاریخی است. روش گردآوری اطلاعات در این پژوهشِ میان رشته ای، کتابخانه ای و تدقیق در اسناد رسمی و قوانین و مقررات و شیوه تجزیه و تحلیل داده ها، از نوع توصیفی _ تحلیلی است. یافته های این پژوهش نشان می دهد ناامنی و هرج و مرج و ناآگاهی شهروندان از حقوق شهری و شهروندی خویش در دوره قاجار، فقدان مشارکت مردم، اتخاذ تدابیر نادرست اقتصادی، غفلت از نقاط محروم و شهرسازی آمرانه در دوره پهلوی و بالأخره جنگ تحمیلی، تحریم اقتصادی، نظام اداری دیوان سالار متکی به نفت و کم اعتناء به مردم، طراحی نظام حقوقی ناکارآمد، غفلت از تخصص گرایی در واگذاری مسئولیت ها و البته مدیریت ناهمگون شهری در دوره جمهوری اسلامی، از مهمترین عوامل اختلال در کارکردهای نظام شهری و شهرسازی در ایران معاصر، متکی بر رویکردی حقوقی _ تاریخی است که تلاش برای حل و فصل آن ها در راستای تقویت حقوق شهری و شهرسازی را ضروری ساخته است.
طراحی شهری نوین بر پایه تحریف های عامدانه در ادراک عمق و فاصله؛ از رویکرد نشانه تا خطاهای کاربردی اپتیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال چهارم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۲
64-75
حوزههای تخصصی:
پرداختن به مقوله ادراک عمق و فاصله و تحریف های عامدانه در حوزه طراحی شهری، طراحان را قادر می سازد تا از طریق نظم دهی و چیدمان آگاهانه کیفیات فضایی به گونه ای مناسب و در راستای مقاصد کلی طراحی، این تجربه ادراکی را دستخوش تغییر قرار دهند و بدین طریق آگاهانه مسیری را کوتاه تر و یا بلندتر از شرایط حقیقی آن در ذهن ناظرین و استفاده کنندگان از فضا متبادر سازند. در این مقاله، از میان رویکردهای نظری متعدد موجود پیرامون نحوه عملکرد سیستم بصری انسان در رابطه با ادراک عمق و فاصله، به سبب تأکید بیشتر متون علمی انتشار یافته در سال های اخیر و نیز از منظر جامعیت تئوریک، به رویکرد نشانه خواهیم پرداخت. بر اساس این رویکرد در بخش نخست از این مقاله، تلاش گردیده است تا با نگرشی علمی و از دریچه نگاه طراحی شهری، شاخص ترین مؤلفه های تأثیرگذار بر مقوله ادراک عمق و فاصله مورد بررسی و تحلیل قرار گیرند؛ مؤلفه هایی که می توان با تجمیع و یا کاستن از میزان آن ها به طور مستقیم به کنترل نسبی میزان عمق و فاصله ادراکی در فضای کالبدی پرداخت. در ادامه و در بخش دوم نیز به بحث پیرامون تحریف های عامدانه با رویکردی کاربردی و با مدنظر قرار دادن قابلیت به کارگیری آن ها در طراحی ساختارهای کالبدی – فضایی شهری، پرداخته شده است.
تعامل ساختار مرکز پایتخت و جلفای نو در توسعه اصفهان در دوره شاه عباس اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هسته اولیه محله جلفای اصفهان با حمایت شاه عباس اول (996-1038ق) توسط تجار و افراد سرشناس ارمنی ساخته شد و به تدریج توسعه و اعتبار یافت. این محله بزرگ که در گزارش جهانگردان از آن با عناوین «شهرک»، «دهکده» و «محله» یاد شده، در تنوع و ترقی پایتخت نقش مؤثر داشت. شکل هندسی و ساختار آن با بخش هایی از توسعه پایتخت قابل مقایسه و حاکی از گونه ای تأثیرپذیری و تأثیرگذاری است. شناخت شکل این ساختار به عنوان منابع الهام بخش و اثرگذار در همبستگی بیشتر طرح های شهری از جمله مرمت شهری جلفای نو می تواند پرکاربرد باشد. این پژوهش در پی پاسخ دادن به این پرسش است که اصول مشترک توسعه و ساختار کالبدی-فضایی پایتخت و جلفای نو چه بوده است؟ بررسی ریخت دو ساختار کالبدی-فضایی اصفهان و جلفای نو در مقام پایتخت شاه عباس اول، شناسایی اصول مشترک و تبیین آن اصول، هدف پژوهش است. این پژوهش در چارچوب مطالعات کیفی و روش آن تاریخی-تفسیری و تحلیلی است. گردآوری داده ها از مطالعات پژوهش های معاصر، متون و اسناد تاریخی حاصل شده است. یافته های پژوهش، اصول پنج گانه ای را از شواهد ساختاری و متون تاریخی استخراج می کند که شامل لایه های متعدد مؤثر بر ریخت ساختارهای مذکور و همبستگی میان اجزا آنها است. نتیجه پژوهش حاکی از وجود ارتباط معنایی ساختاری میان هر دو بخش به عنوان جزءهایی از یک طرح کلی است. هسته اولیه محله جلفای اصفهان با حمایت شاه عباس اول ( 996 - 1038 ق ) توسط تجار و افراد سرشناس ارمنی ساخته شد و به تدریج توسعه و اعتبار یافت این محله بزرگ که در گزارش جهانگردان از آن با عناوین « شهرک » ، « دهکده » و « محله » یاد شده، در تنوع و ترقی پایتخت نقش مؤثر داشت شکل هندسی و ساختار آن با بخش هایی از توسعه پایتخت قابل مقایسه و حاکی از گونه ای تأثیرپذیری و تأثیرگذاری است شناخت شکل این ساختار به عنوان منابع الهام بخش و اثرگذار در همبستگی بیشتر طرح های شهری از جمله مرمت شهری جلفای نو می تواند پرکاربرد باشد این پژوهش در پی پاسخ دادن به این پرسش است که اصول مشترک توسعه و ساختار کالبدی -فضایی پایتخت و جلفای نو چه بوده است؟ بررسی ریخت دو ساختار کالبدی -فضایی اصفهان و جلفای نو در مقام پایتخت شاه عباس اول، شناسایی اصول مشترک و تبیین آن اصول، هدف پژوهش است این پژوهش در چارچوب مطالعات کیفی و روش آن تاریخی -تفسیری و تحلیلی است گردآوری داده ها از مطالعات پژوهش های معاصر، متون و اسناد تاریخی حاصل شده است یافته های پژوهش، اصول پنج گانه ای را از شواهد ساختاری و متون تاریخی استخراج می کند که شامل لایه های متعدد مؤثر بر ریخت ساختارهای مذکور و همبستگی میان اجزا آنها است نتیجه پژوهش حاکی از وجود ارتباط معنایی ساختاری میان هر دو بخش به عنوان جزءهایی از یک طرح کلی است .
تاثیر بکارگیری چندرسانه های تعاملی بر بهبود کیفیت آموزش سازه در رشته معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آموزش سازه و انتقال مفاهیم آن بصورت مؤثر و کاربردی به دانشجویان معماری، از مهمترین موضوعاتی است که تقریبا تمام برنامه های آموزشی معماری را به خود مشغول داشته است. در حال حاضر در بسیاری از دانشکده های معماری مفاهیم سازه با تکیه بر کتابهای متنی و سخنرانی از استاد به دانشجو انتقال می یابند، بسیاری از مفاهیم سازه انتزاعی و غیر قابل رؤیت هستند در نتیجه زمانیکه مواد آموزشی تنها بصورت متنی ارائه می شوند، دانشجو بخاطر فقدان دانش نسبت به مفاهیم ارائه شده، در ایجاد مدلهای ذهنی و دریافت اطلاعات بصورت عمیق تر با مشکل مواجه می شود. بیشتر این دانش به صورت راکد و ناکارآمد باقی می ماند، بطوریکه حتی وقتی مرتبط با موضوع مسأله مطرح شده هستند، قابل دسترسی و استفاده نمی باشند.
از این جهت با پذیرش ضرورت درک سازه برای معماران، برنامه ریزان آموزش معماری بهبود آمادگی تکنیکی دانشجویان را مورد توجه قرار داده و بدنبال بکارگیری شرایط و ابزارهایی هستند که شانس بیشتری را برای یادگیری و انتقال دانش فراهم می سازند.
چندرسانه های تعاملی ابزارهای جدیدی هستند که با بکارگیری رایانه و توانا ییهای آن تصور ساختن مفاهیم انتزاعی را امکانپذیر ساخته و بعلاوه قادر هستند دانشجو را بصورت فعالانه ای در آموزش دخالت دهند. راهبردهای آموزشی ای که دانشجو را بصورت فعالانه تری در فرآیند یادگیری بکار می گیرند، تأثیر بسیار مثبتی بر یادگیری و انتقال دانش دارند. هدف این مقاله بررسی دقیقتر چالشهای آموزش فعلی سازه به دانشجویان معماری و ارائه راهکار جهت ارتقا آموزش سازه و مفاهیم آن در سطح متوسط می باشد. در این راستا نقش و امکانات چندرسانه های آموزشی در یادگیری و انتقال دانش سازه ای به دانشجویان معماری مورد بررسی قرار گرفته است.
معماری اجتماعی؛ خلق فضایی پایدار برای یادگیری
منبع:
معماری شناسی سال چهارم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۰
137-149
حوزههای تخصصی:
آنگونه که می دانیم مهمترین رکن توسعه جامعه در ابعاد مختلف؛ آموزش است که زمینه تعالی فرد و جامعه را پدید می آورد. با توجه به رشد کمی و کیفی آموزش و نقش فراگیر آن در حفظ و تداوم ارتباط محیط و انسان در عصر کنونی؛ توجه به ارتقاء کیفیت آموزش با رویکرد تعاملات پایدار و هم افزاینده اجتماعی با تاکید بر قلمروهای فضایی مهم می نماید. از اینرو حمایت و حفاظت مخاطب در فضا از طریق حضور مداوم افراد، زمینه پایداری فضای آموزشی را فراهم می آورد. در این راستا هدف این مقاله واکاوی معیارهای اثرگذار بر کیفیت آموزش معماری اجتماعی با تاکید بر ارتباط پایدار و هم افزاینده محیط و انسان در فضا با بهره گیری از راهکارهای خلاقانه است. این تحقیق به لحاظ هدف، بنیادی و بر حسب نحوه گردآوری داده ها؛ توصیفی و علی- مقایسه ای است. در مرحله اول بررسی مهم ترین مولفه های اثرگذار بر معماری اجتماع پذیر به روش کتابخانه ای و مطالعات میدانی به کمک پرسشنامه باز با صاحب نظران آموزش معماری انجام شد. سپس با توزیع پرسشنامه پژوهشگر ساخته و تطابق آن با نیاز مخاطبان و هماهنگی بستر طرح به پالایش اطلاعات در این باره پرداخته شد. در انتها به روش تحلیل عاملی دسته بندی و ارزش گذاری مولفه های اثرگذار در فضای آموزشی انجام گرفت. معیارهای منتج از مطالعات نظری بر اساس پنج عامل 1- شناخت مخاطب 2- معیارهای ذهنی 3- تعاملات اجتماعی4- طراحی فضایی و 5- آموزش دسته بندی شد. نتیجه مطالعات آماری نشان داد عامل طراحی فضایی(زیبایی فرم و عناصر فضایی و طراحی در فضای باز) با حدود 80% و سپس عامل معیارهای ذهنی(حس تعلق و امنیت) با حدود 70% بیشترین تاثیر را در این زمینه داراست. بنابراین ارائه راهکارهای طراحی معماری با تاکید بر فرصت ها و توجه به کیفیت فضایی، امکانات و تجهیزات محیطی با تاکید بر شاخص تعاملات اجتماعی، به دلیل توجه به فضاهای مشارکت پذیر با احترام به قلمرو افراد، به منظور ارتقاءکیفیت آموزش، ایجاد زمینه انجام کار عمیق و سرزندگی فضایی به عنوان مهره گمشده فضاهای آموزشی مورد نظر قرار گرفت.
مقایسه تطبیقی مبحث 19مقررات ملی و معیارهای سامانه ارزیابی ساختمان سبز آلمان (DGNB)
حوزههای تخصصی:
باتوجه به بحران های زیست محیطی و انرژی، امروزه بحث معماری پایدار و سبز از مباحث پرطرف دار است. جهت رسیدن به این هدف در صنعت ساخت وساز، سیستم های ارزیابی ساختمان ها و استانداردهای ساخت از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. در ایران نیز در چند سال اخیر مبحث 19 مقررات ملی به عنوان استاندارد بهینه سازی مصرف انرژی در ساختمان موردتوجه ویژه قرار دارد. ازاین رو در این مقاله سعی شده است با بررسی معیارهای سامانه ارزیابی ساختمان سبز آلمان که از سال 2007 در این کشور تهیه و اجرا شده است و تطابق آن با موضوعات موردتوجه در مبحث 19 مقررات ملی، زمینه های مشترک و متفاوت آنها شناسایی نموده تا کمکی در جهت تکامل مقررات ملی و رسیدن به سیستم بومی ارزیابی ساختمان ها نماییم. در این مطالعه مشخص شد که در مبحث 19 بیشتر به معیارهای کیفیت فنی توجه شده است و در درجه بعدی به برخی از معیارهای کیفیت های عملکردی، محیطی و فرایند نیز اشاره شده است. کیفیت های اقتصادی و سایت در مبحث 19 موردبحث قرار نگرفته اند.
بررسی تطبیقی الگوهای جایگیری فضای خیس درانعطاف پذیری مسکن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۱ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۹
131 - 144
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعاتی که امروزه توجه بسیاری از معماران معاصر را به خود جلب نموده، انعطاف پذیری در طراحی مسکن است. مسکن انعطاف پذیر می تواند با پاسخگویی به چرخه زندگی کاربران، نیازهای متعدد و متغیر آنان را در ابعاد گوناگون از جمله ابعاد اجتماعی و اقتصادی برآورده نماید. عوامل بسیاری در طراحی مسکن انعطاف پذیر تاثیرگذار است که یکی از آن ها فضای خیس است. تا آنجا که، در صورت طراحی نامناسب فضای خیس، انعطاف پذیری پروژه می تواند با مشکل مواجه شود. با توجه به اهمیت غیرقابل انکار این فضا در مسکن، نبود پژوهش های کافی در این زمینه، و به منظور افزایش قابلیت انعطاف پذیری در پلان های مسکونی، تمرکز این پژوهش بر روی موضوع فضای خیس است. این مقاله از نوع کاربردی بوده و به روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است. هدف از این پژوهش، معرفی و مقایسه رایج ترین الگوهای جایگیری فضای خیس در پلان های مسکونیِ انعطاف پذیر از طریق بررسی نمونه پروژه های معاصر طراحی شده توسط پیشگامان این حوزه است. به این ترتیب که ابتدا با جمع آوری و بررسی کیفی پلان های منتخب بر مبنای انواع رویکردهای انعطاف پذیری، به توصیف و سپس مطالعه ی تطبیقی سه الگوی جایگیری فضای خیس در پلان، در دو سطح درون واحدی و میان واحدی، پرداخته شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که فضای خیس می تواند، در قالب جایگیری های مختلفِ بررسی شده، به عنوان عنصر جداکننده و یا آزادکننده ی فضا ایفای نقش کند، و هر یک از این دو حالت، می تواند به انعطاف پذیری پلان منجر گردد.
شناسایی مؤلفه های هویت ساز بومی در بافت تاریخی فرسوده شهری
حوزههای تخصصی:
در حال حاضر، یکی از مشکلات اساسی شهر های ایران، مسئله ی هویّت شهر است. شهر بدون هویّت، شهروندان را از هدایت غیر ارادی محروم می سازد. بافت های تاریخی فرسوده بنا بر چالش های عدیده ای چون ضعف کالبدی- کارکردی، مدیریت ناکارآمد و عدم توسعه صحیح و متوازن شهری، و فقدان رویکرد فرهنگی متناسب فرسایش های زیادی را متحمل گردیده و با آسیب های جدی روبرو هستند. باید اذعان داشت که بر اثر فقدان نگاه تاریخی و هویّتی لازم در توسعه و نگهداری این مناطق، نوسازی های بعضاً پراکنده صورت گرفته نیز چهره و اعتبار تاریخی و هویّتی این محدوده ارزشمند شهری را مخدوش نموده است. لذا این پژوهش در جهت شناسایی و پاسداشت مؤلفه های هویّتمند بومی بافت های تاریخی شهری سعی دارد به شناسایی ویژگی های ارزشمند هویّتی این مناطق بپردازد. روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی با رویکردی کیفی است و پژوهشگر با مطالعه ی متون و اسناد کتابخانه ای و مقالات مرتبط با موضوع ضمن واکاوی مفهوم هویّت بومی به شناخت ابعاد مختلف آن پرداخته است. بررسی ها حاکی از آن است که مؤلفه های هویّت ساز بومی در بافت تاریخی شامل شاخصه های عینی و فیزیکی؛ ابعاد ذهنی؛ سبک های معماری، چارچوب های اجتماعی، عوامل سیاسی، اقلیمی، و فرهنگی می باشند.
گونه شناسی مسکن و تکنیک های ساخت بومی در روستای تاریخی الگن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روستای الگن از توابع بخش چاروسا (63 کیلومتری شمال شهر دهدشت) در شهرستان کهگیلویه، در زاگرس جنوبی قراردارد. وجود ساختارهای تاریخی- کالبدی و روابط فرهنگی- اجتماعی که در طول زمان در دل بافت کهن روستا شکل گرفته است، از یک سو و جنگل های تنک بلوط در منطقه، الگن را به مجتمع زیستی کم نظیری مبدل ساخته که شناسایی دارایی های فرهنگی و حفاظت از ساختارهای تاریخی-طبیعی آن را ضروری می سازد. استقرار روستا در عرصه متصل به تنگه الگن که تنها راه تاریخی دسترسی به لنده و بهبهان بود، از یک سو و وجود منابع آب شیرین و عرصه های مستعد کشاورزی از سوی دیگر، سبب شکل گیری ساختارهای درهم تنیده فشرده بافت تاریخی در راستایی خطی شده است. پژوهش حاضر با هدف شناخت الگوهای مسکن بومی و تکنیک های ساخت ابنیه تاریخی در روستای الگن، ضمن جمع آوری تاریخ شفاهی و مطالعات فرهنگی-اجتماعی، ساختارهای کالبدی موجود در هسته تاریخی سکونت گاه را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و می کوشد تا به پرسش های زیر پاسخ دهد؛ چه عواملی بر شکل گیری هسته تاریخی خطی سکونتگاه موثر بوده است؟ تیپولوژی و ساختار فضایی الگوهای مسکن بومی در روستا چگونه است؟ تکنیک های ساخت تاریخی چه رابطه ای با مصالح بوم آورد در منطقه دارد؟ به دلیل فقدان هرگونه مطالعات مدون در زمینه تاریخ سکونت گاه های منطقه و ازآنجمله الگن، پژوهش با استناد به مطالعات جامع ، میدانی با رویکردی تحلیلی- تفسیری به موردپژوهی هسته تاریخی روستا پرداخته و تلاش دارد از طریق مستندنگاری مولفه های کالبدی بافت، الگوهای بومی، تکنیک های ساخت و فرآیند تحول آنها را موردشناسایی قراردهد. براساس نتایج پژوهش، ساختار خطی روستا (با راستایی شمال غربی- جنوب شرقی) منطبق بر ساختار توپوگرافیک بستر جغرافیایی بر روی تپه سوق الجیشی-که دید مناسبی به تنگه داشته و دفاع از روستا در برابر مهاجمان را تسهیل می نمود- شکل گرفته است. همچنین با بررسی ساختار 30 واحد مسکونی تاریخی، می توان سه الگوی اصلی شامل الگوی نه قسمتی (توو)، چنداتاقه ساده و چنداتاقی ایوان دار(عمارت) را مورد شناسایی قرار داد. اگرچه تکنیک های ساخت ابنیه، منطبق بر مصالح بومی (سنگ لاشه، تنه های بلوط و ملات گچ) است، اما آشکارا می توان کاربست شیوه های محلی و پیشرفت تکنولوژیک آنها و توجه به شیوه های طراحی اقلیمی را در معماری ابنیه بومی روستا مشاهده کرد.
نقش معماری دادگاه متاثر از روانشناسی محیط و معماری اسلامی
حوزههای تخصصی:
بینایی در انتقال احساسات مختلف و ادراک گوناگون به مغز انسان نقش بسزایی دارد. محیط و رفتار به یکدیگر وابسته بوده و نمی توان رفتار را مستقل از رابطه ی درونی با محیط تعریف کرد. عدالت، جلب اعتماد و حس مردم سالاری در برخورد با مکان های قضایی اولین حسی است که باید به کاربران القا شود. معماری و روانشناسی محیطی، مجموعه دانش، فن و هنری است که با عناصر وابسته و مرتبط از قبیل فرم، رنگ، بافت و .... سعی در بهینه سازی فضاها و دستیابی به کارایی و کارکرد مناسب در قالب معماری در کنار زیبایی معانی و معناها دارد. روش تحقیق پژوهش دارای ماهیتی توصیفی و تحلیلی است. هدف از این تحقیق، اهمیت و تأثیر نقش معماری فضاهای قضایی با توجه به تأثیر پذیری جسم و روان انسان از "فضای دادگاه" میباشد. به منظور دستیابی به چگونگی برقراری ارتباط مابین عوامل غیر کالبدی (معنا و زیبایی) و عوامل کالبدی (عملکرد، فرم سازه) در معماری، نیازمند تحلیل مصادیق مرتبط می باشد. روش تحقیق پژوهش دارای ماهیتی توصیفی- تحلیلی، موردی و از نوع هدف کاربردی است. در این مقاله صدها عنوان کتاب، مجله و مقاله در خصوص روانشناسی محیط، معماری اسلامی و بررسی معماری دادگاهای برجسته جهان به عنوان نمونه های مطالعاتی انتخاب گردید. استفاده از معماری اسلامی و به منظور کشف راز و مرزهای پنهان در ماورای صورت ها و چگونگی ادراک و زیبایی توجه به عوامل پنهان که نشان از معنا و زیبایی دارند و همچنین عوامل ظاهری مانند: نور، نزئینات، تناسب هندسه و تطابق فضاها امری ضروری است. بکارگیری فضاهایی مجزا و کارا در خصوص روند های قضایی که علاوه بر کاهش ازدحام و سبب افزایش کارایی نیز می گردد. در پایان نتیجه تحقیق به صورت خلاصه و در قالب یک دیاگرام در شکل بیان شده است
پیاده راه های شهری، از ایده تا عمل؛ ارزیابی پیاده راه بازار شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پایداری سیستم های حمل ونقل مانند پیاده راه ها صرفاً ایجاد آنها نیست بلکه ارزیابی میزان کارایی آنها را نیز دربرمی گیرد و این نکته ای پراهمیت است. بدین منظور در پژوهش حاضر به ارزیابی احداث و بهره برداری یکی از پیاده راه های مهم تهران، یعنی پیاده راه بازار تهران واقع در خیابان 15 خرداد پرداخته می شود. قرار گرفتن بازار بزرگ تهران در جنوب پیاده راه، و نیز وجود عناصر تاریخی ارزشمند در محدوده، همواره موجب جذب تعداد زیادی از شهروندان به این منطقه شده است و می شود؛ و این موضوع توجه ویژه به این پیاده راه را به منظور تأمین خدمات متناسب با حجم استفاده کنندگان، طلب می کند. انجام ارزیابی با استفاده از مشاهدات میدانی و دادن 100 پرسشنامه به عابران، و 50 پرسشنامه به شاغلان (با هدف آگاه شدن از نظر آنان)، و همچنین انجام مصاحبه عمیق با 10 نفر از شاغلان محدوده و مسئولان طرح انجام شده است. نتایج ارزیابی حاکی از آن اند که احداث پیاده راه به طور کلی رضایت استفاده کنندگان از محیط (شاغلان و عابران) را در پی داشته است. با این حال ضروری است به نکاتی دیگر نیز توجه شود؛ که از این دست اند: تأمین امنیت عمومی، حفظ عناصر و جاذبه های تاریخی و فرهنگی، تامین و مدیریت مبلمان شهری متناسب با تعداد استفاده کنندگان با تأکید بر تأمین نظافت و بهداشت عمومی، ساماندهی دستفروش ها، و فروشندگان اجناس بر روی چرخ های دستی و موتورسیکلت سواران، مقاوم سازی ساختمان ها و نوسازی بدنه، ایجاد فعالیت شبانه، افزایش سطح و تناوب خدمات دسترسی حمل ونقل عمومی، ایجاد پیوستگی مسیر، جلب مشارکت کاسبان و ساکنان، و مانند اینها.
ارزیابی شکل شهر و وابستگی به خودرو در شهر جدید مَرن-لَه-وَله ، پاریس (فرانسه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه معماری و شهرسازی سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۹
51 - 71
حوزههای تخصصی:
وابستگی به خودرو یکی از بزرگ ترین چالش های شهرهای امروزی است که پیامدهای منفی بسیاری داشته و برای تدوین راهبردهای کارآمد برای خروج از این وضعیت، سنجش شهرها از این زاویه ضروری است. در پژوهش حاضر، که در دسته پژوهش های کمی و کاربردی قرار دارد، با هدف ارزیابی میزان وابستگی به خودرو، شهر جدید Marne-la-Vallée در شرق پاریس به عنوان نمونه موردی مورد ارزیابی قرار گرفته است. در این پژوهش پس از معرفی این شهر و بررسی ادبیات موضوع، به منظور تبیین شاخص هایی برای ارزیابی وابستگی به خودرو شش بعد متفاوت شناسایی شده اند. این شش بعد شامل پیوستگی/پراکندگی بافت شهری، دسترسی به مراکز شهری، حمل ونقل پایدار، تراکم جمعیتی، خوشه بندی بافت شهری و دسترسی به فضای سبز هستند که در هر یک از این ابعاد پارامترهای متعددی مورد بررسی قرار گرفته و در قالب نمودارهایی ارائه شده اند. پس از بررسی موارد ذکر شده در چهار بخش شهر و با مقایسه آنها با سطح میانگین، نتایج ارائه شده نشان می دهد که در این شهر «وابستگی به خودرو» تابعی از فاصله از مرکز اصلی (پاریس) بوده و با دور شدن از مرکز، این شرایط در پنج بعد از شش بعد مورد بررسی، تشدید شده و تئوری ترکیب مفهومی«سه گونه بافت شهری» پیتر نیومن در آن تأیید می گردد.
مؤلفه های خردگرایی در نگاره های شاهنامه؛ موردپژوهی نگاره دیدار تهمینه و رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال شانزدهم بهمن ۱۳۹۸ شماره ۸۰
17 - 28
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: مضمون خرد از بن مایه های اصلی اندیشه فردوسی در شاهنامه است. او در اندیشه خردستای خود علاوه بر گرایش های فردی و اجتماعی به آموزه های مزدایی و فرهنگ اسلامی نیز توجه داشته و خرد را در ابعاد مختلف آن، چه در معنی خرد عمومی و ناب بشری، در دو نوع فطری و اکتسابی، و چه در معنای خرد حکمی، ستوده است. داستان های شاهنامه از سویی، همچون بستری مناسب برای اشاعه این مضمون بوده و از سویی دیگر، در ادوار مختلف به عنوان یکی از مهمترین منابع انگیزشی برای شکل گیری نگاره ها مورد توجه نگارگران قرار گرفته اند. از جمله این حکایات ماجرای دیدار تهمینه و رستم است که در مکاتب مختلف نگارگری با همین عنوان، مصور گشته است. در این میان مسئله اصلی در این مقاله چگونگی ترجمان بصری این مضمون کلیدی در نگاره دیدار تهمینه و رستم است. هدف: در این پژوهش، مطالعه مضمون خرد، بیان انواع آن در اندیشه فردوسی و چگونگی تدابیر تجسمی نگارگر در بازنمود تصویری این مضمون در نگاره «دیدار تهمینه و رستم» است. روش تحقیق: در مقاله حاضر، با روش مطالعه موردی، ابتدا توصیف نگاره دیدار تهمینه و رستم از بعد صوری و سپس تحلیل مفاهیم مستتر در ورای عناصر با محوریت مضمون خرد صورت گرفته است. در این راستا اطلاعات از دو طریق اسناد مکتوب و مشاهده گردآوری شده اند. نتیجه گیری: تأمل در مفاهیم مستتر در عناصر بصری نگاره دیدار تهمینه و رستم نشان از آن دارد که نگارگر به تأثیر از فردوسی با مضمون خرد آشنا بوده و به بیان و ترجمان بصری آن در روند طرح ریزی و مصورسازی نگاره اهتمام ورزیده است. از همین رو، نگاره در دو بعد صورت و محتوا متضمن بازنمایی مضمون خرد است که مواردی همچون موقعیت مکانی شخصیت های اصلی، نقوش و آرایه های تزئینی، رنگ پردازی و حضور ضمنی عدد سه تحقق این امر را فراهم نموده اند.
The study of Cypress appearance in the Persian art and architecture in the light of Gestalt theory(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The impetus behind this s tudy is to discover the aes thetic and semantic patterns of the cypress tree and show how this element has been employed by Iranian artis ts. The ques tion of this research is how a cons tant element (the cypress tree) has been transfigured in different Iranian arts. Four categories of miniature, carpet, textile and architecture decoration. The present research is qualitative in nature and is descriptive-analytic and mainly uses the available published data. Data were analyzed inductively and interpreted in the light of Ges talt theory. Exploratory results reveal that the cypress as a cons tant element in Iranian art has been transfigured differently in different arts. With the aid of Ges talt laws, the visual appearance of the cypress tree was analyzed in the different samples a few of them are presented in the s tudy. It was found that dis tinguishing the cypress element has been made: by highlighting the role of the cypress and reducing the visual significance of the field while increasing the visual emphasis of the cypress. Application of different ges talt laws such as proximity, figure, and ground, similarity, continuity in Persian carpet mos tly makes the cypress at the center of attention and reduces the visual importance of the other elements. In some of the other Persian carpet designs, this element has semantic and extraterres trial concepts and sits is in the center (eg. Mehrabi carpets. In the miniature and fabric textiles, cypress tree has not received the urgent priority and often been on the margins of the image.
تبیین روش ریخت گونه بندی و کاربرد آن در طراحی شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گرایش به حرفه دانش طراحی شهری با هدف ارتقای کیفیت محیط های شهری باعث شده است که سطح وسیعی از نوشته ها در زمینه های مختلف و در ابعاد محتوایی و رویه ای این رشته ارائه گردند. در زمان حاضر، کمبود مشهود در حوزه حرفه ای طراحی شهری، در ابعاد رویه ای و به ویژه در زمینه ارائه روش های کاربردی در مراحل تجزیه و تحلیل فرم شهر و ارائه پیشنهادهای طراحی شهری از قبیل ارائه الگوی بافت های جدید و کدهای هدایت و کنترل فرم بافت ملموس است. در مقاله حاضر، پس از معرفی مفهوم ریخت شناسی شهری به عنوان زمینه ای ویژه در مطالعات فرم شهر، عناصر ریخت شهر از دیدگاه محققان مختلف بررسی می گردد و پس از آن، روش ریخت-گونه بندی به عنوان یکی از روش های کارآمد در طراحی شهری در مقیاس میانی، یعنی بخشی از بافت های شهری، تبیین می شود و کاربرد آن در مرحله تجزیه و تحلیل فرم بافت، ارائه پیشنهادهای طراحی شهری شامل تدوین راهنمای طراحی شهری، ارائه الگوی توسعه بافت های جدید و تهیه کدهای توسعه تبیین می گردد. در بخش جمع بندی مقاله حاضر، معیارها و نیز اجزا و عناصر، محصول و کاربرد روش ریخت-گونه بندی در سه مقیاس کلان و میانی و خرد ارائه می شود و در پایان نیز بافت محله فرحزاد تهران به عنوان نمونه، مورد تجزیه و تحلیل ریخت گونه شناسی قرار می گیرد.
گذار الگوها: تحلیلی قیاسی بر سیر تحول فضاهای باز در خانه های تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هفدهم دی ۱۳۹۹ شماره ۹۱
17 - 28
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: تحولات کالبدی شتابان در سده اخیر به بلاتکلیفی و بی معنایی فضاهای باز مسکونی معاصر در شهر تبریز انجامیده است، در حالی که در قلمرو فرهنگ ایرانی به ویژه تبریز، تعامل انسان و محیط در فضاهای باز مسکونی درطی زمان الگوهای مختص به خود را شکل داده بوده اند. مطالعه کیفی چنین گذاری در قالب الگوها می تواند ظرفیت های باقیمانده را برای چاره جویی و حل چالش های پیش رو نمایان کند.هدف پژوهش: این پژوهش به دنبال بررسی چگونگی تحول الگوهای فضاهای باز خانه های تبریز در یک سیر زمانی، با هدف تعمیق فهم معماران از تغییرات شتابان اخیر و در جهت شناخت ارتباطی معنادار بین آنهاست. ضمن آنکه سعی دارد روشی متناسب برای پژوهش هایی از این نوع نیز ارائه دهد.روش پژوهش: این پژوهش از نوع کیفی با رهیافت تفسیری و به روش داده نگر است. ابتدا با مرور نسبت مفهوم الگو با دیگر مؤلفه های تأثیرگذار، یک پیکربندی نظری برای تحلیل یکپارچه به روش QCA تبیین شده و سپس داده های برداشت شده از نمونه ها، سازماندهی و در قالب این پیکربندی قرار داده شده و در نهایت یافته ها مورد بحث قرار گرفته اند.نتیجه گیری: در تحلیل کیفی دسته های متوالی از خانه های تبریز (تاریخی، میانه و معاصر)، سه حالت برای گذار الگوهای مفهومی شناسایی شده است: پایستگی (ظهور همانند گذشته)، تغییر موقعیت (استمرار ظهور اما در قالبی متفاوت) و تغییر کلی (حذف یا جایگزینی در رابطه انسان و محیط). بنابر تحلیل صورت گرفته، تغییر در ترکیب محدودکننده ها در برایند با مفاهیم محیطی، به تحول در چگونگی ظهور و در نتیجه گذار الگو ها انجامیده است. از ارزیابی کلی این گذار نیز دریافته می شود که مفاهیم محیطی برگرفته از الگوهای مفهومی از آنچه در ظاهر به نظر می رسد (الگو های خرد) تغییرات کمتری داشته اند و شکل گیری مکان در فضاهای باز خانه های تبریز علی رغم تغییرات بیرونی شتابان، از درونمایه ای نسبتاً پایدار برخوردار است و به آرامی تحول می پذیرد.
تهیه الگوریتم کنترل سایه بان های متحرک و بررسی و بهینه کردن شرایط کنترلی برای فصول سرد در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش تهیه الگوریتم پیشنهادی برای شبیه سازی رایانه ای و تعیین زاویه مناسب سایه بان متحرک خارجی، در طول روز می باشد. نحوه کنترل سایه بان متحرک بر اساس دمای داخلی می باشد. الگوریتم تهیه شده، در هر گام زمانی، با تکرار محاسبات دمای داخلی برای مقدار تابش مختلف عبوری از بین سایه بان، و مقایسه نتایج بدست آمده با دمای معیار تعیین شده، نتیجه بهینه را انتخاب می کند. روش استفاده شده برای انجام محاسبات حرارتی ساختمان، روش عددی تفاضل محدود می باشد. جداره های منطقه مورد نظر شبکه بندی شده و معادله تعادل حرارت برای هر یک از گره ها به روش کرنک- نیکلسن گسسته شده است. به منظور تحلیل عملکرد سایه بان متحرک، نتایج به دست آمده، با حالت های بدون سایه بان و با سایه بان ثابت مقایسه شده است. دمایآسایش 21 درجه سلسیوس و دمایمعیار کنترل سایه بان متحرک، در تحلیل اول 21 درجه سلسیوس تعیین شد. با توجه به نتایج بدست آمده از تحلیل اول و با هدف دریافت بیشتر تابش خورشیدی و بهبود عملکرد سایه بان، در تحلیل دوم، دمای کنترل 23 درجه تعیین شد. بر اساس تحلیل انجام شده برای ساختمانی در تهران با جداره شفاف رو به سمت جنوب، میزان بار گرمایی برای ماه دسامبر (آذر- دی)، در حالت سایه بان متحرک با دمای کنترل 23 درجه، به میزان 33 درصد از سایه بان ثابت کمتر است. از طرف دیگر، بیشترین اختلاف دمای داخلی و دمای آسایش در حالت های سایه بان متحرک و ثابت به ترتیب 2 و 4 درجه است در نتیجه سایه بان متحرک شرایط آسایش مطلوب تری فراهم نموده و دمای داخلی نوسان کمتری دارد.
نقش هویت ساز قاعده لاضرر در شکل گیری الگوی معماری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱
19-30
حوزههای تخصصی:
معماری اسلامی - ایرانی در فرهنگ تشیع میراث گران قدری است که از نسل های گذشته به یادگار گرفته شده و نمونه های ارزشمند آن در نظام برنامه ریزی، طراحی و مدیریت شهرهای تاریخی ایران به خوبی قابل مشاهده و بازشناسی می باشند. رابطه معماری و شهرسازی ایرانی – اسلامی با مبنای نظری، اصول فقهی اسلام، و آیات کتاب آسمانی و کلام وحی، گنجینه ای ارزشمند در هدایت و توسعه معماری و شهرسازی معاصر ایران خواهد بود. مروری بر تجربه های عملی و پایه های نظری آن ها در حوزه های معماری و شهرسازی و مدیریت شهری نشان دهنده آن است که تبین رابطه اصول نظری و مشخصات کالبدی از از پیش نیازهای تحقق و اجرایی شدن یک سبک و گرایش معماری است؛ بر مبنای چنین رویکردی است که می توان موضوع مورد نظر این پژوهش را در بستر آیات قرآنی و تفاسیر معتبر مورد تحلیل و بررسی قرار داد. سوال اصلی پژوهش آن است که هویت در معماری اسلامی چیست؟ و این تعریف در شکل گیری معماری اسلامی چه جایگاهی دارد؟ بایسته های تحقق قاعده لاضرر و لاضرار در اسلام، در بستر شکل گیری معماری اسلامی چیست؟ معماری اسلامی بر بستر عناصر هویت ساز چگونه شکل میگیرد و این عناصر چه جایگاهی در معماری اسلامی دارند؟ روش تحقیق مورد استفاده در این مقاله، روش استدلال منطقی است. پس از ترسیم چارچوب نظری پژوهش، منابع علمی و تخصصی با روش مقایسه تطبیقی تحلیل شده، فرصت ها و چالش های حاصل از آن به بحث گذاشته می شود. این پژوهش نیازمند برخوردی کیفی است ازاین رو بر مبنای پارادایم آزادپژوهی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و مطالعات میدانی در روند مقاله استفاده خواهد شد. دستاوردهای پژوهش نشان دهنده آن است که رعایت اصول ده گانه مورد بحث می تواند به مثابه تجلی قاعده لاضرر و لاضرار در اسلام در نظام معماری و شهرسازی، به خصوص در هدایت و برنامه ریزی طرح های توسعه شهری، معرفی شود.
خوشنویسی اسلامی، نماد مقاومت در برابر روند غربی شدن (با تکیه بر نظریه مطالعات پسااستعماری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم مهر ۱۴۰۰ شماره ۱۰۰
21 - 30
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: تقابل با غرب راه نفوذ استعمار را در جوامع اسلامی فراهم آورد و، با تغییر در بافت گفتمانی ساختار نظام سنتی و اجتماعی، موجب بحران و تحولات عمیقی در تمامی عرصه ها از جمله فرهنگ و هنر اسلامی شد. با غربی شدنِ آموزش هنر و پیشرفت و فناوری در صنایع مختلف، هنرهای کتاب آرایی سنتی از رونق افتاد؛ شیوه های غربیْ جایگزین هنرهای سنتی شد و آن ها را «به حاشیه برد». با شکل گیری مطالعات پسا استعماری، و ارائه خوانش «مقاومت» در برابر قدرت در اشکال استعماری، همچنین نفی آکادمیسم غربی از جانب برخی هنرمندان پیشرو غربی، مشروعیت اصول و زیبایی شناسی غربی به عنوان معیار با چالش مواجه شد. بدین ترتیب، هنرمندان اسلامی برای یافتن هویت خود، رهایی از پیامدهای استعمار، و بازتولید فرهنگ بومی، دوباره به خوشنویسی به عنوان سمبل مقاومت و عنصری زاییده از بطن تمدن اسلامی رجوع کردند. روش پژوهش: پژوهش حاضر، با بهره گیری از مطالعات پسااستعماری و روش توصیفی-تحلیلی، علل مقاومت خوشنویسی اسلامی در برابر روند غربی شدن را بررسی مکرده است. هدف پژوهش: هدف پژوهش حاضر بازشناسی عوامل مصون ماندن خوشنویسی اسلامی در برابر استعمار است. نتیجه گیری: پژوهش حاضر، در خصوص علل مقاومت خوشنویسی اسلامی در برابر روند غربی شدن، دو عامل عمده و اساسی را مؤثر می داند: نخست، شرایط اجتماعی و جستجوی هویتِ حاصل از نگاه پسااستعماری که با بازگشت به خود و نظریه مقاومتْ سنت خوشنویسی را از اندیشه های استعمار و امپریالیسم فرهنگی مصون نگه داشته است. دیگری، ماهیت و قابلیت های خلاقانه خوشنویسی است؛ خوشنویسی، در «پیوندخوردگی» با کلام الهی، خاصیت تجریدی در ماهیت و عینیت دارد، با گنجینه حکمت، ادبیات و علوم انسانی آمیخته، با سایر هنرهای اسلامی تطبیق پذیر است، و نحوه تعلیم و تعلّم آن عمیقاً ریشه در سنت ها و عرفان اسلامی دارد. خوشنویسی اسلامی در دوران معاصر نیز، تا زمانی که از جنبه های خلاقانه اش بهره برداری شود و در عین حال نسبت خردانگارانه با آموزه های سنت خود داشته باشد، اصالت و هویت خود را حفظ می کند و حیات آن نیز استمرار می یابد.
طراحی چارچوب مطالعه فساد شبکه ای در فرایند سیاست گذاری مدیریت کلان شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه معماری و شهرسازی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۰
99 - 115
حوزههای تخصصی:
تاکنون تلاش های علمی گسترده ای در موضوع تعریف فساد، ابعاد آن و راهکارهای مقابله با آن صورت پذیرفته است. این مطالعات را می توان در طیفی از مطالعات خردمقیاس در سطح فردی تا مطالعات پیچیده با هدف شناسایی و مقابله با پدیده فساد سیستمی قرار داد. پژوهش حاضر در این راستا تلاش می کند تا ابتدا با طرح موضوع زمینه ها و علل شکل گیری فساد در فرایند سیاست گذاری مدیریت کلان شهری، در راستای شناسایی و آشکارسازی نگرش نوینی به فساد در این حوزه، در قالب مفهوم فساد شبکه ای و تمایز آن از سایر انواع فساد، این مفهوم را در مطالعات حوزه مدیریت کلان شهری دنبال کند. بر این اساس، فساد شبکه ای در فرایند سیاست گذاری مدیریت کلان شهری عبارت است از شبکه ای از بازیگران و بدنه ای از نهادها و سازمان های مختلف که حول یک فعالیت فاسد در فرایندهای مختلف سیاست گذاری مدیریت کلان شهری از دستور کار و تدوین سیاست ها تا فسخ آن ها شکل گرفته و اعضاء آن از منافع فعالیت فاسد سود می برند. مقاله حاضر، با توجه به فقدان چارچوب پایه مطالعاتی موضوع فساد شبکه ای در حوزه فرایند سیاست گذاری مدیریت کلان شهری، تلاش کرده است تا چارچوب مطالعه پایه این حوزه را به عنوان یافته اصلی مقاله ارائه کرده و در اختیار پژوهشگران علاقه مند به موضوع فساد شهری قرار دهد. این مقاله از منظر روش شناسی نیز از جمله پژوهش های کیفی بوده که با اتکاء به روش بازبینی یکپارچه/انتقادی متون پژوهشی به بررسی منابع کتابخانه ای و اسناد مرتبط پرداخته است.