فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۹۶۱ تا ۳٬۹۸۰ مورد از کل ۷٬۸۳۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
کشور مصر یکی از کشور های اسلامی در قاره ی آفریقا می باشد و دارای پیشینه ی معماری است که می تواند از آن بهره ببرد. باتوجه به اینکه در جهان اسلام گرایش غالب، حصول معماری با هویت و روزآمد و به دور از هیاهوی تنوع طلبی و تکثر گرایی است، کشور های پیشرو برای ارتباط یافتن و روبرو شدن با ارزش های گذشته و انتقال آن به آیندگان در تلاشند. هدف اصلی این پژوهش شناخت ویژگی ها و نسبت های مفهومی هویت بخش به معماری مسکونی گذشته ی مصر در تطبیق با معماری معاصر آن می باشد. در این راستا، این پژوهش به دنبال یافتن چگونگی گرایش های معماری معاصر مسکونی مصر بوده و در صدد این مهم است که آیا در این گرایش ها توجهی به هویت معماری مسکونی مصر شده است و چه شاخصه هایی برای هویت مصر موجود است و این شاخصه ها چگونه در معماری مسکونی معاصر مصر مورد توجه قرار گرفته است؟ در این راستا با مقایسه معماری های خانه های گذشته و معاصر به این موضوع پرداخته می شود که آیا معماری مسکونی امروز مصر در جهت پیشبرد مسیر گذشته ی خود به لحاظ هویتی و فرمی پیش می رود و یا از آن فاصله گرفته و تحت تاثیر معماری مدرن غرب و با گسست نسبت به گذشته ی خود، راهی جدید را پی گرفته است؟ بر اساس چهارچوب نظری پژوهش نمود هویت برمعماری توسط شاخصه هایی تعریف گردیده و ظهور آن به صورت عناصر معماری در گذشته و امروز مورد بازبینی قرار گرفته و توسط مقایسه ی تطبیقی بررسی میگردد. دستاورد این پژوهش ارائه ی اصول بیانگر هویت در معماری معاصر مسکونی بومی کشور مصر می باشد.
بازسازی بخش مرکزی شهرها؛ الگوی مداخله و دستور العمل های مرمتی در خرده حوزه های درک پذیر
حوزههای تخصصی:
در سال های قبل از دوران صنعتی شدن، روند آرام تغییر شکل و نوسازی شهرهای تاریخی گذشته را عمدتا معیارهای فرهنگی تعیین می کردند. این معیارها در طی زمان شکل می گرفتند و ابزار فنی محدود آن روزگار تأثیر اندکی بران داشت. از نیمه دوم قرن نوزدهم به بعد، امر دخالت در بافت کالبدی شهرها به شکل های متفاوتی صورت پذیرفت و تلاش نظام مند برای احیاء مراکز قدیمی کسب و کار در گرایشات جدید حفاظتی مطرح شد، تا این که بالاخره شهرهای زیادی تهیه برنامه های جدید مرکز شهر را در دهه۱۹۷۰ به عهده گرفتند. ادامه به روز این رویه به منظور بازسازی بخش مرکزی شهرها، از این جهت مورد پژوهش این مقاله قرار گرفته است که روند رو به تخریب بطئی نواحی مرکزی سرعت دو چندانی نسبت به دهه های پیشین به خود گرفته است و از سوی دیگر اهمیت این نواحی شهری به طور کاملا محسوسی بر برنامه ریزان و مدیران شهری آشکار شده است تا گامی مؤثر در مسیر حل معضلات رو به رشد بخش های مرکزی شهرها بردارند. بنابراین ضمن مطالعه و بررسی ادبیات نظری موجود در زمینه مرمت و بازسازی و نیز نقش مراکز شهری، ابتدا رویکرد نگارنده در ارائه طرح برای مراکز شهری تبیین و سپس ضمن بیان اهداف طرح بازسازی مورد نظر نویسنده، الگوی مداخله از دید وی معرفی و توصیف خواهد شد. در ادامه اصول و دستورالعمل های بازسازی در دو بعد کالبدی و عملکردی ارائه می گردد.
مقایسه باز تعریف و باز به کارگیرى سنت در معمارى معاصر ایران و اروپا (مطالعه موردى: برخى آثار لوکوربوزیه و سید هادى میرمیران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال هشتم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۱۹
35 - 48
حوزههای تخصصی:
در مباحث نظری معماری و شهرسازی ایران به جهت اهمیت، مفاهیم «سنت» و «هویت» بسیار بحث و جدل شده است. در این مقاله روش و رویکرد میرمیران در بازبه کارگیری سنت با بنیان گذار عملی نهضت مدرن یعنی لوکوربوزیه مقایسه خواهد شد. نوع رویکرد آنان در بازتعریف و باز به کارگیری از سنت هاى معمارى فرهنگ و بومی شان متفاوت است، همان گونه که در مقاله اشاره خواهد شد، لوکوربوزیه مانند جهان بینى مادى غربى به دنبال بازتعریف مظاهر ملموس و مادى سنت هاى کلاسیک معمارى غرب مانند ابعاد، اندازه و تناسبات و بازتعریف روابط مابین عناصر موجود در بنا مانند راه پله و سازه در قالب تفکر مدرن است؛ حال آن که میرمیران در فضای معنوى تر و مفهومى تر به دنبال ارائه باز تبیینى انتزاعى تر و غیر مادى ترى از سنن و عناصر تاریخى معمارى ایران مى باشد، به دنبال باز آفرینى مفاهیمى مانند تضاد درون و بیرون، نور، شفافیت و سبکى در شکل معاصر آن در معمارى ایران است.
تبیین معیارهای کلیدی فرآیند شکل گیری کیفیت فضایی یکپارچه در فضاهای عمومی شهری (مطالعه موردی: منطقه پنج شهرداری تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۹
17 - 34
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر نگرش های متعددی در رابطه با شکل گیری «کیفیت فضاهای عمومی شهری» مطرح شده است. اما آنچه قابل تشخیص است، عدم توجه به مفهوم کیفیت فضایی یکپارچه و رویکرد کل نگر آن در حوزه شهرسازی است. برای دستیابی به هدف تحقیق، منطقه پنج شهرداری تهران به صورت مورد پژوهی موردبررسی قرارگرفته است. بر اساس مبانی نظری در چارچوب مذکور، 5 معیار کلیدی درزمینه شکل گیری کیفیت فضایی یکپارچه در فضاهای عمومی شهری دارای اهمیت می باشند. تبیین 5 مؤلفه، به واسطه 10 معیار و 33 متغیر با استناد به انجام معادلات ساختاری به همراه روایی و پایایی موردتوجه قرارگرفته است. بنابراین، امکان طرح مدلی 5 عاملی در این زمینه فراهم شده که درعین حال، گامی اساسی در مسیر و تدوین مدلی ساختاری در سطحی فراتر است، الگوی موردتوجه ازنقطه نظر هماهنگی داده ها با ساختار عاملی آن از برازندگی قابل قبولی برخوردار است.
تبیین روشی جهت سنجش و افزایش میزان تاب آوری شهری به تغییرات اقلیمی بر پایه اصول اکولوژی سیمای سرزمین در مقیاس محله شهری (مطالعه موردی: محله یوسف آباد تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۶
69 - 84
حوزههای تخصصی:
تاب آوری اقلیمی، به تاب آوری شهرها به تغییرات اقلیمی گویند. نقش زیرساخت های سبز شهری به عنوان یکی از عوامل ایجاد سازگاری با تغییرات اقلیمی برای بهبود تاب آوری اقلیمی در شهرها محرز شده است. این سؤال مطرح است که «چگونه و بر اساس کدام ویژگی های زیرساخت های سبز می توان وضعیت تاب آوری اقلیمی را در یک شهر مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد؟». درنتیجه، از اصول و تئوری های اکولوژی سیمای سرزمین و برقراری ارتباط بین این اصول با زیرساخت های سبز در شهرها، استفاده شد. ارتباط برقرارشده در محله یوسف آباد شهر تهران با استفاده از عکس هوایی، بازدید میدانی و تهیه نقشه های پایه و تحلیلی با نرم افزار GIS، به صورت کیفی مورد آزمایش قرار گرفتند و فاکتورهای مؤثر در سنجش و ارزیابی میزان تاب آوری اقلیمی در شهرها با استفاده از زیرساخت های سبز شهری و بر پایه علم اکولوژی منظر به دست آمد.
رمزگشایی از مدل پایداری لرزه ای بناهای تاریخی آجری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال هشتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱
25-34
حوزههای تخصصی:
وجود نقص یا نقض درتأمین اهداف حفاظت، نگهداری، استحکام بخشی و مرمت بناهای تاریخی آجری ایران؛ شاخص نارسایی عملکرد در حفظ اصالت میراث ارزشمند معماری ایران طی مداخلات سازه ای است , ناسازگار شدن کالبد، محتوی، عملکرد و فناوری محسوب می شود. لذا ناکارآمدی برخی مداخلات غیر ضروری و مخرب در فرآیند بهسازی، فقدان قواعد مدون،کمبود آگاهی مقتضی و نداشتن الگوهای کارآمد در طرح حفاظت و بهسازی لرزه ای سازه های تاریخی ایران اهمیت می یابند. تحقیق حاضر درصدد کشف الگویی منطبق با پایداری لرزه ای این بناها در مقابل خطرات زلزله های مختص فلات ایران می باشد. به این منظور خصوصیات هندسی فیزیکی بناهای تاریخی پایدار مناطق زلزله خیز ایران با شتاب نسبی زلزله زیاد بررسی گردیده اند. با ارزیابی کلی خصوصیات کمّی و کیفی بناهای پابرجای تاریخی آجری ایران و تعیین وضعیت لرزه خیزی بستر خاستگاه، ابعاد کالبدی درعرض، طول، ارتفاع و انجام محاسبات مربوط به تناسبات هندسی یعنی سطوح نسبی مربوط به درصد دیوارهای نسبی؛ داده های خام تحقیق کسب شده اند. در ارزیابی ضوابط فنی مهندسی نیز آئین نامه زلزله ایران، منشورها و آئین نامه های معتبر لحاظ شده اند و توسط نرم افزار سنجش پایایی و روایی داده های تحقیق و تحلیل پیمایشی به روش تحلیل عامل میان مؤلفه های ابعادی ابنیه مزبور و تحقیق همبستگی میان عوامل مؤثر انجام شده، با نرم افزار مدل سازی تحلیل مسیر، کشف ساختار تعاملی و انجام فرآیند مدل سازی معادلات ساختاری مدل پایداری لرزه ای صورت گرفت. با تبیین مدل معادلات ساختاری مربوط به عوامل مؤثر نهایی: یعنی عامل اثرگذار استعداد خرابی لرزه ای، عامل اثرپذیر مقاومت لرزه ای مستقیم و عامل واسطه مقاومت لرزه ای غیرمستقیم ؛ ارزیابی سنجش برازندگی ارتباطات مستقیم و غیرمستقیم بین آن عوامل انجام شد و مدل پایداری لرزه ای بناهای تاریخی آجری ایران با درصد اطمینان و برازندگی کافی تعیین گردید.
تبیین ارتباط دوسویه ادراک منظر و مشارکت در فرآیند توسعه منظر مشارکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هفدهم آذر ۱۳۹۹ شماره ۹۰
35 - 54
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: برقراری ارتباط میان انسان و محیط اطرافش از گذشته های دور، به عنوان امری اجتناب ناپذیر، در زندگی انسان و تأمین نیازهای مادی و معنوی او نقشی اساسی داشته است. این تعامل در دوره های مختلف و در مناظر گوناگون به نمایش گذاشته شده و سبب تقویت فرهنگ مردم هر کشور می شود. همچنین، این تعامل محیط و منظر به کمک ادراک و مشارکت نقش مهمی در بهبود ابعاد کیفی منظر دارد و سعی بر آن شده است که ارتقای آن از طریق منظر مشارکتی ممکن شود.هدف: این پژوهش در پی بررسی ویژگی های ادراک از مناظر شهری و مشارکتی و ارائه فاکتورهای تطبیقی ادراک منظر و حوزه مشارکت است.روش تحقیق: این پژوهش که در آن، تلفیق روش های تحلیل محتوا و مقایسه تطبیقی استفاده شده است، ابتدا در پی استدلال در زمینه ادراک و مشارکت، سپس به دنبال شیوه های به کارگیری روش تطبیقی در منظر مشارکتی است. بخش نخست این مقاله به مباحث نظری در زمینه ادراک و مشارکت به صورت تحلیل محتوا اختصاص دارد -که با استفاده از راهبردهای کیفی در بستر استدلال منطقی میسر شده است- و سپس با استفاده از روش تحلیلی تطبیقی بررسی اشتراکات فاکتورهای ادراک و مشارکت می پردازد.نتیجه گیری: ادراک منظر به عواملی همچون فضایی-بصری، عملکردی و بصری-رفتاری وابسته است و مشارکت به نظریه مشارکتی،گستره چندسطحی، الگو و نردبان مشارکتی بستگی دارد. به کمک همین تعاریف در این مقاله مدل مفهومی ارائه شده است که نمایانگر ارتباط دوسویه بین فاکتورهای ادراک منظر و مشارکت است. نتایج نشان می دهد برآیند متقابل فاکتورها به واسطه اعتماد فردی، تعمیم یافته و نهادی در توسعه و شکل گیری فرآیند منظر مشارکتی مؤثر است. در انتها الگوی طراحی منظر مشارکتی با بهره گیری از نظر متخصصین ارائه شده است.
تبیین شاخص های عملکردی در طراحی فضاهای بیرونی محیط های آموزشی با رویکرد توسعه مدارس اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۲
7-12
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین موضوعاتی که اساس آموزش در دهه های اخیر را تحت تأثیر قرار داده، تحقق اهداف فراگیر یادگیری بوده است. در این راستا تأکید بیشتر بر یاد گیری و نه تدریس، تشویق استقلال و ابتکار دانش آموزان، نگاه کردن به یادگیری به عنوان یک فرآیند، توجه به اینکه دانش آموزان چطور یاد می گیرند، تشویق بچه ها به برقراری ارتباط با دیگران و آموزگاران خود و تأکید بر زمینه ای که یادگیری در آن اتفاق می افتد، مدنظر قرار گرفته است. توجه به نقش فعال فراگیران، بر اساس تئوری هوش های چندگانه هوارد گاردنر قابل تعمیم به سایر جنبه های مؤثر بر یادگیری خواهد بود. طرح این فرضیه که فراگیران فعال در محیط های فعال می توانند به شکل خوداتکا فرایند یادگیری را تجربه کنند، منجر به تبیین اهداف توسعه محیط های یادگیری شده است. یکی از راه های نیل به این هدف، طراحی مدارس اجتماعی در قالب برنامه های آموزشی و زمینه فضایی وکالبدی متناسب با این برنامه آموزشی است. در این جستار با معرفی اجمالی مدارس اجتماعی و شناخت حوزه های فضایی در محیط های یادگیری، به ارائه شاخصه های عملکردی متناسب با مدارس اجتماعی پرداخته می شود. به این منظور، از روش تحقیق موردی و زمینه ای استفاده گردیده و جمع آوری اطلاعات از طریق کتابخانه ای و بررسی موردی صورت گرفته است. نتیجه این بررسی ارائه شاخصه های فضاهای بیرونی و نحوه تأثیر هر یک از این شاخصه ها در فرآیند پرورش مهارت ها و هوش های مرتبط با محیط های بیرونی است.
ارزیابی تاثیر تغییر کاربری سازگار بر پایداری محیطی (نمونه موردی: میراث صنعتی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال نهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
67-77
حوزههای تخصصی:
مقایسه تطبیقی دیدگاه اسلامی و دیگر مکاتب فکری در نسبت میان انسان و تکنولوژی و کارکرد آن در جامعه و محیط کالبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال پنجم بهار ۱۳۹۴ شماره ۱
85-99
حوزههای تخصصی:
گسترش تکنولوژی و بنیان های صنعتی مسایلی تازه را پیش روی انسان گشوده و این ما را به طرح سؤال در مورد چیستی، نحوه حدوث و رابطه اش با انسان برم یانگیزد. این مطالعه در جهت تعریف نسبت انسان و فناوری سعی دارد با تحلیل آرای پیرامون فناوری بر مبنای اندیش ه دینی و هویت اسامی ایرانی، مبانی نظری و نحو ه پذیرش آن را در جامع ه با تأ کید بر حوزه معماری و شهرسازی بررسی کند؛ مطالعه تحقیقی پایه ای تحلیلی است که با جم عآوری داد هها به صورت کتابخان های، پیشین ه موضوع مطالعه شده و به تحلیل و نتیج هگیری از آن ها پرداخته می شود. یافت ههای پژوهش نشا ن م یدهد که تعارض بنیادی میان اندیش ه دینی و فرهنگ اسامی ایرانی با فناوری وجود ندارد، بلکه نگاه متصرفانه به هستی، فناوری را در تعارض با ساحت دین و فرهنگ قرار م یدهد. از نظر کارکردی استفاده از فناور ی در فضاهای جمعی و نهادهای شهروندی می تواند زمینه ورود تفکر تکنولوژیک را در حوزه اجتماعی فراهم نماید و کاربرد فناوری در ایجاد زیرساخت های کالبدی به برقراری رابط ه پایدار میان آن و محیط اجتماعی م یانجامد. در آخر بر اساس یافت ههای تحقیق راهکارهایی در بستر فرهنگی و اجتماعی کشور ارائه م یشود تا بتوان ضمن برکنار ماندن از آسیب ها، مفهومی واجد ارز شهای انسانی برای تکنولوژی تبیین نمود.
الگوی درونی سازی ارزش ها در آموزش معماری طرح، کاربست و آزمون مدلی برای رشد عاطفی دانشجویان در کارگاه طراحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۶
229-246
حوزههای تخصصی:
عدم تطابق بین حساسیت ها، علاقه مندی ها، نگرش ها و ارزش ها نزد مدرس و دانشجو نسبت به عناصر ارزشمند و درخور توجه موقعیت طراحی، همواره در آموزش معماری تجربه شده است. به طور مشخص تا زمانی که عناصر درخور توجه از دیدگاه مدرس در سامانه ارزشی دانشجو نهادینه نشود، باوری به ارزشمندی و سودمندی آن ها در فرایند طراحی نیز در دانشجو به وجود نخواهد آمد و تضمینی برای توجه به آن ها و به کارگیری شان در عمل وجود نخواهد داشت. بنابراین پرسش اصلی مقاله این است که «درونی سازی یک ارزش و جای دهی آن در سامانه ارزشی دانشجو، در کارگاه طراحی معماری، چگونه اتفاق می افتد؟» بدین ترتیب هدف اصلی مقاله نیز تدوین و طراحی یک مدل یا چارچوب نظری برای «درونی سازی ارزش ها»ست. در این مسیر، ابتدا با تفسیر و تحلیل منطقی بر منابع کتابخانه ای به ویژه مدل پنج مرحله ای رشد در حوزه یادگیری عاطفی، یک الگوی آموزشی برای «درونی سازی ارزش ها» پیشنهاد می شود که از مواجهه عاطفی یادگیرنده با ارزش چیزها حکایت دارد و هرچه این مراحل پیشتر می روند، آن چیز یا ارزش در ساختار درونی کنترل کننده رفتار شخص بیشتر جای می گیرد. مدل یادشده دارای پنج مرحله است: انگیزش غیرفعال، انگیزش فعال، طرح ریزی سناریوی کشف ارزش، طرح ریزی تمرین مواجهه با چند ارزش و در نهایت تعریف تمرین در موقعیت های مختلف. سپس برای سنجش کارایی عملی مدل پیشنهادشده نیز یک آزمون میدانی طراحی، اجرا و گزارش شده است. آزمون از نوع شبه آزمایشی یا شبه تجربی بود و نتایجش گواه آن است که بهره گیری از الگوی پیشنهادی، توسط مدرس کارگاه طراحی، می تواند زمینه ساز رشد عاطفی دانشجویان نسبت به چیزی که مدنظر مدرس است، باشد و به این ترتیب دانشجو آن را، در صورت حضور در موقعیت طراحی، مهم شمرده و در تصمیم گیری هایش در فرایند طراحی وارد می کند.
بازنمایی فضای معماری در سینما با رویکرد پدیدارشناسی (نمونه موردی: فیلم نوستالژیا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم اسفند ۱۴۰۱ شماره ۱۱۷
21 - 32
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: میان معماری و سینما پیوند تاریخی و اجتماعی موثقی وجود دارد. سینما به عنوان هنر هفتم، برآیند سایر هنرها از جمله ادبیات، تئاتر، نقاشی و معماری است. در این میان، معماری پررنگ تر از سایر فرم های هنری در سینما نقش ایفا می کند. سینما این امکان را به بشر داد تا پدیده ها و واقعیت ها را از زاویه دید و منظری تازه تجربه کنند. احتمال آن که فیلم بتواند «تجربه مستقیم از فضا ی زیسته » را گشوده و افشا کند، مولفه ای است که از منظر معماری، ارزش بررسی کردن را دارد. رسانه سینما، به ویژه فیلم های خودزیست نامه، از جهت بازنمایی فضا ی زیسته و خاطره تجربه آن فضا از نگاه کارگردان در درک مکانیسم حافظه فضایی، در ذهن مخاطبان و معماران حائز اهمیت می باشند. فیلم های آندری تارکوفسکی، از زندگی نامه خود کارگردان نشئت گرفته اند و شعر وجودی زیستن وی را بیان می کنند؛ فیلم نوستالژیا، به عنوان نمونه موردی در نظر گرفته شده است. پرسش پژوهش، مطرح می کند که چگونه معنا و حافظه فضایی از طریق رسانه فیلم خودزیست نامه نوستالژیای آندری تارکوفسکی (فیلم به عنوان بازنمایی بصری مکان زیست شده) انتقال داده می شود ؟
هدف پژوهش: در این پژوهش، هدف بررسی معنا و حافظه فضایی فضا های زیسته در فیلم خودزیست نامه نوستالژیا، از منظر پدیدارشناسی می باشد.روش پژوهش: روش تحقیق از نوع کیفی و روش توصیفی-تحلیلی و پدیدارشناسی است. که از منظر پدیدارشناسی، نه از گزیده مصاحبه ها بلکه از تصاویر متحرک فیلم های سینمایی نشئت گرفته است. مطالعه کنونی فیلم از نوع « پدیدارشناسی توصیفی بصری» از تجربه فضا است.نتیجه گیری: بررسی ها نشان می دهند با خوانش پدیدارشناسانه معماری از طریق رسانه سینما، در فیلم خودزیست نامه نوستالژیا اثر آندری تارکوفسکی، زمانی که فیلم ساز به درک عمیقی از فضا و معماری رسیده و فضای فیلم حاصل تجربیات زیسته وی باشد، این معانی توسط مخاطب درک، رمزگشایی و تجربه می شوند. فیلم نوستالژیا، درباره حس دلتنگی و اشتیاق برای خانه دوران کودکی است، خانه به عنوان اولین مکان تجربه شده در کودکی، همواره در حافظه فضایی فرد ماندگار خواهد بود و نگرش بعدی به فضا ها تا حدی بستگی به این نگرش اولیه دارد. با نگاهی به فیلم نوستالژیا، درخشش شاعرانه ناب تصاویر معماری تارکوفسکی، درمانی برای زبان الکن معماری دوران معاصر است که فارغ از گستره وسیع احساسات بشری است.
بازشناسی معیارهای مؤثر بر تجربه و ادراک ساکنان از چرخه ساخت وساز در محیط های مسکونی، نمونه موردی: محله سادات و همت آباد بابلسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۲
۱۱۷-۱۳۱
حوزههای تخصصی:
تأیید نقشه های معماری و اعطای پروانه ساختمانی، بخشی از جریان ساخت وساز در محیط های مسکونی است. جریان پیوسته ای که تأثیرات متفاوتی بر محیط و ساکنان آن بر جای می گذارد. بررسی این اثرات نیازمند دریافت ادراک ساکنان از آن در طول زمان است تا در شکل دهی به مراحل مختلف چرخه ساخت وساز مورد استفاده قرار گیرد. از سوی دیگر، سازوکار هدایت تغییرات تدریجیِ کالبدی براساس تجربه ساکنان، نیازمند مدلی است که آن را با روند عینی تلفیق و امکان شناخت محیط مسکونی را در هر مقطع زمانی میسر سازد. به دلیل پیچیدگی عناصر و فرایندهای تغییر در محیط کالبدی که دارای ابعاد عاطفی، شناختی و رفتاری است، چارچوب مفهومی پژوهش حاضر با تکیه بر مدل بنیان پاسخگویی محیطی جک نسر، به منظور دریافت رفتارهای ارزیابانه و چرخه های انطباقی هالینگ و گاندرسون در سیستم های طبیعی، مبنایی برای شناخت فرایند ادراک غیرسلسله مراتبی تغییرات کالبدی توسط ساکنان فراهم آورده است. پژوهش به روش کیفی و از نوع نظریه زمینه ای انجام شده است. سؤالات مصاحبه عمیق از مدل پیشنهادی جهت دریافت نظر هجده نفر از ساکنان اصیل دو محله همت آباد و سادات در شهر بابلسر به عنوان مکان پژوهش به کار گرفته شد. انتخاب مصاحبه شوندگان به روش گلوله برفی و معیار کفایت تعداد مصاحبه شوندگان نیز اشباع نظری بوده است. مفاهیم، مقولات و سپس مقولات اصلی به روش کدگذاری باز استخراج و مدل های زمینه ای مبتنی بر شرایط، تعاملات و پیامدها تبیین شدند. براساس نتایج پژوهش، ساکنان در طول زمان، شاخص هایی را برای ارزیابی عاطفی از تغییرات کالبدی به دست می آورند. تمرکز بر ماهیت پویای تغییرات، تغییر روایت بر مبنای انگیزه های اقتصادی، فقدان تداوم کالبدی گذشته و امروز و تنظیم سطح انطباق با درونی سازی عوامل بیرونی، از موضوعات اصلی در نگرش ساکنان به ترتیب در مراحل متروکه شدن، تخریب، ساخت و بهره برداری بوده است. پذیرش و کاربست معیارهایی چون حفظ مفهوم سکونت، الگوهای مرجع و استانداردهای ذهنی مرتبط با محیط در روند جاری تغییر، توأمان توسط سازندگان و ساکنان، می تواند تا حدی خسارت های ناشی از فقدان اسناد راهنما برای کنترل چرخه های ساخت در محلات مسکونی را کاهش دهد.
تأثیر شیوه زندگی بر سازمان فضایی خانه مطالعه موردی: شهرستان ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهمیت خانه نه تنها به عنوان سرپناه بلکه محیطی برای شکل گیری فعالیت های اجتماعی به منظور تأمین نیازهای مادی و غیرمادی بر کسی پوشیده نیست. در عصر حاضر شاهد نادیده انگاشتن الگوی فرهنگی، رفتاری و سکونتی کاربران می باشیم. با بیان این مشکل هدف اصلی این پژوهش توجه به تأثیر شیوه زندگی و فرهنگ کاربران به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای درک رفتار ساکنان بر الگوی مسکن می باشد. با تغییر نیازها و شیوه زندگی، الگوی رفتاری ساکنان نیز در خانه ها دچار تحول گشته و سازمان دهی فضایی متفاوتی را به وجود آورده است. در این پژوهش به بررسی الگوی مسکن در ارومیه با توجه به شیوه زندگی در گذر زمان از دوره سنتی تا معاصر پرداخته شده است. برای دستیابی به اهداف پروژه با روش تحقیق ترکیبی نمونه های موردی با برداشت میدانی پنجاه خانه سنتی تا امروزی ارومیه و نیز روش کیفی با مطالعات مردم شناسانه از طریق مصاحبه با ساکنان این خانه ها، الگوی سکونت و مؤلفه های تأثیرگذار شیوه زندگی در هر دوره شناسایی گردید. نتایج پژوهش به بررسی سیر تحول شیوه زندگی و الگوی خانه از دوره سنتی تا معاصر و تأثیر متقابل آن ها بر یکدیگر اختصاص یافته است و نشان می دهد با گذشت زمان با تغییر شیوه زندگی بخشی از کارکردهای اجتماعی خانه که عمدتا در فضای باز (حیاط) انجام می شده است، به فضای بسته خانه و بخش عمده آن به خارج خانه انتقال یافته و اهمیت فضای باز به عنوان رکن خانه های سنتی به شدت تقلیل یافته است. انعطاف پذیری فضاها از میان برداشته شده، کارکرد اجتماعی خانه جای خود را به کارکرد شخصی داده و در نهایت ویژگی خانه های بومی ارومیه به کلی از بین رفته و جای آن را خانه های بی هویت امروزی گرفته است.
بازشناسی جایگاه عوامل فرهنگی در بازآفرینی محله های قدیمی و تاریخی شهرها (نمونه موردی محله پای توپ بجنورد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
239 - 260
حوزههای تخصصی:
بیان مسأله: بافت های تاریخی به عنوان میراثی ارزشمند و معرف هویت شهر، امروزه با مسائل متعددی مواجه هستند. بی توجهی به زمینه فرهنگی، اجتماعی و تاریخی در مداخلات معاصر یکی از مهم ترین مسائل پیش روی این بافت . درنتیجه اندیشیدن به ابعاد گوناگون اجتماعی، فرهنگی و هویتی در محله های تاریخی و قدیمی پیش از هر نوع مداخله و یافتن پیوندی مناسب میان این ابعاد و ابعاد کالبدی و فضایی امری ضروریست. هدف: هدف این پژوهش نیز در همین راستا، بازشناسی جایگاه عوامل فرهنگی در بازآفرینی محله های قدیمی و تاریخی شهرها است. روش: این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته و در جمع آوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و برداشت های میدانی استفاده شده است. یافته ها: در این پژوهش پس از به دست آوردن دانش نظری مورد نیاز از مطالعه ی مبانی نظری و تدوین اصول و انگاره های فرهنگی و ابعاد مختلف بازآفرینی فرهنگ-مبنا، و مطالعه ی تجارب پیشین مرتبط، مصادیق آن ها را در نمونه ی مورد مطالعه ی خود شناسایی نمودیم. در این راستا نیز از تدوین تعداد 30 پرسشنامه برای شهروندان در محدوده ی مورد مطالعه استفاده کردیم. اطلاعات حاصل از پرسشنامه ها در SPSS تحلیل گردید. همچنین بخشی از پتانسیل های فرهنگی موجود در نمونه موردی، از این پرسشنامه ها استخراج گردید. نتیجه گیری: بدین ترتیب نحوه ی استخراج و به کار بردن این اصول و انگاره های فرهنگی در بازآفرینی در یک نمونه ی عینی از جامعه ی چند-فرهنگی را تدوین نمودیم. در نهایت با توجه به مفاهیم استخراج شده از ابعاد مختلف فرهنگ و شناختن جایگاه آن در بازآفرینی محله های تاریخی و قدیمی، همچنین معرفی مصادیق آن در نمونه ی موردی، راهبردها و چگونگی تحقق عوامل فرهنگ در بازآفرینی را تبیین نمودیم.
عدالت فضایی در مقیاس شهری در ایران؛ فرامطالعه چارچوب نظری مقاله های علمی موجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عدالت فضایی از موضوعاتی است که در دهه اخیر ذهن جامعه علمی کشور را در حوزه ی مطالعات شهری بسیار به خود مشغول کرده است؛ صاحب نظران متعددی در این حوزه به ایراد نظر پرداخته اند و پژوهش های مختلفی در این زمینه انجام یافته است. از این رو مقاله حاضر در نظر دارد تا به واکاوی و آسیب شناسی حوزه نظری پژوهش های انجام شده در قلمرو میان رش ته ای عدالت فضایی در مقیاس شهری در ایران بپردازد. مقاله پیش رو از نوع ترکیبی و مبتنی بر راهبرد فرامطالعه است. جامعه ی آماری پژوهش را ۴۴ مقاله علمی-پژوهشی با محوریت موضوعی عدالت فضایی در ب ازه زم انی ۱۳۸۳-۱۳۹۴ تشکیل می دهد. به منظور گردآوری و تحلیل داده ها از شیوه هایی چون مرور نظام مند و کدگذاری باز استفاده شده است. در این زمینه فرم جامعی مخصوص تلخیص و استخراج داده از پژوهش های منتخب تهیه شد که حاوی مقوله هایی در خصوص مشخصات عمومی و چارچوب نظری مقاله ها بود. نتایج پژوهش بیانگر عمق کم مطالعات در قلمرو نوظهور و میان رشته ای عدالت فضایی در مقیاس شهری در ایران است. پ ژوهش های انجام شده، به صورت فراگیری تلقی سوسیالیستی از عدالت فضایی را مفروض گرفته اند؛ لذا در بیش تر پژوهش ها، رویکردی توزیعی از نوع برابری محور به بحث عدالت در شهر موردتوجه قرارگرفته و از توجه به ریشه های بی عدالتی در قالب عدالت ساختاری بازمانده اند.
تحلیل فضای شهری بر حسب منظر ذهنی لایه هایی از اقشار متوسط جدید شهری (مورد مطالعاتی: میدان انقلاب تهران در دوران پهلوی دوم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم آبان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۱
83 - 96
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: فضای شهری در ذهن کنشگران اجتماعی بازتاب می یابد و چون دست به عمل می زنند فضا را شکل می دهند. اما فاعلان فضایی الزاماً مشابه هم نمی اندیشند. لذا ضرورت دارد که تولید و دگرگونی فضای شهری را بیش از هر چیز از منظر ذهنیت اقشار و گروه های اجتماعی مطالعه کرد. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که آیا می توان به روش روایت پژوهی، تحلیلی از منظر ذهنی اقشار اجتماعی از یک فضای شهری مشخص ارائه داد؟ هدف پژوهش: هدف پژوهش حاضر تحلیل منظر ذهنی اقشار متوسط جدید شهری از میدان انقلاب شهر تهران در دوران پهلوی دوم، از طریق روش روایت پژوهی است. روش پژوهش: برای آزمون، روایت اقشار متوسط جدید شهری از میدان انقلاب تهران طی سال های 1330 تا 1357 به عنوان مورد مطالعاتی انتخاب شد. نتیجه گیری: یافته تحقیق حاکی از آن است که در درون قشرهای متوسط جدید روایت های مشابه و قابل مقوله بندی وجود دارد که منظر ذهنی اقشار متوسط از فضای شهری معینی را آشکار می سازد. به علاوه، مشخص شد که ذهنیت افراد از محدوده میدان انقلاب، قابل تقسیم به دو بازه زمانی است. به نظر می رسد که دوره زمانی چنین تغییراتی در ذهن ایشان، مطابق با تغییرات مادی و معنوی در زمینه و بستر تاریخی است؛ چرا که این امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند که مکان مناسب خود را در شهر می یابند و تغییر در این امور به دلیل تغییر در شرایط مادی و معنوی زندگی انسان است. مکان ها به وساطت امکاناتی که برای انواع کنش در خود دارند، می توانند محلی برای تبلور آنها باشند.
تبیین دامنه مفهوم «میدان» و طیف مصادیق آن در دوره قاجاریه، مبتنی بر نقشه های تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۰
95 - 118
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله درک دامنه مفهوم «میدان» در دوره قاجاریه و تبیین طیف مصادیق آن در این دوره، مبتنی بر نقشه های تاریخی موجود است. دوره قاجاریه دوره آغاز نقشه برداری با فنون مدرن در ایران است که تهیه نقشه های مفصل از شهرهای ایران با دقت بی سابقه را میسر ساخت. این نقشه ها اسناد مستعدی برای فهم اجزای شهر در این دوره به دست می دهد و درک آنها را در شبکه روابطی ممکن می کند که کلیت شهر را شکل می دهد. «میدان»، به مثابه یکی از اجزای اصلی شهر قاجاری، نقش بارزی در بسیاری از این نقشه ها دارد، همانچه این اسناد را به منابع قابلی برای پیگیری مفهوم «میدان» در این دوره تبدیل می کند. حدود سی نقشه تاریخی از شهرهای ایران در این دوره موجود است که در ۲۱ مورد آن می توان رد و نشانی از «میدان» یافت. در این مقاله، با بررسی مصادیق متعدد میدان در این نقشه ها، نقش و موقعیت آنها در شهر و و کارکرد آنها در نسبت با دیگر اجزا و همچنین فرم و ویژگی های صوری شان به دو پرسش اصلی درباره دامنه و محدوده مفهوم میدان در این دوره و انواع مصادیق آن می پردازیم و برای بسط و تعمیق یافته ها به منابع مکتوب درجه اول و دوم رجوع می کنیم. در این جستجو، نخست، طیف مصادیق «میدان» را عیان می سازیم و تلاش می کنیم تعریفی از مفهوم آن عرضه کنیم و سپس، مبتنی بر ویژگی های بارز و پربسامد مصادیق مختلف به تبیین انواع آن می پردازیم. به این ترتیب، با ابتنا بر نقشه ها و رجوع به متون، به روش تفسیری تاریخی مفهوم «میدان» را در بستر اجتماعی تاریخی در بر گیرنده اش تبیین می کنیم. نتیجه این جستجوها دامنه گسترده و منعطفِ مفهوم میدان را در دوره قاجاریه عیان می سازد و بازتعریف آن را مبتنی بر این دریافت تازه میسر می سازد: هر عرصه نامسقف و گشاده در شهر که محدوده ای نسبتاً مشخص را شامل شود و مجالی برای فعالیت یا رویدادی فراهم آورد؛ همچنین، تبیین انواع مصادیق «میدان» را در قالب چهار نوع اصلی ممکن می کند: میدان حکومتی، میدان بازار، میدان محله، و میدان مجلس.
امکان سنجی بروز مکان سوم ری اولدنبرگ در معماری داخلی کافه
منبع:
پژوهش های معماری نوین دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
71 - 84
حوزههای تخصصی:
در نگاه غیر تفکیک پذیر بر ادبیات معاصر، مکان های عمومی شهر در ساختمان ها و عملکردهای منعطف بسط می یابند. بر این اساس فضاهای اجتماع پذیر مانند کافه ها به عنوان فضاهایی نیمه عمومی می توانند کیفیاتی اجتماعی را در خود زمینه سازی نمایند. حال ایده مکان های سوم اولدنبرگ که جهت تحقق یافتن به بستری خنثی برای گردهمایی و تعاملات اجتماعی نیاز دارد را می توان با استفاده از تدابیری در این فضا بسط داد. نگارندگان در این مقاله بر آن هستند تا ضمن شناسایی ارکان تأثیرگذار بر محتوای فیزیکی و اجتماعی مکان سوم، هر یک را جهت امکان دهی فضای کافه با ارائه راهبردهایی متناسب سازند. ازاین رو، این مقاله تحت پارادایم کیفی و مبتنی بر راهبرد علّی و استدلالی سعی نموده تا با ارائه مدلی مفهومی به ارتباط ویژگی های مشترک این دو مقوله بپردازد. درنهایت چنین استنباط گردید که تقویت انعطاف پذیری مبلمان و چینش آن، ارائه قوانین و استانداردهایی مطابق با هنجارهای جامعه، فراهم آوردن امکانات اولیه جهت دعوت مخاطبین با شرایط خاص، دسترسی آسان به لحاظ زمانی و مکانی، خاطره سازی فضا برای دعوت مشتریان آتی، پرهیز از تجمل گرایی، جو مرتبط با بستر اجتماعی پیرامون و درنهایت ایجاد محیطی صمیمی به مانند خانه، می تواند در این هم آوایی مشارکت نماید.
امکان سنجی افزایش تراکم ساختمانی با توجه به ظرفیت شبکه معابر مطالعه موردی: محله بهار کلان شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۲ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴
95 - 109
حوزههای تخصصی:
در قرن حاضر تشدید مسائلی از قبیل افزایش جمعیت، گسترش شهرنشینی، تقاضای مردم برای سکونت و یا کار در محل خاص و جلوگیری از گسترش شهرها و... جز عواملی محسوب می شوند که افزایش تراکم ساختمانی در شهرها را مورد تاکید قرار داده اند. لذا این روند بایستی به صورت تدریجی صورت پذیرد تا به موازات آن زیرساخت های لازم برای این امر مهیا گردد. اما در کلان شهر تبریز تعیین تراکم بدون توجه به زیر ساخت های شبکه معابر صورت پذیرفته است به گونه ای که این مسئله موجب عدم پاسخگویی نیازهای ترددی جمعیت و وجود ترافیک سنگین در این کلان شهر شده است. در این پژوهش، امکان سنجی افزایش تراکم ساختمانی با توجه به ظرفیت پذیرش شبکه معابر در محله بهار کلان شهر تبریز مورد بررسی قرار گرفته است. برای رسیدن به این هدف با برآورد حجم ترافیک در هر یک از معابر محدوده مورد مطالعه، به شناسایی و تعیین نقاطی از شبکه معابر که با کمبود یا مازاد ظرفیت قابل پذیرش روبرو هستند، پرداخته شده است تا نواحی دارای مازاد تراکم و نواحی دارای پتانسیل افزایش تراکم در محدوده مورد مطالعه مشخص گردد. داده های این پژوهش با استفاده از مطالعات میدانی جمع آوری شده و جهت تجزیه و تحلیل این داده ها نیز از نرم افزارهای AIMSUN و ARCGIS استفاده شده است. بر اساس نتایج پژوهش در وضعیت موجود، معابر اصلی محدوده مورد مطالعه دارای مشکل ترافیکی می باشند، به طوری که حجم ترافیک عبوری در محدوده مورد مطالعه، به تنهایی سطح سرویس معابر را در آستانه سطح سرویس C (سطح سرویس مطلوب شهری) قرار می دهد. بار ترافیک تولیدی نیز به تنهایی و جدای از بار ترافیک عبوری سطح سرویس C را تأمین می کند از آنجایی که تفکیک ترافیک عبوری و تولیدی در کوتاه مدت و بدون توسعه شبکه شریانی و اصلاح شبکه معابر اطراف محله امکان پذیر نیست. لذا محله بهار از نظر ظرفیت پذیرش معابر اشباع شده و قابلیت افزایش تراکم ساختمانی را ندارد.