با توجه به تحولاتی که در عرصه معماری خصوصاً قرن اخیر صورت گرفته است ابهامات از چگونگی ابراز احساسات مخاطبین، در دو زمان اوایل و اواخر قرن، در بین عموم مشاهده می شود. در نگاه های امروز، عدم رغبت و بی میلی در وجود بعضی از شاخصه های معماری نوین چه از سبک مدرن و نئومدرن و... در بین عموم مشاهده می شود. گونه ای بیزاری و خستگی عامه را از تشویق آنهمه زحماتی که فلسفه ها در پشت آن خوابیده بوده است، معذور نموده است. چه که این موضوع در تنوع و تغییر یا تجدید نظر در سطور فلسفه های بافته شده شاید مصلحتی را باعث شده است. در هر حال وجود این حرکت ها بی شک موجب شکوفائی و پویائی زنان و سعه صدر و تأمل بیشتر آیندگان در حال هرچه مسالمت آمیزتر بودن عنصر مهم معماری و شهرسازی برای عموم را موجب گردید.
در سال های اخیر، در اغلب کشورهای توسعه یافته، توسعه متراکم به عنوان راهبردی برای دستیابی به پایداری اجتماعی موردتوجه دست اندرکاران قرار گرفته است. این در حالی است که در کشورهای درحال توسعه، مناطق متراکم شهری عمدتاً حاصل نگرش اقتصادی به محیط های مسکونی بوده و با هدف اسکان جمعیت بیشتری در یک مکان به وجود آمده اند. هرچند تراکم به عنوان معیاری کمّی بر میزان فشردگی واحدهای مسکونی و جمعیت ساکن در آن ها دلالت می کند، در عمل، شرایط زندگی ساکنان، ازجمله شرایط زندگی اجتماعی، امنیت در فضاهای مشترک و همچنین شیوه ادراک محیط را تحت تأثیر قرار می دهد. ازاین رو علاوه بر کمیّت، توجه به تأثیرات ذهنی و وجوه دیگر تراکم، از اهمیت بسیاری برخوردار است. ساکنان میزان تراکم موجود در محیط را نه بر مبنای تراکم های عددی آن محیط، بلکه براساس قضاوت ذهنی ادراک می کنند. این ادراک و قضاوت ذهنی، به نشانه ها و عواملی وابسته است که عوامل کالبدی از مهم ترین آن ها به حساب می آیند. با شناخت این نشانه ها و اولویت بندی و طراحی در جهت کاهش آثار منفی آن ها، می توان از تأثیرات منفی تراکم های مسکونی بالا کاست. این تحقیق با هدف توسعه دانش طراحی در خصوص شیوه انتظام واحدهای مسکونی، بعد کمّی کیفی تراکم را موردتوجه قرار داده و ازطریق مطالعات کتابخانه ای، مصاحبه با صاحب نظران، تنظیم پرسش نامه و پیمایش در سه محدوده مشابه به لحاظ پایگاه اجتماعی اقتصادی ساکنان، تراکم مسکونی و تراکم جمعیتی در شهر مشهد، به مطالعه مهم ترین عوامل کالبدی مؤثر بر ادراک تراکم می پردازد. از تحلیل داده های حاصل از 110 پرسشنامه تکمیل شده، با استفاده از تحلیل عامل اکتشافی، هشت عامل استخراج گردید که فاصله و ارتفاع ساختمان ها، دید از درون واحدهای مسکونی و اشراف، از مهم ترین آن ها به حساب می آیند. نتایج نشان می دهد ادراک تراکم در محیط های مسکونی وابسته به پیکره بندی توده و فضا، انتخاب گونه مسکن و شیوه انتظام اجزا و فضاهای باز مشترک در مجموعه هاست.
پژوهش حاضر به مقایسه ی تطبیقی روش صنعتی سازی ساختمان با روش سنتی با تاکید بر زمان، هزینه و کیفیت می پردازد. اهمیت ساخت و ساز ساختمان از یک سو و کاربرد روزافزون صنعتی سازی در این حوزه و مقابله روش صنعتی سازی ساختمان با روش متداول در مهندسی معماری، به موضوعی بسیار مهم و بحث انگیز تبدیل شده است که رویکردی تحلیلی در تطبیق آنها را می طلبد.این پژوهش تلاش دارد تا با هدف بازنگری چیستی روش صنعتی ساختمان سازی به مقایسه ی آن با روش سنتی ساختمان سازی بپردازد. روش تحقیق مقاله پیش رو از نوع توصیفی – تحلیلی است و با تکیه بر مطالعه تطبیقی قصد دارد ضمن مطالعه روش سنتی سازی ساختمان و روش صنعتی سازی ساختمان، جایگاه آن را در مراحل فرآیند دوره ی ساخت و بهره برداری بررسی نماید؛ و از این قرار در انتها روش سنتی سازی ساختمان با روش صنعتی سازی ساختمان در فرآیند ساخت و ساز و بهره برداری ساختمان به طور تحلیلی مقایسه می شود.از این قیاس تحلیلی چنین می توان نتیجه گرفت که سیستم های ساختمانی متداول بر مبنای مؤلفه های زمان، هزینه و کیفیت به علت عدم حصول نتایج رضایت بخش در صنعت ساختمان پاسخگوی نیازهای کشور نیست؛ و بکارگیری صنعت در ساختمان سازی با معیارهای فوق ضمن دستیابی به ساخت و سازهای سبک، تولید انبوه (یا تولید صنعتی) توجیه اقتصادی پیدا خواهد کرد.نتیجه ی این مقاله زمینه ای کاربردی برای مواجهه با موضوع روش صنعتی سازی در حوزه ی ساختمانی معمارانه و نظارت و هدایت آن در جهت تلفیق با مهارت های ساخت و ساز سنتی برای حصول به اهداف غایی ساخت و ساز ساختمان فراهم می کند. به نظر می رسد صنعت ساختمان به روش صنعتی سازی از مثلث مؤلفه های زمان، هزینه و کیفیت رضایت خیلی بیشتری نسبت به روش ساخت و ساز متعارف دارد.