فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۰۱ تا ۲٬۰۲۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۷
242 - 265
حوزههای تخصصی:
عرفان نظری اساسا بر پایه های تفکر و شناخت بنا شده است، در این رویکرد معرفتی، سالکین سیر الی الله، با نفی وجود از کثرات عالم، آن ها را مظاهر اسماء و صفات و تجلی وجود حق دانستند. اما به نظر می رسد بینش وحدت وجود در تجلی اعیان، پیش از آرای عرفان نظری، در ایران اوستایی نیز وجود داشته است، که نشانی از دیرینگی مفاهیم عرفانی در ایران باستان دارد. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی و تحلیل مشابهت های مفهوم تجلی در این دو بینش عرفانی و حکمی است که به شیوه توصیفی - تحلیلی مورد بررسی قرار می گیرد. بر این اساس پرسش اصلی تحقیق آن است که تفسیر تجلی صور علمیه الهی در عالم وجود چه شباهت هایی با سیر نزول فَرَوَشی های زرتشتی از جهان مینوی به عالم خلقت دارد؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که دیرینگی تجلی علم خداوند در حقایق موجودات عالم امکان در ایران اوستایی نیز مشاهده می شود. همچنان که در مزدیسنا صور معنوی که در ابدان بشر ساکن است، از مرکز حقیقت صادر گردیده و با نام امشاسپندان فروهری شناخته می شوند؛ در عرفان نظری نیز صورت معنوی تعینات هستی اعیان ثابته نام دارند که در مظاهر عالم متجلی هستند و اﻧﺴﺎن کﺎﻣﻞ ﻣﻈﻬﺮ ﺗﺠﻠی ذات ﺣﻖ اﺳﺖ.
سَمَک؟ تحلیل نام قهرمان داستان «سمکِ عیّار»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۰
1 - 21
حوزههای تخصصی:
از زمان چاپ کتاب سَمَک عیار -نوشته فرامرز پسر خداداد ارجانی به تصحیح پرویز ناتل خانلری- که یکی از کهن ترین نمونه های داستان پردازی عامیانه در تاریخ ادبیات فارسی است، نام قهرمان نخست این داستان، همه جا -از روی جلد کتاب گرفته تا در عنوان و متن برگردان عربی و انگلیسی آن و مقالات بسیار که به زبان های گوناگون درباره آن منتشر شده- سَمَک ثبت شده است. مسئله این است که گویا این نام مشهور، درست نیست و لغزشی بزرگ درباره لفظ و معنی آن رخ داده است. در این نوشتار با درانداختن تردیدهایی منطقی، موشکافی در ناسازگاری های تاریخی و بررسی آن دسته از گزارش های متن کتاب که در آنها به نام قهرمان داستان و معنی آن پرداخته شده است، به نقد این خوانش مشهور از واژه سمک پرداخته و کوشش شده است تا خوانش درست این نام و نیز معنی آن روشن شود. دستاورد این پژوهش آشکار می سازد که ادبیات فارسی درباره نام قهرمان داستان سمک عیّار، از همان آغاز به راهی خطا افتاده است. پس جای آن است که اکنون به جبران آن برخیزد.
The Role of Digital Testing on EFL Learners’ Vocabulary Learning and Retention(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The present study attempted to investigate the role of digital testing on EFL learners’ vocabulary learning and retention. Sixty EFL students were divided into two groups: control (n=30) and experimental (n=30). A vocabulary test was administered to both groups in order to ensure that they were equivalent. Then, all participants attended 18 sessions. where participants of the experimental group used an English vocabulary that included unknown vocabulary and different online tests while participants of the control group practiced vocabulary in the class but without any application. Immediately after the treatment was over, the vocabulary test was administered to both groups in order to evaluate the differences between the two groups in vocabulary acquisition. Moreover, the same test was administered to both groups two weeks after the administration of the post-test with the purpose of evaluating the differences between the two groups in vocabulary retention. The statistical analysis revealed a significant difference between the two groups in both the immediate and the delayed administrations of the vocabulary test. Therefore, it was concluded that digital testing enhanced both vocabulary acquisition and retention among EFL students. The findings of this study have implications for teachers. It can be used by other researchers and EFL students.
ژست و صیرورت سوژه در غزلی از مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جستار حاضر به مفهوم ژست و صیرورت سوژه در غزلی از مولوی با رویکردی پدیداری و ژستیک می پردازد. برای تبیین چگونگی عملکرد ژست به عنوان پدیدار، ابتدا تعریف و کارکرد آن در جهان هستی سوژه مورد بررسی قرار گرفته است؛ سپس ژست در جهان درونی سوژه، به مثابه پدیدار در جهان بیرونی نشان داده شده و برای این مهم از پدیدارشناسی هگل بهره گرفته شده است. مسئله و هدف این است که چگونه سوژه در فرایند صیرورتی، ساحت های مختلف را طی می کند و در این مسیر چه عاملی سبب می شود او ژست های خود را شناسایی کند و سپس آنها را بزُداید. فرض اصلی پژوهش این است که سوژه به میانجی و معیت سوژه ژستیک (دیگریِ خود) که عامل اصلیِ حرکت سوژه است، ساحت های حضور را طی می کند. بدین سیاق، از وضعیت ناآگاهی عبور می کند و در مسیر استعلا قرار می گیرد. در این مسیر سوژه با صیرورت و رخدادهای پی در پی به آگاهی و سپس به خودآگاهی می رسد. نتیجه پژوهش نشان می دهد هستی شناسی و استعلا یافتن به نقطه ای ساکن منتهی نمی شود، بلکه استعلا و شناختِ هستی منوط به صیرورت استعلایی سوژه هست مند می باشد؛ سوژه ای که در این فرایند، سه ساحت حضوری، پیشا-رخداد، رخداد و پسا-رخداد را رقم می زند. این سه ساحت حضوری، معادل ساحت های پدیدارشناسی است که مسیر نوینی در موقعیت هستی شناختی سوژه می گشاید.
واکاوی طرحواره های تصویری سوره نساء برمبنای نظریه زبان شناختی مارک جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طرحواره ی تصویری از نظریات مطرح در پژوهش های زبان شناسی شناختی است که برای نخستین بار توسط جانسون مطرح شد. دیدگاه اصلی در این نظریه این است که به دلیل فعالیت، حرکت و حضور فیزیکی انسان در جهان بیرون، از طریق بدن و محیط زندگی خود تجربه هایی کسب می کنیم که ما را در سازماندهی افکارمان در حوزه های انتزاعی یاری می رساند. زبان قرآن حاوی مضامین و پیام های ارزشمندی است که برخی از آن ها با طرحواره های تصویری ساماندهی می شوند و مخاطب می تواند با تصویرسازی آیات به درک عمیق تری از مفاهیم انتزاعی و نامحسوس دست یابد. لذا پژوهش حاضر بر آن است تا به بررسی سه گروه طرحواره های تصویری جانسون مانند طرحواره حجمی، قدرتی و حرکتی در سوره نساء بپردازد و همین طور پربسامدترین طرحواره و مفاهیم انتزاعی آن ها را با توجه به کارکرد هریک از آن ها در مطالعه تفسیری قرآن با روش توصیفی تحلیلی بررسی نماید. یافته های پژوهش نشان می دهد که طرحواره های حجمی بر مفاهیمی چون بهشت، تردید و گمان دلالت دارند و طرحواره های قدرتی بیشتر بر مفاهیمی مانند کفر، عدم ایمان و دوری از گناهان دلالت دارند و طرحواره های حرکتی بر مفاهیمی چون سعادتمندی، عزت و مقام، احترام و نزول وحی و قرآن دلالت دارند و این نوع طرحواره از بالاترین بسامد برخوردار است.
پیکرگردانی و بن مایه های اسطوره ای آن در افسانه های خراسان (با تکیه بر چهار جلد از مجموعه ده جلدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ خرداد و تیر ۱۴۰۲ شماره ۵۰
۱۰۴-۶۳
حوزههای تخصصی:
پیکرگردانی یکی از مضامین پرکاربرد قصه های عامه است که به تغییر شکل ظاهری، اساس هستی و هویت قانونمند شخص یا چیزی با استفاده از نیرویی ماوراءالطبیعی دلالت دارد. اشکال گوناگون پیکرگردانی و دلالت های معنایی آن، در تفکر اسطوره ای بشر ریشه دارد. از این روی، در مقاله حاضر، برمبنای روش توصیفی تحلیلی و منابع اسطوره شناسی ابتدا پیکرگردانی های چهار جلد از مجموعه ده جلدی افسانه های خراسان استخراج و دسته بندی شده است. سپس ارتباط هر نوع از پیکرگردانی ها با بن مایه های اسطوره ای مورد واکاوی قرار گرفته است. نتیجه این بررسی نشان می دهد که در 79 قصه بررسی شده، 165 مورد پیکرگردانی وجود داشت که کارکرد های اسطوره ای حیواناتی چون مار، شیر، کبوتر، خروس، آهو و غیره به شکلی نمادین در پیکرگردانی حیوانات سخنگو تجلی یافته است. همچنین، دگردیسی اشیا به انسان در قصه های عامه خراسان می تواند بازتابی از تفکر اسطوره ای جاندارپنداری یا آنیمیسم باشد. بن مایه اسطوره ای جاودانگی و گیاه تباری انسان در دگریسی انسان به گیاهانی چون هندوانه و نی، انار، نارنج و غیره انعکاس یافته است. دگردیسی دیو و پری به صورت انسان و موجودات دیگر حاکی از نفوذ باورهای اساطیری ایرانیان درمورد اهریمنی بودن آن هاست.
تحلیل استدلال بلاغی در سوره های مدنی قرآن کریم براساس نظریه استدلالی شاییم پرلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیر گذاشتن بر دیگری و اقناع در گفت وگوهای انسانی یک عنصر فعال و مشهود است از این رو استدلال کردن یکی از وجوه تمایز این گفت و گو ها می باشد. "شاییم پرلمان" یکی از کسانی است که در قرن بیستم به پیروی از ارسطو به بحث خطابه،بلاغت وجایگاه استدلال پرداخته است.می توانیم متن قرآن کریم را گفتمانی استدلالی قلمداد کنیم که در پی پاسخ گویی به گفتمان هایی با محوریت عقائدی همچون مرگ،جهان آخرت، معادجسمانی و... است. شاییم پرلمان یکی از کسانی است که در قرن بیستم به پیروی از ارسطو به بحث خطابه،بلاغت و جایگاه استدلال پرداخته است.بلاغت نقش بسزایی در ساختار گفتمان ها ایفا می کند زیرا با کاربرد زبان و اسالیبی که مرتبط با موقعیت و شرایط ایجاد جمله هستند پیوند می خورد. در تصور استدلالی، بلاغت ارتباط تنگاتنگی با اقناع دارد و این عقیده بسیاری از علمای بلاغت عربی است که آن را محصور در جنبه های زیباشناسانه و تزیینی سخن ندانسته بلکه یک حادثه وابسته به موقعیت می دانند که در پی پربار بودن هر چه بیشتر وجه استدلالی سخن است. اهمیت ابزار بلاغت در گفتمان استدلالی در زیبایی هایی است که بلاغت برای سخن می آفریند که می تواند روان مخاطب را تحریک نماید. در این جستار با روش توصیفی-تحلیلی و طبق نظریه استدلال شاییم پرلمان به تحلیل سازه های بلاغی در سوره های مدنی قرآن کریم پرداخته ایم.نتایج نتایج پژوهش نشان می دهد که سازه های بلاغی مانند تشبیه،استعاره،مجاز و کنایه در مؤثر تر واقع شدن در ذهن مخاطب و رساندن مخاطب به درجه اقناع موفق عمل کرده اند.
فرایند ارتباطات غیرکلامی در مراثی خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰
41 - 58
حوزههای تخصصی:
مراثی خاقانی از تشخّص منحصربه فردی در گونه مرثیه سرایی ادب فارسی برخوردار است؛ این مراثی سرشار از زبان تصویری و کنش های تعاملی گوناگونی با مخاطب است که بر لحن غنایی و جنبه اثرگذاری شعر افزوده است. سهم بسیاری از غنا در مرثیه های خاقانی، برخاسته از فرایند ارتباطات غیرکلامی است که با توانمندی های هنری و کلامی خاقانی در بافت این شعر القاء شده است؛ مساله اصلی تحقیق حاضر، بررسی انواع ارتباطات غیرکلامی موجود در مرثیه های خاقانی و تحلیل زیرساخت های اَشکال این ارتباطات در عاطفی تر شدن مراثی خاقانی بوده است. برای انجام این پژوهش از روش تحقیق توصیفی و استدلالی استفاده شده است؛ جامعه آماری این تحقیق، اشعار رثایی خاقانی بوده است و از انجام آن، این نتایج به دست آمد: فرایندهای ارتباطی غیرکلامی در مراثی خاقانی در شاخه های اصلی اندامی (27%)، محیطی (%23)، چهره (20%)، حرکتی (18%) و موسیقایی (12%) و اغلب متأثر از باورهای عامیانه و فرهنگی و اسطوره ای، سنت های ادبی و نیز نیازهای روحی و روانی انسان است. پیوند بین ارتباطات غیرکلامی با متن شعر به روش های تأکید (50%)، تکمیل (30%) و جایگزینی (20%) صورت گرفته است که موجب تقویت بار عاطفی، جانداری تصاویر شعری، تازگی و پویایی زبانی و نیز تأکید و تشخّص لحن غنایی مرثیه های خاقانی شده است.
تک گویی نمایشی و مقاومت سیاسی: خوانشی جیمسونی از رمان «بنیاد گرای ملول» اثر محسن حامد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
119 - 137
حوزههای تخصصی:
مقاله ی حاضر با خوانشی انتقادی به واکاوی رمان « بنیاد گرای ملول » اثر محسن حامد با هدف بررسی امکان بروز مقاومت سیاسی در نتیجه ی ویژگی های ظاهری اثر مورد اشاره می پردازد. اسلوب و رویکرد ادبی این مقاله بر پایه نظریات فیلسوف شهیر معاصر فردریک جیمسون است. از دیدگاه جیمسون، در بسیاری از موارد، برتری دادن محتوای اثر بر صورت آن (فرم) باوری اشتباه می باشد زیرا ویژگی های ظاهری آثار هنری دربردارنده ی امکان مقاومت سیاسی می باشند که به واسطه ی آن ها پایداری سیاسی مخاطبان در برابر گفتمان های حاکم عملی می گردد. پرسشی که پژوهش پیش رو مطرح می سازد این است که آیا رمان حامد می تواند به دلیل استفاده از تکنیک تک گویی نمایشی به برانگیختن حس مقاومت سیاسی در مخاطب بینجامد. در این خصوص، با خاموش کردن شهروند آمریکایی، ویژگی های ظاهری رمان این امکان را در اختیار مخاطب قرار می دهند تا با ورود به ذهن شخصیت اصلی جهان سومی داستان، به دنیا از دریچه ی نگاه وی بنگرد. علاوه بر آن، استفاده ی رمان از تک گویی نمایشی نه تنها امکان ورود خواننده اثر را به دنیای شخصیت اصلی مسلمان داستان فراهم می نماید، بلکه امکان ظهور ایستادگی سیاسی مخاطب را در برابر گفتمان های بیگانه ستیزانه و اسلام هراسانه ی حاکم بر جامعه ی آمریکا در نتیجه ی حملات تروریستی یازدهم سپتامبر فراهم می کند.
حکایات کرامات؛ از کرامت سازی تا کرامت ستیزی (منابع کرامات مشایخ تا قرن نهم قمری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
129-157
حوزههای تخصصی:
درون مایه بیشتر حکایات صوفیه، کرامات مشایخ است. این یعنی حجم عظیمی از تذکره ها و مناقب نامه های عرفانی و برخی دیگر از متون صوفیانه که همگی را می توان با عنوان «حکایات کرامات» گنجاند. حکایات کرامات همواره عرصه رد و قبولِ گروه های گوناگون از مخاطبانِ خود بوده است. برخی از کرامت باوران نه-تنها این حکایات را پذیرفته اند، بلکه کوشیده اند کراماتی چند در همین قالب برای مشایخ صوفیه جعل کنند. در مقابل، برخی از منکران و کرامت ناباوران نیز به نپذیرفتن و انکار قلبی بسنده نکرده، کار را به کرامت ستیزی کشانده اند. برخی از پژوهشگران معاصر نیز به دلایلی همچون کرامت سازی، یا رسماً و علناً به ستیزه با کرامات برخاسته اند، یا به گونه ای واقع گراییِ اینگونه حکایات را زیر سؤال برده اند، و یا برای آن، محدودیت هایی قائل شده اند. چگونه می توان در میانه این کرامت سازی ها و کرامت ستیزی ها، کرامات اولیا را به عنوان یک پدیده عرفانی به طور علمی بازشناسی نمود؟ در این نوشتار پس از بررسی انگیزه کرامت سازان و انکار کرامت ستیزان، به شیوه توصیفی و تحلیلی مشخص می شود که کرامت سازی ها و کرامت ستیزی ها مانع از آن نیست که نوع کرامات اولیا را به عنوان واقعیت هایی عرفانی به رسمیت نشناسیم. اهمیت موضوع در باورپذیری و واقع نمایی حکایات کرامات است که حجم بسیاری از تراث ادبی و عرفانی را شامل می شود.
آسیب شناسی بلاغت زبان براساس نظریه نقش گرا (با تکیه بر داستان یکی بود و یکی نبود جمالزاده)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۸
235 - 264
حوزههای تخصصی:
زبان شناسی نقش گرا که نشأت گرفته از مکتب نقش گرا است، توانایی ها و خلاقیت های مؤلف در استفاده از نظام گفتاری و نوشتاری زبان، جهت نظام بلاغی و کارکردهای دیگر زبان را مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. صاحب نظرانی چون مارتینه، یاکوبسن و هلیدی برای زبان نقش های گوناگونی را بر شمرده اند.که از این میان نقش های شش گانه: ارتباطی، ارجاعی، ترغیبی، عاطفی، محمل اندیشه و آفرینش ادبی از همه مهم تر و مشهورتر است که در این مقاله در داستان «فارسی شکر است» اثر محمدعلی جمالزاده، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. از این دیدگاه، جمالزاده به عنوان پیشاهنگ داستان نویسی کوتاه فارسی با آگاهی از ظرفیت های بالقوه زبان فارسی و با تسلط بر فنون روایت، توانسته به خوبی از نقش های شش گانه کلام برای ایجاد جذابیت های ادبی بهره گرفته به آسیب شناسی بلاغت زبان بپردازد. او در این داستان به شیوه هنرمندانه و به طور ملموس و عملی، مهم ترین و خطرناک ترین آسیب زبان را که بیگانه مآبی مفرط و نابه جاست به مخاطب گوشزد کرده، آن ها را به استفاده طبیعی از زبان برای بلاغت آن ترغیب می کند.
تحلیل شعر واحه ای در لحظه سهراب سپهری بر مبنای بنیان های عرفان بودیستی و اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سهراب سپهری شاعر بزرگ معاصر با عرفان اسلامی آشناست. تأثیرپذیری وی از عرفان اسلامی و به ویژه اندیشه های مولانا را در مجموعهشرق اندوه به وضوح می توان دید. علاوه بر آن سیر آفاقی اش در معابد شرق دور، موجبات آشنایی او را با آیین بودیسم و ذن و طریقه عرفانی آنان فراهم آورد. او خود در کتاباتاق آبی به این مسأله اشاره می کند. با وجود اینکه زمینه و پایه های عرفان سپهری را، عرفان اسلامی، بودیسم و ذن تشکیل می دهند اما باید گفت عرفان او تلفیق ویا التقاط این طریقه ها نیست؛ بلکه سپهری از هر سه عبور می کند و به معرفت خاص خویش می رسد. غایت در سلوک اسلامی، رسیدن به مقام مشاهده است و در عرفان بودایی رسیدن به «سمادی» و در ذن «ساتوری». شعر واحه ای در لحظه نیز رسیدن به شهود است، سپهری در این شعر، شهود خویش را گزارش می کند. اما شهود او برخلاف فرقه های یاد شده، نه در عالم لاهوت بلکه در ناسوت و نه در افلاک بلکه در خاک است. او خاک را به تماشا نشسته است وشهودش را گزارش می کند. پرسش اصلی جستار حاضر این است که آیا سهراب سپهری تنها از طریق تطابق و همپوشانی مفاهیم عرفان شرقی و اسلامی به کشف یک لحظه روشن شدگی می پردازد؟ بررسی مفاهیم و نشانه ها نشان می دهد که وی با عبور از این دو نحله فکری به واسطه تلقی فلسفی مدرن و البته بر پایه مبانی اسلامی- بودیستی، به درک تازه ای از «اکنونیت» در «مقام هیچ» می رسد. مقاله حاضر تحلیل همین پناهگاه ایماژیک است که «قرارگاه سکونت» سپهری است.
تحلیلِ گردش مسیر داستان نویسی در ادبیات مهاجرت؛ (گذر از داستان نویسی سیاسی و پیدایش داستان ِ هویت اندیش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از انقلاب، ادبیات مهاجرت، در سه جریان مشخص و دارای حد و حدود معین پدید آمده است. در دهه نخست در داستان نویسی غلبه با موضوعات و مفاهیم سیاسی است. با پایان جنگ، فضا تغییر می کند و روابط خارجی ایران نیز گسترش می یابد. تغییرات ایران بر وضعیت نویسندگان مهاجر و نسبتشان با ایران هم اثرگذار است. آنها ناامید از سیاست و بازگشت به سرزمین مادری، به بازتعریف وضعیت حضورشان در سرزمین دیگری می پردازند که باید در آن زندگی کنند. مهاجران در بازاندیشی موقعیت تازه به جست وجوی دوباره خود و کشف زندگی جدید در میان دو میهن، دو فرهنگ و دو زبان می پردازند. آنها جدایی از فرهنگ و مناسبات زادبوم را درک می کنند و حسّ غُربت در زندگی روانی شان وارد می شود و در مقام شناخت، پذیرش یا رد دنیای جدید و جست وجوی گذشته قرار می گیرند. برای همین، در داستان نویسی بسامد عناصر سیاسی کم می شود و سیاست کم کم به حاشیه و پسزمینه رانده میشود و بسیاری از نویسندگان، نوشتن در موضوعات دیگر را نیز تجربه می کنند و داستان هایشان آشکارا وجهی اجتماعی می یابد و در آنها به جای سیاست، نشانه هایی از اندوه گذشته و نوستالژی وطن نمایان میشود. متن ادبی هم تغییر می کند. ساخت ادبی، زبان، فرم، تصاویر و ایماژهای جدید، به ویژه در عمیقترین لایه های متن، تأثیری شگرف بر جای می گذارد و از دل جریانِ داستان نویسی سیاسی، جریان تازهای به وجود میآید که مضمونش مسائلی مثل تمنّای گذشته و هویت اندیشی است.
سیمای زن در رمان پس از انقلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هویت، مفهومی جامعه شناختی و پرسش محوری انسان مدرن درباره خود و دیگران است و هویت جنسیتی به طور خاص حاصل بازاندیشی زنان برای گذار از برداشت های محدودیت ساز سنتی و کوششی برای ورود به عرصه های عمومی است. کوشندگان حقوق زنان در اشکال گوناگونی با هدف اثبات تفاوت، ایجاد برابری و کسب برتری با این مسئله مواجه شده اند. این روند در ایران فراز و فرودهایی داشته و یکی از زمینه ها ی تبلور آن رمان است که از طریق تتبع در نقش شخصیت های داستانی قابل ارزیابی است. هدف این پژوهش که با روش کیفی مبتنی بر توصیف و تحلیل به انجام رسیده، تحلیل محتوای رمان های پرفروش بعد از انقلاب در چارچوب برداشت های سنتی و مدرن و مفاهیم مرتبط است. یافته ها نشان می دهد که تفاوت معنا داری بین جنسیت نویسندگان و شخصیت های داستانی در طرح مسائل زنان وجود ندارد اما اتخاذ موضعی جدید در آثار زنان نمود بیشتری دارد. تفاوت آنجاست که نویسندگان مرد در چارچوب رویکردهای مدرن حقوق زنان می-اندیشند ولی زنان کوشیده اند خوانشی بومی از حقوق خود متناسب با بستر تاریخی طرح کنند اما این شیوه تفسیر از سنت، به تولید محتوای مدرنی منجر نشده است.
ابتکارات و نوآوری های بلاغی احمد عزیزی در خدمت اشعارآیینی
منبع:
مطالعات ادبیات شیعی سال ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴
137 - 167
حوزههای تخصصی:
نوآوری های بلاغی احمد عزیزی در خدمت اشعارآیینی شعر شیعه وشعرآیینی در طول تاریخ ادبیّات فارسی دوره های پرنشیب و فرازی را طی کرده . «احمد عزیزی»به عنوان شاعری آیینی و مذهبی در بین شعرای معاصر شناخته شده است . اودر آثارش به ارزشهای دینی و مذهبی نگاهی ویژه و خاص دارد. دراین مقاله، مثنوی های آیینی و مذهبی شاعر در کتاب «طغیان ترانه» انتخاب گردیده تاضمن یافتن ابتکارات و نوآوری های بلاغی شاعر ، چگونگی ارتباط آنها با محتوای و موضوع شعر آیینی و شیعه، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد . نوآوری ها و ابتکارات شاعر در صنایع ادبی و فنون بلاغی از کوچکترین واحد زبانی یعنی «واج» ، «هجا» ، «کلمات» و ترکیبات آغاز می گردد و انواع گسترده ای از تشبیهات ، استعارات، نماد ها، کنایات و... را در برمی گیرد . این مقاله در نهایت به این نتیجه رسیده که «احمد عزیزی» به کمک ابتکارات و هنرهای پیدا و پنهان بلاغی که در صنایع لفظی و معنوی ایجاد کرده است ، توانسته در قدم نخست وقایع وحوادث تاریخ شیعه را به زیباترین شکل ممکن برای خوانندگان به تصویر بکشد.و در قدم دیگر بین صنایع وآرایه های ادبی و احساسات ، افکار و اندیشه های مذهبی خود رابطه و پیوندی هنری ایجاد کند . این ویژگی ها شعرآیینی «احمد عزیزی»را شایسته تحقیق و پژوهش نموده است
تحلیل ساختاری و نشانه معناشناختی قصه ی کوتاه و عامیانه ی «برگ مروارید»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی و نقد لایه های صوری و معنایی قصه های ایرانی در شمار پژوهش های نقد ادبی می گنجد. قصه های عامیانه از حیث محتوا و ساختار، دارای ارزش های فرهنگی و ادبی هستند. هدف این پژوهش، بررسی قصه ی عامیانه برگ مروارید از مجموعه ی قصه های ایرانی (41 متن قصه و 35 روایت) گردآوری و تألیف انجوی شیرازی است. انجوی شیرازی این قصه ی کوتاه را از راوی، علی محمد فرهادی، اهل توسک سفلی ملایر شنیده و در این مجموعه ثبت کرده است. روش پژوهش توصیفی تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای و به کاربستن نظریه ی نشانه معناشناختی گریماس انجام شده است. ساختار و بافت قصه، شیوه ی آفرینش و دریافت معنا در این روش اساس بررسی است. گریماس در پی آن بود که برای مطالعه ی روایت، الگویی منسجم را ارائه دهد که بعدها آن را نشانه معناشناسی نوین نامیدند؛ به باور گریماس آنچه اهمیت دارد، شناخت فرایند تولید متن از زمان انتقال تا دریافت، برپایه ی عناصر شَوِشی و کُنِشی است؛ به این ترتیب می توان ادبیات داستانی را بستری مناسب برای کاوش های گفتمانی و تلفیق ادبیات و گفتمان دانست؛ زیرا روایت مبتنی بر زبان شناسی، دریچه های تازه ای در عرصه ی ادبیات داستانی باز می کند. در این پژوهش با بهره گیری از درون مایه ی قصه ی برگ مروارید، گونه های مختلف نظام گفتمانی هوشمند و عوامل آن ها را استخراج کردیم و به این نتیجه رسیدیم که هرچند این قصه برآمده از فرهنگ عامه است و ساختاری سنتی دارد، درعین حال از الگوی ساختاری و روایتی نظام مند و معنادار برخودار است و با نظریه ی نشانه معناشناسی گریماس انطباق بسیار زیادی دارد؛ ازجمله اینکه فرایند روایی تغییر معنا نیز در این قصه ، با گذر از مراحل عقد قرارداد، عملیات اصلی (توانش و کنش) و ارزیابی شناختی و عملی اتفاق افتاده است.
از گریزان بودن ادبیات نوجوان از نقد و نظریه پردازی به ناگزیری از آن: ارائه چارچوبی برای نقد و نظریه درون زاد ادبیات نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مقاله حاضر ارائه چارچوبی برای نقد و نظریه درون زاد ادبیات نوجوان است که برای این ادبیات هویتی مستقل از ادبیات کودک و بزرگسال قائل باشد و در راستای استقلال این ادبیات گام بردارد. ازاین رو محقق «نظریه خود دیالوجیک» هوبرت هرمنز را در همزیستی با نظریه های روانشناسی و آرای فلسفی درباب نوجوانی که با این نظریه همسو هستند چارچوبی مناسب برای تحقق این هدف می داند. ازاین جهت که ارائه نقد و نظریه درون زاد ادبیات نوجوان، نخست، مستلزم فهم مفهوم نوجوانی و شناسایی مسئله نوجوانی است، در گام اول تلاش شده است به فهمی از مفهوم و مسئله نوجوانی دست یابد و در گام بعد به رهیافت های این همزیستی برای نقد و نظریه ادبیات نوجوان بپردازد. یافته ها نشان می دهند نوجوان در این پرتو، وجودی دیالوجیک و چندصدا است و مسئله ادبیات نوجوان نیز بازتاب صداهای نوجوانی، دیالوگ و چندصدایی وجودی نوجوان است. صداهایی که با یکدیگر تحت فرآیند دیالکتیکی حرکت میان نیروهای تمرکزگرا و تمرکززدا در میدان پرتنش «خود» درحال دیالوگ هستند و به رشد «خود» نوجوان منجر می شوند. این همزیستی برای مسائل نظری ادبیات نوجوان ازجمله چیستی این ادبیات و تفاوت آن با ادبیات کودک و همچنین نقد متون ادبیات نوجوان با رهاوردهایی همراه است که موردبحث قرار می گیرند.
یک معنای ناشناخته «آغاز» در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۲۲
147 - 163
حوزههای تخصصی:
دشواری های واژگانی شاهنامه محدود به کلمات شاذ و مهجور نیست. در این منظومه هزارساله هنوز به کلماتی برمی خوریم که با وجود ظاهر روشن، معنای آشنای غلط اندازشان مصحّحان و شارحان شاهنامه و فرهنگ نویسان فارسی را به گمراهی افکنده است. نویسندگان مقاله حاضر یکی ازاین دست کلمات در داستان رستم و سهراب را که معنای درستش بر دیگران پوشیده مانده است موضوع تحقیق خود قرار داده اند. ایشان در ابتدا شرحی مجمل از ضبط و معنای آن بیت در شناخته ترین تصحیحات و شروح داستان مذکور آورده اند و سپس کلید فهم بیت را که همانا شناخت معنای مهجور و متفاوتی از کلمه آغاز است به دست داده اند و در تأیید سخن خود دو شاهد استعمال دیگر از آن نیز در شاهنامه بازشناخته اند. نویسندگان پس از مداقّه در معانی مختلف فعل گشتن (با حروف اضافه با، به، سوی) و کلمه آورد در شاهنامه، نشان داده اند که آغاز در آنجا سه بار به معنی «قصد و آهنگ» به کار رفته است. ایشان همچنین استدلال کرده اند که این آغاز چیزی نیست جز تحوّل معنایی آغاز معروف و با کلمه آواز که ظاهراً صورت دیگری هم به شکل آغاز داشته و در شاهنامه در ترکیب بر آوازِ (به معنی «در پیِ، به دنبالِ؛ در صددِ») چندین بار آمده است بی ارتباط است
معرفی ابیات نویافته در دستنویس رسائل العشاق و وسائل المشتاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۳
5 - 41
حوزههای تخصصی:
دست نویس (نسخه خطی) رسائل العشاق و وسائل المشتاق اثر «سیفی نیشابوری» از متون نثر قرن ششم هجری قمری و قدیمی ترین متن برجای مانده در موضوع نامه نگاری عاشقانه به زبان فارسی است. این دست نویس تک نسخه ای به دلیل تعداد زیاد اشعاری که در خلال متن آن آمده و نیز کهن بودن آن (مکتوب در 685 ه .ق) منبع ارزشمندی برای تحقیق، مأخذیابی و حتی تصحیح اشعار فارسی تا قرن هفتم به شمار می آید. در این دست نویس حدود 1500 بیت از گویندگان به فارسی و عربی، و در قالب های شعری مختلف ثبت است اما از قالب رباعی بیش از دیگر قوالب شعری استفاده شده. مؤلف رسائل العشاق در نیمه نخست این کتاب نام گوینده اغلب ابیات را یادآور شده اما در نیمه دوم کتاب به ندرت از گویندگان اشعار نامی به میان آمده و دلیل آن مشخص نیست. در این میان 203 بیت نویافته در این دست نویس یافت شد. از این جمله 27 بیت آن در دیگر مقاله ها معرفی شده اند و 176 بیت باقی مانده نیز در مقاله حاضر معرفی شده اند. همچنین به چند بیت بی نام در متون نثر که در این دست نویس با نام گوینده آمده اند اشاره شده است. ضمن این تحقیق خَلط «فخری» با «فرّخی» در رسائل العشاق نیز عنوان و بررسی شده است. همچنین بخش هایی از چند مقاله علمی پژوهشی راجع به دست نویس رسائل ا لعشاق در این تحقیق اصلاح و تکمیل شده است که در پیشینه پژوهش از آن ها یاد می شود. از یافته های دیگر این پژوهش، معرفی چند لُغتِ فوت شده در فرهنگ های فارسی است و ابیاتی که این لغات را در بر دارند، شاهدمثال های خوبی برای ارائه و افزودن آن ها به فرهنگ هاست.
تکرار موبه موی یک تجربۀ تاریخی در آفرینش تصویرهای شعری تحلیل جایگاه سبک شناختی تصویرهای سروش اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰ (پیاپی ۹۵)
259 - 290
حوزههای تخصصی:
میرزا محمدعلی اصفهانی متخلّص به «سروش» و ملقب به «شمس الشعراء» از بزرگ ترین شعرای مکتب بازگشت و عهد ناصری است. یکی از رموز شهرت و تعالی جایگاه این شاعر نزد ادبا، مهارتش در تقلید ماهرانه از شاعران پیشین است. برمبنای مطالعات، سروش بیشترین گرایش را به شعر فرخی سیستانی دارد. پژوهش حاضر که به شیوه کمّی آماری و با رویکرد سبک شناختی نوشته شده است، با بررسی ساختمان تصویرهای شعری دیوان سروش اصفهانی می کوشد با ارائه آماری دقیق و روشن از مقدار بهره گیری شاعر از هنرسازه های بلاغی، سوای تعیین سطح و کیفیت ساختمان تصویرهای سروش به لحاظ سادگی یا پیچیدگی شان، به قیاس هندسه تصویرهای شعری او با سازه تصویرهای شاعران سبک های پیش از او خاصه بررسی مدعای شباهت شعرش به فرخی بپردازد. طبق داده های این پژوهش، ساختمان تصاویر غزل های سروش پیچیده ترین، و سازه تصویرهای مثنوی های او ساده ترین هندسه را دارند. ساختمان تصویری قصیده های سروش به طرز شگفت آوری با هندسه تصویرهای فرخی همسانی دارد؛ گویی به لحاظ ساختمان تصاویر، با وجود فاصله تاریخی، هر دو هندسه متعلق به یک شاعر است و این یعنی تکرار موبه موی یک تجربه تاریخی در آفرینش تصویرهای شعری. همین اتفاق در ساحت دیگری نیز رخ داده است: هندسه تصویرهای غزلیات سروش دقیقاً با هندسه تصویرهای غزلیات سعدی هم تراز است.