فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۲۱ تا ۲٬۹۴۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۸
127-151
حوزههای تخصصی:
«نظریه دریافت یا پذیرش» بر نقش پراهمیّت خواننده در درک اثر و تحلیل آن تأکید می ورزد. ولفگانگ آیزر، از پایه گذاران تئوری دریافت، متن را دارای دو قطب «هنری» و «زیبایی شناسانه» دانسته و از خواننده با عنوان آفرینشگر معنای جدیدِ متن یاد می کند. متون مربوط به حوزه ادبیّات جنگ در ادبیات معاصر فارسی همواره مخاطبان خود را داشته اند؛ با وجود این، رمان «هرس» از نسیم مرعشی، با بهره جستن از درون مایه و ساختاری متفاوت، موفق شده نگاهی جدید و انتقادی به پدیده جنگ داشته باشد. مقاله حاضر، با بهره جستن از آرای آیزر، در زمینه زیبایی شناسی دریافت اثر، در ابتدا به بررسی قطب های دوگانه متن پرداخته، سپس به عناصری که توانسته اند دریافت متفاوتی را از جنگ ارائه دهند، اشاره می کند و در نهایت، به نقش کلیدی خواننده در فرآیند تولید معنای جدید و خوانش خلأهای متن می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که رمان هرس با بهره جستن از شیوه های خلاق و نوین داستان نویسی و درهم شکستن کلیشه های مربوط به مفهوم جنگ، توانسته است افق انتظار خواننده ایرانی را در ارتباط با این مفهوم و پیامدهای انسانی آن تغییر داده و پاسخ گوی ذهن پرسشگر خواننده معاصر باشد.
جلوه های آشنایی زدایی در «عبهر العاشقین» با رویکرد قاعده افزایی و قاعده کاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
81-108
حوزههای تخصصی:
بخشی از عرفان قرن ششم، حاصل اندیشه های «روزبهان بقلی» است. در کتاب «عبهر العاشقین»، روزبهان بقلی با بیان شاعرانه در قالب نثر، اندیشه پویا را با خلاقیت درآمیخته و مرزهای بین شعر منثور و نثر منظوم را درهم تنیده است. در بررسی زبان «عبهر العاشقین» در این پژوهش، مؤلفه های آشنایی زدایی در نثر او با تأکید بر آرای «لیچ» شناسایی شد. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است و از ابزار منابع کتابخانه ای استفاده شده است. زبان روزبهان در این کتاب، نظامی ویژه دارد و شگردهای آشنایی زدایی، قاعده کاهی و قاعده افزایی زبانی، متأثر از تجربه های عرفانی روزبهان به خوبی نمود یافته است. قاعده افزایی از طریق فرایند تکرار کلامی به شکل توازن حاصل از تکرار واژگانی است و از این میان تکرار آوایی ناقص بیشتر از تکرار آوایی کامل در قالب کلمات مسجع (متوازی و مطرف) و متجانس وجود دارد. قاعده کاهی (هنجارگریزی) نیز به عنوان عاملی در ایجاد آشنایی زدایی در قالب تشخیص و تشبیه و استعاره، پربسامدترین صور خیال در «عبهر العاشقین» است و ترکیبات واژگان که به شکل هنری و بدیع درآمیخته اند از زبان آشنایی زدایی می نمایند. تتابع اضافات و به کارگیری آیه و حدیث و متناقض نمایی نیز از شگردهای او در این اثر به شمار می آید.
بررسی ویژگی های سبکی محمود کیانوش و ناصر کشاورز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله ی حاضر به بررسی ویژگی های سبکی دو نفر از نویسندگان و شاعران مطرح ادبیات کودک در دوره ی معاصر، محمود کیانوش و ناصر کشاورز پرداخته شده است. هر کدام از این شاعران کودک از امکانات شعر کودک به شکلی خاص بهره می برند که با دیگری تفاوت دارد و هر یک به عناصر خاصی از شعر کودک توجه بیشتری نشان می دهند. ستاست ططططروش تحقیق، کتابخانه ای بوده و نوع آن، توصیفی تحلیلی است. کشاورز با بهره جستن از صنایع ادبی در آفرینش تصاویر، ایجاد حس و شور، تقویت بُعد موسیقایی و زیبایی شناختی اشعار خویش و نیز در به کارگیری علم بیان (لفظی و معنوی) موفق بوده است. وی را به عنوان یکی از شاعران نوگرا و صاحب سبک در شعر کودک و نوجوان نام می برند که اولین شعرش در سال 1362 منتشر شد. آثار وی چنان دلنشین و جذاب است که برای بزرگ سالان نیز جذابیتی ویژه دارد. او تاکنون جوایز متعددی در حوزه ی شعر کودک و نوجوان دریافت کرده است. کیانوش از یک سو به دلیل آشنایی با ادبیات جهان و از سوی دیگر به سبب پیوندی که با دنیای بچه ها داشت، توانست شعرهایی بگوید که هم وجهه ی ادبی نیرومند داشته باشد و هم مناسب دنیای کودکان باشد و ضمناً در پیوندی همه جانبه با آموزه های جاری در نظام آموزشی کشور قرار بگیرد. او توانست با تصرف در وزن ها و قالب های شعر کهن ، وزن ها و قالب های گوناگون اما متناسب برای کودکان و نوجوانان بسازد و در واقع جریان ساز باشد.
بی پروایی عارفان در عشق الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۲۲
99 - 121
حوزههای تخصصی:
این پژوهش درصدد است به تحلیل مفهوم «گستاخی با حق تعالی» در آثار برجسته عرفانی تا قرن هشتم هجری، بر پایه پیوندی که با ساحت های عارفانه عبودیت و عشق دارد، بپردازد. مقایسه مفهوم گستاخی در آثار عرفانی گویای آن است که شواهد بدست آمده از گفتمان واحدی پیروی نمی کنند، چنان که برخی شواهد دلالت بر نیکوداشت گستاخی با خداوند و برخی شواهد تأکید بر نکوهش آن دارند. با این وصف، حال گستاخی با خدا در منظومه فکری عارفان در دو ساحت انعکاس دارد: نخست در ساحت عبودیت که نکوهیده و درخور نفی است. دوم در ساحت عشق که نیکو و درخور تمجید است. این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی تدوین یافته، برآ نست با استناد به شواهد مرتبط با موضوع بحث در منابع اصیل عرفانی، به تحلیل تناقض موجود از مفهوم گستاخی با خدا بپردازد و تفسیر درست و جامعی در جهت شناخت دیدگاه عارفان بزرگ ارائه دهد.
ساختارشناسی دیباچه های متون منثور در پنج متن برگزیده پارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۴
75 - 107
حوزههای تخصصی:
متون کهن پارسی در دو وجه منظوم و منثور خود بر مبنای ساختارهایی مشخص تکوین یافته اند که برونداد ژرف ساخت های گفتمانی حاکم بر نظام اندیشگانی مؤلفان آنها هستند. دیباچه ها در جایگاه نقطه آغازین این ساختارها، خود نیز سازمان بندی ویژه ای دارند. پژوهش حاضر با تکیه بر این انگاره و بر مبنای الگوی استنادی تاریخی در گردآوری داده ها، می کوشد ساختار حاکم بر دیباچه های پنج اثر روایی، تعلیمی، اخلاقی، عرفانی و تاریخی را با رویکردی توصیفی و تحلیلی شناسایی کرده، به سوی استخراج الگویی گام بردارد که تعمیم پذیر به تمام یا دست کم بخش عمده دیباچه های منثور ادب فارسی باشد. پژوهش پیش رو، ساختاری نُه سازه ای را در دیباچه های متون مورد مطالعه شناسایی کرده که به گونه ای تکرارشونده، نظام مند و نسبتا واحد نمود یافته، صرفا تفاوت نویسندگان از منظر ایستارهای ذهنی، شرایط اجتماعی و سیاسی و برخی عوامل دیگر باعث گسترش یا محدودیت برخی از این سازه ها شده است اما، در مجموع، این ساختار نه گانه برقرار مانده است. ساختار استخراج شده را می توان در کلان ساختار سه سازه ای «دیگری، خود، دیگری» خلاصه نمود. بر این اساس، در دیباچه های مورد مطالعه، گونه ای هنجارمندی و در نتیجه، نوعی وفاداری خودآگاه یا ناخودآگاه به این ساختار جز در مواردی معدود دیده می شود، مسئله ای که سخن درباب میزان ابتکار و نوآوری خالقان این دیباچه ها را پیش می کشد. بر مبنای پژوهش حاضر، می توان با تکیه بر همین ساختار حاکم بر دیباچه های منثور فارسی، از نوعی «زیرگونه» سخن گفت که در امتداد کلان گونه های شناخته شده در سنت ادبی فارسی شکل می گیرد و به مثابه نیروی جهت دهنده نویسندگان در فرایند خلق آثار منثور فارسی عمل می کرده است.
شگرد بلاغی فراخوانی در غزل معاصر فارسی (مطالعه موردی داستان حضرت یوسف(ع) در غزلیات امید صباغ نو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با بهره گیری از شگرد بلاغی فراخوانی شخصیت این امکان برای شاعران و نویسندگان مهیا می شود تا با برقراری ارتباط بین سنت و مدرنیته و با تکیه بر میراث گذشتگان، هیجانات و دغدغه های فکری و دیدگاه های خود را بیان کنند و آن را با جریانات معاصر خویش همسو سازند. ارزش هنری فراخوانی به توانایی شاعر در نحوه گزینش و تعامل با شخصیت، بستگی دارد. این تعاملِ بین شاعر با سنت فراخوانده شده، زمینه ساز حضور اندیشه های اجتماعی، تاریخی و اسطوره ای در شعر می شود. غزلیات امید صباغ نو نمایشگاه تجربیاتِ همراه با خیال های شاعرانه است که مضامین تغزلی شعر او با تصاویر و مضامین برگرفته از سنت ها آمیخته است. این نوع بیان هنری جنبه های اقناعی کلام او را تقویت و قدرت القایی شعرش را افزایش داده است. این پژوهش با هدف بررسی شگرد فراخوانی داستان حضرت یوسف(ع) و جایگاه آن در زیبایی غزلیات امید صباغ نو در پی پاسخ به این سوال است: داستان حضرت یوسف ع) چگونه در غزلیات امید صباغ نو فراخوانی شده است؟ در این غزل ها چه تغییراتی در اصل داستان حضرت یوسف(ع) صورت گرفته است؟ روش تحقیق توصیفی -تحلیلی است. امیدصباغ نو با تصرف در ماجراها و گزاره های اصلی داستان حضرت یوسف(ع) مضامینی نو و تصاویری جدید خلق می کند و ویژگی های معنایی و خوشه های تصویری شعر او در محوریت با داستان حضرت یوسف(ع)، حاصل رابطه تعاملی مجموعه ای از مضامین و تصاویری است که شاعر تجارب شخصی و تلقیات خود را در قالب آن داستان با نگاهی ادبی همراه با دخل و تصرف در رفتار و گفتار شخصیت های این داستان با چاشنی طنز ابراز داشته است. نمودهای این داستان در اشعار او در چهار محور حسن یوسف(ع)، برادران یوسف(ع)، پیراهن یوسف(ع) و خواب یوسف(ع) بررسی شده است.
بررسی تطبیقی اندیشه سنایی و مولوی در تأویل آیات مشترک «در حدیقه و مثنوی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارگری های عارفانه مولوی در مثنوی معنوی و سنایی در حدیقه؛ در بیان چشمه جوشان معرفت، از کیمیای آیات، در سیر تبدیلی واژگان، اشعاری آسمانی با معنویتی روحانی آفریده اند تا جان تشنه مشتاقان را سیراب کند. تأویل یکی از مهم ترین اصطلاحات در حوزه علوم قرآنی و معارف عرفانی است. طبع توانای شاعران، با غور در ژرف ساخت آیات وعبارات قرآنی و تأویل آیات، توام با ذوق شهودی، باعث شده است تا از لایه های آشکار و همگانی آیه، فراتر رفته و پیام ها و معانی ثانویه ای نغز را که از چشم ظاهربینان مغفول مانده است، از عمق دریای آیات، با مهارتی بی نظیر صید کنند تا از این رهگذر، تعالیم خویش را قوام بخشند. اهمیت این مسئله در اشعار سنایی و مولوی دارای جایگاه والایی است و شعر جولانگاه نظریات عرفانی – اعتقادی آنان است که با بسامد بالایی از تأویل آیات و احادیث بهره برده اند. با توجه به تأثیر پذیری مولوی از حکیم سنایی، در تأویل آیات، اهمیت پژوهش ضرورت می یابد. این مقاله با شیوه توصیفی – تحلیلی با بهره گیری از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است تا اشتراک نظریات آنان با یکدیگر در تأویل آیات، سنجیده و بررسی شود.
نقد داستان کوتاه «عفو عمومی» از بزرگ علوی بر اساس نظریه جامعه شناسی مجازات دورکیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بزرگ علوی یکی از بزرگ ترین داستان نویسان معاصر است که در تکامل داستان کوتاه و گستردگی آن در ادبیّات معاصر نقش بسزایی دارد. او در تمام داستان هایش با واقع گرایی انتقادی به بیان مسائل مختلف جامعه پرداخته است. یکی از داستان های کوتاه بزرگ علوی، داستان عفو عمومی است. نویسنده در این داستان، واقعیّات اجتماعی و تحوّلات جامعه آن دوران را به تصویر کشیده است. در این پژوهش تلاش شده است تا مسائل مورد نقد در این داستان با نظریه جامعه شناختی مجازات دورکیم، انطباق داده شود. تفکّر امیل دورکیم در رابطه با مجازات این است که، مجازات، کارکرد انسجام بخشی به اجتماع را دارد. از نظر او، هنگامی که جرمی اتّفاق می افتد، به ارزش ها و اخلاقیّات جامعه تعرض می شود. در نتیجه، جامعه احساس خطر کرده و عکس العمل نشان می دهد. مجازات، عکس العمل هیجانی و طبیعی جامعه نسبت به نقص ارزش های جمعی است. نگارنده در این پژوهش درصدد آن است تا به شیوه تحلیلی – توصیفی و روش کتابخانه ای به بررسی داستان کوتاه «عفو عمومی» از بزرگ علوی بر اساس نظریه جامعه شناسی مجازات دورکیم بپردازد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که اگرچه مجازات ها در طول دوران، دچار دگرگونی می شوند؛ ولی اصل و پایه آن ها تغییر نخواهد کرد. از این نظر، تغییر و دگرگونی مجازات ها به نوعی، سازگاری مجازات با وجدان جمعی زمان می باشد. در واقع به تبع دگرگونی جامعه، مجازات نیز تغییر می یابد.
تحلیل وبررسی روایت در «داستان جامع مصیبت نامه عطار با تاکید بر طرح وپیرنگ، راوی» با رویکردی به نظریه «چندآوایی یا پولیفونی» باختین(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
چندآوایی به معنی تعددآهنگ و صداست و به گفتمانی اطلاق می شود که در آن چندین آوا هم زمان به صدا درمی آید. همانند نوای موسیقی که هرچند از ملودی های گوناگون ساخته شده اند، اما این ملودی ها در یک زمان نواخته می شوند تا آوا و نغمه نهایی خلق شود. منطق مکالمه ومفهوم گفتگو گوهرو اصل اندیشه باختین در زمینه «انسان شناسی فلسفی» است. مسأله و هدف اصلی در این مقاله، بررسی و واکاوی گفتگو و منطق مکالمه با تاکید بر« طرح و پیرنگ»، «راوی، شخصیت »در روایت جامع مصیبت نامه و مراتبی است که سالک فکرت با آن ها روبه رو می شود. سمفونی و منطق گفتگویی عطاردر چهل مقام نمود پیدا می کند. منطق مکالمه در روایت جامع، تلاشی است برای دانایی افراد ، نه فقط از طریق هم سخنی با دیگران، بلکه حضور هم دلانه آنان با خود و دیگران شکل می گیرد. دیدگاه و تفکر شخصیت ها که ممکن است به ایدئولوژی های متضادی تعلق داشته باشد، با دیدگاه نویسنده در یک سطح قرار گرفته و همه از اهمیت یکسانی برخوردار می شوند. در سمفونی آوایی عطار، بازیگران از هر صنف و طبقه و مقامی انتخاب شده ،تابتوانند ساز هم نوایی خود را بنوازند و در نهایت، این آواها منجر به آگاهی و درک بهتری از نغمه هستی و رسیدن به مقام قرب الهی می شود.روایت جامع به وضوح توانسته مفهوم چندآوایی یا پولیفونی را به نمایش بگذارد.
بررسی مناسبات بینامتنی مثنوی عرفانی «شاهد غیبی» از احمد و «یوسف و زلیخا» جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
146 - 162
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت یکی از مباحث نوین در نقد ادبی است که به ارتباط و تعامل بین متون می پردازد. بر اساس این نظریه، هرمتنی با متون پیش از خود معنی می یابد و هیچ متنی مستقل نیست و گویندگان آگاهانه و یا ناخودآگاه از سرچشمه های ادبی و فکری یکدیگر بهره مند شده اند. بینامتنیت برای اولین بار توسط ژولیا کریستوا مطرح گردید و بعدها ژرارژنت به عنوان یکی از تاثیرگذارترین پژوهشگران این عرصه با بررسی مطالعات او این نظریه را گسترش داد. ژنت مجموعه مطالعات خود را ترامتنیت نامید. او ترامتنیت را به پنج دسته تقسیم نمود که عبارتند از: بینامتنیت، پیرامتنیت، فرامتنیت، سرمتنیت، بیش متنیت. هر یک از این پنج دسته نوعی از روابط یک متن را با غیر خود طرح و بررسی می کند. که ازآن میان بینامتنیت بیشتر مورد توجه قرار گرفت. این پژوهش، تاثیرپذیری نسخه خطی " شاهد غیبی " از مثنوی" یوسف و زلیخا" ی عبدالرحمن جامی را بر اساس رویکرد بینامتنیت مورد واکاوی قرار داده است. ثمره این پژوهش نشان می دهد که اگرچه این دو اثر از نظر موضوع کاملا متفاوت، اما از نظر متنی و ساختار کلامی و روایی اشتراکات بسیاری دارند. و مؤلف " شاهد غیبی" تحت تأثیر افکار و اندیشه های جامی در " هفت اورنگ" به ویژه " بوسف و زلیخا"ی او بوده است و مناسبات بینامتنی به صورت صریح، غیرصریح و ضمنی در آن کاملا نمایان است.
بررسی طرح واره های تصوری «عشق» درتغزل های فرخی سیستانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۴
110 - 132
حوزههای تخصصی:
طرحواره های تصوری یکی از مفاهیم مهم در زبان شناسی شناختی است که اصل مسأله آن این است که از ما، در این جهان، اعمال و رفتارهایی بروز می کند و از این طریق، ساخت های مفهومی بنیادینی پدید می آیند که برای اندیشیدن درباره امور انتزاعی به کار می روند. پژوهش حاضر، با روش توصیفی – تحلیلی به بررسی انواع طرحواره های تصوری (حجمی، حرکتی و قدرتی) موجود در واژه «عشق» در قصاید فرخی سیستانی می پردازد. هدف این پژوهش شناخت این طرحواره ها در تغزل های فرخی و چگونگی عینیت یافتن واژه «عشق» در آن هاست. نتایج حاکی از آن است که در میان سه طرحواره تصوری، طرحواره قدرتی بسامد بیشتری در تغزلات فرخی دارد؛ زیرا فرخی در سروده های خود نشان می دهد که عشق با نیروی فراوان خود عاشق را تحت تأثیر خویش قرار داده است. بعد از طرحواره تصوری قدرتی، طرحواره حرکتی بیشترین بسامد را در تغزلات فرخی به خود اختصاص داده که برای نشان دادن همراهی عشق با عاشق در طی مسیر عاشقی به کار رفته است. طرحواره حجمی پایین ترین بسامد را به خود اختصاص داده است و شاعر به کمک این طرحواره، رنج های عاشق را در مسیر عشق نشان می دهد.
بررسی غزلیات حافظ بر اساس نظریه کارکردهای ارتباطی یاکوبسن
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
62 - 92
حوزههای تخصصی:
یاکوبسن، ابزارهای تاثیرگذاری زبان را در شش حوزه عاطفی، ترغیبی، ارجاعی، فرازبانی، همدلی و ادبی معرفی می کند. به نظر او هنرمند با هدایت پیام خود از طریق این شش مجرا می تواند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. نقش های زبان و جهت گیری آن ها عاملی تعیین کننده در شیوه بیان نویسنده و بازنمایی نگاه وی به دنیای اطراف است. هر کدام از این نقش ها با جهت گیری به سوی مخاطب، گوینده، موضوع پیام و امثال این موارد، باعث بازنمایی هایی متمایز از موضوعی یکسان در نوشتارهای مختلف می شوند. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای نشانه های نقش های زبان در غزلیات حافظ با تکیه بر «فرایند ارتباط یاکوبسن» مطالعه و بررسی شد. از میان دو گروهِ کارکردگرایان و ساختار گرایان، ره یافت دوم مبنای کار، و نسخه حافظ غنی قزوینی مِلاک عمل قرار گرفت. با بهره مندی از دستاوردهای زبان شناسی و نقش شعری زبان، می توان تصرفات شاعرانه را در غزلیات حافظ بهتر نمایاند. راز ماندگاری اشعار حافظ، تصرفاتی است که او آگاهانه در حوزه زبان انجام داده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که با توجه به ویژگی های زبانی و محتوایی غزلیات حافظ، هر کدام از نقش های زبان را در غزلیات وی با تکیه بر نظریه ارتباط یاکوبسن می توان در سه محور بررسی نمود: 1) ساختار، 2) درون مایه، 3) مخاطبان. بررسی ساختار جملات بیانگر این مطلب است که در بیشتر ابیات اجزای اصلی و فرعی مانند نقش های نهادی، متممی، مفعولی و مسندی، و قیدی هر کدام به نحوی در انتقال پیام مورد نظر شاعر تأثیرگذارند.
بررسی دو خاطره نگاشت من زنده ام و دختر شینا بر پایه استعاره مفهومی حوزه احساس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
301 - 326
حوزههای تخصصی:
این پژوهش کارکرد استعاره مفهومی را در دو کتاب خاطره نگاشت من زنده ام و دخترِ شینا بررسی می کند.کاربست این نظریه در متون مورد نظر می تواند اندیشه و جهان بینی ویژه زنان نویسنده را نسبت به جنگ بازگو کند که از صافی زبان زنانه رد شده و بیانگر دغدغه های درونی آنهاست. بر این اساس تحلیل متن، تحلیل کیفی است که از رهگذر بسامدها حاصل شده است. استعاره هستی شناختی، حوزه مقصد احساس و حوزه های مبدأ آن و کارکرد آنها در این پژوهش مبنا قرار گرفته است. یافته ها نشان می دهد که استعاره هستی شناختی با حوزه مقصد احساس و تأثیر احساس، و حوژه های مبدأ متعدد همچون: «نیرو»، «ظرف»، «اشیاء»، «دما»، «غذا»، «مایع درون ظرف»، «کالا» و «بار»، بسامد زیادی در هر دو کتاب دارد. نگاشت های «دل ظرف است»، «احساس، مایع درون ظرف است»، «احساس، دما است»، «تأثیر احساس، نیرو است» به صورت مشترک در هر دو کتاب بسامد قابل توجهی دارد. اما برخی از نگاشت ها در کتاب من زنده ام بسامد بیشتری دارد که ناشی از موقعیت ویژه راوی در اسارت است. تحلیل این استعاره ها نشان می دهد که زنان برای انتقال مفاهیم انتزاعی و احساسی شان، از پدیده های ملموس و آشنای محیطی و مرتبط با دنیای زنانه کمک می گیرند و حجم زیادی از استعاره های هستی شناختی را می آفرینند. افکار زنانه آمیزه ای از احساس و جزئیات دنیای خارج از ذهن است که بیانگر کنش ها و دغدغه های فراوان روزمره است و باعث می شود آنها بیشتر شرایط موجود را ببینند و کمتر آرمانی بیندیشند.
Exploring Status and Attitudes; Computer Assisted Language Learning in Iranian High Schools(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Journal Of English Language and Literature Teaching, Volume ۲, Issue ۲, September ۲۰۲۳
143 - 184
حوزههای تخصصی:
Due to its increasing role in language learning, Computer Assisted Language Learning (CALL) is now widely studied. Much of the recent studies have focused on examining stakeholders' attitudes and investigating its impact on the employment of CALL. We followed a componential definition by considering more variables that allegedly define CALL and as such influence its integration into high school language learning curriculum. The context-related components of CALL were defined, and a total score was assigned which presented a broader understanding of CALL as a variable in the current study. Also, engaging more stakeholders in such studies is supposed to add to the validity and provide a more tangible picture. As such, this study considered four groups of participants, that is students, teachers, preservice teachers and principals. The findings revealed that all groups had moderate to high CALL scores, indicating acceptable CALL skills and knowledge to be gradually qualified to higher standards. Moreover, the study indicated the groups’ attitudes did not significantly predict the use of CALL in high school language learning curriculum. It is concluded that other variables, may play a more determining role in predicting the integration of CALL into English classes in high schools.
A Meta-Synthesis Study Concerning Flipped Classroom(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Journal Of English Language and Literature Teaching, Volume ۲, Issue ۲, September ۲۰۲۳
234 - 249
حوزههای تخصصی:
The aim of this research was to examine the studies conducted on Flipped Classroom from different perspectives in Iran. A total of 30 studies were included in this research. These studies were accessed through various databases and analyzed using content analysis technique. The findings of this research indicated that there has been an increase in the number of studies on Flipped learning in recent years. The majority of these studies are in the form of articles, and the most commonly used research methods and designs were mixed methods and experimental designs. The teaching practices mainly targeted university students, and the studies predominantly employed achievement tests, interviews, and surveys as data collection tools. Out-of-class activities involved the use of videos, presentations, and written documents, while practical activities were conducted in the classroom. The results of the study demonstrated that Flipped classroom had a positive impact on students' academic achievement, motivation, and engagement. Additionally, both teachers and students had a positive attitude toward Flipped learning
بررسی جلوه ها و مضامین تمثیلی اسب در دیوان وحشی بافقی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
یکی از انواع مهم ادبی تمثیل است که همواره مورد توجه شاعران و سخنوران بوده است، زیرا اندیشه ها، هویت و فرهنگ ملت ها را بیان می کند. شاعران و نویسندگان از رویکرد تمثیلی حیوانات برای بیان اهداف خود بهره برده اند. وحشی بافقی با استفاده از تمثیل سعی در انتقال پیام به مخاطب دارد. هدف پژوهش این است که با دقت تمام به بررسی مصداق ها و جلوه های تمثیلی اسب در دیوان وحشی بافقی پرداخته شود. این مقاله به شیوه کتابخانه ای و از طریق فیش برداری به شیوه توصیفی – تحلیلی در دیوان وحشی بافقی صورت گرفته است و تلاش شده است به این پرسش پاسخ داده شود که اسب در دیوان وحشی بافقی چه نقش و جایگاه تمثیلی و نمادینی دارد؟ نتایج حاصل نشان می دهد شاعر به کمک واژه اسب، تمثیل به داستان عشق فرهاد و شیرین و خسرو و شیرین کرده است. علاوه برآن تمثیل به داستان عروج پیامبر عظیم الشان به عرش اعلی دارد.
تحلیل تمثیل های انتقادی در داستان گنه گنه های زرد با رویکرد سیاسی و تأثیرات اجتماعی در جهت روشنگری مخاطب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ادبیات داستانی انتقادی یکی از بارزترین عرصه هایی است که مسائل و معضلات اجتماعی در آن به خوبی بازنمایی شده است. در برخی دوره های اجتماعی، نویسند گان به دلیل خفقان سیاسی جامعه نمی توانستند به راحتی عقاید خود را بیان نمایند، از شگردهای بیانی غیرمستقیم مانند تمثیل های انتقادی برای بیان آرا و اندیشه ها و انتقادات خود بهره می گرفتند. از آن جا که بررسی تمثیل های انتقادی برای نشان دادن اندیشه ها و انتقادات از اوضاع سیاسی، اجتماعی و تاریخی جامعه در جهت روشنگری مخاطب ضرورت دارد هدف پژوهش بررسی کنش ها و رفتار های تمثیلی انتقادی در داستان گنه گنه های زرد با رویکرد سیاسی و تأثیرات اجتماعی در جهت روشنگری مخاطب می باشد. ما در این مقاله برآنیم از متن داستان نمونه هایی که بر پایه تمثیل سیاسی، تاریخی و اجتماعی وجود دارد ذکر کنیم و آسیب های اجتماعی ناشی از آن را بررسی کنیم و به این پرسش پاسخ دهیم که؛ تأثیر کنش ها و رفتار های تمثیلی انتقادی با رویکرد سیاسی، اجتماعی و تاریخی در داستان گنه گنه های زرد در جهت روشنگری مخاطب به چه اندازه است؟ روش گردآوری اطلاعات این تحقیق به شیوه کتابخانه ای انجام شده و رویکرد توصیفی - تحلیلی دارد. نتایج پژوهش نشان می دهد نویسنده با تمثیل های انتقادی با رویکرد سیاسی و تأثیرات اجتماعی کنش ها و رفتارهای استبدادی، دیکتاتوری و استعمار و آسیب های اجتماعی ناشی از آن را برای روشنگری مخاطب به تصویر کشیده است.
تحلیل گفتمان انتقادی قدرت در خسرو و شیرین نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
173 - 201
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی یکی از نظریه های کارآمد برای تحلیل لایه های پنهان زبان و گفتمان است. براساس این نظریه، یکی از مؤلفه های اصلی برای بیان اهداف و اغراض گفتمانی، قدرت است. نورمن فرکلاف، نظریه پرداز مشهور حوزه تحلیل گفتمان انتقادی بر آن است که قدرت در روابط اجتماعی و به تبع آن گفتمان بسیار تأثیرگذار است. در این پژوهش کوشش شد با کاربست الگوی سه بعدی فرکلاف، مؤلفه قدرت در منظومه خسرو و شیرین نظامی تحلیل و نمودهای زبانی آن از این منظر تبیین شود. فرضیه اصلی پژوهش این بود که نظامی در خسرو و شیرین، گفتمانی در خور قدرت و جایگاه اجتماعی هر یک از شخصیت های منظومه ساخته و پرداخته است. با تحلیل منظومه خسرو و شیرین در سه سطح الگوی فرکلاف، روشن شد که کاربرد متفاوت الفاظ، استفاده از وجه های مختلف زبانی و دستوری، تفاوت شیوه های اقناعی، دیدگاه متفاوت شخصیت های داستان نسبت به یکدیگر و صراحت و پوشیدگی در گفتار مستقیماً به تفاوت نقش قدرت نابرابر در منظومه خسرو و شیرین نظامی بستگی دارد.
سبک شناسی نزهه العقول فی لطایف الفصول و تردید در انتساب آن به صاحب جوامع الحکایات و لوامع الروایات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۳
315 - 346
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر بر آن است تا ضمن برشمردن ویژگی های نسخه خطی ِنزهه العقول فی لطایف الفصولِ ابوطاهر محمد بن محمد یحیی عوفی به بررسی سبک شناسانه متن در سه قلمروِ زبانی، فکری و ادبی با استفاده از داده های متنی بپردازد. از آن جایی که در تک نسخه نزهه العقول (کتابخانه آیت الله مرعشی به شماره: 9084)، نامی از کاتب و تاریخی برای کتابت ذکر نشده، این پژوهش بر آن است تا با توجه به مختصات سبک شناسی، به حدود تاریخی و گونه نثر آن بپردازد. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است و بر اساس بررسی های صورت گرفته، مختصات زبانی این متن، به حدود قرن ششم تا هشتم باز می گردد. همچنین از نظر ادبی، نثری فنی است که در بخش اعظم متن به توصیف و ادبیت می پردازد. از صناعات ادبی به شکلی تازه و مبتنی بر نثر فنی بهره مند شده است؛ صناعاتی چون: تشبیه، استعاره، مضمون سازی های بدیع، تاویل حروفی، جناس سازی های خاصِ مصنف اثر. از نظر فکری نیز این اثر در ذیل متونی می گنجد که مبیّن مفاهیمِ اخلاق اسلامی است. احترامِ مصنف به امامان شیعه نیز در متن به چشم می خورد. ضمن این که بر مبنای پژوهش حاضر، انتساب متن نزهه العقول به صاحب جوامع الحکایات، جای تردید و تشکیک دارد.
کارکرد معنایی و زیباشناختی موسیقی در کشف المحجوب هجویری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۸
393 - 425
حوزههای تخصصی:
در تعریفات شعر از سه عنصر عاطفه، تخیل و موسیقی سخن می رود. متون نثر فارسی در دوره های گوناگون، کم و بیش از عناصر شعری بهره برده اند.آثار صوفیانه و عارفانه به اقتضای اهداف و مضامینشان، گرایشی بیشتر به شاخصه های شعری داشته اند تا آنجا که گاه درک ظرایف معنایی و نمودهای زیباشناختی این متون به تحلیل تصاویر و جلوه های موسیقایی آن ها وابسته است. بر اساس این اهمیت، هدف مقاله حاضر، بررسی کارکرد یکی از عناصر کلیدی شعر؛ یعنی موسیقی در کشف المحجوب هجویری به عنوان یکی از مهم ترین متون نثر عارفانه است تا میزان و کیفیت شعروارگی آن از این منظر مشخص شود. یافته های این پژوهش توصیفی- تحلیلی نشان می دهند، موسیقی درونی و معنوی، کارکردی تعیین کننده در نثر هجویری داشته و به القای مؤثرترِ مفاهیم و ذهنیات، مدد بارز می رسانند. نمود موسیقی درونی که تناسب و جذابیت لفظی- آوایی را ارتقا می بخشد، بیشتر از معنوی بوده است. سجع به خصوص متوازی، جناس به ویژه زاید، تکرار واژه، واج آرایی و نیز تضاد از مصادیق بارزتر موسیقی درونی و معنوی در کشف المحجوب هستند که غالباً در این مواضع نمود می یابند: ذکر نام اولیاء و توصیف شخصیت و احوالشان، حکایت ها و نقل سخنان مشایخ و ارشادهای آنان و نیز تبیین اصطلاحات عارفانه؛ اعم از مفاهیم مرتبط با توحید، معرفت نفس، مرگ، فنا و بقای عرفانی، مراتب سلوک و نکوهش نفس و دنیای مذموم.