فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۵۶۱ تا ۳٬۵۸۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
این مقاله، تحقیقی در باره جایگاه زنان در فرهنگ عمومی هرمزگان، براساس قصه های عامیانه هرمزگان می باشد. تمثیل های عامیانه به عنوان روایت هایی مهم، در بسیاری از جوامع به وسیله زنان نقل می شوند. در این قصه های تمثیلی، تصویری روشن از کارکرد، نقش و وضعیت زنان ترسیم شده است؛ بنابراین بررسی آنها می تواند ما را به شناخت هرچه بیشتر وضعیت زنان و زندگی آنها رهنمون گردد. در این مقاله اطلاعات به شیوه کتابخانه ای گردآوری و با استفاده از روش تحلیل کیفی، تمثیل ها بررسی می شوند. ضرورت این پژوهش از آن جهت است که دریابیم بازتاب تصویر زنان در فرهنگ عامه هرمزگان چگونه است. پرسش اصلی این پژوهش این است که: زنان در نگاه راویان این تمثیلات از چه جایگاه و کارکردی برخوردار هستند؟ این پزوهش در دو بخش، فعالیت های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی زنان را در تمثیل های عامیانه بررسی می کند. نتایج این بررسی نشان می دهد اگرچه فرهنگ هرمزگان، فرهنگی مردسالار است و نابرابری جنسیتی نیز محدود کننده فعالیت های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی زنان می باشد، اما در بسیاری موارد به ویژه در حوزه های فرهنگی و اجتماعی، زنان موضعی فعالانه تر دارند. ازدواج برای زنان قصه ها از اهمیت بالایی برخوردار است و گاهی در انتخاب همسر نیز آزاد اند. ذهن اسطوره ای راویان این دست از تمثیل ها، سبب شده است تا نقش زنان در کارکردها و ژرف ساخت های متضاد و متناقض دیده شود.
مقایسه ساختاری حکایات مشترک حدیقه سنایی و مثنوی مولوی
حوزههای تخصصی:
سنایی و مولوی دو تن از شاعران بزرگ ادب فارسی می باشند که آثار عرفانی سترگی در ادبیات فارسی پدید آورده اند. سنایی شاعر و عارف قرن ششم، بزرگ ترین قصیده سرای ادب فارسی می باشد که از پایه گذاران ادبیات منظوم عرفانی است و مولوی شاعر غزل سرای قرن هفتم می باشد که غزل عرفانی را به اوج کمال رساند. در پژوهش حاضر با شیوه کتابخانه ای، از طریق مطالعه کتب، مقالات و پژوهش های مرتبط، با روش تحلیل متن و با رویکرد تطبیقی، به بررسی حکایات مشترک حدیقه سنایی و مثنوی مولوی پرداخته شده است تا حکایات با مضمون مشترک و ساختار متفاوت مورد مقایسه قرار گرفته و تفاوت ها برجسته سازی شود. بنابر مطالعات صورت گرفته، کاربرد شگردهای داستان پردازی در حکایات مولوی به صورت نمایان تری جلوه گر شده است، زیرا میزان استفاده او از عناصر روساختی داستان به ویژه زاویه دید، شخصیت و گفتگو بسیار بیشتر بوده و در مقابل، عنصر زمان و مکان دارای کمترین میزان می باشد، درحالیکه این دو عنصر در حدیقه به بالاترین حد خود رسیده است. از تصرفات اصلی مولوی در مآخذ، پویا کردن شخصیت های ایستا و نیز افزودن انواع گفتگو و اضافه کردن شخصیت های گوناگون می باشد.
واکاوی دستوری نوشتار فارسی آموزان چینی سطح فرامیانی؛ تحلیلی بر پایه دستور مقوله و میزان
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۲
225 - 254
حوزههای تخصصی:
یکی از گام های اساسی و ضروری در آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان (آزفا) جمع آوری و ثبت داده های خام زبانی و تهیه پیکره زبانی فارسی آموزان غیرایرانی و توصیف داده های آن با استفاده از نظریه های زبان شناسی است. پژوهش حاضر با هدف برداشتن گامی کوچک درراستای ایجاد پیکره تولیدی فارسی آموزان غیرایرانی و نیز آشنایی بیشتر با ویژگی های دستوری نوشتار فارسی آموزان انجام شده است. پرسش اصلی درباره ویژگی ساختمان دستوری نوشتار فارسی آموزان چینی سطح فرامیانی است. پرسش فرعی درباره میزان کارآمدی دستور مقوله و میزان در توصیف ساختمان دستوری زبان میانی فارسی آموزان است. پژوهش از نوع توصیفی - تحلیلی است و با استفاده از پیکره ای زبانی برگرفته از آزمون نگارش پایان دوره تکمیلی 36 فارسی آموز چینی مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) برپایه نظریه زبانی مقوله و میزان انجام شده است. یافته ها نشان داده ساختار جمله در نوشتار فارسی آموزان چینی سطح فرامیانی غالباً از نوع هسته ای، مرتبه بندی شده و مِهین است ولی بندهای وابسته و واژگون مرتبه هم در نوشته ها دیده می شوند. از یافته های دیگر آن است که به طور میانگین گروه فعلی هر جمله دارای مشخصاتی همچون خودایستای شخصی، معلوم و مثبت است و گروه فعلی خودایستای غیرشخصی و جهت مجهول تقریباً دیده نمی شود. مشخصه بارز گروه اسمی نیز بدون وابسته و تک وابسته بودن آن است؛ ولی گروه قیدی تقریباً به نسبت یکسان از نوع باعلامت و بدون علامت است. پژوهش همچنین کارایی دستور مقوله و میزان در توصیف دقیق نوشتار فارسی آموزان چینی را تایید کرده است.
شناسایی مؤلفه های همبستگی ملی در شعر اجتماعی-سیاسی دوره مشروطه (مورد مطالعه: فرخی یزدی و میرزاده عشقی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ادبیات مشروطه متعلق به زمانی است که گویندگان ایران ضمن آشنایی با مظاهر تمدن غربی، با فرهنگ و ادب کشورهای مختلف آشنا شده و دریافته اند که ادبیات می تواند گره گشای بسیاری از مسایل سیاسی و اجتماعی باشد. از این رو در ادبیات مشروطه شاهد مضامینی هستیم که گویندگان به واسطه آنها سعی در ایجاد همبستگی میان مردم کرده اند. در این پژوهش که به روش توصیفی –تحلیلی با هدف شناخت مولفه های همبستگی در شعر فرخی یزدی و میرزاده عشقی انجام شد. به این نتیجه رسیدیم که این دو شاعر با در نظر گرفتن عناصر مشترک میان همه ملت، در اشعار خود از این مضامین استفاده کرده اند تا مردم را ترغیب به اتحاد و وحدت کنند. این مضامین و مولفه های مشترک در ارتباط با هویت ملی، مذهبی قرار دارد که موجب تحریک حس ایران دوستی آنها می شود. این عاصر عبارتند از: سرزمین مشترک، تاریخ مشترک، دین مشترک. فرخی و عشقی با یادآوری ویژگی های تاریخ باستانی ایران و دلاوری های گذشته، اهمیت وطن به عنوان نمادی از مادر، لزوم حفظ زبان و فرهنگ فارسی، دین اسلام و لزوم حفظ آن از شر بیگانگان، کوشیده اند، تا ملت را برای همبستگی در برابر اجانب و حکام بی دین آماده مبارزه کنند.
واکاوی واژگان نشان دار اجتماعی در غزلیات حافظ بر پایه تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
118 - 139
حوزههای تخصصی:
حافظ شیرازی (۷۲۷ ه.ق/ ۱۳۲۵م – ۷۹۲ ه.ق/ ۱۳۹۰م) در زمره شاعران بزرگی است که غزلیاتش پر از واژگان نشان دار اجتماعیِ گوناگون با دلالت ها و ارزش های فراوانِ بیانی، رابطه ای و تجربی است. این واژگان، معانی ای فراتر از سطح معمولی و قاموسی دارند و راهی هستند به سوی درک بهتر اندیشه ها و آرمان های حافظ و پدیده ها و واقعیاتی که در زمانه او جریان داشته اند. حافظ با استفاده از روش های مستقیم و غیرمستقیم و ابزارهای بلاغی متعدد همچون «ایهام» و استعاره های چندلایه و به ویژه «طنزآمیزی» و «تناقض نمایی» و به یاری بار عاطفی واژگانِ نشان دار، به انتقاد و اصلاح اجتماعی می پردازد. در این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی، با ملاحظه اوضاع تاریخی- اجتماعیِ عصر حافظ و با تکیه بر تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف، واژگان نشان دار اجتماعیِ پربسامد در غزلیات «لسان الغیب»، در سه سطحِ «توصیف»، «تفسیر» و «تبیین»، واکاوی و کنش انتقادی حافظ در برابر مهمترین نهادهای جامعه یعنی سیاست، تصوف و شریعت بررسی می شود. برپایه برآیند این بررسی، زبان و بیان حافظ یک «کنش اجتماعی» است که در مقام «کنش پذیر»، از اندیشه ها، عواطف، رفتارها و روابط اجتماعی- سیاسی زمانه خویش اثر پذیرفته و در مقام «کنشگر»، در سطوح و ساحت ها و قالب های گوناگون، به ویژه در قالب گفتمان انتقادی، بر آن ها اثری ژرف و ماندگار نهاده و نقش خاص خود را بر زندگی و جهان نگری و ارزش های مردمان زده است..
بررسی و تبیین جلوه های تمثیلی داستان ماهی سیاه کوچولوبر اساس نظریه ی ناسازگاری های شناختی لئون فستینگر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
داستان ماهی سیاه کوچولو، به جهت برخورداری از مناسبات متعدد بیانی وتمثیلی، بستر مناسبی را جهت نقد وتحلیل افکار و اندیشه های شخصیت های متعدد انسانی با بهره گیری از روابط و ویژگی های رفتاری حیوانات، فراهم می آورد. با عنایت به این امر پژوهش حاضر به بیان جلوه های تمثیلی این داستان بر اساس نظریه ی لئون فستینگر، روان شناس مبانی اجتماعی، به شیوه ی توصیفی - تحلیلی وبه روش کتاب خانه ای (مطالعات کتاب ها و پایان نامه ها) پرداخته است .هدف پزوهش حاضرانعکاس مبانی جامعه ی یک دوران وشناخت ارزش های متعدد آن در افکار ،اندیشه ها وفرهنگ مردم یک دوره است. ضرورت پرداختن به چنین پژوهش هایی، بهره وری از شیوه های بیانی ادبیات تمثیلی به عنوان یکی از اصلی ترین مباحث انتقال روابط ومناسبات تاریخی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و... در آثار متعدد است. مساله ی اصلی این پژوهش جستجوی تمهیداتی است که صمد بهرنگی جهت بیان مقاصد درونی خویش بر اساس دغدغه های حاکم در جامعه، از آن بهره برده است.تاکنون پژوهش های گسترده ای پیرامون این داستان صورت پذیرفته ولی تحقیق مستقلی در خصوص تبیین روابط و مناسبات داستانی آن بر اساس عقاید فستینگر انجام نگرفته است. سوال مورد بحث در پژوهش حاضر این است که داستان ماهی سیاه کوچولو بر مبنای اصول ناسازگاری اجتماعی فستینگر تا چه حد قابل نقد و بررسی است؟ نتایج پژوهش بیانگر آن است که این داستان به دلیل انعکاس مبانی متعدد رفتاری و اجتماعی، دارای روابط و مناسباتی است که بر مبنای اصول فکری سه گانه ی فستینگر به شکل عملیاتی و کاربردی، قابلیت نقد و بررسی دارد.
فردوسی و شاهنامه در متون منثور عرفانی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی (شیرین و شکر) سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
153 - 188
حوزههای تخصصی:
داستان های اساطیری و ملی، در متون ادبی و غیرادبی و عرفانی و جز آن، از وجوه متعددی مورد توجه بوده است. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای انجام گرفته؛ به بررسی چند موضوع اساسی خواهیم پرداخت: ارزیابی وثاقت ستایش و بزرگداشت فردوسی و شاهنامه از سوی عرفا در روایات موجود در متون عرفانی و غیرعرفانی؛ تأثیر جریان های فکری حاکم بر عصر در ایجاد نگاه مثبت یا منفی در میراث عرفانی نسبت به شاهنامه و داستان های شاهنامه ای؛ بررسی دلایل ورود برخی ابیات شاهنامه یا منسوب به شاهنامه به متون عرفانی. بررسی انجام شده نشان می دهد که به دلیل اشتهار و رواج برخی ابیات شاهنامه در متون مختلف، این ابیات به احتمال و بر اساس شواهد به جا مانده در متون، از نیمه سده پنجم به بعد به منابع عرفانی راه یافته باشد. جز چند روایت، از خلال برخی آثار عرفانی که گواهی بر تمجید و تعظیم صریح عرفایی معدود از فردوسی و اثر سترگ اوست، می توان به جایگاه حماسه ملی نزد صوفیه و عرفا پی برد.
شکل شناسی داستان های کوتاه اکبر صحرایی (بر اساس مجموعه داستان «آدم هم پوست می اندازد»)
حوزههای تخصصی:
اکبر صحرایی به گواهی آثار موفقش یکی از داستان نویسان برجسته دفاع مقدّس است. پژوهش هایی که تاکنون درباره آثارش نوشته شده اندک است. لذا مقاله حاضر درصدد است با تحلیل شکل شناسانه مجموعه داستانی «آدم هم پوست می اندازد»، این اثر ارزشمند را بهتر بشناساند. این پژوهش، مجموعه داستانی مذکور را در ساحت هایی چون پیرنگ، زاویه دید، شخصیّت، آغاز و انجام و صحنه بر اساس روش توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای مورد مداقّه قرار داده است. برخی مشخصات داستان های این مجموعه هم چون: آغازهای به دور از توصیفات مفصّل ومشروح، حاکمّیت اصل علیّت در پیرنگ داستان ها، استفاده ماهرانه از شیوه هایی هم چون نامگذاری، گفت وگو و توصیف در شخصیت پردازی و هم چنین آفرینش صحنه ها و فضاهای بکر و تأثیرگذار، خواننده را به این نتیجه می رساند که صحرایی بر تکنیک ها و فنون داستان کوتاه نویسی واقف است. برخورداری از پیرنگ های غیرخطی و هم چنین ارائه داستان هایی با پایان بندی باز نیز تسلط و مهارت صحرایی را با فنون جدید و مدرن داستان نویسی نشان می دهد.
بررسی شخصیت های قهرمان در مقامات حمیدی از دیدگاه نظریه مازلو
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال پنجم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۷
124 - 144
حوزههای تخصصی:
مقامه نوع خاصی از داستان های کوتاه با نثری مسجع است که برای نخستین بار در قرن چهارم هجری توسط بدیع الزمان همدانی در ادبیات عرب رواج پیدا کرد. در این نوع داستان به سرگذشت قهرمانی پرداخته می شود که به طور ناشناس شهر به شهر سفر می کند و در هر مکانی با درآمدن به کسوت و شخصیتی جدید، با توسل به حیله گری و قدرت سخنوری، مردم را می فریبد و به تکدی گری و کسب مال می پردازد. بعدها قاضی حمیدالدین بلخی در دوره سلجوقی این شیوه داستانی را با نگارش کتاب «مقامات حمیدی» به ادبیات فارسی وارد کرد و مقامه نویسی تا مدتی به حیات خود ادامه داد. در مقامات حمیدی برخلاف مقامات بدیع الزمان همدانی و مقامات حریری، شخصیت قهرمان شخصیت واحدی نیست، اما از نظر نوع کُنش و دارا بودن برخی از ویژگی های شخصیتی و رفتاری شباهت بسیاری با قهرمانان دو مقامه دیگر دارد. هدف این مقاله بررسی شخصیت های قهرمان در مقامات حمیدی از دیدگاه نظریه انگیزشی مازلو است و از این رو با شیوه ای توصیفی-تحلیلی می کوشد زوایای پنهانی این شخصیت ها را بر اساس مؤلفه های این نظریه در رفتار آن ها مورد تحلیل قرار دهد. بر اساس یافته های این مقاله، تأثیر نیازهای فیزیولژیکی، نیاز به ایمنی، نیاز به عشق و تعلق داشتن، نیاز به احترام و نیاز به خودشکوفایی، نقش مهمی در شکل گیری شخصیت و رفتارهای خاص این قهرمانان دارد.
بررسی عشق اروس، عامل زیبایی داستان در«ویس و رامین» و «خسرو و شیرین»( با تکیه بر نظریه جان لی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
155 - 179
حوزههای تخصصی:
منظومه های عاشقانه « ویس و رامین» فخرالدین اسعد گرگانی و «خسرو و شیرین» نظامی بی شک از برجسته ترین آثار منظوم غنایی به شمار می روند. ابعاد روابط عاشقانه میان شخصیت های داستان نیز، زمینه مناسبی را برای بررسی موضوع عشق و انواع آن با نظریه های روان شناسی فراهم می نماید. یکی از این مباحث، نظریه عشق «جان لی» می باشد. وی به بررسی سه سبک اصلی عشق اروس، لودوس، استورگ، سبک های ثانویه مانیا، آگاپه، پراگما و نیز مقایسه آن با رنگ های اصلی پرداخته است. هدف این پژوهش نیز با استفاده از نظریه عشق جان لی، بررسی عشق اروس در این دو منظومه عاشقانه می باشد. بنابراین مسأله اصلی پاسخ به این پرسش است که عشق در این داستان ها با کدام رنگ عشق در نظریه جان لی مطابقت دارد ومهم ترین مؤلفه های عشق اروس که عامل اصلی زیبایی و جذابیت در این داستان ها ست، کدام است؟ نتیجه این پژوهش نشان می دهد که با بررسی این موضوع به روش توصیفی – تحلیلی در هر دو داستان یک مؤلفه عشقی مهم (اروس) مربوط به رفتار شخصیت های داستان شناسایی شده است. این مؤلفه کنش ها و انگیزه های متعددی را شامل می شود که مطابق با نطریه جان لی به رنگ قرمز است.
معیارهای زیباشناختی آزاد بلگرامی در نقد بلاغی شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۰
75 - 104
حوزههای تخصصی:
یکی از پربارترین دوره های نقد ادبی در تاریخ ادبیات فارسی، دوره رواج شعر سبک هندی است. در این دوره به صورت مستقل رساله هایی در نقد ادبی نوشته شد. در بعضی از تذکره ها و رساله های بلاغت نیز نقد و نظرهای دقیق و علمی دیده می شود که هم از لحاظ کمیّت و هم کیفیّت نشان از اوج گیری نقد ادبی دارد. به خصوص در شبه قارّه هندوستان منتقدان عالم و صاحب نظری چون خان آرزو و آزاد بلگرامی آثار ارزشمندی در حوزه بلاغت و نقد ادبی خلق کردند. خان آرزو رساله های مستقلی در نقد ادبی نوشته است امّا نقدهای آزاد بلگرامی را باید در خلال تذکره هایش (به خصوص تذکره خزانه عامره ) و همچنین رساله بلاغتش ( غزلان الهند ) جست وجو کرد. آزاد بلگرامی از دریچه های مختلفی چون زبانشناسی، بلاغت، عروض و سبک شناسی به اشعار فارسی نگریسته و نظرات راهگشایی در این حوزه ها بیان کرده است. یکی از مهم ترین نظرگاه ها در نقدهای آزاد، نظرگاه بلاغت است. آزاد را باید به اعتبار رساله های اصیلش در حوزه بلاغت، غزلان الهند و سبحه المرجان ، یکی از مهم ترین بلاغیون قرن دوازده دانست. از این روی دقت های بلاغی او در نقد ادبی حائز اهمیّت ویژه ای است. در این مقاله نقدهای بلاغی آزاد جمع آوری و تشریح شده است سپس دیدگاه زیباشناسانه او از خلال نقدها استخراج و تحلیل و دسته بندی شده است. اکثر دقت های بلاغی آزاد معطوف به ایجاد تناسبات معنایی و گسترش شبکه تداعی و افزایش ارتباط میان واژه هاست. همچنین گریز از قید معهودات دنیای واقع و فاصله گرفتنِ تخیل ها و تصاویرِ شعر از محدوده قوانین طبیعت و معهودات ذهن از زمره معیارهای او در خلق زیبایی ادبی است. آزاد ملاک «کاربرد اهل زبان» را از مهم ترین معیارهای صحّت و سقم ساخت های زبانی ناآشنا و استعاره ها و تشبیه های غریب می داند و افزایش و گسترش وجوه شباهت را از ملاک های برتری تشبیه می شناسد. معیار زیبایی شعر در ذهن آزاد بر سه پایه اعجاب، تناسب و عینی گرایی استوار است.
بررسی انتقادی تصحیح بحرالمعانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۰
105 - 132
حوزههای تخصصی:
کتاب بحرالمعانی مجموعه ای از نامه هایِ عرفانیِ صوفیِ طریقه چِشتیه، سید محمد بن نصیرالدین جعفر مکّی حسینی (732-825 ه .ق.) است که به تصحیح و تحقیق دکتر محمدسرور مولایی از سوی انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی (گروه دانشنامه زبان و ادب فارسی در شبه قاره) در سال 1397چاپ و منتشر شده است. این کتاب پس از چاپ سنگی در 1889م. در مرادآباد (ندیمی هرندی، 1387،ج 2: 801)، نخستین چاپ و تصحیح از بحرالمعانی است، لکن آشفتگی ها و نابسامانی هایی به دلیل انباشتِ کلمات و عبارات نادرست و ناخوانا و گاه مبهم در سراسر متن کتاب دیده می شود. این امر، از یک سو به تصحیح کتاب برمی گردد که جا داشت مصحح ضمن مقایسه تطبیقیِ نسخه یا نسخ بحرالمعانی با مآخذ مورد مراجعه مؤلف، بدخوانی های وی یا احیاناً کاتبان را رفع و تصحیح می کرد؛ از سوی دیگر به مؤلف اثر مربوط است که بخش زیادی از کتابش، نقل بدونِ ارجاعِ مطالب آثار عرفانی پیشین است و وی در ذکر این مطالب چندان دقیق نبوده و با حذف و اضافه های نادرست، به انسجام و روانی و یکپارچگیِ متنِ کتاب لطمه زده و درک معنا را در موارد زیادی با ابهام مواجه کرده است. در این نوشتار کوشیده ایم تا مشکلات و مسائلِ چاپ مذکورِ بحرالمعانی را با رویکردی انتقادی بررسی کنیم.
گفتمان تاریخ در فرا داستان های تاریخ نگارانه، با خوانشی تطبیقی از رمان های زمین آبگیر اثر گراهام سوییفت و دیلماج اثر حمیدرضا شاه آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان های فراداستانی تاریخ نگارانه ، که گونه پسامدرن رمان های تاریخی اند، عینیت و مرجعیت تاریخ را به پرسش می گیرند و می کوشند ، از رهگذر بازنگری در محتوای مستندات تاریخی و بازنویسی روایت های پذیرفته شده ، تاریخ را مفهومی متکثر و متن بنیاد نشان دهند . تاریخ در این رمان ها ماهیتی بینا متنی دارد و برساخته ای گفتمانی است. در این مقاله، با بررسی دو رمان زمین آبگیر نوشته گراهام سوییفت (1983) از ادبیات انگلیسی و دیلماج به قلم حمیدرضا شاه آبادی (1385) از ادبیات فارسی نشان می دهیم که چگونه رمان های فراداستانی ِ تاریخ نگارانه توانسته اند عرف و معیارهای داستان تاریخی را متحول سازند. دلیل اصلی انتخاب این دو رمان این است که با استفاده از شگردهای روایتیِ پسامدرن مثل نقیضه پردازی و استفاده از بینامتن ها و پیرامتن ها نشان می دهند که گفتمانِ تاریخ به واسطه زبان برساخته می شود، از این رو نمی توان روایت تاریخی را قطعی ، خنثی و ثابت و بی زمان دانست . در بررسی این رمان ها از آرای نظریِ لیندا هاچن و پاتریشا وُو استفاده شده است.
تلاقی فرهنگ و مذهب در سوگواری عاشورایی زنان بوشهری (مطالعه موردی: دوره رضاشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود اماکن مذهبی خاص زنان، دارای قدمتی چندهزار ساله است. مقاله حاضر با در نظر داشتن تأثیر اعتقادات مذهبی و خرده فرهنگ های غیربومی در عملکرد زنان بوشهری، درصدد بررسی شاخصه های آیین های سوگواری عاشورایی زنان بوشهری است. مروری بر کارکرد اماکن مذهبی زنانه و عملکرد زنان بوشهری حاکی از اعتقادات دینی مردم منطقه و تأثیرپذیری از این خرده فرهنگ هاست. پرسش های اصلی پژوهش این است که سوگواری عاشورایی زنان از منظر مکان چه ویژگی هایی دارد و نقش های زنانه مراسم عزاداری بوشهر چیست و تأثیر آن بر کنش های آئینی منطقه چگونه قابل شناسایی و تبیین است؟ روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی با تأکید بر استفاده از تحقیقات میدانی و مصاحبه های شفاهی است. نتیجه تحقیق حاکی از آن است که زنان بوشهری رأساً به اجرای تعزیه، روضه و مرثیه سرایی می پرداختند و رویکردی برگرفته از مضامین اعتقادی شیعی، آئین های محلی و باورهای بومی از وقایع محرم داشتند؛ نمونه ای منحصربه فرد در میان شیعیان ایران و جهان که می توان انسجام، تعاون و مشارکت عملی در میان تمام اجزای برگزارکننده عزاداری، حتی تعامل با اقلیت های مذهبی غیرشیعی را در آن مشاهده کرد. حضور زنان فارغ از نگاه های جنسیتی در اجرای تعزیه های مذهبی، نکته بدیع و مهم دیگری است که باید بدان اشاره کرد ضمن اینکه در همین ایام و برخلاف منازعات رقابتی موجود میان محلات بوشهر بر سر برگزاری باشکوه تر مراسم، تنها در میان آئین های سوگواری عاشورایی زنان این شهر است که هیچ گونه دشمنی و درگیری ای گزارش نشده است.
بررسی پارادوکس و کارکردهای آن در بیان تجربه وحدت وجود در شعر عهد تیموری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴۵
125 - 148
حوزههای تخصصی:
عرفا برای تبیین اندیشه ها و تجارب عرفانی و انتقال این مفاهیم به دیگران و اقناع مخاطبان خویش، از ظرفیت های هنری زبان در قالب بیان پارادوکسی و متناقض نمایی بهره برده اند. عارفان تجارب عرفانی خود را فراتر از حدّ تقریر و توصیف می دانند و عده ای نیز بیان و توصیف آن را حتی ناممکن می شمارند. این حقایق و معارف بنا به احوال سالک، بسیار متفاوت و متغیر خواهند بود؛ اما آنچه هست اینکه چرا بازتاب این موارد در ساخت زبان به راحتی امکان پذیر نیست و اصولاً چرا پس از بازتاب زبانی آن ها، گزاره های حاصل، غیر قابل درک به نظر می رسند و در برخورد اول گاه متناقض و خلاف عادت جلوه می کنند که می توان متناقض گونگی را از ویژگی تجربه عرفانی محسوب نمود. شعر عرفانی و هنری حوزه هرات عهد تیموری، یکی از شاهکارهای ادب عرفانی در ادوار گذشته به شمار می رود که در گسترش و رونق بخشیدن عرفان تعلیمی نقش بارز دارد که متاسفانه جلوه های مفاهیم عرفانی و ابزار بیانی آن، کم تر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است و شهرت آن بیشتر در تجلی هنر است. این پژوهش، کارکرد پارادکس را به عنوان یک ابزار بیانی زبان عرفان تبیین نموده و نقش آن را در بازخوانی تجربه وحدت وجود در شعر عرفانی حوزه هرات برجسته ساخته است. حاصل بدست آمده از این تحقیق، عبارت از آن است که ابزار بیانی متناقض نما، با توجه به تناقض نمائی تجربه .وحدت وجود و شرایط گوینده و مخاطب جامعه عهد تیموری در حوزه هرات، یکی از بهترین و زیباترین شیوه بیان هنرمندانه و عارفانه است.
جایگاه و تأثیرزبان فارسی و شاعران فارسی زبان بر نظریه پردازان ادبیات اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
257 - 289
حوزههای تخصصی:
ادبیات اسلامی با دعوت ابوالحسن ندوی درهند پا به عرصه ظهور گذاشت. به دنبال دعوت وی نظریه پردازان مختلفی به نظریه پردازی در ادبیات اسلامی روی آوردند. سید قطب وبرادرش محمد قطب وبه دنبال آنها نجیب الکیلانی وعماد الدین خلیل، اصلی ترین نظریه پردازان ادبیات اسلامی به شمار می آیند. در این پژوهش که با روش تحلیلی توصیفی انجام شد مشخص شد أبوالحسن ندوی با توجه به آشنایی اش با زبان فارسی وشاعران فارسی زبان، تاثیر زیادی از آنها گرفت. ندوی با معرفی برخی شاعران فارسی زبان جایگاه زبان فارسی در ادبیات اسلامی را مورد توجه قرار داد. در این میان شاعران فارسی زبان مخصوصا محمد اقبال ، مولانا جلال الدین، حافظ وسعدی بر نظریه پردازان ادبیات اسلامی تاثیر گذار بودند. این تأثیر را می توان در دیدگاه های آن ها نسبت به زبان فارسی وشاعران فارسی سرا پیگیری کرد. به عنوان مثال ندوی وکیلانی کتاب های جداگانه ای در باره شعر واندیشه اقبال لاهوری نگاشتند که منبعی برای طرفداران ادبیات اسلامی شد. میزان تاثیر شاعران ایرانی در نظریه پردازان ادبیات اسلامی متفاوت است وبیشترین تاثیر را در ابوالحسن ندوی می توان دید.
پناهندگی به مثابه اعتراض؛ تحلیلی بر رمان هیچ دوستی بجز کوهستان از منظر نظریه ی زیبایی شناسی انتقادی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ادبیات همواره بخشی از مبارزه با ساختارهای قدرت بوده است. با ظهور مکتب فرانکفورت، مبحث انتقاد و نگاه سلبی به اکنونیت جامعه بشری بُعدی جدی تر و منسجمتر به خود گرفت. دستاورد مکتب فرانکفورت «نظریه زیبایی شناسی انتقادی» است، این نظریه، هنری را اصیل می داند که مستقل بوده و در پی رد وضعیت موجود و تغییر آن باشد. رمان«هیچ دوستی بجز کوهستان» مبتنی بر نوعی رئالیسم انتقادی است که ساختارهای قدرت را به چالش می کشد. هدف از این پژوهش، خوانشی از وضعیت مهاجرت و پناهندگی با استفاده از رُمان « هیچ دوستی بجز کوهستان» بهروز بوچانی است. مهاجرت و پناهندگی دستاویزی برای انتقاد از وضع موجود در کشورهای لیبرال دموکراتیک است که این رمان با استفاده از شیوه بیان و لحن اعتراضی و استفاده از نمادها و استعارات سعی در روایت وضعیت زندان«مانوس» دارد. این امر ظهور شکل های نوینی از سرمایه داری و استعمار را به چالش می کشد که در سوژه پناهنده و موقعیت پناهندگی خود را نشان می دهد.
پیشنهاد تصحیح قیاسی چند واژه در عتبه الکتبه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۱
133 - 155
حوزههای تخصصی:
«روش قیاسی» از دشوارترین شیوه های تصحیح متون است که بیشتر برای آثاری که یک نسخه خطی از آن ها یافت شده است به کار می رود. یکی از آثار منشیانه ادبیات فارسی که تاکنون دو بار به این شیوه تصحیح شده، کتاب «عتبهالکتبه» اثر منتجب الدین بدیع جوینی است. بررسی عتبهالکتبه نشان می دهد که برخی واژه ها با ضبط های نادرست در متن این کتاب وجود دارد که از چشم مصححان محترم پنهان مانده است. در این مقاله، پانزده مورد از این ضبط های نادرست استخراج و صورت صحیح آن ها پیشنهاد شده است. روش کار در این پژوهش بر تصحیح این واژه ها و پیشنهاد ضبط اصیل و مناسب آن ها به شیوه قیاسی و با استناد به قرائن و شواهد موضوعی و زبانی از متن کتاب عتبه الکتبه و متون دیگر استوار است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که اغلب این ضبط های نادرست از نوع تحریف و تصحیف است که در اثر تصرف کاتبان و بدخوانی مصححان به کتاب عتبه الکتبه راه یافته است.
تحلیل مولفه های غزل ماکسی مال
منبع:
پژوهش های نوین ادبی (شیرین و شکر) سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
259 - 291
حوزههای تخصصی:
غزل معاصر خصوصاً غزل پسا سیمین دچار تحولات فراوانی در دهه ی هفتاد شد . و پس از آن نیز با غزل پست مدرن در دهه ی هشتاد ادامه یافت . تا اینکه در دهه ی نود با ظهور جریان های متعدد غزل با غزل مرکب حرکت که نوعی ترکیب قالب ها است و در نهایت با غزل ماکسی مال( مطول) که توسط آرش آذرپیک که از شاگردان سیمین بهبهانی است _و در دهه ی هفتاد نیز با غزل مینیمال و گفتار یکی از پیشقراولان غزل محسوب می شود_سمت و سویی فراهنجارگریزانه پذیرفت. زیرا غزل کلاسیک با تعداد ابیات و موضوع مشخص برای قرن ها یک قالب نوشتاری پر طرفدار به حساب مس امد . انقلاب نیما اولین نگرش های نوآورانه را در روح شعر و خصوصا بعد ها غزل دمید که سیمین بهبهانی این نوآورها را آغاز و بعدها توسط شاگردانش بنا به زمان و مکان مناسب ادامه یافت. غزل ماکسی مال با ارتباط بی واسطه با روح غزل از آن قالب سنتی به سمت نگره ها و بستاره های نوینی فراروی کرده است. غزل کلاسیک که محمل تغزل و گفتمان های عاشقانه بین عاشق و معشوق بود. با انقلاب نیما سمت و سوی اجتماعی پذیرفت و با غزل ماکسی مال دریچه های گونانگونی به سمت محتواهای تازه، عواطف تازه تر، و در نهایت تحول در فرم و ساختار قالبیک گشوده است. در این نوشتار بر آن هستیم تا ضمن معرفی این ژانر مولفه های غزل ماکسی مال (مطول) را بر شمریم و آن را مورد بررسی قرار دهیم.
بررسی و تحلیل تجارب عرفانی شمس الدین محمد لاهیجی در مفاتیح الإعجاز فی شرح گلشن راز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
45 - 71
حوزههای تخصصی:
لاهیجی از عارفان بزرگ ایرانی و سلسله نوربخشیه، در شرحی که بر گلشن راز شبستری نگاشته، از مکاشفات عرفانی خویش سخن گفته است. مکاشفات عرفانی به عنوان تجارب خاص عارفان در تبیین نگاه عرفانی و عوامل موثر در گزارش این تجربه ها و احساس هایی که عارف از سر گذرانده، پیوسته مورد توجه پژوهشگران فلسفه عرفان بوده است. از دیگر جنبه های مهم در بررسی تجارب عرفانی تأثیرات بافت و زمینه فرهنگی و تعالیمی است که عارف با آنها پیوسته در ارتباط بوده است. براین اساس، نوشتار حاضر باتوجه به این پرسش که «عناصر و اجزای تجارب عرفانی لاهیجی چه چیزهایی هستند و شیخ تا چه اندازه متأثر از تعالیم پیشینی و بافت فرهنگی خود بوده است؟»، با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی اجزا و عناصر مکاشفات شیخ پرداخته است. براساس سه نظریه غالب در فلسفه عرفان، گزارش های لاهیجی را می توان در تأیید نگاه بینابینی تعریف کرد. همچنین، افزون بر نظریات و مدل هایی که محققان درباره تجربه احساس های سه گانه (موجود یگانه، یگانگی موجودات ویگانگی با موجودات) ارائه کرده اند، احساس یگانگی با موجود یگانه نیز گزارش شده است که می تواند حالت چهارمی در این مدل فرض گردد. شیخ در توصیف تجارب خود حالاتی را از سر گذرانده که طی آنها پس از درک حضور خداوند و تجلیات ذاتی او، احساس یگانگی با خداوند کرده و به تجربه آگاهی محض رسیده است.