فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۰۱ تا ۱٬۴۲۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
از جمله مضمون های کلیدی در اشعار احمد شاملو، بروز جنبه های مختلف آلام و دردهای بشری است. با توجه به بررسی های صورت گرفته در مجموعه اشعار شاملو به جرئت می توان گفت که او یکی از بزرگ ترین شاعران دو سه دهه اخیر است که در زندگی هنری و اجتماعی خود درگیر این مفهوم و واقعیت آن بوده است. البته مقصود از درد و رنج، مجموعه تعابیر، اصطلاحات و مضامینی است که حول محور این دو واژه شکل می گیرد. به عنوان مثال اگر ماهیت درد و رنج در یک سو و علل آن در سوی دوم و راه های رهایی از آن را در سوی سوم و نتایج و غایت آن را در سوی چهارم و شأن اخلاقی درد را در سویی دیگر قرار دهیم، با حجم گسترده ای از تعابیر و واژگان در مجموعه آثار این شاعر روبه رو خواهیم شد که کشف و بازخوانی همه این موارد، نشان دهنده درگیری های ذهنی او با این مفهوم خواهد بود. آن چه در بررسی مفهوم درد و رنج در آثار شاملو اهمیت دارد، در نگاه نخست بررسی ماهیت درد و رنج و چگونگی آن در نظام فکری شاملو است. بررسی علل و عوامل درد و رنج نیز دوّمین مسئله ای است که با توجه به علل مختلف آن در نگاه انسان کلاسیک و معاصر، جزء مسایل پیچیده شعر شاملو قرار می گیرد. نتایج مثبت و منفی درد و رنج و نیز رویکرد اخلاقی انسان در برابر آلام و دردهای بشری از دیگر مواردی است که در این جستار به آن پرداخته شده است.
مطابقت فعل با نهاد ، متمم ، مضاف الیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زبانهایی که فعل دارای شناسنامه است مثل فارسی و عربی و آلمانی، منطقا نهاد از نظر شمار باید با فعل مطابقت کند (مفرد با مفرد، جمع با جمع)؛ اما زبانها تابع چنین منطقی نیستند بلکه تابع کاربرد اهل زبان اند، به عبارت دیگر، تابع منطق سخن گویان هر زبان اند. لذا، در زبانهایی که فعل دارای شناسه است در مواردی این مطابقت را نمی بینیم. حتی، در زبان پهلوی، فعل ماضی متعدی به جای مطابقت با نهاد با مفعول مطابقت دارد. مثلا معادل جمله فارسی تو مردان را دیدی در زبان پهلوی چنین است:
t? mard?n d?d h?nd
(برگردان تحت اللفظی آن: «تو مردان [را] دیدند»).
همچنین معادل جمله فارسی او را دیدم می شود:
man ?y did
(معادل تحت اللفظی: «من او را دید.»)
در بعضی از گویشهای ایرانی امروز نیز همین پدیده دستوری دیده می شود. در نگاهی سطحی و غیرتوصیفی شاید به نظر برسد که در فارسی امروز نهاد با فعل مطابقت دارد؛ حال آنکه، در بسیاری از موارد، چنین مطابقتی وجود ندارد. آنچه دستورنویسان، اعم از ایرانی و غیرایرانی، درباره مطابقت نهاد با فعل در زبان فارسی آورده اند بیشتر بر اساس استقراری ناقص است نه توصیف دقیق. مثلا در دستور زبان فارسی معروف به دستور پنج استاد چنین آمده است: اگر نهاد جمع و جاندار باشد، با فعل جمع می آید؛ اما، اگر نهاد جمع و جاندار نباشد، فعل می تواند مفرد بیاید یا جمع. اگر به اسم بی جان شخصیت انسانی داده شود، در حکم جاندار قرار می گیرد. گیاهان و اعضای زوج بدن و بعضی از کلمات که در آنها تغییر واقع گردد و زمان را برساند به ها و – ان جمع بسته می شود ...
نحوه واگذاری حالت دستوری در ساختهای دو مفعولی زبان فارسی - تحلیلی بر پایه نظریه حاکمیت و مرجع گزینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زبان فارسی آرایش جمله از انعطاف پذیری نسبی برخوردار است . با وجود این در بسیاری از مطالعات مربوط به ساخت جمله ، آرایش بنیادین سازه ها در این زبان به صورت فاعل - مفعول - فعل ( SOV ) معرفی شده است . علیرغم این توافق عام در خصوص آرایش بنیادین جمله در زبان فارسی در ارتباط با آرایش گروههای نحوی در ساخت جمله های دو مفعولی این زبان بین زبان شناسان حداقل در حوزه مطالعات مبتنی بر چهارچوب نظری حاکمیت و مرجع گزینی اختلاف نظر وجود دارد . چگونگی اختصاص حالت دستوری در ساختهای دو مفعولی زبان فارسی نشان می دهد که مفعول صریح در جایگاه...
بررسی کارکردهای تکرار در شعر معاصر (با تکیه بر شعر سپهری، شاملو و فروغی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«تکرار» در زیباشناسی هنر از مسایل اساسی است و در ادبیات و به خصوص در شعر نقش بسزایی دارد که در صورت کاربرد مناسب، تکرارها می توانند بر جنبه ی زیبایی شناسیک و هنری یک اثر تاثیرگذار باشند. از سوی دیگر، از دیدگاه سبکشناسی نیز، تکرار واژه میتواند بیانگر، سبک شخصی(=شاخصه سبکی) باشد.در شعر کلاسیک، قافیه و ردیف به عنوان یکی از ارکان شعری حضور دارد، اما این قافیه و ردیف - که در شعر معاصر دست و پاگیر محسوب می شود- از جهتی دیگر بروز یافته و عنصر تکرار جایگزین آن شده است. تکرار در سطوح مختلف (واک، هجا، واژه و جمله یا عبارت) در شعر معاصر دیده می شود و شاعران معاصر، چه در جهت توسعه معانی و حسن تاثیر و چه در باب سود جستن از نغمه و آهنگ کلام، از آن بهره برده اند. روی هم رفته می توان روش تکرار را پرکاربردترین روش در شعر این دوره دانست که به یکی از مهمترین عناصر زیبایی آفرینی در شعر معاصر تبدیل شده است.با توجه به اهمیت و بسامد بالای استفاده از تکرار در شعر معاصر، در این مقاله سعی شده است به طور دقیق به کارکردها و نقش های تکرار در شعر نو توجه شود. بدین منظور اشعار برخی از بزرگان شعر معاصر مانند سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و احمد شاملو مورد بررسی قرار گرفتند و کارکردهای گوناگون تکرار از جهات مختلف در شعر ایشان واکاوی گردید و نتایج قابل ملاحظه ای به دست آمد که در متن این جستار آمده است.
هویت ایرانی در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هویت ایرانی ریشه در اسطوره هایی دارد که از هزاران سال پیش نیاکان ما آنها را خلق کردند و استمرار بخشیدند، و داستان های حماسی درباره شاهان پهلوی و پهلوانان آرمانی ایرانیان چون کیخسرو و گرشاسپ و آرش و رستم، در تاریخ ایران، پشتوانه های فکری و معنوی نیرومندی بود که همبستگی ملی را تقویت می کرد. از سپیده دم تاریخ تا کنون ایرانیان، به رغم آنکه ایران بارها در معرض هجوم دشمنان خود بوده و گاه با انقراض سلسله شاهنشاهی سرتاسر کشور به دست بیگانگان افتاده، هیچ گاه هویت خود را فراموش نکردند و در سخت ترین روزگاران که گمان می رفت همه چیز نابود شده حلقه های مریی و نامریی هویت ملی چنان آنان را با یکدیگر پیوند داده که توانستند ققنوس وار از میان تلی از خاکستر دگربار سر برآورند.
روانشناسی درد در شعر نادر نادرپور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«نوستالژی» یک اصطلاح روانشناسی است که وارد ادبیات شده است و به طور کلی رفتاری است ناخودآگاه، که در شاعر یا نویسنده بروز می کند و متجلی می شود. ناخودآگاه جمعی (collective unconscious) در روانشناسی یونگ عبارت است از: «تجربه های اجداد ما در طی میلیونها سال که بسیاری از آنها ناگفته مانده است و یا انعکاس رویدادهای جهان ما قبل تاریخ که گذشت هر قرن تنها مقدار بسیار کمی به آن می افزاید. این مقاله پژوهشی است درباره «روانشناسی درد» که به عنوان یکی از رفتارهای ناخودآگاه فرد در شعر «نادر نادرپور» بررسی شده است. در بخش خاطره فردی به غم غربت و دوری از وطن به عنوان حسرت بر گذشته و در بخش نوستالژی اجتماعی تحت عنوان شاعران و خاطره جمعی به دلتنگی شاعر برای اسطوره های ایران با ذکر شواهدی پرداخته شده است.
بررسی مضامین عرفانی در شعر دفاع مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از ویژگی های شاخص ادبیات ایرانی این است که غنی از مفاهیم و مضامین عرفانی است. این مضامین، جزء جدایی ناپذیر ادبیات منظوم و منثور ماست و پیوندی گسترده با شعر فارسی دارد. آن طور که بخش عظیمی از ادبیات منظوم ما را سروده هایی تشکیل می دهد که در برگیرنده مفاهیم و مضامین عرفانی می باشند. در دوره معاصر، یکی از حوادثی که بر زبان و محتوای شعر فارسی اثر گذاشت، جنگ ایران و عراق در شهریور 1359، بود. شاعران متعهد این سرزمین، تمام هنر و استعداد خدادادیشان را در تصویر کشیدن حماسه آفرینی های این دوره به عرصه تماشا گذاشتند و با تلاش آنان، شعری ایجاد شد که به «شعر دفاع مقدس»، معروف است. این شعر، مضامین و محتواهای گوناگونی را در بر می گیرد. یکی از مضامین آن، مضامین عرفانی است و از ابعاد مهم این اشعار می باشد. این پژوهش، به بررسی و تحلیل مضامین عرفانی مختلف در شعر شاعران دفاع مقدس می پردازد. در نهایت، اثبات می گردد که شاعران دفاع مقدس از اصطلاحات و مضامین عرفانی گوناگونی در اشعارشان بهره می گیرند.
پیکرگردانی و گشت اسطوره ای در رمان چاه بابل اثر رضا قاسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۸
159 - 185
حوزههای تخصصی:
رمان چاه بابل اثر رضا قاسمی بن مایه ای اساطیری دارد؛ داستان بر پایه روایت سامی ماجرای هبوط دو فرشته مذکر به نام هاروت و ماروت و دلباختگی شان به زنی به نام زهره (ناهید) نوشته شده است، نمایش پیکرگردانی این سه، و چگونگی انتقال خویشکاری هر کدام در رمان، هدف این جستار است، که با روش توصیفی تحلیلی، پیشینه هبوط فرشتگان و ارتباط آن ها را با الهه های هندی و ایرانی باستان نشان می دهد. در این راستا بررسی پیکرگردانی آناهیتا، هئورتات و امرتات و ارتباط هر یک با الهه هندی سرسوتی، و دوقلوهای اشوین حائز اهمیت است. نتایج پژوهش نشان می دهد که زمان، مکان و شخصیت در رمان، تثلیثی و سه گانه است. در تثلیث شخصیت، گشت اسطوره ای هاروت و ماروت در پیکر دو مرد و شمایل زهره در پیکر یک زن رخ می نماید؛ «مندو»، «کمال» و «فیلیسا» نقش محوری این تبدیل را بر عهده دارند. تکرار، تناسخ و دگردیسی در سه زمان مختلف (عصرقاجار، زمان انقلاب و دوران معاصر)، در توازی روایات سه گانه رمان در سه مکان (روسیه، ایران، فرانسه) بازنماینده مسأله پیکرگردانی و گشت اساطیری و مؤید تکرار الگوهای رفتاری ازلی ابدی در میان انسان هاست.
ژیلبر دوران و نقد اسطوره ای (پیکره مطالعاتی: رمان قلب سگی اثر میخاییل بولگاکف)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار به تبیین و تعریف دو روش «اسطوره سنجی» و «اسطوره کاوی» پرداخته ایم. تدقیق در این روش ها ما را بدان رهنمون شد که روش نقادی اسطوره سنجی به طور کلی روشی است که قصد دارد با شناسایی کوچک ترین واحدهای معنادار از گفتمان های اسطوره ای در یک اثر ادبی و هنری، و نیز بررسی روابط میان آنها با یکدیگر، به ساختاری طبیعی از اسطوره ای کلان یک سر اسطوره در آن اثر دست یابد که با چند و چون زندگی شخصی مؤلف اثر نیز به طور مستقیم در ارتباط است و از این بابت منتقد را در نقد آن اثر یاری می کند. اسطوره کاوی که بیش از نقد در پی تحلیل آثار ادبی و هنری است، در واقع در طول روش اسطوره سنجی قرار دارد و عبارت است از کاربرد همان روش در میدانی گسترده تر به همراه تمامی متون اجتماعی، فرهنگی، تاریخی موثر در خلق و حتی خوانش آن اثر. همچنین برای آشنایی با چند و چون کاربرد این روش ها در ادامه تلاش شد تا رمان قلب سگی میخاییل بولگاکوف به طور همزمان از طریق هر دو روش نقد و تحلیل شود.
تصویر استعاری کهن الگوی خورشید در ناخودآگاه قومی خاقانی و نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبق نظر یونگ، «کهن الگوها» در ناخودآگاه جمعی از طریق نمادها ظهور می یابند. خورشید، یکی از نمادهای طبیعی است که با قدرت و درخشندگی و زیبایی اش سابقه ای اسطوره ای در ذهن انسان دارد. در این جستار به بررسی این نماد در اشعار خاقانی و نظامی پرداخته می شود. هدف پژوهشِ پیش رو بر این است که تصویرسازی خاقانی و نظامی از کهن الگوی خورشید از ناخودآگاه جمعی آنها بن مایه گرفته و راز بقای اسطوره خورشید از طریق زبان نمادین شاعران تحت تاثیر ناخودآگاه جمعی است. در نهایت طبق بررسی ها مشخص شد دو صفت زیبایی و قدرت خورشید از عناصر بارز کهن الگو هستند که از ناخودآگاه جمعی دو شاعر سرچشمه گرفته است و حاصل این دو صفت، تصاویر استعاری ارزنده ای است که از اشعار آنها برداشت می شود.
بن مایه های لذت گرایی در شاهنامه و تاثیر پذیری از افکار اپیکوریستی
حوزههای تخصصی:
لذّت گرایی نظریه ای است که در آن افراد بشر، بهبود زندگی خود را در لذّت جویی می دانند و خوش باشی و اغتنام فرصت را پیشه خود می سازند. لذّت گرایی و شادخواری در طول تاریخ، سابقه ای طولانی در بین مردم دارد. اپیکور ـ فیلسوف یونانی ـ مکتبی با افکار لذّت گرایی به وجود آورد که با وجود مخالفت های فراوان به راه خود ادامه داد و طرفدارانی به دست آورد. اپیکوریست ها خدایان را انکار می کنند و معتقدند زندگی انسان، منحصر به همین دنیاست؛ پس انسان تا زمانی که در این دنیاست باید شاد باشد. این افکار، در آثاری چون شاهنامه فردوسی هم مؤثّر افتاده است. شاهان و پهلوانان ایرانی، در مجالس بزم خود غالباً از می و رامشگران استفاده می نمایند. اما این دو عنصر به تنهایی اسباب لذّت آنها را فراهم نمی آورد، آنها به زن نیز توجّهی خاص دارند و از شکار و چوگان بازی نیز برای تفریح و غم زدایی استفاده می کنند. شاهنامه فردوسی، سرشار است از شادی ها و لذّت گرایی ها، و فلسفه اپیکور نیز شادی را توصیه می کند. اما اینکه اندیشه های شاد باشی و لذّت گرایی در شاهنامه، چقدر با فلسفه اپیکور تطابق دارد، خود بحث دیگری است. دنیای حماسی شاهنامه را نمی توان با دنیای اپیکور ـ فیلسوف سرخورده ـ یکی دانست و تمایزاتی در این میان، وجود دارد که در بخش شاهنامه و اپیکوریسم و نتیجه گیری نهایی بدان پرداخته شده است.
ترانه های عامیانه
بررسی زمان در داستان «دخمه ای برای سمور آبی» از منظر نقد مضمونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمان، کیفیتی ویژه و انتزاعی از زندگی انسانی است که همواره به واسطه چیزی عینی و ملموس درک می شود. به همین سبب به رغم آنکه در زمان زندگی می کنیم، آنگاه که از چیستی آن سخن به میان می آید، حیرت زده می شویم و آن را از دیگر واقعیات، متفاوت می بینیم. «ژرژ پوله» (1902-1999م) از منتقدان نقد مضمونی است که در تحلیل آثار ادبی به کیفیت درک نویسندگان دوره های مختلف از زمان می پردازد و بر آن است تا با تحلیل درک شخصیت داستانی از لحظه و کشف هرچه بهتر زوایای «جهان آگاهی» نویسنده، خوانشی دقیق تر از متن ارائه کند. «هوشنگ گلشیری» از جمله داستان نویسان مدرن ایران است که در روایت داستان هایش - با به کارگیری شیوه سیال ذهن- به ترسیم هویت انسان هم عصر خود و درک او از زمان می پردازد. شخصیت های داستانی او هر کدام به نوعی با زمان درگیرند. مقاله حاضر بر آن است تا با روش تحلیلی-توصیفی و بر اساس نگرش پوله، به درک گلشیری از زمان در داستان «دخمه ای برای سمور آبی» بپردازد. این بررسی نشان می دهد که گلشیری در داستان نویسی به بازنمایی زمانی خاص می پردازد که از زمان خطی و روزمره جداست. تخیل، عشق، انتظار و امید به بازسازی اشیا و اشخاص، از مشخصه های بارز چنین زمانی است. با این حال لحظه نابی که گلشیری و قهرمانانش به دنبال آنند، هرگز در لحظه زیستن رخ نمی دهد و این زمان نیز قادر به نجات آنان نیست.
شانه چپ ناصرالدین شاه
حوزههای تخصصی:
نقش ترجمه در پیدایش رمان تاریخی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان تاریخی، در اروپای قرن نوزدهم، نخستین بار با نگارش وی ورلی اثر والتراسکات متولد شد. این نوع ادبی نوین که در آغاز در انگلستان و به خصوص فرانسه، به سرعت از طریق ترجمه، راه خود را به حوزه زبان و فرهنگ فارسی گشود و به محض فراهم شدن شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در ایران، تقریباً شبیه آنچه در فرانسه رخ داده بود، ایرانیان نیز به تقلید از نویسندگان مشهوری چون ویکتورهوگو، الکساندر دوما و جرجی زیدان به نوشتن رمان تاریخی پرداختند و در طی چند دهه نخست پس از انقلاب مشروطه، دهها رمان تاریخی به زبان فارسی نوشتند. در این مقاله برآنیم تا بدانیم که اولاً عنصر ترجمه تا چه حد در پیدایش رمان تاریخی در ایران مؤثر بوده است؟ دوم اینکه چرا ایرانیان در عصر مورد نظر، بیش از هر کشوری به فرانسه و فرهنگ و ادب آن توجه کرده اند؟ سوم اینکه، دلایل عمده گرایش مترجمان ایرانی در رویکرد به آثار دوما و جرجی زیدان و ترجمه این آثار چه بوده است؟ چهارم اینکه، مترجمان در انتخاب کتاب برای ترجمه چه ملاکهایی را در نظر داشته اند. و بالاخره اینکه، نقش و کارکرد ترجمه های اولیه در شکل گیری و تکوین جریانهای مختلف ادبی و فرهنگی معاصر، به خصوص تکامل نثر فارسی امروز، چه بوده است. در پایان، ضمن بررسی و تحلیل موارد ذکر شده و تعیین نقش ترجمه در شکل گیری جریانهای ادبی نوین، به این نکته دست یافته ایم که پیدایش رمان تاریخی در ایران، به عنوان یکی از مطرح ترین ژانرهای ادبی در فاصله سالهای نخستین انقلاب مشروطیت و دهه های واپسین، بیش از هر عامل دیگر، از جریان ترجمه تأثیر پذیرفته است و مانند دیگر انواع ادبی نوین فارسی، تابعی است از متغیر ترجمه در ایران.
بازکاوی «چلّه نشینی» در ساختار عرفان اسلامی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«چلّه نشینی» یکی از آداب ویژه، برای ارتباط خاصّ با حقیقت یگانه است که با جلوه های مشترک و گاه متفاوتی در فرهنگ ها و مکاتب عقیدتی و مسلکی در ایران و بخش هایی از اروپا و شرق آسیا ظهور و بروز یافته است. هدف از پژوهش حاضر، بازکاوی چلّه و چّله نشینی در عرفان شرقی و به ویژه عرفان اسلامی است؛ در این راستا به بن مایه های اجتماعی و تاریخی و ساختارهای فردی و سازمانی آن توجه شده است. ریشه «چلّه نشینی» را گونه ای اصیل از یکی از رسوم اعتقادی، مذهبی و عرفانی باید به شمار آورد که مقاصدی چون تسخیر عالم ماوراء الطبیعه، به خلوت پناه بردن از قیل و قال روزمره، پیراسته شدن از آلایش ها، آراسته شدن به صفات متعالی، خالص شدن روح به منظور هماهنگی با روح آفرینش و رسیدن به کمال حقیقی و حقیقت ناب را دنبال می کند. بر این اساس چلّه نشینی در دو مفهوم عامّ و خاصّ مطرح می گردد؛ در مفهوم عامّ، گوشه گیری های سالکان در ساختارهای اعتقادی، عرفانی و دینی مورد نظر است تا بتوان با توجه به مرز ظریف بین شیوه های سلوک، محدوده ای مشخص برای چلّه نشینی متصوّر شد. چلّه نشینی در مفهوم خاصّ، چلّه نشستن در زمان مشخص در خانقاه به منظور دست یافتن به کمال حقیقت است. این پژوهش به روش توصیفی و تاریخی بر اساس منابع کتابخانه ای و استناد به منابع کتبی صورت گرفته است.