فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۳۰۱ تا ۴٬۳۲۰ مورد از کل ۷٬۲۸۷ مورد.
گزاره:چرا "دین و دنیا"
بررسی تطبیقی سیمای فرعون در قرآن و عهد قدیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن موارد دیگر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
چکیده از جمله روش هایی که کتاب های مقدس برای تبلیغ و آموزش بشر به کار می برند، استفاده از قصه است؛ قصه هایی که ریشه در وقایع حقیقی تاریخ داشته، عبرت و الگوی خوبی برای آیندگانند. سرگذشت فرعون و فرعونیان و چالش هایی که حضرت موسی (ع) و دیگر انبیاء در مقابل فرعون با آن مواجه بوده اند، یکی از موضوعاتی است که هم قرآن کریم و هم عهد قدیم را به خود مشغول داشته است. این تحقیق با جستجو در آیات قرآن کریم و کتاب مقدس (عهد قدیم)، به معرفی فرعون پرداخته است. بخشی از زندگی، رسالت و مبارزه ی موسی(ع) به فرعون طاغوت زمانش مربوط می شود، از طرف دیگر همین پیامبر در کتاب مقدس به عنوان منجی و نجات دهنده بنی اسرائیل از چنگال فرعون معرفی شده است. این که فرعون زمان موسی(ع) در قرآن و کتاب مقدس به چه نحوه ای معرفی شده، بر روی چه فرازی از زندگی و شخصیت او در هر دو کتاب تأکید شده و به چه جنبه ها و فرازهایی از زندگی این شخصیت و حکومت او کمتر پرداخته شده و یا اصلاً پرداخته نشده، از مواردی است که سعی شده است در این پژوهش به آن پرداخته شود. هر یک از قرآن و کتاب مقدس بر بخش های ویژه ای از زندگانی و منش فرعون و حضرت موسی (ع) متمرکز شده اند. در پایان، وجوه اشتراک و افتراق این دو کتاب را در بیان سیمای فرعون تلخیص کرده ایم. واژگان کلیدی: قرآن، عهد قدیم، موسی، فرعون، بنی اسرائیل.
بررسی و نقد رهیافت عرفی شلایرماخر به دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رگه های عرفی شدن در قرائت شلایرماخر از دین، بیانگر این است که تجربه دینی راه به جایی نبرده و به جهات گوناگون نه تنها شرافتی به دین نبخشیده، بلکه آن را در مسیری عرفی قرار داده است. فروکاستن حقیقت دین به تجربه دینی شخصی، کنار نهادن کتاب مقدّس به عنوان مجموعه ای از دستورات الهی، و تقلیل آن به کتاب ثبت تجربه دینی، بی توجهی به نقش عقل، شریعت، مناسک دینی، بی توجهی به مابعدالطبیعه و نیز اومانیستی بودن رهیافت معناگرایانه به دین را می توان از جمله رگه های عرفی شدن در تفکر دینی شلایرماخر دانست. وی دین را از حوزه علم و عمل، به عالَم خصوصی احساسات پارسامنشانه تأویل برده است. این مقال بر آن است تا ضمن تبیین رهیافت دینی شلایرماخر، عناصر عرفی را در رویکرد دینی وی نشان دهد. روش مقاله در مراجعه به آراء، استنادی و در تبیین محتوا، تحلیلی ـ انتقادی است.
علم اخلاق زنانه نگر
برهان جایگشت علیه رئالیسم متافیزیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رئالیسم ایده ای است شهودی که عموم انسان ها آن را به طور صریح یا ضمنی پذیرفته اند. کم تر کسی هست که وجود اشیای مستقل از ذهن یا ارتباط میان صدق و اوضاع جهان را نپذیرد، اما چگونگی ارتباط زبان با واقعیت محل بحث های زیادی است. یکی از نظریاتی که با شهود ما سازگاری بیش تری دارد انطباق میان اجزای زبان با عناصر عالم خارج است؛ اما مانند بسیاری دیگر از ایده های شهودی با تدقیق در این مسئله، ایرادات مهمی به این تلقی ساده از انطباق میان جهان و زبان وارد می شود. هیلاری پاتنم، فیلسوف نام دار معاصر امریکایی، نوعی خاص از رئالیسم را که خود «رئالیسم متافیزیکی» (از این پس به اختصار، رئالیسم) می خواند و مدعی چنین دیدگاهی دربارة ارتباط زبان و جهان است نقد می کند؛ وی در این راه از استدلال های مبتنی بر نظریة مدل نیز بهره می گیرد. نظریة مدل بخشی از علم ریاضیات است که روابط میان زبان و تعبیرهای زبان را بررسی می کند. متن حاضر سعی در توضیح، تحلیل، و نقد کم تر فنی و بیش تر شهودی «استدلال جایگشت» دارد که پاتنم علیه رئالیسم طرح کرده است. آن چه پاتنم در این استدلال سعی در نشان دادن آن دارد این است که مدلول یا مصداق عبارات زبان در نگاه رئالیستی قابل تثبیت شدن نیستند.
اخلاق و واقعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۱ شماره ۳۴
حوزههای تخصصی:
پیوند پنهان علم و اسطوره
عقلانیت باور دینی از دیدگاه ولترستورف با محوریت نقد اعتدالی دلیل گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عقلانیت باور دینی یکی از مهم ترین مباحث فلسفه دین است که پنج رویکرد معرفت شناسانه متفاوت را در بر می گیرد. تا همین اواخر، دلیل گرایی رویکرد غالب در حوزه عقلانیت باورهای دینی بود و نماد عقل گرایی حداکثری به شمار می رفت. اما معرفت شناسی اصلاح شده مکتب نوظهوری است که در مقابل دلیل گرایی قرار گرفته، عقلانیت را بی جا و بی مورد دانسته و معتقد است که اعتقادات دینی شاید کاملاً موجه و معقول باشند، حتی اگر هیچ قرینه ای آنها را تأیید نکند. در این میان دیدگاه های ولترستورف به عنوان یکی از مهم ترین افراد مطرح در این رویکرد، متشکل از دو فرضیه عمده است: اول آنکه افراد زیادی به صورت مبنایی یعنی بدون واسطه و نه بر اساس دیگر عقاید، به بسیاری عقاید در مورد خدا قائلند؛ و دیگر اینکه آنان اغلب حق دارند، به آن امور معتقد شوند. دراین مقاله پس از بیان مخدوش بودن معیار لاک در استفاده از مفهوم معقول که همان معیار مبناگروی کلاسیک است، نحوه مواجهه ولترستورف با بحث عقلانیت مشخص می شود که او معنای عام و گسترده عقلانیت را می پذیرد و مراد وی از عقلانیت، تنها عقل ارسطویی نیست، بلکه خود ایمان را به تنهایی عقلانی می داند و ترکیبی از دلیل گرایی و ایمان گرایی را پیشنهاد می دهد.
نبوغی برتر از افتخار
عینیت اخلاقی
حوزههای تخصصی:
بینالاذهانیت؛ راهی میانه خودبنیادی و مرگ سوژه
حوزههای تخصصی:
انسان در مقام سوژه یا فاعل شناسا در طول تاریخ اندیشه فراز و فرودهای زیادی داشته است. عقلانیت دوران کلاسیک به صورت نظام مند، مخصوصاً در فلسفه یونان باستان، به شکلی تکوین یافت که سوژه نقشی محوری در آن ایفا می کرد. سوژه پس از افت و خیزهای فراوان، دوباره در دوران مدرن به جایگاهی برتر و استعلایی دست یافت. با آنکه سوبژکتیویته در دوران مدرن جایگاه و موقعیت ممتازی یافته و مشخصه شاخص این دوران شد، اما برخی برآنند که عقلانیّت خودبنیاد این دوران ریشه در زمانه ای بس کهن تر به ویژه یونان باستان و تأملات آن دوران دارد. این گفته بیش از پیش این دیدگاه را تقویت می کند که مدرنیته بیش از آنکه حاصل تعارض و برخورد با سنّت باشد، بازخوانی و تفسیری مجدد از اندیشه های دوران باستان بوده است. بدین سبب می-توان این پدیده و رخداد مهم بشری را بازگشت به برخی از مبادی آن، با خوانشی انتقادی دانست که طبیعتاً به اخذ برخی بخش ها و کنار نهادن بخش هایی دیگر انجامید. مدرنیته در مسیر خود با چالش های مهمی در زمینه تحقق آرمان ها و منویاتش مواجه شد که بخشی از آنها متوجه سوژه بود، چرا که سوژه مدرنیته اقتدار و نیز توان بالای خویش در برآورده ساختن اهداف تعیین شده را از دست داده بود و اندیشمندان و نحله های مختلف فکری از منتقدان این دوره، صراحتاً مرگ سوژه را اعلام نمودند. از نظر ایشان سوژه وجه خاصی از انسان بودگی تلقی می شد که در مدرنیته سربرآورد و بسیاری از وجوه انسانی بدان فروکاسته شد و در نتیجه روابط سوژه با دیگری اعم از طبیعت، جامعه، الهیات و نیز همنوعانش را تحت تأثیر قرار داد. یورگن هابرماس ضمن نقد وجوهی از مدرنیته، ناکامی آن را ناشی از اجرای ناقص ظرفیت های نهفته در آن دانسته و از این رو برآن است که همچنان می توان از ظرفیت های مغفول مانده و یا سرکوب شده آن برای پروژه رهایی انسانها استفاده نمود. راه حل وی در ارائه بدیل مهمی ذیل عنوان عقلانیّت ارتباطی و مقوله بین-الاذهانیت است که به کمک آن سوژه ، البته با نگاهی منتقدانه که ناشی از تعلّق خاطر وی به اندیشه انتقادی است، احیاء می شود؛ سوژه ای که با تأمل در خویشتن ضمن ارتقاء ظرفیت های ارتباطی اش از طریق زبان، به محدودیت ها و محذوریت هایش هم واقف است و با پایین آمدن از حوزه های استعلایی در متن روابط واقعی به هویت خود شکل و قوام می بخشد.