فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۷٬۲۸۷ مورد.
دیدگاه جامعه محور و امکان پیروی از قاعده به نحو خصوصی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سائول کریپکی، در کتاب قواعد و زبان خصوصی از نظر ویتگنشتاین، تفسیری خاص و نسبتاً رادیکال از بحث پیروی از قاعده ویتگنشتاینرا ارائه می دهد که بر اساس آن تمامی زبان و مفهوم سازی های آن ناممکن ودر واقع غیرقابل فهم می شود. یکی از نتایج این تفسیر، دیدگاهی معروف به «دیدگاه جامعه محور» است که معتقد به ضرورتا اجتماعی بودن زبان بوده است و در نوک پیکان حمله به ایده زبان خصوصی و مدل خصوصیِ پیروی از قاعده قرار دارد. بر اساس این دیدگاه، پیروی از قاعده و لذا زبان پدیده ای اجتماعی است و در نتیجه کروزوی از بدو تولد تک افتاده ای که بتواند سخن گفته و از قواعد پیروی کند، نمی تواند وجود داشته باشد. این دیدگاه، با توجه به وجود متونی در آثار ویتگنشتاین که به نظر می رسد مؤیّد امکان پیروی خصوصی از قواعد هستند، موجب نزاعی تاریخی میان مفسران ویتگنشتاین شده است. در این نوشته تلاش خواهیم کرد تا با استناد به نوشته های خود ویتگنشتاین، اصطلاحات به کار رفته میان مدافعان و مخالفان این دیدگاه را روشن کنیم ساخته و از این طریق به دید روشن تری نسبت به دیدگاه های ویتگنشتاین متأخر دست یابیم.
سرشت انسان
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم در فلسفه دین نسبت باورهای دینی با واقعیت است. متفکران دینی از واقع گرایی دین دفاع می کنبحث این مقاله پاک سرشتی یا بدطینتی انسان است. در آغاز به تمایز میان آلودگی وجودی و آلودگی اخلاقی اشاره می شود و سپس بحث روی آلودگی اخلاقی متمرکز می شود.
در این مورد چهار رأی وجود دارد: رأی اول این است که اقتضای ذات انسان بدسرشتی است. رأی دوم شخصیت انسان را دو پاره می داند و بر آن است که در ذات انسان هم اقتضای نیکی هست و هم بدی، سومین رأی انسان را از حیث خوبی و بدی لااقتضا و تعیین گر اصلی را شرایط بیرونی می داند و نهایتاً رأی چهارم مدافع پاک سرشتی است. در این مقاله رأی اول به تفصیل بیشتر مورد بحث قرار می گیرد و دلایل موافقان و مخالفان بررسی می شود. سپس به دو رأی دیگر اشاره می شود و مقاله با دفاع از نیک سرشتی انسان پایان می یابد.
انسان در تاریخ
منبع:
نامه مفید ۱۳۷۶ شماره ۱۲
حوزههای تخصصی:
اسطوره دکارت
رسالت هرمنوتیک
منبع:
فرهنگ ۱۳۶۸ شماره ۴ و ۵
دموکراسی، عدالت و صلح(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ارتباط صلح، عدالت و دموکراسی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. با توجه به اینکه رابطه عدالت و دموکراسی تقریبا بیشتر جنبه حقوقی دارد، ابتدا تجزیه و تحلیل می گردد و سپس پیوند این دو با صلح سنجیده می شود. در این قسمت همچنین نظر بعضی از فلاسفه بزرگ نظیر ارسطو، هنس کلسن، جان رالز، وامانوئل کانت، ارایه می شود و در دنباله، استدلال لیبرال های نام آوری مانند وودرو ویلسن، امانوئل کانت وبوس راست در ارتباط بین دموکراسی و صلح به میان می آید و با تشریح «نظریه صلح دموکراتیک» آرا طرفداران و منتقدین بررسی می گردد. همچنین به آرا واقع گرایان که به ارتباط دموکراسی و صلح اعتقاد چندانی ندارند، اشاره می شود. طی این مقاله سوالات متعددی مطرح می گردد، از آنجمله: آیا کشورهای دموکرات تاکنون با یکدیگر جنگ نکرده اند؟ آیا دموکراسی صلح خواه تر از کشورهای غیر دموکرات هستند و اصولا چه عوامل دیگری به غیر از دموکراسی در برقراری صلح اروپا بعد از جنگ دوم جهانی تاثیر گذاشته است؟ با ارایه مثال های تاریخی و روز سعی می گردد، تحلیل حتی الامکان دقیقی در پاسخ به هر سوالی ارایه شود. بالاخره در خاتمه، نتیجه گیری مورد ملاحظه قرار خواهد گرفت.
فرهنگ خودشیفتگی (نارسیسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دگرگونی های اجتماعی از نیمه قرن بیستم به این سو، چهره ای از انسان را شکل داده است که خصوصیات ذهنی و رفتاری اش را به عقیده بسیاری از متفکران حوزه روانشناسی و فلسفه، می توان در مفهوم «خودشیفتگی» (نارسیسم) خلاصه کرد. هدف این مقاله اولاً بررسی لایه های مختلف این مفهوم از دیدگاه کریستوفرلاش یکی از مشهورترین طراحان آن است. ثانیاً کوشش در نشان دادن بعضی کاستی ها یا یکجانبه نگری های دیدگاه او. شناخت دقیق این مفهوم امکان مؤثری برای تحلیل و درک بسیاری از رفتارهای انسان کنونی در فرهنگ غربی (و تا حدودی در فرهنگ های متأثر از آن) فراهم می کند.
خدا و مسأله شر(درد و رنج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسائل کلام و فلسفه دین، مسئله شر (درد و رنج) و ارتباط آن با خدا و صفات اوست. به این صورت که چرا از سویی، خداوند قادر مطلق، عالم مطلق و خیرخواه علی الاطلاق است و از سوی دیگر، در جهان شر (درد و رنج ) وجود دارد. در این نوشته ، به یک رویکرد (پاسخ) مهم و مشهور، اما از دو نظرگاه طبیعی و وجودی (که از جانب فلاسفه و متکلمان مطرح شده) پرداخته شده است. طبیعی از این نظر که شرور لازمه خیرات هستند و بدون شر، خیر یا متحقق نمی شود یا در صورت تحقق درک شدنی نیست. برای پدیدآمدن خیر، شر ضرورت دارد. یعنی اهمیت شر به گونه ای است که اگر از بین رفت، خیر را هم با خودش می برد و از این نظر است که خدا خیر و شر را با هم آفریده است. و وجودی از این لحاظ که شرور و درد و رنج ها سبب می شوند که وقتی انسان به خودش مراجعه می کند، ببیند که خدا و موجود ماورایی وجود دارد که دست اندرکار جهان و غیر از ما انسان هاست و رابطه نزدیکی با ما دارد و ما نیز وابستگی شدیدی به او داریم. همچنین با تجربه درد و رنج ها می فهمیم که انسان های دیگر نیز درد و رنج را تحمل می کنند و سبب می شود با آنها اظهار همدردی کنیم.
تحلیل معنای سعادت از دیدگاه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مساله سعادت از مسائل بنیادی اخلاق و فلسفه اخلاق از دیر زمان تاکنون است و مورد توجه اندیشمندان و مکاتب مختلف اخلاقی بوده است. فارابی آن را به دو قسم حقیقی و غیر حقیقی تقسیم می کند و در نگرش او سعادت حقیقی امری بسیط نیست، بلکه مفهوم مرکب است و غایه الغایات، خیر لذاته، خیر مطلق، خیر غایت تام است و لذت آن از نوع لذت معقول و دراز مدت است. اراده به معنای اختیار، قوه ناطقه نظری و فطرت مشترک شرط لازم سعادت هستند نه شرط کافی و تحقق سعادت به برنامه ریزی نیاز دارد و سعادت حقیقی امری مشکک است و بالاترین مرتبه آن قرب وجودی به خداست و همین امر اخیر مؤید تاثر فارابی از متون دینی است.
تئوری فهم پذیری
انسانشناسى و چند پرسش
حوزههای تخصصی:
فهم، شرح و عمل
منبع:
نامه مفید ۱۳۷۸ شماره ۱۹
حوزههای تخصصی:
مرکز توجه مقاله به رابطه میان فهمیدن و شرح کردن است در تفسیر یا شرح متن. دیلتاى فیلسوف و هر منوئیست آلمانى (1911-1813) با تفکیک علوم اجتماعى از علوم طبیعى، اختلاف میان فهمیدن و شرح کردن را استنتاج کرد. پل ریکور نشان مىدهد که فهمیدن و شرح کردن مىتواند و باید وحدت داشته باشند و باید چنین نیز تلقى شوند. البته در وحدت مورد نظر ریکور تمایز علوم اجتماعى از علوم طبیعى کلا حذف مىگردد; او این دو مفهوم را با «و» مترادف کرده و به صورت «فهمیدن و شرح کردن» مىنویسد.
نویسنده مقاله تمایز دیلتاى را درست مىداند بى آن که تضاد بین آن دو موافق باشد. باریکور تا آنجا موافق است که رابطه دیالکتیکى این دو مفهوم را لحاظ مىکند، ضمن آن که با زدودن تفاوت آن دو و لذا تفاوت بین علوم طبیعى و علوم اجتماعى روى موافق نشان نمىدهد. نویسنده مقاله استدلال دارد که فهمیدن و شرح کردن در قلمروى علوم در تعارض نیستند، بلکه در فرایند شناخت وحدت مىیابند.
ساحت دینی در اندیشه مارتین هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش از «ساحت دینی» در اندیشه هایدگر از ماندگارترین پرسش هایی است که به رابطه میان دین، الاهیات و فلسفه در زندگی و اندیشه وی می پردازد. بحث های هایدگر راجع به ایده ها و شخصیت های دینی و همچنین اشارات خود او راجع به اهمیت این ایده ها و شخصیت ها در شکل گیری پروژه فلسفی وی، بیانگر نقش دین به طور کلی، و الاهیات مسیحی، به نحو خاص، در اندیشه و زندگی اوست. هرچند تفکر هایدگر سرچشمه های متعددی دارد، اما الاهیات مسیحی و عرفان تاثیری پایدار بر آن داشته است. مبنای هایدگر در تحلیل وجود، با مبنای متفکران مسیحی مانند آوگوستین، اکهارت، لوتر، و کیرکگور مشترک است. هایدگر با استفاده از روش پدیدار شناسی به بررسی زندگی اصیل پرداخته و معتقد است این زندگی در یک روش دینی قابل تجربه است و چنین تجربه ای را می توان در مسیحیت اولیه یافت. اگرچه تجربه دینی تنها تجربه مورد علاقه او نیست؛ با این حال، او دین را یک امکانِ اساسیِ زندگی انسانی و کاملاً متفاوت با فلسفه می داند.
هر چند هایدگر از اظهار نظر صریح در باره حقیقت خداوند سکوت کرده و هستی را با تلقی دینی و مابعدالطبیعی ازخدا یکی نمی شمارد، اما اوصافی از هستی ارائه می دهد که معمولاً برای خدا به کار رفته است. بسیاری از سخنانی که هایدگر در باره هستی می گوید یادآور الاهیات سلبی است. دیدگاه او را می توان کوششی برای پروردن ایمان در دنیای معاصر، خارج از اشکال سنتی اعتقاد، به شمار آورد.