فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۶۱ تا ۲٬۴۸۰ مورد از کل ۴٬۴۶۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
ناسازگاری نظریه با نوع ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیا هر رویکرد نقد ادبی قابلیت بررسی هر اثر ادبی را دارد؟ و از آن فراتر، آیا هر نظریه روان شناختی، جامعه شناختی، فلسفی و... قابلیت بررسی هر متنی را دارد؟ به صِرف مشاهده چند شباهت یا نشانه ای ضعیف و کوچک از بحث های موجود در یک نظریه می توان آن را برای تفسیر و تحلیل هر متن ادبی مناسب دانست؟ آیا نمی باید اصولا میان متن و نظریه ای که قرار است تحلیل گر و گشاینده رمز و راز و پیچیدگی های متن باشد، نوعی ارتباط و سازگاری و همگونی وجود داشته باشد؟ و در چه صورتی می توان گفت منتقد در ارایه خوانش تازه ای از مثلا یک متن کهن بنا بر یک نظریه علوم انسانی توفیق یافته است؟ شاید البته اگر منتقد برداشت و تحلیل جدیدی را از متن به دست دهد، اگر از راز و رمز اثر پرده بردارد، اگر بتواند فراروی درون مایه اثر را با اندیشه ها و نظرهای جدید نشان دهد، اگر با ارایه آگاهی های تازه درک ما را درباره متن دگرگون کند و در نهایت بتواند به کشف لایه ای ناشناخته از متن یا به شناخت جدیدی از آن دست یابد.
سنجشناپذیرىِ ردهبندىها و واقعگرایى علمى از دیدگاه سنکى
حوزههای تخصصی:
تز سنجشناپذیرى علمى از زمان ارائهى آن توسط کوهن و فایرابند، تزى ضدواقعگرایانه انگاشته شده است. در این مقاله استدلال مىگردد که این تز از زمان ارائهى آن تا به حال دستخوش تحولاتى بوده است و تنسیق آخرى که کوهن از آن ارائه مىنماید منافاتى با واقعگرایى علمى ندارد. اینکه چگونه مرجع یک واژهى علمى مشخص مىگردد محل مناقشهى فلاسفه بوده است. در این مقاله از نظریهاى براى ارجاع دفاع مىگردد که متضمن تلائم تز سنجشناپذیرى و واقعگرایى علمى باشد.
نظام سیاسی مطلوب و ممکن
منبع:
کیان ۱۳۷۰ شماره ۱
حوزههای تخصصی:
مفهوم طبیعت از نظر فلاسفه شرق و غرب (2)
حوزههای تخصصی:
مسئله شناسی روایت ذبح فرزند ابراهیم علیه السلام در ادیان ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابراهیم به عنوان نیای مشترک ادیان ابراهیمی، از جایگاهی ویژه در سنت دینی یهودیت، مسیحیت و اسلام برخوردار است. درحالیکه به باور برخی اندیشمندان معاصر، اختلاف این سه دین در مورد ابراهیم، از نقاط اشتراک آنها بیشتر است. مروری بر ادبیات تفسیری و مجادله ای پیرامون روایت ابراهیم در قرآن و کتاب مقدس، به ویژه تا پیش از شورای دوم واتیکان و عطف نظر کلیسای کاتولیک به اصل گفت وگو و تعامل ادیان، شاهدی بر این مسئله است. در این میان، ماجرای ذبح پسر ابراهیم علیه السلام ، از محوری ترین مسائل اختلافی است که در ادیان ابراهیمی تفاسیر متفاوتی از آن ارائه شده و در هر سنت دینی نقطه ثقل متمایزی یافته است. این مقاله درصدد است تا با بازخوانی برداشت های مختلفی که با تکیه بر روایت قرآن و عهدین از این واقعه صورت گرفته است، جان مایه اصلی روایت ذبح فرزند ابراهیم در ادیان ابراهیمی را مورد واکاوی قرار داده و این موضوع را در سه سنت دینی اسلام، مسیحیت و یهودیت در روایت ماجرایی واحد (ذبح پسر ابراهیم) بازنمایی کند.
معرفت شناسی متداول و محدودیت های ذاتی آن برای تحلیل و تبیین اندیشه های معرفتی دینی، مثل «ایمان»، «کفر»، «شرک»، و «نفاق»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«اعتقاد» به عنوان گرایشی روان شناختی به صدق یک قضیه، به اعتباری، دارای دو وجه است: (1) از یک سو اعتقاد به یک قضیه با خود پیامدها و لوازمی عملی را به همراه می آورد. هنگامی که ما واجد یک اعتقاد می شویم مقارن با آن گرایش های روان شناختی دیگری هم در ما پیدا می شوند. یک اعتقاد نه تنها می تواند رفتاری از ما را تغییر دهد، بلکه بیش از آن زندگی ما را تحت تأثیر خود قرار دهد. ما این وجه از اعتقاد را وجه «عمل شناختی» آن می نامیم؛ (2) از سوی دیگر یک اعتقاد می تواند ما را به صدق و کذب قضیه ای رسانده یا دست کم به آن نزدیک سازد. فیلسوفان معرفت شناس با جدا ساختن وجه اخیر اعتقاد که ما آن را وجه «معرفت شناختی»، خواهیم نامید، از لوازم و پیامدهای عملی آن اعتقاد، منحصراً خود را به صدق و کذب و دلیل یا فرآیند، موصل به صدق و کذب محدود ساخته اند. از نگاه معرفت شناسان آن چه به یک اعتقاد ارزش و شأن معرفتی می دهد صدق و کذب، دلالت او بر واقعیات موجود در عالم، و موجًه و ناموجًه، یا موثق و ناموثق، بودن است، و نه پیامدها و لوازم عملی آن. معرفت شناسی با محدود ساختن خود به این وجه از اعتقاد در قلمرو اندیشه های بنیادی اسلام، مثل «ایمان»، «کفر»، «شرک»، و «نفاق» به چیزی خنثی و بی خاصیت تبدیل می شود. اصطلاحات و اندیشه های بنیادی قرآن، مثل «ایمان»، «کفر»، «شرک»، و «نفاق» که ترکیب و تلفیقی از وجوه معرفتی و عمل شناختی هستند، دیگر نمی توانند مورد تحلیل و مطالعه این نوع معرفت شناسی قرار بگیرند؛ مگر آن که برخلافِ نگاه قرآنی به آن ها، مرزبندی هویتی میان آن ها برداشته شود و آن ها به مفاهیمی با هویت معرفتی یکسان و واحد تبدیل شوند.
شیوه های تحقیق در قدرت سیاسی
منبع:
فرهنگ ۱۳۶۸ شماره ۴ و ۵
حوزههای تخصصی:
فلسفه مذهب زرتشت
کرگور و حقیقت ایمان
بررسی دیدگاه ملاصدرا و جان هیک در باب ارتباط نفس و بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباط نفس و بدن از مباحث مهم فلسفة ذهن است. دربارة این ارتباط دو دیدگاه وجود دارد: یگانه انگاری و دوگانه انگاری؛ دوگانه انگاری دیدگاهی است که انسان را متشکل از دو جنبة بدن مادی و نفس مجرد می داند. یگانه انگاری که در تقابل با دوگانه انگاری است دو شاخه دارد: یگانه انگاری مادی گرایانه که حقیقت انسان را مادة محض تلقی می کند و یگانه انگاری ایدئالیستی که حقیقت انسان را نفس محض می داند.
ملاصدرا و جان هیک، که متعلق به دو سنت معرفتی متفاوتند، هر دو معتقدند که انسان دارای نفس مجرد و بدن مادی است. مقاله نشان می دهد که دیدگاه ملاصدرا در باب ارتباط نفس و بدن دیدگاهی یگانه انگارانه است، اما نه به معنای مصطلح آن، بلکه دیدگاهی بدیع و منحصر به فرد که مبتنی بر اصول فلسفی و نفس شناسی اوست. جان هیک در باب ارتباط نفس و بدن دیدگاه دوگانه انگاری جوهری را اتخاذ کرده است که با نفی نظریه های این همانی و پیامد ثانوی از دیدگاه خود دفاع می کند. در عین حال، صرف نظر از دیدگاه او در باب نفس و بدن، بسیاری از نظریات او شبیه یا نزدیک به دیدگاه های ملاصدرا است. باور به دوساحتی بودن انسان و وجود نفس، کیفیت پیدایش نفس، تجرد، جسمانیه الحدوث بودن، حرکت اشتدادی، ذومراتب بودن و تعامل نفس و بدن و تأثیر هر یک در دیگری از جملة آن هاست
نقد و بررسی نظریه ی اولویت دموکراسی بر فلسفه )تقدم آزادی بر حقیقت)در اندیشة ریچارد رورتی
حوزههای تخصصی:
رورتی در صدد است تا در مقام یک درمانگر مسائل فلسفی (therapeutic philosopher) به نقد مقولات مختلف فلسفی و نقد دسته بندی های مختلف میان علوم مبادرت ورزد.او که خود را نه در مقام یک فیلسوف بلکه درمقام یک نقادادبی معرفی می کند،مدعی است که فلسفه ممکن است در برهه ای از تاریخ مفید بوده باشدولی دیگر در عصر کنونی ما کارساز نیست. لذا او از مرگ فلسفه استقبال می کند و به اولویت دموکراسی و سیاست، به مثابه علمی در خدمت اجتماع،برفلسفه،در خوشبینانه ترین حالت به مثابه کمالی شخصی(به زعم رورتی)، اذعان می کند. در این مقاله کوشش خواهیم کرد تا این ادعای رورتی را از زوایای مختلف مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
سفر ویتگنشتاین از افلاطون تا سقراط، بر اساس نقشه کالینگوود
منبع:
زیباشناخت ۱۳۸۶ شماره ۱۷
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
- حوزههای تخصصی هنر و معماری گروه های ویژه هنر و فلسفه
زیباشناسی بنیادی در فلسفه هیدگر و حکمت دائویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیباشناسی دائویی مبتنی بر نیروی خلاقانه دائو است که منشأیی پیشاوجودشناختی دارد. زمینه خاستگاهی خلاقیت که از دائو ناشی می شود، شالوده هنر را در تفکر دائویی تشکیل می دهد. معنابخشی در هنر و زبان در اندیشه دائویی با ادراک دائو و یگانگی با آن میسر است. هیدگر در آثار متأخرش در تحلیل خویش از زبان، تفکر و شعر، مسائل زیباشناختی ویژه ای را مورد توجه قرار می دهد و بر درونی بودن تعلق تفکر و شاعری به یکدیگر تأکید می کند. به علاوه، هیدگر دائو را تفکری شاعرانه می شناسد و بر آن است که وقتی تفکر شاعرانه رخ می نماید، وجود و اندیشه یکی و همان می شوند. در اندیشه دائویی، این همانی تفکر و شعر، عدم تمایزی زیباشناختی است که در ادبیات دائوییسم، هوان چِن (Huan Chen) خوانده می شود. تا زمانی که شاعر خود را با حقیقت عینی چیزها کاملاً یکی نداند، خودآگاهی شاعرانه تحقق نمی یابد و این همانا تفکر شاعرانه با تجربه مقدم بر وجودشناسی است که هیدگر بدان دست یافته بود. این مقاله در پی پاسخ گویی به این پرسش است که حس استحسانی در اندیشه هیدگر چگونه و تا چه حدی با زیباشناسی دائویی قرابت دارد. به عبارت دیگر، با توجه به نمونه های آثار دائویی و اندیشه های هیدگر می توان مفاهیمی مانند یگانگی، توازن و انکشاف را از منظر زیباشناسی در این دو تفکر بررسی کرد. چه بسا واکاوی این پرسش بتواند به فهم نگرش زیباشناختی هیدگر در آثار متأخرش کمک کند.