فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۰۱ تا ۱٬۳۲۰ مورد از کل ۴٬۵۴۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش کارکرد های اجرایی بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان با نارساخوانی انجام شد. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعهء آماری شامل همه دانش آموزان با نارساخوانی پایه دوم و سوم شهرستان عباس آباد استان مازندران در طی سال تحصیلی 92- 1391 بود که 20 نفر از آن ها بر حسب شرایط ورود به پژوهش انتخاب و به طور تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. آموزش کارکرد های اجرایی طی 10 جلسه به مدت 1 ماه به گروه آزمایش ارایه شد، در حالی که گروه کنترل چنین آموزشی را دریافت نکرد. هر دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با پرسش نامهء مهارت های اجتماعی گرشام ( 1999) مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه از نظر مهارت های اجتماعی وجود دارد. بدین معنا که آموزش کارکردهای اجرایی توانسته است میزان مهارت های اجتماعی دانش آموزان با نارساخوانی را افزایش دهد. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که در آموزش و درمان دانش آموزان با نارساخوانی، تقویت کارکردهای اجرایی باید به عنوان یکی از محورهای اصلی مورد توجه متخصصان و مربیان قرار گیرد.
ارزیابی عملکرد حافظه کاری و بازداری پاسخ در افراد وابسته به متآمفتامین و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه فرایند های شناختی (حافظه کاری و بازداری پاسخ) در افراد وابسته به مت آمفتامین بود.پژوهش حاضر از نوع علی–مقایسه ای است. جامعه پژوهش کلیه افراد وابسته به مت آمفتامین و افراد غیروابسته به مواد در شهر ایلام بودند. روش نمونه گیری پژوهش حاضر به شیوه دردسترس و نمونه پژوهش شامل 30 نفر وابسته به مت آمفتامین، و 30 نفر از افراد عادی بود. از آزمون رنگ-واژه استروپ(نوع رایانه ای) برای ارزیابی بازداری پاسخ و برای ارزیابی حافظه کاری نیز خرده آزمون فراخنای ارقام حافظه وکسلر(نوع رایانه ای) مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با روش آماری واریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد عملکرد افراد وابسته به مت آمفتامین درمؤلفه های فراخنای ارقام رو به جلو و فراخنای ارقام معکوس با گروه به هنجار تفاوت معناداری دارد. همچنین عملکرد افراد وابسته به مت آمفتامین در بازداری پاسخ تفاوت معناداری با گروه به هنجارداشت ولی در مؤلفه های زمان واکنش همخوان و زمان واکنش ناهمخوان و مؤلفه های بدون پاسخ ناهمخوان تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد. نتایج پژوهش نشان داد که وابستگی به مت آمفتامین تأثیر معناداری بر حافظه کاری و بازداری پاسخ افراد وابسته دارد.
اثربخشی مهارت آموزی مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک بر نشانه های اضطراب حالت و صفت در بیماران مبتلا به دیابت نوع II(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رفتاردرمانی دیالکتیکی یا DBT یکی از درمان های شناختی رفتاری مبتنی بر مهارت آموزی است که در سال های اخیر توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخله مبتنی بر DBT بر کاهش اضطراب حالت وضعیت بیماران مبتلا به دیابت نوع II اجرا شد. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی بیماران مبتلا به دیابت نوع II مراجعه کننده به یک کلینیک خصوصی در شهر ساری بودند که از بین آن ها 20 نفر ملاک ورود به پژوهش را داشتند. شرکت کنندگان در طرح آزمایشی پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل قرار گرفتند. در گروه آزمایش مهارت آموزی مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیک به شیوه گروهی با تکیه بر مولفه های ذهن آگاهی، تنظیم هیجانی و تحمل پریشانی و کارآمدی بین فردی، طی دوازده جلسه دو ساعته و در طول شش هفته بر اساس راهنمای درمانی اجرا شد. برای بررسی اضطراب در پیش آزمون و پس آزمون از سیاهه اضطراب حالت-صفت اشپیلبرگر استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل کوورایانس مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد پس از حذف اثر پیش آزمون بین نمرات پس آزمون دو گروه آزمایشی و کنترل در اضطراب حالت و صفت تفاوت آماری معناداری وجود دارد. مبتنی بر یافته های پژوهش می توان بیان داشت که مداخله DBT بر کاهش اضطراب حالت و صفت بیماران دارای دیابت نوع II تأثیرگذار است.
مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه و ریشه های والدینی در بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسی با گروه عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:پژوهش حاضر به منظور مقایسه ی طرحواره های ناسازگار اولیه و ریشه های والدینی این طرحواره ها در مبتلایان به اختلال هویت جنسی زن به مرد و مرد به زن با گروه عادی اجرا گردید.
روش: طرح پژوهش پیش رو از نوع علی- مقایسه ای است . نمونه آماری شامل 78 نفر در دو گروه ، بالینی ( بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسی 39 نفر ) و عادی ( کنترل، 39 نفر ) بودند که به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات در مورد گروه بالینی با مراجعه به مرکز پزشکی قانونی ، کلینیک روان پزشکی و روانشناسی و جراحی بازسازی جنسیت در تهران، شیراز و محموداباد اجرا گردید. نمونه ها با استفاده از پرسشنامه های طرحواره ناسازگار اولیه یانگ و فرزند پروری یانگ ارزیابی شدند و پرسشنامه سلامت روان که بر روی گروه عادی اجرا شد.
یافته ها: تحلیل داده ها به دلیل آنکه توزیع داده ها به صورت نرمال نبود (با آزمون کولموگروف- اسمیرینف تک نمونه ای و آزمون شاپیرو- ویلک و همچنین نمودار احتمال-احتمال بررسی شد)؛ از معادل غیر پارامتریک آزمون تی مستقل یعنی (یو مان ویتنی) و ضریب همبستگی استفاده شد. در پژوهش حاضر، آلفای کرونباخ کل پرسشنامه ها تقریبا ۷۸/۰ به دست آمد. پژوهش نشان داد که بین دو گروه بالینی و بهنجار در 9 طرحواره ناسازگار اولیه تفاوت معناداری وجود داشت. بدین معنی که طرحواره های ناسازگار اولیه در گروه بالینی بیشتر بود. بین دو گروه اختلال هویت جنسی و عادی از نظر ریشه های والدینی طرحواره های ناسازگار اولیه (مربوط به مادر) و (مربوط به پدر) تفاوت معناداری وجود داشت.
نتیجه گیری:نتایج پژوهش به طور کلی تفاوت معنادار دو گروه بالینی و گروه عادی را در طرحواره های ناسازگار اولیه و ریشه های والدینی این طرحواره ها نشان داد. بر اساس یافته ها ، بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسی در مقایسه با گروه عادی طرحواره های ناسازگار اولیه آسیب پذیر تری داشتند. بر این اساس با شناسایی طرحواره های ناسازگار اولیه و اندازه گیری شدت آن ها می توان راهبردهای مداخله ای مناسبی را در جهت کاهش شدت این طرحواره ها به کار گرفت.
اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر بهبود هراس اجتماعی افراد دارای آسیب شنوایی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مطالعات نشان می دهند که افراد با آسیب شنوایی، دارای اختلالات اضطرابی از جمله هراس اجتماعی می باشند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی در درمان هراس اجتماعی افراد آسیب دیده شنوایی انجام شد.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه شاهد و پیگیری بود. از میان کلیه دانش آموزان آسیب دیده شنوایی 8 تا 18 ساله شهر اراک، 22 نفر که در پرسش نامه هراس و اضطراب اجتماعی Turner نمرات بالایی را به دست آوردند، انتخاب شدند و پس از همتاسازی، بر حسب هوش و سن به صورت تصادفی در دو گروه شاهد و آزمایش قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت دو ماه، 2 جلسه در هفته، آموزش دیدند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون های Independent t و تحلیل کوواریانس، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: گروه آزمایش عملکرد بهتری در پس آزمون و همچنین، در موقعیت پیگیری (001/0 > P) نسبت به گروه شاهد داشت. بر اساس یافته ها، آموزش مهارت ها تأثیر قابل ملاحظه ای بر کاهش هراس اجتماعی این افراد داشت.
نتیجه گیری: با استناد به یافته های به دست آمده از پژوهش حاضر، می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های اجتماعی می تواند به عنوان یک روش مداخله ای، در کاهش هراس اجتماعی افراد آسیب دیده شنوایی مورد استفاده قرار گیرد.
ارتباط افسردگی مادران با وضعیت شیردهی در دوره 24 ماهه پس از زایمان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: افسردگی یکی از مهم ترین اختلالات روان پزشکی در دوران پس از زایمان می باشد. این بیماری عواقب نامساعدی بر هر دو نسل (مادر وکودک) در پی خواهد داشت و ممکن است با شیردهی ارتباط داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین افسردگی مادران پس از زایمان با وضعیت شیردهی در دو سال اول زندگی انجام شد.
مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی، 366 مادر 45-18 ساله که در مراکز بهداشتی- درمانی پرونده بهداشتی داشتند، با روش نمونه گیری تصادفی آسان انتخاب شدند و مورد بررسی قرار گرفتند. پرسش نامه های استاندارد افسردگی پس از زایمان Edinburgh (Edinburgh Postnatal Depression Scale) و خصوصیات فردی- باروری توسط شرکت کنندگان تکمیل گردید. اطلاعات با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: 4/30 درصد مادران غیر شیرده مبتلا به افسردگی بودند. این میزان در مادران با روش تغذیه انحصاری با شیر مادر، 6/19 درصد و در گروه شیر مادر با سایر ترکیبات،
3/18 درصد به دست آمد. یافته ها نشان داد که بین نمره افسردگی و دو متغیر نوع و مدت زمان شیردهی ارتباط معنی داری وجود داشت (05/0 > P).
نتیجه گیری: وجود درجاتی از افسردگی در نمونه های مورد پژوهش و همچنین، وجود ارتباط بین افسردگی مادران و وضعیت شیردهی، اهمیت غربالگری افسردگی در دوران شیردهی را روشن می سازد. بنابراین، به منظور سود بردن از فواید تغذیه با شیر مادر و نیز بهبود رشد و تکامل و سلامت شیرخواران، پیشنهاد می شود که مراقبان بهداشتی به این مسأله توجه نمایند.
بررسی عوارض جسمانی و روانی ناشی از سوءمصرف آمفتامین
حوزههای تخصصی:
آمفتامین ها مواد محرک صنعتی هستند که به صورت قانونی برای مصارف پزشکی و به صورت غیرقانونی برای تفریح مورد استفاده قرارمی گیرند. مواد شبه آمفتامینی به لحاظ وسعت مصرف، دومین ماده در سراسر جهان به حساب می آیند. آمفتامین نخست، سودمند و بی ضرر به نظرمی رسیده، اما با گذشت زمان و شناخته شدن آثار واقعی یا آثار جانبی آن، شهرتی اهریمنی یافته است. در این نوشته ابعاد آسیب شناختی فیزیولوژیکی و روانشناختی سوءمصرف آمفتامین مورد بررسی قرار گرفت. از نظر آسیب های فیزیولوژیکی مشکلات خواب، آثار کاهنده اشتها، خطرهای مرتبط با تزریق تدخین یا استفاده استنشاقی، آسیب دهانی، آسیب قلبی، ارتباط با ویروس های خونی، آثار پیش از تولد، آثار نوروتاکسیک (مخدر اعصاب) و بیماری پارکینسون پیامدهای جدی سوءمصرف آمفتامین به شمار می روند. از نظر آسیب های روان شناختی مصرف دوزهای بالاتر یا مداوم با اختلالات سایکوتیک، خلقی، نقایصی در عملکرد شناختی و وابستگی همراه است.
بررسی جامعه شناختی رابطه بین سرمایه اجتماعی و افسردگی (مورد مطالعه: زنان متأهل شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی جامعه شناختی رابطه بین سرمایه اجتماعی و افسردگی در میان زنان متأهل نگاشته شده است. روش پژوهش مورد استفاده، پیمایش بود و جامعه آماری شامل کلیه زنان متأهل شهر تبریز به تعداد 378460 نفر بود که از بین آن ها، 384 نفر به عنوان نمونه نهایی بر اساس فرمول کوکران و به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. همچنین، برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده شد، برای سنجش پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ و به منظور برآورد اعتبار آن، از تکنیک تحلیل عاملی استفاده شد. داده ها از طریق نرم افزار Spss18 ، تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که متغیر سرمایه اجتماعی در تمامی ابعاد چهارگانه(حمایت خانواده پدری، حمایت خانواده پدر شوهری زن، حمایت دوستان و اعتماد بین زوجین)، با متغیر افسردگی، رابطه معنادار و معکوسی داشته است. همچنین نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل رگرسیونی حاکی از آن است که، 24% تغییرات مرتبط به متغیر «افسردگی»توسط متغیرهای مستقل مورد استفاده تبیین شده است.
مقایسه عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی به مشکل در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال افسردگی اساسی و افراد عادی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسة متغیر های عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی به مشکل، بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال افسردگی اساسی و افراد عادی بود. مواد و روشها: از سه گروه افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال افسردگی اساسی و افراد سالم، هر یک به تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری داده های مورد نیاز، در سه گروه، پرسشنامه های عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی ایالت پنسیلوانیا، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی به مشکل، به کار گرفته شد. داده ها به روش واریانس چند متغیره و واریانس تحلیل شدند.
یافته ها: تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که تفاوت بین افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اختلال اضطراب فراگیرو افراد عادی در چهار متغیر به سطح معناداری رسیده است(P<0/05). تحلیل واریانس نیز نشان داد، بین متغیرهای شناختی فوق در سه گروه، تفاوت به سطح معناداری رسیده است (P<0/05). بعلاوه، آزمون تعقیبی توکی در مورد متغیر های شناختی فوق در دو گروه افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و افراد عادی نشان داد که در متغیر های عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی و جهت گیری منفی به مشکل، تفاوت به سطح معناداری رسیده است (P<0/05). آزمون تعقیبی توکی در مورد متغیر های شناختی فوق، در دو گروه افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و اختلال افسردگی اساسی نشان دادکه هیچ یک از متغیر های شناختی فوق به سطح معناداری نرسیده است (P>0/05). همچنین آزمون تعقیبی توکی در مورد متغیر های شناختی فوق در دو گروه افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و افراد عادی نشان داد که همه متغیر ها به سطح معناداری رسیده است( P<0/05). نتیجه گیری: بر اساس موارد فوق می توان نتیجه گرفت که این ویژگی های شناختی در اختلال اضطراب فراگیر و افسردگی اساسی موثر است.
مطالعه موردی کارایی روان درمانی پویشی کوتاه مدت(STDP ) بر افزایش ابرازگری هیجانی و کاهش علائم هراس اجتماعی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش کارایی روان درمانی پویشی کوتاه مدت؛ مدل تعدیل کننده اضطراب را بر افزایش ابرازگری هیجانی و کاهش علائم در نمونه مبتلا به هراس اجتماعی مورد بررسی قرار می دهد.
روش: در این پژوهش طرح مطالعه موردی همراه با خط پایه چندگانه و پیگیری سه ماهه بکار برده شد. نمونه از بین مراجعانی که مهر سال 1391 به کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشجویی دانشگاه فردوسی مشهد مراجعه نمودند، براساس مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالات محور I در DSM-IV و مقیاس ارزیابی عملکرد کلی(GAF) برای گزینش بیمار، انتخاب گردید. وی تحت 20 جلسه روان درمانی پویشی کوتاه مدت مدل تعدیل کننده اضطراب قرار گرفت. در این پژوهش، برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های هراس اجتماعی(SPIN) و ابرازگری هیجانی(EEQ) بکار گرفته شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل نگاره ای، معناداری بالینی و درصد بهبودی استفاده گردید.
یافته ها: در پایان درمان، نتایج حاکی از تغییر معناداری بالینی و درصد بهبودی در نمرات این مراجع بود. ضمن اینکه نتایج در پیگیری سه ماهه حفظ، افزایش نیز یافته بود.
نتیجه گیری: روان درمانی پویشی کوتاه مدت مدل تعدیل کننده اضطراب در افزایش ابرازگری هیجانی و کاهش علائم در هراس اجتماعی به شکل معناداری کارایی دارد.
مقایسه خودبیمارانگاری، اضطراب اجتماعی و اجتناب شناختی در مادران دانش آموزان با و بدون مشکلات ویژه یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: هدف پژوهش حاضر مقایسه خودبیمارانگاری، اضطراب اجتماعی و اجتناب شناختی در بین مادران دانش آموزان با و بدون مشکلات ویژه یادگیری بود.
روش: روش پژوهش علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه مادران دانش آموزان 9 تا 14 ساله با و بدون مشکلات ویژه یادگیری شهر اردبیل در سال 1392 بود. آزمودنی های پژوهش شامل 80 نفر از مادران دانش آموزان با مشکلات ویژه یادگیری بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و 80 نفر از مادران دانش آموزان عادی که به شیوه همتاسازی (بر اساس سن مادر، تحصیلات و تعداد فرزندان) انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس های خود بیمار انگاری، اضطراب اجتماعی و اجتناب شناختی استفاده شد. داده های جمع آوری شده به وسیله تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین مادران دانش آموزان با و بدون مشکلات ویژه یادگیری در خودبیمار انگاری، اضطراب اجتماعی و اجتناب شناختی تفاوت معناداری وجود دارد ( P< 0/001)
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که مادران کودکان با مشکلات ویژه یادگیری در مقایسه با مادران کودکان بدون مشکلات ویژه یادگیری از خودبیمارانگاری، اضطراب اجتماعی و اجتناب شناختی بیشتری رنج می برند، بنابراین انجام مداخله های آموزشی و درمانی برای بهبود وضعیت روان شناختی مادران دانش آموزان با مشکلات ویژه یادگیری ضروری است.
تأثیر مواد مخدر و روان گردان ها بر امنیت اجتماعی
حوزههای تخصصی:
مصرف، فروش و قاچاق مواد مخدر و روان گردان ها همواره یکی از محورهای اصلی امنیت اجتماعی بوده و طیف وسیعی از فعالیت های حقوقی، سیاسی، بهداشتی، آموزشی، رویه های عرفی و نیز ارزش های اخلاقی را به خود اختصاص داده است. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر مواد مخدر و روان گردان ها بر امنیت اجتماعی است. تحقیق حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش، توصیفی با بهره گیری از منابع اسنادی و کتابخانه ای است. نگارنده با بهره گیری از منابع موجود و تجربیات مکتوب در کتابخانه ، اینترنت و آرشیو اسناد و نظریات دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرم سازمان ملل و هیئت بین المللی کنترل مواد مخدر اهداف تحقیق را دنبال کرده است. نتیجه تحقیق نشان داد امنیت اجتماعی یک نیاز اجتماعی و مواد مخدر به عنوان بلای خطرناک اجتماعی است و ایجاب می کند که آموزش های آگاه سازی نهادینه شود و واحدهای درسی آشنایی با انواع مواد مخدر وروان گردان مورد توجه قرار گیرد و فرایند رویکرد اجتماعی کردن امر مبارزه با مواد مخدر و روان گردان استمرار یافته و ایجاد اشتغال، ازدواج آسان، ترویج ورزش، توسعه پژوهش های مرتبط، مسئول شناختن والدین و ساماندهی مراکز کاهش آسیب، پیگیری شود.
تفاوت های نمایه حافظه فعال، حافظه فعال شنیداری و حافظه فعال فضایی در سوء مصرف کنندگان مواد مخدر، مواد محرک، تحت درمان متادون و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تفاوت های نمایه حافظه فعال، حافظه فعال شنیداری و حافظه فعال فضایی در سوء مصرف کنندگان مواد مخدر، مواد محرک، متادون و افراد بهنجار انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع علی-مقایسه ای و طرح پژوهشی چند گروهی از نوع گروه های مقایسه ای (مقابله ای یا ایستا) با گروه بهنجار بود. جامعه پژوهش حاضر شامل تمامی افراد معتاد به مواد مخدر، محرک و متادون بود که در مهر تا اسفند 1392 به مراکز ترک اعتیاد خمینی شهر مراجعه کرده بودند. نمونه انتخابی از این جامعه شامل 154 نفر از افراد سوء مصرف کننده (54 نفر مصرف کننده مواد مخدر، 50 نفر مصرف کننده مواد محرک، و 50 نفر دریافت کننده داروی متادون) و 50 نفر گروه بهنجار بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. شرکت کنندگان مقیاس حافظه فعال وکسلر ویرایش سوم را تکمیل کردند. یافته ها: بین گروه بهنجار و گروه های مصرف کننده مواد مخدر، محرک و متادون در خرده مقیاس حافظه فعال، حافظه فعال شنیداری و فضایی تفاوت وجود داشت. نتیجه گیری: استفاده از مواد مخدر و محرک باعث آسیب پایدار در فرایندهای شناختی از جمله حافظه فعال می شود. هرچند تحقیقات نشان می دهد که با گذشت زمان این فرایندهای شناختی بهبود می یابد.
ترامادول، تولید و شناسایی
حوزههای تخصصی:
ترامادول یکی از دارو های مورد استفاده در زمینه دردزدایی است که برای کاهش درد های بیماران سرطانی، زایمان و ناراحتی های بعد از عمل جراحی به کار می رود. این ترکیب متعلق به گروه ترکیبات شبه مخدر است. براساس آمار های ستاد مبارزه با مواد مخدر این دارو جزو یکی از مواد پرمصرف افیونی قرار دارد. بر طبق گزارشات، سنین بین 30-20 سال بیشترین میزان مصرف را داشته و نیز بیشترین عوارض برای این سنین گزارش شده است. مصرف بدون تجویز و اعتیادگونه این دارو موجب بروز تشنج، نارسایی کبد و کلیه، مشکلات قلبی، عروقی و مرگ می شود. به منظور بررسی میزان ترامادول و ترکیبات آن در پلاسما و سیالات موجود در بدن و همچنین میزان آن در ترکیبات دارویی روش های مختلفی به کار گرفته می شوند. در این تحقیق ابتدا داروی ترامادول بررسی و معرفی شده و سپس روش تهیه بحث و در نهایت راه های شناسایی و اندازه گیری آن بررسی می شود.
شیوع اختلال هماهنگی رشدی در کودکان دختر 9 تا 11 ساله شهرستان خرمبید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه : یکی از نارسایی های بارز در کودکان دبستانی، اختلال هماهنگی رشدی است که توانایی حرکتی را در کودکان سالم و طبیعی تحتتاثیر قرار می دهد و تا دوران بزرگسالی نیز ادامه می یابد. بنابراین شناسایی و مداخله بهنگام ضروری بهنظرمیرسد. هدف پژوهش حاضر، بررسی میزان شیوع اختلال هماهنگی رشدی در دختران دبستانی 9 تا 11ساله شهرستان خرمبید واقع در استان فارس بود.
روش : پژوهش حاضر از نوع توصیفی پیمایشی و جامعه آماری تمامی کودکان دختر 9 تا 11 ساله شهرستان خرمبید بود. روش نمونهگیری خوشه ای مرحله ای و طبق جدول مورگان، نمونه های پژوهش 300دختر (با میانگین قد: 7/138 و وزن: 46/33) بودند. برای جمع آوری دادهها از پرسش نامه اختلال هماهنگی رشدی والدین برای غربالگری اولیه استفاده شد و برای تشخیص دقیق کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی آزمون تبحر حرکتی برونینکز اوزرتسکی (فرم کوتاه) به کار گرفته شد. از آزمون آماری خیدو برای تحلیل داده ها استفادهشد.
یافته ها: براساس پرسش نامه اختلال هماهنگی رشدی والدین 98کودک غربال شدند و سرانجام با استفاده از فرم کوتاه آزمون تبحر حرکتی برونینکز اوزرتسکی، 33نفر شناسایی شد. میزان شیوع این اختلال در نمونه تحتبررسی 2/11درصد، تخمینزدهشد، بهطوری که در سنین 9، 10 و 11سال بهترتیب 5/10، 7/13 و2/9 برآوردشد.
نتیجه گیری: از آنجایی که این اختلال افزونبر مهارتهای حرکتی بر خودپنداره، عزتنفس و مهارت های تحصیلی دانش آموزان تاثیرگذار است، تشخیص بهنگام و درمان به موقع این اختلال ضروری به نظر می رسد
نقش مذهب و نهادهای مذهبی در پیشگیری از سوءمصرف مواد
حوزههای تخصصی:
اعتیاد به مواد مخدر علاوه بر زیان های جدی و خطرناک جسمی و روحی، عوارض و مشکلات فراوان اجتماعی و اقتصادی از قبیل افزایش جرایم مرتبط با مواد مخدر مانند جنایت و سرقت، فقر و تکدی گری و هدررفتن سرمایه های کلان مادی کشورها و سقوط بسیاری از ارزش ها و هنجارهای فرهنگی و اخلاقی را نیز به دنبال دارد. عقاید و باورهای مذهبی و معنوی به عنوان عوامل حمایتی یا حائلی هستند که از طریق دادن امید، قدرت و معنی بخشی به زندگی، فشار روانی زندگی را کم می کند و کیفیت زندگی را به ویژه در افراد معتاد بهبود می بخشد و حتی مانع گرایش به اعتیاد می شود؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش مذهب و نهادهای مذهبی در پیشگیری از سوء مصرف مواد بود. روش تحقیق حاضر، تحلیلی- توصیفی و با استفاده از تحقیقات، کتب، اسناد و منابع کتابخانه ای مرتبط تدوین شده است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که مذهب و نهادهای مذهبی می توانند مصرف مواد و بهبودی از آن را از طریق برقراری یک نظم اخلاقی تحت تأثیر قرار دهند. نهادهای مذهبی، راهنمایی ها یا قواعد خاص اخلاقی به منظور کنترل خویشتن مانند امتناع از مصرف الکل و دیگر مواد را در اختیار فرد قرار می دهد و به تسهیل تجربه معنوی کمک می کنند. تجربه معنوی می تواند تعهدات اخلاقی را تحکیم بخشد که این نیز به نوبه خود مانع از مصرف الکل و دیگر مواد می شود. همچنین با استناد به دستورات مذهبی می توان قوانینی وضع کرد که مصرف مواد مخدر و الکل را ممنوع اعلام کند. با توجه به نقش محافظ دینداری در مقابل گرایش به مصرف مواد به والدین و مراکز آموزشی پیشنهاد می شود که با روش های مورد قبول نوجوانان و جوانان به تقویت باورهای دینی در افراد در معرض خطر سوء مصرف مواد پرداخته شود، تا احتمال گرایش آن ها به مصرف مواد کمتر شود. همچنین متخصصان ترک اعتیاد می توانند در کنار روش های معمول ترک، به تقویت باور های مذهبی و ایجاد نظام معنا دهی به زندگی در مراجعان خود، به کاهش وابستگی به مواد در آن ها کمک کنند.
بررسی اعتیاد و سایر آسیب ها و انحراف های اجتماعی در حوادث و بلایای طبیعی
حوزههای تخصصی:
زندگی انسان همواره در طول تاریخ با دو بحران طبیعی و انسانی مواجه بوده است؛ در پیدایش بلایای طبیعی، برخلاف مسائل انسانی، دست بشر چندان در کار نیست و این حوادث هرازگاهی رخ می دهند و فاجعه های دل خراشی می آفرینند. ازنظر غافل گیری و پیش بینی ناپذیری، زلزله جایگاه نخست را در میان تمامی بلایای طبیعی به خود اختصاص داده است. کشور ایران به دلیل قرار گرفتن روی کمربند زلزله، یکی از زلزله خیزترین مناطق دنیا است و به طور میانگین هفته ای یک بار زلزله ای بالای سه ریشتر را تجربه می کند. اگرچه زلزله در حیطه ی مباحث جامعه شناسی قرار ندارد؛ ولی بعد از وقوع، به سبب آثار اجتماعی گوناگونی که دارد به موضوعی جامعه شناختی تبدیل می شود. یکی از این آثار، انحراف ها و بزهکاری هایی است که بعد از زلزله رخ می دهد. باوجود این گونه آسیب ها، بیشتر به خسارات مالی و جسمانی آن پرداخته شده و پیامدهای اجتماعی آن کمتر مورد توجه بوده است. هدف مقاله حاضر، بررسی اعتیاد و سایر آسیب ها و انحراف های اجتماعی در حوادث و بلایای طبیعی است که از طریق روش اسنادی به کمک اسناد و مدارک موجود به بررسی میزان اعتیاد، سرقت، شرارت و ناامنی در زلزله های اخیر ایران همچون زلزله بم، اهر، ایلام و بوشهر پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که بعد از زلزله بم، به دلیل اعتقاد به آرامش دهندگی و مسکن بودن تریاک، هم به مصرف کنندگان جدید مواد افزوده شده و هم تعداد زیادی از مصرف کنندگان قدیمی، دوباره اقدام به مصرف مواد کرده بودند. مصرف هروئین بیشتر در افراد مهاجر گزارش شده و همچنین میزان سرقت، شرارت، ناامنی، خشونت و قتل در تمامی شهرهای زلزله خیز افزایش یافته است.
اثربخشی آموزش گروهی رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT) بر بهبود کیفیت زندگی و کاهش تکانشوری بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه تعیین اثربخشی آموزش گروهی رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT) بر بهبود کیفیت زندگی و کاهش تکانشوری بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک بود. این پژوهش به شیوه ی شبه آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه ی آماری این پژوهش را کلیه مردان مبتلا به اختلال دو قطبی نوع یک مراجعه کننده به مطب های روان پزشکان و بخش روان پزشکی بیمارستان امام رضا شهر خرم آباد در سال 1392 تشکیل می دهند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، بر اساس ارجاع متخصصان اعصاب و روان، 40 مرد مبتلا به اختلال دو قطبی نوع یک، از بین 50 مراجعه کننده به مطب های روان پزشکان و بخش اعصاب و روان بیمارستان امام رضا، با توجه به پذیرش بیمار برای شرکت در پژوهش، در وهله اول و انجام مصاحبه بالینی بر اساس DSM-IV انتخاب شدند. به این صورت که از بین مردان ارجاع داده شده افرادی که نمره بالاتر از (80<T) در مقیاس هیپومانیا آزمون MMPI-2 گرفته بودند و انجام مصاحبه بالینی با توجه به ملاک های DSM-5، برای اختلالات محور یک به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند (20 نفر گروه آزمایش و 20 نفر گروه گواه). برای جمع آوری داده ها از مصاحبه بالینی ساختاریافته، مقیاس کیفیت زندگی (SF-36) و مقیاس تکانشوری بارات استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) نشان داد که آموزش گروهی رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT) علائم تکانشوری را به طور معنی داری کاهش داده و کیفیت زندگی این بیماران را افزایش می دهد (001/0>P). با توجه به یافته های این پژوهش آموزش مهارت رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT)، با فراهم کردن توانایی درک روابط خود با دیگران می تواند به کاهش رفتارهای تکانشی و بهبود کیفیت زندگی بیماران دوقطبی نوع یک شده و استفاده از این روش درمانی برای مبتلایان به اختلال دو قطبی نوع یک در جامعه ایرانی پیشنهاد می شود.