فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۸۶۵ مورد.
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۲ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۵)
201 - 222
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق ارائه الگوی رهبری سخاوتمند با تاکید بر معنویت در محیط کار در آموزش و پرورش استآن های شمال کشور بوده است. روش انجام کار بر اساس روش دلفی، بوده است که از نظر 30 نفر از خبرگان امر و متخصصینی که سالها در آموزش و پرورش استآن های شمال کشور، با این امر، سرو کار دارند، استفاده شد و در نهایت منجر به استخراج و شناسایی متغیرها، گردید. نتایج تحقیق نشان داد آموزش کارکنان،، بخشایشگری، ارتقاء سازمانی، عدالت سازمانی در تمامی فرآیند ها و رویه های رهبری، فراهم کردن محیط شاد در سازمان، شایسته سالاری در انتصابات، استفاده از نظرات کارکنان سطوح پایین سازمانی در تصمیم گیری ها، تشکر و قدردانی از همکاری مشترک همکاران از مولفه های رهبری سخاوتمند واحترام متقابل بین همکاران، خود نظارتی، خالصانه و صادقانه بودن رفتارهای کاری افراد ،رعایت اصول ودستورهای اخلاقی نبوی، احساس نظارت الهی، امر به معروف ونهی از منکر از مولفه های معنویت در محل کار بوده اند.
شناسایی و تبیین راه حل های ارتقای فرایند مربیگری سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۲ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۵)
177 - 200
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی و تبیین راه حل های ارتقای فرایند مربیگری در مدیریت استعدادهای سازمانی می باشد. چارچوب اصلی پژوهش کیفی است که جهت جمع آوری داده ها از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته محقق ساخته استفاده شد. جامعه آماری پژوهش، متخصصان حوزه منابع انسانی و مربیگری می باشد. روش نمونه گیری پژوهش، هدفمند و از نوع گلوله برفی است. درحقیقت، داده های پژوهش از طریق مصاحبه با 15 نفر از متخصصان حوزه منابع انسانی و مربیگری به اشباع رسید. داده های حاصل از مصاحبه به روش کدگذاری اشتراوس و کوربین[1] تحلیل شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها 10 مقوله کلی بود. این مقوله ها شامل «برقراری ارتباط موثر بین مدیر و کارکنان»، «ایجاد شناخت دقیق مدیر و کارکنان از یکدیگر»، «پیش شرطهای مربیگری در سازمان»، «تسهیل فرایند انتقادپذیری و انتقادگری مدیر و کارکنان»، «فرایند تسهیل گری و مواجهه گری کارکنان»، «تسهیل فرایند آموزش و توسعه مدیر و کارکنان»، «ایجاد باور به توانستن در مدیر و کارکنان»، «تسهیل فرایند اجرای بهتر تصمیم توسط کارکنان»، «بهبود سیستم ارزیابی عملکرد»، «افزایش همکاری مدیر و کارکنان» می شود. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، پیشنهاد می شود در هر فرایند مربیگری از 10 مقوله مذکور جهت ارتقا و بهبود فرایند مربیگری استفاده شود.[1] Strauss & Corbin
تدوین فرصت یاب تحصیلی بومی بر اساس الگوی رغبت ر کروی تریسی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تدوین فرصت یاب تحصیلی بومی بر اساس الگوی کروی تریسی(2002) بود. در این پژوهش موقعیت جغرافیایی رشته های دانشگاهی در الگوی کروی مشخص شد. روش: روش پژوهش توصیفی است. جامعه آماری کلیه رشته های دانشگاهی در چهار گروه علوم ریاضی، علوم تجربی، علوم انسانی و هنر بود که از هر رشته 6 الی 8 دانشجوی تحصیلات تکمیلی به طور داوطلبانه به پرسشنامه ی پژوهش پاسخ دادند. در این مقاله نتایج مربوط به دو رشته ی فیزیک و رشته حقوق ارائه شده است. یافته ها: با توجه به یافته ها ، رشته فیزیک در الگوی هشت تیپ رغبت پایه در سه حوزه طبیعت، فنی و کامپیوتر قرار گرفت. این رشته در نمای دو بعدی متمایل به سمت ربع اشیاء-اندیشه ها بود. رشته حقوق نیز در الگوی هشت تیپ رغبت پایه با سه حوزه مدیریت، تاثیرگذاری مشخص شد. رشته حقوق در نمای دو بعدی متمایل به سمت ربع افراد-داده ها بود.به لحاظ پرستیژ هردو رشته در حوزه پرستیژ بالا قرار گرفتند. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها چنین نتیجه گیری می شود که دانشجویان داوطلب رشته فیزیک باید علایق بالایی در حوزه های طبیعت و فنی و دانشجویان داوطلب رشته حقوق باید خودکارامدی بالایی در حوزه های مدیریت،محاسبات کسب و کار داشته باشند . با توجه به بالا بودن سطح پرستیژ دانشجویان هر دو رشته می توانند انتظار داشته باشند که الگوی نیاز به ارزشگذاری اجتماعی و نیاز به داشتن وجهه اجتماعی در این دو رشته تحصیلی به خوبی پاسخ داده شود.
مقایسه فرسودگی، استرس و رضایت شغلی در بین ماماهای شاغل در بیمارستان ها و مراکز بهداشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه فرسودگی، استرس و رضایت شغلی بین ماماهای شاغل در بیمارستان ها و مراکز بهداشتی انجام شد. این پژوهش یک پژوهش توصیفی و از نوع علی مقایسه ای می باشد. جامعه ی آماری پژوهش حاضر کلیه ماماهای شاغل در بیمارستان ها و مراکز بهداشتی شهر دورود در سال(1397) بود که از بین ماماهای شاغل در بیمارستان ها و ماماهای شاغل در مراکز بهداشتی تعداد 60 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید. ابزارهای گردآوری دادهها پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش (1985)، پرسشنامه استرس شغلی فیلیپ ال رایس (1997) و پرسشنامه رضایت شغلی (JDI) بودند. به منظور تحلیل داده ها از آمار استنباطی شامل تحلیل واریانس چندمتغیره و یک راهه استفاده شد. نتایج نشان داد، تفاوت معنی داری در ترکیب خطی نمرات فرسودگی شغلی، استرس شغلی و رضایت شغلی در بین ماماهای شاغل در بیمارستان ها و ماماهای شاغل در مراکز بهداشتی وجود دارد (0001/0= سطح معناداری، 406/22= مقدار و 785/0 =لامبدای ویلکز). همچنین یافته ها نشان داده است که، 21 درصد از واریانس متغیرهای وابسته توسط متغیرهای گروه بندی یعنی ماماهای شاغل در بیمارستان ها و ماماهای شاغل در مراکز بهداشتی تبیین می گردد.
فراتحلیلی بر شناسایی موانع ارتقاء زنان به سطوح مدیریت در سازمانهای دولتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ضمن بررسی مساله عدم ارتقاء زنان, با استفاده از مرور سیستماتیک, پژوهشهای انجام شده با موضوع شناسایی موانع ارتقاء زنان به سطوح مدیریت در سازمانهای دولتی ایران فراتحلیل گردید. جامعه آماری مشتمل برکلیه پژوهش های مربوط به موانع ارتقاء زنان در سازمان های دولتی بوده, که با استفاده ازروش نمونه گیری هدفمند, نمونه مورد نظر مشتمل بر 32 اثر پژوهشی در بازه زمانی سالهای 1380تا 1396 انتخاب و بررسی شد. یافته ها نشان داد دردهه 80 بیشتر پژوهشها موانع فردی- خانوادگی را مهمترین مانع ارتقاء زنان به سطوح مدیریت معرفی کرده اند. اما در پژوهشهای بعدی علاوه بر تغییر اولویت بندی, یک مانع جدید نیز به موانع ارتقاء اضافه شده است . یافته ها موانع ارتقاء زنان را در چهار دسته کلی طبقه بندی و به شرح ذیل اولویت بندی می کنند. موانع فرهنگی- اجتماعی(کلیشه های جنسیتی و حاکمیت فرهنگ مردسالاری) موانع سیاسی ( عدم حضور زنان در حلقه های قدرت, عدم حضور زنان در احزاب و گروههای سیاسی, ناتوانی زنان درلابی گری) موانع سازمانی( عدم اعتماد سازمان به زنان, تلقی مدیریت بعنوان حق وکار مردانه, عدم حضور زنان در شبکه های ارتباطی غیر رسمی ) و در نهایت موانع فردی-خانوادگی( عدم خودباوری زنان, نداشتن انگیزه پیشرفت در زنان و مسئولیت مضاعف زنان در خانواده)
بررسی تاثیر ویژگی های شخصیتی بر موفقیت شغلی با نقش میانجی اشتیاق شغلی کارکنان دانشگاه محقق اردبیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر ویژگی های شخصیتی بر موفقیت شغلی با نقش میانجی اشتیاق شغلی کارکنان دانشگاه محقق اردبیلی به روش توصیفی – همبستگی از نوع معادلات ساختاری صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کارکنان دانشگاه محقق اردبیلی به تعداد 754 نفر تشکیل دادند که با استفاده از فرمول کوکران 254 نفر به صورت نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده های مربوط از پرسشنامه اشتیاق شغلی سالوناوا و شوفلی (2001)، پرسشنامه موفقیت شغلی رادسیپ(1984) و پرسشنامه ویژگی های شخصیتی رامستت و جوهن(2007) استفاده گردید؛ که پایایی آن ها از طریق ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 85/.، 88/؛ و 74/. به دست آمد. جهت تحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری استفاده گردید. نتایج آزمون حاکی از آن بود که نقش میانجی گری اشتیاق شغلی در تاثیرگذاری موافقت و وجدان بر موفقیت تحصیلی پذیرفته می شود. اما نقش میانجی گری اشتیاق تحصیلی در تاثیرگذاری برون گرایی، ثبات عاطفی و گرایش به تجربه جدید بر موفقیت شغلی پذیرفته نمی شود. بنابراین پیشنهاد می شود کارکنان موقع استخدام از لحاظ ویژگی های شخصیتی مورد آزمون قرار گیرند.
بررسی روابط ساختاری خودتنظیمی شناختی و بهزیستی شغلی در معلمان دوره متوسطه دوم: نقش میانجیگری فرسودگی شغلی و رضایت شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی روابط ساختاری خود تنظیمی شناختی و بهزیستی شغلی با نقش میانجی فرسودگی شغلی و رضایت شغلی معلّمان مقطع متوسطه دوم بود. روش: نوع پژوهش توصیفی، همبستگی و در قالب مدلسازی روابط ساختاری بود. جامعه پژوهشی شامل ۸۳۷ نفر از معلّمان مرد و زن شاغل در مدارس دولتی دوره دوم متوسطه در ارومیه در سال تحصیلی ۹۷-۹۶ بود که از بین آنان ۲۰۴ نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به دست آمد. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه های بهزیستی شغلی شولتز (۲۰۰۸)، خود تنظیمی شناختی مترن و باوئر (۲۰۱۴)، پرسشنامه فرسودگی ماسلاچ – نظرسنجی معلّمان (۱۹۸۶)، شاخص رضایت شغلی جاج، لاکه، دورهام و کلوگر (۱۹۹۸)، مقیاس رضایت معلّم لیم هو و تانگ آو(۲۰۰۶) بودند. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزارهای SPSS-22 و AMOS-22 و به روش مدلسازی معادله ساختاری تحلیل شد. یافته ها: یافته ها حاکی از غیرمعناداری اثر مستقیم خود تنظیمی شناختی (۰۹/۰=β، ۳۹۸/۰p=) و معناداری اثر غیرمستقیم آن بر بهزیستی شغلی و تأیید مدل بعد از اصلاح آن بود (۹۰/۰= GFI، ۹۰/۰= CFI، ۰۸/۰= RMSEA / ۶۴/۰=PNFI، ۷۶/۰= PRATIO، ۷۷/۰= ). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که خود تنظیمی شناختی بواسطه کاهش فرسودگی شغلی و افزایش رضایت شغلی بر بهبود بهزیستی شغلی معلّمان اثر دارد.
طراحی برنامه مربی گری کارآفرینانه در شرکت های کوچک و متوسط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف:مربی گری کارآفرینانه به عنوان یک پشتیبانی کننده افراد به منظور تقویت و توسعه مهارتهای آنان از طریق یادگیری کارآفرینانه جهت شناسایی و تشخیص فرصتها است، بر همین اساس مدلهای متعددی جهت تسهیل در فرایند مربی گری ارائه شده است، اما دانشی که بتواند الگو و مدل جامعی از این پدیدهمربی گری کارآفرینانه را ارائه دهد، محدود میباشد. هدف تحقیق طراحی یک مدل نظامند و مفهومی از مربی گری کارآفرینانه ارائه شده است که مقوله های کلیدی این سازه را نشان میدهد. روش:روش تحقیق توسعه ای - کاربردی و گردآوری داده ها کیفی است. در این تحقیق از روش نمونه گیری هدفمند و به طور مشخص از تکنیک گلوله برفی، تعداد 16 مصاحبه نیمه ساخت یافته با مدیران ارشد و کارشناسانی که درگیر مربی گری در کسب و کارهای کوچک و متوسط بودند، صورت پذیرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش کدگذاری باز و محوری استفاده شده است. یافته ها:تجزیه و تحلیل پژوهش نشان دهندهی استخراج بالغ بر 212 خرده مقوله از مصاحبه ها و نیز احصاء 48 مقوله فرعی و 8 زیر مقوله اصلی و 7 مقوله اصلی است که عبارتند از: اهداف پایه و پیشرفته، ویژگی های متربی(ویژگی های کارآفرینی، عمومی شخصیتی)، ویژگی های مربیان (دانش و مهارت های مربی گری، خصوصیات شخصیتی، توانایی ها، مساله گشا) شرایط سازمانی(ساختاری، مدیریتی، فرهنگی)، اقدامات مربی گری کارآفرینانه (مفاهیم مشترک دوطرف، وظایف مربی، وظایف متربی)، نتایج و دستاوردها (مزایای فردی؛ توسعه فردی، دانش و مهارت، خودباوری و خودآگاهی و مزایای سازمانی؛ ایجاد شرکتهای جدید، بهبود و توسعه محصولات و خدمات) میباشند. نتایج:مقولههای که قالب مدل مربی گری کارآفرینانه را تشکیل میدهند عبارتند از: اهداف پایه(تغییر نگرش، کاهش تعارضات) و اهداف پیشرفته(تفکر خلاقانه، جانشین پروری، بهبود و اصلاح واحدها، افزایش بهره وری)، ویژگی های متربی(انگیزه قوی،اشتیاق، صداقت، یادگیری، ریسک پذیری، تحمل ابهام)، ویژگی های مربیان(مهارت ارتباطی، همدلی، سوالات چالشی، شنونده خوب، انعطاف پذیری در راه حل ها، در دسترس بودن، محرم، مشارکت در ایده ها)، شرایط و الزامات سازمانی(شناسایی فرصت ها، کاهش فرایندها، حمایت از ایده ها، دسترسی به منابع، بکارگیری افراد خلاق، شایسته سالاری)، اقدامات مربی گری(حس مسئولیت، تعامل دوطرف، همراستا بودن اهداف، تقویت اعتماد به نفس، شفاف سازی)، نتایج و دستاوردها( شناخت نقاط قوت و ضعف، ایجاد واحدهای جدید، توانایی حل مسائل، پرهیز از ناامیدی، افزایش کیفیت و کمیت خدمات) می باشند.
ارائه الگوی مدیریت توانمندسازی برای مدیران مدارس متوسطه آموزش و پرورش شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۲ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۵)
155 - 176
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی مدیریت توانمندسازی برای مدیران مدارس متوسطه آموزش و پرورش شهر تهران انجام شده است. روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر داده ها کیفی و از نظر روش اجرای پژوهش از نوع داده بنیاد است. صاحب نظران و خبرگان دانشگاهی و مدیران آموزشی فعال در میدان عمل به عنوان جامعه پژوهش در نظر گرفته شدند که با روش هدفمند گلوله برفی با انجام 18 مصاحبه، تشحیص محقق این بوده است که اطلاعات گردآوری شده به نقطه اشباع رسیده است. ابزار گردآوری داده ها بررسی اسناد ملی و بین المللی مرتبط با موضوع و همچنین مصاحبه اکتشافی نیمه ساختار یافته بود. یافته ها: یافته های پژوهش بیانگر آن بود که ابعاد شناسایی شده برای الگوی توانمندسازی مدیران دوره متوسطه شهر تهران شامل ابعادی چون توانایی های عمومی، توانایی های بلوغی، توانایی های عقلانی-ادراکی، توانایی های رهبری، توانایی های بین فردی و توانایی های سازمانی-مدیریتی می باشند. به منظور اعتباریابی الگوی نهایی، از تکنیک دلفی استفاده شد که بیانگر تأیید یافته های پژوهش می باشد. نتیجه گیری: به گونه ای که می توان گفت ابعاد الگوی توانمندسازی بدست آمده در این پژوهش ترکیب کاملی از پژوهش داخلی و خارجی است که در هیچ یک از آنها بعدی فراتر از این 6 بعد بدست نیامده است.
ارائه مدل فرآیندی شایسته سالاری در نظام اداری با رویکرد بهسازی منابع انسانی در دانشگاه علوم پزشکی گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل فرآیندی شایسته سالاری در نظام اداری با رویکرد بهسازی منابع انسانی در دانشگاه علوم پزشکی گلستان انجام گرفت. روش : این پژوهش از نظر هدف کاربردی-توسعه ای و با رویکرد اکتشافی انجام گرفته است. جامعه آماری شامل خبرگان دانشگاهی و سازمانی به تعداد 35 نفر و مدیران دانشگاه علوم پزشکی گلستان به تعداد 513 نفر بوده که تعداد 220 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. داده ها به وسیله پرسشنامه های استاندارد با روایی و پایایی مناسب جمع آوری گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها : نتایج نشان داد 23 شاخص با 7 مؤلفه شایسته خواهی، شایسته سنجی، شایسته گزینی، شایسته گیری، شایسه گماری، شایسته داری و شایسته پروری برای مدل شایسته سالاری شناسایی و تأیید شد. 18 شاخص با 5 مؤلفه آموزش، کارراهه شغلی، ارزیابی عملکرد، انضباط و نظام پاداش برای مدل بهسازی منابع انسانی شناسایی و تأیید شد. همچنین 8 متغیر تعهد سازمانی، جامعه پذیری، توانمندسازی، انعطاف پذیری، توان تصمیم گیری، انگیزش، نظارت و اخلاق کاری بعنوان متغیرهای میانجی مدل شناسایی گردید. نتیجه گیری : بنابراین شایسته سالاری یک فلسفه و نگرش مدیریتی است که در آن منابع انسانی با توجه به تلاش و توانایی ذاتی شان در جایگاه خود در نظر گرفته می شوند.
شناسایی و ارزیابی پیش آیندها و پیامدهای خودکارآمدی مدیران با نقش رهبری همنوا در سازمان های دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۲ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
161 - 186
حوزههای تخصصی:
خودکارآمدی به عنوان یکی از مهم ترین مکانیسم های نفوذ بر خود و یکی از سازه ها ی مهم رفتار سازمانی مثبت گرا، علی رغم قدمت و گستردگی پژوهشی در روانشناسی، در حوزه ی مسایل سازمانی و خصوصاً برای رکن مدیران در سازمان کمتر مورد بررسی دقیق قرار گرفته است. هدف از این پژوهشِ ترکیبی در مرحله ی نخست، که با راهبرد پژوهش کیفی انجام شد، شناسایی مؤلفه ها و ابعاد خودکارآمدی مدیرانِ سازمان های دانش بنیان و عوامل مؤثر بر آن، و نیز پیامدهای سازمانی و تأثیر آن بر خودکارآمدی جمعی کارکنان، است. این امر با استفاده از سه مرحله ی کد گذاری و با کمک نرم افزار تحیل کیفی اطلس، صورت پذیرفت. همچنین مقوله ای مهم و مؤثر بر خودکارآمدی افراد در سازمان با عنوان رهبری همنوا، که ایجاد خوش بینی کرده و با افراد همدلی و شفقت دارد، شناسایی و مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله ی دوّم، که کمّی است، روابط عناصر الگوی اکتشافی در قالب دو مدل اندازه گیری و معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS مورد آزمون،قرار گرفت. بدین منظور پرسشنامه ای محقق ساخته میان 204 نفر از مدیران شرکت های دانش بنیان شهرک علمی تحقیقاتی اصفهان به عنوان نمونه توزیع و جمع آوری گردید. نتایج آزمون کمّی بیانگر تأیید تمام فرضیات و نیز اعتبار کافی مدل مفهومی پژوهش بود.
رابطه مسیر شغلی بی مرز و استخدام پذیری: نقش صلاحیت های مسیر شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین مسیر شغلی بی مرز و استخدام پذیری با میانجی گری صلاحیت های مسیر شغلی بود روش پژوهش، همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری، کلیه کارکنان شرکت های تولیدی- صنعتی شهر اصفهان بود. نمونه ای به حجم 192 نفر به روش نمونه گیری در دسترس از بین سه شرکت انتخاب شد. به منظور گردآوری داده ها از مقیاس های نگرش های مسیر شغلی بی مرز (بریسکو و هال،2006)، میزان گرایش استخدام پذیری (فوگیت وکاینیکی،2008)، اطلاعات خود (کالانان و گرینهاوس،1992)، مهارت های مرتبط باشغل- مسیرشغلی (ابی و همکاران،2003)و وسعت شبکه های داخلی وخارجی (ابی، باتس و لاک وود، 2003) استفاده شد. نتایج نشان داد که صلاحیت دانستن چرایی در رابطه بین طرز تفکر بی مرز و استخدام پذیری، یک میانجی نسبی بود اما در رابطه بین گرایش به تحرک سازمانی و استخدام پذیری، نقش میانجی نداشت. همچنین صلاحیت دانستن چه کسی در رابطه مسیر شغلی بی مرز و استخدام پذیری یک میانجی نسبی به حساب آمد. صلاحیت دانستن چگونگی نیز در رابطه بین طرز تفکر بی مرز و استخدام پذیری، یک میانجی نسبی و در رابطه بین گرایش به تحرک سازمانی و استخدام پذیری یک میانجی کامل بود. در مجموع می توان گفت که طرز تفکر بی مرز از طریق صلاحیت های مسیر شغلی می تواند به استخدام پذیری منجر شود.
مقایسه اثربخشی برنامه های آموزشی هوش معنوی و تاب آوری بر رفتارهای ضد تولید کارکنان یک کارخانه صنعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش هوش معنوی وتاب آوری بر رفتارهای ضد تولید کارکنان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی کارکنان بخش های تولیدی مجتمع فولاد گیلان بود که از بین 255 نفر، 60 نفر که بالاترین نمره را در رفتارهای ضد تولید کسب کرده بودند به صورت تصادفی در سه گروه (20 نفر آموزش هوش معنوی، 20 نفر آموزش تاب آوری و 20 نفر گروه کنترل) گمارده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه رفتار ضد تولید (فوکس و اسپکتور، 2002) بود که آزمودنی های 3 گروه در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون به آن پاسخ دادند. گروه های آزمایش در جلسات مداخله ای مبتنی بر برنامه های آموزشی هوش معنوی و تاب آوری (8 جلسه) شرکت کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری و از آزمون بونفرنی به منظور مقایسه تفاضل نمرات پیش آزمون- پس آزمون متغیرهای گرو ه های آزمایشی و کنترل استفاده شد. یافته ها نشان داد برنامه های آموزشی هوش معنوی و تاب آوری بر بهبود رفتارهای ضد تولید کارکنان اثربخش بود (001/0p≤). همچین نتایج نشان داد که تأثیر برنامه آموزشی تاب آوری بر کاهش رفتار ضد تولید کارکنان در مقایسه با برنامه آموزشی هوش معنوی بیشتر بود (001/0p≤). با توجه به یافته های این پژوهش نتیجه گیری می شود که مدیران و صاحبان صنایع به منظور رقابت در بازار تولید و نیز افزایش بهره وری سازمانی از برنامه های آموزشی هوش معنوی و تاب آوری استفاده نمایند.
تأثیر آموزش خودکنترلی بر قلدری ادراک شده و عملکرد شغلی کارکنان زن سازمان تربیت بدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش خودکنترلی بر قلدری ادراک شده و عملکرد شغلی کارکنان زن سازمان تربیت بدنی انجام گرفت. پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمام زنان شاغل در سازمان تربیت بدنی استان اصفهان بود که در سه ماهه پاییز سال 1397 مشغول به کار بودند. در این پژوهش تعداد 30 زن شاغل در سازمان تربیت بدنی استان اصفهان با روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب و با انتساب تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارش شدند. گروه آزمایش مداخله آموزش خودکنترلی را طی دو ماه در 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. این در حالی بود که گروه گواه در طول انجام پژوهش از دریافت این مداخله بی بهره بود. پرسشنامه های مورد استفاده شامل پرسشنامه قادری سازمانی ادراک شده (محقق ساخته) و پرسشنامه عملکرد شغلی (هرسی و گلداسمیت،1990) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که آموزش خودکنترلی بر قلدری ادراک شده و عملکرد شغلی کارکنان زن سازمان تربیت بدنی تأثیر معناداری داشته است(p<0/0001). اندازه اثر آماری آموزش خودکنترلی بر قلدری ادراک شده و عملکرد شغلی کارکنان زن سازمان تربیت بدنی به ترتیب 67 و 56 درصد بود. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش خودکنترلی با بهره گیری از فنونی همانند مهارت های ابراز وجود، شیوه های مقابله با استرس و بهبود روابط بین فردی، می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت افزایش عملکرد شغلی و کاهش قلدری ادراک شده کارکنان زن سازمان تربیت بدنی مورد استفاده گیرد.
نقش میانجی گری خوددلسوزی در رابطه ی بین علائم وسواس فکری عملی با احساس گناه پرستاران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : رفتارهای وسواسی در شرایط گوناگون می تواند تجربه های احساسی متفاوتی را سبب گردد، بنابراین این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی گری خوددلسوزی در رابطه ی بین علائم وسواس فکری عملی با احساس گناه پرستاران انجام شد. روش: پژوهش توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش حاضر را تمامی 486 پرستار زن شهر گرگان در بیمارستان های دولتی بودند. در این پژوهش برای تعیین حجم نمونه با توجه به تعداد متغیرهای مشاهده شده و تخصیص ضریب 20 برای هر متغیر مشاهده شده 340 نفر به عنوان حجم نمونه به روش دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل، پرسشنامه احساس گناه کوگلر و جونز (1992)، پرسشنامه وسواس فکری عملی هاجسون و راچمن (1977) و پرسشنامه خوددلسوزی ریس و همکاران (2011) بودند. یافته ها: یافته ها نشان داد روابط معنا داری بین علائم وسواس فکری عملی پرستاران و خوددلسوزی با احساس گناه وجود داشت و مدل پژوهش تایید شد و به طور کلی 57 درصد از احساس گناه توسط علائم وسواس فکری عملی پرستاران و خوددلسوزی قابل تبیین می باشد. همچنین متغیرهای علائم وسواس فکری عملی پرستاران و خوددلسوزی بر احساس گناه اثر مستقیم معنادار دارند و مسیر غیر مستقیم علائم وسواس فکری عملی پرستاران با میانجی گری خوددلسوزی بر احساس گناه تایید گردیده شد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش بر ضرورت نقش رفتارهای وسواسی پرستاران بر تجربه احساس گناه تاکید نمود که می تواند دلالت های کاربردی برای درمان گران و مشاوران در جهت کاهش احساس گناه با توجه به در نظر گرفتن ابعاد خوددلسوزی در پرستاران ارایه دهد.
بررسی نقش میانجی گری انطباق پذیری مسیرشغلی در ارتباط بین شخصیت و ارزیابی بنیادین خویشتن با آمادگی گذار دانشگاه به کار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر، با هدف بررسی نقش میانجی گری انطباق پذیری مسیرشغلی در ارتباط بین شخصیت و ارزیابی بنیادین خویشتن با آمادگی گذار دانشگاه به کار انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی، همبستگی بود که با تحلیل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSS 23 و AMOS 23 انجام شد. جامعه ی آماری، دانشجویان ترم 6 تا 8 مشغول به تحصیل دوره کارشناسی دانشگاه اصفهان، در سال تحصیلی 97-96 بودند. روش نمونه گیری، طبقه ای متناسب با حجم و جنسیت بود و در نهایت، از بین جامعه ی 2683 نفری، 401 دانشجو مورد بررسی قرار گرفتند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه ی پنج عاملی بزرگ شخصیت (NEO-FFI) مک کری و کاستا (2004) و مقیاس های ارزیابی بنیادین خویشتن جاج و دورهام (2003)، انطباق پذیری مسیرشغلی ساویکاس و پورفلی (2012) و آمادگی گذار دانشگاه به کار صادقی و همکاران (1396) بود. یافته ها: نتایج نشان داد که انطباق پذیری مسیرشغلی، میانجی کاملی (02/0 p <) برای ارتباط برونگرایی و گذار دانشگاه به کار بود ولی در رابطه ی ارزیابی بنیادین خویشتن (02/0 p <)، وجدان گرایی (05/0 p <) و توافق پذیری (05/0 p <) با گذار دانشگاه به کار، میانجی جزئی محسوب می شد، همچنین ارتباط بین تجربه گرایی ، با آمادگی گذار دانشگاه به کار کاملاً مستقیم (001/0 p <) و انطباق پذیری مسیرشغلی میانجی رابطه ی بین تجربه گرایی و آمادگی گذار نبود. علاوه بر آن، در ارتباط روان رنجوری با آمادگی گذار، نقش انطباق پذیری مسیرشغلی، بی اثر بود. نتیجه گیری: نتیجه ی پژوهش حاضر اذعان دارد که افزایش انطباق پذیری مسیرشغلی دانشجویان می تواند تسهیلگری برای افزایش موفقیت فرآیند گذار دانشگاه به کار آن ها باشد، علاوه بر این، با توجه به اینکه ارزیابی دانشجویان از میزان شایستگی ها و توانمندی هایشان، عامل مؤثری بر میزان انطباق پذیری مسیرشغلی و آمادگی گذار دانشگاه به کار آن ها می باشد، طرح ریزی برنامه هایی جهت افزایش میزان ارزیابی دانشجویان از ویژگی های بنیادین خویشتنشان، ضروری می نماید. همچنین در طرح ریزی های به منظور افزایش ارزیابی بنیادین خویشتن، انطباق پذیری مسیرشغلی و آمادگی گذار دانشگاه به کار افراد، بهتر است ویژگی های شخصیتی آن ها مورد توجه قرار گیرد.
شناسایی و تبیین رفتارهای مسیر شغلی آینده نگر در جهت بهبود قابلیت استخدام پذیری متقاضیان کار با استفاده از روش دلفی فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با توجه به خیل عظیم جمعیت فارغ التحصیل بیکار و حجم بالای دانشجویان کشور، متقاضیان کار برای آن که قابلیت استخدام پذیری خود را بهبود بخشند، نیازمند به رفتارهای مسیرشغلی آینده نگرانه هستند. بنابراین روی آوردن به رویکرد استراتژیک و آینده نگرانه در جهت تضمین استخدام پذیری و یافتن شغل مناسب برای متقاضیان کار در آینده اهمیت زیادی پیدا می کند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تبیین رفتارهای مسیرشغلی آینده نگر درجهت بهبود استخدام پذیری برای متقاضیان کار کشور انجام شد. این پژوهش از نظر روش آمیخته، برمبنای پژوهش های کیفی و کمّی و از نوع پژوهش های قیاسی استقرایی است. جامعه آماری پژوهش متخصصان منابع انسانی هستند که با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی و بر اساس اصل کفایت نظری، 30 نفر از آنان به عنوان اعضای نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمّی پرسشنامه بود که روایی و پایایی آن ها به ترتیب با استفاده از شاخص CVR و آزمون کاپای کوهن و روایی محتوایی و پایایی آزمون مجدد تأیید شد. داده های کیفی با نرم افزار Atlas.ti و روش کدگذاری و داده های کمّی با روش Delphi Fuzzy تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که مهمترین رفتارهای مسیر شغلی آینده نگر برای بهبود قایلیت استخدام پذیری متقاضیان کار، داشتن تفکر استراتژیک، چشم انداز روشن و واقع بینانه، مهارت پذیرش تغییر، توانایی درک و حل مسئله، نوآوری دانش بنیان، قابلیت یادگیری پویا، هوش فرهنگی و هوش هیجانی هستند.
طراحی و آزمون الگویی از پیشایندها و پیامدهای شور و شوق هماهنگ به شغل در کارکنان سازمان تأمین اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، طراحی و آزمون الگویی از پیشایندها و پیامدهای شور و شوق هماهنگ به شغل در کارکنان سازمان تأمین اجتماعی شهر اهواز بود. نمونه این پژوهش شامل 170 نفر از کارکنان سازمان بودند که با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. شرکت کنندگان، پرسشنامه ها یا مقیاس های فرهنگ همکاری (کامرون و کوین)، شخصیت پویا (سیبرت و همکاران)، جهت گیری هدف یادگیری (واندوال)، شور و شوق هماهنگ به شغل (والرند)، تعهد عاطفی (آلن و مییر)، شیفتگی به شغل (باکر)، تعارض کار-خانواده (نت مایر و همکاران) و فرسودگی عاطفی (مسلش) را تکمیل نمودند. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) انجام گرفت. شاخص های برازش حاکی از برازش نسبتاً خوب الگو با داده ها بود. ضرایب مسیر نشان دادند متغیرهای شخصیت پویا، فرهنگ همکاری و جهت گیری هدف یادگیری بر شور و شوق هماهنگ به شغل اثر دارند، و شور و شوق هماهنگ به شغل بر متغیرهای تعهد عاطفی، شیفتگی به شغل، فرسودگی عاطفی و تعارض کار-خانواده اثر دارد. همچنین متغیرهای فرهنگ همکاری، شخصیت پویا و جهت گیری هدف یادگیری، به طور غیرمستقیم از طریق شور و شوق هماهنگ به شغل بر متغیرهای تعهد عاطفی، شیفتگی به شغل، فرسودگی عاطفی و تعارض کار-خانواده اثر دارند. با توجه به اثرات و پیامدهای مثبتی که این سازه بر اساس تحقیق حاضر در ابعاد مختلف سازمان دارد، پیشنهاد می شود مدیران سازمان ها از ظرفیت و توانایی این متغیر جهت افزایش بهره وری و حفظ سلامت روان شناختی کارکنان نهایت استفاده را به عمل آورند.
پیش بینی فرسودگی عاطفی براساس سايش اجتماعي و تعارض كار- خانواده با فرسودگي عاطفي معلمان ابتدايي كرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعيين رابطه بين سايش اجتماعي و تعارض كار- خانواده با فرسودگي عاطفي معلمان ابتدايي كرمان بود. پژوهش از نظر هدف، كاربردي و از نظر روش توصيفي از نوع همبستگي بود. جامعه آماري پژوهش شامل كليه معلمان دوره ابتدايي شهر كرمان به تعداد 1600 نفر (1200 زن و 400 مرد) بود. حجم مطلوب نمونه با توجه به فرمول كوكران 310 نفر بود كه با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي 232 زن و 78 مرد به عنوان نمونه انتخاب شدند. براي جمع آوري داده ها از پرسشنامه هاي سايش اجتماعي دافي و همكاران (2002)، تعارض كار- خانواده كارلسون و همكاران (2000) و فرسودگي عاطفي مسلچ (1985) استفاده شد. براي تجزيه و تحليل داده ها از آزمون ضريب همبستگي پيرسون و رگرسيون چندمتغيره استفاده شد. يافته ها نشان داد كه بين سايش اجتماعي، سايش همكار و سايش سرپرست با فرسودگي عاطفي معلمان رابطه مثبت و معناداري وجود دارد (05/0≥P). همچنین، بین تعارض کار- خانواده و تعارض خانواده- کار با فرسودگی عاطفی معلمان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (05/0≥P). علاوه بر اين، سايش اجتماعي و تعارض كار- خانواده در مجموع قادرند 6/56 درصد از تغييرات فرسودگي عاطفي معلمان دوره ابتدايي را به طور معني داري پيش بيني كنند (566/0R 2 =). با توجه به نتايج پژوهش مي توان بيان كرد معلماني كه سايش اجتماعي و تعارض كار- خانواده در آنها كم تر است، از سطح فرسودگي عاطفي پايين تري برخوردارند.
ارائه مدل رضایت از زندگی در زوجین دو سر شاغل بر پایه خشنودی و رسالت مسیر شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: رضایت و معنا در زندگی هدف برتر در زندگی افراد بشر به شمار می رود؛ لذا افراد در تمام طول زندگی خود در تلاش برای دستیابی به آن هستند. هدف: هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل رضایت از زندگی در زوجین دو سر شاغل بر اساس متغیرهای خشنودی شغلی، رسالت مسیر شغلی و رضایت از زندگی می باشد. روش: این مطالعه از نوع مطالعات توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کارمندان یک شرکت دولتی در استان تهران تشکیل داد که بر اساس نمونه گیری در دسترس و آسان تعداد 210 نفر از آن ها به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های رسالت مسیر شغلی هگمایر و ایبل(2012)، رضایت از زندگی داینر(1985)، معنای زندگی استگر(2006) و خشنودی شغلی بریفیلد و روث(1951)استفاده شد. سپس داده های پژوهش در دو سطح توصیفی(میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی(همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر) و با استفاده از نرم افزارهای SPSS وAMOS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان دادند که رسالت مسیر شغلی با رضایت از زندگی، خشنودی شغلی، معنای زندگی و رضایت از زندگی رابطه مثبت معناداری دارد و مدل پژوهش از برازش مناسبی برخوردار است. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که رسالت مسیر شغلی تأثیر مثبت معناداری بر خشنودی شغلی ، معنای زندگی و رضایت از زندگی در زوجین دو سر شاغل دارد لذا توجه به متغیر رسالت مسیر شغلی در زوجین دو سر شاغل می تواند باعث بهبود رضایت از زندگی در آن ها شود.