فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۸۰۱ تا ۳٬۸۲۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال پنجم مرداد ۱۴۰۱ شماره ۵۰
217 - 233
حوزههای تخصصی:
سیستم های مدیریت دانش یا KMS ها به طور گسترده در سازمان های تجاری پذیرفته شده اند، با این حال تحقیقات کمی در مورد ادغام واقعی مدل مدیریت دانش و کاربرد KMS ها در مدارس متوسطه وجود دارد. در پژوهش حاضر، مشکلات و محدودیت های رایج در پیاده سازی مدیریت دانش در فرهنگ های سازمانی مدارس بررسی و بحث می شود. علاوه بر این، نظریه های مرتبط مدل های مدیریت دانش خلاصه می شوند و مدلی از مدیریت دانش مبتنی بر فرآیند مناسب برای مدارس ارائه می شود. پیشنهاد شده. بر اساس مدل پیشنهادی، این مطالعه یک چارچوب توسعه نرم افزار منبع باز و کم هزینه را برای ایجاد یک سیستم مدیریت دانش مبتنی بر فرآیند برای مدارس یا PKMSS اعمال کرد. ما یک مشاهده و بررسی تجربی 30 روزه را در یک مدرسه متوسطه در استان گلستان انجام دادیم. این مطالعه موردی از روش هایی از جمله نظرسنجی رضایت، تحلیل محتوای کیفی بحث دانش، و مصاحبه های بدون ساختار برای بررسی پیشرفت، عملکرد و محدودیت های پیاده سازی PKMSS استفاده کرد. مشخص شد که PKMSS ارزشی در ارتقای مدیریت دانش مدارس دارد. این نه تنها برونی سازی و ترکیب دانش را تسهیل می کند و به طور مؤثر اهداف اشتراک دانش را در کانون توجه قرار می دهد، بلکه تعاملات بین اعضا را نیز ارتقا می دهد. با این حال، این مطالعه نیز محدودیت های خاصی از نظر طبقه بندی محتوای دانش و عملکردهای سیستم پیدا کرد. با توجه به یافته های فوق، پیشنهادات مربوطه را به عنوان مرجع برای ارزیابی و معرفی یک KMS در سازمان های آموزشی پیشنهاد می کنیم.
بررسی رابطه خودکار آمدی در سازگاری تحصیلی دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی مدارس روستایی شهرستان زهک
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال پنجم مرداد ۱۴۰۱ شماره ۵۰
423 - 453
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر تعیین رابطه خودکارآمدی با سازگاری تحصیلی دانش آموزان پسر دوره ابتدایی شهرستان زهک بود.روش تحقیق مورد استفاده از لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری این تحقیق دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهرستان زهک در سال تحصیلی 1401-۱۴۰۰ می باشد. تعداد آنها برابر با 742 دانش آموز بود. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران تعداد188 نفر محاسبه شد و به روش ساده انتخاب شدند برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سازگاری تحصیلی بیکر و سیریک و خودکارآمدی شرر( ۱۹۸۸) استفاده شد. جهت تحلیل فرضیه های تحقیق از آزمون های کلوموگروف- اسمیرنف و ضریب همبستگی کندال و رگریسون چندمتغیری با استفاده از نسخهspss 26 استفاده شد.بررسی وضعیت فرضیات تحقیق از طریق آزمون ضریب همبستگی کندال نشان داد، بین خودکارآمدی و سازگاری تحصیلی دانش آموزان پسر دوره ابتدایی شهرستان زهک رابطه معناداری وجود دارد (01/0 < p). همچنین خودکارآمدی پیش بینی کننده سازگاری تحصیلی دانش آموزان پسر دوره ابتدایی بودند(01/0<p ). می توان نتیجه گرفت خودکارآمدی دانش آموزان در سازگاری تحصیلی دانش آموزان رابطه داشته و به پیشرفت تحصیلی آنان منجر گردد.
اثربخشی شفقت درمانی بر تاب آوری، خودکنترلی هیجانی و خشم در مادران دارای کودکان کم توان ذهنی
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر شفقت درمانی بر تاب آوری، خودکنترلی هیجان و خشم در بین مادران دارای کودکان کم توان ذهنی شهر ارومیه بود. پژوهش حاضر طرحی نیمه آزمایشی از نوع آزمایش و کنترل بود. نمونه آزمایشی شامل تعداد 40 نفر از مادران دارای کودکان کم توان ذهنی در سال 1400 بودند. با روش نمونه گیری تصادفی در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند، گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه ی 60 دقیقه ای تحت آموزش درمان شفقت به صورت گروهی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس کنترل خشم، تاب آوری و خودکنترلی هیجان استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره در دو مرحله آزمایش و کنترل، سطح معناداری p<0/05 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که گروه درمان شفقت گروهی به طور معناداری بر مؤلفه های کنترل خشم، تاب آوری و خودکنترلی هیجان اثر بخش بود. بر اساس نتایج این مطالعه، به نظر می رسد با آموزش درمان شفقت می توان میزان خشم و افزایش تاب آوری و خودکنترلی هیجان مادران دارای کودکان کم توان ذهنی را افزایش داد.
علل بی انگیزگی و ضعف دانش آموزانِ مقطع دومِ متوسطه در درس عربی از دیدگاه معلمان ناحیۀ سه شهر قم
حوزههای تخصصی:
درس عربی یکی از درس های اصلی رشته علوم انسانی و نیز از دروسی است که در سایر رشته های درسیِ مدارس ایران تدریس می شود. این درس نقشی تأثیرگذار در کنکور سراسری دارد امّا متأسفانه دانش آموزان در این درس، ضعف هایی دارند که سبب بی انگیزگی و کاهش علاقه آن ها نسبت به این درس شده است. پژوهش حاضر کوشیده است تا با استفاده از روش کمّی- توصیفی و با استفاده از ابزار پرسشنامه، به بررسی علل ضعف دانش آموزان مقطع متوسطه دوم ناحیه سه شهرستان قم از دیدگاه معلمان عربی بپردازد. این پرسشنامه محقق ساخته دارای 23 سؤال (دو سؤال جانبی و 21 سؤال اصلی) و 5 گویه است. بدین منظور و به جهت هدفمند ساختن تحقیق، ناحیه 3 شهرستان قم به عنوان نمونه مورد پژوهش انتخاب شد. دبیران مقطع متوسطه در این ناحیه، 43 نفر بودند که همگی سابقه تدریس در مقطع دوم متوسطه را داشته اند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که اکثر دبیران معتقدند که دانش آموزان فقط به حفظ دروس اکتفا کرده و تلاشی برای درک و فهم عمیق درس ندارند. همچنین تعدد دانش آموزان در یک کلاس و کمبود ساعات تدریس، فرصت هرگونه ارتباط و فعالیت خلاقانه را از دبیر عربی می گیرد. عدم آگاهیِ دانش آموزان از اهداف عمومی درس عربی نیز یکی دیگر از علل ضعف آن ها معرفی شده است.
طراحی الگوی ساختاری تفسیری موانع توانمند سازی منابع انسانی در وزارت ورزش و جوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق، طراحی الگوی ساختاری تفسیری موانع توانمند سازی منابع انسانی در وزارت ورزش و جوانان بود. تحقیق حاضر از نوع تحقیقات کاربردی است که به صورت میدانی و به روش تحقیق ترکیبی انجام شد. جامعه آماری در بخش کمی، شامل مدیران کل وزارت ورزش و جوانان و استان ها، برابر با 65 نفر و در بخش کیفی 18 نفر از خبرگان بودند. به دلیل محدودیت اعضا، جامعه آماری با نمونه برابر شد. ابزار تحقیق پرسشنامه ای محقق ساخته بود که روایی آن توسط 7 تن از اساتید و پایایی آن با استفاده از محاسبه آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت (82/0=α). برای ساختاردهی موانع از نظرات خبرگان، درصد فراوانی و تکنیک ساختاری تفسیری استفاده شد. نتایج نشان داد که 16 مانع اساسی در مسیر توانمندسازی کارکنان وزارت ورزش و جوانان وجود دارد و این موانع در هشت سطح قرار گرفتند. موانع مشارکت ضعیف واحدهای عملیاتی، عدم وجود قوانین شفاف در خصوص توانمند سازی و کم توجهی به ارتقا و ابعاد توانمندی در نظام پاداش و تشویق در سطح زیربنایی قرار گرفتند. رفع موانع پایین ترین سطح مدل بایستی در اولویت تصمیم و اقدام قرار گیرد تا رفع موانع سطوح بالاتر تسهیل گردد.
مقایسه اثربخشی آموزش حضوری، مجازی و تلفیقی در انگیزش پیشرفت و رضایت تحصیلی دانش آموزان هنرستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش حضوری، مجازی و تلفیقی در انگیزش پیشرفت و رضایت تحصیلی دانش آموزان هنرستانی بود. روش پژوهش توصیفی و از نوع علی مقایسه ای بود و جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر هنرستان های شهر ایرانشهر به تعداد 2200 نفر بود. از بین این دانش آموزان 400 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. برای گردآوری داده ها از آزمون انگیزش پیشرفت هرمنس(1977) و پرسشنامه رضایت از تحصیل شیخ الاسلامی و احمدی(1390) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون تحلیل واریانس یک راهه و چندمتغیری انجام شد. نتایج نشان داد بین انگیزش پیشرفت و رضایت تحصیلی دانش آموزان هنرستانی شهر ایرانشهر در آموزش های مجازی، حضوری و تلفیقی تفاوت معنی داری وجود دارد؛ این تفاوت به گونه ای بود که میانگین نمرات انگیزش پیشرفت و رضایت تحصیلی برای دانش آموزان با آموزش تلفیقی به طور معناداری بیشتر از میانگین نمرات دو گروه مجازی و حضوری بود. با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که آموزش تلفیقی می تواند برای هنرستان ها گزینه بهتری باشد.
طراحی مدل ساختاری شدت اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی بر اساس عملکرد خانواده و سلامت روانی: نقش میانجی رضایت زناشویی در مادران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی[1] در اصل به معنای اختلالات رفتاری است که از زمان کودکی آغاز می شود و اگر از راه های درمانی مناسب استفاده نشود، ممکن است تا نوجوانی و حتی میان سالی ادامه پیدا کند. هدف از انجام پژوهش حاضر، طراحی مدل ساختاری شدت اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی بر اساس عملکرد خانواده و سلامت روانی با میانجی گری رضایت زناشویی در مادران شهر تهران بوده است. در این پژوهش توصیفی-همبستگی، جامعه آماری را کودکان پسرِ بیش فعال به همراه مادران آن ها در شهر تهران در سال 1400 تشکیل دادند که به روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 212 نفر از آنان به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش عبارت اند از پرسشنامه های عملکرد خانواده مدل مک مستر اپشتاین و همکاران (1978)، سلامت روانی دراگاتیس و زیکلزوراک (1973)، شدت اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی کانرز، ارهاد، و اسپارو (1999)، و رضایت زناشویی انریچ از السون، فورنیر، و دراکمن (1987). ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که تمامی مسیرهای مستقیم به جز مسیر عملکرد خانواده با شدت اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی معنادار بودند (05/0P>). همچنین، مسیرهای غیرمستقیم عملکرد خانواده با شدت اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی با نقش میانجی رضایت زناشویی (01/0P>)، و نیز رابطه سلامت روانی با شدت اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی با نقش واسطه ای رضایت زناشویی (01/0P>) معنادار بودند. بر اساس نتایج این پژوهش، الگوی پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار بوده و گام مهمی در جهت شناخت عوامل مؤثر بر شدت اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی کودکان برداشته است.
طراحی و اعتبار سنجی الگوی آموزش خواندن در فضای مجازی مبتنی بر تعامل معلم-دانش آموز و والد-کودک برای دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال دهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
32 - 1
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف طراحی و اعتبارسنجی الگوی آموزش خواندن در فضای مجازی انجام شده است. جهت طراحی الگو از روش کیفی با مرور نظام مند ادبیات پژوهشی و جهت اعتبار سنجی از روش پیمایشی استفاده گردید. جامعه آماری این تحقیق جهت طراحی الگوی آموزشی شامل تمامی کتاب ها، مقالات پژوهشی، پایان نامه ها و منابع اطلاعاتی اینترنتی درزمینه آموزش خواندن با توجه به فضای مجازی و تعاملات معلم- دانش آموز و والد- کودک بود؛ جامعه آماری جهت اعتبارسنجی الگو، متخصصان رشته های روانشناسی تربیتی، برنامه ریزی درسی، فنّاوری آموزشی، و نیز مدرسان و معلمان آموزش خواندن بودند که 15 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها یک پرسشنامه 8 سؤالی در مقیاس لیکرت بود. بر اساس یافته های این مطالعه، الگوی مفهومی با چهار عنصر اصلی شامل برنامه درسی خواندن، راهبردهای آموزشی، فناوری و تعاملات انسانی جهت طراحی الگوی پیشنهادی آموزش خواندن تعیین شد. همچنین، طراحی الگوی روندی در هشت مرحله شامل 1) پیش خوانی 2) زوج خوانی 3) آموزش راهبردها 4) تمرین راهبردها 5) بازخوانی 6) مرور راهبردها 7) روان خوانی 8) ارزیابی صورت گرفت. یافته های اعتبار سنجی نشان داد که الگوی پیشنهادی آموزش خواندن ازنظر متخصصان و معلمان دارای اعتبار مناسب است. درنتیجه می توان بر اساس نظر متخصصان از این الگوی هشت مرحله ای آموزش خواندن برای طراحی و آموزش خواندن در فضای مجازی مبتنی بر تعامل معلم-دانش آموز و والد-کودک در دوره ابتدایی بهره گرفت.
The Role of Digital Competence in the Classroom Leadership of New Teachers in Fars Province(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
School Administration, Volume ۱۰, Issue ۴, Winter ۲۰۲۲۳
192 - 215
حوزههای تخصصی:
The present study aimed to investigate the role of digital competence in the classroom leadership of new teachers. The study was applied in terms of purpose and used a descriptive-analytical methodology. Moreover, the data were collected according to the quantitative approach. The population included all graduates of Farhangian University in Fars Province who started teaching during the academic years from 2016 to 2021. Using Cochran's formula and the available sampling method, 238 people were selected as a statistical sample from 4500 new teachers. The data were collected using the EU Standardized Digital Competence Questionnaire (as cited in Gümüş & Kukul, 2023) and the Classroom Leadership Scale (Karabağ Köse, 2019). Using Cronbach's Alpha coefficient, the instruments' reliability was determined at 0.96 and 0.95 for the EU Standardized Digital Competence Questionnaire and the Classroom Leadership Scale, respectively. Data were analyzed using the t-test to determine the status of the research variables, Pearson's correlation coefficient for investigating simple relationships between the variables, stepwise regression analysis, and confirmatory factor analysis for determining the construct validity. The study results showed that the new teachers' digital competence was (in general) above average, and only one component (i.e., creating digital content) was evaluated at an average level. Furthermore, a significant relationship was observed between the components of digital competency and classroom leadership. Ultimately, the results of the stepwise regression indicated that new teachers' digital competence could explain around 30% of their classroom leadership
رابطه راهبردهای انضباطی معلمان با عاطفه دانش آموزان دختر ابتدایی نسبت به معلم و نگرش آن ها به یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه راهبردهای انضباطی معلمان با عاطفه دانش آموزان نسبت به معلم و نگرش آن ها به یادگیری تدوین شده است. برای پیگیری این هدف، در قالب یک طرح همبستگی، 391 نفر از جامعه آماری دانش آموزان مدارس دولتی دوره دوم ابتدایی منطقه 15 شهر تهران به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. داده های موردنیاز به وسیله سه پرسشنامه گردآوری شد: پرسشنامه راهبردهای انضباطی، پرسشنامه نگرش به یادگیری و پرسشنامه عاطفه نسبت به معلم. طبق یافته های حاصل از پژوهش، کاربرد راهبردهای انضباطی تنبیه و پرخاشگری توسط معلمان با نگرش دانش آموزان نسبت به یادگیری رابطه منفی دارد؛ کاربرد راهبردهای انضباطی گفتگو، اشاره غیر مستقیم، پاداش دهی و تصمیم گیری مشارکتی با عاطفه دانش آموزان نسبت به معلم و نگرش به یادگیری رابطه مثبت دارد؛ و نگرش دانش آموزان به یادگیری با عاطفه آن ها نسبت به معلم رابطه مثبت دارد. همچنین طبق تحلیل رگرسیون، کاربرد راهبردهای انضباطی توسط معلمان پیش بینی کننده عاطفه دانش آموزان نسبت به معلم و نگرش آن ها به یادگیری است. بر اساس این نتایج، دانش آموزانی که با روش تنبیهی و پرخاشگری معلم در انضباط کلاسی مواجه هستند، معلم شان را دوست ندارند و به یادگیری درس نیز علاقه ندارند و اهمیت نمی دهند؛ اما در مقابل، دانش آموزانی که راهبردهای انضباطی مثبت و مشارکتی را تجربه می کنند، معلم شان را بیشتر دوست دارند و نسبت به یادگیری درس نگرش مثبت دارند. این مسئله ضرورت بازاندیشی بر عمل تربیتی را برای معلمان ابتدایی دوچندان می کند.
بررسی وضعیت موجود و مطلوب نقش نظام آموزش و پرورش در توسعه پایدار با رویکرد الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۱
187-216
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت موجود و مطلوب نقش نظام آموزش و پرورش در توسعه پایدار با رویکرد الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت بود. این پژوهش از نوع پیمایشی، مبتنی بر روش های تحلیل شکاف و در گروه مطالعات آمیخته از نوع اکتشافی (کیفی و کمی) بود. جامعه آماری در بخش کیفی شامل 10 نفر از متخصصان نظام آموزش و پرورش بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند. در بخش کمی نیز مدیران، کارشناسان مسئول و کارشناسان اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران به تعداد 440 نفر و حجم نمونه 205 نفر بود. ابزار گردآوری داده ها، در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخته بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون ویلکاکسون و تی همبسته انجام گرفت. نتایج بخش کیفی پژوهش نشان داد عوامل موثر بر توسعه پایدار در نظام آموزش و پرورش با رویکرد الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت شامل 6 بعد و 45 مولفه بود. در بخش کمی، بررسی اختلاف وضعیت موجود و مطلوب در شش متغیر اصلی (فرهنگی، اجتماعی، زیست محیطی، اقتصادی، روش های آموزشی و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش)، معنادار و زیاد بوده است. بعد فرهنگی، زیست محیطی و سند تحول بنیادین در مقایسه با دیگر ابعاد از وضعیت بهتری برخوردار بودند. بنابراین برای حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب توسعه پایدار لازم است نظام آموزش و پرورش اهمیت ویژه ای نسبت به آموزش مسائل اجتماعی، اقتصادی و روش های آموزشی موثر بر توسعه پایدار با رویکرد الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت داشته باشد.
پیش بینی خودکارآمدی معلمان بر اساس کارکرد انعطاف پذیری شناختی و مفاهیم یاددهی-یادگیری در کلاس های مبتنی بر آموزش فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تربیتی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۵
۱۶۳-۱۴۷
حوزههای تخصصی:
در کلاس های درس مبتنی بر آموزش فراگیر، انعطاف پذیری شناختی و مفاهیم یاددهی یادگیری نقش مهمی بر خودکارآمدی معلمان دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش انعطاف پذیری شناختی و مفاهیم یاددهی -یادگیری در خودکارآمدی معلمان در کلاس درس مبتنی بر آموزش فراگیر بود. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. نمونه گیری به شیوه تصادفی ساده از بین لیست اسامی معلمان شرکت کننده در آموزش فراگیر صورت گرفت. از این رو تعداد 467 معلم ابتدایی منطقه 9 شهر مشهد انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها، از پرسشنامه های خودکارآمدی معلمان در آموزش فراگیر (TEIP) شارما و همکاران(2012)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی((CFI دنیس و وندروال(2010) و پرسشنامه مفاهیم یاددهی- یادگیری (TLCQ)چان الویت(2004) استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد بین انعطاف پذیری شناختی و ادراک خودکارآمدی مرتبط با آموزش فراگیر و همچنین بین مفاهیم یاددهی یادگیری سازنده گرا و ادراک خودکارآمدی مرتبط با آموزش فراگیر همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد ( 01 / 0 > P). همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد متغیرهای انعطاف پذیری شناختی و مفاهیم یاددهی یادگیری سازنده گرایانه، 36 درصد از مجموع واریانس خودکارآمدی معلمان را پیش بینی می کنند. به طور کلی معلمان دارای انعطاف پذیری شناختی و مفاهیم یاددهی یادگیری رشد یافته تر در کلاس های درس مبتنی بر آموزش فراگیر، خودکارآمدی بالاتری را تجربه می کنند. یافته های حاصل از این پژوهش بر رشد انعطاف پذیری شناختی و مفاهیم یاددهی یادگیری جهت ارتقاء خودکارآمدی معلمان در کلاس درس مبتنی بر آموزش فراگیر تاکید دارد.
طراحی و ارزیابی الگوی اعتبارسنجی برنامه های درسی رشته های فنی و مهندسی در مقطع کارشناسی پیوسته (مورد: دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: طراحی الگوی اعتبارسنجی برنامه های درسی رشته های فنی و مهندسی در مقطع کارشناسی پیوستهروش پژوهش: تحقیقی به روش توصیفی - پیمایشی در در دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه تهران انجام شد. این تحقیق، مبتنی بر رویکرد آمیخته (کمی و کیفی) صورت پذیرفته است. جامعه آماری این تحقیق، در بخش کمی،کلیه اعضاء هیات علمی دانشکده های مهندسی برق و کامپیوتر مستقر در شهر تهران در سال تحصیلی 97-96 بوده که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار تحقیق، شامل فیش برداری، و پرسشنامه محقق ساخته بود و از آزمون t تک گروهی در بخش آمار استنباطی و نمودارها و شاخص های پراکندگی و مرکزی در بخش آمار توصیفی این مقاله استفاده شده است.یافته ها: با توجه به تجارب جهانی و ویژگی ها و شرایط موجود در کشور الگوی پیشنهادی تدوین گردید. به منظور تعیین مطلوبیت الگوی یاد شده و بومی سازی آن از 30 نفر از اعضای هیات علمی دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه تهران، نظرخواهی به عمل آمد. در نهایت، الگوی اعتبارسنجی برنامه های درسی رشته های مورد نظر در 8 مولفه شامل: فلسفه، ویژگی ها، اهداف، اصول، فرآیند اجرا، ساختار، الزامات کاربردی و عملیاتی کردن الگو و عوامل، ملاک ها و نشانگرهای اعتبارسنجی برنامه های درسی رشته های فنی و مهندسی در مقطع کارشناسی پیوسته، طراحی شد.نتیجه گیری: طراحی الگوی اعتبارسنجی برنامه های درسی رشته های فنی و مهندسی در مقطع کارشناسی پیوسته
مدل نیمرخ صلاحیتهای حرفه ای معلمان تربیت بدنی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۵۰
۱۳۸-۱۲۱
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، تدوین مدل نیمرخ صلاحیتهای حرفه ای معلمان تربیت بدنی شهر تهران بود. روش پژوهش از نوع آمیخته بوده و پژوهشگر ضمن شناسایی عوامل موجود، به انجام دادن مصاحبه های عمیق با 19 نفر از نخبگان و متخصصان برجسته مرتبط با موضوع، به روش نمونه گیری هدفمند پرداخته است. همزمان با انجام دادن مصاحبه ها، تحلیل و کدگذاری آنها در قالب مقولات اصلی انجام شده و در نهایت، مدل کمّی مبتنی بر شاخصهای استخراج شده بر اساس داده های 306 نفر از معلمان تربیت بدنی شهر تهران مورد برازش قرار گرفت. بر اساس یافته های پژوهش، کدهای استخراج شده در قالب 30 سؤال و سه صلاحیت ضروری با عنوان سازه های شخصی (عاطفی)، دانش تخصصی (شناختی) و مهارتهای حرفه ای (روانی حرکتی) تقسیم بندی شده اند. در ادامه هر یک از این صلاحیتها در سه عامل مورد سنجش قرار گرفت که در زمینه صلاحیت سازه های شخصی به عوامل دقت و توجه، ارزشگذاری و سلسله مراتب، در صلاحیت دانش تخصصی به عوامل کاربرد، درک و فهم و تحلیل و در نهایت در صلاحیت مهارتهای حرفه ای به عوامل دقت حرکت، هماهنگی و اجرا اشاره می شود. آگاهی از صلاحیتهای مبتنی بر سازه های شخصی، دانش تخصصی و مهارتهای حرفه ای توانست متغیرهای اصیلی را به دامنه اطلاعات حوزه تربیتی آموزش تربیت بدنی بیفزاید. با این حال ضرورت دارد که این اطلاعات با مبانی پیشین، مورد مقایسه قرار گیرد و بر اساس چارچوبی قابل سنجش برای معلمان تربیت بدنی (منتج از نتیجه پژوهش حاضر) در سند تحول بنیادین آموزش وپرورش، مورد توجه قرار گیرد.
آسیب شناسی تدریس در دوران کرونا از دیدگاه دانش آموزان، والدین و معلّمان مقطع ابتدایی ناحیه دو شهر شیراز
منبع:
آموزش پژوهی دوره هشتم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
39 - 55
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش با رویکرد پدیدارشناسی، شناسایی چالش ها و مشکلاتی است که برای تدریس مجازی از دیدگاه دانش آموزان، والدین آنها و معلّمان در مقطع ابتدایی وجود دارد. روش تحقیق حاضر کیفی است و با رویکرد پدیدارشناسانه صورت گرفته است. در این تحقیق با 45 فرد، 15 معلّم(6 مرد و 9 زن) ، 15والدین (11 مادر و 4 پدر) و 15 دانش آموز(10 پسر و 5 دختر) در شهرستان شیراز در مقطع ابتدایی ناحیه (2) مصاحبه شد. روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب و ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته برای بدست آوردن داده ها استفاده شد. فرآیند تحلیل داده ها در بخش کیفی به صورت کدگذاری دادهها در سه مرحله کدگذاری باز و محوری و گزینشی صورت گرفت. از تحلیل و ادارک عمیق گفتههای افراد شرکت کننده 12 کد محوری (زیر ساخت های فناوری اطلاعات موجود، امکانات، پلتفروم آموزش، مشکلات رفتاری، مشکلات روحی و درونی، کاهش تعاملات اجتماعی و ارتباطی، محتوای آموزش مجازی، زمان بندی آموزش، ارزیابی آموزشی، تدریس مجازی، فضای کلاس مجازی، عوارض ناشی از کارکردن مداوم با گوشی ها و تبلتهای هوشمند) بدست آمد. در نهایت این 12 کد محوری به صورت کدهای گزینشی عوامل فناوری، عوامل روانشناختی، عوامل اجتماعی و ارتباطی، عوامل آموزشی، عوامل جسمی دسته بندی شد.
پیش نیازشناسی و وظیفه شناسی مربی تربیت دینی در اندیشه های استاد علی صفایی حائری
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تبیین اندیشه های استاد صفایی حائری بر پایه پیش نیازشناسی و وظیفه شناسی مربی در تربیت دینی بوده تا مربیان کنونی را به غفلت ها و ضعف های خود آشنا و برنامه ای برای بهبود وضعیت موجودشان ارائه کند. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و اطلاعات به دست آمده از محیط مطالعه یعنی آثار مستقیم و دست اول استاد صفایی حائری در حوزه تربیت مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان داد که شناخت روحیه ها، ارزیابی و شناسایی، آشنایی و دوستی، جذب و صمیمیت و زمینه سازی، پیش نیازهای تربیت دینی متربی برای مربی هستند. پس از فراهم کردن پیش نیازها، مربی باید متربی خود را از اسارت هایی چون غرایز و امیال، برداشت ها و سخنان مردم، جلوه های دنیا و شیطان رهایی داده و وظایف خود را ذیل تزکیه، تعلیم و تذکر متمرکز کند.
بررسی ویژگی های روان سنجی پرسش نامه جهت گیری برنامه درسی تربیت هنری معلمان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر هنجاریابی پرسش نامه جهت گیری برنامه درسی تربیت هنری برای معلمان دوره ابتدایی با روش پیمایشی بود. پس از برگردان نسخه اصلی پرسش نامه جهت گیری برنامه درسی تربیت هنری فیلانی (2003) به زبان فارسی و بازترجمه و اصلاح آن، فرم نهایی برای اجرا تهیه شد. آزمودنی ها شامل کلیه معلمان دوره ابتدایی شهر مشهد به تعداد 13259 نفر در سال تحصیلی 1399-1400 بود که با توجه به حجم نمونه در مطالعات تحلیل عاملی، تعداد 360 معلم به روش نمونه گیری در دسترس در مطالعه شرکت کردند. روایی پرسش نامه مذکور از سه جنبه روایی محتوایی، سازه و همبستگی بین خرده مقیاس ها مورد ارزیابی قرار گرفت. بررسی نظرات متخصصان و معلمان حاکی از روایی محتوایی این ابزار بود. به منظور بررسی روایی سازه، ساختار عاملی پرسش نامه به روش تحلیل عاملی تأییدی و با شیوه حداکثر درست نمایی در سطح ماتریس واریانس کواریانس بررسی شد و نتایج حاکی از آن بود که الگوی تأییدی از برازش قابل قبولی برخوردار است. همچنین، تمام بارهای عاملی استخراج شده بالاتر از 40/. و توزیع سوالات در خرده مقیاس ها مورد تأیید بود. الگوی ضرایب همبستگی بین خرده مقیاس ها نیز نشان داد که روابط درونی خوبی بین خرده مقیاس ها وجود دارد (001/0 p<). جهت بررسی اعتبار پرسش نامه جهت گیری برنامه درسی تربیت هنری به همسانی درونی پرداخته شد و ضرایب آلفای کرونباخ برای خرده مقیاس های کودک محوری، دیسیپلینی و فرهنگی به ترتیب 87/0، 88/0 و 87/0 حاصل گردید. به علاوه، به منظور مقایسه نتایج پژوهش های آتی با گروه هنجار در فرهنگ ایرانی، میانگین و انحراف معیار هر کدام از خرده مقیاس های پرسش نامه مذکور گزارش گردید. با توجه به یافته های تحقیق می توان گفت که پرسش نامه جهت گیری برنامه درسی تربیت هنری دارای شاخص های روان سنجی مطلوب است.
بررسی نقش شادکامی، معنویت و کیفیت مراقبت مادران در پیش بینی اختلالات رفتاری کودکان دبستانی خانواده های فاقد سرپرست تحت پوشش کمیته امداد فولاد شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو در علوم تربیتی سال چهارم پاییز ۱۴۰۱شماره ۳
26 - 34
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش شادکامی، معنویت و کیفیت مراقبت مادران در پیش بینی اختلالات رفتاری کودکان دبستانی فاقد سرپرست تحت پوشش کمیته امداد فولاد شهر بود. جامعه آزمودنی های پژوهش حاضر شامل کلیه کودکان دبستانی خانواده های فاقد سرپرست تحت پوشش کمیته امداد فولاد شهر در شش ماه اول سال 1400بود. در این پژوهش با توجه به این که تعداد کلیه آزمودنی ها 116 نفر بود و از روش نمونه گیری سرشماری استفاده شد.ابزار اندازه گیری مورد استفاده مقیاس ارزیابی مشکلات رفتاری هیجانی آخنباخ(1991)، شادکامی آکسفورد(1989) و پرسشنامه معنویت پارسیان و دونینیگ(2009) وکیفیت مراقبت مادرانه قنبری، خداپناهی،مظاهری ولواسانی(1390) بود.در این پژوهش، در تحلیل یافته ها، روش های آماری در سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی مورد استفاده قرار گرفته است.داده های پژوهش حاضر به وسیله نرم افزارآماری SPSS-24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایج تحلیل همبستگی نشان داد که رابطه ساده بین همه متغیرهای پیش بین پژوهش شامل شادکامی، معنویت و ابعاد ان و کیفیت مراقبت و ابعادش به جز بعد حساس بودن و پاسخگویی مادران با اختلالات رفتاری کودکان معنی داروجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که به ترتیب معنویت و کیفیت مراقبت در مادران توانسته اند اختلالات رفتاری در کودکان را پیش بینی کنند. هم چنین نتایج تحلیل رگرسیون با روش ورود نشان داد که شادکامی، بعد خودآگاهی از ابعاد معنویت و ابعاد تعارض و استرس پذیری از ابعاد کیفیت مراقبت در مادران پیش بینی کننده معنی داری برای اختلالات رفتاری در کودکان بوده اند. (01/0>p).
طراحی و اعتباریابی الگوی برنامه درسی هنر مبتنی بر رویکرد چندفرهنگی در دوره اول متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال هفدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۶
75 - 112
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف طراحی و اعتباریابی الگوی برنامه درسی هنر مبتنی بر رویکرد چندفرهنگی در دوره اول متوسطه انجام شده است. روش پژوهش از نوع آمیخته است. جامعه پژوهشِ بخش کیفی، کلیه اسناد بالادستی در دسترس در حوزه هنر و چندفرهنگی و کشورهایی که در حوزه برنامه درسی هنر و چندفرهنگی دارای تجاربی هستند، بوده است. و در بخش کمی متخصصان برنامه ریزی درسی، هنر و چندفرهنگی و کارشناسان آشنا به موضوع هنر و چندفرهنگی در دوره اول متوسطه بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند. ابزار جمع آوری بخش کیفی، اسناد و منابع مرتبط و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود. روایی پرسشنامه با نظر متخصصان تأیید و پایایی با استفاده از ضریب توافقی 33/90 به دست آمد. به منظور تجزیه داده های بخش کیفی از تحلیل محتوا با رویکرد استقرایی و در بخش کمی از روش دلفی استفاده شد. در بخش نتایج در عنصر اهداف، 21؛ در عنصر محتوا، 19؛ در عنصر فرصت های یادگیری، 14؛ در عنصر منابع، 6؛ در عنصر فضا، 4 و در عنصر ارزشیابی،11 مؤلفه بدست آمد. در خصوص اعتبار الگو،70 درصد توافق بین نظرات صاحب نظران بر روی مناسب بودن گویه ها شکل گرفت. لذا الگو از اعتبار مناسب برخوردار بوده است. .
اثربخشی آموزش والدگری به مادران دارای کودک با ناتوانی هوشی بر افزایش کارکردهای اجرایی (توجه، بازداری و حافظه فعال) و کاهش مشکلات رفتاری این کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: کودکان با کم توانی ذهنی در محیط مدرسه و خانه از سازگاری کمتری نسبت به کودکان عادی برخوردارند و مشکلات رفتاریشان در مقایسه با کودکان عادی بیشتر است. همچنین، این کودکان نقایصی در کارکردهای اجرایی از جمله توجه، بازداری و حافظه کاری دارند که بر عملکرد شناختی، رفتاری و تحصیلی شان اثر منفی گذاشته است. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر، تأثیر آموزش والدگری به مادران دارای کودکان با کم توانی ذهنی بر افزایش کارکردهای اجرایی )توجه، بازداری و حافظه کاری( و کاهش مشکلات رفتاری این کودکان بود. روش: پژوهش حاضر به روش نیمه آزمایشیی همراه با پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری مطالعه شامل مادران کودکان با کم توانی ذهنی مدارس استثنایی شهر شیراز در سال ۱۴۰۱ - ۱۴۰۰ بود. ۲۰ نفر از مادران واجد شرایط با شیوه ی نمونه گیری هدفمند مشخص شدند. از مقیاس مشکلات رفتاری راتر ) ۱۹۶۷ ( و مقیاس درجه بندی رفتاری کارکردهای اجرایی جیویا و همکاران ) ۲۰۰۰ ( در این پژوهش به عنوان پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد و با استفاده از انتصاب تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه ) 15 نفر برای هر گروه( قرار گرفتند. گروه آزمایشی ۱۱ جلسه آموزش والدگری را به صورت گروهی دریافت نمودند و گروه گواه، مداخله ای دریافت نکردند. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار spss 21 استفاده شد و از آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره برای تحلیل داده ها استفاده شد. مقادیر احتمال کمتر از ۰۵ / ۰ از نظر آماری معنادار در نظر گرفته شد. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش والدگری، توجه، بازداری و حافظه کاری این کودکان را افزایش داد p>0/001 ( (. همچنین، آموزش والدگری، مشکلات رفتاری و ابعاد پرخاشگری، افسردگی و اضطراب، ناسازگای اجتماعی، رفتارهای ضد اجتماعی و کمبود توجه کودکان با کم توانی ذهنی را کاهش داد ( 0/001 >p). نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که مشکلات رفتاری کودکان با کم توانی ذهنی در گروهی از مادران که آموزش والدگری را دریافت کرده بودند، در مقایسه با گروهی که هیچ آموزشی را دریافت نکرده بودند، کاهش یافته و کارکردهای اجرایی این دانش آموزان نیز بهبود یافته بود.