فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۳۰۱ تا ۵٬۳۲۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی بازی درمانی و نوروفیدبک بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان دختر با اختلال یادگیری مقطع ابتدایی بود. روش پژوهش، آزمایشی با کارآزمایی بالینی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون چند گروهی بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی مراجعه کننده به مرکز اختلالات یادگیری شهرستان مراغه در سال تحصیلی 1399-1398 بودند که دانش آموزان با اختلال یادگیری تشخیص داده شده بودند. از بین این دانش آموزان، 30 دانش آموز به صورت نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب و در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه به صورت تصادفی جایگزین شدند. ابزار مورداستفاده جهت جمع آوری داده ها، آزمون عصب روان شناختی کانرز (2004) بود. برای تحلیل داده های جمع آوری شده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری و آزمون تعقیبی LSD استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که کارکردهای اجرایی گروه های آزمایش و گواه تفاوت معناداری باهم دیگر دارند (05/0P<). نتایج آزمون تعقیبی LSD، نشان داد که مداخله بازی درمانی و نوروفیدبک بر کارکردهای اجرایی اثر معنی دار دارند؛ و نیز، مداخله بازی درمانی در مقایسه با نوروفیدبک، در بهبود کارکردهای اجراییِ دانش آموزان ابتدایی با اختلال یادگیری، اثربخشی بیشتری دارد.
اثربخشی درمان تعاملی بر استرس والدگری، خودتنظیمی هیجانی و پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده با و بدون اختلال نقص توجه/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی درمان تعاملی (والد کودک) بر استرس والدگری، خودتنظیمی هیجانی و پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده با و بدون اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انجام شد. روش شناسی: این پژوهش نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون وگروه کنترل بود. نمونه شامل 60 نفر از کودکان 5 تا 7 ساله مبتلا به اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده همراه با و بدون اختلال نقص توجه/ بیش فعالی بود که به شکل تصادفی انتخاب و در دوگروه کنترل و دوگروه آزمایش گمارش شدند. برنامه درمان تعاملی والد-کودک برای دوگروه آزمایش اجرا شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه علائم مرضی کودک، پرخاشگری شهیم، استرس والدینی آبیدین و خودتنظیمی هیجانی محقق ساخته جمع آوری شد. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیری نشان داد که درمان تعاملی تنها بر استرس والدگری و خودتنظیمی هیجانی گروه های کودکان 7-5 ساله مبتلا به اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده همراه با اختلال نقص توجه/ بیش فعالی و بدون اختلال نقص توجه/ بیش فعالی مؤثر بود. همچنین این روش درمانی بر استرس والدگری و خودتنظیمی هیجانی کودکان 7- 5 ساله مبتلا به اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده همراه با اختلال نقص توجه/ بیش فعالی مؤثرتر از گروه بدون اختلال نقص توجه/ بیش فعالی بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش این روش درمانی به عنوان یک مداخله مؤثر در مشکلات هیجانی و جانبی کودکان مبتلا به اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده با و بدون اختلال نقص توجه/ بیش فعالی می تواند موردتوجه قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی درمان تعاملی والد-کودک(PCIT)، آموزش ذهن آگاهی کودک محور و برنامه والدین سال های باورنکردنی(IY) بر نشانه های برونی سازی شده دانش آموزان دوره اول ابتدایی شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۶
151 - 184
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین تفاوت اثربخشی درمان تعاملی والد-کودک(PCIT)، ذهن آگاهی کودک محور(بوردیک) و برنامه سال های باورنکردنی(IY) بر نشانه های برونی سازی شده دانش آموزان دوره اول ابتدایی شهر تبریز بود. در قالب طرح نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با سه گروه آزمایش و یک گروه کنترل و اجرای پرسشنامه رفتاری کودک(CBCL) آخنباخ نسخه والدین اطلاعات لازم جمع آوری شد. جامعه آماری شامل کلیه مادران و دانش آموزان دوره ی اول ابتدایی شهر تبریز در سال تحصیلی 1399-1398 بود. نمونه شامل 40 نفر دانش آموز به همراه مادران شان است که 30 نفر در سه گروه 10 نفره به عنوان گروه های آزمایشی و 10 نفر به عنوان گروه کنترل به روش داوطلبانه و مبتنی بر معیارهای ورود انتخاب شدند. پس از برگزاری دوره های آموزشی(تعاملی والد-کودک، ذهن آگاهی کودک محور و سال های باورنکردنی) طی 3 ماه و تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس مختلط، نتایج نشان داد که روش های درمانی تعاملی والد-کودک، ذهن آگاهی کودک محور و برنامه سال های باورنکردنی بر کاهش نمرات برونی سازی شده دانش آموزان از جلسه ی پیش آزمون تا جلسه ی پیگیری مؤثرند(001/0>p). نتایج آزمون بونفرونی نشان داد که روش درمان تعاملی والد-کودک اثربخش تر از روش ذهن آگاهی کودک محور در کاهش نشانه های برونی سازی شده دانش آموزان است(013/0=P). همچنین برنامه آموزش سال های باورنکردنی نسبت به آموزش ذهن آگاهی کودک محور در کاهش نشانه های برونی سازی شده دانش آموزان اثربخش تر بوده است(001/0=P).
Ranking and Comparison of Organizational Syndromes in Iranian Schools According to the Opinion of Principals, Deputies and Teachers(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۲, Issue ۲ , ۲۰۲۱
58 - 62
حوزههای تخصصی:
Purpose : Given the role of different organizational syndromes in the decline of school performance, the present study was conducted aimed to rank and compare organizational syndromes in Iranian schools according to the opinion of principals, deputies and teachers. Methodology : This study was applied in terms of the objective and quantitative in terms of the method. The study population included the principals, deputies and teachers in Isfahan and Yasuj in the academic year 2019-2020. The research sample according to Krejcie and Morgan Table was n = 375 who were selected by multi-stage cluster sampling method and considering the volume ratio of cities. The research tool was a researcher-made questionnaire of organizational syndromes in Iranian schools with 78 items. Its content validity was confirmed by experts, its construct validity was confirmed by exploratory factor analysis and its reliability was calculated by Cronbach's alpha of 0.93. The data were by Friedman and independent t-tests using SPSS-25 software. Findings : The results showed that the organizational syndromes of narcissism, lack of communication, discrimination and politicking, group thinking, structural alienation, tension and distress, structural mastery, caution, pressure, terrorism, neglect, immobility, explosiveness, incompatibility, non-commitment, impulse and silence had a higher rank in Iranian schools. Other results showed no significant difference between organizational syndromes and teachers in Iranian schools according to the opinion of principals, deputies and teachers (P <0.05). Conclusion : According to the results of the present study and the negative role of syndromes in the decline of school performance, it is necessary to design and implement programs to reduce syndromes by improving intra- and extra-organizational relationships and activities in Iranian schools.
واکاوی ادراکات دانش آموزان در زمینه یادگیری درس ریاضی: نقش قدرتمند خودپنداره ریاضیاتی و مهارت های مطالعه ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، کشف قدرتمندترین عوامل اثرگذار بر یادگیری درس ریاضیات در دوره متوسطه بود. با توجه به ماهیت اکتشافی این هدف، پرسشنامه ای جامع برای سنجش عوامل مرتبط با یادگیری ریاضیات طراحی شد که ادراکات دانش آموزان دبیرستانی را درباره مجموعه گسترده ای از عوامل اندازه گیری می کرد. حداقل حجم نمونه موردنیاز برای انجام تحلیل ها با استفاده از نرم افزار ج ی پ اور برآورد و سپس با روش نمونه گیری خوشه ای تعداد نُه مدرسه دولتی در شهرستان کاشان به تصادف انتخاب شد. پس از اجرای پرسشنامه بر روی کل دانش آموزان پایه دهم در هرکدام از این مدارس، درنهایت تعداد 575 پرسشنامه کامل به دست آمد. با انجام تحلیل عامل اکتشافی بر روی داده ها دو مؤلفه اصلی، یکی مربوط به ادراکات دانش آموزان از خویشتن و دیگری مربوط به ادراکات دانش آموزان از دبیران ریاضی شناسایی شد که هرکدام شامل چند عامل بود. تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان دهنده آن بود که ادراکات دانش آموزان درباره خودشان اثر قدرتمندتری بر یادگیری درس ریاضیات دارد. پس اجرای مدل اثرات آمیخته و کنترل اثر رشته تحصیلی دانش آموزان نیز مشخص شد. از میان ادراکات، عامل خودپنداره ریاضیاتی و مهارت های مطالعه، اثر قدرتمندی بر پیشرفت تحصیلی درس ریاضیات دارد. دلالت اصلی این یافته برای آموزش ریاضیات این است که در کنار ارتقای مهارت ها و فنون تدریس معلمان ریاضی یا تدریس اثربخش این درس، باید به ایجاد خودپنداره ریاضیاتی مثبت در دانش آموزان و نظارت بر مهارت های مطالعه و یادگیری توجه کرد. درواقع اگرچه سؤال اساسی بسیاری از دبیران ریاضیات این است که «من چگونه می توانم ریاضیات را به شکل اثربخش تر آموزش دهم؟»، یافته های پژوهش حاضر نشان دهنده آن است که بهبود خودپنداره ریاضیاتی و مهارت های مطالعه دانش آموزان نیز به مراتب حائز اهمیت است.
بررسی رابطه کیفیّت زندگی کاری با استرس شغلی معلمان ابتدایی شهرستان بهمئی
منبع:
رویکردی نو در علوم تربیتی سال سوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
76 - 88
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسى رابطه کیفیّت زندگى کارى با استرس شغلی معلمان ابتدایی شهرستان بهمئی صورت گرفته است. روش: روش پژوهش توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش همه ی معلمان ابتدایی (350=N) شهرستان بهمئی بودند. حجم نمونه پژوهش 200 نفر معلم (مرد و زن) بر اساس فرمول همبستگی بین دو متغیر کمّی، به صورت تصادفی منظم انتخاب گردید. روش جمع آورى اطلاعات پرسشنامه سه قسمتى شامل: ویژگى هاى دموگرافیک، پرسشنامه کیفیّت زندگى کارى بر اساس مدل والتون و پرسشنامه استاندارد استرس شغلى اسیپو بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چند متغیره، تحلیل واریانس یک راهه، آزمون شفه و آزمون t مستقل استفاده شده است. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که بین کیفیّت زندگی کاری و استرس شغلی معلمان ابتدایی رابطه معکوس و معناداری 0.352 r= - وجود دارد. از میان مؤلفه های کیفیّت زندگی کاری به ترتیب متغیرهای پرداخت منصفانه، تناسب اجتماعی، فضای کلی زندگی و توسعه قابلیّت های فردی بیشترین تأثیر را بر استرس شغلی دارند. نتیجه گیری: با توجه به وجود رابطه میان کیفیّت زندگی کاری و استرس شغلی معلمان ابتدایی، انجام پژوهش های مشابه در سایر جوامع و استان ها، انجام پژوهش هایی در ارتباط با سایر عوامل تأثیرگذار بر استرس شغلی و ارائه مدلی کلی تر از استرس شغلی و همچنین انجام تحقیقات مشابه در کادر ستادی آموزش و پرورش و مقایسه نتایج توصیه میگردند.
مقایسه رابطه حافظه کاری و حافظه کاذب در دانش آموزان مبتلابه اختلال یادگیری خواندن و دانش آموزان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: حافظه و خواندن در تعامل نزدیک با یکدیگر هستند و پژوهش حاضر با هدف مقایسه رابطه حافظه کاری و حافظه کاذب در دانش آموزان مبتلابه اختلال یادگیری خواندن و دانش آموزان عادی شهر اصفهان به اجرا درآمد. روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان پایه دوم دارای اختلال یادگیری خواندن و دانش آموزان عادی ناحیه 4 آموزش و پرورش شهر اصفهان در سال تحصیلی 1395-1396 بودند. 50 نفر از دانش آموزان پایه دوم دارای اختلال یادگیری خواندن به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. دانش آموزان عادی نیز پس از همتاسازی براساس ملاک های هوش، سن و جنسیت و متناظر با محل تحصیل با گروه دانش آموزان نارساخوان انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش، آزمون خواندن و نارساخوانی نما (کرمی نوری و مرادی، 1387)، مقیاس وکسلر کودکان ویرایش چهارم، آزمون حافظه کاری کورنولدی (1995) و آزمون پارادیم درم (دیس- رودریگر- مکدرمت، 1995) بود. تحلیل داده ها به وسیله نرم افزار ( SPSS20 ) با استفاده از روش های آمار توصیفی و از آزمون های تحلیل واریانس چند متغیره و ضریب همبستگی پیرسون و آزمون z فیشر انجام شد. یافته ها: ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که در هر دو گروه دانش آموز رابطه معکوس بین حافظه کاری و حافظه کاذب وجود دارد (05/0 p< ). با استفاده از آزمون z ، تفاوت دوضریب همبستگی معنادار بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین حافظه کاری و حافظه کاذب در این دو گروه دانش آموز وجود دارد. در اینجا پیشنهاد می شود در آموزش خواندن به کودکان با ناتوانی یادگیری به پیش نیازهای یادگیری همچون حافظه کاری توجه کنند. با توجه به وجود رابطه معکوس میان حافظه کاری و حافظه کاذب پیشنهاد می شود آموزش هایی که در زمینه حافظه کاری اعم از دیداری، شنیداری و اجرایی با استفاده از تصاویر، اعداد، کلمات و حروف به کودکان داده شود، تا زمینه ای برای پیشگیری از خطا در حافظه شود.
تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر کاهش آشفتگی روانی و افزایش کیفیت زندگی بیماران فشار خونی
حوزههای تخصصی:
زمینه تحقیق و هدف: هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر کاهش آشفتگی روانی و افزایش کیفیت زندگی بیماران فشار خونی بود. روش مطالعه: این پژوهش از لحاظ ماهیت جز تحقیقات کاربردی و از لحاط اجرا جز تحقیقات نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه بیماران فشار خونی مراجع کننده به مراکز درمانی شهر هرسین در سال 1399 بود. از بین جامعه آماری، 60 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس در دو گروه آزمایشی و کنترل (در هر گروه 30 نفر گروه آزمایش و 30 نفر گروه کنترل) انتخاب شد. ابزار های پژوهشی مورد استفاده پرسشنامه های آشفتگی روانی کسلر (2003) و کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (2006) بود. گروه آزمایش در طول هشت جلسه، هرجلسه به مدت 90 دقیقه آموزش مهارت های زندگی دریافت کردند و پس از سه ماه پیگیری به عمل آمد. نتایج: یافته ها نشان داد آموزش مهارت های زندگی با توجه به میانگین آشفتگی روانی بیماران فشار خونی گروه آزمایش نسبت به میانگین گروه گواه، موجب کاهش آشفتگی روانی گروه آزمایش شده است. میزان تأثیر یا تفاوت برابر با 41/0 می باشد، به عبارت دیگر، 41 درصد تفاوت های فردی در نمرات پس آزمون آشفتگی روانی مربوط به تأثیر آموزش مهارت های زندگی می باشد.مهارت های زندگی با توجه به میانگین آشفتگی روانی بیماران فشار خونی گروه آزمایش نسبت به میانگین گروه گواه، موجب بهبود آشفتگی روانی گروه آزمایش شده است. میزان تأثیر یا تفاوت برابر با 48/0 می باشد، به عبارت دیگر، 48 درصد تفاوت های فردی در نمرات پیگیری آشفتگی روانی مربوط به تأثیر مهارت های زندگی می باشد. آموزش مهارت های زندگی با توجه به میانگین کیفیت زندگی بیماران فشار خونی گروه آزمایش نسبت به میانگین گروه گواه، موجب افزایش کیفیت زندگی گروه آزمایش شده است. میزان تأثیر یا تفاوت برابر با 48/0 می باشد، به عبارت دیگر، 48 درصد تفاوت های فردی در نمرات پس آزمون کیفیت زندگی مربوط به تأثیر آموزش مهارت های زندگی می باشد. آموزش مهارت های زندگی با توجه به میانگین کیفیت زندگی بیماران فشار خونی گروه آزمایش نسبت به میانگین گروه گواه، موجب افزایش کیفیت زندگی گروه آزمایش شده است. میزان تأثیر یا تفاوت برابر با 52/0 می باشد، به عبارت دیگر، 52 درصد تفاوت های فردی در نمرات پیگیری کیفیت زندگی مربوط به تأثیر مهارت های زندگی می باشد. بحث و نتیجه گیری: آموزش مهارت های زندگی بر کاهش آشفتگی روانی و افزایش کیفیت زندگی بیماران فشار خونی که می تواند از طریق متغیرهای اضطراب و افسردگی و کیفیت زندگی ، شناخت بیماران فشار خونی را تغییر دهد و آنها را قادر سازد که عقیده مثبت تری در کنترل خودشان داشته باشند.
واکاوی ابعاد مسئله حجاب در حقوق بشر (با نیم نگاهی به فرهنگ ملی افغانستان)
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال چهارم تیر ۱۴۰۰ شماره ۳۷
228 - 214
حوزههای تخصصی:
کاوش پیرامون مسئله حجاب این نتیجه را به دست می دهد که از گستردگی خاصی برخوردار می باشد. چون مجال بررسی کامل آن نیست، به صورت اعم به کارکردهای حجاب در راستای حفظ حقوق بشر و روش های ترویج حجاب و تأمین حقوق بشر زن اشاره می شود و با دیدگاه حقوق بشر انعکاس می یابد. چون از جمله مباحثی که همواره به عنوان یک موضوع بحث برانگیز و جنجالی، مطرح بوده، ذهن و ضمیر انسان ها و جوامع بشری را (در داخل و خارج) به خود معطوف و مشغول ساخته است، مقوله حجاب و حقوق بشر می باشد. یافته های پژوهش در باره کارکردهای حجاب در راستای حفظ حقوق بشر شامل: «تقویت امنیت اجتماعی زنان، افزایش آرامش روانی در جامعه، حمایت از خانواده در کارکرد جنسی، حرمت بخشیدن به زن، مجوز حضور زن در اجتماع و احقاق حقوق بشری، استحکام پیوند خانوادگی، مبارزه با نفس و غیره» است. همچنین یافته های دیگر پژوهش در باره روش های ترویج حجاب و تأمین حقوق بشر زنان شامل «تقویت ایمان و باورهای دینی زنان، احیاء ارزش-های اصیل اسلامی، شناسایی و معرفی الگوهای والا در زمینه حجاب، کتب درسی، رسانه های گفتاری- نوشتاری- شنیداری- نمایشی، نقش خانواده ها در گسترش فرهنگ حجاب و غیره» می شود.
تعیین نقش میانجی انگیزش تحصیلی در رابطه بین باورهای هوشی و تاب آوری تحصیلی در میان دانش آموزان دختر مقطع متوسطه بجنورد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال شانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۶
81 - 94
حوزههای تخصصی:
چکیده پژوهش حاضر باهدف تعیین نقش میانجی انگیزش تحصیلی در رابطه بین باورهای هوشی و تاب آوری تحصیلی انجام گرفت. این پژوهش از نوع پژوهش های پیمایشی با مطالعه همبستگی (معادلات ساختاری) بود. نمونه مورد مطالعه پژوهش حاضر شامل 350 نفر از دانش آموزان دختر متوسطه شهر بجنورد در سال تحصیلی 1396-1395 بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای, انتخاب شدند. اعضای نمونه پرسشنامه های تاب آوری تحصیلی ساموتلز (2004), انگیزش تحصیلی هارتر (1981) و باورهای هوشی عبدالفتاح و ییتس (2006) را تکمیل نمودند. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS-21 وAMOS-21 و روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین انگیزه تحصیلی, باورهای هوشی و تاب آوری تحصیلی روابط معناداری وجود دارد (01/0˂P)؛ اما انگیزه تحصیلی نقش میانجی معناداری بین باورهای هوشی و تاب آوری تحصیلی ایفا نمی کند (05/0<P). با توجه به نتایج حاصله می توان گفت باورهای هوشی وو انگیزش تحصیلی از اهمیت بالایی در شکل گیری تاب آوری تحصیلی برخوردارند اما انگیزش تحصیلی به تنهایی قادر به ایفای نقش میانجی گرانه بین باورهای هوشی و تاب آوری تحصیلی و لازم است تا در این خصوص تأثیر سایر متغیرهای مداخله گر روانی و زمینه ای مورد بررسی قرار گیرد. واژگان کلیدی: انگیزش تحصیلی, باورهای هوشی, تاب آوری تحصیلی, دانش آموزان.
بررسی نظریه اخلاق اشیا و عاملیت فناوری و پیامدهای آن در تعلیم وتربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال بیستم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۷۸
119 - 138
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مقاله بررسی نظریه اخلاق اشیا و عاملیت فناوری بر اساس اندیشه های پاوول پیتر فربیک و بررسی پیامدها و دلالت های آن در تعلیم وتربیت است. برای این منظور از روش استنتاجی استفاده شده است. در ابتدا اندیشه های فِربیک بررسی شده و سپس درباره پیامدهای تربیتی آن بحث شده است. فربیک، بر پایه نظریه وساطت در پساپدیدارشناسی، اعتقاد دارد که دو مؤلفه قصدمندی و آزادی که برای عمل اخلاقی لازم است میان انسان و مصنوعات تقسیم شده است؛ یعنی، مصنوعات در قصدهای انسان و نیز در آزادی انسان شریک اند. ازنظرِ او انسان استقلال دارد، ولی استقلال او کامل نیست. او ازجمله به فناوری های ترغیب کننده و هوشِ محیطی اشاره می کند که چگونه انسان را به تصمیم گیری ها و اعمال خاصی ترغیب می کنند. عاملیت انسان با مصنوعات و فناوری ها ترکیب می شود. بنا بر نتایج این پژوهش، در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری های تربیتی نیز به عاملیت ترکیبی و نقش تأثیرگذار و اخلاقی فناوری ها باید توجه کرد. توجه کردن به مبانی فناورانه تربیت ضروری به نظر می رسد. تربیت اخلاقی در جامعه فناورانه نیاز به بازنگری و بازاندیشی دارد. مسئولیت طراحی فناوری های آموزشی بسیار مهم تر خواهد بود. فناوری های آموزشی می توانند در جایگاه فناوری تربیتی عمل کنند. با توجه به نقش فناوری های ترغیب کننده در شکل دادن به رفتار انسان، می شود از این فناوری ها در شکل دادن به رفتار و عادات کودکان و نوجوانان استفاده کرد و بخشی از تربیت را به مصنوعات سپرد.
شناسایی بدفهمی های رایج ریاضی پایه سوم ابتدایی
حوزههای تخصصی:
درک مفاهیم ریاضی در بعضی از دانش آموزان همیشه با یک سری اشتباهاتی همراه است، درک درست دانش آموزان از بدفهمی ها و اشتباهاتی که در فرایند یادگیری و حل مسئله به وجود می آید یکی از عوامل رشد عملکرد و پیشرفت ریاضی آنان محسوب می شود. هدف از این پژوهش مشخص کردن بخشی از یافته های پژوهشی در زمینه شناسایی بدفهمی های رایج ریاضیات پایه سوم مقطع ابتدایی و ارائه راه حل درست برای آموزش مناسب آن است. برای شناسایی بدفهمی های رایج دانش آموزان و ارائه ی آموزش آن ضمن استفاده از تجارب پژوهشگران، از مطالعات کتابخانه ای، مصاحبه با معلمین با تجربه و تجریبات خودم استفاده شده است. نتیجه تحقیقات از پژوهش نشان می دهد، دانش آموزان پایه ی سوم ابتدایی با بد فهمی های بسیاری درحوزه های موضوعی و فرایندی ریاضی روبرو هستند. با استفاده از تاکید بر تفاوت ها و شباهت ها در زمان تدریس، توجه به تفاوت های فردی، کاهش فشار روانی و راهکار های مناسب می توان از این رویداد جلوگیری کرده و به فرایند یادگیری کمک کرد.
نقش برنامه ریزی آموزشی در توسعه ملی
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال چهارم اسفند ۱۴۰۰ شماره ۴۵
187 - 183
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر تبیین نقش برنامه ریزی درسی در توسعه ی ملی است که به شیوه ی توصیفی-همبستگی در آذر 1400 اجرا گشت؛ براساس یافته ها واستنباط های انجام شده می توان رابطه ی بین برنامه ریزی آموزشی و درسی مکمل و موید یکدیگرند در نتیجه می توان اساس توسعه ملی را در همه ی ابعاد در تعلیم وتربیت دانست و اگر اهداف و برنامه ریزی هایی که در تعلیم و تربیت پی ریزی می شود درست باشد نتیجه ی آن توسعه ی ملی در همه ی ابعاد است که این توسعه ی همه جانبه لازمه ی آن توازان وهماهنگی است. پیشنهاد می شود در پژوهش های آتی پیرامون سند توسعه ملی و جایگاه آموزش و پرورش در آن مقاله ای نوشته شود.
پیش بینی خودکنترلی براساس مهارت های اجتماعی و رفتاری دانش آموزان با نیازهای ویژه ذهنی آموزش پذیر دبستان های استثنایی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی خودکنترلی براساس مهارت های اجتماعی و رفتاری دانش آموزان با نیازهای ویژه ذهنی آموزش پذیر دبستان های استثنایی شهر تهران انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش همه دانش آموزان دختر و پسر با نیازهای ویژه ذهنی آموزش پذیر در دبستان های استثنایی شهر تهران در سال تحصیلی 97-1396، شامل 196 دانش آموز (87 دختر و 109 پسر) بود که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای از میان آنان انتخاب شدند. داده ها با پرسشنامه های مهارت های اجتماعی و رفتاری گرشام و الیوت- فرم معلم (1990) و خودکنترلی کندال و ویلکاکس (1979) جمع آوری شد. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه ها با نظر متخصصان علوم تربیتی، و پایایی آن ها به روش آلفای کرونباخ به ترتیب، با ضرایب 93/0 و 83/0 تأیید شد. یافته ها نشان داد بین ابعاد مختلف مهارت های اجتماعی (همکاری، قاطعیت و خویشتن داری) با خودکنترلی در دانش آموزان دختر و پسر رابطه مثبت وجود دارد و بین دو بعد از مشکلات رفتاری (رفتار بیرونی و بیش فعالی) با خودکنترلی رابطه منفی وجود دارد، اما بین بعد رفتار درونی با خودکنترلی رابطه معناداری وجود ندارد. تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد ابعاد مهارت های اجتماعی و رفتاری خودکنترلی را در دانش آموزان با نیازهای ویژه ذهنی آموزش پذیر دختر (01/0>P، 40/39F=) و پسر (01/0>P، 182/55F=) پیش بینی می کنند. نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد خودکنترلی در دانش آموزان با نیازهای ویژه آموزش پذیر براساس تحصیلات مادر و پدر، طبقه شغلی سرپرست خانواده و سن آن ها تفاوت معناداری ندارد. همچنین، خودکنترلی در دانش آموزان با نیازهای ویژه ذهنی آموزش پذیر دختر و پسر تفاوت معناداری نداشت.
ارزیابی صلاحیت های حرفه ای دانشجویان آموزش ابتدایی دانشگاه های شهرکرمان بارویکرد بهینه کاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارزیابی صلاحیت های حرفه ای دانشجویان آموزش ابتدایی دانشگاه های شهر کرمان با رویکرد بهینه کاوی است. روش پژوهش آمیخته بود که ابتدا با روش کمی از نوع توصیفی- پیمایشی، و برای آشکارشدن جنبه های بهینه دانشگاه برتر از روش کیفی استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته و مصاحبه نیمه ساختارمند بود. جامعه آماری دانشجویان رشته های مرتبط با آموزش ابتدایی دانشگاه های شهر کرمان، شامل 506 نفر در سال تحصیلی 1396-1395بودند که به روش نمونه گیری طبقه ای و با استفاده از فرمول کوکران 339 نفر انتخاب شدند، در بخش کیفی از دیدگاه 14 نفر از مسئولان و استادان دانشگاه فرهنگیان با روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها آزمون تی و روش مدل سازی معادلات ساختاری اجرا شد. در بخش کیفی متن مصاحبه ها کدگذاری و مقوله بندی شد. یافته های بخش کمی پژوهش نشان دهنده وضعیت نسبتاً مطلوب دانشگاه های مربوط به پژوهش (فرهنگیان، شهید باهنر، پیام نور کرمان) در بعد صلاحیت حرفه ای (شناختی، مهارتی و عاطفی) بود و از بین آن ها دانشگاه فرهنگیان در هر سه بعد صلاحیت حرفه ای در وضعیت بهتر و مطلوب تری نسبت به دانشگاه های دیگر (دانشگاه شهید باهنر، دانشگاه پیام نور) قرار داشت. همچنین، در بررسی کیفی، علت برتری دانشگاه فرهنگیان در مرحله کدگذاری محوری غنی سازی در هفت عنصر برنامه درسی شامل اهدف، محتوا از بعد نظری و عملی، فرایند یاددهی یادگیری، امکانات و تجهیزات، فضای یادگیری، فرایند ارزشیابی و توجه به فرد یادگیرنده به عنوان هفت مقوله محوری و در مرحله کدگذاری گزینشی، غنی بودن برنامه درسی به عنوان یک مقوله محوری اصلی یافت شد.
رابطه هوش هیجانی و نشخوار ذهنی با کیفیت خواب در نوجوانان شهر کرمانشاه
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال چهارم شهریور ۱۴۰۰ شماره ۳۹
79 - 65
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش بررسی رابطه هوش هیجانی و نشخوار ذهنی با کیفیت خواب در نوجوانان شهر کرمانشاه بود. روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه نوجوانان دختر و پسر شهر کرمانشاه بودند که تعداد آنها نا مشخص است. نمونه آماری با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تعداد 374 نفر از نوجوانان دختر و پسر کرمانشاه انتخاب شدند.. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش مقیاس کیفیت خواب پیتزبرگ (1989)، هوش هیجانی برادبری و گریوز (1999) و پاسخ نشخوار فکر هوکسیما و مورو (1991) می باشد.داده ها با استفاده ار روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه، نتایج نشان داد بین هوش هیجانی با کیفیت خواب در نوجوانان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد(0001/0>p). بین نشخوار ذهنی با کیفیت خواب در نوجوانان رابطه منفی و معناداری وجود دارد(0001/0>p). متغیر نشخوار ذهنی با ضریب بتای 35/0 می توانند به طور منفی و معنی دار و متغیر هوش هیجانی در زمینه خود مدیریتی با ضریب بتای 31/0 و متغیر هوش هیجانی در زمینه مدیریت رابطه با ضریب بتای 29/0 می توانند به طور مثبت و معنی داری کیفیت خواب در نوجوانان را پیش بینی کنند(0001/0>p).
موانع آموزش الکترونیک
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال چهارم مرداد ۱۴۰۰ شماره ۳۸
82 - 72
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش سعی شده تا به مواردی چند از موانع آموزش الکترونیک پرداخته شود. با شیوع ویروس کرونا، نظام آموزشی کشور به یکباره به سمت و سوی آموزش در بستر فضای مجازی روی آورد. این امر سبب مشغولیت ذهنی و فشار روانی روی فراگیران و والدین آنها جهت فراهم آوری تجهیزات آموزش الکترونیک از یک طرف، و وجود اشکالات زیرساختی متعدد و ضعف علمی منابع انسانی در راستای تحقق بخشیدن به این روش تدریس و هدف های یاددهی یادگیری از طرف دیگر گردید. این معضلات و همچنین موانع دیگر که در ادامه پژوهش به آن می پردازیم؛ باعث بی میلی و بی انگیزگی فراگیران نسبت به یادگیری مطالب و علاوه بر آن نبود میل و علاقه کافی در استفاده از این شیوه آموزشی از طرف معلمان و اساتید (که نتیجه آن کاهش کیفیت و اثر بخشی یادگیری است) گردید؛ ولی آموزش الکترونیک در کنار معایبی که دارد می تواند مکمل آموزش حضوری در نظر گرفته شود؛ پس از این جهت محاسن قابل توجهی نیز دارد. در هر جریان آموزشی، عنصر ارزشیابی نقش کلیدی را در آن دارد.
شناسایی و اعتباریابی مولفه های مدل مدیریت استعداد آموزگاران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اعتباریابی مولفه های مدل مدیریت استعداد آموزگاران در سالِ تحصیلی 97-1396 انجام شد. این پژوهش از لحاظ هدف ،کاربردی و از نظر ماهیت ،توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری در مرحله کیفی شامل تعدادی از خبرگان مرتبط با موضوع بود که به روش نمونه گیری هدفمند جهت انجام مصاحبه نیمه ساختارمند انتخاب گردیدند . ابزار پژوهش دراین مرحله پرسشنامه ی 104گویه ای طراحی شده بر مبنای طیف هفت درجه ای لیکرت(بر اساس شاخصهای مستخرج از ادبیات و پیشینه و متن مصاحبه ها ی انجام شده) بود. در پایان هر راند داده های به دست امده با استفاده از شاخص میانگین رتبه ای و ضریب توافق کندال تحلیل شدند. در راند سوم مقدار به دست آمده برای آماره کندال(507/0) حاکی از اتفاق نظر قابل قبول بین پاسخگویان بود . نتایج تحلیل داد ه ها در پایان مرحله کیفی نشان داد ،مولفه های مدل مدیریت استعداد آموزگاران شامل رشد و توسعه(بهسازی)، شناسایی،به گزینی، جذب، برنامه ریزی استراتژیک و نگهداری می باشد .در بخش کمی جهت برازش مدل از بین 7644 آموزگار مشغول به خدمت در استان لرستان(جامعه اماری)،367 نفر با استفاده از فرمول کوکران به عنوان نمونه آماری تعیین و به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند.ابزار تحقیق در این مرحله شامل پرسشنامه تدوین شده بر اساس 6 مولفه شناسایی شده و شاخصهای مربوط به هر مولفه بود.داده های بخش کمی (برازش مدل) با استفاده از مدل معادلات ساختاری و حداقل مربعات جزیی مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که براساس متوسط شاخص پایایی ترکیبی(93/0=CR) و متوسط ضرایب آلفای کرونباخ (91/0) که از 70/0 بیشتر می باشند و با توجه به اندازه متوسط واریانس استخراج شده (67/0=AVE) که از 5/0 بزرگتر است، مدل از پایایی همگرا برخوردار بوده و با توجه به این که (AVE< CR)، روایی همگرا نیز برقرار است. با توجه به این که میانگین شاخص ضریب تعیین (1=R 2 )، از 67/0 بیشتر است و هم چنین بر اساس شاخص Q 2 که مقدار متوسط آن (67/0) از 35/0 بیشتر است، چنین استنباط می شود که مدل ساختاری از برازش مناسب برخوردار بوده و قدرت پیش بینی مدل مناسب است و 3. ارزیابی برازش کلی مدل؛ براساس معیار نیکویی برازش (GOF) مقدار محاسبه شده برای این شاخص برابر با 82/0 به دست آمد که از 35/0 بیشتر است، لذا چنین استنباط می شود که مدل کلی از برازش بالایی برخوردار است .
تأثیر فناوری اطلاعات بر مسئولیت اجتماعی و یادگیری سازمانی در دانشگاه آزاد اسلامی استان مازندران جهت ارائه مدل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
قابلیت های فناوری اطلاعات نقش مهمی در محیط پر سرعت و در حال تغییر ایفا می کند.این نکته قابل تاکید است که سازمان هایی که فناوری اطلاعات و قابلیت استفاده از آن را دارند لذا هدف پژوهش حاضر تأثیر فناوری اطلاعات بر مسئولیت اجتماعی و یادگیری سازمانی در دانشگاه آزاد اسلامی استان مازندران جهت ارائه مدل است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی است،جامعه آماری شامل اعضا هیات علمی مرکز و شرق استان مازندران به تعداد 547 نفر که بر اساس جدول کرجسی و مورگان به تعداد 207 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر اساس گروه های آموزشی انتخاب شدند جمع آوری داده ها از سه پرسشنامه فناوری اطلاعات، مسئولیت اجتماعی و یادگیری سازمانی که روایی از طریق تحلیل عاملی تاییدی و پایایی از ضریب آلفای کرانباخ به ترتیب 89/0، 86/0 و 92/0 بدست آمد که مورد تایید است .روش تجزیه و تحلیل داده ها معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار لیزرل بوده است. نتایج حاکی از اثر مستقیم وغیرمستقیم فناوری اطلاعات بر مسئولیت اجتماعی و یادگیری سازمانی بوده است. همچنین یادگیری سازمانی بر مسئولیت اجتماعی تاثیر مستقیم داشته است.
کاوش سطوح، پیامدها و عوامل تسهیل کننده توانمندسازی معلمان مبتنی بر درس پژوهی و آزمون نقش میانجی عوامل تسهیل کننده: گزارش یک پژوهش آمیخته(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال شانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۷
137 - 160
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه کشف سطوح، پیامدها و عوامل تسهیل کننده توانمندسازی مبتنی بر درس پژوهی به شیوه کیفی و بررسی نقش میانجی عوامل تسهیل کننده در تأثیرگذاری سطوح بر پیامدهای توانمندسازی به شیوه کمّی بوده است. در بخش کیفی با استفاده از راهبردهای نمونه گیری هدفمند، از بین دستورالعمل های آموزش و پرورش، مبانی نظری و پیشینه عملی و مصاحبه با صاحب نظران(13نفر)، اقدام به استخراج متون مرتبط گردید. سپس با تحلیل محتوای استقرایی متون سطوح، پیامدها و تسهیل کننده های توانمندسازی مشخص گردید. در بخش اول کمّی پژوهش، داده-های کیفی به پرسشنامه تبدیل گردید و روایی صوری و محتوایی آن با استفاده نظر صاحبنظران تأیید گردید و با توزیع آن در بین676 نفر از معلمان دوره ابتدایی، روایی سازه، آن نیز با استفاده از روش تحلیل عاملی تأئیدی محاسبه گردید. در قسمت دوم کمّی برای تعیین نقش میانجی عوامل تسهیل کننده، پرسشنامه ی استاندارد شده در بین 223 نفر از معلمان مجری درس پژوهی، سرگروه های آموزشی، کارشناسان اداری و برخی از صاحب نظران شرکت-کننده در بخش کیفی پژوهش توزیع گردید که همگی به صورت نمونه گیری قضاوتی انتخاب شده بودند. نتایج معادلات ساختاری نشان داد که اثر متغیرهای پیش بین(سطوح توانمندسازی و تسهیل کننده ها)بر متغیر وابسته(پیامدها) مثبت و معنادار (05/0 ≥P)بود. برازش کلی مدل با استفاده از معیارGOF در حد قوی(۵۸۳/0) بوده و نقش میانجی عوامل تسهیل کننده با استفاده از آزمون سوبل(18/9) به طور کامل تأیید گردید. نتیجه آزمونVAF نشان داد که متغیر میانجی، شدت اثر متوسط در مدل دارد.