فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۴۸۱ تا ۵٬۵۰۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : هدف کلی از انجام این پژوهش، مدل یابی ساختاری آمادگی کارکنان برای تغییر سازمانی بر اساس نوع فرهنگ سازمانی با نقش واسطه ای سایش اجتماعی بود.
روش شناسی: این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل همه کارکنان اداره کل آموزش و پرورش استان فارس (340 نفر) بود که با استفاده از جدول مورگان و روش نمونه گیری تصادفی ساده 181 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و از بین آن ها 102 نفر به پرسشنامه ها پاسخ کامل دادند و در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفت. داده های میدانی پژوهش با استفاده از پرسشنامه ی نوع فرهنگ سازمانی، سایش اجتماعی و آمادگی برای تغییر گردآوری شد که پس از محاسبه و تأیید روایی (تحلیل گویه) و اعتبار (از نوع همسانی درونی) پرسشنامه ها، توزیع شدند. به منظور تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی با نرم افزار Spss و Amos استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد از نظر کارکنان نوع فرهنگ سازمانی غالب در محل کارشان، از نوع فرهنگ سازمانی منفعل می باشد. وضعیت سایش اجتماعی و آمادگی کارکنان برای تغییر در حد متوسط بود. مدل معادله ساختاری نشان داد که در حالی که ارتباط مستقیم و معناداری بین فرهنگ سازمانی سازنده با آمادگی کارکنان برای تغییر وجود داشت، اما این رابطه با نقش واسطه ای سایش اجتماعی معنادار نبود. به علاوه، در حالی که ارتباط منفی معناداری بین فرهنگ سازمانی تهاجمی با آمادگی کارکنان برای تغییر وجود داشت، اما این رابطه با نقش واسطه ای سایش اجتماعی معنادار نبود. در نهایت، ضمن اینکه رابطه ی مستقیم و معناداری بین فرهنگ سازمانی منفعل و آمادگی کارکنان برای تغییر وجود داشت، این رابطه با نقش واسطه ای سایش اجتماعی نیز معنادار بود.
نتیجه گیری: نتیجه حاصل از این پژوهش نوعی چارچوب کلی برای مدیران آموزشی به منظور تلاش جهت ایجاد آمادگی برای تغییر در کارکنان از طریق تجدید نظر در ساختارهای آموزشی، توسعه ی فرهنگ سازمانی پویا و شناسایی، کنترل و مدیریت رفتارهای سایشی را فراهم می آورد.
طراحی و اعتباریابی مقیاس رهبری فضیلت محور در آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : هدف از اجرای این پژوهش طراحی و اعتباریابی مقیاس رهبری فضیلت محور در آموزش عالی ایران بود. تا کنون تلاش های وسیعی در این رابطه انجام گرفته است، اما به نظر می رسد تا امروز مقیاسی جامع و معتبر، که بتواند از اعتبار لازم برخوردار باشد، و از نظر عملی راهنمای مدیران و اعضای هیات علمی در فعالیت های حرفه ای باشد، ارائه نشده است.
روش شناسی: روش پژوهش، توصیفی - همبستگی با تاکید بر معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را همه اعضای هیات علمی شاغل در دانشگاه شیراز، دانشگاه شهید چمران اهواز و دانشگاه خلیج فارس بوشهر تشکیل می دادند. تعداد نمونه ها با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی نسبتی چند مرحله ای در مجموع 370 نمونه انتخاب گردید. جمع آوری داده ها براساس پرسشنامه محقق ساخته با مقیاس لیکرت صورت گرفت. این پرسشنامه بر اساس مطالعات نظری و پیشینه پژوهشی در قالب 53 گویه تدوین گردید. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه مورد تایید صاحب نظران قرار گرفت. پایایی پرسشنامه نیز از طریق ضریب آلفای کرونباخ 92/0 به دست آمد.
یافته ها: پس از تحلیل عامل، یافته ها بیانگر این بود که مولفه شخصیتی دارای بالاترین بار عاملی 892/0 و سپس مولفه مهارتی 873/0 و مولفه سازمانی 776/0 قرار گرفتند. با توجه به شاخصRMSEA الگو از برازش مناسب برخوردار است.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که مولفه های شخصیتی شامل عوامل اخلاقی، فکری، اجتماعی، عقلانی و عاطفی، مولفه های مهارتی شامل فنی، انسانی و ادراکی، مولفه های سازمانی شامل برنامه ریزی، ساختار، تصمیم گیری، ارتباطات و فرهنگ سازمانی برای رهبران فضیلت محور در آموزش عالی مورد تاکید است. مولفه های اخلاقی شناسایی شده می تواند در فرآیند انتخاب و انتصاب و ارزیابی عملکرد مدیران آموزش عالی کاربرد داشته باشد.
شناسایی نقش دانشگاه در ایجاد اکوسیستم نوآوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۲
157 - 168
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف شناسایی نقش های دانشگاه در ایجاد اکوسیستم نوآوری درسال 97-96 انجام شد. روش پژوهش، آمیخته اکتشافی از نوع ساخت ابزار بود. در بخش کیفی، جامعه آماری متخصصان حوزه های دانشگاه، صنعت و دولت بودند. مشارکت کنندگان برابر20 نفر با نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیدند. در بخش کمی، جامعه آماری 440 نفر از مدیران میانی و اجرایی چهار حوزه دانشگاه، صنعت، دولت و نهادهای واسط بودند که با نمونه گیری طبقه ای به صورت تصادفی انتخاب گردیدند. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 205 نفر بود. داده های بخش کیفی با روش مصاحبه نیمه ساختار یافته و بخش کمی با پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شد. داده های کیفی با روش تحلیل مضمون و کمی با روش حداقل مربعات جزئی تحلیل گردید یافته ها نشان داد نقش های دانشگاه در ایجاد کوسیستم دانشگاه، صنعت، دولت؛ آموزشی، پژوهشی، خدمات اجتماعی هر یک با کارکرد خود هستند. این عوامل مجموعاً حدود 90 درصد تغییرات اکوسیستم دانشگاه، صنعت، دولت را تبیین نمودند. شاخص پیش بینی کنندگی (64/0) حاکی است نقش های دانشگاه از قدرت پیش بینی کنندگی بالایی در ایجاد اکوسیستم برخوردارند.
نیازسنجی بازار کار استان قم نسبت به تخصص دانش آموختگان شاخه های فنی- حرفه ای و کاردانش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره سوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۹)
181 - 209
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نیازهای بازار کار نسبت به تخصص هنرجویان شاخه های فنی - حرفه ای استان قم انجام شده است. این پژوهش پیمایشی و ازنظر هدف کاربردی است جامعه آماری شامل کلیه هنرآموزان استان قم و نمونه طبق فرمول کوکران 259 نفر و روش نمونه گیری سهمیه ای طبقه ای بود. داده ها توسط پرسشنامه محقق ساخته و چک لیست رشته ها در شاخه فنی- حرفه ای (40 رشته) و شاخه کاردانش (161 رشته) جمع آوری شد.. روایی محتوا توسط اساتید مربوطه مثبت ارزیابی شد و پایایی با آلفای کرونباخ 78/0 محاسبه شد. برای بررسی داده ها از آزمون کولموگروف اسمیرنوف، t تک نمونه، آزمون فریدمن استفاده شد. یافته ها نشان داد در حوزه آموزش های فنی - حرفه ای رشته های مکانیک خودرو (با میانگین رتبه ای 65/15)، تأسیسات مکانیکی (با میانگین رتبه ای 31/15)، صنایع دستی فرش (با میانگین رتبه ای 74/14) و در شاخه کاردانش، عیب یابی سیستم های رایانه ای، تولید و توسعه دهنده پایگاه های اینترنتی، ماشین های الکتریکی و برنامه نویسی بازی های رایانه ای، اولویت های بازار کار استان قم هستند. در این پژوهش موارد جدیدی برای مدیریت آموزشی در حوزه شاخه های فنی حرفه ای و کاردانش در استان قم معرفی گردید که درنهایت بستر مناسبی برای رشد اشتغال و کاهش بیکاری هنرجویان هنرستان ها فراهم می آورد. پیشنهاد می شود مدیران آموزشی اولویت های شناسایی شده را در برنامه های خود بگنجانند و مبنای فعالیت های آموزشی خود را بر اساس نتایج حاصله از تحقیقات علمی ازجمله تحقیق حاضر قرار دهند تا آموزش های ارائه شده به اثربخشی بیانجامد.
اضطراب ریاضی در دانش آموزان پسر دبیرستان در دوره ی کووید-19: نقش راهبردهای انگیزشی یادگیری و تاب آوری ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تربیتی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
۱۴۰-۱۱۵
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، میزان شیوع اضطراب ریاضی در دانش آموزان پسر دبیرستانی در دوره ی کووید-19 و نقش راهبردهای انگیزشی یادگیری ریاضی (شناختی، فراشناختی، مدیریت منابع غیراطلاعاتی و اطلاعاتی) و تاب آوری ریاضی در تمیز دانش آموزان دارای اضطراب ریاضی بالا و پایین بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه ی آماری این پژوهش را کل دانش آموزان پسر (621N=) دبیرستانی شهرستان بهار از توابع استان همدان تشکیل دادند. نمونه ی پژوهش شامل 247 دانش آموز پسر بود که به صورت خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مقیاس های راهبردهای یادگیری ریاضی (لیو و لین، 2012)، تاب آوری ریاضی (کوکن و همکاران، 2016) و اضطراب ریاضی (بای و همکاران، 2009) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون t تک نمونه ای، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل تشخیص گام به گام استفاده شد. نتایج توصیفی نشان داد که 21/67 درصد دانش آموزان در دوره ی کووید-19 دارای اضطراب ریاضی بالا بودند. براساس آزمون t تک نمونه ای دانش آموزان از نظر استفاده از راهبردهای یادگیری ریاضی و تاب آوری ریاضی در وضعیت پایین و از نظر اضطراب ریاضی در وضعیت بالایی قرار داشتند. بین راهبردهای یادگیری ریاضی (شناختی، فراشناختی، مدیریت منابع غیراطلاعاتی و اطلاعاتی) با اضطراب ریاضی رابطه ی منفی وجود داشت. همچنین تنها نقش راهبردهای فراشناختی و تاب آوری ریاضی در پیش بینی عضویت گروهی دانش آموزان دارای اضطراب ریاضی بالا و پایین معنادار بود. آموزش راهبردهای یادگیری ریاضی و تاب آوری ریاضی به دانش آموزان و گنجاندن روش تدریس ریاضی مبتنی بر راهبردهای یادگیری ریاضی و تاب آوری ریاضی در برنامه های ضمن خدمت برای معلمان ریاضی در جهت کاهش اضطراب ریاضی دانش آموزان در دوره ی کووید-19مفید خواهد بود.
اثربخشی آموزش خودتنظیمی هیجانی بر سطح همدلی و اشتیاق به مدرسه در دانش آموزان مقطع ابتدایی با مشکلات هیجانی-رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مشکلات هیجانی-رفتاری به شرایطی اشاره دارند که پاسخ های هیجانی و رفتاری فرد در مدرسه با هنجارهای سنی، قومی و فرهنگی متناسب نبوده و زمینه ناسازگاری های اجتماعی، خودمراقبتی ضعیف و شکست در تحصیل و همچنین اختلال های روانی دوران بزررگسالی را فراهم می سازند. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش خودتنظیمی هیجانی بر سطح همدلی و اشتیاق به مدرسه در دانش آموزان مقطع ابتدایی با مشکلات هیجانی-رفتاری انجام شد. روش: این پژوهش از نوع مطالعات شبه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی شهر ما کو به تعداد 6102 نفر بود. نمونه آماری شامل 30 نفر از دانش آموزان بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایدهی شدند. شرکت کنندگان در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه های همدلی پایه و اشتیاق به مدرسه را تکمیل کردند. آزمودنی های گروه آزمایشی طی 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش خودتنظیمی هیجانی قرار گرفتند و گروه کنترل در معرض متغیر مستقل قرار نگرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری در برنامه spss انجام شد. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که آموزش خودتنظیمی هیجانی منجر به تفاوت معنا دار بین گروه ها در سطح همدلی F=11/09 ،P> 0/001( ( و اشتیاق به مدرسه ) 001 / F=12/11 ،P> 0 ( دانش آموزان شده است. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان مطرح ساخت که آموزش خودتنظیمی هیجانی مداخله مؤثری برای بهبود همدلی )عاطفی و شناختی( و اشتیاق به مدرسه )رفتاری، هیجانی و شناختی( دانش آموزان دارای مشکلات هیجانی-رفتاری در گروه آزمایشی است.
بازنمایی تجربه یاددهی-یادگیری در کلاس های پر ازدحام از منظر معلمان: پژوهشی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با هدف بررسی تجارب معلمان از فرایند یاددهی- یادگیری در کلاس های پر ازدحام صورت گرفت. پرسش های پژوهشی از پارادایم نظریه داده بنیاد پیروی کرده و عبارت بودند از: کدام زمینه ها چرایی کلاس های پر ازدحام را توضیح می دهند؟ پدیده محوری کدام است؟ فرایندها و شرایط علّی کلاس های پر ازدحام چیست؟ چه مباحث خاصی بر آن اثرگذار است؟ پیامدهای ناشی از راهبردها کدامند؟ مشارکت کنندگان 30 نفر از معلمان دوره ابتدایی شهر سنندج در استان کردستان بودند که تجربه چند ساله یاددهی در کلاس های پر ازدحام را داشتند. ابزار آفرینش داد ه ها یک منشور مصاحبه نیمه ساختارمند با هفت سئوال اصلی بود. تحلیل داده ها به روش نوخاسته و در قالب کدگذاری نظری سه مرحله ای انجام گرفت. در مجموع، تعداد 117 کد بدوی، 50 کد محوری و 19 کد گزینشی احصا گردید. یافته ها آشکار کرد که چگونه بی عدالتی در توزیع منابع مالی و انسانی در آموزش و پرورش، میزان مشارکت والدین و معیارهای انتخاب مدرسه به تشکیل کلاس های پر ازدحام می انجامد. نتایج همچنین گویای آن بودند که معلمان در کلاس های پر ازدحام در زمینه یاددهی به شیوه مهیج و فعال، برقراری نظم و انضباط، سنجش و ارزشیابی آموخته های فراگیران با چالش روبرو شده بودند. با ازدحام فراگیران در برخی مدارس، پیامدهای اجتناب ناپذیری همچون بی توجهی به تفاوت های فردی فراگیران، عدم امکان خود-بهسازی معلمان، یاددهی غیر کیفی و تشکیل کلاس های استادیومی بروز می کند که موجب به حاشیه رانده شدن یادگیری و تمرکز بر نظم و مدیریت کلاس می شود. نتایج این پژوهش از اشارات کاربردی مفیدی برای نظام آموزشی و تربیت معلمان برخوردار است. می توان گفت تدریس در کلاس پر ازدحام وضعیتی پیچیده در زندگی واقعی مدرسه است و معلمان باید برای ساخت دانش خود از مهارت های مورد نیاز برای مقابله با این چالش بهره مند شوند.
شناسایی عوامل تسهیل کننده برنامه درسی محیط کار: سنتز پژوهی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره یازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
224 - 243
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر محیط کار به عنوان زمینه ای بارور و ارزشمند برای یادگیری و توسعه منابع انسانی شناخته شده است. «یادگیری در محل کار» و «برنامه درسی محل کار» دیگر به عنوان مفاهیمی دور از ذهن تلقی نمی شوند و نشان از علایق گسترده ای در پژوهش ها در مورد یادگیری در سازمان های مختلف بوده است؛ پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل تسهیل کننده برنامه درسی محیط کار انجام شد. پژوهش از نظر هدف کاربردی، دارای رویکرد کیفی و به روش سنتز پژوهی انجام شد. جامعه پژوهش متشکل از کلیه پژوهش ها و اسناد علمی در قالب مقالات، پایان نامه ها وکتاب ها در بازه زمانی 2020-2000 و 1399-1390 بود. 45 سند علمی شامل مقاله، کتاب و پایان نامه به عنوان نمونه انتخاب شد و بر اساس کدگذاری تحلیل مضمون مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. روایی پژوهش توسط 3 متخصص برنامه درسی محیط کار تأیید و پایایی پژوهش با کمک تحلیل گران حوزه برنامه درسی و متخصصان برنامه درسی محیط کار صورت گرفته است. یافته ها و نتایج نشانگر عوامل تسهیل کننده برنامه درسی محیط کار مشتمل بر عوامل سازمانی (شغلی، ساختاری و جایگاه سازمانی آموزش)، عوامل کارکردی (هدف، محتوا، نحوه اجرای برنامه درسی و نحوه ارزشیابی از برنامه درسی اجراشده)، عوامل فردی (مدرس و فراگیر) و عوامل فراسازمانی (ملی و بین المللی) بوده است.
تبیین مدل پدیدارشناختی کسب مهارت در دیدگاه دریفوس و دلالت های آن برای حرفه تدریس
حوزههای تخصصی:
مدل کسب مهارت دریفوس، نوعی تبیین پدیدارشناختی از رشد مهارت در طی زمان است. این مدل دارای مراحل پنج گانه مبتدی، مبتدی پیشرفته، متبحر، ماهر و متخصص است. شخص به میزان افزایش مهارت خود، از قواعد و دانش گزاره ای فاصله گرفته و نوعی درگیری ماهرانه با متعلق مهارت خود پیدا می کند. تدریس، یکی از حرفه های مورد اشاره در ادبیات دریفوس است. رویکرد این پژوهش، کیفی و روش آن توصیفی - تحلیلی است. مسئله اصلی پژوهش، بررسی دلالت های مدل کسب مهارت دریفوس در حرفه تدریس است. برای این منظور لازم بود تا در ابتدا، مؤلفه های رویکرد پدیدارشناختی دریفوس درباره کسب مهارت مورد بررسی قرار گیرند که نسبت میان دانش گزاره ای و مهارت، نقش پیروی از قواعد در مهارت ورزی، و جایگاه موقعیت و شهود، از مهم ترین آن ها به شمار می آیند. سپس با توجه به این مبانی، دلالت های مدل کسب مهارت دریفوسی در حرفه تدریس از معلم مبتدی تا رسیدن به عالی ترین مرتبه یعنی معلم متخصص استخراج گردید. یافته های این پژوهش نشان می دهد که برای تخصص در عمل تدریس، معلم باید نگرش خود را از موقعیت های انتزاعی ایده های نظری به سوی کنش ورزی فعال در فضای واقعی کلاس درس تغییر دهد. در نتیجه معلم متخصص با رشد در مراحل کسب مهارت، به جای اصول انتزاعی به شهود متکی بر تجربه های خویش در موقعیت های واقعی کلاس درس تکیه کرده و قادر به برنامه ریزی خواهد بود.
شناسایی علل پیش بینی کننده طلاق
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال چهارم آذر ۱۴۰۰ شماره ۴۲
239 - 230
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین آسیب های خانوادگی طلاق است، که به عنوان مسئله ای اجتماعی می تواند زمینه بروز بسیاری از مسائل و پیامدهای متفاوت و بعضأ زمینه ی بروز بسیاری از آسیب های اجتماعی دیگر در سطوح فردی و سطوح اجتماعی را پدید آورد. هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل پیش بینی کننده طلاق می باشد. با توجه به هدف، روش تحقیق مطالعه ای و از لحاظ ماهیت موضوع تحلیلی – توصیفی است. ابزار گرداوری داده مقالات و کتب می باشد. نتایج تحقیق نشان داد ازجمله علل طلاق دلزدگی زناشویی، تحمل پریشانی، احساس تنهایی، بی توجهی مردان به زنان، بی مسئولیتی، خشونت، مشکلات ارتباطی و جنسی، عدم حضور مؤثر در منزل، نداشتن برنامه مناسب اوقات فراغت، شرایط خانوادگی، دخالت های خانواده ها، پایگاه اقتصادی- اجتماعی فرد، شغل، درآمد، اعتیاد و شبکه های مجازی و ... می باشد. لذا به سازمان ها و مسئولین زیربط پیشنهاد می شود که جلسات و کارگاه های آموزشی مدون در زمینه ازدواج پایدار و افزایش مهارت های زناشویی برگزار و همچنین ترویج فرهنگ مراجعه خانواده به مراکز مشاوره خانواده در هنگام بروز اختلافات از طریق رسانه های ملی انجام گیرد تا بتوان این مسئله اجتماعی را کاهش دهند.
اثربخشی آموزش هوش موفق بر حل مسائل آموزشی دانش آموزان ابتدایی پایه ششم شرق تهران
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال چهارم بهمن ۱۴۰۰ شماره ۴۴
87 - 78
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، از نوع تحقیقات کاربردی و ازلحاظ شیوه گردآوری داده ها روش نیمه آزمایشی و با بهره گیری از روش طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. با توجه به موضوع مورد مطالعه جامعه را کودکان پایه ششم مدارس ابتدایی شرق تهران قرار دادیم که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 40 نفر را انتخاب کردیم. از این 40 نفر 20 نفر را گروه آزمایش و 20 نفر را گروه کنترل قرار دادیم. برنامه آموزشی که شامل بسته هوش موفق بابایی (1395) بود که دارای سه بحث کلی مهارت های تحلیلی، خلاق و مهارت های عملی بود. گروه کنترل نیز هیچ آموزشی دریافت نکردند و گروه آزمایش هر جلسه به مدت یک ساعت و نیم در هر هفته آموزش دیدند. بعد از آموزش و طی شدن جلسات تعریف شده، پرسشنامه حل مسئله آموزشی محقق ساخته به دانش آموزان داده شد. بعد از گردآوری داده های و تجزیه وتحلیل آن ها از طریق آزمون کوواریانس و نرم افزار spss نتایج گزارش شد. نتایج کوواریانس نشان داد آموزش هوش موفق موجب افزایش حل مسائل آموزشی توسط خود دانش آموزان می شود.
تبیین تربیت هنری از دیدگاه دیویی و بررسی انتقادی آن از منظر آراء اندیشمندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تحلیل و بررسی انتقادی تربیت هنری از دیدگاه جان دیویی انجام گرفته است. برای تحقق این هدف از روش پژوهش کاوشگری فلسفی انتقادی استفاده شده است. جامعه آماری در برگیرنده کلیه منابع اعم از کتاب ها، مقالات، مطالعات و پژوهش های مرتبط با موضوع بوده است. نمونه پژوهش به صورت هدفمند انتخاب شدند. داده های مورد نظر از طریق سیاهه یادداشت برداری گردآوری و اطلاعات به روش کلامی، تصویری و استنتاج منطقی تحلیل شد. در ادامه دیدگاه دیویی با توجه به آرای تربیتی آیزنر،گرین و علامه جعفری مورد بررسی انتقادی قرار گرفت. براساس یافته های پژوهش، تربیت هنری و زیباشناسانه از دیدگاه دیویی مبتنی بر تجارب زیباشناسانه، هدف تربیت هنری توانمندی در کسب تجارب زیباشناسانه، محتوا تجربه محور، روش تربیت حل مسئله و با توجه به روحیه کاوشگری و ارزشیابی به صورت فرآیندی می باشد. در نهایت براساس بررسی انتقادی انجام شده تربیت هنری دیویی از تأثر زیباشناسی قابل توجهی برخوردار است؛ اما از منظر محتوای زیبایی شناسی از شرایط مساعد برخوردار نیست.
بررسی جایگاه آموزش هنر بر مبنای جامعه در کتاب های درسی فرهنگ و هنر دوره اول متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال شانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۰
37 - 64
حوزههای تخصصی:
رویکرد آموزش هنر بر مبنای جامعه با توجه به اهمیت بحث تربیت هنری و به قصد برقراری ارتباط نزدیک تر بین جامعه، فرهنگ و آموزش، مطرح شده است. از این رو هدف مقاله، تبیین جایگاه آموزش هنر بر مبنای جامعه در برنامه درسی هنر دوره اول متوسطه است. این مقاله به روش تحلیل محتوای کیفی و کمی انجام گرفته است. جامعه و نمونه پژوهش با هم برابر بوده و شامل کتاب های درسی فرهنگ و هنر دوره اول متوسطه در سال تحصیلی 97-1396 بوده است. ابتدا مؤلفه های رویکرد آموزش هنر بر مبنای جامعه به روش تحلیل محتوای کیفی، از طریق کدگذاری و مقوله بندی کتاب های مورد مطالعه و رفت و برگشت با مبانی نظری پژوهش تدوین گردیده است که موجب استخراج چهار مؤلفه شده است. سپس کتاب های درسی فرهنگ و هنر دوره اول متوسطه ایران در سال تحصیلی 97 -1396 بر اساس آن مؤلفه ها به شیوه ی کمی تحلیل شده است. نتیجه تجزیه و تحلیل داده ها مبین آن است که از 1523 مورد واحد شمارش، در مجموع 369 مورد فراوانی در رابطه با این رویکرد می باشد که از این میان بیشترین تأکید بر مؤلفه «توجه به تفاوت های هنرهای قومی» (67/12 درصد) و پس از آن «معرفی هنر فرهنگ های بومی/ منطقه ای» (33/8 درصد) می باشد. دو مؤلفه دیگر، «دخالت دادن هنرهای بومی/ منطقه ای به عنوان تجربیات آموزشی» (95/2 درصد) و «استفاده از ظرفیت های انواع رسانه های آموزشی هنر مبتنی بر محیط» (26/0 درصد)، جایگاه درخور توجهی در این کتاب ها نداشتند.
شناسایی و رتبه بندی ابعاد توسعه نظام آموزش عالی ایران با رویکرد آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف کلی تحقیق حاضر، شناسایی و رتبه بندی ابعاد توسعه نظام آموزش عالی ایران با رویکرد آینده پژوهی بود. این تحقیق از نظر هدف، کاربردی است که با رویکرد آمیخته (کیفی و کمی) با طرح اکتشافی انجام شد. جامعه آماری تحقیق را در بخش کیفی، اعضای هیات علمی و خبرگان پنل آینده پژوهی و در بخش کمی، اعضای هیات علمی و کارکنان دانشگاه های آزاد اسلامی استان مازندران، گلستان و گیلان به ترتیب به تعداد 20 نفر و 5878 نفر تشکیل دادند. در بخش کیفی از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 15 نفر و در بخش کمی با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و براساس فرمول کوکران تعداد 361 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسش نامه محقق ساخته 102 سوالی استفاده شد. روایی صوری و محتوایی ابزار به تایید متخصصان رسید و پایایی ترکیبی و ضریب آلفای کرونباخ مورد تایید بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی و فریدمن استفاده شد. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری در میانگین رتبه ای ابعاد توسعه نظام آموزش عالی با رویکرد آینده پژوهی وجود دارد. بعد راهبردی و بعد ساختاری به ترتیب با میانگین رتبه ای 75/1 و 34/1 در رتبه اول و دوم قرار گرفتند. در بعدساختاری، مؤلفه های ساختارسازمانی چابک و زیرساخت های دانشگاه به ترتیب با میانگین رتبه ای 69/2 و 27/2 در رتبه اول و آخر قرار گرفتند. در بعدراهبردی، مؤلفه های استراتژی دانشگاه و بین المللی سازی به ترتیب با میانگین رتبه ای 37/3 و 77/2 در رتبه اول و آخر قرار گرفتند. نظام آموزش عالی باید به وسیله راهبردهای پیشنهادی با محیط های علمی و فرهنگی به طور مستمر سازگار شده و با جامعه در حال تغییر، دائما در تعادل پویا باشد. سیاستگذاران آموزش عالی، باید الزامات و شرایط محیطی، علمی و با بین المللی سازی و تجاری سازی دانش زمینه ای مناسب و سازنده برای تحقق و فعالیت راهبردهای متناسب دانشگاه با محیط را فراهم کنند
تحلیل محتوای کتاب فارسی هفتم از حیث توجه به مسئولیت پذیری و خودباوری
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تحلیل محتوای کتاب فارسی پایه هفتم از منظر توجه به دو مقوله مسئولیت پذیری و خودباوری است. جامعه آماری این پژوهش کل کتاب فارسی پایه هفتم است و کل جامعه به عنوان نمونه آماری در نظر گرفته شده است. تحلیل محتوای پژوهش حاضر، به صورت کمی و کیفی با روش کدگذاری قیاسی و طبقه بندی داده ها انجام گرفته و واحد تحلیل آن سطر بوده است. برای رسیدن به پایایی، بخش هایی از کتاب توسط دو کدگذار، کدگذاری گردید و روایی آن هم با درگیری طولانی مدت پژوهشگر با پژوهش صورت پذیرفت. در این پژوهش مشخص شد که کم تر از نیمی از کتاب به مسئولیت پذیری و خودباوری توجه کرده است که البته از بین این دو مقوله مسئولیت پذیری مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. از بین ریزمؤلفه های مسئولیت پذیری، به وظیفه شناسی بیش ترین و به بهانه نیاوردن کم ترین توجه صورت گرفته است و در بین ریزمؤلفه های خودباوری، به مثبت اندیشی بیش ترین و به حس رضایت از خود، کم ترین میزان توجه شده است.
سیمای دو همسایه در آیینه تاریخ: مروری انتقادی بر جایگاه و روایت تاریخ عثمانی در آموزش رسمی تاریخ در ایران
حوزههای تخصصی:
پیشینه اشتراکات و پیوندهای فرهنگی ایران و آسیای صغیر به روزگار کهن می رسد. رفت و آمد پیوسته مردمان دو سرزمین و دادوستد اندیشه و فرهنگ بر بستر تجارت روندی طبیعی در روزگاری بود که هنوز مرزهای مدرن و موانع جدید شکل نگرفته بود. این تعاملات فکری و فرهنگی در دوره صفوی و تحت تأثیر برآمدن این دولت شیعی در برابر دولت سنی عثمانی تا اندازه ای به محاق رفت. اما حضور و فعالیت ایرانیان در آسیای صغیر متوقف نشد و مهاجرت و پناهندگی طیفی از هنرمندان و اهل ادب ایرانی به عثمانی و گرایش سلاطین عثمانی به فرهنگ ایرانی و زبان فارسی پیوندهای دیرینه را در میانه ی منازعات سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک حفظ کرد. ایران و عثمانی در اوج اختلافات مذهبی و کمابیش همزمان با منازعاتی مشابه در اروپا، چند سال زودتر از اروپاییان به مصالحه و دیپلماسی روی آوردند و معاهده ذهاب(1049/1639) راه را برای تداوم مناسبات دو دولت بر بستر گفتگو و دیپلماسی هموار کرد. این معاهده بنیانی فراهم آورد تا پس از سقوط صفویه و بالا گرفتن اختلافات، بار دیگر نادرشاه به زبانی دیگر آن را در مذاکرات نجف احیا کند و در دوره قاجاریه نیز دو دولت در برابر تهدیدی که از جانب استعمار غربی و روس متوجه شان بود به هم نزدیک شوند. در دوره قاجاریه و به تناسب روند شتابناک نوسازی غرب گرا در عثمانی، نمایندگانی از هیئت حاکمه چون امیرکبیر و سپهسالار و هم طیفی از روشنفکران منتقد ایرانی که استانبول را پناهی برای انتشار اندیشه های اصلاح خواهانه خود یافتند، در جهت أخذ یک الگوی اصلاح و نوسازی متناسب و پیشنهاد آن به دولت ایران گام برداشتند. پژوهش حاضر بر محور این پرسش نگارش یافته است که جایگاه عثمانی شناسی و ترکیه شناسی در متون درسی تاریخ چگونه است؟ بررسی متون درسی تاریخ در سطح مدارس و دانشگاه حاکی از آن است که این موضوع در کتب تاریخ مدارس، عمدتاً به برخی مسائل سیاسی و رویارویی های نظامی بر محور دوره صفویه و یا قاجاریه فروکاسته شده است. وانگهی، تعریف این «شناخت» در رشته دانشگاهی تاریخ هم وضعیت مطلوبی را نشان نمی دهد. کمیت و کیفیت ارائه این شناخت در رشته تاریخ حکایت از آن دارد که شناخت از تاریخ عثمانی و ترکیه جدید هنوز بر محوری سنتی و بر مدار نگرشی ارائه شده است که رویکرد علمی و روشمند بر آن حاکم نیست. در حالی که مناسبات دو دولت افزون بر بعد سیاسی و نظامی، دارای بعد پررنگ فرهنگی و فکری است، اما در آموزش تاریخ عملاً این بعد نادیده گرفته شده است. این در حالی است که مطالعه تجربه تاریخی دو کشور ایران و ترکیه و مشخصاً تجربه گذار آنان به تجدد، می تواند الگوی مناسبی برای فهم بهتر سرشت تحولات معاصر این دو بستر و مقوله تجدد در جهان اسلام پیش رو نهد. فروکاستن مناسبات ایران و عثمانی به مسائل سیاسی و نظامی و تقلیل تجربه تجدد در دو کشور به افراد- همچون رضاشاه و آتاترک- حکایت از عدم شناخت چیستی تحولات عثمانی و ترکیه جدید دارد که همچنان در ایران گرفتار خوانشی سطحی است
شناسایی مولفه های مهارت های زندگی سازمان بهداشت جهانی در برنامه درسی مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی: یک مطالعه کیفی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی شاخصه های مهارت های زندگی مطابق سازمان بهداشت جهانی در برنامه درسی مطالعات اجتماعی انجام شد. رویکرد پژوهش کیفی و از نوع مطالعه اسنادی بود. جامعه پژوهش شامل کتب مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی در سال تحصیلی 99-98 بود که تمامی کتاب های پایه های سوم تا ششم مورد مطالعه قرار گرفت. برای جمع آوری داده ها از روش تحلیل محتوا به شیوه کدگذاری استفاده شد. جهت اطمینان و اعتبار بخشی به دقت و صحت داده ها از روش خود بازبینی محقق و تکنیک کسب اطلاعات دقیق موازی استفاده شد. مراحل تجزیه و تحلیل داده ها عبارتند از: 1) تعیین واحدهای معنایی 2) کدگذاری واحدهای معنایی 3) طبقه بندی کدها 4) تعیین درون مایه ها مورد بررسی قرار گرفت یافته های این تحقیق، 6 درون مایه تعاملات بین فردی، ساختارسازی تعامل، دوست مداری، نگرش آفرینی، تصمیم گرایی و هشیار سازی و 23 کد طبقه بندی شده و 141 کد اولیه را در بر می گیرد. بنابراین می توان گفت که مهارت های زندگی در دوره ابتدایی دربرگیرنده ابعاد و ویژگی هایی است که اهمیت آنها توسط سازمان های جهانی مشخص شده است.
ارزیابی فضاهای سبز در مدارس ابتدایی با رویکرد احساس گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره نهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
165 - 135
حوزههای تخصصی:
فضاهای سبز در مدارس ابتدایی به عنوان بخشی از ساز و کار بهبود یادگیری دانش آموزان، زمینه ای ارزشمند برای طراحان و برنامه ریزان فراهم می آورد تا با مهیا سازی این فضاها، در تحقق این هدف نقش آفرین باشند. پژوهش حاضر تلاش می نماید، فضاهای داخلی و بیرونی مدارس سبز ابتدایی را از نظر رویکرد احساسی گرایی به صورت تجربی بیازماید. از نظر هدف، این پژوهش کاربردی و از نظر ماهیت داده، از نوع کیفی-کمّی است. جامعه آماری پژوهش را مدیران، کارشناسان، متخصصین آموزش و پرورش و معلّمان تشکیل می دهند. از میان این افراد تعداد 180 نفر از متخصصین انتخاب شدند و بین آن ها پرسشنامه مقایسه ای زوجی، توسط محقق، طراحی و توزیع گردید. با استفاده از نظرات متخصصین، شش شاخص برای مطالعه فضای سبز مدارس ابتدایی یافت شد. این شاخص ها عبارتند از : فضای سبز ورودی، فضای بسته آموزشی، فضای پرورشی، فضاهای باز، فضاهای استراحت و نشستن، فضای آموزشی در طبیعت. برای رتبه بندی و تجزیه و تحلیل آماری از روش رتبه بندی AHP فازی استفاده گردید. با توجه به نتایج بدست آمده از رتبه بندی، الویّت سبز بودن فضاها با در نظر گرفتن سه بعد: غریزی، رفتاری و انعکاسی می توان این گونه بیان نمود که شاخص های کتابخانه رتبه اول، سالن های ورزشی رتبه دوم و نهایتاً کلاس های درس رتبه سوم را به خود اختصاص دادند.
اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودگردان بر فرسودگی تحصیلی دانش آموزان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۷ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴۸
۱۳۶-۱۱۹
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودگردان بر فرسودگی تحصیلی دانش آموزان پسر انجام شده است. پژوهش حاضر از نوع پژوهشهای نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهر ماکو در سال تحصیلی 97-1396 به تعداد 446 نفر بود. نمونه آماری پژوهش شامل 40 نفر از دانش آموزانی بود که با روش نمونه گیری هدفمند و با توجه به ملاکهای ورود و خروج انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. در این مطالعه، شرکت کنندگان هر دو گروه در مراحل پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه فرسودگی تحصیلی (ABS) را تکمیل کردند، سپس شرکت کنندگان گروه آزمایش تحت آموزشهای مربوط به یادگیری خودگردان، طی 15 جلسه 50 دقیقه ای قرار گرفتند، اما در این مدت آزمودنیهای گروه کنترل تنها آموزشهای رسمی مدرسه را دریافت می کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در برنامه SPSS انجام گرفته است. تحلیل داده ها نشان داده که آموزش راهبردهای یادگیری خودگردان منجر به تفاوتی معنا دار میان گروهها در نمره کل فرسودگی تحصیلی و همچنین در مؤلفه های خستگی تحصیلی، بدبینی تحصیلی و ناکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان شده است (0/05>p). بنابراین می توان گفت که آموزش راهبردهای یادگیری خودگردان تأثیری معنادار بر فرسودگی تحصیلی و ابعاد آن شامل خستگی، بدبینی و ناکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان پسر دارد و منجر به کاهش فرسودگی تحصیلی می شود.
بررسی میزان اثربخشی برنامه آموزش کارکردهای اجرایی بر ضرب آهنگ شناختی کند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: ضرب آهنگ شناختی کند، برای توصیف نوع خاصی از اختلال توجه، تمرکز حواس و کُندی در پردازش اطلاعات به کار می رود. پژوهش حاضر با هدف تدوین برنامه کارکردهای اجرایی و بررسی تأثیر آن بر عملکرد دانش آموزان دارای این اختلال انجام شده است. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با پیش آزمون پس آزمون همراه با گروه کنترل است. بسته آموزشی طراحی شده شامل 14 جلسه بود که در آن 4 مهارت (حافظه کاری، بازداری، انعطاف پذیری و آموزش توجه) آموزش داده می شد، جامعه آماری پژوهش حاضر دانش آموزان 8 تا 10 ساله تبریزی بودند که از بین آنها 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15) و کنترل (15) قرار گرفتند و پرسشنامه ضرب آهنگ شناختی کند (SCT) به وسیله والدین هر دو گروه تکمیل شد. پس از اجرای پیش آزمون، گروه آزمایش به مدت چهارده جلسه آموزش شدند و دوباره پس آزمون اجرا شد و داده های به دست آمده از پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از روش تحلیل کواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: اطلاعات به دست آمده نشان دهنده تفاوت معناداری بین دو گروه کنترل و آزمون در نمرات متغیر پس آزمون ضرب آهنگ شناختی کند (SCT) بعد از تعدیل تأثیر نمره پیش آزمون می باشد (P<01). نتیجه گیری: بر اساس این پژوهش می توان مطرح کرد که با ارتقای کارکردهای اجرایی می توان نشانه های اختلال ضرب آهنگ شناختی کند را کاهش داد.