فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶٬۳۸۱ تا ۶٬۴۰۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
ایده دانش پداگوژی محتوا، در سه بعد «دانش جمعی پداگوژی محتوا»، «دانش شخصی پداگوژی محتوا» و «دانش در عمل پداگوژی محتوا»، دریچه ای به قلمرو دانش حرفه ای آموزشگران است. هدف از این پژوهش شناسایی و بررسی مؤلفه های دانش شخصی پداگوژی محتوا است که نقش مهمی در فهم و جهت گیری آموزشی آموزشگران در موقعیت های واقعی کلاس درس فراهم می کند. در این پژوهش برای شناسایی و بررسی مؤلفه های دانش شخصی پداگوژی محتوا، از رویکرد کیفی استفاده و به شیوه هدفمند یازده نفر از آموزشگران انتخاب شدند. جمع آوری و تحلیل داده ها از طریق مصاحبه و مشاهده کلاس، به طور هم زمان، صورت گرفت. یافته های پژوهش نشان داد عناصر و مؤلفه های سازنده دانش شخصی پداگوژی محتوای آموزشگران شامل پنج مؤلفه اصلی: «هدف از پداگوژی محتوا»، «قلمرو محتوا»، «محتوا و پداگوژی»، «محتوا و برنامه درسی» و «محتوا و ارزشیابی» است. بر اساس تفسیر آموزشگران از مؤلفه های شناسایی شده، آموزشگران در دو گروه دیسیپلین محور و زمینه محور دسته بندی شدند.
تأثیر روش تدریس و یادگیری تعاملی بر پیشرفت مهارتهای درک مطلب (متون ادبی و اطلاعاتی) دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی منطقه 18آموزش وپرورش شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۷ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۴۷
۱۸۲-۱۶۳
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تأثیر روش تدریس و یادگیری تعاملی بر پیشرفت مهارتهای درک مطلب (متون ادبی و اطلاعاتی ) دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی منطقه 18 آموزش وپرورش شهر تهران بوده است. شیوه تحقیق از نوع شبه آزمایشی به روش طرح چهارگروهی سولومون است. برای این منظور با توجه به حجم جامعه (2887 نفر دانش آموز پسر پایه چهارم ابتدایی منطقه 18 آموزش و پرورش شهر تهران) با به کارگیری روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای دانش آموزان چهار کلاس(2 گروه آزمایش و 2 گروه کنترل) در مجموع صد نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه در این پژوهش، از آزمون سوادخواندن استفاده شده است. سؤالات این آزمون براساس یک متن ادبی و یک متن اطلاعاتی است و از آزمون پرلز 2011 انتخاب شده اند و در دو مرحله اجرای آزمون(پیش آزمون و پس آزمون) مورد استفاده قرارگرفته اند. برای آزمون فرضیات پژوهش برپایه اطلاعات گردآوری شده از آزمون t برای مقایسه میانگینها، آزمون لوین برای بررسی همگنی واریانس نمرات و تحلیل کوواریانس برای آزمون فرضیه ها استفاده شده است. نتایج تجزیه و تحلیل نشان داده که آموزش خواندن به روش مشارکتی بر همه سطوح درک مطلب(تمرکز و بازیابی صریح اطلاعات، استنباط مستقیم، تفسیر و تلفیق ایده ها و اطلاعات، بررسی و ارزیابی محتوا) دانش آموزان تأثیر معنادار داشته است.
تأثیر آموزش های پژوهش محور بر خودراهبری دانش آموزان دختر پایه نهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش پژوهش محور بر خودراهبری دانش آموزان دختر پایه نهم شهرستان تنکابن انجام شد. پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این مطالعه دانش آموزان دختر پایه نهم شهرستان تنکابن بود. حجم نمونه شامل 40 دانش آموز بود که به شیوه تصادفی خوشه ای چندمرحله ای، انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه خودراهبری در یادگیری فیشر و همکاران (2001) بود. دانش آموزانی که یک نمره انحراف استاندارد پایین تر از میانگین داشتند به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. برنامه آموزش پژوهش محور با گروه آزمایش، به مدت هفت جلسه و هر جلسه یک ساعت کار شد اما در گروه کنترل هیچ گونه آموزشی صورت نگرفت. در پایان از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد آموزش پژوهش محور بر رغبت به یادگیری، خودکنترلی و خودمدیریتی دانش آموزان دختر پایه نهم شهرستان تنکابن مؤثر است (05/0>P). درنتیجه، به منظور افزایش خودراهبری دانش آموزان پیشنهاد می شود از روش آموزش پژوهش محور و سایر شیوه های فعال استفاده شود.
تبیین رابطه بین دو مفهوم هوش و فرهنگ و اثرات آن بر شناخت و یادگیری
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر در صدد بررسی دو مفهوم هوش و فرهنگ و تعاملات بین آن دو بوده است. در این راستا، تعریف دو مفهوم هوش و فرهنگ به عنوان دو سازه اساسی در این مطالعه، با روش تحلیلی – توصیفی و با استفاده از مقالات و کتاب های مرتبط با موضوع و جستجو در پایگاه فارسی اطلاعات جهاد دانشگاهی و کتب روانشناسی تربیتی فارسی(از سال 1389 تا 1398 هجری شمسی) و جستجو در پایگاه داده گوگل اسکولار و ساینس دایرکت (از سال 1995 تا 2020 میلادی)و ایجاد یک فهرست اولیه از مقاله ها و کتب مرتبط آغاز شد و مقالات فارسی و انگلیسی و کتاب ها مطالعه و در صورت ارتباط وثیق با موضوع در فهرست اصلی منابع و مقالات مورد استفاده قرار گرفتند.در منابع انگلیسی زبان، مقالات و آثار اشترنبرگ به جهت برخورداری از دسته بندی نظریه های هوش به دو دسته صریح و ضمنی و توجه به ابعاد مختلف ارتباط هوش و فرهنگ جزو منابع اصلی تحلیل بررسی و در این مقاله مورد استناد قرار گرفته اند. نظریات ضمنی که حاوی پنداشت افراد فرهنگ های گوناگون از هوش است، به استناد یافته های پژوهشی مورد تحلیل قرار گرفته است. افزون بر این، نظریه نسبیت و جبر زبانی ورف در رابطه با روشن نمودن برخی ابعاد زبان به عنوان ابزار تاثیرگذار فرهنگ بر هوش و شناخت افراد، تشریح شده و در بین این مباحث از گزاره های مرتبط موجود در کتب فارسی روان شناسی تربیتی و یافته های موجود در مقالات فارسی و انگلیسی استفاده شده است.
مقایسه اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و یادگیری اجتماعی- هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر مؤلفه های شایستگی اجتماعی- هیجانی و عملکرد تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی روش های کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و یادگیری اجتماعی- هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر مؤلفه های شایستگی اجتماعی- هیجانی و عملکرد تحصیلی کودکان بود. روش این مطالعه به شیوه نیمه آزمایشی و با طرحپیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل نابرابر بود جامعه پژوهش شامل دانش آموزان پسر دوره دوم ابتدایی شهر همدان در سال 98-1397 بود که 54 نفر از آنها، با شیوه خوشه ای انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (18 نفره) و یک گروه کنترل (18 نفره) قرار گرفتند. ابتدا افراد گروه های آزمایش و کنترل مقیاس شایستگی های اجتماعی- هیجانی ژو و ای (2012) و آزمون محقق ساخته عملکرد تحصیلی را در مرحله پیش آزمون تکمیل کردند. سپس افراد یک گروه آزمایش در 10 جلسه تحت آموزش روش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و گروه آزمایشی دیگر در 18 هفته (90 فایل صوتی) تحت آموزش روش یادگیری اجتماعی- هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند و در گروه کنترل هیچ مداخله ای صورت نگرفت. بعد از اتمام آموزش همه گروه ها دوباره ابزار را در مرحله پس آزمون تکمیل کردند. نتایج به دست آمده از آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که اثربخشی دو روش ذهن آگاهی بر افزایش مؤلفه های شایستگی اجتماعی- هیجانی و عملکرد تحصیلی معناداری بود (01/0p>). اما تفاوت معناداری در اثربخشی دو روش مشاهده نشد (05/0p>). بر اساس این یافته ها می توان نتیجه گرفت که ذهن آگاهی می تواند به عنوان یک روش تأثیرگذار بر ارتقاء شایستگی های اجتماعی- هیجانی و عملکرد تحصیلی در مدارس ابتدایی مورد استفاده قرار بگیرد.
ارزشیابی برنامه درسی علوم تجربی پایه های چهارم، پنجم و ششم ابتدایی مبتنی بر اسناد بالادستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۴
13 - 58
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزشیابی وضعیت موجود برنامه درسی علوم تجربی پایه های چهارم ، پنجم و ششم ابتدایی بر اساس اسناد بالادستی صورت پذیرفته است. روش تحقیق، ترکیبی و اکتشافی متوالی است. نمونه کیفی پژوهش در بخش اسناد شامل کلیه اسناد بالادستیِ آموزش و پرورش درباره درس علوم تجربی ابتدایی بود و در بخش افراد شامل کلیه متخصصان حوزه محتوا و آموزش علوم تجربی و کارشناسان خبره مطلع از اسناد بالادستی؛ نمونه کمی نیز شامل کلیه اعضای گروه های آموزشی معلمان علوم تجربی دوره ابتدایی در سطح مناطق شهر تهران بود. در بخش تحلیل اسناد، ملاک ها و مؤلفه هایی که برنامه و کتاب های درسی علوم تجربی ابتدایی بر اساس آن ها طراحی و تدوین شده است شناسایی و دسته بندی گردید و پنج مقوله توجه به الگوی هدف گذاری مبتنی بر شایستگی های پایه، توجه به سوادعلمی فناورانه، توجه به رویکرد زمینه محور، توجه به اصل نقش فعال یادگیرنده، توجه به اصل اعتبار و نقش مرجعیت معلم در برنامه درسی علوم تجربی به صورت هدف مند انتخاب شد و به منظور شناسایی زیر مقوله های مربوط به هریک از مقوله های به دست آمده از اسناد بالادستی، با گروه ها و کارشناسان عضو شورای برنامه ریزی درسی مربوط، متخصصان حوزه محتوایی در آموزش علوم تجربی دوره دوم، متخصصان و دست اندرکاران مرتبط با طراحی و تدوین سند برنامه درسی ملی مصاحبه های نیمه ساختاریافته به عمل آمد و فرم های تحلیل محتوا و پرسش نامه تدوین گردید. جهت تعیین روایی از روش های تعیین قابلیت اعتبار، قابلیت انتقال و قابلیت تأیید، و پایایی فرم های تحلیل محتوا به روش ویلیام اسکات[1] مورد بررسی قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان داد که کم ترین توجه برنامه درسی علوم تجربی به سواد فناورانه و بیش ترین توجه به اصل شایستگی های پایه می باشد و محتوای این برنامه درسی در برخی از زیرمقوله ها از جمله، توجه به تفکرانتقادی، کارآفرینی، نقش تولید دانش، خودارزشیابی و نقادی و تفکر منطقی نیاز به بازنگری و توجه بیش تری دارند
تحول گرایی در مدیریت مدارس بر اساس الگوی جامع همکاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
27 - 1
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل جامع همکاری آموزش و پرورش و شهرداری ها برای تحقق اهداف سند تحول بنیادین آموزش و پرورش طراحی و اجرا شد. روش پژوهش از نظر هدف، به صورت کاربردی و با توجه به نوع داده، به صورت ترکیبی از نوع اکتشافی بود. میدان پژوهش شامل صاحب نظران مطلع و مسلط به موضوع پژوهش بود که با روش نمونه گیری هدفمند و اصل اشباع نظری 25 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. این افراد شامل مدیران، معاونان، کارشناسان و معلمان آگاه به موضوع پژوهش بودند. در بخش کمی جامعه آماری شامل کلیّه مدیران کل، معاونان و کارشناسان ارشد ادارات کل آموزش وپرورش استان های غربی کشور در سال 1398 بودند که تعداد آنان بر اساس برآوردهای انجام شده حدود 6000 نفر بود؛ با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و جدول کرجسی- مورگان به تعداد 361 نفر انتخاب شد. تجزیه وتحلیل داده ها در مرحله کیفی با استفاده از تحلیل محتوا و فرایند کدگذاری باز و محوری صورت گرفت و در مرحله کمی از آمار استنباطی (معادلات ساختاری و تحلیل عاملی اکتشافی) و با استفاده از نرم افزارهای SPSS و LISREL استفاده شد. یافته ها نشان داد عوامل مؤثر بر همکاری آموزش وپرورش به منظور تحقق اهداف سند تحول آموزش وپرورش عبارت اند از: فرهنگ سازمانی، ایمنی، آینده نگری، نگرش سیستمی و توسعه سیاسی. نتایج همچنین نشان داد که عوامل مؤثر بر همکاری آموزش وپرورش (فرهنگ، ایمنی، آینده نگری، نگرش و توسعه) بر متغیر همکاری آموزش وپرورش تأثیری به میزان 66/0 دارد.
ارائه مدل ارزشیابی مدرسین نظام آموزش الکترونیکی با استفاده از سیستم استنتاج عصبی فازی تطبیقی (ANFIS)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : با توجه به تحول قابل ملاحظه نظام های یادگیری در سال های اخیر و شرایط حاکم بر زندگی بشر به واسطه همه گیری ویروس کوید 19، اهمیت آموزش مجازی در سیستم مدیریت یادگیری غیر قابل انکار است. این مساله نقش مدرسان در سیستم های آموزشی را برجسته تر از هر زمان دیگری کرده است. بر این اساس، هدف تحقیق حاضر، ارائه یک سیستم استنتاج عصبی فازی تطبیقی (ANFIS) هوشمند برای ارزیابی عملکرد مدرسان سیستم های آموزش الکترونیک به ویژه در موسسات دانشگاهی است.
روش شناسی پژوهش: این پژوهش از نظر روش، توصیفی و از نظر هدف کاربردی است. در این پژوهش از یک رویکرد کمی برای طراحی مدل ارزیابی عملکرد مدرسان در نظام آموزش الکترونیک استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق شامل خبرگان حوزه مدیریت فناوری اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی استان یزد بوده اند بر اساس مشخصات تعریف شده، شامل 29 نفر است. با توجه به محدود بودن تعداد عناصر مورد بررسی، جهت انتخاب عناصر نمونه، برای همه عناصر جامعه آماری پرسشنامه ارسال شد که 17 نفر به سئوالات طرح شده پاسخ دادند. در این پژوهش برای تحلیل عملکرد مدرسان در موسسات آموزشی از یک سیستم استنتاج فازی عصبی تطبیقی (ANFIS) استفاده شده است.
یافته ها: سیستم استنتاج فازی عصبی تطبیقی (ANFIS) ارایه شده، بر مبنای ۴ عامل اصلی (فرایند یادگیری تدریس، شیوه تدریس، گرایش پژوهشی و قابلیت های فردی) و ۱۶ عامل فرعی در فرایند ارزیابی مدرسان استفاده می کند. این سیستم ANFIS، عملکرد مدرسین را در چهار دسته از پیش تعریف شده، یعنی: مدرس نیازمند آموزش، مدرس با مهارت های خوب، مدرس بسیار خوب و مدرس عالی طبقه بندی می کند.
نتیجه گیری: سیستم طراحی شده ابزار مفیدی در ارزیابی مدرسان و ارائه بازخورد مناسب از نقاط قوت و ضعف آن ها جهت بهبود عملکرد است.
مقایسه تأثیر آموزش با استفاده از الگوی بایبی و روش آموزش ترکیبی بر پیشرفت تحصیلی و مسئولیت پذیری اجتماعی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
آموزش و پرورش متعالی دوره اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
101 - 112
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه تأثیر روش تدریس پنج مرحله ای بایبی و روش تدریس ترکیبی بر پیشرفت تحصیلی و مسئولیت پذیری اجتماعی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان بود. روش پژوهش شبه آزمایشی بود و از طرح پیش آزمون – پس آزمون دو گروهی استفاده شد. یک گروه با روش ترکیبی و گروه دیگر با روش بایبی به مدت هشت جلسه نود دقیقه ای در هشت هفته متوالی آموزش دیدند. جامعه آماری تمام دانشجویان دانشگاه فرهنگیان فارس بودند که تعداد سی و چهار نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به طورتصادفی در دو گروه (هر گروه هفده نفر) قرار گرفتند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه ی مسئولیت پذیری اجتماعی قلاوندی و همکاران و آزمون پیشرفت تحصیلی محقق ساخته استفاده شد. روایی پرسشنامه ی مسئولیت پذیری اجتماعی با استفاده از روایی محتوایی و پایایی آن با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ (859/0) برآورد و مورد تأیید قرار گرفت. روایی آزمون پیشرفت تحصیلی با روایی محتوایی تأیید شد و برای اندازه گیری میزان همسانی درونی آن از روش کودرریچاردسون استفاده شد که مقدار 78/0 به دست آمد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. یافته ها نشان داد میانگین نمرات پیشرفت تحصیلی و مسئولیت پذیری اجتماعی دانشجویانی که با روش بایبی (5E) آموزش دیده بودند به طور معنی داری بیشتر از میانگین نمرات دانشجویانی بود که با روش ترکیبی آموزش دیدند. استفاده از روش بایبی در مقایسه با روش ترکیبی باعث افزایش مسئولیت پذیری و پیشرفت تحصیلی دانشجویان می شود.
تبیین و نقد و آسیب شناسی پیش فرض های انسان شناختی رفتارگرایانه در تعلیم و تربیت با تأکید بر پژوهش های تربیتی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۸
1 - 14
حوزههای تخصصی:
مداقه درباره درستی فهم رفتار انسان در گرو بررسی پیش فرض هایی است که محقق تربیتی قبل از پژوهش آنها را لحاظ کرده است. محقق قالب های منطقی مفاهیم خود را بر حسب زمینه فکری، فلسفی و فرهنگی خود پر می کند در رویکردهای رفتارگرایی، رفتار بر حسب علل یا شرایطی که در ورای خود فرد قرار دارد، تبیین می شود؛ بنابراین، انسان به منزله معلول نیروهای محیطی نگریسته می شود و تبیین رفتار شکل مکانیستی دارد؛ اما در رویکرد هایی که بر عاملیت آدمی تکیه می کنند، رفتار تبیینی غایت گرایانه خواهد داشت. بنابراین در رویکردهای مبتنی بر عاملیت، به جای اینکه انسان یکسره تحت تأثیر محیط پیرامونی خود باشد، تحت تأثیر عمل خویش است. از این رو پژوهشگر تربیتی نیز در تفسیر و تغییر رفتار به جای تکیه افراطی بر محیط و جبرهای درونی، به مبانی عمل در فرد می پردازد. واژه های کلیدی: پیش فرض ها، رفتارگرایی، آسیب شناسی، پژوهش تربیتی.
تبیین چارچوب مفهومی ابعاد و مؤلفه های برنامه درسی کنجکاوانه و بررسی میزان انطباق محتوای برنامه درسی دوره ابتدایی ایران با آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال بیستم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۷۹
31 - 54
حوزههای تخصصی:
پ ژوه ش ح اض ر با هدف تبیین چارچوب مفهومی ابعاد و مؤلفه های برنامه درسی کنجکاوانه و بررسی میزان انطباق محتوای برنامه درسی دوره ابتدایی ایران با آن انجام شده است. روش پژوهش توصیفی است و در خلال آن، از تحلیل اسنادی و تحلیل محتوا استفاده شده است. رویکرد پژوهش نظری و کاربردی است و جامعه پژوهش شامل دو بخش متون نظری برنامه درسی کنجکاوانه و نیز محتوای 36 جلد کتاب درسی دوره ابتدایی ایران در سال تحصیلی ۱۳۹۸–۱۳۹۹ بود که بالغ بر 3924 صفحه است. با توجه به ماهیت موضوع، از نمونه گیری صرف نظر و کل جامعه پژوهش بررسی شد. ابزارهای پژوهش، فرم فیش برداری و سیاهه تحلیل محتوایِ محقق ساخته بود. داده ها با استفاده از فرایند تحلیلی آنتروپی شانون تحلیل شد. ع م ده ت ری ن نتایج نشان داد که: 1. ابعاد برنامه درسی کنجکاوانه را می توان در نُه بُعدِ ذهنیت باز، اکتشاف، اشتیاق یادگیری، خودجهت دهی، خلاقیت، نوآوری، پرسشگری، یادگیری مشارکتی و خودانگیختگی خلاصه کرد؛ 2. محتوای کتب درسی دوره ابتدایی، با ابعاد و مؤلفه های برنامه درسی کنجکاوانه منطبق نیست؛ به طوری که از بین ابعاد نُه گانه برنامه درسی کنجکاوانه، بعد از خودانگیختگی بیشترین و بعد از ذهنیت باز کمترین ضریب اهمیت را دارد؛ 3. در محتوای کتب درسی دوره ابتدایی، از بین خرده مؤلفه های ابعاد نُه گانه برنامه درسی کنجکاوانه، بیشترین ضریب اهمیت به خرده مؤلفه مشارکت معلمان و دانش آموز و کمترین ضریب اهمیت به خرده مؤلفه تدارک فعالیت های گروهی اختصاص دارد. بر اساس نتایج به دست آمده از تحقیق، پیشنهاد می شود در ویراست های آتی کتب دوره ابتدایی، به مؤلفه های کمتر توجه شده عنایت بیشتری شود.
شناسایی ویژگی های معلم اثربخش در آموزش مجازی دوران کرونا- رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال بیستم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۰
105-131
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی ویژگی های معلم اثربخش در آموزش مجازی دوران کرونا بوده است. طرح این پژوهش سنتز پژوهی کیفی، از نوع فراترکیب تبدیلی است و با استفاده از روش شش مرحله ای ساندلوسکی و باروسو انجام شده است. در طی مراحل، ضمن انتخاب تیم فراترکیب، سوال پژوهش و معیارهای شمول مقالات مشخص شدند و طی جستجوی نظام مند منابع در پایگاه های اطلاعاتی لاتین، با توجه به معیار خروج 45 مقاله اصیل انتخاب شدند. سپس ضمن استخراج مضامین پایه، تعداد 54 مضمون پایه تثبیت شد که در 8 مضمون سازمان دهنده سطح اول و سپس 3 دسته مضامین سازماندهنده سطح دوم شامل حضور شناختی(توسعه مفاهیم خود در دانش آموز، درگیری شناختی دانش آموزان، پشتیبانی فعالیت های دانش آموز)، حضور اجتماعی(توانایی ایجاد فعالیت های گروهی، توانایی مدیریت فعالیت های گروهی حین تدریس) و حضور تدریس(مهارت در ساماندهی دانش تدریس خود، شناخت مفاهیم نظری تدریس در محیط های الکترونیکی، طراحی و اجرای تدریس الکترونیکی) تبدیل شدند. در نهایت تمامی مضامین مذکور در قالب مضمون فراگیر ویژگی های معلم اثربخش در آموزش مجازی، ارائه شدند. همچنین با استفاده از تکنیک های اعتبارپذیری و انتقال پذیری، اعتبار یابی یافته ها انجام شد. ماهیت نقش تسهیلگری معلم در آموزش های مجازی دوران کرونا و توجه متولیان امر آموزش به تغیرات امر تعلیم و تربیت و گرایش آن به سمت آموزش الکترونیکی، آنان را به بازنگری روال های آموزشی معطوف و ترغیب می کند.
مداخلات زبانی صهیونیست ها در زبان عربی کرانه باختری
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال چهارم اسفند ۱۴۰۰ شماره ۴۵
182 - 166
حوزههای تخصصی:
سیطره زبانی، عبارت است از اعمال یک سیستم زبانی به زبان دیگر، هنگام نوشتن یا صحبت کردن، این امر ممکن است با وام گرفتن واژگان از زبان دیگر، با همان تلفظ و ترکیب نباشد. قواعد زبانی زبان مبدا که استیلا بر زبان مقصد کرده که منجر به انحراف از دستور قواعد زبان مقصد را احتمال داده است. پرداختن به عواملی که هم پوشانی بین دو زبان را روشن می کند اهمیت و ضرورت دارد. از این رو، جستار پیش رو با روشی توصیفی به این مسئله پرداخته است نتیجه آنکه: دخالت کلمات و قواعد زبان عبری بر عربی توسط هم جواری رژیم صهیونیستی با کشور فلسطین بوده است، تصروف کردن نشریات فرهنگی مناطق اشغال شده و بازنشر آنان توسط زبان عبری و جذب شهروندان فلسطینی در کمپانی های اسرائیلی مشروط بر فراگیری این زبان و تعقیر دادن نام های آنان به زبان عبری، فرستادن ادبا یهود به سرزمین های کرانه باختری برای تبلیغ این زبان و حمایت آن توسط روشنفکران عرب که تحت تاثیر یهودیان بودند و احداث مراکز دانشگاهی برای پروراندن زبان عبری، و ایجاد یک پدیده زبانی بنام نوآوری زبانی که آن نیز با محوریت زبان عبری بوده است را می توان مد نظر قرار داد. یکی از سیاست های زبانی اسرائیل، فراگیر کردن زبان عبری برای استیلا پیدا کردن بر اعراب کرانه باختری بوده هرچند با سرودن اشعار مقاومت و برگزاری تئاتر ها با ژانر هنری بالا به زبان عربی در بین اعراب، مقداری سطح مداخلات را کم تر جلوه داده است.
شناسایی راهبردهای بهره گیری از تجربه های مدارس موفق به منظور بهبود کیفیت آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجه به تجارب مدارس موفق به منظور بهره گیری از آنها برای ارتقای کیفیت سایر مدارس حائز اهمیت است. در چنین حالتی مدارس از آزمایش و خطا دوری کرده و برای برطرف کردن ضعف آموزشی خود از تجربه های موفق مدارس استفاده می کنند. هدف از این پژوهش، بررسی راهبردهای بهره گیری از تجارب مدارس موفق با نگاه به تجارب زیسته در حوزه مدیریت است. راهبرد پژوهش کیفی_توصیفی و جامعه موردمطالعه، کلیه استادان رشته مدیریت آموزشی واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی شهر تهران در سال 99-1398 است که از بین آنها تعداد 18 نفر از اساتید رشته مدیریت آموزشی به شیوه نمونه گیری از نوع هدفمند ملاک محور تا حد اشباع داده ها انتخاب شده اند. ابزار پژوهش، مصاحبه با روش گفتگوهای غیررسمی بوده است. برای تأمین روایی از روایی تفسیری و برای فراهم کردن اعتبار از تکنیک خود بازبینی دقیق و کسب اطلاعات موازی استفاده شده و تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش مضامین پایه ای، سازمان دهنده و فراگیر صورت گرفته است. نتایج پژوهش حاکی از آن بوده که راهبردهای بهره گیری از تجارب مدارس موفق شامل 7 مضمون فراگیر (به اشتراک گذاری تجربه ها، راه اندازی جشنواره مدارس موفق، توسعه حرفه ای، مستندسازی تجربه های مدیران، مدیریت براساس سازمان یادگیرنده، مدیریت یکپارچه، داستان سرایی)، 24 مضمون سازمان دهنده و 80 مضمون پایه بوده است.
شناسایی مولفه های مسئولیت پذیری اجتماعی در برنامه درسی دانشگاه مهارتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
208 - 228
حوزههای تخصصی:
امروزه که سیاست بازنگری و اصلاح برنامه درسی به دانشگاه ها تفویض شده فرصتی مناسب برای ایجاد تمایل بیشتر بین ذی نفعان نظام آموزش عالی مهارتی شده تا با ایجاد تعامل بین آن ها، در راستای نقش اجتماعی آموزش عالی و مسئولیت پذیری اجتماعی راهبردهای لازم برای بهبود فرایند طراحی و اجرای برنامه درسی مطلوب اتخاذ و اجرا گردد. هدف از پژوهش حاضر شناسایی مؤلفه های مسئولیت پذیری اجتماعی در برنامه درسی دانشگاه مهارتی بوده است، پژوهش از نوع کیفی بوده است؛ جامعه آماری در این تحقیق کلیه خبرگان مهارتی اعضای هیئت علمی دانشگاهی و مربیان و سیاست گذاران و برنامه ریزان آموزش های مهارتی در کشور بودند؛ بر اساس نمونه گیری هدفمند 18 نفر از خبرگان مهارت آموزی در این پژوهش شرکت داشتند، روش تجزیه وتحلیل داده ها، تحلیل مضمون و شبکه ی مضامین بود؛ نتایج پژوهش نشان داد سه مقوله اصلی محتوای آموزشی، فعالیت های یادگیری و یاددهی و ارزشیابی مستمر مقوله های مسئولیت پذیری اجتماعی در برنامه درسی دانشگاه مهارتی را تشکیل دادند. بر اساس این مقوله ها مدل مفهومی مسئولیت پذیری اجتماعی در برنامه درسی دانشگاه مهارتی ترسیم شد. بدون شک ارتباط بین اجزا و عناصر برنامه درسی به عنوان خرده نظام آموزشی و برنامه های کلان آموزشی می توانند نهاد اجتماعی آموزش عالی مهارتی را بیش ازپیش توانمندتر کند.
رابطه سواد اطلاعاتی و کیفیت تدریس معلمان با بهزیستی تحصیلی با نقش تعدیلگر راهبردهای مطالعه دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، سنجش رابطه سواد اطلاعاتی و کیفیت تدریس معلمان با بهزیستی تحصیلی با نقش تعدیلگر راهبردهای مطالعه دانش آموزان مدارس دخترانه مقطع متوسطه اول تنکابن است. روش پژوهش به لحاظ ماهیت، توصیفی-همبستگی و از حیث هدف کاربردی بود. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول شهرستان تنکابن به تعداد 2571 نفر و معلمان مدارس دخترانه مقطع متوسطه اول شهرستان تنکابن به تعداد 322 نفر تشکیل دادند. حجم نمونه پژوهش برای دانش آموزان به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 193 نفر و برای معلمان به روش نمونه گیری تصادفی ساده 175 نفر بدست آمد. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد کیفیت تدریس کریاکدز و همکاران (2000)، بهزسیتی تحصیلی پیترنین و همکاران (2014)، سواد اطلاعاتی یزدانی (1391) و راهبردهای مطالعه و هاراکویچ و همکاران (2000) استفاده گردید. به منظور تحلیل داده ها از تکنیک معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار آماری Lisrel و نیز نرم افزار آماری Spss استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد بین سواد اطلاعاتی معلمان با بهزیستی تحصیلی دانش آموزان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین کیفیت تدریس معلمان با بهزیستی تحصیلی دانش آموزان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین سواد اطلاعاتی معلمان با بهزیستی تحصیلی دانش آموزان با نقش تعدیلگر راهبردهای مطالعه رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین کیفیت تدریس معلمان با بهزیستی تحصیلی دانش آموزان با نقش تعدیلگر راهبردهای مطالعه رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج تحقیق حاکی از این امر است که راهبردهای مطالعه در رابطه بین سواد اطلاعاتی و کیفیت تدریس معلمان با بهزیستی تحصیلی دانش آموزان نقش تعدیلگر داشته است.
بررسی مهارت های زبانی «سخن گفتن» و «خواندن» دانش آموزان دورۀ دوم ابتدایی شهرستان گلوگاه
حوزههای تخصصی:
از آن جایی که مهارت های زبانی در شکل گیری شخصیت دانش آموزان و آماده کردن آن ها برای ورود به زندگی اجتماعی، نقش برجسته ای دارند، در نظام آموزشی ما، به ویژه در دوره ابتدایی، برای این مهارت ها اهمیت خاصی قایل شده اند. به دلیل جایگاه مهارت های زبانی در امر تعلیم وتربیت، پژوهش حاضر در پی آن بوده است تا مهارت های «سخن گفتن» و «خواندن» دانش آموزان دوره دوم ابتدایی شهرستان گلوگاه را بررسی و تحلیل کند. روش پژوهش، پیمایشی و جامعه آماری، دانش آموزان پایه های چهارم، پنجم و ششم به تعداد ۱۵۳۰ نفر بوده اند که براساس جدول مورگان، حجم نمونه ای ۳۰۶ نفری از راه نمونه گیری خوشه ای دومرحله ای انتخاب و مورد مشاهده، مصاحبه و آزمون قرارگرفت. ابزارهای کار، دو چک لیست محقق ساخته 20 آیتمی/سؤالی بود که پس از تأیید روایی صوری و محتوایی، پایایی آن ها نیز از طریق روش همسانی درونی و با استفاده از آلفای کرانباخ برآورد و تأیید گردید. بررسی و تحلیل داده ها به کمک توصیف آماری و آزمون استنباطی کروسکال والیس صورت گرفته و عملیات آماری لازم با استفاده از نرم افزار 23SPSS انجام شده است. نتایج بررسی نشان داد: وضعیت سخن گفتن و خواندن در هر سه پایه ، بالاتر از حد متوسط است. تغییر کتب درسی، آموزش معلمان و تا حدودی اجرای طرح مدرسه خوانا را می توان از علل این وضع دانست. به علاوه، روشن شد درصد هر دو مهارت زبانی در پایه چهارم، نسبت به دو پایه دیگر، پایین تر و کمترین درصد مربوط به مهارت سخن گفتن است. ضعف هایی هم در مهارت سخن گفتن پسران در مقایسه با دختران مشاهده شد و مشخص گردید متناسب با افزایش پایه تحصیلی، وضعیت سخن گفتن و خواندن دانش آموزان بهبود می یابد.
ارزیابی دوره های آموزشی به کمک رویکرد تلفیقی آنتروپی شانن و تاپسیس فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: ارزیابی عملکرد، رویکردی سیستماتیک و داده گرا در راستای مدیریت سازمانی است که نتایج آن می تواند در جهت نیل به تعالی، چگونگی حرکت از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب، تقویت عملکرد و ارتقای خدمات دهی موثر باشد. این مطالعه، با هدف سنجش کیفیت دوره های آموزشی، در قالب یک مسئله تصمیم گیری چند معیار با 9 معیار و 11 گزینه به ارزیابی دوره های آموزشی در شهرداری رشت پرداخته است. هدف آن است که دوره های آموزشی بر پایه معیارهای از پیش تعیین شده ای اولویت بندی شوندروش پژوهش: در این راستا از روش شانن آنتروپی برای تعیین وزن معیارها و از تاپسیس فازی جهت اولویت بندی بین گزینه های تصمیم (دوره های آموزشی) استفاده شده است.یافته ها: نتایج نشان داد که در شهرداری رشت، دوره های آتش نشانی دارای بالاترین کیفیت در برگزاری و دوره های حمل و نقل و ترافیک از کمترین کیفیت بر پایه معیارهای به کار گرفته شده برخوردار بوده اند.نتیجه گیری: نتایج بررسی معیارها نشان داد که از میان معیارهای مورد بررسی، میزان ارتباط دوره با شغل، فعالیت های کلاسی، افزایش آگاهی در نتیجه شرکت در دوره و ارتباط دوره با پست سازمانی به ترتیب چهار معیار اول مورد توجه در میان مصاحبه شوندگان جهت سنجش دوره های آموزشی هستند. همچنین نتیجه بررسی گزینه ها (دوره های آموزشی) بر پایه معیارهای به کار گرفته شده در این مقاله نشان داد که در شهرداری رشت، دوره های آتش نشانی دارای بالاترین کیفیت در برگزاری و دوره های حمل و نقل و ترافیک از کمترین کیفیت بر پایه معیارهای به کار گرفته شده برخوردار بوده اند.
پیامدهای راهبرد هم آفرینی ارزش در خدمات آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف :. هدف اساسی این پژوهش، بررسی پیامدهای راهبرد هم آفرینی ارزش در صنعت خدمات آموزشی (به طور خاص برای دانشجویان و مؤسسات آموزشی) است. بنابراین، اولین سهم علمی این پژوهش، ارائه مطالعه دقیقی است برای بررسی هم آفرینی ارزش در زمینه مؤسسات آموزشی. سهم دوم این پژوهش، شناسایی پیامدهای دوجانبه استفاده از این راهبرد برای مشتریان (دانشجویان) و مؤسسات آموزشی است. روش شناسی پژوهش : این پژوهش از نوع کاربردی و توصیفی و در چارچوب رویکرد کیفی انجام شده است. با تعیین معیارهایی همچون تخصص و سابقه اجرایی یا مشاوره حوزه خدمات آموزشی، تعداد 10 خبره اجرایی و دانشگاهی به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و با روش نیم ساختمند مورد مصاحبه قرار گرفتند. مصاحبه ها به روش تحلیل مضمون، بررسی شدند و به منظور اعتباربخشی نتایج از رویکرد بازبینی توسط اعضا، خودبازبینی محقق و پایایی بین دو کدگذار (79/0) استفاده شد. یافته ها : در این پژوهش از 25 مضمون اولیه، 6 مضمون نهایی به دست آمدکه در دو دسته مزایا برای مؤسسات آموزشی و مزایا برای دانشجویان دسته بندی شدند. بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان داد که 1) توسعه روابط (درک متقابل، احترام به یکدیگر، توسعه روابط غیررسمی و دوستانه و شبکه سازی)، 2) توانمندی شغلی (مهارت حل مسئله، شهود و خلاقیت، داشتن تفکر استراتژیک و تفکر سیستمی و توسعه نگاه ترکیبی) و 3) تکیه بر هویت دانشگاهی (استفاده همه جانبه از برند آموزشگاهی در موقعیت های شغلی، معرفی به بازار کار توسط استادان و موسسه و فعالیت در موسسه به عنوان مدرس یا کارمند) از پیامدهای مورد انتظار برای دانشجویان در راهبرد هم آفرینی ارزش است. همچنین 1) بازاریابی و تبلیغات (کاهش هزینه های تبلیغاتی، شناسایی و برآورده سازی نیازهای پنهان و فصلی، تحقیقات بازاریابی، بازاریابی رابطه ای و توسعه بازار)، 2) ارتقاء تصویر برند موسسه (افزایش جذابیت و شهرت موسسه، بهبود جایگاه برند، نقش آفرینی برند کارفرما، بازاریابی داخلی کارآمد) و 3) تضمین آینده مالی (جذب دانشجویان فعلی و آتی برای تمامی دروس ارائه شده فعلی و آتی، مزیت مالی رهبری در برگزاری رشته های جنبی و جدید، معرفی دانشجویان آتی توسط فارغ التحصیلان و اطمینان خاطر از حفظ سود و بازگشت سرمایه) از مزایا و پیامدها مورد انتظار برای مؤسسات آموزشی در راهبرد هم آفرینی ارزش است.
مطالعه فرایند تربیت جنسی نوجوانان ایرانی: نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره یازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
126 - 153
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل نظریه برای مطالعه فرایند تربیت جنسی نوجوانان ایرانی است. پارادایم حاکم بر مطالعه حاضر کیفی و با استفاده از روش تحقیق گراندد تئوری انجام شده است. مشارکت کنندگان بخش کیفی، متخصصان حوزه تربیت جنسی، برنامه ریزی درسی، روان شناسی تربیتی، معلمان و والدین دارای تخصص علمی یا تجربه عملی بودند که با رویکرد نمونه گیری هدفمند و روش نمونه گیری نظری 20 نفر به عنوان مشارکت کننده انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه های نیمه ساختارمند بود که با این تعداد نمونه اشباع تئوریک در داده ها حاصل شد. تجزیه وتحلیل داده ها در قالب مدل پارادایم اشتراوس و کوربین انجام گرفت. پس از تحلیل داده ها محقق به 169 گزاره مفهومی اولیه در قالب 59 کد باز، 18 کد محوری در قالب 6 کد انتخابی بر اساس مدل داده بنیاد دست یافت. نتایج تحلیل داده ها در قالب مدل الگوواره ای بیانگر آن است که عوامل علی (شناخت دقیق نوجوانان، شناخت ضرورت های تربیت جنسی و هدایت و جهت دهی به رفتار مناسب جنسی)، پدیده اصلی (طرح ریزی تربیت جنسی کارآمد)، شرایط مداخله گر (تعصبات مذهبی و اعتقادی نادرست، دیدگاه های اجتماعی- فرهنگی، سیاست های آموزشی – سازمانی)، عوامل زمینه ای (نبود سیاست های روشن و جسورانه، ناکارآمدی والدین، منابع اطلاعاتی نامعتبر)، راهبردها (غلبه بر موانع فرهنگی، رعایت ملاحظات فرهنگی – اجتماعی، ظرفیت سازی در نظام آموزشی و والدین، همکاری بین بخشی، راهکارهای آموزش، اصول آموزش) و پیامدها (فردی و اجتماعی) الگوی فرایند تربیت جنسی نوجوانان را منعکس می نماید. بر مبنای مدل ارائه شده، ضرورت و نیاز آموزش و ساختارهای فرهنگی اجتماعی حاکم بر جامعه ایرانی بر مؤلفه محوری (تربیت جنسی کارآمد در نوجوانان) تأثیرگذار است.