فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۷۸۱ تا ۷٬۸۰۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۹
37-63
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مهارت های تنظیم هیجانی بر کارکردهای اجرایی در دانش آموزان با علایم اهمال کاری بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی (نیمه تجربی) و با طرح پیش آزمون- پس آزمون با یک گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری تحقیق کلیه دانش آموزان دختر مشغول تحصیل در پایه یازدهم مدارس دوره دوم متوسطه شهر ماکو به تعداد 480 نفر در سال تحصیلی 98-97 بودند که از بین آنها 15 نفر برای گروه آزمایش و 15 نفر هم برای گروه کنترل به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. از پرسشنامه های اهمال کاری تحصیلی (PAS) و آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین (WCST) برای گردآوری اطلاعات استفاده شد. گروه آزمایش طی 10 جلسه تحت آموزش مهارت های تنظیم هیجان قرار گرفتند و در این مدت گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. داده ها از طریق آزمون تحلیل کواریانس تک متغیره و چندمتغیره در نرم افزار spss تحلیل شد. نتایج نشان داد آموزش مهارت های تنظیم هیجانی منجر به کاهش میانگین نمرات گروه آزمایش در کارکردهای اجرایی و ابعاد آن شامل خطای در جاماندگی و خطای کل نسبت به گروه کنترل شده است (01/0>P). با توجه به نتایج می توان مطرح کرد که آموزش مهارت های تنظیم هیجانی بر بهبود کارکردهای اجرایی و ابعاد آن در بین دانش آموزان اثر مثبت دارد. در مجموع نتایج حاصل از پژوهش حاضر حاکی از اهمیت بالای آموزش مهارت های تنظیم هیجان در بهبود کارکردهای اجرایی دانش آموزان دارای علائم اهمال کاری تحصیلی می باشد
پارادایم توسعه کیفی مراکز رشد دانشگاه های کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین مدل توسعه کیفی مراکز رشد دانشگاه های کشور با استفاده از سنت پژوهش کیفی داده بنیاد و با رویکرد سیستماتیک اشتراوس وکوربین و با منطق پارادایمی انجام شد .حوزه این پژوهش مصاحبه های انجام شده با مدیران مراکز رشدکشور به تعداد 15مصاحبه باز بود. نمونه گیری ازطریق روش نظری و با توجه به نوع کدگذاری صورت گرفت که تحلیل داده ها برمبنای سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی انجام شد. از تحلیل مصاحبه ها در مرحله کدگذاری از204 مفهوم، درمرحله کدگذاری محوری60 مقوله فرعی و در مرحله کدگذاری انتخابی23 مقوله اصلی دسته بندی شد. نتایج پژوشه نشان داد: شرایط علّی پارادایمی توسعه کیفی مراکز رشد دانشگاه ها شامل 6 مؤلفه اصلی(بستر سازمانی،عوامل آموزشی، عوامل مالی، الگوهای ارتباطی، کار تیمی اثربخش، تحقیقات بازار) بوده است. شرایط زمینه ای شامل 3 مقوله اصلی(کارکرد، اقتصاد، قوانین). بستر و شرایط مداخله گر شامل4 مقوله اصلی(حمایت، توانمندسازی، نگرش،تحلیل رفتار متقابل)، راهبردهای پارادامی شامل5 مقوله های اصلی(تمایز، پاداش، جاذبه علمی، توسعه ایده پردازی، پشتیبانی مالی)، پیادمدهای پارادایم توسعه کیفی شامل 5 مقوله اصلی(اشتغال غنی و تقویت شده، رشد کارآفرینی، مدیریت استعداد، بازاریابی علمی) بود. در نهایت نظریه اولیه مدل توسعه کیفی مراکز رشد دانشگاه های کشور بر اساس مقوله های یاد شده به صورت الگوی مفهومی تدوین گردید.
تأثیر آموزش مهارت خودافشایی بر کاهش افسردگی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال سوم مرداد ۱۳۹۹شماره ۲۶
165 - 175
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تأثیر آموزش مهارت خودافشایی بر کاهش افسردگی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول شهرستان ایذه در سال تحصیلی 98-1397 بود. جامعه آماری در تحقیق حاضر کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول شهر ایذه در سال 98-1397 که تعداد آنها 750 نفر است. حجم نمونه نیز از بین دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول شهر ایذه 30 نفر که بر اساس نقطه برش پرسشنامه افسردگی دارای این اختلالات تشخیص داده شدند به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند بدین صورت که از بین مدارس دخترانه مقطع متوسطه اول دو مدرسه و از هر مدرسه 15 نفر بعنوان نمونه انتخاب و سپس در دو گروه آزمایش(15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. روش این پژوهش از نوع مطالعات آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه وگروه آزمایش بود. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (لاویبوند و لاویبوند، 1995) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر روش های توصیفی(میانگین و انحراف استاندارد)، از روش آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره با استفاده از نرم افزار SPSS22 استفاده شد. یافته ها نشان داد که آموزش مهارت خودافشایی بر کاهش استرس، اضطراب و افسردگی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول شهرستان ایذه در سال تحصیلی 98-97 مؤثر بوده است.
بازتولید قلمرو: گفتمان پارادکسیکال اصلاحات در نظام تربیتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنچه که تاکنون علیرغم اصلاحات گسترده در نظام تعلیم و تربیت ایران ، موجب شده است تا نظام تربیتی ایران همچنان ناکارآمد باشد، غلبه نوعی گفتمان بر اقدامات اصلاحی است که بیشتر به بازتولید قلمروهایی منجر شده اند که خود مانع ظهور اصلاحات واقعی در نظام تربیتی به حساب می آیند. وجه پارادکسیکال گفتمان حاکم بر این اقدامات این است که از یک سو هدف از اقدامات اصلاحی را ایجاد تحول و بهبود در نظام تربیتی می داند و از سوی دیگر با باز تولید قلمروهای جدید، موانع جدیدی بر سر راه اصلاحات حقیقی بوجود می آورد. تجربه چهار دهه سیاستگذاری در نظام تربیتی ایران را می توان مصداق بارز چنین فرآیندی دانست. این گفتار با پرداختن به سه مفهوم مهم قلمرو سازی، قلمرو زدایی و باز تولید قلمرو، در پی تبیین ماهیت و کارکرد حاکمیت «گفتمان باز تولید قلمرو» در سه حوزه ساختاری، مبانی و نظریه پردازی تربیتی و وجوه پارادکسیکال آن از یک سو ، و همچنین ارایه راهکاری برای برون رفت ازآن به منظور تحقق یک نظام تربیتی کارآمد و خود سامان بخش از سوی دیگر است. تحلیل گفتمان انتقادی، تحلیل مفهوم و نوپردازی مفهومی مبنای روشی تدوین این مقاله است.یافته ها نشان می دهد که تا زمانی که بازتولید قلمرو به عنوان گفتمان اصلاحات در نظام تربیتی ایران در نظر گرفته شود، بدلیل ماهیت پارادکسیکال و ضد اصلاحی این گفتمان، امکان تحقق اصلاحات واقعی در نظام تربیتی وجود نخواهد داشت.
بسط «علایق علم» و پیامدهای آن برای آموزش علوم طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، بسط علایق علم و بررسی پیامدهای آن برای آموزش علوم طبیعی است. برای این منظور با استفاده از روش های توصیف، تحلیل، استنتاج و مفهوم پردازی ابتدا به علایق علم نزد هابرماس با سه وجه فنی، عملی و رهایی بخش پرداخته می شود. سپس رویکرد ماری هسه درباره جنبه تفسیری و تأویلی علوم طبیعی مورد بررسی قرار می گیرد. پس از آن، به نظرات مارتین اِگِر درباره علاقه کیهان شناختی و سرکوب آن در تعلیم وتربیت پرداخته می شود. در بخش بعد ضمن پیشنهاد رشته «مطالعات علم» به عنوان «علایق استعلایی علم» به بسط علایق علم می پردازیم. سپس به پیامدهای چهار زیرعلاقه تاریخ علم، فلسفه علم، جامعه شناسی علم و روانشناسی علم، پرداخته می شود. در نهایت با ابتنای بر یافته های پژوهش، رویکرد و روش جدیدی با عنوان «آموزش علم علاقه محور» پیشنهاد می گردد. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که لحاظ علایق استعلایی در کنار علایق فنی و کیهان شناختی در آموزش علوم طبیعی، و استفاده از آموزش علم علاقه محور، تصویر جامع تر و کامل تری از علم ارائه داده، ضمن تسهیل و تعمیق فرایند یاددهی-یادگیری علوم، این فرایند را با جذابیت و لذت بیشتری همراه خواهد ساخت.
بررسی اثر نوروفیدبک بر همدلی شناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در نوجوانان بیش فعال(ADHD)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلال نقص توجه/ بیش فعالی (ADHD) الگوی پایدار کاهش توجه، بیش فعالی و رفتارهای تکانشی است که کنش فرد را در خانه و جامعه مختل می سازد. هدف کلی پژوهش حاضر بررسی اثر درمان نوروفیدبک بر همدلی شناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در نوجوانان مبتلابه اختلال نقص توجه/ بیش فعالی (ADHD) بود. پژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی و طرح پژوهشی شبه آزمایشی و یک کارآزمایی بالینی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری در تحقیق حاضر شامل کلیه نوجوانان بیش فعال مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر واقع در شهر تهران بود. نمونه آماری به صورت در دسترس هدفمند 16 نفر به انتخاب و به شیوه تصادفی ساده در دو گروه نوروفیدبک وگروه گواه هشت نفره جایگزین شدند. درمان نوروفیدبک براساس پروتکل آلفا/ تتا طی هشت هفته و هر هفته دو جلسه (30 دقیقه) که در مجموع به مدت 16 جلسه اجرا شد. ابزار این تحقیق پرسشنامه تشخیصی کوتاه اختلال بیش فعالی-کم توجهی بزرگسالان کانرز، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ) و مقیاس خودسنجی همدلی شناختی بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها در بخش آمار توصیفی از شاخص های میانگین، فراوانی و انحراف معیار و در بخش تحلیل آمار استنباطی، برای آزمون سؤال ها و تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش، از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده گردید. نتایج نشان داد که همدلی شناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان بین گروه نوروفیدبک و گروه گواه در پیش آزمون و پس آزمون اختلاف معنی داری وجود داشت که ثبات قابل توجهی برای این درمان در مرحله پیگیری مشاهده شد(05/0p<). باتوجه به نتایج، توصیه می شود اصول و مفاهیم درمان نوروفیدبک که در واقع تأیید میزان تأثیر آن در جامعه ایرانی است، برای مشاوران مدارس و خانواده در حد یک مأموریت آموزشی و تکلیف اجرایی در نظر گرفته شود و در کارگروه های تخصصی و کارگاه های آموزشی و جلسات توانمندسازی، تحلیل و تفسیر شده تا با یادگیری آن بتوانند در جهت کمک به دانش آموزان بیش فعال و خانواده های آنان مورداستفاده قرار دهند.
پیش بینی تعامل مادر - کودک بر اساس ویژگی های شخصیتی و سبک های مقابله ای مادران دارای کودک با کم توانی هوشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش پیش بینی تعامل مادر-کودک بر اساس ویژگی شخصیتی و سبک مقابله ای در مادران دارای کودک با کم توانی هوشی بود. روش: پژوهش پیش رو از نوع همبستگی است. نمونه آماری شامل 209 نفر از مادران دارای کودک با کم توانی هوشی بود که به صورت طبقه ای از چهار ناحیه آموزش و پرورش شهرستان کرج در سال تحصیلی 96-97 انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه شخصیتی نئو مک کری و کاستا (1985) و تعامل مادر-کودک رابرت (1961) و سبک مقابله ای لازاروس و فولکمن (1988)، و جهت تحلیل داده ها از شاخص آماری پیرسون و رگرسیون گام به گام استفاده شد. یافته ها: تحلیل یافته ها نشان داد ویژگی شخصیت و سبک های مقابله ای توان پیش بینی تعامل مادر-کودک را ندارند. همچنین میان برخی از خرده مقیاس های متغیر ویژگی شخصیتی و تعامل مادر کودک رابطه معناداری وجود دارد (05/0p›). میان خرده مقیاس پذیرش با خرده مقیاس های انعطاف پذیری و مسئولیت پذیری رابطه مثبت و مستقیم و میان خرده مقیاس های حمایت، سهل گیرانه و طرد با خرده مقیاس های روان نژندگرایی، انعطاف پذیری، دلپذیری و مسئولیت پذیری رابطه معکوس و منفی وجود دارد. میان خرده مقیاس های متغیر راهبردهای مقابله ای و تعامل مادر-کودک رابطه معناداری (05/0p›) وجود ندارد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های به دست آمده می توان گفت برای پیش بینی کیفیت تعامل مادر-کودک با کم توانی هوشی ویژگی های شخصیتی و سبک های مقابله ای مادران، نقش چندانی نداشته و متغیرهای دیگری این ارتباط را تبیین می کنند.
ارزیابی برنامه درسی برخط: فراتحلیل از مولفه ها، معیارها و استانداردهای آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
91 - 120
حوزههای تخصصی:
با توجه به رشد روز افزون برنامه درسی برخط بعنوان زیر مجموعه ای از آموزش الکترونیکی در نظام آموزش عالی و نگرانی های موجود، ارزیابی آن موضوع مهمی به شمار می آید. لذا هدف پژوهش حاضر انجام مطالعه ای نظام مند و فرا تحلیل از مولفه، معیار و استانداردهای ارزیابی از پیشینه موجود، به منظور تدوین و ارائه چارچوبی جامع برای ارزیابی برنامه درسی برخط در نظام آموزش عالی بود. روش پژوهش کیفی و با شیوه سنتزپژوهی بوده است، با استفاده از الگوی شش مرحله ای رابرتس از 246 سند پژوهشی مرتبط با موضوع، 19 مورد بصورت هدفمند ، با بیشترین هماهنگی و تناسب، انتخاب شدند. پس از تحلیل و بررسی اشتراکات و تلفیق آنها، هفت مولفه اصلی و دوازده زیرمولفه ارزیابی برنامه درسی برخط استخراج شدند. جهت اعتبار داده ها از روش مرور همتا و نظرسنجی استفاده گردید. نتایج این فراتحلیل ضمن فراهم کردن یک چارچوب جامع ارزیابی برنامه درسی برخط، برای دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی نشان داد مولفه سنجش و ارزیابی با بالاترین فراوانی از بیشترین میزان اهمیت و سپس مولفه های محتوای آموزشی، تکنولوژی، فعالیتهای یادگیری، مقدمات ، تعامل و مشارکت و اهداف در رتبه های بعدی اهمیت قرار دارند.
کنترل اثر راشبا و میدان مغناطیسی بر رفتار دینامیکی حالتهای اسپینی یک الکترون در یک نقطه کوانتومی دوبعدی ناهمسانگرد
حوزههای تخصصی:
دستکاری و کنترل حالتهای اسپینی الکترون نقش مهمی را در فن آوری اسپینترونیک(الکترونیک اسپینی) بازی می کند . بدین منظور، با به کار بردن یک میدان مغناطیسی برای حذف تبهگنی کرامرز، حالتهای اسپینی از طریق جفت شدگی اسپین- مدار راشبا، که قدرت آن به ولتاژهای صفحات موجود بستگی دارد، دستکاری و کنترل می شود. در فصل مشترک چنین نانوساختارهایی الکترونهای رسانش، یک گاز الکترونی دوبعدی تشکیل می دهند. هدف ما در این مقاله بررسی تغییرات پارامترهای قابل کنترل، نظیر پارامتر راشبا و میدان مغناطیسی بررفتارهای دینامیکی حالتهای اسپین الکترون در یک نقطه کوانتومی دوبعدی ناهسانگرد می باشد. نتایج بدست آمده حاکی از این است که با تغییر اثر راشبا و میدان مغناطیسی می توان در لنگش و حرکت تقدیمی اسپین حول میدان مغناطیسی اختلال ایجاد کرد و هم چنین زمان تناوب پدیده فروهش و نمو مربوط به مؤلفه اسپین در امتداد میدان مغناطیسی را تغییر داده و تحت کنترل درآورد.
اثر بخشی یادگیری خودتنظیمی بر خودکارآمدی و شادمانی دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی عشایر شهرکرد در درس علوم در سال 1398
حوزههای تخصصی:
هدف کلی این پژوهش تعیین اثربخشی یادگیری خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) بر خودکارآمدی (شناختی، عاطفی، انگیزشی وانتخابی) و شادمانی دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی عشایر شهرکرد در درس علوم در سال تحصیلی99-1398 است. «یادگیری خودتنظیمی » به عنوان متغیر مستقل، پیش آزمون خودکارآمدی و شادمانی به عنوان متغیرهای همایند و پس آزمون خودکارآمدی و شادمانی به عنوان متغیرهای وابسته به وسیله تحلیل کوواریانس چندمتغیره یک طرفه در گروه کنترل و آزمایش مقایسه شدند. ابزار اصلی این پژوهش پرسشنامه های خودکارآمدی بندورا و پرسشنامه شادمانی ذهنی رایان و فردریک و بسته آموزشی راهبردهای یادگیری خودتنظیمی است. بر اساس یافته های پژوهش هر دو مؤلفه شناختی و فراشناختی پروتکل یادگیری خودتنظیمی در بهبود ابعاد شناختی و انتخابی خودکارآمدی مؤثر بوده است اما بر میزان ابعاد عاطفی و انگیزشی خودکارآمدی اثرگذار نبوده است، این در حالی است که راهبردهای شناختی و فراشناختی یادگیری خودتنظیمی بر ابعاد شناختی و انتخابی خودکارآمدی مؤثر بوده اند. علاوه براین، مشخص شد مؤلفه های شناختی و فراشناختی یادگیری خودتنظیمی بر شادمانی دانش آموزان مؤثر است.
بررسی میزان اثربخشی اجرای «طرح هوشمند سازی مدارس» و رابطه آن با جو یادگیری محور
منبع:
آموزش پژوهی دوره ششم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
47 - 64
حوزههای تخصصی:
هدف اساسی این تحقیق تعیین اثربخشی اجرای طرح هوشمندسازی مدارس و رابطه آن با جو یادگیری محور مدرسه در مدارس متوسطه شهر تبریز در سال تحصیلی 93- 1392 است. تحقیق حاضر، پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این تحقیق را تمامی مدیران و معلمان مدارس هوشمند مقطع متوسطه شهر تبریز که در سال تحصیلی 93- 1392 مشغول بودند، تشکیل می دهند که از بین (460 نفر و 18 مدرسه هوشمند) به تعداد (210 نفر و 14 مدرسه هوشمند) به صورت خوشه ای و با استفاده از جدول مورگان انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه محقق ساخته 38 سوالی میزان اجرای هوشمندسازی با ضریب پایایی (90/0) و پرسشنامه اجراشده 24 سوالی جو یادگیری محور مدرسه با ضریب پایایی (85/0) بود؛ که داده های جمع آوری شده از طریق روش های آماری توصیفی و استنباطی (t تک گروهی و ضریب همبستگی پیرسون) تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین اجرای هوشمندسازی در مولفه های هشتگانه(استمرار فرایند یادگیری در خارج از مدرسه، ایجاد محیط پویا و جذاب برای شکوفایی استعدادها، افزایش حضور و تعامل در فرایند یادگیری، ترویج یادگیری تجربی و دانش-آموز محوری و توسعه مهارت های کلامی، اجتماعی و تخصصی) با جو یادگیری محور مدرسه رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد.
بررسی وضعیت موجود برنامه درسی قصد شده آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان از منظر دانش فن آوری براساس TPACK(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت موجود برنامه درسی قصد شده آموزش ابتدایی از منظر دانش فن آوری انجام شد. روش پژوهش، تحلیل محتوا است. میدان پژوهش، برنامه درسی قصد شده آموزش ابتدایی است. نمونه ی پژوهش دروس کاربرد فاوا در آموزش ابتدایی به روش هدفمند انتخاب شد. ابزار پژوهش سیاهه تحلیل محتوای محقق ساخته است که براساس الگوی TPACK تهیه شد. روایی ابزار به روش صوری تأیید شد و برای پایایی ابزار به روش اسکات ضریب توافق 05/91 به دست آمد. تجزیه و تحلیل کیفی داده ها نشان داد که برنامه درسی حاضر از منظر دانش های معلمی بر مبنای الگوی قدیمی شولمن طراحی شده است. چون موضوعات مربوط به دانش فن آوری، جزء شایستگی محتوای پداگوژی بیان شده، به دانش فن آوری به عنوان یکی از انواع شایستگی به صورت واحدهای تئوری و عملی، به دانش فن آوری به صورت آنالوگو دیجیتال، به تلفیق فن آوری با محتوا و پداگوژی و یکپارچه سازی این سه با ارائه ابزارهای محتوا، ابزارهای تدریس آنلاین و ابزار ارزشیابی توجه نشده است. بنابراین از ظرفیت برنامه درسی برای آموزش دانش فن آوری به خوبی استفاده نشده و براساس الگوی TPACK ناقص است.
گرایش های فرهنگی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی استان فارس;کاربردهایی برای مدیران آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، بررسی گرایش های فرهنگی در دانشجویان دانشگاه های آزاد اسلامی استان فارس بود.با این نگاه که این گرایش ها بر روند مسایل آموزشی و کار مدیران مراکز آموزش عالی نیز تأثیرگزار است. بدین منظور 405 دانشجو با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه محقق ساخته در خصوص گرایش های فرهنگی را تکمیل کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تی و تحلیل واریانس نشان داد میزان استفاده از اوقات فراغت، موسیقی (مدرن و سنتی) و مدیریت بدن در دانشجویان کمتر از متوسط است؛ اما ارزش های خانوادگی و هویت سنتی دانشجویان بالاتر از متوسط بود. هم چنین میانگین گرایش های خانوادگی سنتی دانشجویان بیشتر از مدرن بود. میانگین نمرات دانشجویان پسر در اوقات فراغت سنتی، مدرن و موسیقی سنتی بیشتر از میانگین دانشجویان دختر بود. با این حال دانشجویان دختر میانگین بالاتری در گرایش های خانوادگی مدرن کسب کردند. محل تحصیل و قومیت نیز با برخی از گرایش های فرهنگی دانشجویان رابطه معنی داری داشتند. یافته ها نشانگر آن بود که گرایش های فرهنگی مدرن در دانشجویان بر گرایش های سنتی برتری ندارند با این حال در این زمینه تفاوت های جنسی وجود دارد. بر اساس نتایج پیشنهاد شد مدیران آموزش عالی باتوجه به تاثیر نشاط و غنای فرهنگی دانشجویان در کسب علم و دانش، برنامه ریزی و اجرا و نظارت بر امور فرهنگی را به طور جدی در دستور کار خود قرار دهند.
بررسی تاثیر تکالیف بر یادگیری متربی
حوزههای تخصصی:
هر مقاله حاضر از نوع مقالات مروری- کتابخانه ای می باشد که با توجه به نظرات اندیشمندان و صاحب نظران نگاشته شده است . هدف از نوشتن این مقاله آگاهی و حساسیت بیشتر مجریان تعلیم و تربیت نسبت تاثیر تکالیف بر یادگیری متربیان است همچنین هدف دیگراین است که مربیان دقت بیشتری نسبت به تکالیفی که به متربیان می دهند، داشته باشند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که ارائه تکالیف بر یادگیری متربیان تاثیر دارد و موجب افزایش یادگیری متربیان می شود، لذا باید مورد توجه مربیان قرار بگیرد.
اثر بخشی یادگیری الکترونیک در آموزش ریاضی دانش آموزان با تاکید بر یادگیری برنامه نویسی کامپیوتر
حوزههای تخصصی:
با توجه به این که امروزه دنیای کامپیوتر و فناوری اطلاعات ، زندگی بشر را دگرگون ساخته و سیر جدیدی در پیشرفت و توسعه علوم به وجود آورده است مطمئنا این دگرگونی در علوم آموزشی نیز به وجود آمده که مطالعه و بررسی آن معلمان را در بهبود کیفیت تدریسشان یاری می دهد . در پژوهش حاضر ابعاد مختلف یادگیری علوم کامپیوتر در آموزش ، درک مفاهیم ریاضی و همچنین خلاقیت های ریاضی دانش آموزان را بررسی می کنیم . از مباحث یادگیری الکترونیک ریاضیات تا مباحث پیچیده و انتزاعی برنامه نویسی نرم افزار کامپیوتر را در پژوهش حاضر در ارتباط با آموزش ریاضیات به دانش آموزان بررسی می کنیم . یافته های پژوهش حاکی از آن است که یادگیری فناوری اطلاعات به خصوص برنامه نویسی کامپیوتر توسط دانش آموزان ، در ایجاد خلاقیت ، نوآوری و درک و فهم ریاضی دانش آموزان موثر بوده و باعث ایجاد انگیزه و علاقه در آن ها می شود که دستورالعمل های مفید برای معلمان در این حوزه در پژوهش حاضر ارائه شده است . این پژوهش مطالعه ای مروری است که اطلاعات آن از روش کتابخانه ای از طریق بررسی کتاب ها ، مقالات و پژوهش های معتبر این حوزه گردآوری شده است . همچنین این پژوهش حاصل تبادل تجربیات معلمان و دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان مازندران و تجربیات زیسته این جانب در امر تدریس ریاضیات و برنامه نویسی و توسعه نرم افزار می باشد .
پاتوفیزیولوژی و شیوه های نوین عصب درمانی اختلال اضطراب اجتماعی: مروری نظام مند
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: با توجه به این که اختلال اضطراب اجتماعی سبب ایجاد اثرات مخربی بر عملکرد روانی و کیفیت زندگی فرد می شود، بنابراین شناسایی پاتوفیزیولوژی و انتخاب شیوه های نوین عصب درمانی برای این اختلال از اهمیت فراوانی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر مروری نظام مند بر پاتوفیزیولوژی و شیوه های نوین عصب درمانی اختلال اضطراب اجتماعی است. روش بررسی: مطالعه حاضر، منطبق با دستورالعمل مطالعات مروری نظام مند (PRISMA) انجام شد. داده های مطالعه حاضر از طریق جستجو در متون موجود در پایگاه های اطلاعات پژوهشی فارسی و انگلیسی نظیر نورمگز، مگیران، پابمد، اسکوپوس، اشپرینگر و گوگل اسکالر با کلیدواژه های اختلالات اضطرابی، اضطراب اجتماعی، پاتوفیزیولوژی اضطراب اجتماعی، عصب درمانی و شیوه های نوین درمان اضطراب اجتماعی، مربوط به سال های ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۰ جمع آوری و مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: با جستجوی نظام مند و غربالگری عنوان، ۶۶ مقاله که مستقیما با موضوع مطالعه حاضر مرتبط بودند، وارد فرایند مطالعه شدند. پژوهش هایی که پاتوفیزیولوژی اختلال اضطراب اجتماعی را بررسی کرده اند، به عوامل ژنتیکی و خانوادگی، عوامل محیطی، عوامل ناشی از مصرف مواد و عوامل عصبی شیمیایی در شکل گیری این اختلال تاکید داشته اند. از اثربخش ترین درمان های نوین شناخته شده برای اختلال مذکور می توان به تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجه ای(TDCS)، نوروفیدبک(QEEG) و تحریک مغناطیسی(RTMS) اشاره کرد. نتیجه گیری: در مجموع با توجه به تاثیرات مخرب این اختلال بر فرد، به روانشناسان و روانپزشکان توصیه می شود که در ارزیابی این اختلال به نکته های ظریف تشخیصی توجه نشان داده و در انتخاب شیوه های نوین درمانی، مطابق با نتایج جدیدترین پژوهش ها عمل نمایند تا بتوانند انتخابی صحیح و دقیق در درمان اختلال اضطراب اجتماعی داشته باشند.
بررسی جایگاه رویکرد پژوهش محوری در کتاب تفکر و پژوهش پایه ششم ابتدایی با استفاده از تکنیک آنتروپی شانون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۲
67 - 79
حوزههای تخصصی:
پژوهش با هدف بررسی جایگاه رویکرد پژوهش محوری در کتاب تفکر و پژوهش پایه ششم ابتدایی با استفاده از تکنیک آنتروپی شانون انجام پذیرفت. پژوهش توصیفی، از نوع تحلیل محتوا با بکارگیری روش آنتروپی شانون است. جامعه آماری شامل کلیه متن، تصویر، خودآزمایی و فعالیتها کتاب تفکر و پژوهش پایه ششم ابتدایی است. نمونه آماری بصورت کل شماری است. ابزار پژوهش، چک لیست تدوین شده تحلیل محتوی بود که این چک لیست براساس مولفه های پژوهش محوری تدوین شده توسط اردکانی، ملکی، صادقی و درتاج(1396) و شامل 14 مولفه بود که مولفه شامل؛ پژوهشگری، تشریک مساعی، حل مساله، خلاقیت، مهارت ارتباطی، تفکر انتقادی، تعاون و همکاری، یادگیری مستقل، فراشناخت، کنجکاوی، مسئولیت پذیری، انعطاف پذیری، استقلال و سعه صدر می باشند. نتایج نشان داد که در کتاب تفکر و پژوهش پایه ششم ابتدایی بیشترین توجه به مولفه پژوهشگری و کمترین توجه به مولفه سعه صدر شده است و سایر مولفه ها به ترتیب اهمیت شامل؛ تشریک مساعی و حل مساله خلاقیت، مهارت ارتباطی، تفکر انتقادی، تعاون و همکاران، یادگیری مستقل، فراشناخت، کنجکاوی، مسئولیت پذیری، انعطاف پذیری، استقلال میباشند. در این بین دو مولفه کنجکاوی و مسئولیت پذیری به یک اندازه مورد توجه قرار گرفته اند.
الزامات ارزشیابی از عملکرد معلمان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش، شناسایی الزام های ارزشیابی مطلوب از عملکرد معلمان دوره ابتدایی بود. روش پژوهش؛ پژوهش نظریه ای و منابع گردآوری داده ها شامل اسناد فرادست، نظرات متخصصان موضوعی، تجارب جهانی و نظرات معلمان ذی نفع بود. برای پاسخ به پرسش های پژوهش، از تحلیل مضمون و تحلیل اسناد استفاده شد. در این مطالعه، الزام های نه گانه ارزشیابی معلمان، استخراج شد. سپس مؤلفه ها و محورهای اصلی ارزشیابی مطلوب از عملکرد معلمان دوره ابتدایی در چهار محور ارتباط با دانش آموز، توسعه حرفه ای، ویژگی های شخصیتی و تعامل اجتماعی شناسایی شد. بر اساس همسویی داده های گردآوری شده از طریق منابع مختلف و اجماع کلی صاحب نظران، اعتبار کلی فرایند پژوهش و چارچوب الزام های ارزشیابی، مورد تأیید قرار گرفت. بر اساس یافته های این مطالعه می توان استنتاج کرد که افزایش کیفیت ارزشیابی از معلمان، مستلزم تغییر نگاه سیاست گذاران آموزشی به ارزشیابی معلمان و مؤلفه های ارزشیابی است و باید از منابع و ذی نفعان متنوعی مشتمل بر همکاران، اولیا و دانش آموزان بهره گیری کرد. همچنین نیاز است که در زمینه شکل دهی انتظارات واقعی از معلمان توسط جامعه عمومی و ذی نفعان، فرهنگ سازی شده و از ابزارها و کاربرگ های ارزشیابی متنوعی بهره گیری شود. چنانچه رویه موجود در ارزشیابی معلمان تداوم یابد و به الزامات آن کم توجهی شود؛ بالندگی نظام آموزشی با مانع مواجه خواهد شد.
ساختار عاملی پرسشنامه فساد آکادمیک در آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه : امروزه، مسله فساد به یک مسئله کاملا جدی در سیستم آموزش عالی تبدیل شده است و بنابراین، تحقیقات مختلف این موضوع را بررسی کرده اند. اما آنچه در این مطالعات مشاهده می شود این است که تعریف مشخص و قابل قبولی از شاخص ها و مولفه های فساد آکادمیک در بین محققان وجود ندارد. این مسئله تا آنجا پیش رفته است که حتی تعریف فساد به بستر اجتماعی و فرهنگی خاصی بستگی دارد. بنابراین ، تهیه پرسشنامه برای اندازه گیری فساد دانشگاهی در ایران با توجه به زمینه آن ضروری به نظر می رسید . هدف: هدف از انجام این پژوهش، تعیین عامل های پرسشنامه فساد اکادمیک در آموزش عالی در میان صاحب نظران و اساتید بود. این پژوهش در میان اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران (تهران دانشکده علوم تربیتی و علوم پایه)، دانشگاه علامه (دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی- علوم اجتماعی)، دانشگاه صنعتی امیر کبیر( مهندسی برق و مهندسی پزشکی )، دانشگاه سمنان (دانشکده علوم انسانی و روانشناسی تربیتی)، دانشگاه کردستان (دانشکده علوم انسانی و علوم پایه)، انجام گرفت.روش پژوهش: روش پژوهش حاضر حاضر، همبستگی از نوع تحلیل عاملی بود، جامعه تحقیق 420 عضو هیئت علمی بودند که برای انجام پژوهش تعداد 200 نفر استاد، از میان اساتید هیات علمی دانشکده ها با روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند و پرسشنامه فساد آکادمیک را تکمیل نمودند روش جمع آوری اطلاعات در تحقیق ، مطالعه میدانی بود. یعنی ، پرسشنامه های مورد استفاده بین اعضای هیئت علمی توزیع شده و پس از تکمیل و برگرداندن پرسشنامه ها ، اطلاعات لازم از آن استخراج شده است. ابزار اندازه گیری در مطالعه حاضر پرسشنامه محقق ساخته فساد آکادمیک بود. سوالات پرسشنامه در پنج دامنه 1 (کاملاً مخالف) تا 5 (کاملاً موافق) طراحی شده اند. پرسشنامه به 5 استاد و کارشناس آموزش عالی داده شد و آنها روایی محتوای پرسشنامه و مناسب بودن موارد پرسشنامه را تأیید کردند. سپس پرسشنامه روی 30 نفر نمونه آزمایش شد و مشکلات مربوط به پرسشنامه حل شد.یافته ها: تحلیل عاملی به روش تحلیل مؤلفه های اصلی و چرخش متعامد( واریماکس) 4 عامل آموزشی، پژوهشی، ارتباطی، اداری – مدیریتی را نشان داد. ضریب آلفای کرونباخ کل مقیاس 90/0. و برای عامل های 4 گانه به ترتیب 82/0 و 79/0، 89/0، 72/0 محاسبه شد. به علاه، تحلیل عاملی تأییدی با استفاده از شاخص های برازش در 4 عامل مورد تائید قرار داده است.نتیجه گیری : یافته های حاصل از تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که مولفه های فساد آکادمیک را در چهار عامل، فساد آموزشی، فساد پژوهشی، فساد ارتباطی و فساد اداری - مدیریتی می توان نشان داد در نهایت این مقیاس فساد آکادمیک را می توان به عنوان یک ابزار روا و پایا در اندازه گیری فساد آگادمیک جامعه آموزش عالی استفاده کرد.
ارزیابی آثار اجتماعی- فرهنگی و سیاسی تداوم اجرای بومی گزینی دانشجویان در آموزش عالی از منظر صاحب نظران آموزش عالی (کارشناسان و معاونان دانشگاه های تابعه وزارت علوم و وزارت بهداشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی سال ۱۰ بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۹
145 - 165
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی آثار اجتماعی- فرهنگی و سیاسی تداوم اجرای بومی گزینی از منظر مدیران و صاحب نظران آموزش عالی شامل کارشناسان حوزه های ستادی آموزش عالی، معاونان آموزشی و دانشجویی- فرهنگی دانشگاه ها اعم از دانشگاه های تابعه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اجرا شده است . این پژوهش از نوع تحقیقات پیمایشی بوده و جامعه آماری آن شامل خبرگان صاحب نظر در امور آموزشی بود که 79 تن از آنها به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و با استفاده از پرسشنامه مورد ارزیابی قرار گرفته اند. روایی پرسشنامه به روش محتوایی (CVR) و پایایی آن با آزمون آلفای کرونباخ ارزیابی شد. داده ها به وسیله نرم افزار تحلیل داده های کمی (spss) و آزمون های تحلیل واریانس و تفاوت میانگین دوگروهه تحلیل شده است. بدین لحاظ، یافته های این پژوهش در بعد توصیفی نشان دادند که از میان کل پاسخگویان (79 نفر)، حدود 34 درصد با سیاست بومی گزینی، موافق و 66 درصد با این سیاست یا روش مخالف هستند. پاسخگویانی که در سازمان های وزارت علوم، سمت مسئول یا کارشناس داشتند، هیچ یک موافق با سیاست بومی گزینی نبودند. همچنین 43 درصد از پاسخگویان در دانشگاه های وزارت علوم، مخالف طرح بومی گزینی دانشجو و 59 درصد از اعضای هیئت علمی دانشگاه های علوم پزشکی موافق شیوه بومی گزینی بودند. برای اطمینان از واقعی بودن نسبت های مذکور، آزمون خی دو میان دو متغیر نگرش به بومی گزینی وابستگی سازمانی انجام گرفت که مقدار این آزمون (43/13) در سطح 95 درصد اطمینان نتایج به دست آمده را تأیید کرد. از مهم ترین پیشنهادهای این پژوهش، تأسیس قطب های دانشگاهی در شهرهای بزرگ و تمرکزبخشی به رشته های دانشگاهی به منظور ایجاد برخی شهرهای دانشگاهی است.