فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۱۲۱ تا ۹٬۱۴۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۶ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
15 - 34
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف استخراج اصول حاکم بر طراحی الگوی برنامه درسی تربیت اخلاقی در دوره ابتدایی نظام آموزشی ایران انجام شده است. این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش تحلیل محتوای کیفی انجام گرفته است. نمونه آماری شامل متخصصان و معلمان با تجربه دوره ابتدایی بودند که با روش نمونه-گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. برای تحلیل داده های کیفی از روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی بهره برده شد. در نهایت بر اساس 9 مقوله کلی 25 اصل استخراج گردید. در مقوله رویکرد، اصولی مانند شایستگی محوری و فراگیری؛ در مقوله اهداف و مقاصد، اصولی مانند جامعیت اهداف، پرهیز از غایت زدگی و کثرت گرایی در گزینش ارزش های اخلاقی؛ در مقوله محتوا، اصولی مانند تناسب، موقعیت محوری، تأکید بر الگوی مارپیچی و یادگیری چندحسی؛ در مقوله روش های یاددهی- یادگیری، اصولی مانند محوریت عادت آموزی، بسط فعالیت های یاددهی- یادگیری به خارج از کلاس درس؛ در مقوله نقش نیروی انسانی، اصولی مانند اصل همگانی بودن مسئولیت تربیت اخلاقی، اصل عاملیت اخلاقی و صلاحیت های حرفه ای معلم؛ در مقوله ارزشیابی، اصولی مانند تفاوت پارادایمی و کارکردی در ارزشیابی و تنوع منبع داده ها در ارزشیابی و در نهایت در مقوله زمان و مکان، اصولی مانند تابعیت مکان و زمان از موقعیت یادگیری و مکان ها و زمان های سهیم و مؤثر در تربیت اخلاقی استخراج گردید.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر کیفیت زندگی زناشویی و سازگاری زناشویی معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون (MMT) شهر شهرکرد
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر کیفیت زندگی زناشویی و سازگاری زناشویی معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون (MMT) شهر شهرکرد انجام پذیرفت. جامعه آماری آن شامل کلیه معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون (MMT) می باشد که در زمستان سال 1397 در شهر شهرکرد به مراکز ترک اعتیاد مراجعه کرده اند. از بین این افراد به شیوه تصادفی تعداد 40 نفر که نمره پایین در کیفیت زندگی زناشویی و سازگاری زناشویی کسب کردند، انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و بررسی تقسیم شدند. پرسشنامه های کیفیت زندگی زناشویی از باسبی، کران، لارسن و کریستنسن (1995)، و سازگاری زناشویی از اسپانیر (1976) پیش و پس از مداخله آموزشی بین اعضای نمونه توزیع گردید و گروه آزمایش تحت درمان هشت جلسه ای آموزش ذهن آگاهی قرار گرفتند. داده ها بوسیله شاخص های توصیفی و تحلیل کواریانس چندمتغیره با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج این مطالعه نشان داد که آموزش ذهن آگاهی به طور معنی داری کیفیت زندگی زناشویی (43/0) و سازگاری زناشویی (17/0) را بهبود بخشید (05/0<P). بنابراین از این آموزش می توان در بهبود کیفیت زندگی زناشویی و سازگاری زناشویی استفاده کرد.
بررسی رابطه اعتماد به نفس بر انگیزه تحصیلی دانشجویان دانشگاه آزاد چالوس
حوزههای تخصصی:
هدف: اعتماد به نفس به عنوان یک عامل انگیزشی، منجر به افزایش عملکرد تحصیلی و کاهش استرس می شود. بنابراین شناسایی عوامل مؤثر براعتماد به نفس می تواند تأثیر بسزایی در موفقیت تحصیلی دانشجویان و پیشرفت نظام آموزشی داشته باشد. لذا هدف تحقیق حاضر، تعیین رابطه بین اعتماد به نفس بر انگیزه تحصیلی دانشجویان دانشگاه آزاد چالوس بود. روش: نوع پژوهش توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه آزاد چالوس به تعداد 10106 نفر بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، 352 نفر بدست آمد. ابزار گردآوری اطلاعات، دو پرسشنامه اعتماد به نفس آیزنگ(1976) در قالب 30 گویه و انگیزه تحصیلی هارتر(1981) 33 گویه بر حسب طیف پنج درجه ای لیکرت بود. روایی محتوایی پرسشنامه ها توسط کارشناسان تایید شد. تحلیل داده ها در سطح توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (ضریب همبستگی، رگرسیون و آزمون t) با استفاده از نرم افزار آماری spss نسخه 20 انجام گرفت. نتیجه گیری: طبق یافته ها بین اعتماد به نفس با انگیزه تحصیلی دانشجویان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و هر چه این مهارت ها در دانشجویان افزایش یابد به همان میزان برانگیزه آنان افزوده می شود.
اثربخشی آموزش گروهی خودتنظیمی هیجانی بر راهبردهای انگیزشی، اهمال کاری تحصیلی و سلامت روانی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
208 - 181
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش گروهی خودتنظیمی هیجان بر راهبردهای انگیزشی، اهمال کاری تحصیلی و سلامت روان دانش آموزان بود. روش: روش پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش کلیه دانش آموزان دوره ی متوسطه شهر کامیاران در سال تحصیلی 95-96 می باشند. نمونه موردمطالعه 30 نفر بود که از بین افراد شرکت کننده 30 نفر انتخاب شده به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هرکدام 15 نفر) جایگزین شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه راهبردهای انگیزشی (MSLQ)، پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی و پرسشنامه سلامت روان (GHQ) بود. گروه آزمایش آموزش خودتنظیمی هیجان را به مدت 8 جلسه دریافت نمودند. پس از اتمام جلسات از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس آمیخته استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که آموزش تنظیم هیجان بر اهمال کاری تحصیلی و برخی از مؤلفه های راهبردهای انگیزشی و برخی از سلامت روان مؤثر بوده است؛ و اثربخشی آموزش خودتنظیمی هیجان بعد از دو ماه همچنان باقی مانده است.
The Comparative Study of Learning Styles Among Students in The Electronic and Traditional Courses in Payame Noor University and Its Relationship with the Satisfaction of the Quality of Learning Courses
حوزههای تخصصی:
This research aimed to study the relationship between learning styles among two groups of electronic and traditional students in PAYAM NOOR University and its relationship with the satisfaction. The research method was descriptive and co relational research. The study population included all male and female master students of electronic (virtual) (N=1400) and traditional (N=1600) courses of PNU in 1395-1396.Using Cochran formula, the estimated sample size of students for traditional and electronic courses were equal to 310 and 302 respectively (totaled 612). The sample size was selected by stratified random sampling method with proportional assignment. In order to collect data, Kolb (1999) learning styles questionnaire and Bahrani and Jokar (1378) critical student satisfaction questionnaire were used. For both, traditional and electronic groups, between learning styles (convergent, divergent, assimilator and accommodator) and satisfaction, there was a significant relationship. The results showed that in the traditional course converging, diverging, assimilator and accommodator styles have the highest relationship with the academic satisfaction. In electronic courses, divergent, assimilator, and convergent styles have the most relation to academic satisfaction. The study of the status of learning styles in the electronic group showed that the convergent learning style with (14.57%), has the least frequency, divergent with (30.79%) has the highest frequency, the assimilator style has (28.14%) and the accommodator has (26.49%) frequency. Regarding the status of learning styles in the traditional group, convergent and accommodator style have the least frequency and the assimilator learning style has the most frequency. In terms of quality assessment, most students were not satisfied with the traditional courses and in contrast, the electronic group had more academic satisfaction.
نقش تفکر خلاق، تفکر تحلیلی و تفکر انتقادی در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۸
140 - 162
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش تعیین سهم تفکر خلاق، تفکر تحلیلی و تفکر انتقادی در پیش بینی تغییرات پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه بود. پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل 1681دانش آموز دوره متوسطه شاخه تحصیلی نظری در شهر سنقر در سال 1395بود. نمونه پژوهش 530 دانش آموز بود که به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی و با استفاده از جدول تعیین حجم کرجسی و مورگان (1970) انتخاب شدند. ابزارهای بکار رفته شامل مقیاس سنجش تفکر انتقادی ریکتس (2003) و مقیاس سنجش تفکر خلاق و تفکر تحلیلی پیتر هانی ترجمه یوسفی و همکاران (1384) بودند. روایی محتوایی مقیاسها با نظر خبرگان و پایایی آنها با آلفای کرونباخ تأیید گردید. داده ها از طریق همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه و آزمون t نمونه های مستقل تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها نشان داد: رابطه مثبت و معناداری بین تفکر انتقادی و تفکر خلاق با پیشرفت تحصیلی، و رابطه منفی و معناداری بین تفکر تحلیلی و پیشرفت تحصیلی وجود دارد. تفکر انتقادی و تفکر خلاق به ترتیب با 531/0= و 272/0= پیش بینی کننده مثبت و معنادار پیشرفت تحصیلی بودند. بین تفکر انتقادی، تفکر خلاق و تفکر تحلیلی دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معنادار آماری وجود داشت.
اثربخشی درمان مبتنی بر رویکرد فراشناختی ولز بر باورهای فراشناختی و نشخوار فکری زنان خانه دار دارای اختلال وسواس جبری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۱
107 - 120
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر رویکرد فراشناختی ولز بر باورهای فراشناختی و نشخوار فکری افراد دارای اختلال وسواس جبری بود. این مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های آزمایش و کنترل بود. جامعه پژوهش زنان خانه دار دارای اختلال وسواس جبری شهرستان بروجرد در سال های 97-1396 به تعداد 1297 نفر بودند. نمونه پژوهش 30 نفر بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 60 دقیقه ای (هفته ای دو جلسه) تحت درمان مبتنی بر رویکرد فراشناختی ولز قرار گرفت و گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های باورهای فراشناختی (ولز و کارترایت-هاتون، 2004) و نشخوار فکری (نولن-هوکسما و مارو، 1991) بودند. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 21 تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل از نظر باورهای فراشناختی و نشخوار فکری تفاوت معنی داری وجود داشت. به عبارت دیگر، درمان مبتنی بر رویکرد فراشناختی ولز باعث کاهش باورهای فراشناختی و نشخوار فکری در زنان خانه دار دارای اختلال وسواس جبری شد (001/0p <). با توجه به اثربخشی شیوه درمانی بر کاهش باورهای فراشناختی و نشخوار فکری زنان خانه دار، توصیه می گردد که درمانگران و روانشناسان بالینی از درمان مبتنی بر رویکرد فراشناختی ولز در کنار سایر روش های درمانی برای بهبود باورهای فراشناختی و نشخوار فکری استفاده نمایند.
شناسایی عوامل مؤثر بر کیفیت تدریس استادان از دیدگاه دانشجویان (مطالعه موردی: دانشجویان دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی سال ۹ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۷
103 - 128
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی از اجرای این پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر بر کیفیت تدریس در دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی مشهد بود. پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و به صورت ترکیبی- اکتشافی متوالی و با استفاده از دو روش پیمایشی و تحلیل مضمون انجام گرفت. جامعه آماری بخش کیفی اعضای هیئت علمی و دانشجویان دانشکده بهداشت بودند که از طریق مصاحبه با 26 مشارکت کننده صورت پذیرفت. تحلیل مضامین از طریق کدگذاری باز و محوری انجام گرفت. نتایج این بخش نشان داد که مؤلفه های تأثیرگذار بر کیفیت تدریس استادان شامل 4 مضمون اصلی: مهارت های آموزشی، دانش پژوهی، و مهارت های بین فردی و ارتباطی، ویژگی های فردی و حرفه ای استادان و 20 زیرمضمون است. جامعه آماری بخش کمی، شامل دانشجویان دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی مشهد که در سال 97- 96 مشغول به تحصیل بودند و نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران 225 نفر برآورد شد. داده های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته گردآوری و با بهره گیری از روش های آماری تحلیل عاملی تأییدی و t تک گروهی تحلیل شد. یافته های بخش کمی بیانگر آن است که از بین مؤلفه های شناسایی شده، مهارت های بین فردی و ارتباطی استادان، مهم ترین مؤلفه کیفیت تدریس از دیدگاه دانشجویان است.
تعیین اثربخشی الگوی یادگیری مشارکتی بر یادگیری خودراهبر (خودمدیریتی، رغبت برای یادگیری و خودکنترلی) دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۶
63 - 82
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی الگوی یادگیری مشارکتی بر یادگیری خودراهبر (خودمدیریتی، رغبت برای یادگیری و خودکنترلی) دانش آموزان دختر انجام گرفت. پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهر ماکو در سال تحصیلی 97-96 به تعداد 458 نفر بودند. از این جامعه، نمونه ای به حجم 60 نفر (30 نفر برای هر گروه) به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب و به تصادف در دو گروه یادگیری مشارکتی و روش سنتی جایگزین شدند. شرکت کنندگان دو گروه در مراحل پیش و پس آزمون مقیاس یادگیری خودراهبر (SDL) را تکمیل و در این اثناء آزمودنی های گروه آزمایش طی 24 جلسه 45 دقیقه ای با استفاده از الگوی یادگیری مشارکتی به روش جیگساو تحت آموزش قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در برنامه SPSS انجام گرفت. تحلیل داده ها نشان داد که استفاده از الگوی یادگیری مشارکتی منجر به تفاوت معنی دار بین گروه ها در نمره کل یادگیری خودراهبر به میزان 77 درصد، و در مؤلفه خودکنترلی به میزان 55 درصد، خودمدیریتی به میزان 64 درصد و رغبت برای یادگیری به میزان 43 درصد شده است. با توجه به نتایج بدست آمده می توان مطرح کرد که الگوی یادگیری مشارکتی بر یادگیری خودراهبر دانش آموزان مؤثر بوده و منجر به افزایش نمرات یادگیری خودراهبر و مؤلفه های آن شامل خودکنترلی، خودمدیریتی و رغبت برای یادگیری در گروه آزمایش شده است
تجربیات زیسته ی دبیران عربی از دلایل ناکارآمدی آموزش زبان عربی: مطالعه ای پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تبیین تجربیات زیسته ی دبیران عربی از دلایل ناکارآمدی آموزش زبان عربی در مدارس است. پژوهش حاضر پژوهشی کیفی از نوع پدیدارشناسی است که با استفاده از نمونه گیری هدفمند و مبتنی بر فرد ماهر و از طریق مصاحبه ژرف نگر با 20 نفر از دبیران عربی انجام گرفت. مصاحبه ها ضبط و به روش استرابرت و کارپتنر (2003) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های حاصل از تجربیات دبیران عربی در خصوص ناکارآمدی زبان عربی در 5 مضمون اصلی «موانع مرتبط با دانش آموزان»، «موانع مرتبط با معلمان»، «موانع مربوط به جامعه و فرهنگ»، «موانع مربوط به نظام آموزشی و برنامه درسی» و «موانع مربوط به ارزشیابی آموزشی» و 11 مضمون فرعی شناسایی شد. رفع این موانع مستلزم بازنگری در اهداف، محتوا و روش های برنامه درسی عربی و تغییر نگرش جامعه، والدین و دانش آموزان نسبت به اهمیت این زبان خارجی است.
خود شرح حال نویسی مشارکتی: الگویی نوین و منطبق با برنامه ی درسی کارورزی در دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر این بود که در دانشگاه فرهنگیان به طراحی و اجرای برنامه ی درسی کارورزی بر اساس الگوی خودشرح حال نویسی مشارکتی بپردازد و تجربه دانشجومعلمان از این الگو را مورد تحلیل و بازنمایی قرار دهد. این مطالعه از حیث هدف توسعه ای- کاربردی، از نظر نوع پژوهش کیفی و در طیف روش های کیفی بر کُنش پژوهی رهایی بخش مبتنی است. در این پژوهش به تناسب از روش های تحلیل اسناد، مصاحبه غیرساختارمند و پرسش نامه محقق ساخته استفاده شده است و داده ها با استفاده از روش های تحلیل مضمون و تی تک نمونه ای مورد تحلیل قرار گرفته است. جامعه پژوهش دانشجومعلمان پردیس شهید باهنر اصفهان را دربر می گیرد و نمونه پژوهش یک کلاس متشکل از هجده دانشجوی پسر ورودی سال 92-1391 بود که در نیمسال دوم سال تحصیلی 1395-1394 در ترم هشت رشته دبیری علوم اجتماعی مشغول به تحصیل بودند. این مشارکت کننده ها به شیوه نمونه گیری ملاک محور انتخاب شدند و طی پانزده جلسه در طول یک ترم تحصیلی، کارورزی خویش را انجام دادند. ساختار الگوی پیشنهادی در قالب عناصر برنامه درسی کارورزی تدوین گردید که اعتبار و روایی آن به تأیید متخصصان برنامه درسی و استادان دانشگاه فرهنگیان رسیده بود. همچنین برای ارزیابی مقبولیت و اعتبار نتایج از زاویه بندی روش شناختی و اعتباریابی دموکراتیک استفاده شد. یافته ها نشان داد، الگوی کارورزی مبتنی بر خودشرح حال نویسی مشارکتی، می تواند اهداف و راهبردهای مستتر در واحدهای درسی کارورزی در دانشگاه فرهنگیان را محقق نماید. چنان که تحلیل سرفصل واحدهای درسی کارورزی نشان داد، برنامه درسی کارورزی دانشگاه فرهنگیان حول چهار مضمون شامل: تمرین معلمی، پژوهش روایی، کُنش های مشارکتی و گروهی و تبیین برنامه درسی کارورزی شکل گرفته است که این مضامین با تجارب دانشجومعلمان از الگوی پیشنهادی، هم سو و هم خوان می باشند. همچنین یافته ها نشان داد دانشجومعلمان توانسته بودند طیف اهداف، محتوا، راهبردهای یاددهی-یادگیری و روش های ارزشیابی ارائه شده در الگوی پیشنهادی را بالاتر از سطح میانگین تجربه نمایند. بنابراین طبق این نتایج می توان اذعان داشت که الگوی خودشرح حال نویسی مشارکتی با اهداف برنامه درسی کارورزی دانشگاه فرهنگیان منطبق است و می تواند به مثابه یک الگوی کارورزی در برنامه درسی کارورزی این دانشگاه مورد کاربست قرار گیرد.
واکاوی پدیدارشناسانه چالش ها و مزایای شبکه اجتماعی علمی از منظر توجه به یادگیری جمعی (مورد مطالعه گروه انجمن مطالعات برنامه درسی)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر بررسی چالش ها و مزایای شبکه اجتماعی از منظر توجه به یادگیری جمعی بود. بدین منظور گروه انجمن مطالعات برنامه درسی به عنوان جامعه و اعضای فعال مشارکت کننده در آن به عنوان نمونه در نظر گرفته شدند و از آنها با استفاده از مصاحبه باز و ساختار نیافته به عمل آمد.نتایج تحقیق فوق حاکی آن بود که عمده چالش های موجود در این شبکه اجتماعی عبارتند از:یادگیری سطحی، فشارهای ناشی از نظام رسمی، بازده یاگیری کم، عدم وجود سازماندهی. مزایا این شبکه اجتماعی عبارت بود از:افزایش یادگیری تصادفی، افزایش تعامل بین دانشجویان،افزایش تعامل با اساتید،افزایش رشد حرفه ای.
ارائه چارچوب ادراکی برای نهادینه کردن شایسته گزینی مدیران در بانک ملی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهیافتی نو در مدیریت آموزشی سال دهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
161 - 188
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش ارائه چارچوب ادراکی برای نهادینه کردن شایسته گزینی مدیران در بانک ملی ایران بود. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر نوع داده آمیخته (کیفی و کمی) از نوع اکتشافی؛ برحسب روش گرداوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری بخش کیفی پژوهش شامل نخبگان و متخصصان مرتبط با امور بانکی بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و اصل اشباع 10 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شد. گروه دوم از جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه مدیران بانک ملی ایران در کشور به تعداد 3766 نفر بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و انتخاب حجم نمونه در مدلسازی معادلات ساختاری 384 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شد. در این پژوهش به منظور گردآوری داده ها از روش کتابخانه ای، مصاحبه نیمه ساختار یافته (بخش کیفی) و پرسشنامه محقق ساخته (بخش کمی) استفاده شد. به منظور بررسی روایی پرسشنامه نیز از روایی صوری، محتوا و سازه استفاده شد و به منظور محاسبه پایایی آن نیز از ضریب آلفای کرونباخ (دانش (0.862)، مهارت (812)، عامل فردی و ادراکی (858) و عامل سازمانی (0.812)) و پایایی ترکیبی استفاده شد که نتایج بیانگر روا و پایا بودن پرسشنامه محقق ساخته بود. برای تحلیل داده های کیفی پژوهش از روش تحلیل محتوا (کد گذاری) استفاده شد. در بخش کمّی نیز از روش های آمار توصیفی و استنباطی (مدل سازی معادلات ساختاری و تحلیل عاملی اکتشافی) و با استفاده از نرم افزارهای Spss-V22، Lisrel-V8.8 و Smart PLS-2 استفاده شد. نتایج نشان داد که مؤلفه های مؤثر بر شایسته گزینی مدیران بانک ملی عبارت اند از دانش، مهارت، عوامل فردی و ادراکی و عوامل سازمانی؛ با توجه به مؤلفه های پژوهش مدلی ارائه شد که برازش مطلوبی داشتند؛ اولویت بندی عوامل مؤثر بر شایسته گزینی مدیران بانک ملی نشان داد به ترتیب دانش مدیران (0.498)، عوامل فردی و ادراکی (شخصیتی) (0.332)؛ عوامل سازمانی (0.253) و مهارت مدیران بانک ملی (0.169) اولویت اول تا چهارم را به خود اختصاص دادند.
تدوین مدل هویت حرفه ای اعضای هیات علمی (مورد مطالعه: اعضای هیات علمی دانشگاه های آزاد اسلامی استان فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهیافتی نو در مدیریت آموزشی سال دهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
217 - 242
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر از نظر طرح، جزء پژوهش های ترکیبی (کمّی و کیفی) است. مشارکت کنندگان بالقوه ی پژوهش، اعضای هیات علمی دانشگاه های کشور در حوزه ی علوم تربیتی و آموزش عالی بودند که با روش نمونه گیری هدفمند صاحب نظران کلیدی و در ادامه تکنیک اشباع نظری، 12 تن از اعضای هیات علمی دانشگاه های شیراز، تربیت مدرس، رازی کرمانشاه، یزد و علوم تحقیقات تهران انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از دو ابزار"بررسی اسناد" و "مصاحبه نیمه ساختار یافته" استفاده گردید. با روش همسو سازی، اعتبارپذیری داده ها تایید شد. به منظور تحلیل داده ها، از روش تحلیل مضمون استفاده شد. پس از آن اقدام به کدگذاری داد ه ها برای شناخت عوامل، ملاک ها و نشانگرهای الگو گردید. سرانجام یافته ی اصلی پژوهش، طراحی مدل هویت حرف های اعضای هیات علمی با 5 مضمون فراگیر 1)زمینه ای 2) شخصی 3) فرهنگی اجتماعی 4) حرفه ای و 5) سیاسی اقتصادی بود. بر اساس مدل مستخرجه از شبکه مضامین، پرسشنامه سنجش هویت حرفه ای اعضای هیات علمی تدوین شده و جهت تعیین روایی و پایایی در اختیار 30 نفر از اعضای هیات علمی قرار گرفت. روایی پرسشنامه از طریق تحلیل گویه با ضریب 86/0 – 69/0 و پایایی آن نیز با آلفای کرانباخ و ضریب 76/0 به تایید رسید. در بخش کمّی پژوهش، پرسشنامه تدوین شده در اختیار 331 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه های آزاد اسلامی استان فارس که به صورت خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده بودند قرار گرفت. نتایج آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر نشان داد که از نظر اعضای هیات علمی، عوامل حرفه ای، شخصی، فرهنگی اجتماعی، زمینه ای و سیاسی اقتصادی به ترتیب بیشترین تا کمترین میزان تاثیر را بر رشد هویت حرفه ای آنان دارا می باشند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نیز نشان داد که بین هویت حرفه ای اعضای هیأت علمی دارای مرتبه های علمی مختلف، تفاوت معناداری وجود ندارد.
شناسایی عوامل توسعه دهنده فرهنگ کارامدی جمعی معلمان شهر تهران از دیدگاه خبرگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهیافتی نو در مدیریت آموزشی سال دهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
335 - 358
حوزههای تخصصی:
معلمان، آینده سازان و مهم ترین نیروی محرک توسعه هر کشور هستند. هدف از این مطالعه شناسایی عوامل موثر بر رشد و توسعه فرهنگ کارامدی جمعی معلمان در مدارس شهر تهران بود. این مطالعه با رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناختی انجام شد. برای شناسایی عوامل توسعه دهنده کارامدی جمعی معلمان از سه نظریه پرداز بین المللی و بیست و یک کارشناس داخلی که در حوزه تعلیم و تربیت صاحب نظر بودند، مصاحبه نیمه ساختار یافته صورت گرفت که بطور هدفمند انتخاب شده بودند. داده های لازم براساس اشباع نظری جمع آوری گردید؛ چرا که بعد از 24 مصاحبه به اشباع نظری رسیدیم. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار NVivo 10 استفاده گردید. یافته های این تحقیق حاکی از آن است که 8 عامل بیشترین نقش را در رشد و توسعه فرهنگ کارامدی جمعی معلمان در مدارس ایفا می نمایند. این عوامل عبارتند از: «کیفیت زندگی معلمان» دارای بیشترین امتیاز و در جایگاه اول، «توانمندسازی معلمان» در جایگاه دوم، «ویژگی های انگیزشی» در جایگاه سوم، «ساختار توانمندساز» در جایگاه چهارم، «ویژگی های شخصیتی» در جایگاه پنجم، «نظارت و راهنمایی» در جایگاه ششم، «برنامه ریزی هدفمند» در جایگاه هفتم و «سیاستگذاری های آموزشی» در جایگاه هشتم قرار گرفتند. در نهایت بر اساس عوامل هشت گانه مدلی ارائه گردید که می تواند منشور راهنمای برنامه ریزان و سیاستگذاران آموزشی کشور قرار گیرد. از طرفی، فرهنگ کارامدی جمعی معلمان در مدارس زمانی رشد و توسعه پیدا می کند که عوامل مطروحه و راهکارهای ارائه شده مورد توجه قرار گیرند.
Developing a Model of Identity Styles and Emotional Intelligence with the Mediating Role of Self-Concept(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The present study aimed to develop a model of identity styles based on emotional intelligence with the mediating role of self-concept. The statistical population of this study was 310 first and second-grade high school female students of Tehran in the academic year of 2018-2019. Standard questionnaires of Bar-On (1997) emotional intelligence, Berzonsky (1992) identity style, and Karami (2008) self-concept were used through structural equation modeling for analyzing data collected. The results showed that emotional intelligence had a positive relationship with normative identity, informational and commitment styles in high-school female students. On the other hand, it was found that self-concept has a positive relationship with commitment and informational identity styles and a negative relationship with diffuse identity style.Finally, regarding the mediating role of self-concept, the results showed that it mediated the relationship between emotional intelligence and commitment and informational identity styles positively, whereas negatively mediates the relationship between emotional intelligence and diffuse identity style. The results can be used to improve the social and individual status of students through the use of self-concept classes and workshops for students to enhance their level of critical thinking, as well as to change the attitude of families and society toward education on how to treat with their children.
اثربخشی آموزش حافظه فعال بر بهبود مهارت های خواندن ، برنامه ریزی و سازماندهی دانش آموزان با ناتوانی های یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش حافظه فعال بر بهبود مهارت های خواندن، برنامه ریزی و سازماندهی دانش آموزان با ناتوانی های یادگیری خاص انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان با ناتوانی یادگیری در مراکز ناتوانی های یادگیری 1، 2، 3 و 4 در شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1398-1397 بود. نمونه آماری 30 نفر از این دانش آموزان بودند که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. ابتدا پرسشنامه مشکلات یادگیری کلورادو (ویلکات و همکاران، 2011) برای هر دو گروه (توسط والدین) تکمیل گردید و سپس در آزمون برج لندن (شالیس، 1982) شرکت کردند. گروه آزمایشی در جلسات آموزش حافظه فعال شرکت کردند. گروه گواه آموزشی دریافت نکرد. سپس پرسشنامه های ذکر شده دوباره برای هر دو گروه توسط والدین تکمیل و دو گروه در آزمون برج لندن شرکت کردند. در انتها داده های به دست آمده از گروه ها برای تحلیل آماده شد. نتایج نشان داد که میانگین نمرات مهارت های خواندن ، برنامه ریزی و سازماندهی در پس آزمون در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل به طور معناداری افزایش یافته است. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که آموزش حافظه فعال با هدف قرار دادن مشکلات یادگیری باعث بهبود مهارت خواندن می شود وبه فرد کمک می کند بتواند به نحو بهتری از ظرفیت حافظه خود به منظور برنامه ریزی و سازماندهی امور استفاده کند.
ارائه الگوی بومی نظارت آموزشی معلم-محور در مدارس ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
113-140
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف ارائه الگوی بومی نظارت آموزشی معلم محور در مدارس ابتدایی انجام گرفت. روش پژوهش آمیخته اکتشافی بود. در مرحله کیفی روش پژوهش روایت پژوهی و مشارکت کنندگان بالقوه شامل معلمان آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی بودند که با رویکرد هدفمند و با روش نمونه گیری موارد مطلوب تا رسیدن به نقطه اشباع نظری انتخاب شدند. داده ها با استفاده از یک پروتکل مصاحبه نیمه ساختمند جمع آوری گردید. محاسبه اﻋﺘﺒﺎر و رواﯾﯽ داده ها با استفاده از دو روش ﺑﺎزﺑﯿﻨﯽ مشارکت کنندگان و ﻣﺮور ﺧﺒﺮﮔﺎن ﻏﯿ ﺮ شرکت کننده در ﭘﮋوﻫﺶ انجام گرفت. با تحلیل مضمون، 5 مضمون سازمان دهنده و 16 مضمون پایه درباره الگوی نظارت معلم محور کشف گردید. در بخش کمی روش تحقیق توصیفی پیمایشی بود و جامعه آماری شامل معلمان آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی بودند که برای اعتباریابی الگو، با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران ، 200 نفر با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب گردید. ابزار مورداستفاده در بخش کمی، مقیاس محقق ساخته بر اساس شبکه مضامین بخش کیفی بود. تحلیل بخش کمی با تحلیل عاملی تأییدی برای تعیین اعتبار الگو انجام شد. نتایج بخش کمی با استفاده از تحلیل عاملی مرتبه اول و دوم نشان داد که الگوی بومی نظارت معلم محور دارای روایی سازه است.
واکاوی انسانشناسانه مفهوم تدریس موءثر از منظر فرهنگ رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با مفروض انگاشتن تفاوت های فرهنگی بین رشته های دانشگاهی، سعی دارد تا شاخص های تدریس موءثر را با رویکردی انسانشناسانه از منظر دانشجویان رشته های مختلف بررسی نماید. بدین منظور براساس تقسیم بندی تونی بچر از دیسیپلین ها به دو دسته شهری و روستائی، 14 دانشجوی رشته فلسفه، مطالعات فرهنگی، تاریخ، علوم اجتماعی و روانشناسی عمومی (به عنوان نماینده دیسیپلین های روستائی) و 9 دانشجوی رشته مهندسی مکانیک، مهندسی نفت و مهندسی عمران (به عنوان نماینده دیسیپلین های شهری) به عنوان اطلاع رسان در این پژوهش مشارکت نمودند. نمونه گیری در این پژوهش بصورت هدفمند و با بکارگیری راهبرد نمونه گیری ملاک محور و گلوله برفی صورت گرفت. راهبرد پژوهش در مطالعه حاضر مردم نگاری آموزشی با طرح تفسیری می باشد. همچنین داده های پژوهش در چارچوب راهبرد 6 سطحی پیتر وودز تا سطح دوم (یعنی طبقه بندی و مقوله بندی) تحلیل شده و با بکارگیری دو راهبرد بازبینی اعضاء و تحلیل همگنان مورد اعتباربخشی قرار گرفتند. راهبرد جمع آوری داده ها در پژوهش حاضر نیز مصاحبه های نیمه ساختار یافته و غیر رسمی بوده و بازنمائی نتایج پژوهش به شیوه مضمونی صورت گرفته است. بر مبنای یافته های پژوهش، تدریس موثر در دیسیپلین های روستائی با شاخص هایی چون تمرکز بر منابع کلاسیک، انسان محوری، نزدیکی به زبان عوام و تاءکید بر فهم ارزشگذاری می شود. این در حالی است که تدریس موثر در دیسیپلین های شهری با ویژگی هایی چون روزآمدی، محتوی محوری، تاکید بر زبان تخصصی، و تاکید بر کاربردپذیری ارزشگذاری می شود.
ارائه چارچوب مفهومی برای طراحی فضای فیزیکی مدرسه های ابتدایی بر مبنای نظریه یادگیری مشارکتی ویگوتسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال هجدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۷۲
27 - 52
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ارائه چارچوب مفهومی برای طراحی فضای فیزیکی مدرسه های ابتدایی بر مبنای «نظریه یادگیری مشارکتی ویگوتسکی» است. رویکرد تحقیقی «روش پژوهش اسنادی» است و برای انجام آن از «تکنیک تحلیل محتوا» استفاده شد. قلمرو موردمطالعه این پژوهش اسناد و مدارک معتبر علمی، استانداردها و گزارش های بین المللی در طراحی مدرسه و نمونه های موردی مدرسه های طراحی شده بر مبنای رویکرد سازنده گرایی اجتماعی است که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. بنا بر یافته های پژوهش، مهم ترین مؤلفه های یادگیری مشارکتی عبارت اند از: ساختن دانش، نقش فعال یادگیرنده، تسهیل یادگیری، تنوع مواد و منابع یادگیری، زمینه و تعامل محوری که در ابعاد فضایی (رنگ، محوطه سازی و انعطاف پذیری)، روان شناختی (مناطق اجتماعی غیررسمی)، فیزیولوژی (دما، تهویه، نور و سروصدا) و رفتاری (پیکربندی U شکل، میزهای گرد، فضاهای بازی، فضاهای شخصی، فضای عمومی یادگیری (خیابان یادگیری)) می تواند بازنمایی مطلوبی از فضای فیزیکی مدرسه های ابتدایی ارائه دهد. همچنین نتایج نشان دادند که ایجاد محیط یادگیری مشارکتی در ابعاد ساخت دانش، تعامل، تنوع در منابع و مواد آموزشی، تسهیل یادگیری و نقش فعال یادگیرنده، نیازمند طراحی فضای فیزیکی با در نظر گرفتن تنوع رنگی، انعطاف پذیری در طراحی فضا و محوطه سازی و نیز ایجاد مناطق اجتماعی غیررسمی است. علاوه بر این، توجه به ویژگی های فیزیولوژی فضا موجب تأثیر بر سرعت یادگیری، کیفیت تدریس، ارتقای رفتار اجتماعی دانش آموزان، تسهیل در دستیابی به هدف های آموزشی، دسترسی به تجهیزات و تسهیلات متنوع یادگیری و ایجاد فضای یادگیری مشارکت محور می شود.