فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۰۱ تا ۳٬۰۲۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
نقش هوش هیجانی در اثربخشی تدریس معلمان درمدارس راهنمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی رابطه هوش هیجانی معلمان و اثربخشی تدریس و هم چنین، پیش بینی اثربخشی تدریس و زیر مقیاس های آن به وسیله متغیر هوش هیجانی معلمان می-پردازد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بوده است. نمونه پژوهش شامل 704 نفر از دانش آموزان مدارس راهنمایی و هم چنین، 32 نفر از دبیران زن و مرد مدارس راهنمایی شهر شیراز می باشند که با روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه هوش هیجانی بار- آن با ضریب پایایی 89/0 و ابزار اثربخشی تدریس پاینتا و همر بوده است. اساساً این ابزار اثربخشی تدریس را با روش مشاهده ای می سنجد و دارای سه بعد (حمایت آموزشی، حمایت عاطفی و سازماندهی کلاسی) می باشد. برای پایایی این مقیاس ضریب همبستگی بین دو مشاهده مستقل محاسبه و مقدار (85/0 =r) بدست آمده است. افزون بر این ابزار مشاهده ای، سعی شد تا عوامل تدریس اثر بخش در سه بعد ذکر شده، با کمک پرسشنامه ای که به وسیله دانش آموزان پاسخ داده می شود، انداره گیری گردد که پیش از استفاده، روایی و پایایی آن مورد سنجش قرار گرفته است. پایایی این مقیاس با روش آلفای کرونباخ محاسبه و مقدار (78/0 = α) بدست آمد. جمع کل نمره های بدست آمده از این دو ابزار ( مشاهده ای و پرسشنامه دانش آموزی) به عنوان مبنای اثربخشی تدریس معلمان در نظر گرفته شد. روش آماری مورد استفاده در این پژوهش، ضریب همبستگی و محاسبه ضریب رگرسیون چند متغیری می باشد. نتایج بیانگر آن بودند که بین دو متغیر یاد شده رابطه ای مثبت وجود دارد و حتی با کنترل متغیرهای سن، جنس و تحصیلات معلمان، فاکتور هوش هیجانی قادر است با قدرت بالایی اثربخشی تدریس معلمان را پیش بینی نماید) 73/0(Beta= و هم چنین، رابطه مجزای هوش هیجانی با زیر مقیاس های تدریس اثربخش نشان داد که هوش هیجانی با عامل حمایت عاطفی (,P<.00061/0r=) و حمایت آموزشی (,P<.0542/0=r) به ترتیب بیش ترین همبستگی و با زیرمقیاس سازماندهی کلاسی کم ترین رابطه را نشان داده است، لذا فرضیه های پژوهش مورد پذیرش قرار گفت. از آنجایی که خوش بختانه هوش هیجانی قابل آموزش می باشد، پیشنهاد می شود که در برنامه های درسی تربیت معلم توجه به پرورش هوش هیجانی معلمان بیش تر مورد توجه قرار گیرد.
از جزوه نویسی در دارالفنون تا مدارس هوشمند و بدون کاغذ
حوزههای تخصصی:
تاثیر آموزش راهبرد خودتنظیمی بر نشانه های نارسایی توجه و عملکرد ریاضی دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف تعیین تأثیر آموزش راهبرد خودتنظیمی بر نشانه های نارسایی توجه و عملکرد ریاضی دانش آموزان دختر پایه سوم ابتدایی با اختلال نارسایی توجه شهر همدان انجام گرفته است. به این منظور 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) از دانش آموزان دختر پایه سوم شهر همدان با اختلال نارسایی توجه دارای پرونده مشاوره ای به عنوان نمونه آماری انتخاب و پس از اجرای پیش آزمون ریاضی و نشانگان نارسایی توجه، دانش آموزان در دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی جا گماری شدند. آزمودنی های گروه آزمایش در 8 جلسه تحت آموزش راهبردهای خودتنظیمی قرار گرفتند. پس از پایان آموزش و اجرای پس آزمون بر روی گروه ها، داده های به دست آمده با استفاده از روش آماری کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد آموزش راهبردهای خودتنظیمی باعث کاهش نشانگان نارسایی توجه و همچنین افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان در درس ریاضی شده است. آموزش مهارت های خودتنظیمی به این کودکان، باعث افزایش توجه به جزئیات، کاهش نقص در گوش دادن، افزایش میزان تبعیت از دستورات معلم، کسب مهارت در ساماندهی تکالیف و فعالیت ها کاهش حواس پرتی و فراموش کاری شد.
ارائه الگوی مفهومی مدیریت کیفیت فراگیر متناسب با آموزش و پرورش متوسطه و سنجش میزان تناسب آن
حوزههای تخصصی:
بررسی چالش های تحقق اجرای برنامه ریزی درسی مدرسه محور در نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی چالش های تحقق اجرای برنامه ریزی درسی مدرسه محور در نظام آموزشی ایران انجام گرفته است. پژوهش ترکیبی و از نوع اکتشافی متوالی و مدل ابزارسازی است. حجم جامعه در بخش کیفی شامل اسناد و مدارک مرتبط با موضوع، آیین نامه ها، دستورالعمل ها و بخشنامه ها و در بخش کمی شامل دبیران و مدیران مدارس متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1401-1400 بوده است. حجم نمونه شامل 50 نفر از مدیران و 100 نفر از دبیران بود که به صورت تصادفی انتخاب شدند. ابزار در بخش کیفی فرم تحلیل محتوای کیفی و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته است. برای تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیل در مطالعه کیفی موردی از نوع تشکیل شبکه مضامین استفاده شده است. در بخش کمی هم از آزمون تی مستقل و آزمون فریدمن استفاده گردید. یافته های پژوهش نشان می دهد که نبود فرهنگ سازمانی نهادینه شده، نبود منابع مالی و مادی و شرایط سخت افزاری مورد نیاز، عدم وجود ساز و کار قانونی مناسب، نبود مهارت و توانمندی تخصصی برنامه ریزی درسی مدرسه محور در مدیران و دبیران، عدم وجود قوانین و مقررات کافی برای اجرای برنامه ریزی درسی مدرسه محور و ضعف دانشی و عدم آگاهی و علم کافی مدیران و دبیران در زمینه اجرای برنامه ریزی درسی مدرسه محور از جمله مواردی بودند که به عنوان چالش های تحقق اجرای برنامه ریزی درسی مدرسه محور در نظام آموزش و پرورش ایران شناسایی شدند. در مجموع نتایج تحقیق نشان داد که نگرش نسبت به برنامه ریزی درسی مدرسه محور مثبت است اما با اتخاذ سیاست ها و راهبردهایی لازم است چالش ها در سایر مولفه ها را مدیریت نمود.
تدریس و معلم
درآمدی بر برنامه ریزی آموزشی
حوزههای تخصصی:
ارزیابی عملکرد و موانع فراروی شورای دانش آموزی جهت مشارکت-دهی دانش آموزان در فعالیت های مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از روش های توانمندسازی مدارس، مشارکت دهی دانش آموزان در فعالیت های آن می باشد، تا از این راه بتوان زمینه لازم را برای نهادینه سازی تفکر مشارکتی فراهم نمود. بدین-منظور در این مقاله عملکرد شورای دانش آموزی در مشارکت دهی دانش آموزان دوره متوسطه در فعالیت های مدارس شهر تهران و موانع فراروی آن بر اساس یک مطالعه پژوهشی مورد بررسی قرار گرفته است. روش پژوهش، به لحاظ هدف کاربردی و از نظر چگونگی گردآوری داده ها از نوع پژوهش های توصیفی- پیمایشی و همبستگی است. برای پاسخ به پرسش ها علاوه بر مطالعات نظری، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای نظرات 1225 نفر از دانش آموزان به عنوان نمونه آماری از راه پرسشنامه های محقق ساخته در دو زمینه مقدار و موانع مشارکت جمع آوری گردید. با تحلیل داده ها از راه آمار توصیفی و استنباطی یافته ها نشان داد علیرغم کوشش های شورای دانش آموزی جهت مشارکت دادن دانش آموزان در فعالیت های مدارس، به گونه کلی مقدار مشارکت در سطح پایین بوده و در این راستا سه مانع قانونی، انگیزشی و مدیریتی رابطه معنی داری با مقدار مشارکت دارند.
سخنی با والدین کودکان دبستانی
منبع:
پیوند ۱۳۷۵ شماره ۲۰۴
حوزههای تخصصی:
زیر پوست دانشگاه: واکاوی پدیده استثمار آکادمیک در نظام آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی مسائل موجود در روابط استادان و دانشجویان در نظام آموزش عالی ایران صورت گرفت. بدین ترتیب تلاش شد تا جنبه های مختلف این مسائل با توجه به بافت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی حاکم بر نهاد دانشگاه در ایران واکاوی و بازنمایی شود. پژوهش حاضر در چارچوب رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحقیق نظریه مبنائی (با نگاه سیستمی اشتراوس و کوربین) صورت گرفته است. برای جمع آوری داده ها از اطلاع رسان ها، مصاحبه های عمیق و غیررسمی مورد استفاده قرار گرفت و انتخاب اطلاع رسان های پژوهش به صورت هدفمند و با استفاده از راهبردهای نمونه گیری با حداکثر تنوع و نمونه گیری نظریه ای صورت پذیرفت. اطلاع رسان های پژوهش شامل 45 دانشجوی کارشناسی، کارشناسی ارشد، و دکتری و همچنین 12 استاد دانشگاه بودند. تحلیل داده های حاصل در سه مرحله کدگذاری باز، محوری، و گزینشی صورت پذیرفت و نظریه نهایی حول مقوله محوری "استثمار آکادمیک" شکل گرفت. نظریه تولید شده در چند مرحله از طریق راهبردهای بازبینی اعضاء، تحلیل موارد منفی و چندسویه سازی منابع از حیث باورپذیری مورد تعدیل قرار گرفت. همچنین به منظور تامین معیار اعتمادپذیری، فرایند تحلیل داده ها تا شکل گیری نظریه تا حد ممکن توصیف شد. برای تحقق معیار انتقال پذیری نیز بافت پژوهش از حیث شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به تصویر کشیده شد. بر اساس یافته ها، استثمار آکادمیک در نظام آموزش عالی ایران دارای ابعاد مالی، روانی، جنسی، پژوهشی، و آموزشی می باشد. این پدیده به دلیل شرایط ساختاری، فرهنگی، اقتصادی، و آکادمیک ظهور یافته و منجر به واکنش هایی چون انقیاد ظاهری، اعتراض پنهان، و البته پذیرش و همدستی شده است. این واکنش ها تحت تاثیر باور رایج (شرایط مداخله گر) و جایگاه استثمارگر استثمار شونده (شرایط زمینه ای) بروز پیدا کرده و منجر به بازتولید استثمار، تقلب پروری، و افول نهاد علم در جامعه شده اند.
نقش تفکر خلاق، تفکر تحلیلی و تفکر انتقادی در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۸
140 - 162
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش تعیین سهم تفکر خلاق، تفکر تحلیلی و تفکر انتقادی در پیش بینی تغییرات پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه بود. پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل 1681دانش آموز دوره متوسطه شاخه تحصیلی نظری در شهر سنقر در سال 1395بود. نمونه پژوهش 530 دانش آموز بود که به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی و با استفاده از جدول تعیین حجم کرجسی و مورگان (1970) انتخاب شدند. ابزارهای بکار رفته شامل مقیاس سنجش تفکر انتقادی ریکتس (2003) و مقیاس سنجش تفکر خلاق و تفکر تحلیلی پیتر هانی ترجمه یوسفی و همکاران (1384) بودند. روایی محتوایی مقیاسها با نظر خبرگان و پایایی آنها با آلفای کرونباخ تأیید گردید. داده ها از طریق همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه و آزمون t نمونه های مستقل تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها نشان داد: رابطه مثبت و معناداری بین تفکر انتقادی و تفکر خلاق با پیشرفت تحصیلی، و رابطه منفی و معناداری بین تفکر تحلیلی و پیشرفت تحصیلی وجود دارد. تفکر انتقادی و تفکر خلاق به ترتیب با 531/0= و 272/0= پیش بینی کننده مثبت و معنادار پیشرفت تحصیلی بودند. بین تفکر انتقادی، تفکر خلاق و تفکر تحلیلی دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معنادار آماری وجود داشت.
اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی با روش چند رسانه ای بر رشد مهارت های (عملکرد) اجتماعی دانش آموزان دختر ناشنوای پایه دوم راهنمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی با روش چندرسانه ای بر رشد مهارت های (عملکرد) اجتماعی دانش آموزان دختر ناشنوای پایه دوم راهنمایی تهران صورت پذیرفته است. این پژوهش به روش تجربی و استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه صورت گرفت. جامعه آماری کلی دانش آموزان دختر ناشنوای پایه دوم راهنمایی تهران در سال تحصیلی 92-91 بودند که از مدرسه نیمروز با روش نمونه گیری هدفمند 38 نفر انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه گواه (19 نفر) و گروه آزمایش (19 نفر) تقسیم شدند. ابزار پژوهش شامل فهرست بررسی ارزیابی مهارت های اجتماعی کودکان متسون و همکاران (1983) بود. برنامه آموزش چندرسانه ای در طول هشت جلسه 60 دقیقه ای، هفته ای دو جلسه به مدت یک ماه بر روی گروه آزمایشی اجرا گردید، در حالی که در طی این مدت، گروه گواه برنامه عادی روزانه خود را دنبال می کرد. پس از اجرای برنامه آموزشی (چندرسانه ای)، مجددا آزمون رشد مهارت های اجتماعی بر روی هر دو گروه اجرا گردید. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که برنامه آموزش چندرسانه ای بر رشد مهارت های اجتماعی دانش آموزان دختر ناشنوا، در گروه آزمایش به طور معناداری (در تمامی مؤلفه ها) مؤثر بوده است (001/0P<). همچنین، در پنج مؤلفه مهارت اجتماعی میانگین گروه آزمایش بیشتر از گروه کنترل بود. بنابراین، نتایج این پژوهش در راستای سایر پژوهش های مشابه انجام شده، بیانگر نقش مثبت استفاده از چندرسانه ای در رشد مهارت های اجتماعی دانش آموزان دختر ناشنوا بود.
تبیین دلالت های دیدگاه جان دیویی در خصوص هنر و زیبایی شناسی برای فرایند تدریس و یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تعیین دیدگاه زیبایی شناختی جان دیویی برای فرایند تدریس و یادگیری است. در پژوهش حاضر، ما دو سوال داشته ایم: 1) زیبایی شناسی از دید جان دیویی چیست و دارای چه مؤلفه هایی است؟ 2) رابطه این مؤلفه ها با فرایند تدریس و یادگیری چگونه است؟ برای پاسخ گویی به این سوالات تحقیق از منابع کتابخانه ای متعدد به صورت فیش برداری و از پایگاه های اطلاعاتی اینترنتی (نمایه ، پایگاه مقالات خارجی دانشگاه تربیت مدرس، پایگاه پایان نامه های دانشگاه های تربیت مدرس تهران- دانشگاه تهران- علامه طباطبایی- الزهرا، بانک اطلاعات نشریات کشور و مجلات ایران، پایگاه استنادی علوم جهان اسلام، نورمگز، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی) اطلاعات جمع آوری شده است و سپس با استفاده از روش مروری – اسنادی، به صورت مختصر دیدگاه دیویی در خصوص هنر، زیبایی، زیبایی شناسی و تدریس و یادگیری شرح داده شده است. بعد از انجام این کار، دلالت های دیدگاه هنری دیویی برای فرایند تدریس و یادگیری را استنباط و استخراج نمودیم. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که فرایند تدریس و یادگیری، تجربه ای زیبایی شناختی است و باید به صورت زیبایی شناختی ارائه گردد: از دید دیویی برای این که فرایند تدریس و یادگیری، زیبایی شناسی باشد، باید این موارد را به کار برد: استفاده از مبانی علمی در فرایند تدریس و یادگیری؛ تدریس واحد داشتن؛ پرهیز از تقابل ها در تدریس؛ اتصال یادگیری با امور روزمره و اجتماعی؛ استفاده از عوامل روان شناسی مثل تخیل و عاطفه در فرایند تدریس و یادگیری؛ نگاهی زیبایی شناختی داشتن به شغل معلمی؛ استفاده از بازی در این فرایند؛ ضرورت صداقت و نظم برقرار کردن به صورت هنرمندانه.
ویژگی های بایسته معلمان در بهبود فرآیند یاددهی-یادگیری مدارس هوشمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی ویژگی ها، توانایی ها و وظایف معلمان در بهبود فرآیند یاددهی- یادگیری مدارس هوشمند استان سمنان انجام شد. روش انجام این پژوهش از نوع روش های تحقیق آمیخته اکتشافی بود که در آن نخست بخش کیفی و سپس بخش کمی انجام شد. در بخش کیفی پژوهش، با شش نفر از متخصصان فناوری اطلاعات و ارتباطات که به روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شده بودند، مصاحبه انجام شد. نتایج حاصل از تحلیل محتوای مصاحبه ها و مطالعه عمیق مبانی نظری، در قالب پرسشنامه ای محقق ساخته در دو بخش وضعیت مطلوب و وضعیت موجود تنظیم گردید. روایی محتوایی طبق نظر متخصصان و پایایی آن نیز از طریق آلفای کرونباخ در بخش وضعیت مطلوب 84/0 و در بخش وضعیت موجود 94/0 بررسی و مناسب گزارش شدند. در بخش کمی پژوهش نیز، پرسشنامه توسط310نفر از معلمان و مدیران که به روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شده بودند، تکمیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که راهکارهای «ارتباط مستمر و پایدار الکترونیکی با دانش آموزان برای رفع اشکالو هدایت و استمرار فرآیند یاددهی-یادگیری به صورت مجازی» در رتبه اول، «تقویت مهارت های ICDL و اینترنت از طریق شرکت در کلاس های ضمن خدمت، استفاده از خودآموز ها و تمرین های شخصی» در رتبه دوم، «جستجو و شناسایی محتوای چندرسانه ای و الکترونیکی مناسب بر روی شبکه اینترنت و منطبق با طرح و برنامه درسی و بهره گیری از آنها در فرآیند یاددهی-یادگیری» در رتبه سوم، «توانایی طراحی انواع آزمون های پیشرفت تحصیلی آنلاین و درج آنها در سایت یا ارسال به ایمیل دانش آموزان جهت پیشرفت تحصیلی آنان» در رتبه چهارم و «حضور فعال بر روی پورتال مدرسه و سیستم مدیریت یادگیری برای مدیریت فرآیند یادگیری دانش آموزانبه صورت غیرحضوری بر روی وب» در رتبه پنجم در بهبود فرآیند یاددهی-یادگیری مدارس هوشمند توسط معلمان قرار دارند