فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶٬۵۰۱ تا ۶٬۵۲۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه زندگی زوجین نابینا و کم بینا دارای نیازها، دغدغه ها و مشکلات خاصی است. هدف از این پژوهش، تبیین و کاوش کلیه جنبه های تجارب زیسته زوجین نابینا / کم بینا بود. روش برای این منظور از روش کیفی از نوع پدیدارشناسی استفاده شد. جامعه آماری در این پژوهش کلیه زوج هایی بودند که هر دو نابینا یا کم بینا بوده و در انجمن توانبخشی یزد ثبت نام کرده و دارای فرزند بودند و بیش از 1 سال از ازدواج آنها سپری شده بود. پس از انجام مصاحبه با 24 نفر، محققان به اشباع رسیدند و مطلب جدیدی بدست نیامد. داده های این مطالعه کیفی به روش 7 مرحله ای کلایزی مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها با بررسی دقیق، متن کل مصاحبه ها به 321 کد مجزا تقسیم بندی شد. با بررسی مجدد کدها، 40 زیرمفهوم استخراج شد. این زیرمفهوم ها در 7 مفهوم نهایی جای داده شدند. این مفاهیم عبارتند از: 1- «پیروی از دستورات دین و حضور خدا در زندگی»؛ 2- «توانمند بودن فرد نابینا و توانایی حل مشکلات»؛ 3- «زندگی عادی افراد نابینا»؛ 4- «نگرانی از برخورد ناصحیح جامعه»؛ 5- «اعتماد به نفس پایین ناشی از محدودیت های نابینایی / کم بینایی»؛ 6- «فرهنگ و دیدگاه نامناسب مردمی و برنامه ریزی» و 7- «واقع نگری افراد نابینا / کم بینا». نتیجه گیری جامعه افراد نابینا / کم بینا از زندگی همانند سایر اقشار جامعه برخوردارند. این طیف از افراد شیوه های همسرداری و فرزندپروری همانند افراد بینا دارند. البته به دلیل نابینایی، دچار مشکلات و محدودیت هایی نیز می باشند که باید از سایر توانایی های خود بهره گیری نمایند
بررسی رابطه خود تنظیمی رفتاری و سازگاری اجتماعی در زنان متاهل افسرده به مواد مخدر در دوره درمان
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال پنجم فروردین ۱۴۰۱ شماره ۴۶
65 - 55
حوزههای تخصصی:
مقدمه: افسردگی حالتی خلقی شامل بی حوصلگی و گریز از فعالیت یا بی علاقگی و بی میلی است و می تواند بر افکار، رفتار و احساسات در زنان متاهل تأثیر بگذارد. این پژوهش با هدف بررسی رابطه خود تنظیمی رفتاری و سازگاری اجتماعی در زنان متاهل افسرده به مواد مخدر در دوره درمان انجام شد. روش: این مطالعه یک پژوهشی توصیفی و همبستگی است هدف تحقیقات توصیفی و همبستگی توسعه دانش کاربردی در یک زمینه خاص بود. نخست، نمونه گیری آزمودنی ها با استفاده از ملاک های ورود و خروج صورت گرفت، جامعه آماری شامل زنان متاهل افسرده مراجعه کننده به دو مرکز ترک اعتیاد استان البرز شهرستان کرج در سال 1400 بود. با روش نمونه گیری خوشه ای نمونه آماری شامل 357نفر از زنان متاهل افسرده که افسردگی آنان با اجرای آزمون افسردگی بک تایید گردیده بود انتخاب نمود. آزمودنی ها به ابزارهای پژوهش شامل مقیاس خود تنظیمی رفتاری براون، میلر ولاوندوسکی (1999 ) و مقیاس سازگاری اجتماعی پی کل و ویسمن (1999) پاسخ دادند. یافته ها: تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که دوره درمان زنان متاهل افسرده معتاد به مواد مخدر رابطه ی معناداری وجود دارد که این رابطه در سطح آلفای 01/0 معنی دار است، افرادی که در خود تنظیمی رفتاری و سازگاری اجتماعی و هریک از ابعاد آن نمرات بالایی گرفته اند، دوره درمان بهتری داشته اند. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها، افرادی که داری خود تظیمی رفتاری و سازگاری اجتماعی بالایی داشتند دروه درمان بهتری داشته و همچنین باعث کاهش افسردگی در زنان متاهل شد.
اثربخشی آموزش هوش هیجانی به روش قصه گویی بر کاهش کمرویی و ارتقای هوش هیجانی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۶ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱۴۱
153-169
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش هوش هیجانی به روش قصه گویی بر کاهش کمرویی و ارتقای هوش هیجانی و مؤلفه های آن در دانش آموزان دختر دبستانی انجام شده است. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری را دانش آموزان پایه های پنجم و ششم دبستانهای دخترانه شهر قم در سال تحصیلی 95-1394 تشکیل دادند. نمونه پژوهش یکی از مدارس ابتدایی شهر قم بود که به صورت در دسترس انتخاب شد و 25 دانش آموز کمرو به صورت هدفمند انتخاب شدند(با استفاده از پرسشنامه و مصاحبه تشخیصی- تکمیلی با معلمان) و با جایگزینی تصادفی در گروه آزمایش و کنترل (12نفر گروه آزمایش و 13نفر گروه کنترل) قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده، پرسشنامه هوش هیجانی کودکان و نوجوانان بار- آن (2000) و پرسشنامه کمرویی کودکان کروزیر (1995) بود. اعضای گروه آزمایش در هشت جلسه 45 دقیقه ای، هفته ای یک بار، آموزش هوش هیجانی را به روش قصه گویی (قصه ها را پژوهشگران تهیه کردند و روایی حاصل شد) دریافت کردند، درحالی که به اعضای گروه کنترل هیچ آموزشی ارائه نشد. پس از پایان جلسه های آموزشی، پرسشنامه های مذکور برای هر دو گروه اجرا شدند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و چند متغیری استفاده شد. نتایج نشان داد آموزش هوش هیجانی به روش قصه گویی بر کاهش کمرویی (در سطح 0/99 و توان آماری 0/86) و ارتقای هوش هیجانی کلی و مؤلفه های آن (درون- فردی، میان- فردی)(در سطح 0/95 و توان آماری 0/66 تا 0/99) در دانش آموزان دختر دبستانی مؤثر بوده است. براین اساس پیشنهاد می شود که در محیطهای آموزشی برای غلبه بر کمرویی کودکان آموزش هوش هیجانی با روش قصه گویی مورد استفاده قرار گیرد.
مشارکت اولیا در فرایند تعلیم و تربیت
حوزههای تخصصی:
اثربخشی آموزش محتوای مبتنی بر فراشناخت با کمک نرم افزار بر خودراهبری و پیشرفت درسی دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، تعیین اثربخشی آموزش محتوای مبتنی بر فراشناخت با کمک نرم افزار بر خودراهبری و پیشرفت درسی دانش آموزان دوره ابتدایی بود. روش پژوهش، شبه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی شهر کرمانشاه در سال تحصیلی90-89، به تعداد 12192 نفر بود. 105 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای بعنوان نمونه آماری انتخاب شدند. به این صورت که از سه ناحیه آموزش و پرورش شهر کرمانشاه ناحیه 3 و از این ناحیه تعداد 4 کلاس انتخاب شد. قرار دادن گروه ها بعنوان گواه و آزمایش نیز بصورت تصادفی انجام شد. ابزار پژوهش پرسشنامه خود- راهبری فیشر با 41 گویه و پایایی 82/0و آزمون پیشرفت تحصیلی بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی، میانگین و انحراف معیار و از آمار استنباطی تحلیل واریانس یکطرفه و تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین نمرات خود- راهبری دانش آموزان گروه های گوناگون تفاوت معنی داری وجود داشت (p<0/05). هم چنین بین مقدار یادگیری دانش آموزان گروه های گوناگون تفاوت معنی داری وجود داشت (p<0/05)، ولی بین مقدار یادداری دانش آموزان گروه های گوناگون، تفاوت معنی دار نبود.
بررسی رابطه صلاحیت های حرفه ای و انگیزش شغلی با میزان تمایل معلمان به مشارکت در تدوین برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی رابطه صلاحیت های حرفه ای و انگیزش شغلی با میزان تمایل معلمان به مشارکت در تدوین برنامه درسیانجام شد. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری 726 نفر از معلمان مقطع ابتدایی سال تحصیلی 94-93 شهرستان تربت حیدریه بودند. 267 نفر از طریق فرمول کرجسی و مورگان با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته مشارکت معلمان در تدوین برنامه درسی، صلاحیت های حرفه ای معلمان و انگیزش شغلی هکمن و الدهام صورت گرفت. روایی پرسشنامه ها از طریق روایی محتوایی بررسی شد. پایایی پرسشنامه صلاحیت های حرفه ای معلمان با استفاده از آلفای کرونباخ 83/0، انگیزش شغلی81/0، میزان تمایل معلمان به مشارکت در تدوین برنامه درسی79/0 به دست آمد. از آزمون های همبستگی پیرسون و رگرسیون برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد، بین صلاحیت های حرفه ای و انگیزش شغلی معلمان با میزان تمایل آنها به مشارکت در تدوین برنامه درسی رابطه معناداری وجود داشت (05/0 p <).بین صلاحیت های حرفه ای معلمان با انگیزش شغلی رابطه معناداری وجود داشت(05/0 p <). صلاحیت های حرفه ای و انگیزش شغلی معلمان تمایل آنها به مشارکت در تدوین برنامه درسی را پیش بینی می کند.
رابطه سبک های یادگیری و روحیه پژوهشگری دانش آموزان دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله مولفه های مهم فرایند آموزش، سبک یادگیری فراگیران است که باید توسط معلمان شناسایی شود. تشخیص این مولفه و تلاش در جهت اصلاح یا متناسب نمودن آموزش با آنها مزایای متعددی برای دانش آموزان و کل فرایند تدریس به همراه دارد. از جمله پیامدهای مهم سبک های یادگیری که توجه به آن ضرورت دارد، میزان اثرگذاری آن در پرورش روحیه جست وجوگری و توانمندی پژوهشی است. از این رو، در پژوهش حاضر، رابطه بین سبک های یادگیری و روحیه پژوهش گری دانش آموزان دوره دوم متوسطه مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه نواحی چهارگانه شهر شیراز بود که در سال تحصیلی 95-1394 مشغول به تحصیل بودند و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی، تعداد 345 نفر به عنوان شرکت کنندگان پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه سبک های یادگیری کلب و پرسشنامه روحیه پژوهش گری محمد شریفی. نتایج حاصل از ضرایب همبستگی نشان داد که از میان سبک های یادگیری، دو سبک یادگیری همگرا و واگرا با روحیه پژوهش گری ارتباط معنی دار داشتند و نتایج رگرسیون چندگانه نیز موید آن بود که این دو سبک از میان سبک های یادگیری پیش بینی کننده روحیه پژوهش گری بودند. یافته های پژوهش حاضر در مجموع موید نقش سبک های یادگیری در پرورش روحیه پژوهش گری و تائیدکننده این فرضیه بود که در یادگیری هر دو سبک واگرا و همگرا باید مدنظر قرار گیرند.
رسانه ها و استعدادهای درخشان
حوزههای تخصصی:
اثر بخشی آموزش مبتنی بر الگوی مفهوم محور بر تفکر خلاق و یادگیری خود تنظیمی در درس علوم پایه ششم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۸
161 - 182
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر الگوی مفهوم محور بر تفکر خلاق و خود تنظیمی یادگیری بود. روش مطالعه شبه آزمایشی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پایه ششم دوره ابتدایی در دبستان های شهر کامیاران در سال تحصیلی 98-1397 بودند که با روش نمونه گیری تصادفی، نمونه منتخب در دو گروه تقسیم شدند (24 نفر گروه آزمایش و 21 نفر گروه کنترل). آموزش الگوی تدریس مفهوم محور در قالب 8 جلسه نیم ساعته در 4 هفته (هر هفته 2 جلسه) به گروه آزمایش داده شد و گروه کنترل، تدریس سنتی و مرسوم را دریافت نمودند. ابزارهای گردآوری داده ها نیز شامل پرسشنامه تصویری سنجش خلاقیت تورنس(2002) فرم الف و پرسشنامه راهبردهای یادگیری خود تنظیمی سواری و عرب زاده(1392) بودند. نتایج تحقیق با تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد، دانش آموزانی که از طریق الگوی مفهوم محور آموزش دیده بودند نمرات تفکر خلاق و یادگیری خود تنظیمی بالاتری در مقایسه با دانش آموزانی که این آموزش را دریافت نکرده بودند کسب کردند(001/0>p). با توجه به اثربخشی آموزش الگوی مفهوم محور، باید در دوره ابتدایی به خصوص در درس علوم تجربی بیش از پیش به این روش توجه نمود و به معلمان اینگونه روش ها را توصیه کرد.
عوامل طغیان و کنترل شهوت جنسی با نگاه قرآنی- حدیثی
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال چهارم شهریور ۱۴۰۰ شماره ۳۹
117 - 103
حوزههای تخصصی:
میل جنسی یکی از قوای درونی انسان است که با حفظ اعتدال آن سعادت را در پی خواهد داشت و در مقابل، افراط آن باعث شقاوت فرد می شود. رواج روابط نامشروع در جامعه باعث شده است؛ زندگی برای افراد سالم و متدین و کسانی که پایبند به دین و مذهب هستند دچار مشکل شود. چنین جامعه ای به مرضی مبتلا شده که درمان آن بسیار سخت است. اکثر جوانان غربی و برخی کشورهای اسلامی از این روابط به ستوه آمده اند دائم درصدد درمان آن هستند ولی به خاطر دوری از دین و معنویت موفق نشدند. شناخت این عوامل که باعث طغیان این روابط نامشروع شده است می تواند مسیر را برای از بین بردن این روابط بکند و باعث ایجاد خانواده هایی با نشاط و روحیه مثبت خواهد شد و جامعه را به سویی از رشد و بالندگی هدایت بکند به طوری که جوانان بتوانند این روابط نامشروع و پست بدانند و از راه درست نسبت به شهوت جنسی خود اقدام بکنند. به همین علت هدف از این مقاله آگاهی نسبت به عوامل و کنترل طغیان جنسی است به طوریکه فرد بتواند با استعانت از خداوند متعال خود را از ناپاکی ها حفظ نماید. روش جمع آوری مقاله حاضر به صورت کتابخانه ای بوده است.
تأثیر نرم افزار محتواساز بر یادگیری و یادداری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با ه دف مطالعه تأثیر نرم افزار محتواساز بر میزان یادگیری و یادداری انجام شد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش شبه آزمایشی بود. ج امعه آماری شامل دانش آموزان پایه ششم شهرستان بلده بود و روش نمونه گیری به صورت تصادفی ساده انجام شد. درس مورد نظر کار و فناوری بود که دو کلاس از میان آنها به عنوان گروه گواه (25 نفر) و آزمایش (25 نفر) انتخاب شدند. در هر دو گروه، یک پیش آزمون یکسان اجرا شد و پس از اطمینان از همسان بودن دو گ روه؛ به گروه آزمایش با استفاده از نرم افزار محتواساز، و به دانش آموزان گروه شاهد با روش های آموزش سنتی (بدون استفاده از نرم افزار محتواساز) آموزش داده شد. و در پایان آموزش، سپس در هر دو گروه دو پس آزمون یادگیری و یادداری به اجرا درآمد. برای جمع آوری داده ها از سؤالات معلم ساخته استفاده شده است که روایی آزمون با اعمال نظر متخصصان تأیید شد و پایایی آن با استفاده از آزمون آلفای کرانباخ 89/0 به دست آمد. به منظور بررسی فرضیه های پژوهش از آزمون های <em>t</em>و ANOVA استفاده گردیده است. یافته های پژوهش نشان داد که به کارگیری نرم افزار محتواساز در آموزش مؤثرتر از روش سنتی موجود در مدارس می باشد. به بیان دیگر، بین آموزش از طریق نرم افزار محتواساز و آموزش به روش سنتی تفاوت معنی داری وجود دارد. لذا، با استفاده از آموزش به سبک نرم افزاری می توان تأثیرات مثبت تری بر یادگیری و یادداری دانش آموزان ایجاد نمود.
شناخت مولفه های مشارکت والدین در اجرای برنامه های درسی دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله شناخت مولفه های مشارکت والدین در اجرای برنامه های درسی دوره ابتدایی از نظر خبرگان حوزه برنامه ریزی درسی سازمان تالیف کتب درسی آموزش وپرورش و استادان حوزه برنامه درسی است. برای اجرای این پژوهش با توجه به موضوع و ماهیت آن ازروش دلفی استفاده گردید. روش نمونه گیری در بخش کیفی از نوع گلوله برفی و حجم آن با توجه به قانون اشباع بوده، که در نفرچهاردهم به اشباع رسید . برای جمع آوری اطلاعات در بخش کیفی از پرسشنامه بدون ساختار و در بخش کمی از پرسشنامه ساختارمند استفاده شد. برای تعیین اعتبار آن در بخش کیفی از توصیه ها و آموزش های لازم به اعضای گروه دلفی قبل از پاسخگویی استفاده شد و دربخش کمی از آلفای کرانباخ استفاده گردید. برای روایی پرسشنامه از استادان به عنوان داور جهت تعیین روایی سوالات استفاده گردیدکه بعداز تایید داوران در بین اعضای گروه توزیع گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی پرسشنامه از روش رتبه بندی و چارک سوم به عنوان ملاک توافق و در بخش کمی از ضریب هماهنگی کندال برای تعیین توافق بین نظرات خبرگان استفاده گردید با توجه به نتایج آماری یافته ها در رابطه با شیوه های مشارکت والدین در اجرای برنامه های درسی دوره ابتدایی عبارت است از: کمک به کاهش اضطراب و فشارهای روحی ، مساعدت مالی برایاجرای برنامه ها، مشارکت ازطریق ایجاد فرصت ها ی یاددهی و یادگیری، مشارکت والدین به عنوان معلم و جانشین آن، مشارکت در اجرای روش های عملی، تسهیل فرایند یاددهی ویادگیری، حمایت عاطفی و اجتماعی در اجرای پروژه های درسی، مساعدت دراجرای روش های آموزش با توجه به شناخت امکانات محلی و طبیعی و تسهیل فرایند پروژه های درس پژوهی است ،با توجه به یافته ها می توان گفت صاحب نظران مولفه های مشارکت در اجرا، مساعدت مالی در اجرای برنامه ها و مشارکت در ایجاد فرصت های یاددهی و یادگیری با توافق بیشتر تایید و انتخاب کرده اند.
تبیین مفهوم برنامه درسی دگرگون شونده با نظر به کاربرد آن در توسعه خلاقیت دانش آموزان در نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۴ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۹
125 - 140
حوزههای تخصصی:
هدف کلی پژوهش تبیین مفهوم برنامه درسی دگرگون شونده با نظر به کاربرد آن در توسعه خلاقیت دانش آموزان در نظام آموزشی ایران در سال 1398 بود. در این مطالعه از روش پژوهش کیفی از نوع کاوشگری فلسفی انتقادی استفاده شد. حوزه پژوهش شامل کتب، کلیه مقالات و منابع علمی در دسترس چاپی و دیجیتالی مرتبط با برنامه درسی دگرگون شونده از سال 1979 تا 2019 بود. در این پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. بررسی متون و اسناد مرتبط با برنامه درسی دگرگون شونده به صورت تدریجی انجام شد و تا اشباع نظری ادامه یافت. با بررسی 3 مقاله و 10 فصل از کتب مختلف اشباع نظری محقق گردید. با استفاده از «ابزار بررسی مستندات» اطلاعات جمع آوری شد. در گام اول و دوم با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی نظام مقوله بندی استقرایی و کدگذاری موضوعی و در گام سوم پژوهش با استفاده از روش تأملی داده ها تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد برنامه درسی دگرگون شده دارای شش مفروضه اصلی همایند و همبسته است. مقایسه مفروضات برنامه ی درسی دگرگون شونده بر اساس معیار خلاقیت نشان داد که ضمن همایندی ابعاد آن، برنامه ی درسی به عنوان کیهان شناسی، خلاقیت داستانی، برنامه ی درسی به عنوان پیچیدگی، تحمل ابهام، برنامه درسی بعنوان گفتگو، تلفیق تفکر عقلانی و تفکر روایتی، برنامه درسی بعنوان کورره، «شدن»، برنامه درسی بعنوان اجتماع، روابط و برنامه درسی بعنوان مجموعه تجارب یادگیری دانش آموزان، همگامی پیشینی و برآمدنی بودن را مورد تأکید قرار داده و در بهبود خلاقیت مؤثرند. برنامه درسی دگرگون شونده از قبل معین نیست بلکه یک واقعیت دگرگون شونده و تحولی است.
واکاوی عوامل موفقیت افراد سرآمد در آزمون سراسری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناسایی عوامل موثر در موفقیت افراد سرآمد، و تلاش برای بهره گیری از آن، از مهمترین راهبردهای موفقیت به شمار می رود. فقدان مطالعه ای ژرفانگر در بازنمایی عوامل موفقیت رتبه های برتر آزمون سراسری، باعث شد تا در مطالعه حاضر، عوامل مؤثر در موفقیت نفرات برتر آزمون سراسری، مورد واکاوی قرار گیرد. بدین منظور با بهره گیری از رویکردی کیفی، و مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته با برگزیدگان برتر آزمون سراسری که به روش نمونه گیری موارد کرانه ای انتخاب شدند، داده ها گردآوری گردید. پس از 12 مصاحبه، اشباع نظری حاصل و بر اساس راهبرد هفت مرحله ای کُلایزی تحلیل شد. تحلیل عمیق تجربه زیسته مشارکت کنندگان، به دسته بندی 7 مضمون اصلی (عوامل اصلی موفقیت) منتج گردید. نتایج به دست آمده به اساتید شرکت کننده ارائه و پس از بررسی های متوالی مورد تأیید واقع شد. یافته ها حاکی از آن است که هفت عامل خودانگیختگی، موقعیت طلبی، هدفمندی، سرعت عمل، راهبردهای یادگیری، محیط آموزشی، و ویژگی های خانوادگی در کسب رتبه برتر در آزمون سراسری نقش اصلی را ایفا نموده اند.
اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر خودکارآمدی تحصیلی و سبک های یادگیری دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
89 - 115
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر خودکارآمدی تحصیلی و سبک های یادگیری دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه ناحیه 2 تبریز بود. این پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای استفاده شد. ابتدا از بین مناطق شهر تبریز ناحیه 2 انتخاب شد و از بین مدارس این ناحیه، تعداد دو مدرسه به صورت تصادفی انتخاب شدند و از هر دو مدرسه، از هر کدام یک کلاس به صورت تصادفی انتخاب شده و سپس از بین دانش آموزان مدارس انتخاب شده تعداد 60 دانش آموز انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه، یک گروه آزمایش (30 نفر) و یک گروه کنترل (30 نفر) قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی مک ایلروری و بانتینگ و سبک های یادگیری کلب استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش تفکر انتقادی بر خودکارآمدی تحصیلی و سبک های یادگیری دانش آموزان تأثیر دارد. به عبارت دیگر آموزش تفکر انتقادی باعث افزایش خودکارآمدی تحصیلی، سبک های یادگیری مشاهده تأملی، مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال می شود. همچنین آموزش تفکر انتقادی باعث کاهش سبک یادگیری تجربه عینی در دانش آموزان می شود.
میزان هم خوانی برنامه درسی پایه ششم ابتدایی با برنامه درسی کنجکاو محور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
151 - 179
حوزههای تخصصی:
کنجکاوی یک حالت افزایش یافته علاقه است که منجر به اکتشاف می شود. امروزه پرورش کنجکاوی در یادگیرندگان چالشی است که متخصصان تعلیم و تربیت با آن رو به رو هستند. از این رو پژوهش حاضر با هدف «بررسی میزان هم خوانی برنامه درسی رسمی پایه ششم ابتدایی با برنامه درسی کنجکاو محور از دیدگاه معلمان و دانش آموزان» انجام شده است. روش این پژوهش توصیفی- پیمایشی است. بدین معنا که پس از تدوین پرسشنامه محقق ساخته به منظور بررسی میزان هم خوانی برنامه درسی رسمی با برنامه درسی کنجکاومحور، این پرسشنامه در بین 26 نفر از معلمان و 242 نفر از دانش آموزان دختر و پسر پایه ششم ابتدایی اجرا شد. معلمان به روش سرشماری و دانش آموزان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر اساس فرمول کوکران به عنوان نمونه تعیین شدند. برای تجزیه و تحلیل داده های کمّی از آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شده است. در این پژوهش میزان هم خوانی برنامه درسی کنجکاو محور با برنامه درسی رسمی از دیدگاه معلمان و دانش آموزان به لحاظ مطلوبیت بیشتر از سطح متوسط ارزیابی شد. لذا می توان گفت که هدف برنامه درسی رسمی پایه ششم ابتدایی، افزایش حس کنجکاوی دانش آموزان است. نتایج نشان می دهد که نظام آموزشی جدید تا حدی توانسته است نقصان نظام آموزشی قبلی که در دوره دبیرستان در حال اجراست را برطرف نماید و حس کنجکاوی را تقویت نماید.