فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸٬۵۶۱ تا ۸٬۵۸۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی چالش ها و مشکلات زمینه ای سازمانی در راستای توسعه رهبری توزیع شده در مدارس ابتدایی انجام شده است. در این پژوهش از روش کیفی با رویکرد سیستماتیک نظریه داده بنیاد استفاده شد. میدان مطالعه معلمان مدارس ابتدایی شهر تهران بود که به روش نمونه گیری هدفمند و رویکرد نظری تعداد 24 معلم انتخاب شدند. روش گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختارمند بود. داده ها به روش کدگذاری باز (500 مفهوم)، کدگذاری محوری (172 مقوله فرعی و 35 مقوله اصلی) و کدگذاری گزینشی (انتزاعی ترین مقوله که کل فضای مفهومی مقوله های اصلی را در برگرفت) تحلیل شد. بعد از استخراج مقوله ها، مقوله های کنش ها/ اعمال در شش بعد اصلی: نیروی انسانی و ظرفیت ها، مسائل شخصی و حرفه ای، برنامه درسی، نظارت و ارزشیابی، چشم اندازها و اهداف و هم چنین جلسات و دوره های آموزشی به دست آمد و مدل زمینه های سازمانی مدارس ابتدایی شهر تهران طراحی شد. سپس در مرحله کدگذاری گزینشی مقوله هسته ای که انتزاع شده تمام مقوله های اصلی بود. تحت عنوان ضعف کارآیی و اثربخشی مدارس ابتدایی نام گرفت. در ادامه با توجه به تحلیل زمینه های سازمانی مدل مفهومی رهبری توزیع شده برای مدارس ابتدایی طراحی گردید. نتایج نشان می دهد که ساختار بوروکراتیک غیر حرفه ای زمینه ساز مشکلات سازمانی زیادی برای مدارس ابتدایی شده است. بنابراین برای پیاده سازی رهبری توزیع شده در مدارس ابتدایی نیاز به تدوین و اجرای سیاست های خاص منطبق با نظریه رهبری توزیع شده است.
نقش فراشناخت، فراحافظه و فراهیجان در پیش بینی یادگیری خود راهبر دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۳
93 - 108
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین نقش فراشناخت، فراحافظه و فراهیجان در پیش بینی یادگیری خودراهبر دانش آموزان بود. روش پژوهش مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش همه دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر ارومیه در سال تحصیلی 99-1398 بودند. نمونه پژوهش 400 دانش آموز بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش سیاهه فراشناخت اونیل و عابدی (1996)، پرسشنامه فراحافظه ترویر و ریچ (2002)، پرسشنامه فراهیجان میتمانسگروبر و همکاران (2009) و مقیاس یادگیری خودراهبر فیشر و همکاران (2001) بودند. داده ها با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با مدل همزمان در نرم افزار SPSS-19 تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که فراشناخت، فراحافظه و فراهیجان مثبت با یادگیری خودراهبر رابطه مثبت و معنادار و فراهیجان منفی با یادگیری خودراهبر رابطه منفی و معنادار داشت. همچنین، متغیرهای فراشناخت، فراحافظه و فراهیجان به طورمعناداری توانستند 8/40 درصد از تغییرات یادگیری خودراهبر دانش آموزان را پیش بینی کنند و در این پیش بینی نقش فراحافظه بیشتر از سایر متغیرها بود (01/0>P). با توجه به نتایج پژوهش حاضر، برای بهبود یادگیری خودراهبر دانش آموزان می توان برنامه هایی برای افزایش فراشناخت، فراحافظه و فراهیجان مثبت و کاهش فراهیجان منفی طراحی و از طریق کارگاه های آموزشی آنها را اجرا کرد.
بررسی آثار روانشناختی ویروس کووید 19 در کارکنان سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی در زمان اضطرار (قرنطینه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۵
229 - 237
حوزههای تخصصی:
بروز و انتشار ویروس کرونا و همه گیری بیماری کووید-19، طیف وسیعی از افراد جامعه را درگیر خود نموده است و موجب بروز اختلالات روانشناختی شده است. با توجه به تاثیر سوء این اختلالات بر کارکرد شغلی افراد، این تحقیق تلاش نموده است تا به تبیین بروز آثار و علائم روانشناختی این بیماری بر کارکنان سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی بپردازد. جامعه آماری 482 تن از کارکنان سازمان مذکور می باشند و با استفاده از فرمول کوکران 214 تن از آنان با روش طبقه ای، انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه اختلالات روانشناختی مشتمل بر نود سوال و نه مولفه استفاده شده است. نتایج تجزیه و تحلیل نشان می دهد که بیش از 78 درصد از مطالعه شوندگان از طیفی از علایم مرضی (خفیف تا شدید) برخوردارند و عمده آنها نیز دارای سطح متوسطی از این علائم هستند. همچنین، در خصوص شیوع نشانگان اختلالات روانی، افکار پارانوئیدی، اضطراب و شکایات جسمانی به ترتیب بیشترین درصد شیوع را به خود اختصاص داده اند. علاوه بر این، در مقایسه ی میانگین نمرات اختلالات روانی بر حسب برخی ویژگیهای فردی و اجتماعی نتیجه آزمون آماری t مستقل تفاوت معنی داری را بین دو گروه زن و مرد نشان نداد (05/0P≥). همچنین نتایج تحلیل واریانس یک راهه حاکی از عدم وجود تفاوت معنی دار بین میانگین نمرات زیر مقیاس ها در گروه های تحصیلاتی مختلف بوده است (05/0P≥).
اثر بخشی مصاحبه ی انگیزشی گروهی و آموزش تنظیم هیجان برکاهش رفتار قلدری و فرسودگی تحصیلی نوجوانان کاربر شبکه های اجتماعی مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۱
95 - 126
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی و مقایسه روش های مصاحبه انگیزشی گروهی و آموزش تنظیم هیجان بر کاهش رفتار قلدری (سنتی و سایبری) و فرسودگی تحصیلی نوجوانان کاربر شبکه های اجتماعی مجازی، با در نظر گرفتن نقش تعدیل گر جنسیت بود. این تحقیق آزمایشی و از نوع پیش آزمون و پس آزمون چندگروهی است. جامعه آماری این پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر و پسر کاربر شبکه های اجتماعی مجازی مقطع متوسطه دوم شهر تهران در سال تحصیلی 96-95 تشکیل دادند (320000N= ). 90 نفر از دانش آموزانی که طبق پرسش نامه سنجش ارتباط با شبکه های اجتماعی مجازی، کاربر محسوب می شدند با استفاده از نمونه گیری تصادفی خوشه ایچندمرحله ای انتخ اب و به صورت تص ادفی در گروه ه ای آزم ایش و کنترل ج ایگزین شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسش نامه های ارتباط با شبکه های اجتماعی علی نقی و عطایی (1392)، قلدری در مدرسه (BS) پاچین و هیندوجا (2011) و فرسودگی تحصیلی برسو (1997) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA)، تحلیل واریانس یک راهه (ANOVA ) و مقایسه پسین بونفرونی استفاده شد. نتایج نشان داد؛ آموزش مصاحبه انگیزشی گروهی و تنظیم هیجان در مقایسه با گروه کنترل بر کاهش رفتار قلدری (کلی و سایبری) و فرسودگی تحصیلی (فرسودگی، بی علاقگی و ناکارآمدی) تأثیر داشته، ولی بر قلدری سنتی و خستگی عاطفی تأثیری نداشته است ( 05/0>P ). به علاوه نقش جنسیت به عنوان متغیر تعدیل کننده، صرفاً در ارتباط با اثربخشی آموزش تنظیم هیجان در کاهش متغیرهای قلدری (کلی)، قلدری سایبری و بی علاقگی تحصیلی تأیید شد. همچنین نتایج آزمون مقایسه پسین بونفرونی، نشان داد بین دو روش مصاحبه انگیزشی گروهی و آموزش تنظیم هیجان، در کاهش رفتار قلدری و فرسودگی تحصیلی تفاوت معنی داری وجود ندارد ( 05/0>P ). بر اساس نتایج این یافته ها می توان گفت مصاحبه انگیزشی گروهی و آموزش تنظیم هیجان باعث ارتقای سطح آگاهی نوجوانان کاربر شبکه های اجتماعی مجازی به خصوص دختران، نسبت به معایب و مزایای رفتار نامطلوب و ایجاد انگیزه برای تغییر شده و آن ها را در شناخت بیشتر هیجان های مشکل ساز و نحوه کنترل و مدیریت آن کمک کرده است.
اثربخشی آموزش راهبردهای هدف گذاری در بهبود پیشرفت تحصیلی و دقت هدف گذاری دانش آموزان متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش اثربخشی آموزش راهبردهای هدف گذاری مبتنی بر نظریه هدف گذاری بر بهبود هدف گذاری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه اول بررسی گردید. بدین منظور 79 دانش آموز پسر پایه هفتم با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای در قالب دو گروه آزمایشی و گروه گواه در پژوهش شرکت کردند. بسته آموزش راهبردهای هدف گذاری بر اساس نظریه هدف گذاری به وسیله پژوهشگران تدوین و در هفت جلسه برای دانش آموزان ارائه شد و تکالیف آن به وسیله دانش آموزان تکمیل گردید. جهت سنجش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از معدل نمرات پایانی امتحانات نیمسال اول به عنوان پیش آزمون و معدل نمرات پایانی نیمسال دوم به عنوان پس آزمون استفاده شد؛ نمره های هدف تعیین شده به وسیله دانش آموز برای نیمسال اول و دوم جهت سنجش هدف گذاری استفاده گردید. نتایج نشان داد که پیشرفت تحصیلی گروه آزمایشی نسبت به گروه گواه به طور معناداری افزایش یافته است. درحالی که نمره هدف دانش آموزان گروه آزمایشی تغییری نکرده بود، خطای نمره هدف آنان به طور معناداری کاهش یافت که نشانگر بهبود و افزایش دقت هدف گذاری تحصیلی دانش آموزان است. آموزش راهبردهای هدف گذاری، افزون بر بهبود کیفیت هدف گذاری دانش آموزان، می تواند پیشرفت تحصیلی آنان را نیز تقویت کند.
بررسی وضعیت موجود و مطلوب نقش نظام آموزش و پرورش در توسعه پایدار با رویکرد الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۱
187-216
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت موجود و مطلوب نقش نظام آموزش و پرورش در توسعه پایدار با رویکرد الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت بود. این پژوهش از نوع پیمایشی، مبتنی بر روش های تحلیل شکاف و در گروه مطالعات آمیخته از نوع اکتشافی (کیفی و کمی) بود. جامعه آماری در بخش کیفی شامل 10 نفر از متخصصان نظام آموزش و پرورش بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند. در بخش کمی نیز مدیران، کارشناسان مسئول و کارشناسان اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران به تعداد 440 نفر و حجم نمونه 205 نفر بود. ابزار گردآوری داده ها، در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخته بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون ویلکاکسون و تی همبسته انجام گرفت. نتایج بخش کیفی پژوهش نشان داد عوامل موثر بر توسعه پایدار در نظام آموزش و پرورش با رویکرد الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت شامل 6 بعد و 45 مولفه بود. در بخش کمی، بررسی اختلاف وضعیت موجود و مطلوب در شش متغیر اصلی (فرهنگی، اجتماعی، زیست محیطی، اقتصادی، روش های آموزشی و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش)، معنادار و زیاد بوده است. بعد فرهنگی، زیست محیطی و سند تحول بنیادین در مقایسه با دیگر ابعاد از وضعیت بهتری برخوردار بودند. بنابراین برای حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب توسعه پایدار لازم است نظام آموزش و پرورش اهمیت ویژه ای نسبت به آموزش مسائل اجتماعی، اقتصادی و روش های آموزشی موثر بر توسعه پایدار با رویکرد الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت داشته باشد.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی کودک محور بر سازگاری اجتماعی و علائم افسردگی کودکان مبتلا به اختلال افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال هشتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۹
179 - 200
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی کودک محور بر سازگاری اجتماعی و علائم افسردگی کودکان مبتلا به اختلال افسردگی شهر اصفهان صورت پذیرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام کودکان دارای اختلال افسردگی شهر اصفهان در سال تحصیلی 96-1395 بودند که به مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی آموزش و پرورش مراجعه کرده بودند. روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری 45 روزه بود. مرحله پیگیری بدین سبب اجرا گردید تا مشخص شود که آیا درمان ذهن آگاهی در طول زمان دارای کارآیی معنادار پایدار است یا خیر. تعداد نمونه در پژوهش 30 کودک دارای اختلال افسردگی بود که به شیوه نمونه گیری غیرتصادفی دردسترس انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه به شکل مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش مداخلات درمانی مربوط به ذهن آگاهی را در طی دو ماه و نیم به صورت هفته ای یک جلسه 60 دقیقه ای دریافت نمودند. این در حالی است که گروه کنترل هیچگونه مداخله ای را در طول پژوهش دریافت نکرد. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه سازگاری اجتماعی و افسردگی کودکان بود. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که آموزش ذهن آگاهی کودک محور بر سازگاری اجتماعی و علائم افسردگی کودکان دارای اختلال افسردگی تاثیر داشته است (0/01>p). بنابراین درمان ذهن آگاهی می تواند به عنوان درمانی کارآ برای کودکان دارای افسردگی مورد استفاده بالینی قرار گیرد.
نقش مدیریت دانش در کارآفرینی سازمانی با میانجی گری هوش سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش بررسی نقش مدیریت دانش در کارآفرینی سازمانی با میانجی گری هوش سازمانی بود. جامعه پژوهش همه معلمان اداره آموزش و پروش منطقه خشت و کمارج استان فارس به تعداد 368 نفر، که از این جامعه با روش نمونه گیری تصادفی ساده و بر اساس فرمول کوکران نمونهای به حجم 188 آزمودنی انتخاب شد. روش پژوهش کمی، توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی و مدلیابی معادلات ساختاری است. ابزار پژوهش پرسشنامه است. لذا از پرسشنامه مدیریت دانش شرون و لاوسون(2003)، هوش سازمانی آلبرخت(2003) و پرسشنامه کارآفرینی سازمانی براون(2000) استفاده شد. جهت تعیین پایایی و روایی ابزار، از تکنیک های آلفای کرانباخ و تحلیل عاملی تائیدی استفاده گردید، نتایج بیانگر پایایی و روایی مطلوب ابزار بود. جهت تحلیل دادهها از تکنیکهای توصیفی(فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی ( تحلیل عاملی تائیدی و تحلیل مسیر تائیدی) با استفاده از نرم افزار lisrel استفاده شد. نتایج نشان داد که: متغیر مدیریت دانش دارای اثر مستقیم مثبت (29/0)، اثرغیر مستقیم مثبت (154/0) و اثر کل مثبت (444/0) و معنادار بر متغیر کارآفرینی سازمانی در سطح 05/0 است. متغیر هوش سازمانی دارای اثر مستقیم مثبت (36/0) و معنادار بر متغیر کارآفرینی سازمانی در سطح 05/0 است. متغیر مدیریت دانش با ضریب مسیر غیر مستقیم بواسطه هوش سازمانی (154/0) و مقدار تی (39/2) دارای اثر غیرمستقیم، مثبت و معنادار بر متغیر کارآفرینی سازمانی در سطح 05/0 هستند. همچنین متغیرهای مدیریت دانش و هوش سازمانی قادر به تببین 69% واریانس متغیر کارآفرینی سازمانی است. مقدار واریانس تبیین شده متغیر کارآفرینی سازمانی با توجه به مقدار تی آن (79/7) در سطح 05/0 معنادار است. با توجه به اثرات کل متغیرهای مستقل می توان گفت متغیر مدیریت دانش (444/0) دارای بیشترین اثر و متغیر هوش سازمانی(36/0) دارای کمترین اثر بر متغیر کارآفرینی سازمانی است.
بررسی و شناخت اولویت ها در نهاد آموزش و پرورش
منبع:
پیوند ۱۳۷۱ شماره ۱۵۷
حوزههای تخصصی:
مقایسه مدل علّی رابطه سرزندگی و درگیری تحصیلی با نقش میانجی گر خود کارآمدی تحصیلی در دانش آموزان دختر و پسر متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره پانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
251 - 282
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه علّی سرزندگی و درگیری تحصیلی با نقش میانجی گر خودکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان متوسطه دوم شهر خرم آباد و مقایسه مدل در دو گروه پسر و دختر بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مدارس متوسطه دوم شهر خرم آباد بود که به روش خوشه ای تصادفی چندمرحله ای 510 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند.ابزارهای استفاده شده در این پژوهش ، پرسشنامه های سرزندگی تحصیلی، خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی بودند. برای تحلیل داده ها از نرم افزار ایموس بهره گرفته شد ، ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از مدل-یابی معادلات ساختاری انجام گرفت. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که سرزندگی تحصیلی هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم از طریق خودکارآمدی تحصیلی با درگیری تحصیلی رابطه دارد. همچنین سرزندگی تحصیلی با خودکارآمدی تحصیلی، و خودکارآمدی تحصیلی با درگیری تحصیلی رابطه مستقیم داشتند. همچنین نتایج تحلیل مدل چند گروهی نشان داد که باوجود یکسان بودن نمودارهای مسیر دخترها و پسرها، از لحاظ ضرایب مسیر بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود دارد. بنا بر یافته های تحقیق کنونی پیشنهاد می شود که مسئولین، مدیران و معلمان مدارس با ایجاد باورهای خوش بینانه در خود و گسترش محیط مدرسه ای مثبت گرا، فعال و شاداب، شرایط را برای رشد خودکارآمدی، درگیری و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان را فراهم نمایند.
ارزیابی میزان هم خوانی برنامه های درسی قصد شده، اجرا شده و کسب شده دوره دوم ابتدایی در پرورش شایستگی های پژوهشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال یازدهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۴۴
141 - 164
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق، ارزیابی میزان هم خوانی برنامه های درسی قصد شده، اجرا شده و کسب شده دوره دوم ابتدایی در پرورش شایستگی های پژوهشی است.روش تحقیق، توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری در برنامه قصد شده، کتاب های درسی و راهنمای معلم دوره دوم ابتدایی (40کتاب) و اسناد بالادستی نظام آموزشی بود که با روش نمونه گیری هدفمند، کلیه کتاب ها و سند برنامه درسی ملّی انتخاب شد. در برنامه اجرا شده 9 معلم و در برنامه کسب شده 96 دانش آموز با روش نمونه گیری خوشه ای از شهرستان قوچان انتخاب شدند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از شاخصه های آمار توصیفی (فراوانی، درصد و میانگین) و آمار استنباطی (آزمون های t تک متغیره وt نمونه های زوج) استفاده شد. نتایج نشان داد که بین برنامه های قصد شده با اجرا شده و کسب شده، هم خوانی وجود دارد ولی بین برنامه های اجرا شده و کسب شده، هم خوانی وجود ندارد.
تأثیر آموزش مسائل مدل سازی ریاضی بر تجربه های شوقِ دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به این که «مدل سازی و کاربردها» و یادگیری آن در مدرسه و دانشگاه می تواند کاربرد ریاضیات را در علوم، فناوری و زندگی روزانه بهتر نمایان سازد، لذا ایجاد فرصت هایی که دانش آموزان را قادر کند مهارت های مدل سازی خود را ارتقا دهند، یکی از موضوعات برجسته در تحقیقات آموزش ریاضی است. از این رو، در این پژوهش به آموزش مسائل مدل سازی ریاضی به دو شیوه مستقیم (معلم محور) و استراتژی عملگر (دانش آموز محور) به 244 دانش آموز دختر پایه دهم پرداخته شده است. این مطالعه در نیم سال اول سال تحصیلی ۱۳۹۳- ۱۳۹۲ در سه دبیرستان غیردولتی شهر مشهد انجام شد. هدف از این تحقیق، بررسی تأثیر آموزش مسائل مدل سازی ریاضی به دو شیوه آموزشی متفاوت بر تجربه های شوق دانش آموزان در مسائل مختلف ریاضی (مدل سازی، کلامی و درون ریاضی) است. روش پژوهش کمی و از نوع نیمه تجربی است. جمع آوری اطلاعات به وسیله یک پرسش نامه درکِ شوق در مقیاس لیکرت انجام شد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس اندازه های مکرر نوع دوم نشان داد که آموزش مسائل مدل سازی ریاضی بر تجربه هایِ شوق دانش آموزان در مسائل دنیای واقعی تأثیر معناداری داشته است. علاوه بر این، محیط آموزشیِ دانش آموز محور بستر مناسبی برای بروز این تجربه های مثبت در دانش آموزان بود. بنابراین استفاده معلمان از فعالیت های مدل سازی برای علاقه مند کردن دانش آموزان به درس ریاضی ضرورت و اهمیت پیدا می کند.
شناسایی مؤلفه های ساختار مطلوب دانشگاه: بسترسازی برای یادگیری پوی پا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی مؤلفه های ساختار مطلوب دانشگاه در راستای بسترسازی برای یادگیری پوی پا انجام شد. این پژوهش از نوع مطالعات کیفی به روش پدیدارشناسی است. مشارکت کنندگان پژوهش به روش هدفمند انتخاب شدند و با 16 متخصص حوزه آموزش عالی مصاحبه عمیق انجام شد. در این پژوهش، از رویکرد پدیدارشناسی موستاکاس برای گردآوری و تحلیل داده ها استفاده شده است. قابلیت اعتماد مصاحبه ها از طریق باورپذیری و انتقال پذیری به دست آمد. داده های حاصل از مصاحبه و تحلیل اسناد و مدارک به صورت تحلیل محتوا به روش کدگذاری استقرایی، تجزیه و تحلیل شد. نتایج تحلیل مضمونی، چهار خوشه معانی و 32 مضمون را برای یادگیری پوی پا و سه خوشه معانی اصلی؛ 11 خوشه معانی فرعی و 38 مضمون را برای ساختار دانشگاه نشان می دهد. مؤلفه های یادگیری پوی پا در چهار محور: یادگیری برای یادگرفتن، یادگیرى برای انجام دادن، یادگیرى برای با هم زیستن و یادگیرى برای زیستن دسته بندی شده است. در زمینه ساختار مطلوب سازمانی، سه نوع ساختار رسمی، غیر رسمی و نامرئی در دانشگاه شناسایی شده است. ساختار رسمی شامل تمرکز، پیچیدگی و رسمیت؛ ساختار غیر رسمی شامل روابط غیر رسمی، روابط مبتنی بر اعتماد، روابط تعاملی برون گرا و روابط عاطفی فراگیر است. ساختار نامرئی دانشگاه حول محورهای سیاسی، اجتماعی، رفتاری و علمی شکل می گیرد. تحقق یادگیری پوی پا در دانشگاه نیازمند اصلاح ساختارها و حذف موانع موجود ساختاری از طریق ایجاد ساختارهای منعطف و پویا، تقویت ساختارهای غیر رسمی و ایجاد بستر مناسب برای فعالیت ساختارهای نامرئی دانشگاه است.
ساخت و اعتباریابی مقیاس نگرش به زمان در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال نهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۴
149 - 171
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ساخت ابزاری برای اندازه گیری نگرش به زمان در میان نوجوانان ایرانی بوده است. به همین منظور دو مطالعه جهت ساخت و اعتباریابی مقیاس نگرش به زمان انجام شد. در مطالعه اول برای شناسایی ابعاد نگرش به زمان و ساخت ابزار از روش کیفی و طرح نظریه برخاسته از داده بنیاد استفاده شد. شرکت کنندگان در مطالعه اول 45 نفر (23 پسر و 22 دختر) بین سنین 15 تا 17 با میانگین سنی 20/16 بودند. سه گروه کانونی در مدارس دخترانه و سه گروه کانونی در مدارس پسرانه تشکیل شد. نتایج کدگذاری باز و محوری برای دوره های زمانی گذشته، حال و آینده نشان داد که نگرش به زمان برای نوجوانان شامل هشت مقوله آینده مثبت، آینده منفی، حال لذت گرا، حال منفی، حال آینده نگر، گذشته مثبت، گذشته منفی و پذیرش گذشته است. در مطالعه دوم بر اساس کدهای به دست آمده از مطالعه اول مقیاس نگرش به زمان تدوین شد و سپس ویژگی های روانسنجی آن مورد بررسی قرار گرفت. شرکت کنندگان در مطالعه دوم شامل 938 دانش آموز (493 دختر و 445 پسر) ایرانی بودند. یافته های بدست آمده از تحلیل عامل اکتشافی نشان داد که مقیاس نگرش به زمان شامل هشت مقوله آینده مثبت، آینده منفی، حال منفی، لذت گرایی، حال آینده نگر، گذشته منفی، پذیرش گذشته و گذشته منفی است. شاخص های برازش مدل در تحلیل عاملی تأییدی روایی این مقیاس را مورد تأیید قرار داد. بر اساس یافته ها، مقیاس نگرش به زمان می تواند به عنوان ابزاری معتبر و روا برای سنجش نگرش به زمان نوجوانان ایرانی مورد استفاده قرار گیرد.
نقش شیوه های نوین آموزشی در ارتباطات تعاملی معلم و دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نظام آموزشی سنتی روش های تدریس و یادگیری براساس گوش دادن، بیان لفظی و حفظ مطالب درسی استوار است و بر روش های غیر فعال تأکید می شود. در نتیجه، انگیزه و علاقه دانش آموزان برای آموختن از بین می رود، که در نتیجه آن افت تحصیلی نمایان می شود. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش شیوه های نوین تدریس در ارتباطات تعاملی معلم و دانش آموزان بود. پژوهش توصیفی با رویکرد آمیخته انجام گرفت. جامعه پژوهش، خبرگان مطلع و متخصص در حوزه موضوعی پژوهش جامعه پژوهش را تشکیل دادند. خبرگان در این بخش حداقل 5 سال تجربه در زمینه آموزش و تعلیم به دانش آموزان، همچنین، حداقل مدرک تحصیلی فوق لیسانس داشتند. از بین افراد جامعه 40 نفر به روش قضاوتی و با معیار اشباع داده ها انتخاب شدند. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل مضمون داده های حاصل از مصاحبه نیمه ساختاریافته کدگذاری شد. ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته در بخش کیفی به کار گرفته شد. بر مبنای متغیرهای شناسایی شده در بخش کیفی، شامل روش های نوین تدریس، روش های سنتی تدریس، موانع روش های نوین تدریس و ارتباطات تعاملی معلم و دانش آموزان، پرسشنامه بخش کمی تنظیم شد و میان معلمان مقطع ابتدایی به روش دردسترس توزیع شد. در مجموع، 247 پرسشنامه کامل بازگردانده شد. داده های بخش کمی با آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن تحلیل شد. نتایج نشان داد روش های سنتی تدریس در ارتباطات تعاملی معلم و دانش آموزان نقش ندارد، اما روش های تدریس نوین در ارتباطات تعاملی معلم و دانش آموزان نقش دارد و موانع روش های تدریس نوین در ارتباطات تعاملی معلم و دانش آموزان نقش دارد.
موارد اصلاحی در وضعیت آموزش وپرورش دوره ی پیش دبستان بر اساس سند برنامه ی آموزش برای همه
حوزههای تخصصی:
شناسایی و رتبه بندی شاخص های سنجش سرمایه فکری در نظام آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال چهارم تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱۲
133 - 170
حوزههای تخصصی:
زمینه: در دنیای مبتنی بر دانش، سرمایه های فکری نقش اساسی در دستیابی به مزیت رقابتی بازی می کنند. در این میان نقش آموزش عالی در ساختار اقتصادی کشورها از منظر تربیت نیروی کار و آموزش دیده برای بخش های خصوصی و دولتی و همچنین ایجاد زمینه های نوآوری و گسترش فناوری حائز اهمیت ویژه ای است. نظام آموزش عالی از طریق مدیریت و بکارگیری مؤثر سرمایه های فکری، زمینه رشد، نوآوری کارآفرینی و نهایتاً توسعه اقتصادی را فراهم می نماید. شناخت سرمایه های فکری در نظام آموزش عالی و شیوه های سنجش آن راه را برای بهبود مدیریت این سرمایه ها هموار می سازد. هدف: این پژوهش با معرفی عناصر سرمایه فکری و چگونگی سنجش آن در نظام آموزش عالی، راهبردی برای مدیریت این سرمایه ها ارائه می نماید تا از این طریق، نظام آموزش عالی به عنوان یکی از ابزارهای ویژه در دستیابی به سند چشم انداز نظام مقدس جمهوری اسلامی که در آن دانش و دانایی از اهمیت ویژه ای برخوردار است، نقش پر رنگ تری ایفا نماید. روش: برای دست یابی به هدف فوق شاخص ها و معیارهای سنجش سرمایه فکری که از سوی پژوهشگران مختلف معرفی شده مورد بررسی قرار گرفت و مبتنی بر آن شاخص هایی که بیش ترین فراوانی و کاربرد را در این تحقیقات داشتند شناسایی شده و به قضاوت 20 نفر از خبرگان و متخصصان دانشگاهی که حداقل دارای یک مقاله یا کار تحقیقاتی در ارتباط با سرمایه فکری بودند، گذاشته شد و با استفاده از تکنیک فرایند تحلیل سلسله مراتبی معیارهای سنجش سرمایه فکری رتبه بندی شد. یافته ها: نتایج و یافته های تحقیق نشان می دهد که سرمایه فکری در نظام آموزش عالی مشتمل بر سه عنصر اصلی سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه رابطه ای می باشد که از بین سرمایه انسانی با وزن نسبی0.710 دارای بیش ترین اولویت و سرمایه ساختاری با وزن نسبی0.206 در اولویت دوم و سرمایه رابطه ای با ضریب وزنی0.084 در اولویت سوم قرار دارد. همچنین مهم ترین زیر معیارهای سرمایه انسانی به ترتیب اولویت عبارت اند: از هیئت علمی، دانشجویان و کارکنان. نتیجه گیری: بر مبنای یافته های تحقیق، درنهایت مدل مناسب سنجش سرمایه فکری به همراه ابعاد و معیارهای مربوطه جهت نظام آموزش عالی ایران ارائه گردید.
اثربخشی آموزش مبتنی بر برنامه ریزی درسی چندبعدی بر مهارت های اجتماعی و رفتارهای حین بازی کودکان پیش دبستانی شهر بهشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر برنامه ریزی درسی چندبعدی بر مهارت های اجتماعی و رفتارهای حین بازی کودکان پیش دبستانی شهر بهشهر انجام شد. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. 30 دانش آموز (14 دختر و 16 پسر) از دانش آموزان پیش دبستانی مهد کودک رنگین کمان شهر بهشهر در سال تحصیلی 1398 به روش در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه گواه و آزمایش (هرکدام 15 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده، پرسش نامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1999) و رفتار کودکان پیش دبستانی در بازی کوپلن و رابین (۱۹۹۸) بود. گروه آزمایش برنامه درسی چندبعدی را (بر اساس بسته یادگیری زمین ما و آنچه در آن است با تأکید بر پروژه سنگ و کوه و پروژه خاک) طی 16 جلسه 2 بار در هفته به مدت 2 ماه دریافت کردند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و چند متغیری استفاده شد. نتایج نشان داد آموزش مبتنی بر برنامه ریزی درسی چندبعدی در مهارت های اجتماعی و رفتارهای حین بازی کودکان پیش دبستانی تأثیر دارد. همچنین نتایج نشان داد آموزش مبتنی بر برنامه ریزی چندبعدی باعث 5/89% تغییر در نمره های مهارت های اجتماعی و 2/80% تغییر نمره های رفتارهای حین بازی کودکان پیش دبستانی گردیده است. پیشنهاد می شود با توجه به اثربخشی برنامه ریزی درسی چندبعدی بر مهارت های اجتماعی و رفتارهای حین بازی کودکان، بستری مناسب برای دسترسی آموزش همگانی آن در مراکز آموزشی پیش دبستانی ایجاد شود.
اهداف برنامه درسی مطالعات اجتماعی متناظر با مبانی فلسفی سازگار با آموزه های دینی اسلام و دلالت های آن در عرصه عناصر برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال نهم بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۶
5 - 30
حوزههای تخصصی:
اکثر مطالعاتی که در حوزه علوم اجتماعی در سطح جهانی صورت گرفته مبتنی بر مبانی فلسفی غربی و نوع نگرش آنان به انسان و پدیده های انسانی بوده است. بهره گیری از این دستاوردها، بعضاً مغایرت های اساسی ارزشی را در نظام برنامه درسی کشور ایجاد نموده است. لذا، این مقاله بر آن است با نظر به مبانی فلسفی سازگار با آموزه های دینی اسلام و با نظر به رویکرد اساسی سنت گرایی تحولی و واقع گرایی سازه گرایانه به طرح اهداف مرتبط با برنامه درسی مطالعات اجتماعی بپردازد. سپس متناظر با اهداف مذکور، به تبیین اصول مربوط به محتوی، آموزش، اخلاق تدریس، یادگیری و ارزشیابی در برنامه درسی علوم اجتماعی اقدام کند.
شناسایی و رتبه بندی شاخص های بهره وری مدیران ادارات آموزش وپرورش خراسان رضوی با استفاده از تحلیل آنتروپی شانون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : ارتقای بهره وری در آموزش وپرورش نه تنها به توسعه ی اقتصادی - اجتماعی کمک می کند بلکه از راه تربیت نیروی انسانی کارآمد و خلاق می تواند موجب اعتلای کشور گردد. این پژوهش باهدف شناسایی و رتبه بندی شاخص های بهره وری مدیران ادارات آموزش وپرورش استان خراسان رضوی انجام گرفت.
روش شناسی پژوهش : روش پژوهش، روش اکتشافی آمیخته (کیفی- کمی) بوده که در بخش کیفی، تحلیل محتوای کیفی و در بخش کمی، پیمایشی لحاظ گردیده است. نمونه آماری در بخش کیفی،13 نفر از استادان هیات علمی رشته مدیریت آموزشی با روش نمونه گیری نظری و در قسمت کمی، نیز 13 نفر از استادان شاغل در دانشگاه های خراسان رضوی با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. روش تجزیه وتحلیل داده های مصاحبه در بخش کیفی، کدگذاری باز، محوری و انتخابی و در بخش تحلیل آنتروپی شانون انتخاب شده است.
یافته ها : یافته های پژوهش در بخش کیفی شامل 4 شاخص عمده (فردی، مدیریتی، سازمانی و محیطی) و 20 مقوله به دست آمد و نتایج بخش کمی نشان داد که مقوله مدیریتی با ضریب اهمیت 252/0 بیشترین اهمیت و مقوله محیطی با ضریب اهمیت 248/0 کمترین اهمیت را در میان شاخص ها دارا هستند.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که 4 شاخص معرفی شده قابلیت ارزیابی بهره وری مدیران ادارات آموزش وپرورش رادارند و مسوولان می توانند این شاخص ها را مدنظر قرار دهند.