فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۸۱ تا ۶۰۰ مورد از کل ۱٬۴۳۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی جایگاه آموزش بلوغ دختران در کتاب های درسی پایه هفتم دوره اول متوسطه بوده است. مؤلفه های بلوغ شامل: جنسی، جسمی، عاطفی، روانی (شخصیت)، ذهنی (شناختی)، اجتماعی، شرعی و عرفی در نظر گرفته شده است. روش پژوهش موردنظر، تحلیل محتوای کیفی و جامعه آماری آن کتاب های درسی پایه هفتم در دوره اول متوسطه در سال تحصیلی 1395 - 1394 بود که کتاب های تفکر و سبک زندگی (تفکر و سبک زندگی مشترک دختران و پسران و کتاب تکمیلی تفکر و سبک زندگی ویژه دختران)؛ پیام های آسمان، علوم تجربی و مطالعات اجتماعی پایه هفتم به عنوان نمونه انتخاب شدند. در مجموع 337 مقوله در کتاب های درسی مزبور در رابطه با مؤلفه های بلوغ یافت شد که نتایج نشان داد که بلوغ شرعی با 115 مقوله (12/34%) دارای بیشترین میزان و بلوغ عرفی با 22 مقوله (52/6%) دارای کمتربن میزان بود.
بررسی تطبیقی کتاب عربی اول راهنمایی با کتاب عربی پایه ی هفتم از منظر فعال و غیرفعال بودن بر اساس روش ویلیام رومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
167 - 187
حوزههای تخصصی:
طی چند سال اخیر تغییراتی در نظام آموزش وپرورش و به تبع آن در تهیه ی کتاب ها و مواد آموزشی صورت گرفته است که این تغییرات در راستای مشارکت دانش آموزان در فرایند یاددهی و یادگیری بوده است. یکی از کتاب هایی که از نظر محتوایی تغییر چشمگیری داشته است، کتاب های درسی عربی می باشد. پژوهش حاضر به هدف مقایسه میزان فعال بودن محتوای کتاب عربی پایه ی اول راهنمایی، در نظام سابق، با کتاب عربی پایه ی هفتم در نظام جدید، انجام شده است. لذا با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا بر اساس روش ویلیام رومی، به تحلیل هر دو کتاب از منظر فعال و غیرفعال بودن پرداخته است. جامعه ی آماری کتاب عربی پایه ی اول راهنمایی در سال تحصیلی 91-90 و کتاب عربی پایه ی هفتم در سال تحصیلی94-93 بوده و ابزار گردآوری اطلاعات، سیاهه ی تحلیل مبتنی بر روش ویلیام رومی است. نتایج پژوهش بیانگر این است که محتوای کتاب عربی هفتم شامل متن، پرسش ها و تصاویر، در مقایسه با محتوای کتاب عربی اول راهنمایی به شیوه ی فعال تری ارائه شده است و تغییر در محتوای کتاب های درسی عربی، کاملاً مثبت و مؤثر بوده است.
جنسیت در تجربه زیسته زنان دانشجوی دکترای رشته علوم تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنسیت، درک و تفسیر متفاوتی از تجربه تربیتی را القاء می کند و درنتیجه، این تفاسیر متفاوت از تعاملات، و ظرفیت های بالقوه می توانند نگاهی تازه به آموزش عالی را فراهم سازند. مقاله حاضر با بهره گیری از پژوهش روایتی و با رویکرد نظری پساساختارگرایی به جنسیت در پی توصیف تجربه زیسته زنان دانشجو دکترا رشته علوم تربیتی و چگونگی درک و تفسیر آنان از جنسیت در طی مسیر تحصیل در آموزش عالی است. مشارکت کنندگان در پژوهش، شش تن از دانشجویان زن دکترا مشغول به تحصیل در رشته علوم تربیتی در یکی از دانشگاه های دولتی شهر تهران هستند که روایت هایشان از طریق دو مصاحبه گرداوری شد. مصاحبه نخست به صورت روایتی درباره سفر تربیتی آن ها در آموزش عالی به صورت حضوری و مصاحبه دوم به صورت نیمه ساختاریافته باتمرکز بر موقعیت های خاص بازگو شده در مصاحبه نخست، از طریق پیام رسان های اینترنتی انجام شد.
ادراک اولیاء و مدیران از مفهوم مشارکت در امور مدرسه (مطالعه پدیدارشناسانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به مطالعه، درک و تبیین تجربیات اولیاء دانش آموزان و مدیران مدارس از مشارکت والدین در امور مدرسه ای فرزندان پرداخته است. این پژوهش با رویکرد پدیدارشناسی توصیفی انجام شده است. به این منظور 8 مدیر و 6 ولی دانش آموز از مدارس ناحیه 1 و 2 شهر همدان به شیوه هدفمند انتخاب و داده ها به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری شدند. داده های گردآوری شده به روش استرابرت و کارپنتر (2003) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان می دهد که در هر دو گروه تعریف یکسانی از مشارکت وجود ندارد و افراد به وجوه مشارکت اشاره می کنند. در مورد ساختار، مدیران به انجمن اولیاء و مربیان به عنوان نهاد رسمی متکی هستند و والدین به ارتباط شخصی با عوامل مدرسه توجه دارند. زمینه های مشارکت در مدارس متنوع است و عواملی از قبیل انگیزه و بنیه والدین، تعامل مثبت مدیران و وجود فرهنگ مشارکتی در سازمان مدرسه می تواند آن را تقویت کند.
شناسایی عوامل کلیدی موفقیت دوره های MOOC: سنتزپژوهی براساس مدل روبرتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل کلیدی موفقیت موک ها در آموزش و ارائه الگوی جاری عوامل مؤثر بر موفقیت آنها می باشد. رویکرد پژوهش حاضر کیفی و روش آن سنتزپژوهی است. جامعه پژوهش کلیه مقالاتی هستند (374 مقاله) که از سال 2010 تا 2018 در مورد موک ها در پایگاه های تخصصی و علمی ارائه شده اند. نمونه پژوهش 47 مقاله است که این تعداد بر اساس پایش موضوعی، اشباع نظری داده ها و به صورت هدفمند انتخاب شده اند. داده های پژوهش از تحلیل کیفی اسناد مورد مطالعه، گردآوری شده اند. با تجزیه و تحلیل داده ها، عوامل کلیدی موفقیت دوره های آموزشی موک در 5 بُعد، 15 عامل و 46 مقوله شامل بعد تعامل (ارتباطات متنوع، مدیریت بحث و ویژگی ارتباطات)؛ بعد مشارکت (انگیزش، آموزش متنوع، تسهیلات و ویژگی دوره)؛ بعد سیستم مدیریت (مدیریت یادگیری و مدیریت محتوا)، بعد استاندارپذیری (صحت و اصالت، پشتیبانی و طراحی ساختار) و بعد زمینه ای (نگرش اجتماعی، مهارت و فناوری)، طبقه بندی شدند. نتایج نشان داد برای ایجاد دوره های اثرگذار موک باید زمینه تعاملات و مشارکت فراگیران را مهیا ساخت،سیستم های مدیریت مناسب را طراحی؛ به استانداردهای موجود توجه و زمینه نگرش مثبت به اینگونه آموزش ها را در بین مؤسسات آموزشی و آحاد جامعه فراهم آورند.
الگوی برنامه درسی آموزش کارآفرینی دوره متوسطه مبتنی بر نظریه برخاسته از داده ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آموزش کارآفرینی اثر قابل توجهی در رشد اقتصادی جوامع دارد. هدف از آموزش کارآفرینی، پرورش مهارت ها و ویژگی های کارآفرینانه است. با پرورش این مهارت ها در سنین پایین تر، می توان در آینده، جوانانی توانمند، خلاق و نوآور در تمامی ابعاد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی داشت. هدف این تحقیق، ارائه الگویی مطلوب، جهت طراحی برنامه درسی آموزش کارآفرینی برای دوره اول متوسطه است. حوزه مورد مطالعه، شامل متون و اسناد تالیفی در حوزه های برنامه درسی و آموزش کارآفریی است. جامعه آماری، متخصصان و اساتید دانشگاه، و نمونه آماری، 30 نفر از متخصص برنامه درسی و کارآفرینی بودند که به روش در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات فیش های مطالعاتی و مصاحبه، و روش انجام پژوهش، آمیخته است. یافته های پژوهش شامل الگویی طراحی شده، است جهت آموزش کارآفرینی، برای دانش آموزان متوسطه اول.
ارزیابی ظرفیت کتاب های درسی ریاضی دوره متوسطه اول در ترویج یادگیری عمیق مفاهیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، یک پژوهشِ تحلیل محتوا گزارش می شود که هدف آن بررسی میزان توجه به یادگیری عمیق مفاهیم ریاضی در کتاب های درسی ریاضی دوره متوسطه اول است. بر این اساس محتوای سه سرفصلِ اعداد، اعمال و جبر از سه کتاب ریاضی هفتم، هشتم و نهم برای تحلیل انتخاب شد. در فرآیند تحلیل، هر مسئله به عنوان یک واحدِ تحلیل در نظر گرفته شد. چارچوب نظری از ادبیات پژوهشی مرتبط با هدف اخذ شد و پس از جرح و تعدیلِ چارچوب، مسائل از نظر چهار معیارِ «پیچیدگی رویه ای»، «نوع فرآیند حل»، «تکرار» و «تمرین/کاربرد» بررسی شدند. نتایج نشان داد که در معیار اول، در هر سه کتاب، تقریبا 80 درصد مسائل در طبقه ی «پیچیدگی رویه ای پایین» بود؛ در معیار دوم، در دو کتاب پایه ی هشتم و نهم، حدود 90 درصد مسائل با «استفاده از رویه ها» قابل حل بودند و این میزان برای کتاب پایه ی هفتم به 80 درصد می رسید؛ در معیار سوم و چهارم نیز در هر سه کتاب، مسائل عمدتا در طبقات «تکرار» (60 درصد) و «تمرین» (90 درصد) قرار گرفتند. در مجموع، نتایج تحلیل مسائل سه کتاب نشان داد که در سرفصل های اعداد، اعمال و جبر، میزان تکرارِ تمرین های کمتر پیچیده که با استفاده از رویه های از قبل آموخته شده قابل حل هستند، زیاد است. این امر نشان می دهد که کتاب های درسی ریاضی متوسطه اول، با اهداف برنامه درسیِ قصد شده فاصله دارند و بیشتر بر یادگیری به روش تکرار و تمرین تکیه می کنند.
چالش های تفکیک دانش آموزان تیزهوش و سرآمد: رویکرد ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
260 - 298
حوزههای تخصصی:
توجه به دانش آموزان نخبه و ممتاز یکی از ایده های کانونی نظام تعلیم و تربیت هر جامعه است. هدف پژوهش حاضر، ارزشیابی چالش های تفکیک دانش آموزان تیزهوش و سرآمد از دانش آموزان عادی می باشد. در این پژوهش روش آمیخته اکتشافی به کار گرفته شد. در بخش کمی، از روش توصیفی و در بخش کیفی، از روش مطالعه موردی کیفی استفاده شد. جامعه ی آماری در بخش کمی، دبیران، دانش آموزان و والدین آن ها در کلیه ی مدارس استعدادهای درخشان و نمونه دولتی و تعداد 4 مدرسه عادی در استان بوشهر بود که 70 نفر از دبیران، 260 نفر از دانش آموزان و 70 نفر از والدین با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای ساده انتخاب گردیدند. نمونه ی بخش کیفی، شامل اعضای هیأت علمی دانشگاه های شهید چمران اهواز و دانشگاه شیراز و دبیران و دانش آموزان و دانش آموختگان دبیرستان های تیزهوشان و نمونه دولتی استان بوشهر بودند. 15 نفر از اعضای هیأت علمی که قبلاً در زمینه تحقیق، دارای مطالعات و یا پژوهش هایی بودند با روش نمونه گیری هدفمند مطلوب و 30 نفر از گروه های ذینفع (والدین، دبیران، دانش آموزان، دانش آموختگان) با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیدند. ابزار پژوهش در بخش کمی، پرسش نامه محقق ساخته و روش گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختمند بود. برای تحلیل داده های کمی از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی مانند تحلیل واریانس تک راهه، استفاده شد و تحلیل داده های کیفی با استفاده از تحلیل مضمون صورت گرفت. نتایج بخش کیفی نشان داد که رویکرد تفکیک در ایران عملکرد قابل قبولی را نداشته است، اما حذف این شیوه به دلیل فراهم نبودن بستر مناسب، امکان پذیر نمی باشد. گروه های ذینفع، تفکیک از آغاز سال های ابتدایی، منزلت اجتماعی بالاتر در سطح جامعه و دستیابی به مشاغل بالاتر را از مهم ترین عوامل تسهیل کننده در مسیر مدارس استعداد درخشان و نمونه دولتی و تعریف موجود از مفهوم سرآمدی، نگرش منفی و بی اعتمادی خانواده ها نسبت به عملکرد این مدارس و شدت امتحانات داخلی را مهم ترین عوامل بازدارنده بر می شمارند. مخالفین بر دلایلی مانند ایجاد نظام طبقاتی، خلاقیت کشی، ایجاد حس رقابت گرایی مخرب و موافقین نیز بر دلایلی مانند ارزشمندی پرورش نخبگان، تقاضای جامعه برای آموزش کیفی تر و نیاز کشور به شناسایی این افراد، اشاره داشته اند. نتایج حاصل در بخش کمی پژوهش نیز نشان داد که تفاوت معناداری بین نگرش دانش آموزان، اولیاء و دبیران نسبت به ضرورت تربیتی تفکیک و کارکرد جذب وجود ندارد؛ اما در نگرش آن ها به ضرورت اجتماعی تفکیک، تفاوت معنادار است. نزدیک به 60% دانش آموزان نسبت به مطلوبیت و کفایت آزمون ورودی تردید دارند و تقریباً نزدیک به نیمی از هر سه گروه معتقدند تجدیدنظر اساسی در شیوه ی گزینش دانش آموزان، یک الزام است. تفاوت معناداری بین گروه های ذینفع نسبت به پرورش مؤلفه های سرمایه اجتماعی وجود دارد و تفکیک دانش آموزان تیزهوش و سرآمد از دانش آموزان عادی نتوانسته است موجب افزایش سرمایه اجتماعی دانش آموزان شود.
مفهوم پردازی فرایند آموزش چند فرهنگی از منظر معلمان اقوام ایرانی: نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
188 - 223
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور مفهوم پردازی فرایند آموزش چند فرهنگی از دیدگاه معلمان اقوام ایرانی انجام شده است. روش پژوهش حاضر کیفی با تأکید بر نظریه داده بنیاد است. میدان مطالعه، مشتمل بر معلمان شش قوم ایرانی (آذری و ترک، بلوچ، ترکمن، عرب، کرد و لر) در دوره آموزش ابتدایی بوده و مشارکت کنندگان (اطلاع رسان ها) در پژوهش، پنجاه معلم از قومیت های مختلف بوده است. روش نمونه گیری در این پژوهش نمونه گیری هدفمند و نمونه گیری نظری بوده و برای رسیدن به کفایت نمونه از اشباع نظری استفاده شده است. برای تحلیل داده ها از سه مرحله کدگذاری استفاده شده است. در مجموع پانصدوهفتادونه مفهوم؛ صدوسی وپنج زیر مقوله و بیست وشش مقوله استخراج شد. مقوله هایی که در ذیل بعد شرایطی قرار گرفتند عبارت اند از: تک فرهنگی مخاطره آمیز، وجود سابقه چند فرهنگی، عمومی شدن پذیرش چند فرهنگی، وجود گفتمان مقاومت فرهنگی، چالش های زبانی، خود ارجحی فرهنگی، خودباختگی هویتی اقوام، کم ثباتی جامعه، کم سوادی چند فرهنگی، کلیشه سازی قومی، چند فرهنگی هراسی، وجود سیاست زدگی آموزشی، هژمونیک شدن زبان فارسی. مقوله ها در بعد تعاملی عبارت اند از: مخالفان چند فرهنگی، خبره گرایی قومی، بازآموزی چند فرهنگی، حکومت مندی قومی، سیاست گذاری زبانی، تحقق گفتمان عدالت و مقوله ها در بعد پیامدی مشتمل بر: کیفیت بخشی آموزشی، اثربخشی یادگیری، همگرایی نظام مند، کلیشه زدایی قومی، مفاهمه قومی، توسعه فردی و برابری فرصت های آموزشی است. در این پژوهش مقوله ی هسته "بایستگی آموزش چند فرهنگی" نام گذاری شد.
واکاوی و تبیین ماهیت و مبانی برنامه درسی هم افزا(سینرژیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم «هم افزایی» اولین بار در حوزه علوم زیستی و سپس در حوزه علوم مدیریتی پا به عرصه گذاشت. پس از ورود موفقیت آمیز این مفهوم در حوزه های علوم رفتاری، علوم اجتماعی، علوم سیاسی و علوم ارتباطات، بکارگیری آن در حوزه برنامه درسی نیز رایج شد. در این ورود، ترکیب «برنامه درسی هم افزا» شکل گرفت. این صورت بندی مفهومی به نوعی از برنامه ریزی درسی اشاره دارد که برنامه درسی را با پوششی گسترده تر از گذشته مطرح می کرد. «برنامه درسی هم افزا» ظرفیتی برای ورود کارگزاران مدرسه ای به عنوان اجزای برنامه درسی فراهم می آورد و از این طریق، از معنای مرسوم برنامه درسی فراتر می رود. این تصویر تازه از برنامه درسی، با تشریح دو بخش برنامه درسی صامت و برنامه درسی ناطق تبیین می گردد. در این مقاله، علاوه بر تشریح هویت این برنامه، مبانی، ویژگی ها و دستاوردهای برنامه درسی هم افزا معرفی می شود.
ارزیابی سواد زیست محیطی دانش آموزان و چالش های اجرایی آموزش محیط زیست در مدارس متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر به عنوان یک مطالعه توصیفی-پیمایشی ارزیابی سواد زیست محیطی دانش آموزان مقطع متوسطه و بررسی مشکلات اجرایی آموزش محیط زیست از دیدگاه دبیران بود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانی و هنرستانی در منطقه لنجان استان اصفهان در سال تحصیلی 96-1395 برابر با 8920 نفر و نیز دبیران مدارس متوسطه برابر 615 نفر بود. تعیین حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران انجام شد. حجم نمونه آماری دانش آموزان 1067 و حجم نمونه دبیران برابر با 147 نفر محاسبه گردید. برای نمونه گیری از روش خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد. جهت گردآوری داده ها از یک پرسش نامه محقق ساخته ویژه دانش آموزان و نیز یک پرسشنامه محقق ساخته ویژه دبیران و برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل های عاملی اکتشافی و تأییدی و نیز آزمون مقایسه ای تک نمونه ای، مقایسه گروه های مستقل و تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد. یافته های حاصل از این تحقیق نشان داد که دانش آموزان مقطع متوسطه اگرچه در بعد عاطفی سواد زیست محیطی دارای وضعیت مناسبی هستند ولی به لحاظ شناخت زیست محیطی و نیز مهارت ها و عملکردهای مربوط به آن از شرایط و شاخص های لازم برخوردار نیستند. به علاوه، این پژوهش نشان داد که مهم ترین مشکلات اجرایی مدارس متوسطه در حوزه آموزش محیط زیست فقدان تجهیزات لازم، کمبود زمان و عدم وجود ارتباط و تعامل مراکز آموزشی با نهادها و مراکز زیست محیطی جامعه می باشد.
تغییر نقش معلم مبتنی بر نظریه پیچیدگی: از بازنمایی به تسهیل نوپدیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر، بازاندیشی درباره نقش معلم در فرایند یاددهی/یادگیری مبتنی بر نظریه پیچیدگی است. برای این منظور نقش معلم در بینش سنتی کمنیوس و نیز بینش منتقدانه دیوئی مطرح شده و از نقش معلم در نظریه پیچیدگی دفاع شده است به گونه ای که مطالعه حاضر انگاره تسهیلگر نوپدیدی را به جای انگاره معلم بازنمایاننده پیشنهاد می کند. چنین است که نقش تسهیلگری مطابق با نظریه پیچیدگی، فراهم کردن بستر مناسب برای مشارکت همراه با درگیری و توجه، گوش فرادادن هرمنوتیکی، بکار آمدن نیروی تخیل و فی البداهگی، و نوپدیداری تفسیرهای گوناگون و پدیداری دانش و آگاهی نوپدید زمانی، غیرخطی، پیش بینی ناپذیر، خودسازمان و مشترک است. با چنین بینشی تسهیلگری و یادگیری همچون دو امر همزمان و پیوسته، که هیچ یک به معلم یا فراگیران نیز محدود نمی شوند، بسترساز نوپدیدآیی دانش زمانی و مشترک در سطح کلاس است.
میزان توجه به رویکردهای تربیت شهروندی قانون مدار، مشارکتی و انتقادی در کتب جدیدالتألیف جامعه شناسی دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۵۵
91 - 112
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله، بررسی میزان توزیع رویکردهای تربیت شهروندی قانون مدار، مشارکتی و انتقادی در کتب جدید التألیف جامعه شناسی دوره دوم متوسطه ویژه نظام آموزشی 3-3-6 در سال تحصیلی 98-1397 در ایران است. برای نیل به این هدف، از روش تحلیل محتوا از نوع کمّی و کیفی استفاده شده است. روش گردآوری اطلاعات در این تحقیق روش اسنادی و استفاده از چک لیست های رویکردهای تربیت شهروندی به همراه شاخص ها و مؤلفه های مربوط به هر یک از رویکردها بوده است. یافته ها ی تحقیق حاکی از آن است که بیشترین توجه به رویکردهای تربیت شهروندی در کتاب پایه دوازدهم (5/39 درصد) و کمترین در کتاب پایه یازدهم (36/24 درصد) شده است. همچنین از بین سه رویکرد، بیشترین حجم را رویکرد تربیت شهروند قانون مدار (03/42 درصد) و کمترین حجم را رویکرد تربیت شهروند انتقادی (47/25 درصد) داشته است. با تأمل در باب این یافته ها می توان گفت در سطح پایه های تحصیلی توزیع رویکردهای تربیت شهروندی نامتوازن بوده و نیز برخی از رویکردها مورد کم توجهی برنامه ریزان درسی قرار گرفته است. از این رو بازنگری در نحوه ارائه رویکردهای تربیت شهروندی در کتب مورد بررسی لازم به نظر می رسد.
طراحی چارچوب برنامه درسی تربیت مربی پیش دبستانی در نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش کیفی از نوع مطالعه موردی، طراحی چارچوب برنامه درسی دوره کاردانی تربیت مربی پیش دبستانی در نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران بود. مشارکت کنندگان بالقوه، سه گروه شامل متخصصان موضوعی در حوزه پیش دبستانی، روان شناسان تربیتی آشنا با حوزه آموزش و پرورش پیش دبستانی؛ و متخصصان برنامه درسی در حوزه آموزش و پرورش پیش دبستانی کشور بودند که به شیوه هدف مند و با استفاده از روش نمونه گیری افراد کانونیبا رعایت قاعده اشباع شدگی از بین آن ها افرادی که بیش ترین آشنایی و اطلاع را در زمینه برنامه درسی تربیت مربی پیش دبستانی داشتند جهت مصاحبه انتخاب گردیدند. پس از جمع آوری اطلاعات لازم از طریق مطالعه اسناد بالادستی و مصاحبه با متخصصان کلیدی، با استفاده از روش تحلیل مضمون داده های حاصل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت که در این فرایند چارچوب برنامه درسی دوره کاردانی تربیت مربی پیش دبستانی با چهارده عنصر، تحت عناوین منطق و چرایی، اهداف، محتوا؛ مواد و منابع یادگیری، روش های تدریس، فعالیت های یادگیری، نقش مدرس، نقش یادگیرنده، مکان آموزش، زمان آموزش، گروه بندی یادگیرندگان، ارزشیابی، استلزامات و امکانات اجرایی، و اشاعه همراه با مؤلفه های مربوط به هر عنصر طراحی گردید.
شناسایی عوامل موثر در اختلالات املا نویسی دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۴
181 - 218
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل موثر در شکل گیری اختلالات املا نویسی دانش آموزان ابتدایی انجام گردید. بدین منظور از روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته با 23 نفر (9 کارشناس و 14 معلم) که به روش ملاکی انتخاب شده بودند، جمع آوری شد. برای اعتبار یابی یافته ها از راهبرد های ممیزی بیرونی، بازبینی نتایج توسط اطلاع رسانان، چند سویه سازی و درگیری طولانی مدت استفاده گردید. تحلیل داده ها به شناسایی و طبقه بندی 101 کُد، 19 زیرمضمون و 7 مضمون اصلی شامل، عوامل روانشناختی، محیطی، زبان شناختی، برنامه ای، ادراکی، فردی و فیزیولوژیکی، منجر گردید. نتایج آشکار نمود که دانش آموزان دوره ابتدایی با اختلال های متعدد و متنوع املا نویسی مواجه هستند و این امر ضرورت توجه جدی مدیران و برنامه ریزان آموزش ابتدایی را به منظور ارتقای کیفیت آموزش املا نویسی، فرایند ارزشیابی پیشرفت تحصیلی و جلوگیری از تشدید مخاطرات ناشی از آن را آشکار می نماید. در انتها، راهکارهای مناسب برای ارتقای وضعیت موجود و زمینه سازی برای کاهش اختلال های برشمرده شده ارائه گردید.
تبیین مدل علّی عوامل مدرسه ای بر رفتارهای تحصیلی با واسطه گری عوامل فردی (خودکارآمدی و خودتنظیمی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مدل یابی روابط بین عوامل مدرسه ای (نگرش به مدرسه، ادراک از جو مدرسه) بر رفتارهای تحصیلی با واسطه گری عوامل فردی (خودکارآمدی و خودتنظیمی) انجام گرفت. جامعه ی این تحقیق تمام دانش آموزان متوسطه شهر شیراز است که در سال تحصیلی 1397-1396 مشغول تحصیل در دبیرستان های شهر شیراز بودند. جهت انتخاب نمونه، 581 نفر از دانش آموزان با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. گردآوری اطلاعات، با استفاده از پرسش نامه های نگرش به مدرسه (SAAS) مک کوچ و سیگل (2003)، پرسش نامه ادراک جو مدرسه تریکت و موس (1973)، پرسش نامه خودتنظیمی بوفارد (1995)، پرسش نامه انگیزش تحصیلی هارتر (1980) و پرسش نامه خودکارآمدی کودکان و نوجوانان (SEQ-C) موریس (2001) انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون معادلات ساختاری نشان داد که متغیرهای نگرش نسبت به مدرسه و جو مدرسه پیش بین های مثبت و معنی داری برای خودکارآمدی و خودتنظیمی دانش آموزان بودند؛ خودکارآمدی و خودتنظیمی نیز پیش بین های مثبت و معنی داری برای رفتارهای تحصیلی دانش آموزان بودند و تأثیر عوامل مدرسه ای بر رفتارهای تحصیلی دانش آموزان را به طور کامل واسطه گری می کردند. مدل پژوهش در مجموع 38 درصد از واریانس رفتارهای تحصیلی را تبیین نمود. یافته های پژوهش مؤید آن است که ویژگی های فردی دانش آموزان قادرند تأثیر عوامل مدرسه ای بر رفتارهای تحصیلی را واسطه گری کنند.
ارتقای سواد مالی و تصمیم گیری مالی از طریق برنامه درسی ریاضی مدرسه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی مباحث مالی در کتاب های درسی ریاضیِ دهه های 40، 50 شمسی در ایران، نشان می دهد آموزش سواد مالی و ایجاد توانایی های تصمیم گیری مالی، بخشی از برنامه درسی ریاضی بوده است. در گذشته، تدریس مباحث مالی که در زمان خود «نو» بودند، از طریق کتاب های درسی آموزش داده می شد و ابزار آن، نماد «مال» یعنی «پول» و «سکه» بود. با این وجود، هدف و رویکرد این بخش از برنامه در کتاب های درسی ریاضی دهه 90 تغییر کرده و نوع پرداختن به این مباحث، استفاده از نماد «مال» به عنوان ابزاری برای آموزش اعداد و سایر مباحث ریاضی مرتبط به آن است. از این گذشته در سال 2015، مطالعه «پیزا» در مورد ارزیابی سواد مالی و توانایی های تصمیم گیری مالی با حمایت «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» انجام شد و بر اساس نتایج آن، این سازمان چند توصیه راهنما برای ارتقای سواد مالی ارائه داد. علاوه بر این، مؤسسه های دیگری نیز از جمله جامپ استارت، استانداردهای «سواد مالی» را تدوین نمودند. بنابراین با توجه به پیشینه غنی آموزش مفاهیم مالی از طریق برنامه درسی ریاضی در گذشته، توصیه می شود که آموزش و ارتقای سواد مالی و توانایی تصمیم گیری مالی، با درس گرفتن از گذشته و الگوهای جدید جهانی، به شکلی منسجم و هدفمند، با برنامه درسی ریاضی تلفیق شود.
فهم دانش شخصی عملی ؛ حرکت از آنچه معلمان باید بدانند به آنچه می دانند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر فهم دانش شخصی عملی معلمان بوده و به روش کیفی انجام شده است. فهم دانش شخصی عملی به ما در درک چرایی عملکرد معلمان و پس از آن به بازاندیشی روایت های شخصی و حرفه ای آن ها به منظور بهبود عمل معلم همراه خود او کمک می کند. این مطالعه در یکی از مدارس ابتدایی غیرانتفاعی پسرانه شهر تهران انجام شده است. نتایج حاصل از مطالعه نشان می دهد شرکت کنندگان از دانش غنی در زمینه عوامل موثر بر موفقیت در حرفه معلمی برخوردارند. با این حال داده های به دست آمده از مشاهدات، نشان از تفاوت بین آنچه معلم به عنوان ویژگی یک معلم موفق و تدریس موثر بیان می کند و آنچه در عمل اتفاق می افتد، دارند. ماهیت پویا و وابسته به موقعیت دانشِ عملی معلم، معانی و تفسیرهای متفاوت افراد مختلف از تجربیات و رویدادهای مشابه و عدم وجود بازاندیشی از عواملی هستند که باعث وجود این تفاوت ها می شوند.
تحلیل محتوای کتابهای جدیدالتالیف ریاضی و راهنمای معلم سال دهم رشته انسانی (با تاکید بر رویکرد زمینه محور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر کتابهای ریاضی و آمار(1) و راهنمای معلم پایه دهم رشته انسانی با تاکید بر رویکرد زمینه محور به روش تحلیل محتوای کمی و کیفی مورد مطالعه قرار گرفته است. جامعه آماری کتابهای درسی و راهنمای معلم ریاضی دهم انسانی سال تحصیلی 96-1395 است. ابزار پژوهش، فرم تحلیل محتوا با توجه به رویکرد ریاضیات زمینه محور است. از روش تحلیل آنتروپی شانون به منظور محاسبه میزان اهمیتی که در طراحی کتاب های درسی و راهنمای معلم ریاضی پایه دهم انسانی به چهار مؤلفه رویکرد زمینه محور شامل دارا بودن موقعیت عملی، واقعی بودن، مرتبط بودن با تجارب زندگی روزمره دانش آموزان و باز بودن داده شده، استفاده گردید. نتایج حاصل حاکی از این است که میزان توجه و درگیری با چهار مولفه ریاضیات زمینه محور و مقدار ضریب اهمیت هر یک از این مولفه ها کم بوده و محتوای درسی کتاب مذکور بر اصول ریاضیات زمینه محور منطبق نیست.
تحلیل موانع آموزش اثربخش درس «کارگاه کارآفرینی و تولید» در پایه دوم متوسطه نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۳
135 - 166
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تحلیل موانع و مشکلات آموزش اثربخش درس «کارگاه کارآفرینی و تولید» در پایه دوم متوسطه نظری انجام شد. رویکرد حاکم بر این پژوهش، آمیخته از نوع متوالی- اکتشافی است که در بخش کیفی از رهیافت نظام مند روش نظریه بنیانی و در بخش کمی از روش توصیفی- پیمایشی بهره گرفته شد. جامع ه مورد مطالعه در بخش کیفی و کمی ای ن پژوهش، شامل اساتید دانشگاهی رشته کارآفرینی، کارشناسان کارآفرینی و معلمان آموزش کارآفرینی بودند. ابزار جمع آوری داده ها در بخش کیفی شامل مصاحبه نیمه ساختارمند و بررسی اسناد و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود. داده های حاصل از مصاحبه ها در بخش کیفی از طریق کدگذاری باز، محوری و انتخابی، تجزیه و تحلیل و در بخش کمی با آزمون فریدمن اولویت بندی شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که عوامل علی (شامل ضعف موجود در ساختارهای کارآفرینانه کشور، ضعف ساختار مدیریتی آموزش و پرورش، ضعف موجود در برنامه ریزی آموزشی و ...) باعث پایین آمدن اثربخشی آموزش درس کارگاه کارآفرینی و تولید شده است، که عملکرد ضعیف آموزش و پرورش در حمایت از درس کارگاه کارآفرینی و تولید، برگزاری دوره های ضمن خدمت نامناسب، تأمین معلم درس کارآفرینی به شیوه نامناسب، تبلیغات نامناسب و مغایر با توسعه فرهنگ کارآفرینی در رسانه های ارتباط جمعی، ضعف در استفاده از روش های مناسب ارزشیابی از آموخته های دانش آموزان به عنوان کنش های صورت گرفته از این پدیده، موجب پیامدهای منفی در کوتاه مدت و بلندمدت شده است. این کنش ها تحت تأثیر شرایط عمومی و خاصی تحت عنوان شرایط مداخله گر و زمینه ای نیز تشدید می شود.