فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۲٬۱۱۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف پیش بینی عملکرد شغلی بر اساس سبک های تصمیم گیری و سبک های مقابله ای در معلمان مقطع ابتدایی شهرستان بوکان انجام شد. طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه معلمان مقطع ابتدایی شهرستان بوکان در سال تحصیلی 98-1397 (840) تشکیل می دادند. برای تعیین حجم نمونه از جدول مورگان استفاده شد و 265 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها بر اساس سه پرسشنامه پترسون (1989)، عملکرد شغلی، سبک های تصمیم گیری عمومی اسکات و بروس (1995) و سبک های مقابله ای راجر و همکاران جمع آوری شد. (1993) با ضریب آلفای کرونباخ 0.89، برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها به ترتیب از آمار توصیفی و آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیره) و نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین عملکرد شغلی با سبک های تصمیم گیری منطقی و شهودی، بین عملکرد شغلی با سبک های اجتنابی و آنی و بین سبک تصمیم گیری وابسته و عملکرد شغلی رابطه منفی و معنادار وجود دارد. بین عملکرد شغلی و سبک های مقابله ای عقلانی، عاطفی و اجتنابی به ترتیب رابطه مثبت و معنی دار، منفی و معنادار و بدون رابطه وجود داشت. همچنین یافته ها نشان داد که منطقی، شهودی، اجتنابی،
کاربست تخصص های علوم رفتاری در خلق فرصت های تجاری سازی دانش: رویکرد میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه دانشگاه ها علاوه بر پژوهش و آموزش، به ایفای نقش در جهت مأموریت جدید مشارکت در توسعه اقتصادی جامعه نیز می پردازند. در واقع گسترش تجاری سازی پژوهش های دانشگاهی، دروازه ای جدید به پیشرفت های علمی منجر شده است این در حالی است که می بایست مطالعات میان رشته ای از سوی محققان و نهاد های پژوهشی مورد توجه قرار گیرد. زیرا افراط در تخصصی شدن پژوهشگر و از دست دادن ارتباط و همبستگی میان موضوع مطالعه یک رشته با موضوعات سایر رشته ها و جهان پیرامونی، رشته های دانشگاهی را از کارکرد اصلیشان خارج می کند. در همین خصوص فارغ التحصیلان و متخصصان حوزه علوم رفتاری می توانند به عنوان یک نقطه اتصال زمینه هم اندیشی، همگرایی، همکاری و هم افزایی با فارغ التحصیلان سایر رشته های دانشگاهی را فراهم سازند. در واقع آنها می توانند به ایفای نقش جدیدی درجهت مشارکت در توسعه فرآیند های تجاری سازی دانش وگسترش اقتصاد دانایی محور بپردازند. هدف اصلی این پژوهش، کاوش و ارایه مدلی جهت خلق فرصت های تجاری سازی دانش با رویکرد ظرفیت سازی میان رشته ای با کنشگری فعال و استفاده از دانش تخصصی فارغ التحصیلان حوزه علوم رفتاری بود. رویکرد مطالعه، کیفی بود. یافته های مطالعه نشان داد، شش نوع مضامین سازمان دهنده و به تعداد 25 مضمون پایه شناسایی و شبکه مضامین استخراج گردید. بر اساس نتایج پژوهش، تجاری سازی دانش با رویکرد ظرفیت سازی میان رشته ای با نقش آفرینی متخصصان علوم رفتاری دارای ابعادی همچون ره آفرینی، ایده آفرینی، نیاز آفرینی، هم آفرینی و فرصت آفرینی، به عنوان مضامین سازمان دهنده دارد که هریک از این موارد نیز دارای ابعادی به عنوان مضامین پایه هستند. از 15 روز مکمل دهی دارچین استفاده کرد.
شناسایی و رتبه بندی شاخص های بهره وری مدیران ادارات آموزش وپرورش خراسان رضوی با استفاده از تحلیل آنتروپی شانون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : ارتقای بهره وری در آموزش وپرورش نه تنها به توسعه ی اقتصادی - اجتماعی کمک می کند بلکه از راه تربیت نیروی انسانی کارآمد و خلاق می تواند موجب اعتلای کشور گردد. این پژوهش باهدف شناسایی و رتبه بندی شاخص های بهره وری مدیران ادارات آموزش وپرورش استان خراسان رضوی انجام گرفت.
روش شناسی پژوهش : روش پژوهش، روش اکتشافی آمیخته (کیفی- کمی) بوده که در بخش کیفی، تحلیل محتوای کیفی و در بخش کمی، پیمایشی لحاظ گردیده است. نمونه آماری در بخش کیفی،13 نفر از استادان هیات علمی رشته مدیریت آموزشی با روش نمونه گیری نظری و در قسمت کمی، نیز 13 نفر از استادان شاغل در دانشگاه های خراسان رضوی با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. روش تجزیه وتحلیل داده های مصاحبه در بخش کیفی، کدگذاری باز، محوری و انتخابی و در بخش تحلیل آنتروپی شانون انتخاب شده است.
یافته ها : یافته های پژوهش در بخش کیفی شامل 4 شاخص عمده (فردی، مدیریتی، سازمانی و محیطی) و 20 مقوله به دست آمد و نتایج بخش کمی نشان داد که مقوله مدیریتی با ضریب اهمیت 252/0 بیشترین اهمیت و مقوله محیطی با ضریب اهمیت 248/0 کمترین اهمیت را در میان شاخص ها دارا هستند.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که 4 شاخص معرفی شده قابلیت ارزیابی بهره وری مدیران ادارات آموزش وپرورش رادارند و مسوولان می توانند این شاخص ها را مدنظر قرار دهند.
رابطه سواد اطلاعاتی و مهارتهای ارتباطی معلمان با خودکارآمدی تحصیلی با نقش تعدیلگر باورهای هوشی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه سواد اطلاعاتی و مهارتهای ارتباطی معلمان با خودکارآمدی تحصیلی با نقش تعدیلگر باورهای هوشی دانش آموزان انجام شد. روش تحقیق به لحاظ ماهیت، توصیفی-همبستگی و از حیث هدف کاربردی بود. جامعه آماری تحقیق را معلمان مدارس دخترانه متوسطه شهرستان رودسر به تعداد 295 نفر و با نمونه آماری 167 نفر و دانش آموزان مدارس دخترانه متوسطه شهرستان رودسر به تعداد 4006 نفر و با نمونه آماری 216 نفر تشکیل دادند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های باورهای هوشی بابایی (1377)، خودکارآمدی تحصیلی جینگ و مورگان (1999)، سواد اطلاعاتی یزدانی (1391) و مهارتهای ارتباطی کوئین دام (2004) استفاده گردید. به منظور تحلیل داده ها از تکنیک معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار آماری Lisrel و نیز نرم افزار آماری Spss استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد بین سواد اطلاعاتی معلمان با خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین مهارتهای ارتباطی معلمان با خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج تحقیق نشان داد باورهای هوشی در رابطه سواد اطلاعاتی و مهارتهای ارتباطی معلمان با خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان نقش تعدیلگر دارد.
شناسایی ملاک هایی جذب اعضای هیئت علمی و ارائه راهکارهای مناسب مورد مطالعه: مؤسسات آموزش عالی غیر دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی ملاک های جذب اعضای هیئت علمی و ارائه راهکارهای مناسب با تمرکز بر مؤسسات آموزش عالی غیردولتی بود. بنابراین سعی شد از داده های کیفی و کمی برای نیل به هدف یادشده استفاده شود. این پژوهش با رویکرد آمیخته به شیوه متوالی در دو بخش کیفی و کمی انجام شد؛ ابتدا در مرحله کیفی با استفاده از قانون اشباع نظری برای تعیین حجم نمونه مورد نظر، از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته با 16 نفر از اعضای هیئت علمی که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، مؤلفه های جذب اعضای هیئت علمی شناسایی و داده های پژوهش با تکنیک تحلیل تم، تجزیه وتحلیل شد. در بخش کمی برای جمع آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته در مقیاس وسیع تر در بین نمونه هایی متشکل از خبرگان (صاحب نظران، متخصصان جذب، اعضای هیئت علمی و متقاضیان درگیر در فرایند جذب هیئت علمی) برنامه های جذب اعضای هیئت علمی که درزمینه یاد شده مطلع محسوب می شدند، توزیع گردید. حجم نمونه انتخابی بر اساس یک قاعده به منظور انجام تحلیل عامل تأییدی، 300 نفر با بهره گیری از روش طبقه ای متناسب تعیین شد. روش تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی مشتمل بر سه مرحله کد گذاری باز، محوری و انتخابی می باشد که پس از اشباع نظری خبرگان، الگوی جذب اعضای هیئت علمی مؤسسات آموزش عالی غیردولتی مشتمل بر چهار بعد و 33 مؤلفه و 140 گویه به دست آمد. همچنین در راستای تحلیل های تکمیلی و به منظور اعتبارسنجی الگوی ارائه شده، با نرم افزار Amos و با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی، داده ها تجزیه وتحلیل شد. تحلیل های مدل یابی معادلات ساختاری، برازندگی الگو را با داده ها مورد حمایت قرار دادند. باتوجه به یافته های حاصل، این الگوی می تواند، اطلاعات مناسبی برای جذب اعضای هیأت علمی مؤسسات آموزش عالی غیردولتی در اختیار قرار دهد.
شناسایی عوامل موثر بر توانمندسازی پژوهشی دانش آموزان: مطالعه ای با رهیافت پدیدار شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه در سرتاسر جهان بر اهمیت پژوهش برای توسعه آموزش و تلاش برای ایجاد و گسترش توانمندسازی پژوهشی در دانش آموزان ، تمرکز می کنند و نقش پژوهش را به عنوان یک فعالیت اصلی برای ترویج آموزش و یادگیری یا فرایند تدریس تحقیقاتی، از جمله توسعه شایستگی تحصیلی در مدرسه، تطبیق می دهند. هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل موثر بر توانمندسازی پژوهشی دانش آموزان است. حوزه پژوهش، در برگیرنده صاحب نظران دارای تألیفات و سوابق پژوهشی مرتبط با حوزه توانمندسازی پژوهشی بود. برای تعیین حجم نمونه، از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. ابزار اصلی پژوهش مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود، پس از 20 مصاحبه، داده ها به اشباع نظری رسید. داده های استخراج شده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته با استفاده از روش کدگذاری باز، کدگذاری محوری و استخراج مضمون های اصلی و فرعی مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که عوامل شخصیتی، عوامل ذاتی، اجتماعی و مهارت های اکتسابی (فراشناختی، تفکر انتقادی و فناوری اطلاعات) از جمله عواملی هستند که در توانمندسازی پژوهشی دانش آموزان موثر هستند. شناسایی تنگناهای موجود در سیستم آموزشی از گام های مهم پیشرفت در توانمندسازی پژوهشی است. وجود امکانات و فرصتهای آموزشی و پژوهشی می تواند شرایط لازم را برای افزایش توانمندسازی پژوهشی تسهیل کند. به این ترتیب که وجود ظرفیتها و امکانات مناسب آموزشی و پژوهشی به واسطه امکان تفکر خلاق و انگیزه، توانمند سازی پژوهشی را ارتقا می دهد.
ادراک تجربه زیسته مدیران مدارس از فرایند توسعه حرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: کیفیت عملکرد مدیران و رهبران آموزشی از مهم ترین ارکان بهبود آموزش است و نقش مهمی در توسعه نظام آموزشی دارد. ارتقای اثربخشی مدارس تا حدود زیادی در گروه توسعه حرفه ای مدیران است. هدف این پژوهش مطالعه تجربه زیسته مدیران مدارس از فرایند توسعه حرفه ای به منظور ارائه راهکارهایی برای بهبود آن بوده است. روش شناسی پژوهش: روش پژوهش بر حسب هدف کاربردی و بر اساس شیوه گردآوری داده ها، کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. مشارکت کنندگان در پژوهش به روش نمونه گیری هدفمند و به شیوه انتخاب موارد مطلوب انتخاب شدند که شامل 22 نفر از مدیران نمونه مدارس مشهد بود. به منظور گردآوری داده ها از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد و روش سه سویه سازی برای اعتباربخشی به یافته ها مورد استفاده قرار گرفت. تحلیل داده ها با استفاده از روش کدگذاری باز و محوری انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بر اساس تجربه زیسته مدیران موفق، فرآیند توسعه آنها در سه بعد اصلی اتفاق افتاده است: 1) مهارت ها، 2) دانش و معلومات و 3) ویژگی های شخصیتی. همچنین، روش های توسعه حرفه ای مدیران مدارس نیز شامل روش های فردی (الگو گرفتن، تبادل نظر با همکاران، گروه های حرفه ای مجازی، مطالعه انفرادی، و خودارزیابی) و روش های سازمانی (تجربه گردانی، کارورزی، جلسات مدیران و کلاس های ضمن خدمت) بوده است. بحث و نتیجه گیری: راهکارهایی که برای بهبود فرایند توسعه حرفه ای مدیران مدارس از دیدگاه آنها شناسایی شد در چهار دسته اصلی قرار می گیرد: 1) بهبود طراحی و برنامه ریزی فرصت های توسعه حرفه ای، 2) حمایت از فعالیت های توسعه، 3) ارزشیابی صحیح فرآیند توسعه و 4) تشویق فعالیت های توسعه مدیران.
ارائه مدل گسترش عملکرد کیفیت در المپیاد ورزشی درون مدرسه ای آموزش و پرورش و مقایسه آن با اعتیاد موبایلی و اینترنتی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق ارائه ی مدل گسترش عملکرد کیفیت در المپیاد ورزشی درون مدرسه ای وزارت آموزش و پرورش و مقایسه آن با اعتیاد موبایلی و اینترنتی در دانش آموزان بود. روش انجام این تحقیق از نوع آمیخته بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانش آموزان شرکت کننده در المپیاد ورزشی، مدیران مدارس مجری، معلمین تربیت بدنی و مدیران کل استان ها، معاونین تربیت بدنی و سلامت استان ها تشکیل دادند. در این تحقیق 35 مصاحبه به صورت حضوری تا رسیدن به اشباع نظری انجام شد. در بخش کمی تعداد 420 نفر به عنوان نمونه تحقیق مشخص شدند و با استفاده از پرسش نامه استاندارد سروکوال پاراسورامان و همکاران (1988) مورد بررسی قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افرارهای اکسل 2010 و اس پی اس اس نسخه 19 هم چنین برای ارائه مدل از نرم افزار گسترش عملکرد کیفیت 2000 استفاده گردید. مهم-ترین نیازهایی که از مرحله مصاحبه و تجزیه و تحلیل پرسش نامه سروکوال به دست آمده بودند طبق نظر گروه کانونی به عنوان صدای مشتریان به خانه کیفیت راه یافتند و در ادامه 3 ماتریس گسترش عملکرد کیفیت، طبق پروتکل سازگار شده برای سازمان های خدماتی طراحی شدند. در نهایت با استفاده از مدل گسترش عملکرد کیفیت مشتریان نظرات خود را بیان نمودند و نیازهای افزایش انگیزه شرکت کنندگان و مجریان، مختار بودن مدرسه در تعیین محتوا و شیوه برگزاری و تجهیزات و امکانات ایمن و استاندارد مهم ترین نیازهای المپیاد ورزشی درون مدرسه ای از دید مشتریان بودند هم چنین در گویه ها و نیازهای تبلیغات و اطلاع رسانی مؤثر، افزایش انگیزه شرکت کنندگان و مجریان، مختار بودن در تعیین محتوا و شیوه برگزاری و رقابت های با هیجان و پرجاذبه، رقیب المپیاد ورزشی درون مدرسه ای یعنی اعتیاد موبایلی و اینترنتی در تأمین این نیازهای دانش آموزان بهتر عمل کرده و موفق تر بودند. سازمان آموزش و پرورش و مسئولین باید با اقدامات به موقع، در نیازهایی که از رقیب المپیاد ورزشی درون مدرسه ای عقب تر هستند، راه کارهایی ارائه کنند و چاره اندیشی نمایند.
الگوی مطلوب برنامه درسیِ آموزشِ زیست محیطی مبتنی بر شاخص های توسعه پایدار در دوره متوسطه اول با رویکرد کارکردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه، توسعه ای را پایدار می داند که احتیاجات نسل حاضر را بدون لطمه زدن به توانایی نسل آتی در تامین نیازهای خود برآورده نماید. این توسعه دارای سه بعد مهم انسانی، محیط زیست و آینده است و تحقق توسعه انسانی مقدم بر توسعه در ابعاد اقتصادی است. هونکه و همکاران بهترین وسیله کاهش معضلات زیست محیطی را آموزش به مردم می دانند. هدف پژوهش حاضر مطالعه کیفی بررسی الگوی مطلوب برنامه درسی آموزش زیست محیطی مبتنی بر شاخص های توسعه پایدار در دوره متوسطه اول و از نوع توصیفی-پیمایشی بوده است. روش شناسی پژوهش: تحقیق حاضر کاربردی بوده و با استفاده از روش اکتشافی آمیخته انجام شده است. در تحقیق از ترکیب ابزارهای کیفی و کمی و در نوع اکتشافی آن از داده های کیفی برای ساخت مقیاس کمی استفاده شده است. در این راستا برای تحلیل محتوای کیفی از روش کیفی، مصاحبه عمیق با خبرگان و از روش کمی (توصیفی- پیمایشی) برای جمع آوری داده ها از کارشناسان محیط زیست استفاده شد. در پژوهش حاضر از داده های به دست آمده از تحلیل محتوای کیفی مصاحبه ها برای ساخت پرسشنامه استفاده شده است. شرکت کنندگان در بخش کیفی متخصصان مسائل زیست محیطی هستند. جامعه کمی این پژوهش کارکنان آموزش و پرورش استان هرمزگان بودند. پرسشنامه نیمه ساختاریافته نتایج سوالات پس آزمون که در اختیار 10 نفر از خبرگان قرار گرفته بود با استفاده از آمار توصیفی - پیمایشی محاسبه و دسته بندی شد. در نهایت 24 دسته با محوری در نهایت 24 مقوله با کد محوری شناسایی شد. یافته ها: بالاترین کد شناسایی شده مربوط به تلفیق تدریس و کمترین شاخص مربوط به شاخص برون سازمانی بود. در نهایت ارتباط برنامه درسی آموزش محیط زیست با توسعه پایدار با رویکرد اجرایی، به صورت الگویی شماتیک طراحی و رائه گردید
تبیین و شناسائی مؤلفه های توانمند سازی کارکنان (مطالعه موردی: دانشگاه علوم پزشکی اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: این پژوهش به منظور تبیین و شناسایی مؤلفه های توانمند سازی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اردبیل انجام شده است. روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر روش شناسی توصیفی و از نوع پیمایشی- کاربردی می باشد. جامعه آماری پژوهش را کلیه کارکنان شاغل در دانشگاه علوم پزشکی اردبیل که در سال 1398 مشغول به کار می باشند،به تعداد 7319 نفر تشکیل می داد. از این تعداد 380 نفر با استفاده از جدول مورگان و از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم انتخاب شد. داده های این پژوهش با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته بدست آمد، برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی (فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد) و استنباطی (تحلیل عاملی تاییدی، tتک نمونه ای و آزمون فریدمن)SPSS24 استفاده گردید که پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ (0/96) گزارش گردید. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده نشان داد که ساختار عاملی پرسشنامه مؤلفه های توانمندسازی همبستگی های مشاهده شده معنادار و مدل از برازندگی خوبی برخوردار می باشد. نتیجه گیری: در کل نتایج نشان داد که مؤلفه های چهارگانه توانمندسازی یعنی (فردی، میان فردی، سازمانی و فنی) از دیدگاه کارکنان مورد تأیید می باشد و مقدار آمارهt نشان داد که مؤلفه های توانمندسازی در دانشگاه علوم پزشکی اردبیل از دیدگاه نمونه آماری مورد تایید می باشند همچنین نتایج بدست آمده از آزمون فریدمن نشان داد که مقدار آماره خی 2 (1068/817) در خصوص جایگاه و اهمیت هرکدام از مؤلفه های توانمندسازی از دیدگاه کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اردبیل در سطح اطمینان 95/0 معنادار می باشد. بر این اساس بالاترین رتبه به مؤلفه سازمانی و پایین ترین رتبه مربوط به مؤلفه فنی می باشد.
طراحی و اعتباریابی الگوی برنامه درسی اخلاق زیست محیطی مبتنی بر نظم خودجوش در دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، طراحی و اعتباریابی الگوی برنامه درسی اخلاق زیست محیطی مبتنی بر نظم خودجوش در دوره متوسطه دوم است. این پژوهش با رویکرد اکتشافی متوالی و با استفاده از روش ترکیبی انجام شد. که ابتدا با روش تحلیل محتوای کیفی عناصر (هدف، محتوا، روش تدریس، ارزشیابی) برنامه درسی اخلاق زیست محیطی مبتنی بر نظم خودجوش استخراج شد. و در بخش کمی برای تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی استفاده شد. انتخاب مشارکت کنندگان در بخش کیفی با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و معیار اشباع نظری بود که تعداد 15 نفر از اساتید و متخصصان انتخاب شدند و جامعه آماری بخش کمی کلیه دبیران دوره متوسطه دوم استان مازندران به تعداد 11024 نفر (5692 مرد و 5332 زن) است. نمونه پژوهش شامل 360 نفر از دبیران دوره متوسطه دوم است که به روش نمونه گیری خوشه ای نسبی چندمرحله ای با فرمول کوکران انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه ی محقق ساخته نظم خودجوش دارای 22 گویه با مقیاس پنج درجه ای لیکرت تنظیم شده است. جهت تعیین روایی پرسشنامه ها از روایی محتوایی و جهت پایایی پرسشنامه ها از پایایی مرکب استفاده شد که دارای وضعیت مناسب و قابل قبولی بود. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی، با استفاده از نرمافزارهای SPSS و PLS استفاده شد. نتایج نشان داد مولفه های هدف، محتوا، روش تدریس و ارزشیابی در تبیین الگوی برنامه درسی اخلاق زیست محیطی مبتنی بر نظم خودجوش موثر هستند و مدل از برازش مطلوبی برخوردار بود. برنامه درسی اخلاق زیست محیطی مبتنی بر نظم خودجوش موجب می شود تا دانش آموزان مستقل بر پایه رفتارهای آگاهانه، عمدی و متفکرانه با مسائل برخورد کنند. در واقع با استفاده از این رویکرد، تجارب یادگیری از راه کشف و جستجو به طور فعالانه صورت می گیرد تا نظم خودجوش دانش آموزان بر انگیخته شود.
الگوی دانشگاه نسل چهارم در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر، طراحی الگوی دانشگاه نسل چهارم و ارتقای آن در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران بود. این پژوهش با هدف کاربردی و با رویکرد کیفی- موردی انجام یافت. جامعه پژوهشی شامل اساتید و صاحب نظران و مدیران شاخص دانشگاه آزاد اسلامی (مرتبط با واحد علوم و تحقیقات) بوده است که از میان آن ها 9 نفر به عنوان گروه کانونی و 15 نفر به عنوان خبرگان دانشگاهی به روش نمونه گیری نظری هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پیمایش مستقیم و مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته گردآوری شدند. روش تحلیل داده ها، تحلیل محتوا با استفاده از روش کدگذاری استراوس و کوربین در سه سطح باز، محوری و انتخابی بوده که در نرم افزار مکس کیو دا 2020 تحلیل شد. سپس مفاهیم در قالب شرایط علّی، پدیده محوری، راهبردها، شرایط زمینه ای، مداخله گر و پیامدها طبقه بندی به قالب مدل به هم مرتبط شدند. برای اعتبار سنجی (روایی و پایایی) نیز از گروه کانونی استفاده شد. نتایج نشان داد که واحد علوم و تحقیقات تهران با توجه به فاصله بین وضع موجود و مطلوب خود در برخی از شاخص های دانشگاه نسل چهارم نیاز به اقدامات خاصی از جمله توجه به تغییرات زمانه و الزام به نوآوری، همسویی با جهان، توجه به مسائل جامعه، ارتباط با صنعت، گسترش شرکت های دانش بنیان، التزام به برنامه تدوین شده و ... دارد تا بتواند برمبنای الگوی ارایه شده، خود را به دانشگاه نسل چهارم ارتقاء دهد.
ارائه الگوی نقش آگاهی اخلاقی و حاکمیت فناوری بر توسعه حرفه ای معلمان با نقش میانجی خلاقیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: امروزه یکی از شاخص های موفقیت و میزان بالندگی سازمان ها نسبت به هم، توسعه حرفه ای نیروی انسانی در سازمان است که باعث می شود افراد وظایف محوله را با کیفیت بالاتری انجام داده و از حداکثر توان خود در جهت تحقق اهداف سازمان بهره گیرند. هدف از اجرای این تحقیق ارائه الگوی نقش آگاهی اخلاقی و حاکمیت فناوری در توسعه حرفه ای معلمان با نقش میانجی خلاقیت بود. روش شناسی پژوهش: روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی با تاکید بر مدل یابی الگوی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه معلمان دوره متوسطه اول منطقه 2 شهر تهران (653) تشکیل می دهند. براساس فرمول کوکران تعداد 242 نفر به عنوان نمونه آماری تحقیق با استفاده نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. جمع آوری داده ها براساس سه پرسشنامه حاکمیت فناوری اطلاعات (2017)، پرسشنامه آگاهی اخلاقی، خلاقیت فردی و نهادینه سازی خلاقیت تیمی مایی و همکاران (2019) و پرسشنامه توسعه حرفه ای پرسشنامه استاندارد نوا (2008) صورت گرفت، که ضریب آلفای کرونباخ برای حاکمیت فناوری اطلاعات (81/0)، آگاهی اخلاقی (83/0)، خلاقیت فردی (84/0)، نهادینه سازی خلاقیت تیمی (77/0) و توسعه حرفه ای (79/0) به دست آمد و روایی صوری و محتوایی آن ها با استفاده از نظر متخصصان تایید شد. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک دو نرم افزار SPSS و SPLS صورت پذیرفت. (05/0 ≥P). یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آگاهی اخلاقی برخلاقیت فردی و نهادینه سازی خلاقیت تیمی تاثیر مثبت و معنی دار دارد. همچنین یافته های تحقیق نشان داد که تاثیر حاکمیت فناوری اطلاعات برخلاقیت فردی و نهادینه سازی خلاقیت تیمی مثبت و معنادار است و اثر مستقیم خلاقیت فردی و نهادینه سازی خلاقیت تیمی بر توسعه حرفه ای معلمان در سطح (05/0 ≥P).مثبت و معنادار است. بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد که آگاهی اخلاقی و حامیت فناوری از طریق خلاقیت منجربه توسعه حرفه ای معلمان می شود.
آسیب شناسی آموزش تفکرانتقادی در نظام آموزشی ایران/با دیدگاه مدرسه زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفکر انتقادی از اساسی ترین موضوعات مدرسه زندگی وآراء دیویی است. پژوهش حاضر با هدف آسیب شناسی آموزش تفکر انتقادی در نظام آموزشی ایران انجام شده .یک پژوهش پیمایشی است وجامعه آماری 6400 نفر مدیران ،مشاورین،معاونین ومعلمان منطقه سه تهران می باشد.که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 140 نفر انتخاب شدند در دو گروه 70نفر خانم وآقا. ابزار اندازه گیری این پژوهش ، آزمون استاندارد تفکر انتقادی واتسون -گلیرز است که توانایی تفکرانتقادی را از طریق 80 پرسش در پنج مولفه مهارت استنباط ، شناسایی مفروضات استنتاج ،تعبیر و تفسیر و ارز شیابی اندازه گیری میکند. داده ها ی پرسشنامه با استفاده از برنامه22 SPssمورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتندبجز در مهارت تفسیر که در آقایان در سطح خطای5%، با اختلاف 8 درصد بیشتر از خانمها بود در چهار مهارت دیگرخانمها نمره بیشتری کسب نمودند 5 اختلاف دو گروه در استنباط 8/27درصد ، در شناسایی مفروضات 1/25 درصد ، در استنتاج5 /33 درصدودر ارزشیابی 14/4 درصد بدست آمد ولی در مجموع نمره تفکر انتقادی قابل قبول ودر سطح بالایی نیست و نشان از کمرنگ بودن این امرمهم در نظام آموزشی است.
تبیین رابطه مهارت های کوانتومی مدیران باسیاست گذاری و بهسازی نظام تصمیم گیری در دانشگاه آزاد اسلامی استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش تبیین رابطه مهارت های کوانتومی مدیران باسیاست گذاری و بهسازی نظام تصمیم گیری در دانشگاه آزاد اسلامی استان مازندران می باشد. روش پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر نحوه گردآوری داده ها توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه اعضای هیئت علمی دانشگاه های آزاد استان مازندران (1461 نفر) تشکیل می دادند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای 305 نفر در بخش کمی و تعداد 11 نفر در بخش کیفی جهت بررسی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده های پژوهش پرسشنامه استاندارد مهارت های کوانتومی عظیمی و رضوی (1393) و پرسشنامه محقق ساخته سیاست گذاری و بهسازی نظام تصمیم گیری بود که ضریب آلفای کرونباخ آن ها به ترتیب 864/0، 897/0 و 901/0 به دست آمد و روایی صوری و محتوایی آن ها با استفاده ازنظر متخصصان تائید شد. تجزیه وتحلیل داده ها از طریق مدل معادلات ساختاری در نرم افزار SPSS, AMOS تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مهارت های کوانتومی مدیران و سیاست گذاری با تصمیم گیری رابطه مثبت و معنی دار می باشد، نقش میانجی سیاست گذاری در ارتباط بین مهارت های کوانتومی مدیران و با تصمیم گیری معنی دار نبود.
شناسایی ابعاد و مؤلفه های نوآوری بنیادین و استراتژیک با تکنیک دلفی فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی ابعاد و مؤلفه های فاکتورهای مهم نوآوری بنیادین و استراتژیک در شرکت های طرح و ساخت پتروشیمی می باشد. روش پژوهش کیفی و از نوع کاربردی می باشد. برای گردآوری اطلاعات از دو روش مطالعه اسنادی و دلفی فازی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل 10 نفر از خبرگان و صاحب نظران (اساتید دانشگاهی حوزه مدیریت) می باشند که به روش هدفمند انتخاب شده و با استفاده از روش دلفی فازی نظرات آنها استخراج گردید. فاکتورهای مهم نوآوری بنیادین و استراتژیک 7 بعد «نوآوری در توسعه و برنامه ریزی نیروی انسانی»، «نوآوری در فرایندهای سازمانی و ساختار سازمانی»، «نوآوری در محصول»، «نوآوری در بازار»، «متولد شدن صنایع جدید»، «قابلیت عملیاتی بودن»، «تکنولوژی های انقلابی» و 45 شاخص شناسایی و تائید شد. جهت اولویت بندی فاکتورهای مؤثر بر نوآوری بنیادین و استراتژیک از ضرایب استاندارد مدل تحلیل عاملی مدل نهایی استفاده شد. مؤلفه تکنولوژی های انقلابی با ضریب استاندارد 93/0 در رتبه اول، مؤلفه نوآوری در بازار با ضریب استاندارد 86/0 در رتبه دوم، مؤلفه نوآوری در توسعه و برنامه ریزی نیروی انسانی با ضریب استاندارد 85/0 در رتبه سوم، مؤلفه متولد شدن صنایع جدید با ضریب استاندارد 83/0 در رتبه چهارم، مؤلفه نوآوری در فرایندهای سازمانی و ساختار سازمانی با ضریب استاندارد 82/0 در رتبه پنجم، مؤلفه نوآوری در محصول با ضریب استاندارد 78/0 در رتبه ششم و در نهایت مؤلفه قابلیت عملیاتی بودن ضریب استاندارد 75/0 در رتبه هفتم قرار گرفت.
ارائه الگوی ساختاری - تفسیری تعالی فردی معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی ساختاری - تفسیری تعالی فردی معلمان انجام گرفت. این پژوهش از نگاه هدف کاربردی و از نظر نوع داده ها اکتشافی آمیخته (کیفی- کمی) که در بخش کیفی، تحلیل محتوا و در بخش کمی، پیمایشی لحاظ گردیده است. مشارکت کنندگان در بخش کیفی، 19 نفر از مدیران و معاونان ممتاز و در قسمت کمی، 15 نفر از اعضای هیئت علمی رشته مدیریت آموزشی استان خراسان رضوی با روش نمونه گیری هدفمند و قضاوتی انتخاب شده اند. روش تجزیه و تحلیل داده های مصاحبه، کدگذاری باز، محوری و انتخابی با استفاده از نرم افزار MAXQDA 2018 و در بخش کمی رویکرد مدل سازی ساختاری- تفسیری با استفاده از تحلیل MICMAC لحاظ گردیده است. یافته های بخش کیفی شامل 134 کد باز، 13 کد محوری و یک کد انتنخابی بود و نتایج بخش کمی نشان داد که سه عامل هوشمندی، قابلیت های فکری و خودآگاهی با میزان قدرت نفوذ 9 بیشترین تأثیر و عامل اشتیاق شغلی با میزان قدرت نفوذ 3 کمترین تأثیر را در تعالی فردی معلمان دارند. توسعه قابلیت های شکل دهنده تعالی فردی می تواند زمینه مناسبی برای بهبود کیفیت عملکرد معلمان و تعالی آموزش و پرورش در نقش آفرینی هر چه موثرتر در مسیر توسعه همه جانبه جامعه ایفا کند، درنتیجه برای هرگونه برنامه و اقدام در جهت ارزیابی و ارتقای تعالی فردی معلمان باید به نقش کلیدی و پایه ای این عوامل توجه کرد.
طراحی مدل کیفی سرمایه فکری با رویکرد نوآوری سازمانی در آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل کیفی سرمایه فکری با رویکرد نوآوری سازمانی در اداره کل آموزش و پرورش استان خراسان رضوی و نواحی هفتگانه آموزش و پرورش شهرستان مشهد انجام شد. تحقیق از منظر هدف، کاربردی و توسعه ای است.
روش شناسی پژوهش : پژوهش، از لحاظ روش، آمیخته(کمّی- کیفی)است و از لحاظ شیوه جمع آوری داده ها، توصیفی است. جامعه آماری پژوهش، خبرگان دانشگاهی و متخصصان آموزش و پرورش بودند. نمونه گیری از جامعه آماری هدفمند انجام شد که در آن 20 نفر انتخاب شدند. پس از انجام مطالعات اکتشافی و کتابخانه ای، فهرستی از ابعاد و مؤلفه های متغیرهای تحقیق شناسایی شد. روایی محتوایی به تأیید خبرگان دانشگاهی و متخصصان اداری رسید و در قالب پرسشنامه محقق ساخته طی سه مرحله دلفی پس از تأیید پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ(.899)،(.842)و (947.) در اختیار اعضای دلفی قرار گرفت. داده های حاصل از تحقیق براساس روش های آماری مربوط و با استفاده از نرم افزار (Spss) بررسی و تحلیل شد و ابعاد و مؤلفه های تحقیق ازطریق ضریب توافق کندال به اجماع خبرگان رسید.
یافته ها : طبق یافته های پژوهش ابعاد سرمایه فکری دارای 3 بعد و مولفه های سرمایه فکری 25 مولفه و ابعاد نو آوری سازمانی 6 بعد و مولفه های نو آوری سازمانی 19 مولفه شناسایی شد.
بحث و نتیجه گیری: در پایان پژوهش مدل کیفی سرمایه فکری با رویکرد نوآوری سازمانی متناسب با نظر خبرگان تدوین شد.
شناسایی و تحلیل ساختاری پیشران های حکمرانی خوب در آموزش و پرورش ایران با استفاده از رویکرد تحلیل تأثیر متقابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : اداره نظام های آموزشی در اواخر قرن بیستم دچار تحولی اساسی شد و عواملی مانند پیشرفت های فناوری اطلاعات، اقتصاد دانش بنیان و جهانی شدن باعث شدند که گرایش به الگو ی مطلوب اداره سازمان، شدت بیشتری پیدا کند. حکمرانی خوب یکی از این رهیافت هاست که تصور می شود راه حل مناسبی برای حل مسائل پیچیده سازمان های آموزشی قرن بیست و یکم می باشد. بنابراین هدف اصلی این پژوهش شناسایی پیشران های حکمرانی خوب در آموزش و پرورش ایران با استفاده از رویکرد تحلیل تأثیر متقابل، که از روش های رایج در آینده پژوهی است، بود.
روش شناسی پژوهش : جامعه پژوهش اندیشمندان و خبرگان حوزه تعلیم و تربیت بودند که به شیوه هدفمند و با استفاده از الگوی موارد مطلوب، 21 نفر برای مشارکت در پژوهش انتخاب شدند. در این فرایند براساس مطالعات پیشین ملی و بین المللی، پیشران های حکمرانی خوب در قالب 6 حوزه اصلی و 30 عامل استخراج و با استفاده از تکنیک دلفی، به 18عامل به نام پیشران های حکمرانی خوب در آموزش و پرورش تلخیص شدند. براساس لیست خروجی دلفی، ماتریس نهایی اثرات متقابل تشکیل گردید و پس از نمره دهی مجدد مشارکت کنندگان، با استفاده از نرم افزار میک مک تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها : بر اساس نتایج پژوهش، نحوه چینش پراکندگی متغیرها در نمودار تأثیرگذاری- تأثیرپذیری، نشان دهنده ناپایداری نظام آموزشی جهت تحقق حکمرانی خوب است. نتایج پژوهش نشان داد که اعتماد اجتماعی کلیدی ترین عامل ایجاد حکمرانی خوب در آموزش و پرورش ایران است. هم چنین براساس نتایج، هشت عامل اعتماد اجتماعی، قوانین شفاف، پایبندی به قواعد دموکراتیک، مدیریت فناوری اطلاعات، مشارکت جمعی، نظارت ذینفعان بر مدارس، نفوذ شبکه های مجازی و اعطای حق انتخاب به ذی نفعان، به نام پیشران های کلیدی حکمرانی خوب در آموزش و پرورش معرفی شدند.
بحث و نتیجه گیری: عوامل هشتگانه در اثرات مستقیم و اثرات غیر مستقیم دارای بیشترین میزان تأثیرگذاری بودند. به عبارتی با ایجاد و استفاده بهینه از این عوامل، می توان امیدوار بود حکمرانی خوب در آموزش و پرورش اجرا و نهادینه شود.
طراحی و تبیین الگوی مدیریت ارزش ها در آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : هدف از پژوهش حاضر، طراحی و تبیین مؤلفه های ارزش سازمانی در آموزش وپرورش استان البرز بود. روش شناسی پژوهش : پژوهش حاضر، بر مبنای هدف، در ذیل پژوهش های کاربردی؛ بر مبنای ماهیت پژوهش، توصیفی- همبستگی است که به روش ترکیبی و طرح مثلث سازی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل مدیران ستادی اداره کل آموزش وپرورش استان البرز و بخش کمی شامل کلیه مدیران و معلمان شاغل در آموزش وپرورش استان البرز بود که در بخش کیفی با استفاده از روش نمونه گیری ترکیبی (هدفمند و گلوله برفی) 12 نفر به عنوان نمونه آماری و در بخش کمی با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای 362 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد که روایی ابزارهای اندازه گیری در بخش کیفی با استفاده از روش توافق کدگذاران و در بخش کمی، از طریق روایی همگرا و روایی واگرا مورد تأیید واقع شد. همچنین؛ پایایی ابزارهای اندازه گیری بر اساس سه معیار ضرایب بارهای عاملی، آلفای کرونباخ(82/.) و پایایی ترکیبی با استفاده از نرم افزار PLS موردبررسی قرار گرفت. برای آزمون سؤال های پژوهش، از روش مدل معادلات ساختاری و نرم افزار PLS استفاده شد. یافته ها : نتایج بخش کیفی پژوهش، بیانگر 180مضمون پایه، 3 مضمون سازمان دهنده و 6 مضمون فراگیر بود. همچنین؛ نتایج بخش کمی پژوهش نشان داد که مؤلفه های اجتماعی و اقتصادی نقش مؤثرتری در تبیین ارزش های سازمانی مدیران و معلمان آموزش وپرورش البرز دارند بحث و نتیجه گیری: این موضوع بیانگر این است که مؤلفه های زمینه ای نسبت به مؤلفه های فرایند ارجحیت دارد و ارزش های سازمانی مدیران و معلمان آموزش وپرورش البرز تحت تأثیر قرار می دهد.