تدوین و اجرای برنامه درسی ملی در نظامهای آموزشی به منزله سندی اساسی و با ابهّت برای نظام آموزشی، با هدفها و برداشتهایی متفاوت صورت می گیرد. این برداشتها و تعاریف متفاوت، ماهیت سیاسی دارند و طیفی از برداشتها را در بر می گیرند. این مطالعه که در حوزه پژوهشهای برنامه درسی انجام گرفته است و در چارچوب پژوهشهای کیفی و فلسفی قرار دارد، در بخش اول با سبک ادبیات تحلیلی و انتقادی، از طریق تبیین برداشتهای متفاوت از برنامه درسی ملی که طیفی از برداشتها و معانی متفاوت را از برنامه درسی ملی به منزله تقویت هویت ملی و ایجاد تواناییهای اساسی یادگیری تا برنامه درسی ملی به منزله تجویزی مبتنی بر هژمونی شامل می شود، به بررسی ماهیت سیاسی برنامه درسی ملی می پردازد و تجربیات و دیدگاههای هدایت کننده درحوزه تدوین برنامه درسی ملّی را عرضه می کند. روش این مطالعه از نوع جستار نظرپردازانه است و از طریق جستجوی راهی برای ژرف اندیشی در حوزه برنامه درسی ملی، در این زمینه به نظرپردازی می پردازد. در بخش دوم، با توجه به پیشینه نظری فراهم شده تامّل و نقدی در سند برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران انجام گرفته و کوشش شده است که از مجموع این بررسیها خطوط راهنمایی تحول جویانه برای نگاهی دوباره در برداشت و تدوین برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران فراهم شود.
به منظور کارآمدتر کردن نظامهای آموزشی‘استفاده از نشانگرها (شاخصها) رایج شده است . نشانگر مقداری عددی است که جنبه ای از عملکرد یا رفتار یک سیستم(نظام)را نمایان می کند.با استفاده از مجموعه نشانگرهای آموزشی با بروز وضع بحرانی در عوامل اصلی نظام آموزشی‘میتوان هشداری برای تصمیم گیرندگان فراهم آورد. در این مقاله‘ابتدا اهمیت نظام اطلاعاتی مدیریت دانشگاهی مورد نظر قرار گرفته وضرورت استفاده از سیستم نشانگرهای آموزشی بیان شده است ‘پس از آن با مرور تجربیات تدوین نشانگرهای آموزشی در سطح بین المللی و نیز در ایران‘رهیافتی که امکان تحلیل کارآیی دانشگاهی را به دست دهد بیان شده است . برای این منظور ابتدا مفاهیم اصلی کارآیی‘کیفیت و عدالت آموزشی تعریف شده و سپس مراحل این رهیافت توصیف گردیده است.
مسئولیت پذیری به عنوان یکی از شاخص های رفتار شهروندی، در بین تمامی سازمان ها و نظام های اجتماعی به امری بدیهی و قابل قبول تبدیل شده است. گرچه این مفهوم (مسئولیت پذیری) از مفاهیم جدید عصر حاضر شناخته می شود. هدف از انجام این پژوهش، بررسی رابطه ی مولفه های اخلاق حرفه ای، رهبری اخلاقی با مسئولیت اجتماعی بین مدیران و دبیران مدارس متوسطه استان کردستان در سال تحصیلی 96-1395 بود. روش پژوهش، از نوع کمی و توصیفی همبستگی بوده است. جامعه آماری این پژوهش را 3028 نفر شامل کلیه مدیران و دبیران متوسطه دوم استان کردستان تشکیل داده-اند. جامعه آماری مورد مطالعه این تحقیق، کلیه مدیران و دبیران دبیرستان های دوره دوم متوسطه استان کردستان است. در این پژوهش برای گردآوری داده ها و تعیین نمونه آماری از فرمول کوکران استفاده و نمونه آماری با حجم 341 نفر براساس روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای استفاده شد. نتایج نشان داد رابطه اخلاق حرفه ای، رهبری اخلاقی با مسئولیت پذیری اجتماعی مثبت و معنی دار بود. همچنین رابطه اخلاق حرفه ای با رهبری اخلاقی مثبت و معنی دار بود. از روش بیشینه احتمال برای آزمون الگوی نظری پژوهش و برازش آن با داده های گردآوری شده استفاده شد. در این پژوهش از روش تحلیل کانونی استفاده شد. شاخص های برازش در حد مطلوبی قرار داشتند، نتایج نشان داد مدل آزمون شده برازش مناسبی با داده های گردآوری شده دارد.
هدف این پژوهش بررسی رابطه بین توانمندسازها و فرآیندهای مدیریت دانش با عملکرد دانشگاه های دولتی منتخب استان اصفهان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه اعضای هیات علمی دانشگاه های دولتی منتخب استان اصفهان بوده است که به روش کوکران تعداد 203 نفر از آنها انتخاب گردید. ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش شامل پرسشنامه های توانمندسازهای مدیریت دانش لی و چوی(2003)، پرسشنامه فرآیندهای مدیریت دانش پارک(2006)، پرسشنامه عملکردکاپلان و نورتون(2001) بوده که روایی محتوایی هر سه پرسشنامه بوسیله اساتید متخصص مدیریت مورد تائید قرار گرفت. روایی سازه پرسشنامه ها با استفاده از تحلیل عاملی تائیدی بررسی شد و ضریب پایایی پرسشنامه ها به ترتیب 8/93 و 95/0 و 89/0 بدست آمد. در این پژوهش از آزمون ضریب همبستگی و رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد رابطه بین توانمندسازها و فرآیندهای مدیریت دانش با عملکرد دانشگاه ها مثبت و معنادار بوده است. هم چنین بررسی نتایج بدست آمده از تحلیل داده های مربوط به تعیین سهم مولفه های توانمندسازهای مدیریت دانش در پیش بینی ابعاد عملکرد دانشگاه ها به ترتیب6/64 درصد از واریانس دیدگاه مالی، 5/45 درصد از واریانس دیدگاه مشتری،1/51 درصد از واریانس دیدگاه فرآیندهای درون سازمان، 4/49 درصد از واریانس دیدگاه رشد و نوآوری بوده و سهم فرآیندهای مدیریت دانش در پیش بینی ابعاد عملکرد دانشگاه ها به ترتیب 7/51 درصد از واریانس دیدگاه مالی، 2/37 درصد از واریانس دیدگاه مشتری، 1/44 درصد از واریانس دیدگاه فرآیندهای درون سازمانی، 2/49 درصد از واریانس دیدگاه رشد و نوآوری بوده است.
رقابت شدید دانشگاه ها و تلاش های آنها در ارایه خدمات با بالاترین کیفیت به منظور دستیابی به جایگاه و اعتبار بین المللی بالاتر باعث شده است تا این موسسات به رویکردی جامع، که بتواند عملکرد موسسه را ارزیابی کند، نیاز داشته باشند. طراحی و استقرار نظام ارزیابی از نیازهای ضروری یک سازمان برای تعیین میزان دستیابی به اهداف است و می تواند به شناسایی چرخه عمر آن کمک کند. شناسایی چرخه عمر دانشگاه می تواند به مدیران کمک کند تا به گونه ای برنامه ریزی کنند که همواره در مرحله رشد و بلوغ خود باقی بمانند، چرا که پس از آن در صورت هدایت و برنامه ریزی ناصحیح، دوران پیری سازمان پدیدار و در نهایت، به نابودی سازمان منجر خواهد شد.استفاده از ابزارها و روشهای نوین برای شناسایی چرخه عمر و موقعیت دانشگاه ها می تواند در هدایت و مدیریت مراکز آموزش عالی بسیار کارساز باشد. از این رو، در این پژوهش رویکردی فازی برای شناسایی چرخه عمر دانشگاه ها استفاده شد. این پژوهش در دانشگاه تربیت مدرس انجام و چرخه عمر دانشگاه بر اساس چهار منظر آموزش، پژوهش، وجهه بین الملل و فرهنگی - تسهیلات و امکانات طی سالهای 1370 تا 1387 ترسیم شد. نتایج نشان داد که این دانشگاه در سالهای 1370 و 1371 در مرحله معرفی، در فاصله سالهای 1372 تا 1380 در مرحله رشد و در سالهای بعد از آن در مرحله بلوغ قرار داشته است.