سخن از شادروان جلال آلاحمد، جلال آل قلم است؛مردی که در برهه حساس 15 خرداد 42 در صف بندی اردوی حسینی و یزیدی یک سو ملت بزرگ ایران به رهبری امام خمینی و دیگر سو رژیم دیکتاتوری پهلوی با همه امکانات سیاسی و نظامی و تبلیغاتی و خیل روشنفکران سلطنتیاش اردوی حسینی را برگزید، یعنی صف مردم و رهبری دینی آن را و ارزش و اهمیت جلال نیز همه در همین شجاعت و شهامت شگرفی است که در «انتخاب بزرگ» خویش انجام داد؛ در حریت فکری و سیاسی او و به دیگر تعبیر: در «حر» بودن او.
در تاریخ جوامع همیشه مجموعه ای از عوامل سیاسی، اقتصادی و جغرافیایی موجب اقتدار کشورها گردیده است. تاریخچه قدرتمندی امریکا نیز در آغاز قرن بیستم از این قاعده مستنی نبود. از همین روست که بعقیده برخی محققین ایالات متحده بدلیل برخورداری از موقعیت ویژه جغرافیایی، وسعت اراضی، منابع معدنی (نفت و زغال سنگ) نیروی کار ارزان میلیون ها برده افریقائی، مهاجران اروپائی و سرانجام برکنار ماندن از زیان های هولناک دو جنگ جهانی اول و دوم به سرعت در شاهراه رشد و توسعه قرار گرفت. زمینه آشنایی اولیه ایرانیان با امریکائیها نیز براساس برخی مدارک و شواهد تاریخی ظاهراً از دوران سلطنت فتح علی شاه قاجار (1250-1212 هـ .) آغاز گردیده است. اما برخلاف عرف معمول در روابط دیپلماتیک بین کشورها که عوامل سیاسی یا اقتصادی نقش اساسی دارند. در رابطه بین ایران و امریکا ظاهراً روند روابط بین دو کشور از مسائل مذهبی، فرهنگی و مودت آغاز گردیده است و پس از نشیب و فرازهایی به موضوعات گسترش امر تجارت و سپس تاسیس سفارتخانـه در پایتخت های دو کشور انجامیده است. هدف از این پژوهش بررسی روابط بین ایران و امریکا از ابتدا تا آغاز جنگ سرد و تغییر اهداف اولیه امریکائیها از گسترش خدمات فرهنگی و بشر دوستانه، علمی، مالی و ... به اغراض استعماری پس از آن است.
این پژوهش در صدد است حوادث مربوط به سقوط دولت صفویه و تسلط افغان ها را بر ایران بررسی نماید . دراین دوره دولت صفویه ابهت دوره شاه عباس را نداشت وتوسط عده ای غلزایی سقوط کرد . در این پژوهش علت و چگونگی تسلط افغان ها و اثرات اجتماعی و اقتصادی حاکمیت آن ها مورد بررسی قرار گرفته است. افغان هایی که به رهبری محمود افغان به ایران حمله کردند ، از طایفه غلزایی بودند و در شهر قندهار سکونت داشتند. آنان در اثر نا رضایتی از دولت صفوی شورش کردند و از راه کویروارد تخت گاه صفویان شدند. آنان با وجود تعداد کم ، در اثر ضعف سپاه صفویان ، بدون مقاومت وارد اصفهان شدند و شاه سلطان حسین نیز تسلیم شد.محمود افغان مانند سردارقاهری وارد شهرشد و با گرفتن فتوا شروع به قتل عام وغارت نمود . اما سلطنت محمود چندان دوامی نداشت.چرا که سیاست های وی تبدیل به خشونت و خون ریزی گردیدو تنها بر اطراف اصفهان و قسمت هایی از کرمان و سیستان سلطه داشت.حاکمیت افغان ها در ایران سبب از هم پاشیدن نهادهای اجتماعیی گردید که در طول حکومت صفویه شکل گرفته بود. درعین حال ، سبب تنفرو انزجارعمومی از افغان ها شد . بسیاری از مردم در اثر جنگ های پی در پی و شورش ، قتل عام گردیدند. حاکمیت افغان ها هم چنین سبب تعطیلی مدارس و مراکز علمی نیز گردید.
با روی کار آمدن شاه سلطان حسین، سیاست عدم تسامح مذهبی نسبت به اقلیت های مذهبی از جمله ارمنیان در پیش گرفته شد. همین امر منجر بدان شد در آستانه ی حمله ی افغان ها به اصفهان، چنین شایع شود که ارمنیان درصدد گرفتن انتقام از حکومت صفویه می باشند و احتمالاً به افغان ها نزدیک خواهند شد، لذا در تعدادی از گزارش های گردشگران اروپایی و کشیشان کارملیت شایعه ی مزبور دامن زده شده است.این مقاله در پی آن است با استناد به سفرنامه های مختلف و گزارش های شاهدان عینی بیان نماید که برخلاف شیوع چنان خبری در ایام اشغال اصفهان، ارمنیان نه تنها سازش نکردند، بلکه با همکاری ارتش صفویه به مقابله با دشمن مشترک پرداختند
در جریان وقایع سال 56 و نیمه اول سال 57 کسان بسیاری ایفای نقش کردند. مرگ مشکوک آیتالله سیدمصطفی خمینی و برگزاری مجالس ختم فراوان و باشکوه در سراسر کشور، مانور قدرت انقلابیون بود که خشم رژیم را برانگیخت تا آنجا که روز 17 دی ماه پس از اخذ مجوز از آمریکا، دستگاه شاه با اهانت به امام، چالش بزرگ خویش با ملت ایران را آغاز کرد. چالشی که جز نابودی برای آن رژیم پوسیده و جهنمی حاصلی نداشت. کارگزاران آن دوران که از جمله مهمترین ایشان میتوان جمشید آموزگار (نخستوزیر) و داریوش همایون (وزیر اطلاعات و جهانگردی) را نام برد با تحلیل غلط از شرایط روز، نشان دادند کوتولههایی هستند که به غلط بر مسندهای ملتی بزرگ تکیه زدهاند.
دهقانان در مفهوم مالکان، صاحبان و رییسان دیه ها از عصر ساسانی، و به طور مشخص از دوره خسرو انوشیروان تا سده های 4 و 5 هـ.ق نقش و نفوذ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مهمی در ایران داشته اند. این گروه اجتماعی که در عهد ساسانیان به عنوان بخشی از نجبازادگان درجه دوم، در پائین ترین لایه ی اشراف قرار داشتند، اداره امور محل خویش را به طور موروثی به عهده گرفته و وظیفـه گردآوری خراج و جزیه را بر عهده داشتند. آنان واسطه ی حکومت و جماعت پرشمار مالیات دهندگان روستایی بودند. پس از سقوط حکومت ساسانی و تسلط عرب ها مسلمان بر ایران، مقام و موقعیت دهقانان نه تنها کاهش و زوال نیافت، بلکه با نابودی اشراف بلندپایه، جایگاه و مرتبه خود را به طور نسبی حفظ کردند. اینان به مثابه رئیس و رهبران جمعیت های ده نشین و حتی شهرنشین از طریق تعامل و سازش با فاتحان عرب، ضمن آن که مقام اجتماعی و مسؤولیت های سابق خود را حفظ کردند، با تدابیر معقول مانع از خونریزی و تخریب بیشتر روستاها و شهرهای ایران توسط مهاجمان گشتند. اینان نقش مؤثری در انتقال آداب و رسوم و سنت های فرهنگی و اجتماعی، و حتی شیوه و رویه های اداری دوره ی باستان به عصر اسلامی ایفا کردند. آنان تا چندین قرن پس از سقوط حکومت ساسانی با علاقه مندی داستان ها و روایت های کتبی و شفاهی تاریخ ایران باستان را پیوسته حفظ و از نسلی به نسلی دیگر منتقل نمودند.