آنچه بر سر تاریخنگاری معاصر، به ویژه از دوران پهلوی به این طرف، آمده است به اندازه خود آن رویدادها خواندنی و جالب توجه و درعین حال دغدغه آفرین است و گویی تاریخ نویسان این دوره، داستان هفتادودو ملت شده اند. اما وظیفه ما این است که با نگرشی منصفانه و علمی و با لحاظ امانتداری برای آیندگان، به بررسی و تحلیل آثار جریانات و موسسات گوناگون تاریخنگاری قبل و بعد از انقلاب بپردازیم و نقطه های ضعف و قوت هرکدام را مشخص کنیم. یکی از راههای بررسی شیوه های تاریخنگاری انقلاب اسلامی، مراجعه به متون فراهم آمده دراین باره است. با مطالعه این آثار می توان به پیچیدگی و تنوع حوادث مربوط به انقلاب اسلامی و نیز تنوع جریانات مربوط به این عظیم ترین رویداد معاصر پی برد، که در مقاله زیر بدان پرداخته شده است.
برخلاف تاریخنگاری که به شرط گذشت زمان و تاریخی شدن رویدادها اقدام به آن میسر می گردد، نقد تاریخنگاری و به عبارتی روشمندساختن اصول تاریخنگاری، یک پیش نیاز به شمار می آید. چنانچه این پیش نیاز تاکنون از سوی محافل علمی، پژوهشی و فرهنگی کشور مرتفع شده بود، شاید اکنون شاهد آسیبهای کمتری در روند تاریخنگاری انقلاب اسلامی بودیم و با معضلات موجود دست و پنجه نرم نمی کردیم. بااین همه گویی هنوز هم بسیاری از اشخاص حقیقی و حقوقی عرصه تاریخنگاری این مسائل را جدی نگرفته اند. مقاله زیر پژوهشی است آسیب شناسانه، دقیق و مفصل در مورد این فرایند فرهنگی که بدون شک اهمیت آن به هیچ وجه از فرایندهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی کمتر نیست.