در مقابل نظریه کارکردگرایانه در آسیب شناسی اجتماعی، نظریه قدرتمندی به عنوان کنش گرایی تقابلی قراردارد که براساس آموزه های وبری در جامعه شناسی سیاسی، عامل مهم ذهن یا ذهنیت را نیز به روش تحلیل روندها و رویه های اجتماعی اضافه می کند؛ به این معناکه چیستی وقایع درنهایت می بایست از محفظه ادراکی شهروندان عبور کند و همین امر باعث تفاوت در برداشتهای اجتماعی می شود. بااین همه مطالعات آسیب شناسی برآیند دوران محافظه کاری یا اصلاحات ــ و نه دوره های انقلابی ــ است. البته برخی جریانات ممکن است با افراط در روند آسیب شناسی، از آن به مثابه یک ابزار سیاسی یا مبارزاتی استفاده کنند و بدین ترتیب اصالت علمی این گونه مطالعات را مخدوش سازند. تعیین وضعیت، یکی از تکیه گاههای مهم برای اصولی ساختن مطالعات آسیب شناسانه است. در این نوشتار، علاوه بر کلیاتی پیرامون این موضوع، با جایگاه آن در حوزه مطالعات انقلاب اسلامی آشنا می گردید.
رضاخان میرپنج برای انگلیسیها به قدری اهمیت یافت که حاضر شدند یکی از قدیمی ترین و بهترین مهره های خود یعنی سیدضیاء طباطبایی را برای او خرج کنند تا مقدمات سلطنت او فراهم شود. از فرماندهی قشون قزاق تا وزارت جنگ، راه کوتاهی نبود که به سادگی طی شود و ازسوی دیگر تغییر سلطنت واردآوردن ضربه هایی به سلطنت قاجاریه را می طلبید که کودتای سوم اسفند از جمله این موارد به شمار می رود. کودتای سوم اسفند شیوه استعمار نو را در ایران عملا محقق ساخت و به عنوان یکی از مهمترین دستکاریها و دخالتهای استعمار انگلیس در سرنوشت ایران، باعث فروپاشی حاکمیت و اقتدار ملی ایرانیان گردید. رضاخان ازآن پس عضو ثابت تمامی کابینه های دولت شد تا سرانجام به رئیس الوزرایی و پادشاهی ایران رسید. بی شک او تنها افسر نظامی ایران نبود که می توانست به مقامات بالاتر ارتقا یابد و توان حکومت بر ایران را پیدا کند اما احتمالا توانست بیشترین قابلیتها را از خود نشان دهد.
در این مقاله نگارنده تلاش می کند تا به بررسی مبانی فکری گروههای سیاسی اسلامگرا در فاصله زمانی سالهای 1320 تا 1357 بپردازد؛ زیرا تبیین مواضع فکری و اختلافات نظری این گروهها، زمینه را برای درک بسیاری از چالشهای اندیشه ای بعد از انقلاب فراهم می آورد.
هرچند بسیاری از گروههای یاد شده در کلیت اهدافی همچون مبارزه با استبداد، استعمار، ایجاد حکومت اسلامی، تلاش برای استقرار قوانین اسلامی و ... مشترک بودند؛ اما در نگاه عمیقتری می توان اختلافات فکری مهمی را نیز در دیدگاهها و مبانی اندیشه ای آنها مشاهده کرد که با پیروزی انقلاب و قرار گرفتن در محیطی جدید، این اختلافات زمینه بروز پیدا کرد و علت ظهور دیدگاههای مختلف در مقاطع تاریخی بعد از انقلاب گردید.
این مقاله در دو قسمت تهیه شده که در قسمت اول مواضع فکری گروه اسلامگرا شامل فداییان اسلام، حزب ملل اسلامی، هیأت مؤتلفه و روحانیت مبارز مورد بحث قرار گرفته و در این قسمت مواضع فکری نهضت آزادی و گروههای سوسیالیست اسلامگرا بویژه سازمان مجاهدین خلق مورد مطالعه قرار خواهد گرفت