گیلان از روزگاران گذشته تاکنون از ایالت های مهم ایران محسوب می شده و از جنبه های گوناگون حائز اهمیت بوده است؛ ازقبیل: موقعیت جغرافیایی و طبیعی خاص (استقرار در میانه سلسله جبال البرز و نیز قرار گرفتن در کرانه دریای خزر)، بروز تحولات متعدد سیاسی و حوادث تاریخی، ورود علویان به منطقه و برآمدن دولت های شیعی نظیر آل بویه و آل کیا در گیلان، وقوع جنبش های مختلف سیاسی- مذهبی، ظهور چهره های برجسته علمی و فرهنگی، شکل گیری حکومت های محلی متعدد، وجود مدارس علمی و امامزاده های بسیار، حاصلخیزی و استعداد کشاورزی، شیلات، جاذبه های طبیعی و سیاحتی و... .علاوه بر این ویژگی ها- که هر کدام مقوله ای قابل بررسی می باشد- گیلان به واسطه یکی از محصولات خود- که ابریشم باشد- در دوره های مختلف تاریخی از اهمیت و شهرت جهانی خاصی برخوردار گشت. ابریشم گیلان موجب کسب آوازه، هم برای ایران و هم برای این ایالت، در میان مردم دیگر کشورها گردید و غالب سیاحانی که به ایران مسافرت نموده، یا برای تجارت به این سرزمین وارد شده اند، از ابریشم گیلان سخن گفته اند.اهمیت این کالای مهم در جنبه اقتصادی و درآمدزایی، تجارت، عوارض، گمرگ و صادرات آن، مالیات، فرآورده های ابریشمی، و نیز در تحولات داخلی قابل بررسی است؛ که در این مقاله به اجمال در این باره بحث خواهد شد.
شاید برای برخی درست روشن نبود که چرا وقوع انقلاب اسلامی در ایران باعث تحولات شتابزده سیاسی - نظامی در همسایگی ایران شد، و عراق، این همسایه همیشه ناآرام ایران را، در شر و شور بی سابقه تسلیحاتی فرو برد. عراقی ها که شیطنت های سیاسی خود در مورد اجرای عهدنامه الجزایر را با خیزش اولین امواج تحولات سیاسی ایران شروع کرده بودند، اینک، با وقوع انقلاب اسلامی رویای شیرین خود را تحقق یافته می دیدند. توسعه سرزمینی، تحکیم پایه های داخلی و خارجی رژیم بعث، ژاندارمی خلیج عربی!! و زمینه های رهبری جهان عرب، شیرین ترین قسمتهای این خواب طولانی برای حکومت گران عراق بود. اما مساعدت غرب در محقق ساختن این رویای کوچک و کودکانه با انگیزه های بزرگتری صورت می گرفت که چیزی جز نگاه داشتن چرخ عظیم انقلاب اسلامی از حرکت بود.در قسمت پایانی مقالات مربوط به «جنگ ایران و عراق»، سیر اختلافات مرزی عراق با ایران، از پیروزی انقلاب اسلامی تا وقوع جنگ تحمیلی مورد بررسی قرار گرفته است که آن را پیش رو دارید.
تحولات سیاسی سال های پایانی قرن هیجدهم و واکنش بریتانیا در قبال آن، آغاز دوره ای جدید در حیات سیاسی و اجتماعی خلیج فارس و نواحی پس کرانه ای آن است. این دوره از تهاجم ناپلئون به مصر در 1213 ه/1798 م آغاز و با عقد قرار داد مرسوم به «صلح عمومی» (General Treaty of Peace) در 1236ه/1820 م به پایان رسید. نتیجه این تحولات تحکیم قدرت سیاسی بریتانیا در «خلیج فارس» بود. تحولات این دوره و شخصیت اصلی رویدادهای آن، یعنی میرزا مهدی علی خان، در مطالعات داخلی کمتر مورد توجه قرار داشته است، در حالی که او طراح و مجری اصلی سیاست خارجی بریتانیا در این دوره محسوب می شود. بررسی رویدادهای این دوره برای شناخت درست عملکرد بریتانیا در ایران و نواحی مجاور آن از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ که این مقاله بدان می پردازد.