فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۶۱ تا ۱٬۶۸۰ مورد از کل ۱۲٬۷۹۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
صفویان برای تثبیت و اقتدار ساختار تشکیلاتی خویش و تضعیف ساختار کانون قدرت (قزلباشان)، اقوام غیر ایرانی نظیر گرجیانرا در مناصب سیاسی ـ نظامی به کار گماردند. اگرچه گرجیان با اثبات نبوغ نظامی سیاسی خویش در سرکوب شورش های داخلی، والیگری مناطق استراتژیکی نظیر قندهار را به دست آوردند، ولی با ظلم و اجحاف بر طایفه ی غلزایی، عدم همزیستی مسالمت آمیز با مردم و با ایجاد تبعیضات نژادی و مذهبی، زمینه ساز شورش افغان ها به رهبری میرویس شدند.در این پژوهش سعی شده با استفاده از داده های تاریخی و با بهره گیری از روش توصیفی ـ تحلیلی، ضمن بازخوانی شورش مردم قندهار، اهمیت ناحیه قندهار برای ایرانعصرصفوی، اقدامات گرجیان در آن جا و نقش آنان در برپایی شورش میرویس مورد بررسی قرار گیرد. عملکرد گرجیان در قندهار، اگرچه نه به عنوان علت تامه سقوط صفویان، اما به عنوان یکی از عوامل مؤثر، زمینه و شرایط واگرایی قندهار را فراهم ساخت.
بررسی فرآیند انقراض سلسله ی والیان اردلان در عهد ناصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سال 1284 قمری نقطه ی عطفی در تحولات سیاسی کردستان اردلان بود. مقارن این سال شاهنشاه مقتدر قاجار، ناصرالدین شاه، در پی اعمال سیاست تمرکزگرایی، پس از مرگ والی اردلان از تفویض دوباره ی قدرت به اعضای این خاندان خودداری کرد. وی با انتصاب یکی از شاهزادگان قجری به نام فرهاد میرزا معتمدالدوله در این منطقه، به سلطه ی سیاسی چند صد ساله ی خاندان با نفوذ محلی اردلان خاتمه داد. این پژوهش با اتخاذ روش تاریخی و با بررسی چگونگی شکل گیری روابط پیرامون و مرکز، ضمن روشن کردن دلیل و چگونگی فروپاشی این حکومت محلی، در صدد است علل و عوامل این انقراض و پیامدهای ناشی از آن را مورد بحث قرار دهد و در پاسخ به این پرسش ها و ابهامات نشان دهد که سیاست قاجاری کردن ایران، تمرکزگرایی سیاسی و تمایل شدید قدرت فزاینده ی نظام استبدادی به تجمیع و ادغام پیرامون در مرکز، اختلافات درونی خاندان اردلان، ضعف سیاسی آخرین والیان اردلان و نارضایتی عمومی، مقارن با رشد روز افزون قدرت سلطانی ناصرالدین شاه و سیاست تغییر در شیوه ی حاکمیت محلی و نظام والی گری نقش مؤثری در انحلال حکومت اردلان ها داشته است.
چشم اندازی بر الگوهای مدیریت نظامی در جنگ های دوره صفویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های عمده حکومت صفویان غلبه تفکر نظامی گری در نیمه اول این دوره بود. روند غلبه آنها بر مخالفان داخلی و لزوم رویارویی با دشمنان قلمروهای شرقی و غربی چنین الگویی را بر ساختار سیاسی جامعه دوره صفویه تحمیل نمود. این ماهیت نظامی، حکومت صفویه را به مسیری هدایت نمود که بخش عمده ای از اندیشه و توان نظامی خود را بر این زمینه متمرکز نمایند. برآیند این روند باعث شد در سیر تحولات این دوره ساختار نظامی صفویه دگرگونی های قابل توجهی را تجربه نماید و از الگوهای سنتی به سوی یک مدل متمرکز متمایل شود. آن چه که شاهان صفوی را به عنوان فرماندهان اصلی عرصه های جنگی در این خصوص تشویق نمود، شکل گیری و تداوم جنگ های نسبتاً پایدار بود. بر همین اساس آن ها ضمن تلاش برای ترمیم ساختار نظامی خود، در رویارویی های طولانی مدت، مبتنی بر شرایط و موقعیت های پیش آمده و بر اساس توان نظامی، تاکتیک های خاصی را در جهت تقابل با دشمنان انتخاب می کردند و ظاهراً در این خصوص انعطاف خوبی را بروز می دادند. این نوشتار به شکل عمده در پی پاسخگویی به این سوال بر خواهد آمد که: صفویان در سازماندهی جنگ های خود ازچه الگوها و شیوه هایی بهره می بردند؟
تحلیلی بر چگونگی قدرت گیری خاندان محلی دانشمندیان (آل دانشمند) درآناتولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آل دانشمند، خاندانی ترک بودند که - همزمان با اقتدار روزافزون سلجوقیان بزرگ در نیمه دوم سده ی پنجم ه.ق. و با حمایت نخستین سلاطین این دولت در برخی از نواحی آناتولی قدرت گرفتند. این خاندان با تصرف مناطقی همچون سیواس، توقات، ابلستین، نیکسار، ملطیه و ... قدرت فراوان یافته و به عنوانی دولتی رقیب در همسایگی یکی دیگر از شاخه های سلاجقه(سلجوقیان روم)، قد علم کردند. با تأمل در منابعی که از این خاندان ترک سخن به میان آورده اند(منابع فارسی، عربی، انگلیسی و ترکی). می توان دریافت که اولاً از این حکومت محلی، با نام های دیگری مانند دانشمندیان، الدانشمندیون، الدانشمندیین، دانشمندیه، نیز نام برده شده و ثانیاً دیدگاه های همین منابع درباره ی چگونگی و زمان پیدایش این دولت بسیار متناقض بیان شده است. نوشتار حاضر بر آن است که ابتدا خاندان دانشمندیان را معرفی کرده و چگونگی قدرت گیری آنان در سرزمین آناتولی را مورد تحلیل و تبیین قرار دهد و سپس از روابط میان این خاندان با حکومت ها و قدرت های همجوار آنان سخن به میان آورد.
روابط تجاری ایران و جنوا در دوره ی ایلخانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موقعیت مناسب دولت شهر جنوا و همکاری در جریان جنگ های صلیبی و تحول در تجارت از لحاظ تشکیلات و شیوه در آستانه ی تشکیل امپراتوری مغول، باعث شکل گیری مرحله ی جدیدی از تجارت بین قاره ای شد. تجارت برای مغول به عنوان یک سنت در حکومت ایلخانان همچنان اهمیت داشت. حضور تجار جنوایی در بنادر شرق طالع و دریای سیاه و نیازهای دو جانبه موجب نزدیکی روابط دو طرف شد و دوره ی خاصی در مناسبات تجاری ایران و دولت شهر جنوا به وجود آمد. جنوایی ها به ایجاد کنسولگری و اعزام کنسول هایی برای نظارت بر تجار خود در شهرهایی مانند تبریز پرداختند. حکومت های مسیر جاده ی ابریشم که از منافع تجارت بین قاره ای بهره مند بودند، با ایجاد تسهیلات و واگذاری امتیازاتی به تجار، به روند تجارت سرعت بخشیدند. هرچند ایلخانان در انجام فعالیت های تجاری به مسائل سیاسی توجه نداشتند، به دنبال شکست های متعدد در شام، بخشی از فعالیت های آنان از مسائل سیاسی تأثیر پذیرفت. سیاست ضربه به منافع تجاری همزمان با فعالیت های نظامی دنبال شد. ایلخانان در کسب همکاری متحدان جنوایی خود به دلیل منافع حاصل از تجارت با ممالیک، موفقیت چندانی به دست نیاوردند.
علل و پیامدهای شکل گیری پدیده کشف حجاب در دوران پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رضا شاه، مدعی بود که وقتی مردم لباس متحدالشکل بپوشند و کلاه پهلوی بر سر گذارند و نسبت به اعتقادات دینی سست شوند، متمدن خواهند شد. براین اساس، به ستیز با نمادهای سنتی و دینی، نظیر لباس و پوشاک سنتی پرداخت.
رضاشاه، فکر متمدن شدن ایران را از آغاز سلطنت خود در سر می پروراند و متحدالشکل کردن لباس در سال 1307 ، و نوع پوشش اعضای خانواده شاه، مؤید این واقعیت بود. اما سفر ترکیه این تلقی را تقویت کرد و رضاشاه بعد از مسافرت ترکیه از رفع حجاب زنان و آزادی آنها صحبت کرد. در 17 دی 1314 کشف حجاب به صورت علنی اعلام شد. انتشار این خبر موجب تشدید واکنش های اجتماعی شد. از جمله این واکنش ها حادثه مسجد گوهرشاد بود.
در این مقاله، تلاش بر این است که به این سؤال پاسخ داده شودکه علل و زمینه و پیامد های کشف حجاب در ایران چیست؟ پاسخ به این سؤال را براساس این فرضیه ارائه میشود که به دلیل مقاومت زنان و روحانیون در برابر رژیم، کشف حجاب درایران به نتیجه نرسید. بنابراین، در پژوهش حاضر، تلاش بر ریشه یابی مقوله کشف حجاب است. ابتدا، به ریشه های کشف حجاب در ایران پرداخته می شود و در ادامه به نتایج و پیامدهای آن اشاره خواهد شد.
نقش قهرمانه ها در عصر دوم عباسی (232 - 334 ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به رغم آنکه اطلاعات و آگاهی های ما از حرمسرا در عصر عباسی بسیار اندک است و نیز حضور زنان مسلمان در عرصه های گوناگون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تا پیش از عصر دوم عباسی، چندان که باید نظام مند نیست، در عصر دوم عباسی (232 - 334 ق)، به ویژه ایام خلافت مقتدربالله (295 - 320 ق)، با پدیده ای به نام قهرمانگی مواجه می شویم. قهرمانه عنوان زنانی بود که واسطه حرم با دربار خلفا بودند و بسته به توانایی و نفوذشان، وظایف گوناگونی به آنان محول می شد. آنان (قهرمانه ها) با بهره گیری از ضعف خلافت و وجود خلأ قدرت، موفق شدند به اعمال نفوذ در عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بپردازند. روش تحقیق در این نوشتار، روش تاریخی با رویکردی اجتماعی مبتنی بر بهره گیری از اطلاعات منابع، مقایسه آنها با یکدیگر و تحلیل متون است. در این مقاله سعی بر آن است با بررسی این پدیده و معرفی چندتن از قهرمانه های معروف عصر خلیفه مقتدربالله، به موضوع حضور زنان در عرصة سیاست و ملکداری پرداخته شود
مناسبات سیاسی نورالدین محمود زنگی با سلجوقیان روم و بیزانس، نوسانی از هم گرایی به واگرایی
حوزههای تخصصی:
تشکیل حکومت صلیبی رها و انطاکیه، در شمال شام و تهدیدات نظامی آن ها علیه حکومت های اسلامی منطقه، ایجاد هم گرایی سیاسی و اتحاد بین حکومت نورالدین محمود زنگی و سلجوقیان روم در زمان مسعودبن قلیچ ارسلان را باعث شد. این اتحاد در راستای تامین منافع دوجانبه برای طرفین بود. با ازبین رفتن حکومت رها و تضعیف شدید انطاکیه و استقرار حکومت نوپای نورالدین، لزوم این اتحاد نیز از بین رفت. قدرت گیری نورالدین، سلجوقیان روم را در معرض خطر قرار داد؛ به ویژه که نیروی صلیبی، به عنوان حد واسط بین دو دولت قرار نداشت. ازاین جهت، تعارض این دو دولت شروع واگرایی سیاسی بین آن ها بود. درپی آن، نورالدین به علت وجود منافع مشترک با دولت بیزانس، اقدام به تقریب روابط با آن دولت علیه سلاجقه روم کرد؛ اما این هم گرایی نیز تا جایی ادامه یافت که منجر به قدرت گیری یکی از طرفین در منطقه نشود. این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی تبیینی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، درپی آن است تا علل هم گرایی و واگرایی بین نورالدین محمود زنگی با سلجوقیان روم و بیزانس را تبیین کند.
تبیین علل ناهمسازیِ صائن الدین علی تُرکه با تسنن خراسانی در دوران شاهرخ تیموری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قرن نهم هجری، تیموریان نوعی سیاست مذهبی در پیش گرفتند که می توان آن را «بازگشت به الگوی تسنن خراسانی» تعبیر کرد. مخالفت با این رویکرد، با پشتیبانی قدرت سیاسی جانشینان تیمور و به ویژه شاهرخ، سرکوب و یا وادار به هجرت از خراسان شد. از شخصیت هایی که در دوران سلطنت شاهرخ، مظنون به فعالیت ها و اندیشه های ناهمساز با مشی فکری مذهبی حکومت شد، شیخ صائن الدین علی تُرکه (835 770ق) است. این مقاله، در پی آن است تا با روش تحقیق کتابخانه ای به ویژه با استناد به آثار صائن الدین ترکه، به واکاویِ این سؤال اصلی بپردازد، که با وجود مشی مصالحه جویانه ی صائن الدین، چرا حکومت همواره نسبت به وی بدگمان بود. بنابرین، مسأله ی اصلیِ مقاله تبیین نسبتِ سیاست مذهبی حکومت شاهرخ با پسندهای فرهنگیِ صائن الدین ترکه می باشد.
پژوهشی در مورد اصلاحات ارضی سیستان در دوره پهلوی اول (1320- 1300ش / 1941-1921 م)
حوزههای تخصصی:
در سیستان، زمین همواره عامل اصلی بسیاری از حوادث و تحولات تاریخی بوده است؛ به طوری که در طول قرنها موجب پدید آمدن یک نظام زمین داری کهن، منسجم، مستدام و منطبق بر شرایط محیطی، اجتماعی و اقتصادی شده است. این روند تا دوره ناصرالدین شاه قاجار ادامه یافت. در اوایل دوره ناصری، اراضی سیستان خالصه اعلام شد و به صورت استیجاری در اختیار سرداران و خوانین (مستأجران خاص) قرار گرفت. با این تحول، سایر انواع مالکیت ها در این منطقه از بین رفت. این شیوه تا سال 1311ش ادامه یافت؛ اما در این سال به دستور دولت تحولاتی در این شیوه به وجود آمد و اراضی سیستان به صورت سهام اجاره ای به عموم اهالی آن واگذار شد (مستأجران عام). این شیوه مستأجری از سال 1311تا 1316ش به مدت پنج سال بر مناسبات ارضی منطقه حاکم بود. در این سال هیئت وزیران قانون فروش اراضی سیستان را به تصویب رساند اما این اقدام نیز مشکلات ارضی و اختلافات ناشی از آن را پایان نداد. این تکاپوها با تلاش های دولت برای کاهش قدرت سرداران زمین دار مصادف بود. تحولات مالکیتی سیستان در دوره پهلوی اول را می توان به سه دوره مستأجری، مدیری و خصوصی تقسیم کرد. در این مقاله به نقش زمین و تحولات آن در دوره پهلوی اول با اتکاء به گزارش و اسناد تاریخی و روش توصیفی- تحلیلی پرداخته شده است.
اختلاف های شیخیه کرمان با دیگر فرقه های شیخیه و انشعابات آن پس از درگذشت موسس این فرقه حاج محمد کریم خان کرمانی در دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران عصر قاجار شاهد ظهور فرقه جدیدی در مذهب تشیع به نام شیخیه شد. این فرقه پس از مرگ دومین رهبر آن، سیدکاظم رشتی، دچار انشعابات درون گروهی شد؛ آن چنان که هر یک از شاگردان او براساس اجتهاد خود، به بسط آرا و دیدگاه های دو رهبر نخست و ترویج شیخی گری پرداختند. یکی از آنان حاج محمد کریم خان کرمانی بود که با شرح یکی از اصول اعتقادی شیخیه، یعنی رکن رابع، شاخه مستقلیِ از شیخیه، یعنی شیخیه کرمان را به وجود اورد. پس از مرگ او، شیخیه کرمان با بحران جانشینی مواجه شد و به ترتیب دو پسر او، حاج محمد رحیم خان و حاج محمدخان، هر یک مدتی زعامتِ شیخیه کرمان را عهده دار شدند و بدین ترتیب دو شاخه دیگر از شیخیه کرمان به وجود آمد. همچنین حاج محمدخان، سومین رهبر شیخیه کرمان، پس از رسیدن به قدرت به ترویج رکن رابع و فروعات آن پرداخت. این موضوع حساسیت و خشم علمایِ شیخی شهرهای دیگر را برانگیخت و زمینه های جدایی آنان را از شیخیه کرمان فراهم آورد. از این رو بار دیگر شیخیه کرمان با انشعابات داخلی مواجه شد؛ اما حاج محمدخان با تألیف کتاب ها و رسائل مستقل و پاسخ به شبهات آنان کاملاً این فرقه را از دیگر شاخه های شیخی جدا کرد.
رسمی شدن تشیع در خراسان عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاه اسماعیل پس از فتح خراسان، تشیع را در آنجا نیز مانند دیگر بخشهای قلمرو خود مذهب رسمی اعلام و تلاش کرد مردم خراسان را شیعه کند، ولی تسنن ریشهدار مردم خراسان و حملات مکرر اوزبکها، مشکلات زیادی برای او و جانشینانش ایجاد کردند.
اوزبکها نقش تأثیرگذاری در مختل کردن روند توسعه تشیع داشتند. آنها با کشتار شیعیان، مخصوصاً مبلغان و فقهای شیعه، مانع گرایش اهل سنت به تشیع میشدند. این عامل در شرق خراسان به خصوص در شهر هرات از یک سو باعث میشد اهل سنت با حمایت اوزبکها در مقابل تشیع مقاومت کنند و از سوی دیگر کسانی که به تشیع تمایل داشتند متوجه این واقعیت شدند که پذیرش تشیع ولو با حمایت دولت صفویه بسیار خطرناک میباشد، لذا از پذیرش تشیع خودداری میکردند. اما پس از رفع خطر اوزبک توسط شاه عباس اول، روند تشیع پذیری در خراسان با سهولت بیشتری انجام شد، هرچند باز هم بخشی از مردم آن ایالت به ویژه ساکنان مناطقی که در مجاورت قلمرو اوزبکها بودند، تشیع را نپذیرفتند. این پژوهش بر آن است با استفاده از روش تاریخی و کتابخانهای، روند و چگونگی گسترش تشیع در خراسان عصر صفوی، اقدامات دولت صفویه در این راستا و موانعی را که با آن مواجه بودند بررسی و تجزیه و تحلیل کند.
سیاست آبستراکسیون در دورة چهاردهم مجلس شورای ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آبستراکسیون در اصطلاح سیاسی، به عمل یا کوشش اقلّیتی از نمایندگان مجلس برای جلوگیری از اخذ تصمیم و تصویب قانون، با استفاده از ابزار قانونی گفته می شود. این جلوگیری می تواند با استفاده از ارائة نطق های پیاپی، طرح موارد وقت گیر در زمان رأی گیری و خروج از صحن مجلس برای از اکثریت انداختن جلسه و لغو دستور یا لایحة مورد بحث صورت گیرد.
در دورة مجلس چهاردهم، این سیاست، یکی از مهم ترین سلاح های نمایندگان اقلّیت بود که به وسیلة آن، مجلس را از اکثریت می انداختند تا مانع تصویب قوانینی شوند که مورد نظر آن ها نبوده است. ولی آیا استفاده از این سلاح در این دوره، ناشی از اغراض شخصی بود یا منافع جامعه و ملّت را در نظر داشت؟ این سیاست، دوبار در مجلس چهاردهم مطرح گردید که هردو بار از طرف اقلّیت مجلس بود؛ بار اوّل، هدف، مخالفت با نخست وزیری محسن صدر بود که در پی آن چندین ماه مجلس در تنش به سر برد و بار دوم به کمک قوام السلطنه آمد. به نظر می رسد این روش در این دورة مجلس، یکی از راهکارهای خروج از بحران جناح گرایی و قوم گرایی بودهاست. آبستراکسیون را می توان سیاست اتّحاد و صف متشکّل اقلّیت در برابر اکثریت قلمداد کرد.
این مقاله بر آن است تا سیاست آبستراکسیون در دورة چهاردهم مجلس و کشمکش دو گروه اقلّیت و اکثریت را بر سر این موضوع، مورد ارزیابی قرار دهد.
تعاملات و تقابلات مجلس سیزدهم شورای ملی و دولت قوام (مرداد بهمن1321)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انتخابات مجلس سیزدهم در آخرین روزهای حکومت رضاشاه برگزار شده بود. نمایندگان مجلس سیزدهم اگرچه با کمک دربار و رضاشاه انتخاب شده بودند امّا با توجّه به اوضاع جدید،حاضر به سازش و سرسپردگی مطلقی که از آنان انتظار می رفت، نمی شدند.
در این دوره، مجلس به تدریج، قدرت بیشتری یافت و بیش از پیش در روند تحوّلات سیاسی کشور تأثیرگذار بود. محمدعلی فروغی، علی سهیلی و احمد قوام، افرادی بودند که توانستند از مجلس سیزدهم برای تصدّی منصب نخست وزیری رأی اعتماد بگیرند.
پس از عدم موفّقیت دولت های فروغی و سهیلی در مواجهه با مشکلات مملکت، احمد قوام مأمور تشکیل دولت گردید. در دورة نخست وزیری قوام، دولت و مجلس برای غلبه بر مشکلات در برهه ای به تعامل با یکدیگر و در برهه ای دیگر به مقابله با هم پرداختند. از جملة این تعاملات و تقابلات می توان به تصویب لایحة استخدام مستشاران خارجی و نیز مخالفت مجلس با تقاضای اختیارات تامدولت اشاره کرد.
در این مقاله سعی شده است که با ارزیابی تعاملا ت و تقابلات صورت گرفته بین مجلس سیزدهم شورای ملّی و دولت قوام به این سؤال پرداخته شود که آیا تعامل و تقابل بین دولت و مجلس، تأثیری در روند حل مشکلات کشور داشته است یا خیر؟