با استقرار حاکمیت قاجاریه، آشنایی با علوم جدید در شکلی جدی آغاز گردید ، زیرا این دوران مقارن با ترقی شگفت آور ملل مغرب زمین بود که قدرت آنها به دلیل بهره گیری از علم و صنعت جدید روز به روز شکوفاتر می گردید ؛ ضمن آنکه با بروز تحولات شگرف در اروپا، رقابتی میان دول اروپایی در اروپا پدید آمد که این رقابت پس از اندک زمانی به سایر نقاط جهان ، از جمله آسیا، کشانیده شد. در این میان ، ایران به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و سوق الجیشی خود ناخواسته به عرصه بازی های سیاست جهانی گام نهاد. نتیجه رقابت دول اروپایی و ارتباط تنگاتنگ میان ایران و آنها آن بود که ایران در مسیر آشنایی با عناصر تمدن غرب قرار گرفت و موج دانش نو به سوی دروازه های ایران پیشروی نمود . این دیپلماسی حاکم بر روابط دول اروپایی با یکدیگر و با ایران ، چنانکه خواهیم دید ، ناخواسته راه هایی را برای آشنایی ایرانیان با مدنیت غرب و علوم جدید و انتقال آن به ایران گشود . در این مقاله ، نویسنده می کوشد نحوه نخستین آشنایی جدی ایرانیان را با علوم جدید و اینکه آشنایی اولیه با علوم و فنون غربی از چه راه هایی تحقیق پذیرفت ، بررسی کند. =
پایتخت رکن اساسی در امور اقتصادی، سیاسی، اداری، و حتی فرهنگی و اجتماعی در تاریخ ایران بوده و عوامل گوناگون ساختار و نظام اداری پایتخت را شکل می داده است. در کنار ویژگی های جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، ژئوپلیتیکی و اداری کشور، شهرها نیز بنا به دلایل گوناگونی برای دوره ای کوتاه یا بلند، مقام پایتختی خود را به تجربه می گذاشتند، اما حکومت ها نیز تحت تأثیر عواملی چند در انتخاب، توسعه و ساخت و ساز پایتخت ها و البته در مقیاس ها و ویژگی های گوناگون نقش مهمی داشتند. سلجوقیان به تعبیری قلمرو جغرافیایی ایرانشهر (ایران زمین) را در دوره ی اسلامی به خطوط دوره ی باستانی آن نزدیک کردند؛ قلمرو وسیع مانند دوره ی هخامنشیان، لزوم تمرکز قدرت در پایتختی بزرگ به عنوان مرکز اصلی حکومت و پایتخت های توأمان دیگر را به سان مراکز کوچک قدرت در پی داشت. نیشابور، ری، اصفهان، مرو، قونیه، کرمان، همدان، یزد و شیراز در کنار چندین شهر دیگر مرکز حکومت و اقتدار سلجوقیان بزرگ، سلاجقه ی آناتولی، قاوردیان (سلاجقه ی کرمان) و اتابکان بودند. نظام اداری دوره سلجوقیان مُبدع و ادامه دهنده ی شیوه هایی در اداره ی این مراکز قدرت بودند. آنان هم با بهره گیری از سنت ها و نظام پایتختی در ایران که میراث باستانی آن از طریق حکومت هایی چون آل بویه به سلجوقیان رسیده بود و هم با روش توزیع قدرت در پایتخت ها، توأمان با اقتدار پایتخت بزرگ و باشکوهی چون اصفهان، نظام پایتختی خود را سامان دادند.
این مقاله بر آن است تا نظام پایتختی ایران در عصر سلجوقی را با تأکید بر پایتخت های چندگانه ی سلاجقه ی کرمان مورد بررسی قرار دهد تا عوامل و الگوهای انتخاب، توسعه ی کالبدی و رشد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، اداری ـ سیاسی و اهمیت و جایگاه شهرها را در آن دوره از منظر نظام پایتختی تحلیل کند.
کتاب «خورشید واره» حاوی خاطرات خانم طاهره سجادی (غیوران) که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، در بخش کتابخانه این شماره، توسط خانم اختر رودباری که در سالهای 1356 و 1357 در کمیته مشترک ضدخرابکاری و زندان اوین با ایشان هم بند بوده و ضمنا در نیمه اول دهه 1350 به عنوان دانشجو در جریان فعالیتهای مبارزاتی آن دوران قرار داشته، نقد و معرفی شده است.سجادی در این کتاب به شرح زندگی مبارزاتی خود و همسرش، مهدی غیوران در طول سالهای مبارزه با رژیم شاه پرداخته و پس از ذکر مقدماتی درخصوص چگونگی آشنایی و راهیابی به عرصه مبارزات انقلابی و تاثیر فدائیان اسلام، جبهه ملی و جمعیت موتلفه بر شکل گیری اندیشه و روش مبارزاتی خود، به توضیح وقایع مبارزاتی و نیز مبارزات همسرش مهدی غیوران و دیگر مبارزان مرتبط و سرنوشت این افراد و نیز به شرح شکنجه ها و وقایع دوران زندانی بودن خود و همسرش می پردازد.
تهران در ذیقعده سال 1313 هجری قمری مطابق با اردیبهشتماه سال 1275 خورشیدی حال و هوایی دیگر داشت. در پچپچ اهالی شهر شنیده میشد که شاه میخواهد در پنجاهمین سالگرد تاجگذاری خود ـ که در 23 ذیقعده 1264 ه.ق رخ داده بود ـ جشن مفصلی را ترتیب دهد و نمایندگان بسیاری از دولتهای خارجی با هدایای روسای دولتهای خود در این جشن شرکت خواهند داشت. قرار بود جشن از 18 ذیقعده آغاز شده و به 24 ذیقعده ختم شود. کارمندان ادارات سرگرم آذینبندی عمارات دولتی بودند و مقرر شده بود که بازار و خیابانهای شهر با چلچراغ و لاله و آیینه و گل و سبزه تزیین شوند.1
سابقه ی تاریخی آغاز جریان روشنفکری در ایران به اواخر دوران فتحعلی شاه و اوایل دوران محمدشاه قاجاریه (1190-1232ش/1811-1853م) بر می گردد. در این زمان عده ای از دانشجویان برای تحصیل علم به فرنگ رفته و پس از فراگیری اندیشه های مدرن سیاسی– اجتماعی غرب، آن را در ایران مطرح کردند. در پی آن، عده ای از اشراف و شاهزادگان جذب این اندیشه ها شدند و کوشیدند اصلاحاتی را در جامعه ایجاد کنند. غرض از اجرای این اصلاحات، ایجاد نوعی مدرنیزاسیون در ایران بود. به بیان دیگر پیدایش جریان روشنفکری در ایران به دوران آشنایی با اندیشه های متجددانه اروپایی و تقلید از آن بر می گردد. در این پژوهش با بررسی جریان های فکری عصر مشروطه، به معرفی اندیشه های روشنفکران سکولار (میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی) و روشنفکران اصلاح گرای پروتستانتیزم (عبدالرحیم طالبوف) و روشنفکران مصلحت جو و واقع گرا (میرزا ملکم خان ناظم الدوله و میرزا یوسف خان مستشارالدوله) پرداخته شده است. جریان روشنفکری دوره ی مشروطه ، تلاش گسترده ای در جهت ایجاد «اصلاحات شبه مدرنیستی» در ساختار حکومت و ساختار اقتصادی- اجتماعی جامعه و در هم شکستن ساختارهای کلاسیک و غیروابسته ی آن بود. در این پژوهش از روش توصیفی-تاریخی استفاده شده و با تکیه بر منابع دست اول دوره ی مشروطه، به جریان های فکری عصر مشروطه پرداخته شده است.
روز نهم اسفند سال 1308 خورشیدی، احمدشاه، آخرین شاه سلسله قاجار در شهر پاریس درگذشت. او پیشتر در آبان سال 1304 خورشیدی از سلطنت خلع شده بود. اما این پایان کار قاجارها نبود. برادر و ولیعهدش محمدحسن میرزا، با انتشار اعلامیهای در روزنامههای اروپا خود را شاه ایران خواند و گرچه هیچ تلاشی برای بازگشت به سلطنت انجام نداد، اما همچنان مدعی تاج و تخت قاجاریه باقیماند.
دوره قاجار در ایران مصادف با نهضت صنعتی شدن اروپاست و صنایع نساجی ایران که در این دوره هنوز با دست انجام می شد، توان مقابله با محصولات ماشینی را نداشت. در این زمان انواع پارچه های خارجی به سوی بازار ایران روانه شد که به دلیل حمایت نکردن از صنایع بومی، کارگاه های پارچه بافی مملکت رونق گذشته خود را از دست دادند. این روند با واگذاری امتیازات بی رویه به دولت های خارجی، به خصوص روسیه و انگلیس، شدت بیشتری یافت.
هدف: بررسی وضعیت صنعت نساجی در ایران در دوره قاجار از طریق مطالعه اسناد و مدارک موجود است.
روش/ رویکرد پژوهش: پژوهش حاضر، پژوهشی توصیفی تحلیلی است. مبانی نظری پژوهش حاضر به روش کتابخانهای و جمعآوری دادهها از طریق فیش برداری و بازخوانی اسناد انجام شده است.
یافتههای پژوهش: یافتههای پژوهش نشان از رکود صنایع داخلی در اثر افزایش صادرات پارچه های اروپائی است.همچنین افزایش قیمت مواد اولیه،تجار رابه سمت گسترش صادرات مواد اولیه سوق داد و این امر بر رکود صنایع داخلی افزود.
در گستره آشنایی اولیه گروهی از اندیشهگران ایرانی عصر قاجار و روشنفکران عصر مشروطه با برخی از مفاهیم فلسفه سیاسی جدید به وجود آمده در جوامع غربی، ناسیونالیسم در مفهوم جدید آن، یکی از مهمترین مفاهیمی بود که قدم به گفتمان جدید سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ایران نهاده و گروههای مختلفی از جامعه ایرانی و بویژه روشنفکران و نخبگان فکری را با درجات مختلف و تفاوتهایی چند تحت تأثیر قرار داد.
موقعیت حساس ایران و افغانستان در دوره ناصری و حضور فعال نیروهای انگلیسی و روسی در منطقه که سودبران بزرگ آن دوره در عرصه تحولات بینالمللی بودند دولتمردان ایرانی را برآن میداشت که نسبت به فعل و انقعالات سیاسی منطقه واکنش نشان دهند. از جمله برخورد اعتراضی آنان با حضور ژنرال اسمیت که در راس 2هزار نیرو قصد رفتن به افغانستان را داشت. گزارشی که در ذیل میخوانیدشرح نامهای است که از سوی دولتمردان به ناصرالدینشاه نگاشته میشود و آنان اعتراض خود را به این مساله اعلام میکنند.
گرچه سالهای مدیدی از ماجرای کودتای بیست وهشتم مرداد می گذرد و حوادث مهم دیگری آن را کم صدا و کمرنگ ساخته است، اما همچنان رویدادی تعیین کننده و سرنوشت ساز به عنوان واقعه ای تاثیرگذار بر دیگر رخدادهای تاریخ معاصر ایران شناخته می شود. در بیست وهشتم مرداد1332 دولت ملی دکتر مصدق با انجام یک کودتای نظامی از پیش طراحی شده توسط انگلیس و امریکا، سقوط کرد و شاه جوان و ناتوان ایران بزرگترین مانع استبدادستیز را با کمک استعمار از میان برداشت. این کودتا گرچه با اهداف دوردست سیاسی و ژئوپلیتیک استعمارگران طراحی و اجرا شد، اما مهمترین انگیزه و ریشه های آن را می توان در بحران نفتی غرب و مطامع نفتی آنان در ایران و منطقه خاورمیانه دانست. بحران نفتی میان ایران و انگلیس که به محرومیت انگلیسیها از تصاحب نفت ایران انجامیده بود، آنها را در موضع انتقامجویی بیرحمانه ای انداخت که نتیجه آن به صورت سی وپنج سال حکومت مستبد و خودکامه محمدرضا پهلوی و قرار گرفتن دولت ایران در زمره نوکران سرمایه داران غرب بروز کرد و این وضعیت تا سپیده دم انقلاب اسلامی همچنان باقی بود. ماجراهای بحران نفتی ایران و انگلیس و اصول و معاهداتی که در آن زمان مورد بررسی، تصویب و اجرا قرار می گرفت، حکایتی مفصل است که تا رسیدن به افتخار بزرگ ملی شدن نفت گوشه ها و زاویه های خواندنی بسیاری دارد. یکی از زوایای مهم آن تمایل یافتن مصدق به امریکاییها بود که براساس طرح چهارده ماده ای ویلسون توانسته بودند وجاهتی در بین ملتها کسب کنند، اما مصدق در کمال ناباوری از امریکاییهای آزادمنش رودست خورد و دست آشکار آنها را در یاری انگلیسیها برای ساقط کردن دولت خود مشاهده کرد. انگلیس توانست امریکا را متقاعد سازد که ملی شدن صنعت نفت در ایران و قدرتمندشدن دولت ملی مصدق می تواند حیات اقتصادی غرب را به مخاطره اندازد و سایر کشورهای نفت خیز منطقه را نیز به کام آشوب و انقلاب فرو برد. امریکای جوان و قدرتمند به قدری از این موضوع هراسناک شد که از انگلیس هم گامی جلوتر نهاد و خود با تمام قدرت به اجرای کودتای کذایی پرداخت. مصدق در کمال ضعف و تنهایی تازه دریافته بود که جنگ او در نهضت نفت تنها با انگلیس نبود بلکه تمامی امپریالیسم اقتصادی غرب را به مبارزه خوانده بود که نتیجه آن در عمل پیروزی غرب گردید. مقاله حاضر شما را با بحران نفتی ایران و انگلیس و چگونگی عمده شدن سهم امریکا در ماجراهای بعدی ایران از طریق دخالت مستقیم در سرنگونی دولت مصدق به خوبی آشنا می سازد.
آقای شاپور والیپور از عناصر حزب توده و مسئول حزب در دو شهر یزد و اصفهان در سالهای منتهی به کودتای 1332 بوده که با مشاهده فساد، جنایت و خیانتهای حاکم بر حزب، از آن جدا شد. از آنجا که او از نزدیک و بیواسطه شاهد وقایع عجیبی در حزب بوده که بعضا بسیار تکاندهنده و عبرتآموز است، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در زمان حیات وی گفتگویی را با او ترتیب داد که گزیده آن را میخوانید
جریانهای سیاسی ــ اجتماعی پیوسته نیازمند اندیشه ورزی و نظریه پردازی در تحلیل گذشته، حال و آینده اند. مفاهیم پذیرفته شده و استناد به آنها تاثیر بی بدیلی در فرایندهای صعودی یا نزولی این جریانها برجای می گذارد. ازاین رو، می توان پیراستن و بازتعریف مفاهیم را در پویاییهای سیاسی ــ اجتماعی امری اساسی و نیازی فوری تلقی نمود. این نیاز در سطح ملی وجود دارد و به همین دلیل از سوی مقام معظم رهبری، مفاهیم و موضوعاتی متناسب با اقتضائات کشور مطرح می شوند. «اصول گرایی» از جمله این موارد می باشد که نیازمند بسط و تدقیق بیشتر است. در مقاله حاضر کوشش شده است این نیاز ملی به صورت تفصیلی تشریح گردد.
روی آوردن اختیاری و اجباری به سازمان دهی سیاسی در قالب دولت مدرن در ایران معاصر، خواسته و ناخواسته بر تاثیرگذاری نظام های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در کلیت ساختار قدرت سیاسی افزود. از این رو، اهمیت هماهنگی و هم سنخی این نظام ها با قدرت سیاسی افزایش یافت. این بدان معنا بود که چنانچه قدرت سیاسی نوین نتواند نظام های تحت حاکمیت را با خود همراه کند، با تهدیدات امنیتی روبرو خواهد شد. شکافی که بر اثر برنامه های اقتصادی و فرهنگی پهلوی دوم میان حکومت محمدرضاشاه با بازار، به مثابه نهادی اقتصادی ــ فرهنگی، به وجود آمد، زمینه ساز مخالفت این قدرت سنتی با حکومت پهلوی دوم گردید؛ به گونه ای که این نهاد به صورت تهدیدی امنیتی، در بخشی از سیر تکوین انقلاب اسلامی در جهت سقوط نظامی شاهنشاهی فعالیت نمود. مقاله پیش رو، کالبدشکافی این موضوع را مدنظر داشته است.