روز 17 دی 1356 شاه دست به ریسک بزرگی زد که بعدها از آن به عنوان نوعی انتحار سیاسی تعبیر شد. عصر این روز، روزنامه اطلاعات در شماره 15506 با درج مقالهای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» توفانی بپا کرد. در مقاله یاد شده به امام خمینی به گونهای کینهتوزانه و بیمارگونه حمله شده بود و از وی به عنوان «مردی ماجراجو ولی بیاعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و بهخصوص جاهطلب» یاد شده بود؛ «مردی که سابقهاش مجهول بود و به قشریترین و مرتجعترین عوامل استعمار وابسته بود و چون در میان روحانیون عالیمقام کشور، با همه حمایتهای خاص موقعیتی به دست نیاورده بود، در پی فرصت میگشت که به هر قیمتی هست خود را وارد ماجراهای سیاسی کند و اسم و شهرتی پیدا کند» و در ادامه آن نیز تهمتهای ناروا و ناجوانمردانه دیگری به رهبر جنبش اسلامی ملت ایران وارد شد و این در حالی بود که بر آمدن رژیم پهلوی، خود زاییده سیاستهای استعماری انگلستان بود.
همزمان با رقابت عناصر عشیره ای افشاریه، زندیه و قاجاریه، نزاع دو جبهه فکری شیعی اهل طریقت نعمت اللهیه و اهل شریعت به سردمداری مجتهدان اصولی در شهر کرمان تشدید یافت و به قتل مشتاق علیشاه و یکی از ابدالش انجامید. این دودستگی بر رخدادهای بعدی شهر کرمان بسیار تأثیرگذار بود. قاجاریه در مرحله تثبیت که مقارن عصر فتحعلیشاه بود، ناگزیر خود را به نهادهای شهری که علما و روحانیون از قدرتمندترین آن ها محسوب می شدند، نزدیک کرد؛ اتخاذ این سیاست، صوفیه را در معرض فشار و تهدید قرار داد. در دوره سلطنت محمدشاه، اهل شریعت شهرکرمان با اجرای شریعت، تفوق اهل طریقت را به چالشگرفتند. توضیح وقایع و بیان آثار و پیامدهای این دودستگی، موضوع پژوهش حاضر است. بررسی منابع و اسناد و تحلیل داده های تاریخی، نشان از مجادله و مخاصمه این دو گروه متنفذ شهرکرمان در دوران سلطنت سه پادشاه اول سلسله قاجار دارد.
در خلال دو جنگ ایران و روس که منجر به جدایى قسمت بزرگى از خاک شمال ایران گردید، حضور علما در تشویق مردم به دفاع از وطن خویش باعث شدکه اشتهاى دولت تزار روس در دستیابى به آبهاى گرم جنوب کشور (خلیج فارس) کورگشته و دست از طمع خام خود بردارد. حضور مستقیم علماى دین چه با صدور فتاوى، چه با حضور در جنگ عامل مهمی در پدید آمدن نوعى از ادبیات شدکه بهترین عنوان براى آن، ادب جهادى است.
عراق در عصر امویان محل ظهور و بروز اندیشه ها و آراء مختلف سیاسی و فکری متنوعی بود. پیشینه تاریخی، ترکیب اجتماعی، مرکزیت سیاسی و اقتصادی، آن را به عنوان کانون مهم بروز این گونه افکار و اندیشه ها درآورده بود. یکی از مهم ترین این آراء و اندیشه ها، غلو و حروفیگری بود.
این نوشتار، چگونگی ظهور آراء و نمادهای رمزی و حروفی و سرچشمه ی حلول این افکار را در اندیشه ی مغیره بن سعید و نیز شکل گیری جریان مغیریه را بررسی نموده، با بهره گیری از روش های تحلیل تاریخی و فرقه شناسی به تبار شناسی اندیشه ها و واکاوی آراء این جریان سیاسی- مذهبی پرداخته است و پیوند میان این گونه اندیشه ها را با آراءگِنوسی ایرانیان و تمدن های بین النهرین و نظریات رمزی، حروفی و عددی نو افلاطونیان و فیثاغورثیان آشکار ساخته و نشان داده که مغیره بن سعید نخستین کسی است که افکار رازورانه و باطنی متأثر از افکار گنوسی بین النهرین را با آراء، اندیشه ها و برداشت های عددی، حروفی و رمزی پیوند داده، با این اقدام اولین جریان و مکتب حروفی را در عهد امویان به وجود آورده است.
مرز غربی ایران به علت ساختار جغرافیایی، قرار داشتن در مسیر راه های تجارت بین الملل، یکی از مراکز قاچاق کالا بود. تأسیس کشور عراق با برخورداری از طولانی ترین مرز با ایران، مناسبات این دو کشور به ویژه درخصوص قاچاق گندم را تحت تأثیر قرارداد. اهمیت گندم به عنوان اصلی ترین آذوقه مردم، شرایط جغرافیایی، وقوع جنگ جهانی دوم و ورود ناخواسته ایران به این جریان، زمینه ساز تشدید قاچاق کالا در مرز ایران و عراق شد. این امر پیامدهایی را به دنبال داشت که به وضع قوانین جدید برای نظارت بر مناسبات تجاری با عراق منجر شد. پژوهش ح اضر با مطالعه اسنادی و کتابخانه ای، به شیوه توصیفی- تحلیلی به بررسی عملکرد دولت در جل وگیری از قاچاق گندم در مرز ایران و عراق در دوره پهلوی تا ماه های آغازین اشغال ایران توسط متفقین (1321-1304 ه .ش) می پردازد. دستاورد پژوهش مبین این امر است که به رغم اقدام دولت برای جلوگیری از قاچاق گندم، مسائلی چون فقر، نبود امکانات برای فعالیت اقتصادی قانونی، تنوع مراجع تصمیم گیری چون امنیه و گمرک، ناامنی در مرزها، مناقشات داخلی در عراق و عدم همکاری با ایران، اشغال ایران توسط متفقین و مانعی در برابر تلاش های دولت ایران برای جلوگیری از قاچاق گندم به عراق بود.