اصطلاح ترخان یکی از واژگانی است که در منابع تاریخ میاﻧﮥ ایران به کرار دیده می شود. در سده های نخستین اسلامی، این لفظ نوعی امتیاز برای گروه خاصی به شمار می رفت. در دورﮤ تیموریان نیز با دو عنوان ترخانیان و نشان ترخانی مطرح شد. سوال پژوهش حاضر این است که ترخان و منصب ترخانی در دورﮤ تیموری دستخوش چه تحول هایی شد و علت این تحول ها چه بود؟ دستاوردهای پژوهش حاکی از آن است که منصب ترخان که تا پیش از این دوره به گروه نظامیان و اقوام ترک اطلاق می شد، در دورﮤ تیموریان در دو بخش ترخانیان و نشان ترخانی ماهیت خود را تثبیت کرد. در دورﮤ تیمور و شاهرخ به طور عمده برتری با ترخانیان بود و در منابع کمتر از نشان ترخانی سخن به میان آمده است؛ اما پس از مرگ شاهرخ و همسرش، گوهرشادآغا، واژﮤ ترخانی از قالب منصب ترخانیان به نشان ترخانی تغییر یافت. مهم ترین علت این تحول تلاش امیرزادگان تیموری نظیر عبداللطیف، ابوسعیدتیموری، پسرش بایسنقرمیرزا و سلطان حسین بایقرا در محدودکردن ﺣیﻄﮥ اختیارات ترخانیان و درنتیجه تضعیف آنان بود. این سیاست تا به آنجا پیش رفت که از دورﮤ ابوسعید تیموری به بعد، منصب ترخانی از انحصار امرای ترخانی درآمد و به شکل نشان ترخانی به عموم مردم، اعم از اصناف و پیشه وران، داده شد.
«جمعیت جوان ایران» در اوائل دهه 1300 شمسی با هدف رهنمون شدن ایران به تجدد و ترقی تاسیس شد. رهبران ایران جوان براین باور بودند که جز از طریق ایجاد یک ارتباط مستقیم با غرب و طرح برنامهای گسترده و فراگیر جهت آموزش عمومی، برای دستیابی به تجدد راهی وجود ندارد. در این مقاله جوانب مختلف این تجربه و همچنین ناتوانی جمعیت ایران جوان در طرح یک برنامه سیاسی مناسب جهت تحقق آمال و برنامههایش مورد بررسی قرار گرفته است.