شاید بارزترین تمایز عینیِ مدارس نوین با مکاتب قدیم باز شدن پای دختران به آموزش بود. آموزش دختران در نظام سنتی، در خانه و محدود به برخی از خانواده های خاص بود. در این شیوه زنان باسواد و عالم فقط در خانه خواص امکان پرورش می یافتند. با ایجاد و گسترش مدارس نوین، محدودیتی برای این امر وجود نداشت و دست کم به صورت نظری، راه علم آموزی به روی آن ها باز شد. قبل از تأسیس سلسله پهلوی توسعه و گسترش مدارس نوین در کردستان و کرمانشاهان از لحاظ کمّی و کیفی پایین تر از میانگین کشوری بود. پس از تأسیس سلسله پهلوی و روند روبه رشد توسعه مدارس در این مناطق، با وجود مخالفت ها و مقاومت های اولیه، پذیرش مدارس نوین به تدریج جای گرفت. با وجودی که روند آموزش نوین زنان در این مناطق مسیری پرپیچ و خم، طولانی و با دشواری ها فراوان بود. نتایج پژوهش نشان می دهد ورود دختران به مدارس در این مناطق هم همواره سیر صعودی داشته است. این پژوهش بر آن است با روشی توصیفی تحلیلی دگرگونی های صورت گرفته در حوزه آموزش دختران کُرد را بررسی و سهم ملاحظات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را تبیین نماید.
پدیده ای که به نام «داعش» بزرگترین چالش را در دنیای اسلام ایجاد کرده اند به نوع خودش از پدیده های نادر بوده است که در جهان اسلام ادعای خلافت دارد. این در حالی است که برخی کشورهای متحجر عرب، ترکیه، غرب و حتی اسرائیل در تغذیه این جنبش متوحش نقش اساسی دارند. آن وقت «خلافت در اندیشه داعش» با این سوال اصلی مواجه گردید که طرح اندیشه داعش در مورد «خلافت» چگونه قابل تحلیل می باشد، در حالی که در رفتار آنان کمتر شباهت هایی به سلف دیده می شود؟ فرضیه قابل طرح این است که نظرات اهل سنت در مورد خلافت دارای شدت و ضعف بوده و در مشروعیت خلافت از یک طرح جامع برخوردار نیستند. بدین جهت نظریه «استیلاء» مبنای این اندیشه قرارگرفته تا پدیده ای مثل داعش به عنوان یکی ازآخرین نسخه های سلفیت نوین و مدعی احیاء خلافت اسلامی با انگیزه های متفاوت از آن بیرون بیایند.
یکی از راه های اطمینان به صحّت یک گزارش تاریخی، نزدیکی زمانی آن گزارش به واقعه است. فاصله زمانی و دخالت حلقه های واسطه در نقل هر واقعه، ذهنیت های غیرواقعی، دروغ ها و تحریف ها را در گزارش وارد می کند. در این میان، توجه به گونه های تألیفی درخصوص عاشورا می تواند عنصری برای نیل به روایت حقیقی عاشورا باشد. این مقاله تلاش می کند با رویکردی توصیفی تحلیلی به انواع نگارش ها و سبک شان در این حوزه بپردازد و با معرفی ویژگی های هر گونه، آفت های عمده و اصلی این عرصه را که سبب برداشتی ناصواب از روایت راستین عاشورا شده، بررسی نماید. آفت هایی نظیر تقطیع، برداشت های ناصواب و فرقه گرایانه، بی توجّهی به اسناد و مبالغه سبب می شود روش ها و شیوه های اتخاذی در برگرفتن عناصر تألیفی در حوزه مقتل نگاری مخدوش شود. بدیهی است وقتی مقتل پژوه به نوع و سبک تألیفی مقاتل و آسیب های آنها توجه کند، می تواند بر اساس آن، به دور از کج اندیشی، تحلیلی صحیح از واقعه عاشورا ترسیم کند.