طرح نظریه «اقتصاد مقاومتی» توسط مقام معظم رهبری، به عنوان اقتصادی درون زا، پویا و مبتنی بر اقتضائات دینی و ملی، طرحی است اساسی در جهت نوزایی اقتصاد داخلی و خروج کشور از رکود و وابستگی به بیگانگان. سیره عالمان شیعی در دو سدة اخیر، که کشور بارها آماج هجوم بیگانگان و دست خوش مداخلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنان بوده است، می تواند ما را در تعیین راهبردها و راه کارهای اجرایی کردن منویات رهبری در حوزه اقتصاد مقاومتی راهنمایی کند. این تحقیق کوشیده است به روش «داده بنیاد» اندیشه و سیره اقتصادی رهبران دینی دورة قاجار و اوایل دورة پهلوی را تحلیل کند و با استخراج مؤلفه های بنیادین افکار و رفتار سیاسی و تبلیغی آنان، الگویی کاربردی برای تبیین بهتر مفهوم اقتصاد مقاومتی مبتنی بر تاریخ و تمدن اسلامی کشور ارائه دهد.
شاه عباس اول سیاست خاصه سازیِ ممالک را که به شکل محدودی از زمان اسلافش شروع شده بود برای بهبود وضع مملکت و تمرکز گرایی به کار گرفت. جانشینانش نیز به رغم برخی آثار زیانبار آن، این شیوه را ادامه دادند چنان که در زمان شاه عباس دوم تبدیل ممالک به خاصه شکل وسیعی به خود گرفت. مقاله حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که چرا در عهد شاه عباس دوم تبدیل ممالک به خاصه سیر صعودی داشت؟ روش تحقیق مقاله از نوع پژوهش تاریخی و روش انجام آن کتابخانه ای است. نتایج به دست آمده نشان می دهد زیاده خواهی و زورگویی حکام ایالات و به تبع آن شکایات مکرر ساکنان این مناطق و حیف و میل عایدات، نیاز مبرم و روزافزون دربار به منابع مالی، جلوگیری از قدرت طلبی و عصیان امرای قزلباش، تمرکز گرایی، تأمین سریع آذوقه و نیاز های مردم هنگامِ رخداد بلایای طبیعی، رفع ظلم از مردم و بهبود شرایط آن ها از جمله زمینه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بودند که شاه عباس دوم را ترغیب به تداوم و توسعه خاصه سازی اراضی موسوم به «ممالک» کرد.