برخلاف نبردهای پارسیان و یونانیان در دوره داریوش و خشایارشا، گزارش نبردها در دوره های سپسین (اردشیر یکم، داریوش دوم، اردشیر دوم) با روایاتی آشفته، فرعی و پراکنده در منابع یونانی به یادگار مانده اند. پس از برقراری صلح موسوم به «کالیاس» در سال 449 پ.م. میان پارس و آتن، تاریخ نگاری آتنی توجه خود را از هخامنشیان برگرداند و معطوف به رقیب یونانی اش اسپارت کرد. به این ترتیب، تا شصت سال بعد، یعنی تا زمان صلح موسوم به «آنتالکیداس» (صلح شاه) با یک بی توجهی عمدی نسبت به حضور پیگیرانه هخامنشیان در جبهه های غربی و دخالت های آن دولت در امور جهان یونانی مواجه ایم. منابعِ متأخر تاریخی نیز رخدادهای این دوره را از دریچه چشم تبلیغاتی سده چهارم پیش از میلاد آتن که مقتضیات و محدودیت های خاص خود را داشت، نگریسته اند و پژوهش های جدید نیز اگرچه تلاش درخوری در نور افشاندن به نکات تاریک و مبهم این دوره داشته اند، تقریباً همه از زاویه ای یونان شناسانه و اکثراً یونان محورانه به کشاکش پارس و قدرت های یونانی نگاه کرده اند. پرسش اصلی این پژوهش درباره تداوم نفوذ دولت هخامنشیان در ایونیه و غرب آسیای صغیر در دوره پس از جنگ پلوپونزی تا صلح 387 پ.م است. بر پایه این پژوهش، به نظر می رسد برخلاف آنچه که بسیار گفته شده است، این پیروزی ها صرفاً با طلا و رشوه و تنها با تحمیل صلح شاه به دست نیامده بود و هخامنشیان با ترکیبی از جنگ و دیپلماسی در طول دهه ها به این موفقیت نائل شدند.
ترسیم ابعاد دنیای کودکان در دوره صفوی، همچون تاریخ زنان، اغلب در ارتباط با وقایع دربار و بزرگان ثبت و ضبط شده است. منابع تاریخی از جمله گزارش های سیاحان و سفرنامه نویسان در خصوص تاریخ کودکان عصر صفوی از جمله تعریف دقیق این دوره، حدودوثغور سنّی و تمام ویژگی های کودکان، استقلال کافی را ندارد اما به کرّات به مزایا و معایب کودکان دربار اعم از شاهزادگان و سایر کودکان وابستگان به دربار اشاره کرده اند. بااین حال اشارات پراکنده تا حدودی تکافوی چهره نمایی از حیات اجتماعی کودکان عامه و غیردرباری را نیز نشان داده است. این مقاله ضمن توجه به اهمیت تاریخ کودکی، تلاش می کند تا به این سؤال پاسخ دهد که مزایا و بلایای تاریخ کودکان دربارِ صفوی چگونه رقم خورده است؟ و نیز کیفیت حیات اجتماعی کودکان غیر دربار چگونه بوده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد کودکان دربار در نوع شاهزادگان اگرچه از نظام تعلیم وتربیت پیشرفته و مناسبی برخوردار بوده اند اما در روند بحران جانشینی و کشمکش های خونین و نیز از نیمه دوم عصر صفویان با قرار گرفتن در چنبره حرم سرا، دچار بحران و آسیب جدی شده اند که اغلب منجر به قتل، مقطوع النسلی و کوری کودکان می شد و در واقع تربیت کودکی آن ها مغایر با تربیت سیاسی و امور مملکت داری بود. مصائب کودکان وابسته به دربار از جمله غلام بچه ها، کالای جنسی شدن و اعتیاد آن ها بوده است. در نوع کودکان غیردرباری اگرچه تاحدودی اشتراکاتی از جمله در تعلیم وتربیت، متون درسی و مذهبی با کودکان دربار داشته اند اما مخاطرات بیماری، جنگ و قحطی و تجاوز جنسی آن ها را تهدید می نمود. در عوض این کودکان از آزادی، فعالیت و روابط اجتماعی بیشتری برخوردار بوده اند. روش پژوهش در این مقاله کتابخانه ای و مبتنی بر تحلیل تاریخی است.