مقاله حاضر با هدف تبیین و نقد فلسفی مبانی معرفت شناختی نظریه برخورد تمدن های هانتینگتون به عنوان پارادیمی اسلام هراسانه پرداخته است. هانتینگتون معتقد است خطوط گسل میان تمدن های هشت گانه غربی، کنفوسیوسی، ژاپنی، اسلامی، هندو، اسلاو، ارتدوکس، آمریکای لاتین منشأ درگیری های آینده جهان و به عنوان نقاط حساس بروز بحران، جانشین مرزهای سیاسی و ایدئولوژیک خواهد شد. بدین سبب مرزهای اسلام را خطری جدی برای غرب و صلح و امنیت می داند که این امر خود بیانگر ضرورت تحقیق است. بنابراین، مسئله پژوهش آن است که مبانی شناختی این نظریه و تناقض های آن با مستندات تاریخ اسلام چیست؟ یافته های تحقیق با روش توصیفی تحلیلی، در چهار مولفه ی دموکراسی، حقوق بشر، مدرنیته و صلح و امنیت نشان می دهد، این نظریه با فرهنگ و اخلاق حاکم بر غزوات پیامبر اکرم(ص)، برگرفته از منابع معتبر تاریخی، در تناقض جدی بوده و پارادایم وی مردود است.
موقعیت جغرافیایی و تأثیر آن بر اقتصاد در شناخت تاریخ شهر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هجوم مغولان به ایران تحولات مهمی در عرصه انحطاط و رشد شهر به وجود آورد. در این میان شهر تبریز با توجه به موقعیت جغرافیایی و اهمیت اقتصادی آن در عصر ایلخانان، از اهمیتی ممتازی بهره مند می شود. این پژوهش با هدف بررسی علل تأثیرگذاری موقعیت جغرافیایی در رشد و رونق تبریز، با تأکید بر برآیند اقتصادی آن، در دوره ایلخانی صورت گرفته است. روش این پژوهش تبیین و تفسیر وقایع با تکیه بر تأثیر موقعیت جغرافیایی بر ساختار اقتصادی تبریز آن عصر است. حاصل آن که تبریز از دیرباز به لحاظ موقعیت و شرایط جغرافیایی مناسب، از رشد و رونق نسبی شهری برخوردار بوده، اما بعد از سقوط بغداد در 656 ق مورد اقبال بیشتری قرار گرفت که در نهایت نیز با پایتخت شدن آن در دوره ایلخانی به یکی از مهم ترین شهرهای ایران و مرکز تجاری تبدیل گشت. بالاتر از همه، بغداد به سرعت از یک مرکز خلافت به یک شهر کوچک ایالتی تنزل پیدا کرد.
افکار عمومی یا توجه به توده مردم از دیرباز در تاریخ انسانی حضور و حیات داشته است هر چند که تا عصر روشنگری مصطلح نبوده و مورد بررسی علمی قرار نگرفته است. با وجود سلطه بدون چون و چرای پادشاهان و حاکمان بر زندگی مردم، بدون تردید آنها یکی از اجزاء و ارکان شکل دهنده حکومت ها بوده اند که میزان اهمیت مردم در حوزه سیاست به نوع جایگاه و رویکردی بر می گردد که نزد حاکمان خود داشته اند. در خلال نیمه دوم قرن پانزدهم میلادی ایران آق قویونلوها بر غرب ایران حاکم بوده و سازمان حکومت به گونه ای قبیله ای شکل گرفته و اداره می شد. حکومت آق قویونلو اگر چه بیشتر اوقاتش صرف کشمکش بین رهبران قبیله می شد اما نمی توانست بی توجه به مردم و شرایط اقتصادی- اجتماعی حاکم بر جامعه خویش باشد زیرا که هر حکومتی نیازمند شناساندن حق حکومت خود نزد مردم حکومت شونده جهت مورد پذیرش قرار گرفتن از جانب آنها می باشد. این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای قصد آن دارد تا رویکرد حکومت آق قویونلو را در جلب افکار عمومی جهت ایجاد پذیرش و مقبولیت مردمی بررسی کند. از منظر این پژوهش آق قویونلوها پس از تثبیت و استقرار حکومت خود به ویژه در دوره حکومت اوزون حسن یکی از مهم ترین وظایف پادشاه نسبت به مردم تحت تابعیت خود را اعاده دادرسی و برپایی عدالت در سطح جامعه و توجه به مسائل و مشکلات آنها می دانستند. علاوه بر این حکومت آق قویونلو در جریان جلب توجه افکار عمومی نسبت به خود مسئله تسهیل هر چه بیشتر جریان اخذ مالیات و کاستن از فشارهای اقتصادی و مالی را مد نظر و موضوع دین را نیز جهت فراهم آوردن زمینه های شناسایی و پذیرش حکومت خود در نزد عامه مردم مورد توجه قرار داد.
چرایی عدم پذیرش اسلام از سوی اکثریت مردم مکه پس از 13 سال تبلیغ پیامبر، از موضوعاتی است که اندیشه ورزان حوزه دین، سیاست و تاریخ را به خود مشغول داشته است. در گونه شناسی کلی نظریه های این باب، برخی جمود فکری، عنصر جاهلیت و بت پرستی و یا ساختار و سنت های قبیله ای و برخی شرایط اقلیمی را مورد تاکید قرار داده اند. پژوهش حاضر درصدد است با توصیف و تحلیل زمینه های ساخت انحصار به پاسخ مطلوب دست یابد. نقش بی بدیل قدرت اقتصادی به عنوان پشتوانه انحصارگرایی، و تسری این مسئله در ابعاد سیاسی اجتماعی و گزارش های همسو، قراین نظریه مختار است. انحصارگرایی در این جامعه، علاوه بر ایجاد نظام طبقاتی، وضع و اجرای قوانین را نیز در اختیار اعضای این حلقه انحصاری قرار می داد. طبقه ای که پذیرش محتوای دعوت پیامبر، به منزله قبول خطا در خودبرترانگاری و شکسته شدن حلقه انحصاری آنها بود.