فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۱۶۱ تا ۹٬۱۸۰ مورد از کل ۲۸٬۳۰۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
کتابدار مدد رسان
زمین داور از سده اول تا ششم هجری
حوزههای تخصصی:
کاربرد استاندارد محتوایی DACS در توصیف و سازماندهی اسناد آرشیوهای رقمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آشفتگی منابع درباره فرمان های تشکیل مجلس در نهضت مشروطیت ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پی مشارکت مردم، روحانیت و روشنفکران در جریان نهضت مشروطیت، سرانجام در فاصله روزهای 14تا 18 جمادی الثانی 1324، مظفرالدین شاه سه فرمان در پاسخ به خواست های معترضان، مبنی بر تغییر در ساختار اداره کشور صادر کرد که محوریت فرمان ها بر تشکیل مجلسی از نمایندگان اقشار مختلف قرار داشت، اما حساسیت در نام گذاری مجلس، که عمده دلیل آن عوامل سیاسی بود، موجب شد فرمان نخست که در آن فقط از تشکیل مجلس سخن رفته بود، به «مجلس شورای اسلامی» و در پی اعتراض ها و رایزنی های بعدی به «مجلس شورای ملی» تغییر نام یابد.از آنجا که فرمان آخر به لحاظ زمان نگارش امضای تاریخ 14 جمادی الثانی را در پای خود دارد، این امر موجب خطای بسیاری از نویسندگان تاریخ مشروطیت شده است و این فرمان را که به واقع در 18 جمادی الثانی صادر شده است، با فرمان نخستین که به روایت ناظم الاسلام و مخبرالسلطنه هدایت که به تاریخ 14 جمادی الاخری(یا الآخره) مربوط است، خلط کرده اند.
درآمدی بر موانع و دشواری های تاریخ نویسی ایران با تأکید بر عصر قاجار
حوزههای تخصصی:
معرفت تاریخی و تاریخ نویسی از همان دوره ی تکوین تاریخ نویسی در ایران با موانع و سختی هایی روبه رو شد.برخی از این موانع و دشواری ها با جایگاه علم تاریخ در میان علوم و طبقه بندی میان آن ها و سیطره ی الگوهای خارج از حوزه ی این معرفت بشری، ارتباط داشتند و برخی دیگر ناشی از رابطه ی آن با ساختار قدرت و دستگاه دولت و حکومت ها بودند.این موانع که ما در این گفتار از آن ها با عنوان موانع معرفتی و ذهنی و دشواری های سیاسی، اقتصادی و عینی یاد کرده ایم، مفهوم، معنا و معرفت تاریخی و تاریخ نویسی ایرانی را تحت تاثیر قرار دادند و تا مدت ها تداوم یافتند و مانع از این شدند که تاریخ نویسی در میان علوم شأن مستقل یابد ومعرفت تاریخی و تاریخ نویسی از عقلانیت، خردورزی وآزاد اندیشی بهره گیرد. در دوره ی قاجار فضایی ایجاد شد که مورخان این موانع و دشواری ها را نقد کردند و به طرح آسیب ها و آفت های تاریخ نویسی پرداختند.پرداختن به این موانع و طرح آفت های ناشی از آن ها در روند تحول تدریجی معرفت تاریخی و تاریخ نویسی مؤثر بود.
نظام اجتماعی قرامطه بحرین
حوزههای تخصصی:
جنبش قرامطه یکی از جنبش های پرشور و دامنه دار ضد فئودالی بوده است که در نیمه دوم قرن سوم هجری در عراق و خوزستان و سوریه به وجود آمد و در ادامه موجبات تشکیل دولت قرامطه بحرین را درعربستان شرقی، لحساء و بحرین فراهم آورد. دولت قرامطه بحرین پایگاهی مهم برای عملیات نظامی و تبلیغی بر علیه دستگاه خلافت عباسی و چالشی عظیم برای آنان بود. قرامطه به لحاظ اجتماعی دارای ویژگی هایی بودند که موجب جذب توده مردم فقیر که از ظلم و ستم عباسیان به ستوه آمده بودند، می شد. مهم ترین ویژگی جنبش قرامطه در برنامه و سازمان اجتماعی آن بود که موجب گرایش طبقات پایین جامعه به ویژه کشاورزان و پیشه وران و نهایتاً ایجاد جامعه ای سازمان یافته بر مبنای اصول اشتراکی گردید.
اندیشه غالب بر نوشته های تاریخی دوره سلجوقی در ایران: کلام اشعری و حکمت عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از ویژگی های تاریخنگاری دوره سلجوقی، جمع میان کلام اشعری و حکمت عملی ایرانیان پیش از اسلام است. از سویی احیای اندیشه سیاسی ایرانشهری و تبیین آن به عنوان الگوی عملی سلاطین در دوره سلجوقی در کتاب های سیر الملوک و متون تاریخی تجلی یافت. از سوی دیگر نفوذ کلام اشعری در ایران با آغاز وزارت نظام الملک، به اوج رسید و نوشته اغلب مورخان این دوره را متأثر نمود. مقاله حاضر در صدد پاسخگویی به این مسائل است که چگونه و چرا دو اندیشه اشعری و حکمت عملی ایرانیان در تاریخ نگری مورخان این دوره ظاهر شد، آیا زمینه حضور و جمع میان دو تفکر نشان از تعادل و توازن دارد یا استحاله و یا غلبه یکی بر دیگری؟ تحقیق حاضر نشان خواهد داد، تاریخ نگری مورخان دوره سلجوقی، تجلی گاه برخی دیدگاههای مشترک دو تفکر بود. در برخی موارد دیگر مورخان این دوره موجد تحولی در اندیشه های ایرانیان پیش از اسلام و اسلامی کردن آن بودند و در مواردی فارغ از دیدگاه های اشعریان، برای تبیین جایگاه مستقل پادشاهان، از حکمت عملی ایرانیان سود جستند.
تاملی بر موقعیت ولایت «ارغیان» در خراسان
منبع:
پژوهش در تاریخ سال دوم بهار ۱۳۹۰ شماره ۱ (پیاپی ۲)
7 - 20
حوزههای تخصصی:
یکی از مناطقی که در اثر مناسبهای سیاسی حکومتها و تحولات تاریخی امروزه مغفول مانده است سرزمین کهن و ریشه دار ارغیان بوده است. وجود ارغیان در منابع اولیه از آغاز حضور اسلام در منطقه نشان از اهمیت و اعتبار آن است. کهنترین منابع، ارغیان را تابع نیشابور ذکر کرده اند و این بیان از آن دارد که احتمالاً ریشه های آن به قبل از اسلام برسد. هرچند نام ارغیان از قرون اولیه هجری تا دوره اخیر در منابع تاریخی آمده است اما از آنجا که این منطقه تابعی از کلان شهر نیشابور بوده، در درجه دوم اهمیت داشته و لذا از نگاه محققان و پژوهشگران مغفول مانده است. اینطور به نظر می رسد که تهاجمات اقوام مختلف به منطقه در پاره ای از برهه های تاریخی، ارغیان و بسیاری از مناطق را از رونق انداخته و این امر خود به خود از اعتبار آن کاسته است. در اثر تهاجمات مغول و تیمور به خوبی می بینیم که کلان شهر نیشابور به شهری متروکه و بی اهمیت تبدیل می شود، حال در این میان دیگر جایی برای ارغیان باقی نمی ماند. چه بسا که در دوره جانشینان تیمور یعنی شاهرخ به دلیل انتقال قدرت به هرات، ارغیان تابعی از هرات ذکر شده است و چنین می نماید که پس از این ارغیان تنها به منطقه گذرگاهی و مسیر ارتباطی تبدیل می شود، جایی که در قرون اولیه اسلامی مسند بزرگان و علمای علم حدیث و مکتب فقهای بزرگ منطقه بوده است. آمدن و رفتن حکومتهای بعدی تا به امروز نتوانسته است اعتبار مجدد ارغیان را به آن باز گرداند. ما تنها با بررسی گزارشات ارائه شده در دوره های مختلف تاریخی، ولایت ارغیان را مشخص کرده و اهمیت و اعتبار آن را به یاد می آوریم.
عصارخانه و کارکرد اجتماعی آنها مطالعه موردی عصارخانه فرخشهر
منبع:
پژوهش در تاریخ سال دوم بهار ۱۳۹۰ شماره ۱ (پیاپی ۲)
126 - 141
حوزههای تخصصی:
انسان در طول تاریخ همواره برای زندگی کردن، خلاقیت خویش را به خرج داده و سازه هایی آفریده است که او را در حل مشکلات یاری می کرده است. آثار به جا مانده از حیات اجتماعی در نقاط مختلف ایران، نشان از تاریخی پویا و مردمان سختکوش این مرز و بوم داشته است. از مهمترین بناهایی که نقشی اقتصادی- صنعتی در زمانی نچندان دور داشته عصارخانه ها (کارخانه های روغن گیری) می باشند. کارخانه هایی پیشرفته، کوچک با ساختار های پیچیده که موید ویژگی های اقتصادی کشاورزی و صنعتی بوده و از طرفی دارای ساختار معماری جالب و در خور توجه بوده اند، غالب بناها امروزه به جهت اینکه کاربری خود را دست داده اند، متروک شده و در حال ویرانی و فراموشی می باشند و امروزه می توان با حفظ و احیاء اینگونه بناها هویت های فرهنگی- محلی را حفظ نمود و نیز در جذب گردشگر کوشش نمود. عصارخانه صالحی در شهر فرخشهر از توابع شهرکرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری، نمونه ای است که علی رغم منسوخ شدن شیوه های قدیمی روغن گیری، در همان شکل و فضا با وسایل برقی و جدید به انجام عمل و روغن گیری می پردازد، بنایی که هم به جهت معماری و هم به جهت موقعیت جغرافیایی و قابل توجه است. از آنجا که چنین موضوعاتی کمتر مورد توجه بوده است، بخشی از این تحقیق با بررسی میدانی صورت گرفته است. ارزیابی و تحلیل عصارخانه ها و مخصوصا عصارخانه فرخشهر، می تواند بخشهایی از تاریخ اجتماعی و حتی اقتصادی ایران را روشن سازد.
نقد در اندیشه آخوندزاده و ملکم خان
منبع:
پژوهش در تاریخ سال دوم تابستان ۱۳۹۰ شماره ۲ (پیاپی ۳)
113 - 124
حوزههای تخصصی:
«نقد ادبی» یکی از شاخه های علوم ادبی است که اولین بار در عصر حکومت قاجارها به ایرانیان معرفی شد. این معرفی توسط دسته ای روشنفکران صورت گرفت که با اندیشه های جدید غربیان آشنایی داشته و این اندیشه ها را در ایران تبلیغ می کردند. دو تن از شاخص ترین چهره های این حوزه میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان ناظم الدوله هستند و در این نوشتار سعی بر این است که به مقایسه دیدگاه این دو فرد در دو حوزه نقد سیاسی-اجتماعی و نقد ادبی پرداخته شود تا میزان همانندی یا تفاوت های اندیشه های این دو فرد در این حوزه آشکار شود.
اصل معرفت به «رکن رابع» در اندیشه ی شیخیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم «رکن رابع» از مفاهیم بنیادی مکتب شیخیه است. تصور عام بر این است که واضع این مفهوم، شخص شیخ احمد احسایی، مؤسّس شیخی گری، و سپس مروج آن، جانشین بلافصل او سید کاظم رشتی، بوده اند؛ حال آن که بر پایه ی پژوهش های دقیق و منابع اصلی و اولیه ی مکتب شیخی، که در این مقاله به آن ها اشاره خواهد شد، به نظر می رسد نخستین کسی که از آن مفهوم به عنوان یکی از اصول دین به روشنی سخن گفته و آن را به آموزه ای اساسی در مکتب شیخی تبدیل کرده، حاج محمد کریم خان کرمانی، پیشوای نخستین شیخیه ی کرمان، بوده است.
پرسش های تحقیق پیش رو بدین قرارند: چنین کاری چرا و چگونه انجام شده، و از نظر شناخت چگونگی سیر تحول و تطور شیخی گری و تفرق آن به شیخیه ی کرمان و تبریز و دیگر جاها، چه اهمیت و چگونه تأثیری داشته است؟ همچنین، مفهوم «رکن رابع»که خاص شیخیه ی کرمان بوده، چگونه در تصور عام و نزد بسیاری از پژوهش گران به همه ی فرق شیخیه تعمیم داده شده است؟ این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، درصدد پاسخ به این پرسش هاست؛ پاسخ هایی که برای شناخت هر چه دقیق تر و درست تر شیخی گری، از ضرورت و اهمیتی انکار ناپذیر برخوردارند.
بررسی استقرارهای دوره نوسنگی دشت سرفیروزآباد، غرب زاگرس مرکزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
دشت سرفیروزآباد واقع در شرق ماهیدشت در غرب مرکزی زاگرس دارای قابلیت های فراوانی در مطالعات باستان شناسی است، با این حال به علت عدم انجام پژوهش های باستان شناسی، منطقه ای ناشناخته و تاریک محسوب می گردد. موقعیت جغرافیایی و قابلیت های زیست محیطی اجرای برنامه های منظم باستان شناختی را در سرفیروزآباد ضروری می نمود؛ به همین منظور طی یک فصل فعالیت میدانی در سال ۱۳۸۸ منطقه سرفیروزآباد توسط هیأتی از دانشگاه تهران مورد بررسی پیمایشی فشرده قرار گرفت. این بررسی نتایج پرباری را ارائه کرد و اطلاعات فراوانی به دانش اندک ما از وضعیت منطقه به ویژه در دوره پیش از تاریخ و تاریخی افزود. از میان یافته های بررسی، ۱۷ محوطه دارای بقایایی قابل انتصاب به دوره نوسنگی هستند. مطالعات انجام شده نشان می دهد که در سرفیروزآباد آغاز استقرار به دوره نوسنگی قدیم باز می گردد که از آن دوره ۳ محوطه در بخش های مختلف منطقه شناسایی شده است. از دوره نوسنگی میانی و جدید نیز ۱۵ مکان با بقایای استقرار و سفال های این دوره شناسایی گردید. مطالعه الگوهای زیستگاهی استقرارهای دوره نوسنگی نشان دهنده وابستگی فراوان به منابع طبیعی، به ویژه آب و منابع سنگ چخماق است. با آغاز سفالگری در منطقه تغییرات قابل توجهی در الگوی مکان گزینی استقرار روی داده است. مقاله حاضر به مطالعه این محوطه ها و تفسیر الگوهای استقرار دوره نوسنگی منطقه پرداخته است.
باستان شناسی هزاره پنجم پیش از میلاد فلات مرکزی و چالش های پیش رو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۸ بهار و تابستان ۱۳۹۰ شماره ۱۵
11 - 30
حوزههای تخصصی:
مطالعات باستان شناسی در دهه ۱۳۵۰ شمسی در دشت قزوین، با کاوش در سه محوطه مهم زاغه، قبرستان و سگزآباد وارد مرحله نوینی شد که همگان به نتایج این اقدام شادروان دکتر عزت الله نگهبان به صورت مبسوط اشاره داشته اند. این کاوش ها به رغم نتایج درخشان از دو ضعف عمده برخوردار بودند که یکی از مهمترین نقیصه ها فقدان گاهنگاری درست محوطه های مورد اشاره است. همین امر موجب شد تا برخی از کاوشگران این محوطه ها در تبیین جابجایی استقرارها دچار برداشت های عامیانه از تحولات فرهنگی شوند که من آن را باستان شناسی شبه تاریخی فرهنگی نام می نهم. استفاده از واژه باستان شناسی شبه تاریخی فرهنگی بدین منظور بوده که این رهیافت ها شباهت ظاهری با مکتب تاریخی-فرهنگی دارند؛ اما مشرب باستان شناسی تاریخی فرهنگی خود دارای ساختار و چهارچوب مشخصی است که افرادی همانند دکتر مجیدزاده در طرح بیان و نظریاتشان از همان اندک بضاعت باستان شناسی تاریخی فرهنگی نیز بهره نجسته اند. نکته دوم که ذکر آن خالی از فایده نیست، فقر نظریه پردازی در مکتب تاریخی-فرهنگی است که موجب شد این نوع از باستان شناسی فاقد هرگونه درکی جامع از چگونگی تطور فرهنگی جوامع انسانی فلات مرکزی ایران باشد. به همین دلیل وقتی به یک گونه سفالی همانند سفال آلویی در یک بستر فرهنگی جدیدتر بر خوردند، تصور کردند که قومی تازه وارد به فلات حمله نموده و با به بار آوردن ویرانی ها باعث جابجایی عظیم استقرارها شده است. جنگ و به کارگیری قوه قهریه علیه ساکنان بومی، نه تنها آن ها را از محل های مسکونی شان فراری داده، بلکه آن ها را مجبور کرده ضمن فراموش نمودن سنن و آداب و رسومشان، حتی در استفاده از اسباب روزمره زندگی، سفالی را استفاده کنند که باب میل مهاجمان بوده است. مقاله حاضر از دو منظر نگرش و نگاه سطحی این رویکرد شبه باستان شناختی را مورد نقد و ارزیابی قرار می دهد و سعی دارد تصویر درست و علمی از باستان شناسی هزاره پنجم پ.م شمال فلات مرکزی ارائه دهد.
بازخوانی وقف نامه درویش عی بیک آشتیانی
حوزههای تخصصی: