هم زمان با هجوم مغول، کرانه های خلیج فارس و دریای عمان تحت حاکمیت اتابکان و امرای محلی قرار داشت. اتابکان با پذیرش یساولی، پرداخت خراج و اتخاذ سیاست سازش، مانع تهاجم سپاهیان مغول به سرزمین های جنوبی ایران شدند. این سیاست فرایند رشد و تکامل بازرگانی خلیج فارس و دریای عمان را استمرار بخشید. هم زمان با این تحولات، جابه جایی آشکاری در میزان اهمیت مراکز اقتصادی سواحل و جزایر خلیج فارس و دریای عمان به وجود آمد. براین اساس، در کنار افول پاره ای از بخش های عمده تجاری پیشین، مراکز نوینی در عرصه تکاپوی بازرگانی منطقه نقش آفرین شدند. ظهور قدرت های جدید اقتصادی، حاکمیت عناصر ایرانی بر سرزمین های کلیدی تجاری در جنوب تنگه هرمز، استقرار امنیت در خطوط ارتباطی بازرگانی و توانمندی مالی تجار سبب گردید تا اقتصاد خلیج فارس و دریای عمان با افول برخی مراکز تجاری سنتی، عصر تابناکی را در سده های 7 و8 هجری تجربه نماید.
شاه عباس یکم در طی چهل و دو سال سلطنت خود (996-1038ق) دولت صفوی را از حالت تزلزل به اوج اقتدار رسانید. در اوان سلطنت وی، علاوه بر بی ثباتی ناشی از بحران های سیاسی داخلی، بخش هایی از کشور در غرب و جنوب و شرق در اشغال و تهاجم دشمنان خارجی بود. پرتغالیها بر سواحل و جزایر جنوب، و هندیها معمولاً بر قندهار مسلط بودند. او در سایه ی پیروزی های سرنوشت ساز نظامی، ضمن تثبیت اوضاع داخلی، سرزمین های اشغالی را بازپس گرفت و تهدیدهای موجود در مرزهای شرقی را نیز رفع کرد. این همه، ناشی از هدف گذاری و اولویت بندی صحیح وی در استراتژی نظامی و محاسبات دقیق و اعمال مدیریت توانمند و پویا و بهره گیری از ابزارها و ساز و کارهای لازم بود. مقاله ی حاضر بر آن است تا اهداف و مراحل استراتژی نظامی شاه عباس را مشخص کرده و مؤلفه های آن را مشتمل بر تمهید ساختارهای اویماقی، سیاسی و نظامی، بهره گیری از تاکتیک های مناسب و اعمال ملاحظات و محاسبات در عوامل اقلیمی، جغرافیایی، انسانی، سیاسی، اجتماعی ـ فرهنگی، زمانی و مکانی مورد تحلیل قرار دهد.