حکومت آلتین اردو از مهمترین هم پیمانان دولت ممالیک بود؛ هر دو با مغولان در ایران خصومت بسیار داشتند واین وجه مشترک در تحکیم روابط سیاسی و تجاری آنان تأثیر قابل ملاحظه ای داشت.پس از مرگ مُنگوقا آن، به دلیل اختلافات خان های مغول بر سر جانشینی جنگ داخلی ایجاد و سلسله نزاع هایی میان آنان و به گونه ای ویژه میان دو حکومت رقیب و هم مرز آلتین اردو به فرماندهی برکه خان و مغولان به رهبری هلاکو آغاز گردید.درگیری هلاکو با برکه بر سر قدرت و اقدام او به قتل و غارت شهرهای اسلامی خاصه بغداد و نابودی خلافت عباسی و نیز جانبداری از مسیحیان و بوداییان در تقابل با مسلمانان، خشم خان مسلمان آلتین اردو را به دنبال داشت و وجود دشمن مشترک هلاکو به نزدیکی و هم پیمانی دو حکومت اسلامی ممالیک و آلتین اردو انجامید.این مناسبات حسنه ی سیاسی روابط تجاری گسترده ای را نیز به دنبال داشت؛ حکومت ممالیک به دلیل درگیری در دو جبهه مغولان و فرنگان ناگزیر بود به تقویت نیروی نظامی خود بپردازد.از این رو بیبرس به تجارت برده از دشت قبچاق و بازارهای وابسته به آن در آسیای صغیر و سواحل دریای سیاه روی آورد.در مقابل، برکه نیز با هم پیمانی با بیبرس از مزایای ایجاد رابطه با حکومتهای هم پیمانِ نظیر بیزانس، سیسیل، آراگون و قشتاله بهره مند گردید.
روی کار آمدن صفویان در ایران، تحولاتی را در سیر تصوف و عملکرد آن در جامعه ایرانی موجب شد؛ به ویژه آنکه در نیمه دوم این حکومت تصوف جایگاه پیشین خود در آن حکومت را از دست داد. پس از سقوط صفویان و در جریان حکومت کوتاه مدت افغانان و افشاریان، متصوفه در تکاپوی موقعیت و حتی قدرت سیاسی و اجتماعی و کسب جایگاهی چون گذشته در جامعه باشند. صوفیان در اوضاع بی ثبات پس از سقوط صفویان تلاش های خود را پی گرفتند. حکما و فقها از اواخر عصر صفویه به عرفان نظری یا تصوف علمی توجه کردند و در نتیجه تصوف توانست در تحولات سیاسی و فکری این دوران حضور مؤثر خود را ادامه دهد. مقاله حاضر بر آن است تا با روش توصیفی در تحقیق تاریخی، تحولات سیاسی و علمی تصوف در سال های 1135 تا 1163 قمری، را بررسی کند. یافته ها نشان می دهد به رغم فعالیت سیاسی صوفیان، آنان در این راه، موفق نبودند و این امر در دوران بعدی تداوم داشت.
وقف در سنت اسلامی امری پسندیده و نیکو بوده که بواسطه آن بسیاری از کارهای عام المنفعه در جامعه تداوم و حیات یافته است. شاهان عصر صفویه که تشیع را مذهب رسمی ایران نمودند توجه به امور موقوفه را نیز تقویت می کردند و املاک و اموال زیادی را به اماکن مورد احترام مانند آستان مبارکه امام رضا(ع)در مشهد و آستان مقدس حضرت معصومه در قم و آستان مقدس حضرت عبد العظیم الحسنی (ع)در شهرری و نیز در اردبیل که آرامگاه شیخ صفی الدین اردبیلی در آن است وقف کردند. بدین ترتیب خاندان صفوی در طول ایران به عنوان پرچمدار وقف شناخته شده آنان خود نظارت عالیه بر آن ها را بر عهده داشتند. قرن دهم و یازدهم هجری، دوران شکوفایی و توسعه موقوفات بوده است. بارگاه عبدالعظیم(ع) و وجود شیعیان در اطراف بارگا هایشان و توجه خاص شیعیان به آن حضرت منتهی به این شد که هر کسی با توجه به وسعت مالی که داشت چیزهایی را برای خرج و دخل حرم وقف می کرد و این سنت هم تا به امروز هم پابرجاست و آبادانی حرم را تا به امروز باعث شده است. پادشاهان صفوی املاک و اموال سیاسی بسیاری را وقف آستان مقدس عبدالعظیم الحسنی(ع) کردند اما در حال حاضر در مجموع املاک و اموال موقوفه از آن دوران ۸ رقبه باقی است که عبارتند از: علائین، الیمان، ده خیر، سینک، هوسنه، خلازیر، مافتون و خورائین.
این نوشتار، به بررسی علاقه بابر و همایون به فرهنگ ایرانی و تأثیر این موضوع بر رابطه این شاهان با ایرانیان می پردازد.در این مقاله، با اتکا به اطلاعات موجود در منابع تاریخی و ادبی و با رویکردی توصیفی- تشریحی، تاثیرپذیری اندیشه دو شاه نخست سلسله تیموریان هند از فرهنگ ایرانی بررسی شده است.مقاله، این پرسش اساسی را مطرح می کند که؛ رابطه بابر و همایون با ایرانیان، بیشتر متأثر از چه عواملی بوده است؟در این نوشتار، نشان داده شده که ارتباط این شاهان گورکانی با ایرانیان و فراهم ساختن زمینه حضور ایرانیان در مشاغل حکومتی تیموریان هند، متأثر از تفکر و اندیشه بابر و همایون و علاقه آن ها به برخی از مظاهر فرهنگ ایران بوده است.افزون بر این، توجه این شاهان به اقتضائات آن روزگار و ضرورت برقراری موازنه قدرت بین ایرانیان و غیرایرانیان نیز بررسی شده است.