فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۶۱ تا ۱٬۴۸۰ مورد از کل ۲۸٬۳۰۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، با هدف بررسی نقش «مشروعیت» در حاکمیت مأمون، بر آن است تا با تکیه بر روش گفتمان انتقادی فرکلاف و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای، پیش زمینه ها و علت های پیشنهاد ولایتعهدی به امام رضا(ع) را، با واشکافی گفتمان دو سوی درگیر در منازعه مأمون و امام رضا(ع)- تفسیر و تبیین کند و با نگرشی تحلیلی انتقادی بر مقطع تاریخی منتهی به ولایتعهدی امام رضا(ع) در پی حصول به این نتیجه است که مأمون کوشیده، با افزودن ضلع دیگری بر حاکمیت خود، مرکز ثقل مشروعیت را جابه جا کرده، توازن قوای هر دو طرف را به نفع خود برهم زند و تلاش او برای بهره بردن از پتانسیل علویان و رهبر ایشان امام رضا(ع) که در بین مسلمانان محبوبیت و مشروعیت و مقبولیت داشته، یک استراتژی حکومتی برای حل «بحران مشروعیت» ایجاد شده از قتل خلیفه مستقر بوده است.
تغییرات گفتمانیِ پیرامون هویت کُردی از پیداییِ انقلاب مشروطه تا ظهور دولت مدرن در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۳)
1 - 18
حوزههای تخصصی:
روایت نگری های تاریخی و توجیهات نظری دالِ مرکزی «کُردبودگی» را در جایگاه مفهومی بت واره و استعلایی قرار داده اند، تا جایی که از پرداختن به خود این پدیده غفلت شده است. پژوهش حاضر بر آن است تحوّل ابژه شوندگی «کُردبودگی» را از دوران انقلاب مشروطه تا برآمدن دولت مدرن واکاوی مضمونی نماید. بدین منظور با نقد رویکردهای دیرینه گرایی، قوم گرایی و مدرنیست برساختگرایی و اخذ نگاهی گفتمانی تحولات هویت کُردی را بررسی می کند تا صورت بندی های گفتمانی چنین پدیده ای روشن شود. روش پژوهش براساس تحلیل گفتمان فوکویی و شیوه انتخاب اسناد به صورت نمونه گیری هدفمند است. یافته های مطالعه حاکی از آن است که نظم معرفتی پیشین دلالتی زبانی قومی داشت. اما بر اثر دگرگونی ها و تحولاتی مانند جنگ جهانی اوّل و در پی آن ایجاد قدرت تمرکزبخش دولتِ در آستانه ظهور، مکانیسم های هویّت بخش در میدان سیاست قرار گرفتند و در درون چنین حوزه ای معنا و مفهوم پیدا کردند. در واقع می توان گفت تا قبل از جنگ جهانی اجتماع زبانی مذهبی و قومی بازنمایی کننده هویّت کُردی بود و بعد از آن فرمِ جامعوی سیاسی مطرح شد.
بررسی وضعیت برنامه ریزی آموزشی و مواد درسی مدارس نوین عصر قاجار (مطالعه موردی: مدارس مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ اسلام سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۳
135-115
حوزههای تخصصی:
متفکران عصر قاجار با انتقاد از آموزش سنتی ایران، در پی تغییر و تحول در روش و شیوه آموزش، محتوا و مواد درسی بودند. این تغییر از طریق برنامه ریزی آموزشی و تألیف کتاب های درسی، برای مواد درسی جدید محقق شد. در مدارس نوین مازندران نیز وضعیت برنامه ریزی آموزشی، مواد و کتاب های درسی تحت تأثیر جریان نوگرایی در کشور دچار تغییر و تحول شد. نگارندگان این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی، با استفاده از اسناد آرشیوی تاریخی و منابع معتبر، در پی پاسخ گویی به این پرسش اند که سیر تحولات برنامه های آموزشی و مواد درسی مدارس نوین مازندران در عصر قاجار چگونه بوده است. یافته های پژوهش (اسناد نویافته) نشان می دهد که مدارس مازندران در آغازین سال های تأسیس از برنامه آموزشی، مواد درسی و کتاب های مورد تدریس در مدارس تهران استفاده می کردند و پس از تأسیس وزارت معارف و تصویب قانون اساسی معارف، به تدریج براساس برنامه وزارتخانه اقدام کرده اند. به نظر می رسد وضعیت زیست بوم و شرایط سیاسی و اقتصادی مازندران در آن روزگار، بر روند برنامه ریزی آموزشی همانند تدریس زبان روسی و آموزش کشاورزی تأثیرگذار بوده است.
بررسی و تحلیل شاخصه های سفالی میلادتپه نیشابور در چشم انداز عصر آهن خراسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عصرآهن در میانه آسیا و بخش مهمی از آن به نام خراسان، پیوند دهنده پیش از تاریخ به حکومت های دوران تاریخی است. این دوره همواره ابهامات و پرسش های فراوانی را داراست؛ به ویژه در خراسان که کمبود مطالعات به شدت احساس می شود. در این منطقه دشت نیشابور به لحاظ باستان شناسی جایگاه ویژه ای دارد و بی شک در شناخت مؤلفه های فرهنگی عصر آهن منطقه تأثیرگذار است. در پژوهش حاضر میلاد تپه که تقریباً در خط القعر و میانه دشت نیشابور واقع شده است، به صورت بررسی روش مند نمونه برداری شده است. هدف از این کار به دست آوردن اطلاعاتی است تا با آن بتوان در پیشبرد اهداف بلند مدت تفسیر عصر آهن در خراسان، به ویژه نیشابور استفاده کرد. بر این اساس هدف اصلی شناخت و تبیین فرهنگ های عصر آهنی نیشابور در مقیاس کوچک و در کل منطقه خراسان است. در این راستا مهم ترین پرسش پژوهش، چگونگی و چرایی عصرآهن در چشم انداز مطالعات اخیر حوزه فرهنگی خراسان است. در میلادتپه که سطح آن مسطح و صاف است، در چهارچوب بررسی روش مند نمونه برداری مواد فرهنگی انجام شده تا بتوان در رویکردی تطبیقی با گونه شناسی و طبقه بندی سفال ها، عصرآهن مورد مطالعه قرار گیرد. همچنین با استفاده از الگوی استقراری محوطه و سایر مؤلفه های استقراری میلادتپه می توان بخشی از ساختار های ناشناخته عصرآهن دشت نیشابور و به تبع آن خراسان را به شکل کاملی وارسی و خوانش نمود. براساس نتایج پژوهش میلادتپه که دارای توالی استقراری در عصرآهن است، در چهارچوب عصرآهن قدیم تا جدید منطقه قابل تفسیر است. مطالعات گونه شناسی سفال نیز نشان از همگونی با چهارچوب تفسیر شده برای عصرآهن جنوب غربی آسیای مرکزی دارد که آن براساس مؤلفه های فرهنگی محوطه یازتپه با نام یاز I تا III شناخته شده است. به طور کلی در رویکرد تطبیقی، نمونه های میلادتپه قرابت نزدیکی با سنت سفال گری یاز دارد.
واکاوی رویکرد انتقادی احسان طبری به باستان گرایی حکومت پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تاریخی ایران و اسلام پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
159 - 183
حوزههای تخصصی:
رویکرد انتقادی احسان طبری به ایدئولوژی باستانگرایی حکومت پهلوی، مواجهه ای ست ایدئولوژیک، خصمانه و ستیزه جویانه که در بافت گفتمانی و فضای سیاسی ایران در این دوره دارای معناست. طبری تلاش می کند به مثابه ی صدایی غیرهمگون و ناهمساز، گفتمان رسمیِ باستانگرایانه ی حکومت پهلوی را به چالش بکشد. این رویکرد، بیش از آنکه دغدغه ی اتکا بر مستندات تاریخنگارانه داشته باشد، خصلتی مبارزاتی، ایدئولوژیک و سیاسی دارد و تابعی ست از موقعیت سیاسی- ایدئولوژیکی مورخ در قامت یک ایدئولوگِ چپِ مبارز و دلبسته به منطق نظری مارکسیسم در بازخوانی تاریخ. این رویکرد انتقادی، واجد چند خصلت پراهمیت است: نخست اینکه روایت رسمیِ تفاخرآمیز و پرشکوه حکومت پهلوی از مفهوم بنیادینِ شاهنشاهی را در چشم اندازی اخلاق گرایانه- عبرت آموز و با گنجاندن آن ذیل مفهوم انحطاط، به چالش می کشد، دوم اینکه خصلت های نژادی- ملی گرایانه ی این ایدئولوژی باستانگرایانه را با اتکا بر مفهوم انترناسیونالیسم مورد حمله قرار می دهد، و سوم، با طرح برخی دیدگاه های انتقادی، نهادسازی های برآمده از این جهان بینی باستانگرایانه را برآمده از نوعی توهم تاریخی ارزیابی می کند که راه به شوینیسم نهادین می برد. در این پژوهش، با رویکردی تحلیلی، بینش انتقادی احسان طبری به ایدئولوژی باستانگرایی حکومت پهلوی مورد واکاوی قرار خواهد گرفت و تلاش می شود تا لایه های متعدد این رویکرد انتقادی و عوامل موثر بر شکل گیری آن و نیز بسترهای برسازنده ی آن به پرسش گرفته شود.
Archaeological Evidence for the Proliferation of Dari Persian in Khorasan(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
Dari apparently began to spread in Greater Khorasan only in the aftermath of the Arab invasions of Iran. As the official language of the Sasanian court, it would experience a substantial proliferation following the shift in power from Ctesiphon and Fars to eastern Iran, particularly Khorasan, which appeared as a safe haven for the king and the prominent court families during the first two decades of the invasions. The question then arises as to the relation between the spread of Dari in Khorasan and the resettlement of western and southern Iranian populations in the eastern part of the collapsing empire. Our inquiry into the Sasanian-Islamic transition in quest of the fire temples that persisted in the early Islamic centuries led to the conclusion in view of the fluctuating numbers of coeval sites that the earlier harsh attacks had apparently forced inhabitants of southern Iran in particular Fars and Ctesiphon to take refuge in Khorasan, the land of Adur Burzen-Mihr Fire. In their new home, these refugees would adopt two different modes of subsistence, thereby settlement, systems: sedentary rural life, and nomadic lifestyle involving periodic moves within a certain area. This dichotomous approach would guarantee their survival. Among the manifold results of the late Sasanian peace treaties between the dehgâns and the Arabs was the preservation of Iranian culture and language in Khorasan, where it contributed to several advances. Several years of efforts by Iranian immigrants to revive architectural and poetic styles in Khorasan proved that they were triumphant in the cultural battleground despite of losing the actual battle.
طبقه بندی خط در سکه های آل بویه، ضرب شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ فرهنگی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۱
87-118
حوزههای تخصصی:
طبقه بندی خط در سکه های آل بویه، ضرب شیراز سمیه خزاعی مسک[1]، مهدی کاظم پور[2]، مهدی صحراگرد[3]، محمدخزایی[4] چکیده سکه ها از مهم ترین آثار به دست آمده از دوره آل بویه (320 448 ه.ق) هستند. سکه ها علاوه بر ارائه اطلاعات تاریخی همانند محل و سال ضرب و نام پادشاه به سبب دارا بودن کتیبه، معرّف بخشی از خطوط روزگار خود هستند که با مطالعه و دقت نظر در آنها می توان به فرم های نوشتاری آن دوره پی برد.به علت جایگاه ویژه آل بویه در شکل گیری و تحول کتیبه نگاری در قرون چهارم و پنجم هجری قمری، شناسایی فرم نوشتارسکه ها این دوره، امری ضروری و مهم و راهگشای شناسایی خطوط این دوره است. شیراز یکی از مهم ترین شهرهای دوره آل بویه است که ضرابخانه داشت. هدف این پژوهش بررسی خط در سکه های ضرب شیراز و طبقه بندی فرم نوشتار کتیبه های این سکه هاست. این پژوهش با روش تحلیلی توصیفی در پی پاسخ به دو پرسش است؛ در طبقه بندی سکه ها به چه ویژگی های ساختار بصری حروف می بایست توجه کرد؟ مهم ترین ویژگی های ساختاری سکه های ضرب شیراز کدامند؟ از نتایج این پژوهش شناسایی چهار طبقه اصلی نوشتار در سکه ها است. در گروه اول سکه های آل بویه حروف کشیده و در گروه دوم حروف همراه با فرم های تزئینی است که نمونه های مشابه آن در دیگر ضرابخانه های آل بویه نیز مشاهده شد. در گروه سوم، حروف با الف های کشیده و فشردگی حروف روی خط کرسی همراه است. این گروه را می توان گروه اختصاصی ضرابخانه شیراز معرفی کرد. گروه چهارم شامل خطوط ثلث و نسخ کهن است. واژه های کلیدی: سکه، ضرابخانه شیراز، آل بویه، طبقه بندی، خط [1]. دانشجوی دکتری هنرهای اسلامی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، ایران، مسئول مکاتبات s.khazaei@tabriziau.ac.ir [2]. استادیار گروه باستان شناسی، دانشکده حفاظت آثار فرهنگی (کاربردی)، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، ایران (نویسنده مسئول) M.kazempour@tabriziau.ac.ir [3]. استادیار گروه معماری، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، ایران m.sahragard@mshdiau.ac.ir [4]. استاد گروه گرافیک، دانشکده هنر، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران khazaiem@modares.ac.ir تاریخ دریافت : 13/1/1401-تاریخ تأیید: 10/3/1401
انحطاط اندیشی تمدن ایرانی- اسلامی در تاریخ پژوهی زرین کوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ فرهنگی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۱
143-172
حوزههای تخصصی:
انحطاط اندیشی تمدن ایرانی اسلامی در تاریخ پژوهی زرین کوب منوچهر محمدیوسفی[1]، صالح پرگاری[2]، اسماعیل چنگیزی اردهائی[3] ، فوآد پورآرین[4] چکیده عبدالحسین زرین کوب از جمله ادیبان و تاریخ پژوهان ایرانی است که آثار گوناگونی در زمینه های مختلف به رشته تحریر درآورد. اندیشه انحطاط شناسانه از جنبه های پُرمحتوای نوشته های اوست. او متأثر از میراث فکری تاریخ نگاران عصر ناصری و متجددان نظریه پرداز دوره رضاشاه، به عوامل مؤثر بر انحطاط تمدن ایرانی اسلامی پرداخت. زرین کوب در لابه لای آثارش با مقایسه ادوار تاریخ ایران، نه فقط تبیین های پیشینیان را بازتولید کرد، بلکه عناصری دیگر بر آن افزود. بر این اساس، یکی از مهم ترین تلاش های وی برای خروج از این وضعیت منحط، طرح دوباره مسئله انحطاط بود. او با طرح این مسئله، با رویکردی تاریخی به انحطاط مزمن تاریخی ایران و تمدن اسلامی پرداخت. یافته های این تحقیق، بر اساس روش تحلیلی توصیفی نشان می دهد که زرین کوب راز و رمز چرایی انحطاط را به مؤلفه هایی همچون بی تسامحی، یونانی مآبی، جبرگرایی و خردستیزی نسبت می دهد. وی توجه به مُدارای دینی، بیگانه دوستی، آزادی فکر و خردورزی را برای سیاست مداران امروزی جامعه ایران آموزنده و انحراف از این ویژگی ها را مصیبت بار می داند. از این حیث، کانون اندیشگی وی برای حلِ مسئله انحطاط در ایرانِ پیشامدرن و معاصر، بازآفرینی و استمرار عناصر فرهنگی و قومی ِبرجای مانده از گذشته تاریخی است. واژه های کلیدی: اسلام، انحطاط، ایران، بی تسامحی، خردستیزی، جبرگرایی، یونانی مآبی [1]. دانشجوی دکتری تاریخ ایران بعد از اسلام دانشگاه خوارزمی تهران (نویسنده مسئول) manochehryosefi44@gmail.com [2]. دانشیار گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی pargari@khu.ac.ir [3]. استادیار گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی changizi@khu.ac. ir [4]. دانشیار گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی f.pourarian@khu.ac.ir تاریخ دریافت : 27/11/1400- تاریخ تأیید : 20/2/1401
تحلیل نمودهایی از رازآموزی و تشرف در داراب نامه طرسوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۱
317 - 347
حوزههای تخصصی:
داراب نامه اثری پهلوانی از ابوطاهر طرسوسی است. در این جستار، چگونگی نمادپردازی های تشرّف به دنیای زیرین و مطابقت آن ها با آن چه که در سفر داراب آمده، بررسی شده است. می توان گفت که برخی از مفاهیم نمادین طرح شده در داراب نامه طرسوسی با پژوهش های دین پژوهان و اسطوره شناسانی چون میرچاالیاده، جوزف کمپل و جورج فریزر نزدیکی بسیار دارند. بنابراین سعی شده پژوهش این بزرگان با آن چه که طرسوسی در خلال داستان آورده است، مطابقت داده شود. هدف از این پژوهش، بررسی نقش و کارکرد نمادهای آیین های تشرّف در داراب نامه و ارتباط نمادپردازی در این اثر با آیین های تشرّف است. پرسش اساسی این است که در داراب نامه تا چه اندازه فضاسازی مکان مقدّس و مرکزیت بخشیدن به آن فضا از طریق تشرّف به دنیای زیرین به عنوان راهی برای رسیدن به کمال و مردن از مرحله ای و زایش در مرحله ای رو به بالا که معنی اصلی نهفته در آیین های تشرّف است، نقش داشته است؟ حاصل پژوهش نشان می دهد که در داراب نامه ورود به غار و دنیای زیرین علاوه بر باورمندی دینی، دارای جنبه آزمونی است که قهرمان داستان با سفرهای بیرونی و درونی و از طریق آگاهی یافتن از خویشتن(خود برتر)به رشد و کمال می رسد.
در راستای توصیف اسناد تاریخی: شناسایی و معرفی مهرهای صدراعظم های قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۲۵)
126 - 150
حوزههای تخصصی:
مهرها ابزاری برای متخصصان آرشیوها و محققان در توصیف و شناخت اسناد قدیمی هستند. هدف : تولید منبعی مستند و مرجع از مهر صدراعظم های قاجار در دوره صدارت. روش ٫ رویکرد پژوهش : روش پژوهش کتاب خانه ای است و ابزار جمع آوری اطلاعاتْ سیاهه وارسی است. جامعه موردمطالعه فرمان های پژوهش کده تاریخ معاصر و سایر مراکز اسنادی است. یافته ها و نتیجه گیری : متن مهر صدراعظم های دوره قاجار از ابتدای این دوره تا اواسط دوره ناصری از آیات قرآن، اذکار، دعاها، کنیه ها، عناوین، القاب و نام ها گرفته شده بود. از صدارت میرزاآقاخان نوری واژه صدراعظم در مهرها راه یافت. دو واژه هم معنی اتابک اعظم و وزیر اعظم در دوره مظفری در مهرها باب شد. در مهرهای دوره محمدعلی شاه، واژه های اتابک اعظم و صدراعظم پیدا شد. در این تحقیق از 24 صدراعظم 54 نقش مهر با مستندات، توضیح شکل، علائم، مناسبت تاریخ حک، نوع خط و زبان به دست آمد. از دوره ناصری علامت شیروخورشید در برخی از مهرها ظاهر شد. شکل مهرها مستطیل، مربع، بیضی، هشت گوش و گلابی بود و خط اغلب آن ها نستعلیق و زبان مهرها عربی، فارسی/عربی و فارسی بود. در این تحقیق از 24 صدراعظم 54 نقش مهر با مستندات، توضیح شکل، علائم، مناسبت تاریخ حک، نوع خط و زبان به دست آمد و با این تحقیق بخشی از کمبود منبع مرجع در شناخت مهرهای رجال پوشش داده شد.
شورش های دهقانی منطقه شبانکاره و زیراه در دوره پهلوی؛ زمینه ساز پیروزی انقلاب اسلامی در استان بوشهر (براساس اسناد نویافته)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخشی از تاریخ مناطق شبانکاره و زیراه از توابع شهرستان دشتستان در استان بوشهر متأثر از شورش های دهقانی است. در این مناطق، مناسبات و روابط دهقانان با زمین داران بزرگ تا اواخر دوره پهلوی تغییر چندانی نیافت و منابع ثروت و قدرت در اختیار زمین داران و مالکان بزرگ بود. تداوم این روند، به تضاد منافعِ دهقانان با مالکان و زمین داران و در نهایت به شورش های دهقانی منجر گردید. سؤال پژوهش حاضر آن است که علل و زمینه های این شورش ها و نتایج آن چه بوده است؟ ساختار زمین داری در این مناطق، پرداخت بهره های گزاف مالکانه از سوی دهقانان و تضعیف نفوذ مقامات اجرایی از اواخر دوره قاجار -که مالکان اصلی بودند- از زمینه های شورش ها در مرحله اول است. در مراحل بعد نیز از هم پاشیدگی کشور با آغاز جنگ جهانی دوم، افزایش قدرت و ثروت خوانین و همچنین روی کارآمدن کابینه دکتر مصدق در بروز این شورش ها مؤثر بوده است. یافته ها نشان می دهد شورش ها باعث تضعیف قدرت زمین داران بزرگ شد و زمینه ساز خیزش ها و اعتراض های گسترده بعدی و ازجمله انقلاب اسلامی در این مناطق گردید. هرچند این شورش ها به سبب فقدان سازمان دهی منظم و همراهی نکردن ساختار و گروه های سیاسی با این قیام ها و سرکوب آن توسط عوامل حکومت پهلوی به شکست منجر شد؛ اما زمینه های مخالفت با حکومت پهلوی و گرایش مردم این ناحیه به مبارزات ضدپهلوی و پیوستن به جریان انقلاب اسلامی را فراهم ساخت. این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی با بهره گیری از اسناد نویافته به بررسی موضوع پرداخته است.
عوامل زیستی موثر بر فرسودگی زیستی سطوح آجری در میراث جهانی یونسکو – برج گنبد قابوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش شناسایی عوامل اصلی فرسودگی زیستی ساکن روی آجرهای متعلق به میراث جهانی گنبد قابوس واقع در شهر گنبد کاووس در استان گلستان است. در این پژوهش با استفاده از مشاهدات میدانی، مشاهدات ماکروسکوپی در محل، روش های میکروسکوپی و مطالعات کتابخانه ای به شناسایی و نحوه تأثیرگذاری عوامل زیستی بر سطح آجری بنای گنبد قابوس در سه قسمت پایه، بدنه و مخروط پرداخته شد. بر این اساس، عوامل فرسودگی زیستی به دو گروه نمونه برداری تقسیم بندی شدند. گروه اول، شامل ماکروارگانیسم ها که برای جلوگیری از صدمه به بنا، روش شناسایی بر اساس مستند نگاری و عکس با دوربین انجام شد. گروه دوم، نمونه برداری از عوامل میکروارگانیسم هایی مانند باکتری ها و قارچ ها، ریزجلبک ها و سیانوباکترها، گلسنگ ها که با پنس استریل از روی سطح آجری نمونه برداری انجام و سپس به داخل میکروتیوپ انتقال و با روش های ریخت شناسی و کشت و میکروسکوپی شناسایی شدند. به طور کلی، نُه گروه از ارگانیسم های عامل فرسودگی زیستی در این مطالعه شناسایی شدند که ازجمله گروه های عمده آن ها می توان به باکتری ها، سیانوباکترها و جلبک ها، قارچ ها، گلسنگ ها، خزه ها و گیاهان، حشرات و حیوانات کوچک اشاره کرد. ماکروارگانیسم ها با تغییرات میزان رطوبت، کم و زیاد می شوند و بنابراین، در تخریب مکانیکی اجزای بستر مؤثرند. در بین ماکروارگانیسم ها گیاهان و خزه ها از مهم ترین دشمنان بستر آجری بنای گنبد قابوس موجود شناخته شدند. میکروارگانیسم ها قادرند کلون و بیوفیلم هایی را روی سطح بستر آجری تشکیل دهند. آن ها اسیدهایی را ترشح می کنند که مواد معدنی تشکیل دهنده بستر آجری را تجزیه کرده و به این صورت نقش مهمی در فرسودگی زیستی بنا ایفا می کنند. به طور کلی، آجرهای دیوار های بیرونی بنا در معرض حمله عوامل متنوع زیستی و عوامل غیرزنده قرار دارند و درمجموع، مقاومت کمتری نسبت به فعالیت های عوامل فرسودگی نشان می دهند. رطوبت، دما و نور و آلودگی غبار شهری از عواملی بالقوه در افزایش عوامل دخیل در فرسودگی زیستی می توانند در پژوهش های بعدی مورد بحث قرار گیرند.
طبقه بندی و گونه شناسی سفال های عصر آهن II به دست آمده از کاوش های باستان شناسی قره تپه سگز آباد قزوین به کمک توابع شعاع، تانژانت و انحنای (RTC) منحنی لبه خارجی سفال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از اساسی ترین پژوهش ها در بررسی های میدانی و کاوش های علمی باستان شناسی، ارائه یک توصیف کمّی و کیفی دقیق از ویژگی های هندسی قطعات سفالی است. این توصیفات در قالب مفاهیم طبقه بندی و گونه شناسی سفال های یک دوره تاریخی مطرح شده است و از آن ها به منظور بررسی ساختارهای فرهنگی و اجتماعی آن دوره استفاده می شود. امروزه، بیشتر مطالعات انجام شده در این زمینه به کمک روش های رقومی و مدل سازی های ریاضی صورت می گیرند. در این پژوهش نیز به بررسی امکان استفاده از روش ها و الگوریتم های ریاضی در طبقه بندی و گونه شناسی سفال های باستانی پرداخته می شود. آنچه در وهله اول حائز اهمیت است، معرفی مجموعه ای از ویژگی های هندسی برای منحنی لبه خارجی سفال است که در قالب توابع RTC به الگوریتم ها معرفی می شوند. این توابع ویژگی های یکتا و منحصربه فردی را برای هر منحنی لبه خارجی نشان می دهند که از آن ها در طبقه بندی و گونه شناسی سفال ها استفاده می شود. طبقه بندی نمونه ها به کمک شبکه عصبی مصنوعی و بر اساس توابع RTC انجام شده است که در آن نمونه ها با دقت حدود 95درصد و در سه طبقه کاسه، کوزه و خمره قرار می گیرند. شبکه عصبی طراحی شده یک شبکه سه لایه با یک لایه پنهان است که شامل دو نورون می شود. خروجی شبکه کدهای رقومی صفر، یک و دو هستند که به ترتیب به لبه های کاسه، کوزه و خمره اشاره می کنند. در ادامه، با تصحیح نمونه های خطادار و از مجموع 209 طرح سفال، 128 نمونه در طبقه کاسه ها (61.2درصد نمونه ها)، 42 نمونه در طبقه کوزه ها (20.1درصد نمونه ها) و 39 نمونه در طبقه خمره ها (18.7درصد نمونه ها) قرار می گیرند. پس از انجام طبقه بندی، گونه شناسی نمونه های موجود در هر طبقه نیز به کمک الگوریتم خوشه بندی اتصال همسایگی صورت گرفته که در آن فرم لبه های موجود در طبقات کاسه ها، کوزه ها و خمره ها به ترتیب در 83، 22 و 27 تیپ از یکدیگر متمایز می شوند. دقت روش گونه شناسی سفال ها نیز بین 95درصد تا 97 درصد ارزیابی می شود.
بررسی تاریخی ورود امام حسن عسکری(ع) به گرگان و اعتبارسنجی قدمگاه منسوب به ایشان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
تاریخ اسلام سال بیست و سوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۸۹)
67 - 92
حوزههای تخصصی:
بررسی تاریخی سیره و زندگانی اهل بیت(ع)، یکی از روش های سنجش باورهای شیعیان و پاس داشت آن در برابر اندیشه ها و برداشت های ناصواب است. قدمگاه منسوب به امام حسن عسکری(ع) در شهر گرگان که در دوره معاصر بنا گردیده، مستند به روایتی است که بر پایه آن، شخصی به نام جعفربن شریف جرجانی خدمت امام عسکری(ع) رسید و حضرت به او وعده داد که به جرجان می آید و این وعده، با طیّ الأرض حضرت در تاریخ موعود محقق گشت. مقاله پیش رو که به بررسی تاریخی این رویداد پرداخته است، نشان می دهد که در باره ورود امام(ع)به گرگان، تنها بعضی از آثاری که کرامات اهل بیت(ع) را نقل کرده اند، در ضمن روایت مذکور، به این موضوع اشاره کرده اند و هیچ یک از دیگر عالمان و مورخان مسلمان، این موضوع را بیان ننموده اند. بر این اساس، با توجه به عدم قدمت بنای موجود و ضعف سندی روایت و حتی سازگار نبودن جغرافیایی مکان مذکور در روایت با مکان بنای قدمگاه و نیز با در نظر گرفتن شرایط حاکم در زمان امام عسکری(ع)، اصالت مکان مورد بحث قابل اثبات نیست.
تعامل نخست وزیران دهۀ 30 با مرجعیت قم: با تاکید بر اقدامات علی امینی
حوزههای تخصصی:
تعامل دو نهاد سلطنت و دیانت در طول تاریخ ایران داستان طویلی دارد و همچنین نظریه هایی در این خصوص مطرح شده است؛ اما در پی وقوع انقلاب مشروطه این تعامل دچار چالش شد و تعریف جدیدی از آن مطرح گردید که در قانون اساسی مشروطه رسمیت یافت. البته همین رویکرد هم با فراز و نشیب هایی همراه بود. به طوری که در دوره رضاشاه عملاً نقش و جایگاه مراجع و حوزه علمیه قم به حاشیه رانده شد؛ ولی بعد از سقوط وی، مجدداً نیروهای مذهبی ازجمله بخشی از روحانیون در عرصه اجتماع و سیاست فعال شده و به خصوص در دوره دولت مصدق به عنوان یکی از ارکان سه گانه قدرت (دربار، دولت و علما) ایفای نقش کردند. سؤال اصلی مقاله این است که در پی وقوع کودتا که عملاً دو نهاد دربار و دولت یکدست شدند، چه تعاملی میان حاکمیت پهلوی با حوزه علمیه قم تحت زعامت و مرجعیت وقت (بروجردی) حاصل شد؟ این مقاله از نوع تحلیلی- توصیفی و به روش کتابخانه ای- اسنادی حاکی از آن است که دولت های بعد از کودتا، سعی کردند در تعامل با نهاد مذهب به خصوص مرجعیت مستقر در حوزه قم گام برداشته تا مشروعیت لازم برای حاکمیت به دست آورند. هرچند بررسی اسناد و گزارش ها از برخی فرازونشیب ها در خلال تعاملات نخست وزیران وقت، زاهدی، علاء، اقبال، شریف امامی و امینی با حوزه علمیه قم تحت زعامت بروجردی حکایت می کند.
تأملی بر نقوش تاج های شاهان ساسانی بر مبنای جنبه های دینی، سیاسی و اقتصادی زمان خویش(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تاریخ اجتماعی حوزه وسیعی از جلوه های مختلف زندگی و فرهنگ انسان گذشته را بررسی می کند. بررسی همه جانبه تاریخ اجتماعی هر ملتی نیازمند توجه به تمامی علل و عواملی است که در فرآیند شکل گیری تاریخ اجتماعی آنها دخالت دارد. ازجمله این علل و عوامل، اوضاع سیاسی، اجتماعی و مذهبی حاکم بر جامعه است که از مؤلفه های بسیار تأثیرگذار در تاریخ اجتماعی و هویت جمعی ملت ها به شمار می رود. در دوره ساسانی از گرانبهاترین میراث به جای مانده از گذشتگان هنری است که زبان ارتباطی معانی احساسات، روابط، تفکر و عقاید آنها را دربردارد. با مطالعه این آثار، محقق به درک روشنی از زندگی اجتماعی، سیاسی، تاریخی، رسوم و اعتقادات آنان خواهد رسید. هدف از مطالعه این پژوهش، شناخت و مطالعه وضعیت تاریخ اجتماعی ساسانیان به عنوان یک فرهنگ بزرگ ایران باستان با تکیه بر طرح و نقش تاج آنان است. این پژوهش براساس هدف از نوع تحقیقات بنیادی و براساس ماهیت و روش از نوع تحقیقات تحلیلی-تاریخی است. چگونگی گردآوری اطلاعات در این پژوهش به روش اسنادی (کتابخانه ای) است که براساس آن کلیه منابع و شواهد تاریخی مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان از مفاهیم نمادین بسیار از نقوش تاج های پادشاهان ساسانی است که می توان با مطالعه این نقوش و شناخت مفاهیم پنهان در آن تا حدودی به اوضاع اجتماعی، سیاسی و مذهبی حاکم و استقلال و استحکام بنیان حکومتی و سایر وقایع سیاسی و اجتماعی آن دوره دست یافت.
نقش مجلس بیست و یکم در تصویب لایحه سپاه بهداشت و چالش های مربوط به اجرای آن(1342- 1345)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فقدان بهداشت و عدم وجود امکانات لازم برای مقابله با بیماری های واگیردار یکی از مهمترین مشکلات حکومت های قاجار و پهلوی بود. این مساله یکی از دلایل مرگ و میر بالا و عدم رشد جمعیت در ایران بود. در آغاز دهه چهل محمد رضاشاه پهلوی تحت تاثیر عواملی داخلی و خارجی دست به انجام اصلاحاتی اجتماعی زد که یکی از آنان صدور فرمان تاسیس سپاه بهداشت در اول بهمن 1342/ 1964 م بود. پژوهش حاضر ضمن نگاهی گذرا به پیشینه وضعیت بهداشتی کشور، در تلاش است به این پرسش پاسخ دهد که مجلس چه نقشی در تصویب تاسیس سپاه بهداشت و چالش های موجود بر سر اجرایی شدن مصوبات مربوط به آن داشت؟ مقاله به روش کتابخانه ای و با تکیه بر صورت مذاکرات مجلس و مطبوعات و اسناد، و به شیوه توصیفی تحلیلی به بررسی موضوع پرداخته است. یافته های تحقیق نشان می دهد اولاً ایده تشکیل سپاه بهداشت از سوی یکی از نمایندگان مجلس (شفیع امین) به شاه پیشنهاد شده بود؛ در ثانی با تامل در تلاش های نمایندگان در جهت هموار سازی زمینه های پیشرفت برنامه سپاه بهداشت، رویهمرفته می توان گفت مجلس نقش فعالی از خود نشان داد و سپاه بهداشت هم طی فعالیت مجلس بیست و یک فعالیت قابل قبولی از خود نشان داده و لااقل با کنترل مرگ و میر، باعث شد جمعیت کشور به رشد معناداری برسد.
بررسی تطبیقی ساحت های حکمت عملی و جایگاه خانواده در آن
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تطبیقی ساحت های حکمت عملی با محوریت جایگاه خانواده در آن است. پژوهش حاضر به روش کتابخانه ای و به صورت توصیفی – تحلیلی صورت گرفته است. بر اساس یافته های تحقیق سه ساحت فردی، خانوادگی و اجتماعی موجود در ساختار تعریف شده ی حکمت عملی نشان دهنده وجود هویتی مستقل برای خانواده می باشد که امروزه از این هویت و استقلال، جایگاهی تعریف شده مشاهده نمی گردد. نوآوری پژوهش حاضر در بررسی تطبیقی حکمت عملی با عنوان نمودن اخلاق فردی، تدبیرمنزل و سیاست مدن در کنار یکدیگر برای زندگی امروزی است که حتی برتر بودن و اولویت داشتن تدبیرمنزل و ساحت خانوادگی را مطرح می نماید ؛ امروزه این ساحت و جایگاه در تداخل با امور فردی و اجتماعی معنا می باید و نمی توان خانواده را بدون در نظر گرفتن امور فردی و اجتماعی در نظر گرفت در حالی که گذشته ی این مولفه دارای مفهوم و کارکردی مستقل بوده و به عنوان ساحت خانواده مورد توجه قرار می گرفته است که قابلیت برگشت به این تفکر وجود دارد.
مقایسه فرهنگ حیا زنان در ایران باستان و اسلام بر اساس متون معراجی
حوزههای تخصصی:
بیش از آنکه پوشش ایرانیان متأثر از فرهنگ اسلامی باشد، سنتی فرهنگی و مذهبی از دوره باستان و تسلط فقهی و اخلاقی دین زرتشتی بود. براساس متون اوایل دوره زرتشتی که انعکاس دهنده مسائل اخلاقی و فقهی هستند، می توان به مسائلی پی برد که نشان دهنده قبح مصادیق بی عفتی و تبرج زنان در جامعه هستند. این امر به ویژه در متن معراجی زرتشتی ارداویراف نامه مشخص است. شبیه به این مسئله در متون مشابه اسلامی مانند حدیث معراج مشاهده می شود. این شباهت در مسائلی مانند تبرج و بی عفتی است، اما بسیاری از موارد سخت گیرانه دین زرتشتی به خصوص در مورد مسائل شخصی زنان در متن اسلامی وجود ندارد. ازاین رو، این پژوهش به دنبال مقایسه فرهنگ حیا زنان در ایران باستان و اسلام بر اساس متون معراجی است. برای این منظور دو متن ارداویراف نامه و حدیث معراج انتخاب شده و مواردی که دغدغه این پژوهش هستند، به صورت کمی مورد بررسی قرار گرفته اند. بر این اساس نویسندگان به این نتیجه رسیده اند که در مسائلی که به تزلزل خانواده می انجامد شباهت هایی بین این دو متن وجود دارد، ولی در مسائل زیستی و روزمره زنان دین اسلام رویکردی آزادانه تر دارد.
مقایسه بیت الحکمه با نظامیه
منبع:
تاریخنامه خوارزمی سال دهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۷
37-55
حوزههای تخصصی:
بیت الحکمه ونظامیه دو مرکزپژوهشی- آموزشی اسلامی بودند که در دو مقطع زمانی متفاوت یعنی به ترتیب ازاوسط قرن دوم هجری ونیمه دوم قرن پنجم هجری، بنا به الزامات و شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی حاکم بر جامعه اسلامی تأسیس شدند. عملکرد این دو مرکز، بر محور فعالیت های آموزشی، پژوهشی و تألیف استوار بوده است و در روند شیوه های آموزشی - پژوهشی جهان اسلام و یا حتی در سطح وسیع تر، در ارتباط با اروپا، تاثیرات وتحولاتی بس شگرف از خود به جای گذاشته است. این تحولات وتاثیرات، هم پیامدهای مثبت و کارآمد، وهم پیامدهای منفی و سوئی داشته است. بررسی وجوه اشتراک و افتراق این دو مرکز، که در این نوشتار بدان پرداخته شده است؛ می تواند ضمن فراهم آوردن شناخت دقیقی ازماهیت آموزشی - پژوهشی این دو مرکز، نقش حکومت در تأسیس این دو، تبیین عوامل ایجاد این دو مرکز، میزان تاثیرگذاری این دو مرکز را در پیشبرد نظام آموزشی و پژوهشی اسلامی، آشکار سازد.