رستقباد نام شهر یا قریه ای است که هسته نخستین شهر عسکر مکرم در خوزستان، در نزدیکی آن بنا نهاده شد و سپس به مرور گسترش یافت؛ اما جستجو در منابع مکتوب نشان می دهد بیش از یک مکان با نام رستقباد وجود داشته است: نخست مکانی است از توابع دستوا در خوزستان و دیگر ناحیه یا ناحیه هایی است در عراق. این چندگانگی سبب شده تا شناسایی موقعیت رستقبادی که در چندین مورد، محل وقایعی مهم در نیمه دوم سده نخست هجری قمری قرار گرفته، با اشکال مواجه گردد و ازهمین رو تاریخ ادامه حیات رستقباد دستوا در هاله ای از ابهام قرار گیرد. نتایج این پژوهش به روشنی نشان می دهد که رستقباد خوزستان، دست کم تا سال نود هجری قمری همچنان از حیات و هویتی مستقل برخوردار بوده و تنها اندکی پس از این تاریخ است که به دلیل ایجاد هسته اولیه شهر عسکر مکرم و گسترش آن، نام و هویت خویش را از دست داده و شهر عسکر مکرم جایگزین آن شده است.
در دوره مغول، از دل دیوانسالاری مغولی- چینی، گروه تازه ای از نیروهای آزاد متولد شدند که در وقایع دوره ایلخانی و تا حدودی تیموری ایفاگر نقش هایی گاه کلیدی بودند. این نیرو ها در منابع فارسی با عنوان کلی قراوناس شناخته می شوند. در این تحقیق سعی داریم تا با نگاهی به وقایع مرتبط با این نیروها در دوره ایلخانی، به بررسی ماهیت و کیفیت حیات سیاسی- اجتماعی نیروهای آزاد موسوم به قراوناس و به ویژه شاخه ای از آنان که در غرب قلمرو ایلخانی و در نزدیکی بغداد ساکن بودند، بپردازیم. به جهت تفکیک میان دو قسمت نیروهای قراوناس ایشان را با عناوین عراقی و خراسانی- که از یک سو نشانگر محل فعالیت و از سوی دیگر یادآور تقسیمات سنتی این نیرو ها در ایران می باشد- مورد بررسی قرار خواهیم داد. ردپای قراوناس عراقی را در بسیاری از وقایع داخلی دوره ایلخانی می توان پیدا کرد. به عنوان مثال دست کم در تغییر سه ایلخان، نقش ایشان مشهود است. در بسیاری از درگیری های منطقه ای نیز می توان آثاری از حضور آنان یافت. حتی بعد تر ایشان را در قالب نگودریان هرات، در خدمت امرای محلی هرات مییابیم که نشانگر حیات سیاسی تأثیرگذار این گروه است. تا دوره تیموری نیز آثاری از این نیرو ها در دست است.
مجموعه ایالات و نواحی واقع در حیطه نفوذ و قلمرو سیاسی سلجوقیان، مطابق معیارِ میزان و سطح نفود و تأثیرگذاری نظام دیوانسالاری در آنها در سه نوعِ ایالات دیوانی، ایالات اقطاعی و ایالات تابعه قابل بررسی است. با تثبیت جایگاه حکومت سلجوقی در دوره سلطنت آلپ ارسلان به تدریج بخش مهمی از سرزمین ها و ایالات واقع در قلمرو سلجوقی در حوزه نفوذ و اداره مستقیم نظام دیوانسالاری قرار گرفت که این نوع ایالات را می توان ایالات دیوانی نامید. از زمان مرگ سلطان محمد (511ق.) به بعد، به علت ضعف تدریجی قدرت نظارتی دیوانسالاری حکومت مرکزی و گسترش دامنه سیاست های حکومت در واگذاری اقطاعات، کم کم بخش قابل توجهی از ایالت های دیوانی به عنوان اقطاعات اداری و حکومتی به امیران طراز اول نظامی واگذار شد و جنبه ایالات اقطاعی را پیدا کردند. به علت ضعف قدرت نظارتی حکومت و تمرکز اختیارات مالی و نظامی و اداری این نوع ایالات و نواحی در دست مقطعان، نفوذ دیوان مرکزی در امور این ایالات به تدریج جنبه نیمه متمرکز یافت. ایالات تابعه هم شامل سرزمین هایی می شد که از همان ابتدا یا در زمره ایالات تابعه بودند و یا در اصل ایالاتی دیوانی و اقطاعی بودند که در گذر زمان جنبه اداری ایالات تابعه را پیدا کردند. نفوذ دیوانسالاری حکومت سلجوقی در این نوع ایالات، جنبه ی موروثی داشت و خاندان های محلی و یا امیرانی حکومتی که به سمت خودمختاری در حکومت گرایش یافته بودند، اداره این نوع سرزمین ها را تحت تابعیت سیاسی حکومت سلجوقیان در دست داشتند.