در این پژوهش تلاش می شود با بررسی جهان شناسی ارائه شده در الهیات فلسفی اسماعیلیان، ضمن تحقیق در دیدگاه متفکران اسماعیلی مذهب به تاریخ بشر، به سؤالات مطرح شده در حوزه فلسفه نظری تاریخ از نقطه نظر این متفکران پاسخ داده شود و مهمترین مؤلفه های فلسفه تاریخِ اسماعیلیان بر اساس نظام های متفاوت آن با تاریخ نگری اسلامی بررسی شود. به نظر می رسد که تاریخ نگری اسماعیلیان علی رغم داشتن ویژگی های مشترک با تاریخ نگری اسلامی به طور خاص و تاریخ نگری سنتی دینی به طور عام، از مؤلفه هایی چون نقش محوری امام در تاریخ، نظام خطی دوری تاریخ و پیوستگی میان تاریخ و فراتاریخ برخوردار است. این مؤلفه ها در معدود آثار تاریخ نگارانه باقی مانده از مورخان این فرقه نیز انعکاس یافته است. معرفت شناسی اسماعیلیان و جایگاه تاریخ در طبقه بندی علوم از منظر حکمای اسماعیلی، از دیگر مسائلی است که در این پژوهش بدان پرداخته می شود. رسائل اخوان الصفا تنها اثر منسوب به اسماعیلیه است که در آن بحث طبقه بندی علوم مطرح شده است. در این رسائل و نیز از نقطه نظر قاضی نعمان مورخ بزرگ اسماعیلی فاطمی، تاریخ دانشی است ذیل علوم شرعی وضعی و در خدمت مکتب اسماعیلی. این مقاله مبتنی بر روش «پدیدارشناسی هرمنوتیک» است و برای گردآوری داده ها از روش تحلیل محتوا استفاده شده است.
جنگ های صلیبی در شرایطی آغاز شد که اوضاع نامساعد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به همراه درگیری های فرقه ای، بر جامعه ی اسلامی حاکم بود. محققان بر این باورند که تداوم این شرایط در دوره ی جنگ های صلیبی و پس از آن، موجب عدم رویکرد مذهبی نزد مورخان مسلمان نسبت به جنگ های صلیبی از دیرباز شده است. در پژوهش حاضر این پرسش مطرح است که نگرش مذهبی مورخان مسلمان نسبت به جنگ های صلیبی چه بود.
نگارندگان، برای پاسخ به این پرسش، با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی و آماری نسبت به داده های تاریخی و اصطلاح-ها و واژه های مذهبی مورد استفاده در منابع آن دوره، از سوی مورخان مسلمان، و با تأکیدشان بر شاخص های مذهبی، برآن اند نشان دهند که بر اندیشه ی مورخان مسلمان راجع به جنگ های صلیبی نگرش مذهبی حاکم بود؛ و نتیجه مبین آن است که، پس از تسخیر بیت المقدس، مورخان مسلمان با انگیزه و نگاهی دینی حوادث جنگ های صلیبی را مورد پیگیری قرار دادند و این انگیزه ی دینی با ظهور فرماندهانی چون عمادالدین زنگی، نورالدین زنگی و صلاح الدین ایوبی، با تأکید بر جنبه ی جهادی این جنگ ها علیه صلیبی ها از سوی مورخان مسلمان تشدید شد.
رویداد حملة مغول و سرنگونی حکومت خوارزمشاهیان موجب ایجاد تصویری سرزنش آمیز و نکوهش بار از سلطان محمد خوارزمشاه نزد مورخان و به تبع آن پژوهشگران گردیده است. چنین به نظر می-رسد که این باور شایع در محتوای یکی از داستان های مثنوی مولانا جلال الدین بلخی، به صورتی متفاوت به نمایش درآمده است و ظاهراً شاعر در اثر عرفانی خود رویکردی متفاوت در مورد سلطان محمد نشان داده است. این پژوهش درصدد است تا با واکاوی عوامل مختلفی از جمله عناصر زبانی به کار رفته در داستان، سرچشمه های روایی و تغییرات ایجاد شده در روایت جدید و انگیزه های احتمالی شاعر، به بررسی جنبه های خاص روایت مولانا در مورد سلطان برافتاده خوارزمشاهی پرداخته و این داستان عرفانی را به لحاظ تاریخی و سیاسی روزگار سرایش آن مورد ارزیابی قرار دهد.