اشکانیان در هنگامه حساسی پادشاهی خود را بنیان نهادند. سلوکیان به عنوان جانشینان اسکندر، بخش بزرگی از آسیا را در تصرف خود داشتند و یونانی گری یا همان «هلنیسم» در اجزای گوناگون زندگی ازجمله سیاست، فرهنگ و هنر نفوذ کرده بود. در چنین شرایطی اشکانیان که دارای ریشه های قبیلگیِ استواری بودند، تلاش خود را به منظور بیرون راندن سلوکیان از سرزمین ایران و بنیان نهادن یک دودمان شاهی نوین آغاز کردند. در این میان، ارشَک، بنیادگذار پادشاهی اشکانی نقش اساسی و سرنوشت سازی را برعهده داشت. پادشاهی نوبنیاد اشکانی نیازمند کسب وجهه و مشروعیت سیاسی بود. در این فرایند با توجه به زمانه حساس و دشوار اشکانیان، مبانی و ریشه های مشروعیت پادشاه به آرامی در حال شکل گرفتن و تکوین بود. مقاله پیش ِروی در تلاش است اجزای پیچیده، درهم تنیده و چندوجهی مشروعیت سیاسی در دوره اشکانی را مورد بررسی قرار دهد. براساس نتایجِ به دست آمده، مهم ترین مبانی و بنیان های مشروعیت و مقبولیت پادشاه در دوره اشکانی عبارت بودند از: سنت های قبیلگی و دودمانی که بازتاب اساسی آن را در شخصیت ارشَک می توان جست، سنت های کهن ایرانی و به شکل مشخص خود سنت های شاهانه هخامنشی و سنت های مشروعیت بخش یونانی و به تعبیر درست تر آن سلوکی.
سبک خاص رهبری حسن صباح و سبک ویژه اطاعت پیروانش، به علت اطاعت محض داوطلبانه پیروان از حسن صباح، یکی از شاخص ترین نمونه ها برای مطالعات سبک شناسی رهبری و فرایند اطاعت محض است. اطاعت مطلق از رهبر، در شرایط اختیار کامل و تا سر حد مرگ توسط اسماعیلیان از حسن صباح، ذهن کنجکاو هر خواننده ای را برای پیدا کردن دلایل این چنین اطاعتی تحریک می کند. در این پژوهش، ضمن بررسی دلایل این موضوع، تلاش شده است تا با مطالعه موردی، رفتار گروه اجتماعی اسماعیلیان در دوران رهبری حسن صباح مورد بررسی قرار گیرد. در این پژوهش ابتدا با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی از نوع تحلیل محتوا، دلایل اطاعت محض اسماعیلیان از حسن صباح مورد شناسایی قرار گرفته است. سپس کدهای اولیه با استفاده از نرم افزار MAXQDA چندین مرتبه مورد تحلیل و بازبینی قرار گرفته و در نهایت 4 شاخص اصلی و 18 زیر شاخص از مجموعه داده ها شناسایی گردید. در پایان، با مراجعه به خبرگان و با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی فازی، به اولویت بندی دلایل اطاعت محض اسماعیلیان پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد که عواملی چون شان اجتماعی و موقعیت رهبر، قدرت اجبار رهبر و توان ارضاء نیاز های مادی کم ترین تاثیر را بر اطاعت محض این گروه داشته و شاخص هایی چون رهبری مذهبی، فنون تاثیر گذاری اجتماعی رهبر و تعصبات دینی پیروان مهم ترین عوامل تاثیر گذار بر اطاعت محض داوطلبانه این گروه بوده است. همچنین در بین شاخص های اصلی، سبک خاص رهبری حسن صباح به منزله مهم ترین عامل در فرایند اطاعت مطلق داوطلبانه اسماعیلیان شناخته شد.
با توجه به تأثیر سرنوشتساز نهضت ملیّ صنعت نفت در تاریخ
معاصر ایران و نقش مهمی که روحانیون ایران در این امر بر عهده
گرفتند، مقاله حاضر برآن است تا نقش روحانیون اصفهان را در این
برهه تاریخی مورد ارزیابی قرار دهد. روحانیون اصفهان چه اندازه در
به حرکت درآوردن و هدایت جنبشهای مردمی به نفع نهضت نقش
داشتند؟ دخالت آنان چه دستاوردهایی را برای نیروهای مذهبی به
همراه آورد؟ آیا آنها توانستند اعتماد نسل جوان را برای مبارزات
بعدی جلب کنند؟ بررسی سؤالات مورد نظر بر این فرض مبتنی است
که روحانیون در جامعه آن روز اصفهان از نفوذ زیادی برخوردار بودند.
رویکرد مقاله پیش رو توصیفی- تحلیلی است و بر اساس منابع
آرشیوی، کتابخانهای و پژوهش میدانی صورت گرفته است. یافتههای
پژوهش حاکی از آن است که نیروهای مذهبی اصفهان قدرت
برانگیختن جنبشهای مردمی را دارا بودند و به تبع آیتالله کاشانی
از این قدرت به نفع نهضت استفاده کردند. ولی پس از اختلاف بین
سران نهضت، اکثر روحانیون اصفهان به دلایل مختلف از جمله
قدرت یافتن روزافزون حزب توده از دکتر مصدق رویگردان شدند و
در برابر کودتا محافظهکاری پیشه کردند. بیشتر جوانان اصفهان با
نیروی » مشاهده این رویکرد، برای ادامه مبارزه علیه استبداد از
دلسرد شدند. این روند تا زمان ورود آیتالله خمینی به « مذهب
صحنه سیاست ادامه داشت.
میرزاده عشقی از جمله مخالفان و منتقدان حکومت رضاخان بود، او از اولین روزنامه نگاران و نویسندگان دوره رضاخان است که به صورت علنی و به دست فرستادگان حکومتی به قتل رسید. بسیاری بر این باورند که عشقی کشته شد تا مخالفان رضاخان، عاقبت مخالفت خود با حکومت را ببیندد و مخالفتشان در نطفه خاموش شود. این تمهید از سوی حکومت کارگر افتاد، به طوری که بنا به شواهد و اسناد، پس از قتل عشقی بود که بسیاری از نشریات مخالف به حاشیه رانده شدند یا مشمول توقیف شدند و آنان که ماندند به تأیید سانسورچیان حکومتی رسیده بودند. بر اساس این دلایل و شواهد تأثیر ترور عشقی بر سانسور مطبوعات در دوره رضاشاه مسئله ای است قابل تأمل.