با روی کار آمدن محمدعلی شاه قاجار و آغاز اختلافات او با مشروطه خواهان سرانجام مجلس شورای ملی از سوی قوای دولتی به توپ بسته شد و بساط مشروطیت برچیده گشت. و در ایران دوره ای آغاز شد که تحت عنوان «استبداد صغیر» شناخته شد و 13 ماه به طول انجامید. با آغاز این دوره، مشروطه خواهان از پا ننشسته شروع به مبارزه کردند. می توان گفت که تقریبا تمام اقشار اجتماعی در این مبارزه نمایندگانی داشتند و هر کدام به سهم خود بخشی از بار مبارزات را بر دوش کشیده، به مقاومت در برابر استبداد طلبی محمد علی شاه پرداختند. در این میان روحانیان و خصوصا مراجع و علمای عتبات نقش مهمی ایفا نمودند که با ارسال تلگرافات متعدد در واقع به آن بخش از فعالیت ها پرداختند که بعدها با عنوان فعالیت های قلمی شناخته شد. مقاله حاضر تلاشی است برای تبیین این فعالیت ها.
از دیرباز مسئله تحدید حدود مرزهای مشترک ایران و عثمانی و بعدها دولت عراق مورد مناقشه میان دو کشور بوده است. این موضوع در ادوار مختلف تاریخ و طی قراردادهای متعدد و اغلب با دخالت و حضورکشورهای واسطه همچون انگلیس و روسیه مورد بررسی قرار گرفت. ولی هیچ گاه مرزهای مشترک دو کشور به شکلی واضح و قطعی تعیین نگردید و مسئله تعیین مرز همچنان به صورت عاملی تنش زا در روابط بین ایران و عراق باقی ماند و به دهه های اخیر کشیده شد. بر این اساس در این پژوهش سعی شده با روش توصیفی و تحلیلی و بر پایه ی اسناد و مطالعات کتابخانه ای وابستگی های عمیق دینی، فرهنگی و قومی مردم خوزستان با مردم جنوب عراق بررسی شود سپس با پرداختن به مناسبات سیاسی دولت های ایران و عراق و اوضاع مرزهای دو کشور در اوایل قرن بیستم میلادی، تاثیر این مناقشات مرزی در زندگی مردم خوزستان در این دوران تبیین و بررسی شود و به این پرسش تحقیق پاسخ داده شود که مناقشات مرزی ایران و عراق چه تاثیری بر زندگی مردم خوزستان داشت ؟ در این رابطه نگارنده بر این مدعاست، مناقشات مرزی ایران و عراق در دوران پهلوی اول و سیاست های اعمال شده در این دوران، برای مردم خوزستان اثرات منفی بر جای گذاشت. چرا که از گذشته های دور میان مردم در دو طرف مرز، ارتباطات دینی، فرهنگی و قومی و نیز داد و ستد مالی و تجاری برقرار بوده است و مسئله مناقشات مرزی، مشکلات و موانعی در وضعیت زندگی وکسب و کار مردم ایجاد کرد.
حکومت بابریان بزرگ (932- 1118ه. ق) از ادوار درخشان در تاریخ شبه قاره هند است. اگر چه بابریان طلیعه قدرت گیری خود را به مدد همسایه بزرگ خود یعنی ایران عهد صفوی آغاز کردند، تا پایان دوره اورنگ زیب(1118ه. ق) در پوشش ارتباط کم و بیش دوستانه با صفویان در رقابت تنگاتنگی بر سر تسلط بر شهر قندهار بودند. این رقابت تنگاتنگ نه تنها تاریخ ویژ ه ای را برای قندهار رقم زد، بلکه تأثیرات مهمی در روابط سیاسی دو کشور ایران و هند به جای گذاشت. در این مقاله ضمن بررسی اهمیت تاریخی قندهار، به نقش این ناحیه در روابط ایران و هند در دوره بابریان می پردازیم.