هدف از این مصاحبه شناخت دلایل ایران ستیزی نزد اعراب منطقه است. مصاحبه شونده بر این نظر است که ایران ستیزی دو دلیل اصلی دارد که یکی به سابقه تاریخی روابط ایران با اعراب بازمیگردد و دیگری به تحولات ایران در منطقه در قبل و بعد از انقلاب اسلامی مربوط است. او به این دو دلیل، دلیل سومی را که از آمریکا و اسراییل سرچشمه میگیرد اضافه میکند. مصاحبه شونده بر این نظر است که برای تخفیف این مساله ایران باید اولاً اعراب را در تعیین نوع روابطشان با اسراییل آزاد بگذارد و دوم به اهمیت منطقه برای جهان به دلیل وجود منابع نفتی آگاه باشد.
نیروهای نظامی بریتانیا پس از صد و پنجاه سال سلطه بر خلیج فارس، در سال های پایانی دهه 1960 منطقه را ترک کردند. بر اساس دکترین نیکسون که در تاریخ 25 جولای 1969 در یک کنفرانس مطبوعاتی در گوام مطرح شد، دو دولت ایران و عربستان سعودی به عنوان دو قدرت ممتاز در منطقه، این فرصت را یافتند که خلاءِ موجود را پر کنند. به این ترتیب منافع ملی و منطقه ای دو کشور همسایه، بیش از پیش به هم گره خورد. انعکاس مناسبات احتیاط آمیز دو کشور در مطبوعات آن ها، که به نوبه خود فاقد شخصیت مستقل بودند، به وضوح قابل تشخیص است. در این پژوهش به چهار رویداد «انعکاس مرگ ملک فیصل، سفر ملک خالد به ایران، مشاجره بر سر تغییر نام خلیج فارس و تأسیس خبرگزاری خلیج،» در سطح مطبوعات دو کشور پرداخته می شود. مسأله اصلی در این تحقیق، نحوه عملکرد لایه زیرین و ناپیدایی است که در موقعیت های مختلف، چگونگی انعکاس اخبار و تحلیل حوادث را به مطبوعات دیکته می کرده است. یافته های این تحقیق، با استفاده از روش تاریخی و به کمک اسناد آرشیوی آشکار می سازد که در عربستان سعودی وزارت اطلاعات آن کشور و در ایران، علاوه بر دربار، وزارت امور خارجه مطبوعات را در توزیع و چگونگی انعکاس اخبار هدایت می کرده اند.
تاریخ نگری و تاریخ نگاریِ مورخین عصر صفوی، بر بنیان اصولی پایه گرفته است که، در کمتر دوره ای از دوره های تاریخ نگاری در ایران، با چنین بسط و گسترشی در این زمینه مواجه می شویم، در حقیقت در آثار مورخان این دوره، برخی مولفه هایِ مقبولیت بخش و مشروعیت ساز وجود دارد که، این اصول متمایز را، شکل داده است.
از جمله این مورخان می توان، به عبدی بیک شیرازی، مورخ صاحب سبک و نویسنده تکمله الاخبار، اشاره داشت، که با توجه به تاریخ نگاریِ شکل گرفته وی، براساس آموزه های کلامی، از یک سو و از سوی دیگر، خدمتگزاری به نظام حاکم، در توجیه مشروعیت صفویان، در نوشته های خود، از هیچ کوششی فروگذار نکرده، بخصوص، در قالب عناصر معرفتیِ موعود گرایی، تأویل گرایی و نیز اندیشه های ایرانشهری، درصدد است تا گونه ای مشروعیت و مقبولیت، برای پادشاهی صفوی تعبیه نماید، بر همین اساس، این نوشتار به بررسی دیدگاههای معرفت شناسانه وی،که گونه ای تاریخ نگری ِمبتنی بر پادشاهیِ آرمانی، در آن نهفته است، می پردازد.