محمد ارکون، یکی از اندیشمندان معاصر عرب است که سهمی ویژه در تحول فهم و برداشت از تاریخ در مطالعات معاصر دارد. در این نوشتار که ویژه بازخوانی روش او برای فهم تاریخ اسلام است، ابتدا مفهوم روش شناسی تاریخی بیان شده و پس از مرور روش های پژوهشی عامّ ارکون، روش نقد تاریخی او مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است. وی که این روش را برای بررسی یکی از مهم ترین ادوار تاریخ اسلام، یعنی عصر امویان و عباسیان به کار بسته است، با هجرت از فقه اللغه و نقد شیوه های مطالعاتی مستشرقان و اندیشمندان مسلمان، روشی نو را در مطالعه تاریخ اسلام به کار برده که تحلیل های عقلی و نقد منابع تاریخی، از جمله مهم ترین مؤلفه های آن به شمار می رود
فلسفة نظری تاریخ، به چگونگی حرکت تاریخ و نفشة مسیر حرکت آن می پردازد. بررسی کیفیت حرکت تاریخ از نظرگاه دینی، می تواند شناخت صحیحی از موقف تاریخی ما، در مسیر حرکت تاریخ به دست آورد. علّامه طباطبائی تاریخ را سیر حرکت از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت می داند. انسان ها سعی در استخدام یکدیگر دارند و این گونه به یکدیگر پیوند می خورند و جامعة ابتدایی را تشکیل می دهند. ویژگی استخدام چون منفعت طلبی شخصی را به دنبال دارد، موجب اختلاف و هرج مرج می شود. این اختلاف تنها از سوی یک عامل بیرونی امکان برطرف شدن دارد و آن نبوت است. انبیای الهی با شریعت آسمانی، موجب وحدت جوامع و رشد و تکامل آنها به سوی سعادت حقیقی می گردند. بر این اساس، انبیای الهی را می توان عامل اصلی حرکت تاریخ به شمار آورد.
ابن صبّاغ مالکی (784-855ه .ق)، از جمله ی نویسندگان سنّی سده ی نهم هجری قمری است که کتابی در زمینه ی زندگانی دوازده امام (ع)، با عنوان الفُصول المُهمَّه فی معرفة الائمه نوشته است. وی در تدوین این کتاب به طور گسترده از نوشته ی دانشمند شیعی سده ی هفتم هجری قمری، علی بن عیسی اربلی (م. 692 ه .ق) با عنوان، کشف الغُمَّه فی معرفة الائمه استفاده برده، اما در سراسر متن نوشته ی خودهیچ یادی از او نکرده است. دو احتمال در باره ی مقصود وی از به کارگیری این شیوه محتمل است: 1. پیش گیری از متهم شدن به تشیّع و از استناد افتادن کتاب، و یا حفظ اصالت کتاب، 2. متهم نشدن به رونویسی از کتابی دیگر. در این مقاله ضمن بررسی مآخذ مستقیم و غیر مستقیم مورد استفاده ی ابن صبّاغ، روشن خواهد شد که وی در استفاده از منابع شیعی پرهیزی نداشته و از این گونه منابع در کتاب خود بارها یاد کرده است؛ بنابر این، کتمان وی در یاد کردن از منبع اصلی خویش، به منظور القای اصالت نوشته ی خود به خواننده بوده است.