تدفین و توجه به دنیای پس از مرگ، در بین همه اقوام از اهمیت خاصی برخوردار بوده است؛ به همین دلیل ما شکل گیری اشکال مختلفی از تدفین در یک سرزمین واحد، در طول دوران های مختلف و بر اساس دین و اعتقادات آنها را شاهدیم. سیستان از این قاعده مستثنی نبوده و در ادوار مختلف، اَشکال متنوعی از تدفین را تجربه کرده است. سنت آرامگاه سازی اسلامی از قرن ششم هجری قمری به بعد در سیستان پدیدار شد و پیش از این تاریخ، آثاری از آرامگاه به دست نیامده است. در این نوشتار سعی شده است از طریق پژوهش های میدانی و مطالعات کتابخانه ای، تنوع اشکال تدفین و ویژگی های آرامگاه-های حوزه زَهَک سیستان مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. نتایج حاصل از این مطالعات، بیان کننده این مهم است که تغییرات صورت پذیرفته در شیوه های تدفین مربوط به حوزه مورد مطالعه، ناشی از تأثیر عوامل جغرافیایی و سنت های دیرین مردمان منطقه بر اساس باورهای دینی آنان و همچنین بازتابی از شرایط اقتصادی دوره های مختلف و تفاوت های مذهبی ساکنان سیستان بوده است.
به منظور دست یابی به علوم نوین و تربیت نیروی انسانی ماهر، نوسازی نظام آموزشی ایران، از دغدغه های دولت مردان ایرانی در دوره قاجار و پهلوی بود. با وجود نوسازی هایی که در دوران قاجار و پهلوی اول صورت گرفت، دهه چهل و اوایل دهه پنجاه اوج نوسازی آموزشی ایران محسوب می شود. این امر که ناشی از ضرورت های داخلی و بین المللی بود، دولت پهلوی را واداشت تا با حمایت امریکا و با اتکا به درآمد روزافزون نفتی، نوسازی آموزشی را به عنوان یکی از مهم ترین اولویت های توسعه خود قرار دهد. در اصول انقلاب سفید چندین اصل را به امور آموزشی اختصاص یافت و برای پیگیری اجرای این اصول از سال 1347 تا 1355 ش. هر ساله کنفرانسی با عنوان «انقلاب آموزشی رامسر» برگزار شد. این پژوهش بر آن است که با روش توصیفی- تحلیلی، زمینه ها و اهداف نوسازی نظام آموزشی توسط دولت پهلوی را با تأکید بر اسناد و مصوبات کنفرانس رامسر تحلیل نموده و ایدئولوژی حاکم بر این نوسازی را واکاوی نماید. یافته های پژوهش بر آن است که نوسازی نظام آموزشی تحت تأثیر مکتب نوسازی به منظور رفع عقب ماندگی تاریخی نظام آموزشی و تأمین نیروی انسانی ماهر و برآورده کردن اهداف ایدئولوژیک دولت پهلوی صورت می گرفت.